موضوع : پژوهش | مقاله

ویلیام چیتیک‏ در جست‏وجوى سرچشمه‏هاى ناب عرفان اسلامى


تحصیل و تدریس
ویلیام چیتیک 1 در سال 1943م.(1322ش.) در شهر میل فورد، از توابع ایالت کنتیکت آمریکا در خانواده اى با مذهب پروتستان دیده به جهان گشود. دوران دبیرستان را در زادگاه خویش سپرى کرد و بعد از گذراندن این مقطع تحصیلى، وارد دانشگاه گردید و در رشته تاریخ در کالج وستر به اخذ مدرک کارشناسى نایل آمد2 و چون احساس نمود مطالعات تاریخى در خصوص مشرق زمین و خاورمیانه، نیاز مبرمى به دانستن زبان عربى دارد، براى فراگیرى آن به سرزمین لبنان مهاجرت کرد و در دانشگاه آمریکایى بیروت تحصیلات خویش را پى گرفت. وى در اثناى این مطالعات، به عرفان اسلامى علاقه مند گشت و بعد از آشنایى با دکتر سید حسین نصر و حضور در جلسات او، اشتیاقش شدت یافت. بعد از بازگشت به آمریکا، براى آشنایى با عرفان شرقى، کتاب مثنوى را که به زبان انگلیسى ترجمه شده بود، مطالعه کرد و محصول این تلاش را در اختیار سایر علاقه مندان قرار داد.3 شور زایدالوصف او براى آموختن عرفان ناب اسلامى موجب شد که به ایران بیاید و در رشته ادبیات دانشگاه تهران مشغول تحصیل گردد.4 مدت اقامت او در ایران، 12 سال به درازا کشید. چیتیک پس از اخذ درجه دکترا در زبان و ادبیات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1353ش. در دانشگاه صنعتى شریف به تدریس علوم انسانى مشغول گردید.
وى در طول تحصیل، با دانشوران و ادیبانى چون جلال الدین همایى و استاد سید جلال الدین آشتیانى مأنوس گردید؛ اما کار اساسى وى با دکتر سید حسین نصر در موضوع فلسفه و معارف اسلامى بود. پس از تأسیس انجمن فلسفه، وى نزد هانرى کربن به فراگیرى عرفان و تصوف پرداخت.

امتیازات و برجستگى ها
ویلیام چیتیک که هم اکنون در دانشگاه ایالتى نیویورک، در شهر استونى بروک، استاد گروه مطالعات تطبیقى ادیان مى باشد، به زبان فارسى و عربى و متون کلاسیک عرفانى این دو زبان، تسلط کامل دارد. به گفته استاد سید جلال الدین آشتیانى، این دانشور بر اثر تلاش و تحریر مباحث این فن در مکالمه، مطالعه و تحریر مسایل، به زبان فارسى احاطه یافت. تحقیق در کتاب عبد الرحمن جامى با عنوان «نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص» که همراه با تعلیقات و تصحیح وى به طبع رسیده است و در واقع پایان نامه دکتراى اوست، بهترین گواه احاطه وى به متون عرفانى کهن است. استعداد عالى توأم با کار مداوم و منظم و تلاش علمى متوالى و خستگى ناپذیر موجب گردید تا این شخصیت، موفقیت هاى مهمى را کسب کند. سید جلال الدین آشتیانى مى گوید: از آن جا که نقدالنصوص، اثر بسیار دشوارى است و به دست آوردن مطالب از چنین نوشته هایى کار هر کس نمى باشد و مستلزم آشنایى به مبانى عرفانى و تلاش مرتب است، تصور نمى کردم دکتر چیتیک موفق شود این کار را به انجام برساند؛ اما وقتى محصول کارش را در این موضوع مشاهده و ملاحظه کردم، با مطالعه اى اجمالى، به حیرت فرو رفتم و آفرین گفتم.
ویلیام چیتیک بر اثر ممارست، مطالعه دائم و قریحه ذاتى، به مباحث عرفانى چنان انس پیدا نمود که از نحوه و روش عبارات عرفانى و سبک مطالب، نویسنده آن را مى شناسد. او حافظه قوى، دقت نظر و سرعت انتقال را با هم جمع نمود و توأم گردیدن چنین ویژگى هایى با مهارت و ممارست وافر، کارهایش را برجسته و ممتاز نموده است. دکتر چیتیک، عرفان و اخلاق را به پژوهش و نگارش خلاصه نکرد؛ بلکه روح و روان خویش را به ملکات معنوى و انسانى آراسته نموده است. او شخصى معتدل است و به دور از افراط و تفریط، عاشق کار و کوشش علمى و ادبى مى باشد و از سخاوت تحقیقاتى و بذل اندیشه هم اجتناب نمى کند و بسیار مهربان و متواضع است.5
ویلیام چیتیک در آثار خود تلاش کرده تا قواعد سلوک در عرفان نظرى و عملى را در قرآن و سنت بجوید. او معتقد است که مقامات معنوى به دست آمده از راه کشف و شهود، با مباحث برهانى تناقض ندارد.
وى مى نویسد: تأکیدهاى نظرى و عملى متفاوت بر ابعاد سه گانه اسلام (ایمان به تصدیق و آگاهى قلبى،ایمان به زبان و بیان باور، ایمان به ارکان و اعضا و جوارح) به ما کمک مى کند تا بفهمیم چرا غربى ها به صرافت طبع، مجذوب تصوف مى شوند؛ ولى از اسلام دلزده مى گردند. چنین افرادى، هیچ اطلاعى از اسلام - به غیر از اندیشه هاى متحجرانه اى که از قرون وسطا به آنان انتقال یافته است - ندارند. غربى ها در نگاه اول به اسلام، احساس مى کنند گویى آنها را به بیابانى برده اند و در مقابل دیوارهاى خشن و بى پیرایه شهرى قرار داده اند که بوى مرگ مى دهد؛ اما بر عکس، عرفان و معنویت اسلامى، آدمى را به باغ هاى زیبایى وارد مى نماید که شریعت با احکام و دستورات خود، دیوار این باغ ها را حفاظت مى نماید. در جامعه زنده و پویا، این دیوارها از آن فضاى سبز و با طراوت، در مقابل طوفان هاى بیابان پاسدارى مى کند.6

پرتوهاى پرمایه
ویلیام چیتیک، تصویرى متقن و محکم از سرچشمه ها، شرایط پیدایش، رشد و نضج عرفان اسلامى ارائه مى نماید. او در جاى جاى آثار و نوشته هاى خود، عرفان را بخشى جدایى ناپذیر و لاینفک از اسلام مى داند و به طرق گوناگون، نظر مخالفان را با استدلال و برهان محکم رد مى کند و نیز با بیانى قوى و مستند به متون دینى، به جایگاه و اهمیت شریعت صحه گذاشته، یادآور مى شود که بدون وفادارى به احکام اسلامى و عمل به دستورات شرع مقدس، نمى توان در سیر الى الله و در مسیر کمال، به پیشرفتى نایل شد. او مى نویسد: دیدگاه عرفان راجع به جهان هستى، برگرفته از قرآن و حدیث است؛ اما فرزانگان و مشایخ عرفان در طول زمان، این اندیشه را شرح و بسط داده اند. به اعتقاد او، اولین شهادت، یعنى لا اله الا الله، حق را از غیر حق، مطلق را از نسبى و خدا را از ماسوى الله که عالم باشد، متمایز مى نماید. آیات قرآنى و احادیث متعددى - مثل «کل شى ء هالک الاوجهه»7 - این تمایز اساسى را بازگو مى کند.
حقیقت خدا، چنان است که هیچ چیز را یاراى مقایسه با آن نیست و در واقع اغیار معدومند. دومین شهادت به ما مى گوید که محمد صلى الله علیه وآله فرستاده خدا و تجلى آشکار حق است. پیامبر اکرم و کتاب او که کلام وحى است، چراغ هایى روشن گر و هادى در جهان ظلمانى هستند و به طور کلى، تمامى پیامبران فرستاده شدند تا رحمت و هدایت را به مردمان برسانند؛ زیرا بدون هدایت وحیانى، مردم در جهل و وهم سرگردان و آواره شده، در امور باطل و غیرحقیقى غرق مى گردند.
از دیدگاه وى، سنت اسلامى، سه قلمرو اصلى از دیندارى را به رسمیت مى شناسد؛ جسم، زبان و دل. اینها، همان قلمروهاى عمل صحیح، اندیشه درست و معرفت حقیقى اند. این سه قلمرو را مى توان کمال عمل، نهایت اندیشه و غایت نفس نامید و با تحقق آنها تمام قابلیت هایى را که خداوند در خلقت انسان به ودیعت نهاده، به منصه ظهور مى رسد. این سه گستره از سوى علماى اسلامى شدیداً مورد بحث قرار گرفت. قلمرو عمل صحیح در حوزه تخصص فقهاست. اندیشه درست و استوار، در قلمرو متکلمان و رؤیت صحیح، در مقوله عرفان قرار مى گیرد. آنان مى گویند: حقیقت اشیا را بر اثر بصیرت، تزکیه و نور معنوى مى توان با چشم دل مشاهده کرد. این رؤیت درست، بعد از آن، از دل آدمى سراسر وجودش را در بر مى گیرد و اندیشه و عملش را شکوفا مى کند و به بار مى نشاند. بنابراین، اسلام، دین کامل و تمام عیارى است که تمامى رفتار، اعمال، مسائل و دغدغه هاى انسانى را در بر مى گیرد. هر جا که مسلمانان بوده اند، این سه بعد وجود داشته است. افراد نمى توانند جداً دین دار باشند؛ بدون آن که جسم، ذهن و قلبشان از ایمان بى بهره باشند. عرفان اسلامى، حضور معنوى نامرئى است که تمام حالات و احساسات اصیل اسلامى را حیات مى بخشد.
چیتیک مى گوید: نزد بزرگان عرفان، شرط اصلى براى رسیدن به عشق حقیقى و وصول به کمال مقصود، همانا داشتن استعداد و توانایى یک سو نگریستن و یکسان دیدن است؛ ولى این امر، مستلزم آن است که ما به راستى از روى یقین، به نقایص وجودى و محدودیت هاى قواى ادراکى خودمان به عنوان یک مخلوق، پى ببریم و به این حقیقت متعالى نیز به درستى اعتراف کنیم که خدا وجود مطلق است و هستى موجودات، به وجود حضرت حق پیداست و آگاهى ما در برابر علم و کمالات حضرت بارى تعالى، جز جهل و نقص چیزى نیست.
این احساس نقصان و تمناى کمال، نوعى جهش و بیدارى به فرد مى دهد و او را از وضع نابسامان موجود خویش، ناراضى ساخته، در عمق وجود خود، در صدد چاره جویى و در پى اصلاح برخواهد آمد. مولانا در مثنوى، این نکته را به عنوان «درد» مطرح ساخته، گفته است:
هر که او بیدارتر، پر دردتر
هر که او آگاه تر، رخ زردتر
اصل این است که ما به دنبال تشنگى باشیم و همین آگاهى به تهیدستى و فقر علمى و معنوى، خود یک معرفت اصیل به شمار مى آید. قرآن مجید چنین مى فرماید: «یا ایها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحمید».8
با این توصیف و با احساس نیاز به سوى خداوند، انسان به دور از هر گونه ریا و با صداقت، دست توسّل به سوى حق دراز مى کند و از این حیث، شکر واقعى نعمت را به جاى مى آورد و با ایجاد یک تحول قوى و کارساز در شخصیت خود، از کبر، جهالت و طمع دور مى گردد و تنها به قامت محبوب حقیقى چشم مى دوزد و هدایت راستین را از عنایت و توجه باطنى خداوند مى جوید.
چیتیک با استناد به منابع عرفانى اعتقاد دارد که عالم یک حجاب است. اگر حجاب ها مانع رؤیت ما نبودند، مشاهده مى کردیم که هیچ نیروى محرکى به غیر از رحمت خدا و هیچ معشوقى جز او نیست؛ زیرا هیچ حقیقتى به غیر از حق تعالى وجود ندارد. حجاب ها، چون ملاقه هایى هستند که صفات جلال و جمال خداوند را در جام هاى جان وجود ما مى ریزند. همه متناسب با مرتبه وجودى خود، آیات حق تعالى را نشان مى دهند. چیزى وجود ندارد که تجلى وجود خداوند نباشد. عرفان، همان فهم حقیقى و در واقع رفع حجاب هایى است که وجه دل را مى پوشاند و رایج ترین واژه براى آن، کشف است که از قرآن گرفته شده است. نفس تازه فوت کرده را خداوند این گونه خطاب قرار مى هد: «لقد کنت فى غفلة عن هذا فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید».9 طلب موت اختیارى که در منابع عرفانى به آن توجه مى شود، با استناد به این آیه است و حدیث نبوى «موتوا قبل ان تموتو» نیز مأخذ چنین تفکرى است.10

آثار
مجموعه تألیفات چیتیک، اعم از ترجمه شده و ترجمه نشده، عبارتند از:
1. «درآمدى بر تصوف و عرفان اسلامى» که جلیل پروین آن را ترجمه کرده و در ایران چاپ شده است.
2. «عوالم خیال ابن عربى و مسئله کثرت دینى» که با ترجمه سید محمود یوسف ثانى، به چاپ رسیده است.
3. «راه عرفانى عشق» که توسط شهاب الدین عباسى به فارسى برگردانیده شده و چاپ شده است.
4. آموزه صوفیانه مولوى.
5. «نقد النصوص، فى شرح نقش النصوص» عبدالرحمن جامى.
6. «برگزیده آثار ائمه شیعه» (منتخبى که علامه طباطبایى فراهم آورده بود) که به انگلیسى ترجمه شده و در انگلستان و آمریکا چاپ شده است.
7. ترجمه و شرح لمعات فخرالدین عراقى.
8. ایمان و عقل در اسلام.
9. «تجلى حق» درباره اصول جهان شناسى ابن عربى.
10. درباره خودشناسى در فلسفه بابا افضل کاشانى.
11. «سیماى اسلام در کلیات جهان بینى اسلامى»، با همکارى همسرش خانم ساچیکو موراتا.
12. معرفت و عرفان.
13. ترجمه صحیفه سجادیه به زبان انگلیسى با مقدمه اى مشروح با عنوان زبور اسلام.
14. آموزه هاى صوفیانه مولوى.

پى نوشت:
William Chittick .1
2. راه عرفانى عشق، مقدمه مترجم، ص 11 و 12.
3. ویلیام چیتیک، درآمدى بر تصوف و عرفان اسلامى، مقدمه مترجم (جلیل پروین)، ص 15-14.
4. مقدمه سید جلال الدین آشتیانى بر کتاب نقد النصوص.
.stony brook .5
6. درآمدى بر تصوف و عرفان اسلامى،ص 43.
7. قصص(28)، آیه 88.
8. فاطر(35)، آیه 15.
9. ق(50)، آیه 22.
10. ر.ک: راه عرفانى عشق؛ درآمدى بر تصوف و عرفان اسلامى و نیز مقاله «مذهب عشق» به قلم ویلیام چیتیک که به فارسى هم ترجمه شده است.


منبع: / ماهنامه / پرسمان / 1384 / شماره32، اردیبهشت ۱۳۸۴/۰۲/۱۴
نویسنده : غلامرضا گلى زواره

نظر شما