موضوع : دانشنامه | ت

میرزا علی آقا ثقه الاسلام تبریزی


ثِقَةُالاسلام تبریزی، میرزا علی؛ عالم دینی، نویسنده و مبارز مشروطه خواه آذربایجانی.

زندگی
وی در رجب 1277 به دنیا آمد. فرزند ارشد حاج میرزا موسی ثقة الاسلام و نوادة حاج میرزاشفیع صدر ثقة الاسلام بود. جد پنجمش، میرزا محمد شفیع تبریزی، معاصر نادرشاه افشار بود و به پاس خدمتی که به او کرد، مستوفی ناحیة آذربایجان شد. از آن پس این خانواده برخی مناصب و مشاغل دیوانی و حکومتی را برعهده داشتند (محمد ثقة الاسلام تبریزی، ص 3ـ4، 77؛ مفتون دنبلی، بخش 1، ص 196ـ 206؛ فتحی، ص 15ـ16). میرزاشفیع تحصیلات دینی خود را در عتبات گذراند و به حلقة درس سیدکاظم رشتی (جانشین شیخ احمد احسائی) پیوست و پس از بازگشت به تبریز رهبر شیخیة آنجا شد. فرزندش، حاج میرزا موسی، نیز تحصیلات خود را در عتبات تکمیل کرد. او از اشخاص متنفذ تبریز و از علمای فعال آنجا در واقعة تحریمِ تنباکو بود (فتحی، ص 16ـ 18).
میرزا علی تبریزی تحصیلات دینی را در تبریز به پایان رساند و سپس در عتبات آن را تکمیل کرد. پس از بازگشت به ایران و فوت پدرش در 1319، مظفرالدین شاه به پیشنهاد ولیعهد، محمدعلی میرزا، لقب ثقة الاسلام را به وی داد و او رسماً ریاست شیخیة تبریز را بر عهده گرفت (محمد ثقة الاسلام تبریزی، ص 77؛ فتحی، ص 15ـ23). وی سه بار ازدواج کرد و حاصل این ازدواجها سه پسر و چهار دختر بود (محمد ثقة الاسلام تبریزی، شجره نامة مقابل ص 188؛ فتحی، ص 91).
ثقة الاسلام در ایران و عتبات، فقه، اصول، حکمت، کلام، تاریخ، جغرافیا، نجوم، ادب، علم رجال و کتاب شناسی آموخت. او به فارسی، عربی، ترکی و فرانسه تسلط داشت و در علم تاریخ، کلام و مثنوی شناسی صاحب نظر بود (فتحی، ص 23، مقدمة کاسمی، ص ض؛ محمد ثقة الاسلام تبریزی، ص 94). وی را در فن سخنوری توانمند دانسته اند (رجوع کنید به فتحی، ص 27ـ 28). او به فلسفه و عرفان نیز علاقه داشت (ملکزاده، ج 7، ص 1530). مطالعة روزنامه ها و جراید مهم عربی در تجدد و روشنفکری او تأثیر بسزایی داشت و اطلاعاتش دربارة نظامهای جدیداجتماعی، مجالس وعظ و خطابة او را جایگاه هدایت افکار مردم ساخت (کسروی، 1363 ش، ص 151؛ صفائی، ج 2، ص 293ـ294).
ثقة الاسلام بیشتر اوقاتش را در کتابخانة شخصی اش می گذراند و با رجال علمی و ادبی مصاحبت داشت. امیرنظام گروسی ، مهدیقلی هدایت ، ادیب خلوت، سیدکاظم عصار ، و ادیب الممالکِ فراهانی از معاشران او بودند (هدایت، ص 213،221؛ فتحی، ص 31). در کتابخانة او مجلسی ادبی برگزار می شد که تعدادی از ادبا و فضلای آن روز تبریز در آن شرکت می کردند. او خود نیز ذوق شاعری داشت و اشعاری از او باقی مانده است (فتحی، ص 79، 537). علاقه اش به تحصیل علم، او را برآن داشت تا برادران و فرزندانش را برای تحصیل روانة اروپا و عتبات و تهران کند (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 364ـ365؛ رحیم زاده ضمیری، ص 75).
ثقة الاسلام از آغاز جنبش عدالت خواهی و سپس مشروطه طلبی، در زمرة حامیان جدّی آن قرار داشت. وی هنگام مهاجرت علما به قم و تحصن آنها در آنجا، با ارسال تلگرامهایی به علما و مظفرالدین شاه، ضمن حمایت از خواستهای مهاجران، خواستار باز گرداندن آنها به تهران شد (کسروی، 1363 ش، ص 113ـ116). پس از پیروزی نهضت مشروطه، به هنگام رأی گیری برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی، وی بیشترین رأی را در میان علما به دست آورد (رجوع کنید به «مجلس ملی»، جریدة ملی، ش 8، ص 1)، لیکن نمایندگی را نپذیرفت (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355ش ب، ص 185؛ «مجلس ملی»، جریدة ملی، ش 19، ص 1).
با تأسیس انجمن ایالتی آذربایجان، که محفل آزادی خواهان بود، ثقة الاسلام از حامیان و فعالان این انجمن و از نویسندگان روزنامة انجمن شد (رفیعی، ص 91). حضور او در انجمن ایالتی، در مقابل انجمن اسلامیه (محفل علمای مخالف مشروطه)، پشتوانه ای برای مشروطه خواهان بود (رحیم زاده ضمیری، ص 33). وی با وجود دلبستگی به مشروطه، از منتقدان جدّی آن به شمار می رفت و با رفتارهای خام و تند مشروطه خواهان به شدت مخالفت می کرد تا آنجا که کتابچه ای در بارة خیانتهای مشروطه طلبان نوشت (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355ش ب، ص 247ـ254؛ همو، 1378ش، ص 343؛ کسروی، 1355 ش، ص 316). سرانجام نیز در اعتراض به تندرویهای مشروطه خواهان، گوشه نشینی اختیار کرد (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 250ـ 254؛ ویجویه، ص 98). در پی افزایش فشار انجمن تبریز به تهران، برای تهیة هر چه سریع تر قانون اساسی و امضای آن در ربیع الاول و ربیع الآخر 1325، نمایندگان مجلس شورای ملی از ثقة الاسلام تقاضا کردند که مردم را ساکت نماید تا آنان بتوانند با دقت بیشتر قانون اساسی را تهیه کنند (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355ش ب، ص 191ـ 193؛ فتحی، ص 168).
در پی قیام مشروطه خواهان تبریز بر ضد استبداد محمدعلی شاه، مشیرالسلطنه رئیس الوزرا با ارسال تلگرامی تهدیدآمیز به ثقة الاسلام، از او خواست تا اختلاف را رفع کند. ثقة الاسلام در پاسخ به این تلگرام، بر مواضع همیشگی اش (دفاع از حقوق دولت و ملت و تلاش برای اتحاد این دو) تأکید کرد (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 249ـ250). محمدعلی شاه سپاهی را به سرکردگی عین الدوله روانة تبریز کرد، اما به سبب مقاومت اهالی شهر، عین الدوله به باسمنج عقب نشینی کرد و راه ورود آذوقه را به شهر بست. پس از چهار ماه، محاصره و قحطی و گرسنگی مردم تبریز و ترس از مداخلة روسها موجب شد که ثقة الاسلام در 27 صفر 1327 برای محمدعلی شاه تلگرام بفرستد (همان، ص 446). به پیشنهاد او و توافق محمدعلی شاه، مقرر گردید که طرفین نزاع به باسمنج بروند و در آنجا مذاکره کنند. در شرایطی که راه هرگونه همکاری میان دولت و انقلابیهای تبریز بسته شده بود و از رجال و بزرگان تبریز فردی که معتمد طرفین باشد وجود نداشت، ثقة الاسلام به همراه حاجی سیدالمحققین و میرزا حاج آقا میلانی به باسمنج رفت (همان، ص 141،450ـ451). وی ضمن نصیحت کردن شاه برای برقراری مجدد مشروطه و هشدار دادن در بارة احتمال دخالت و نفوذ اجانب، تلاش می کرد اجازة ورود غله و آذوقه را به شهر بگیرد (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 446؛ کسروی، 1355 ش، ص 316). محمدعلی شاه، به جای درک نیت ثقة الاسلام و خیرخواهی وی برای دولت و مردم، در خیال تبعید او از تبریز بود (رجوع کنید به توکلی، ص 62). سرانجام، پیش بینیهای ثقة الاسلام به وقوع پیوست؛ روسیه و انگلیس برای دخالت در امور داخلی ایران بهانه یافتند و نیروهای روسی در 4 ربیع الا´خر 1327 روانة تبریز شدند (فتحی، ص 457).
پس از ورود روسها به شهر، ثقة الاسلام به مناسبت عید نوروز 1290/ ربیع الاول 1329 در روزنامة محلی تبریز مقاله ای نوشت و از مردم خواست به سبب وجود قشون بیگانه، از اجرای مراسم سنّتی نوروز خودداری کنند. در نتیجه، اکثر اهالی تبریز آن سال عید نگرفتند. برخی درج این مقاله را یکی از عوامل مؤثر در اعدام او به دست روسها دانسته اند (همان، ص 546 ـ 547). با آنکه محمدعلی شاه فرمان اعادة مشروطه را صادر کرده بود، سپهدار تنکابنی و سردار اسعدبختیاری به تهران رفتند و وی را از سلطنت خلع کردند. ثقة الاسلام، که انگلیسیها را محرک این کار می دانست، پیش از آن در نامه ای به علمای نجف، ضمن توضیح اوضاع داخلی مملکت (مداخلة قشون روس، فقدان قشون ملی و ضعف کارشناسان نظامی)، تنها راه چاره را مصالحه با دولت و اعتماد نکردن به سیاست دو دولت همسایه اعلام کرد و خواستار فرستادن «هیئت مصلحه» به تهران برای حل مشکلات شد (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 296ـ 297؛ فتحی، ص 466ـ 468) لیکن این کار صورت نگرفت و محمدعلی شاه در 27 جمادی الا´خرة 1327 از سلطنت خلع گردید. حضور ستارخان و باقرخان در تبریز ــ که از یک سو سبب بهانه جویی روسها و از سوی دیگر موجب نارضایتی مخبرالسلطنه، والی آذربایجان، بود ــ ثقة الاسلام را بر آن داشت تا برای حمایت از آن دو، از علمای نجف بخواهد با ارسال نامه ای دوستانه به ستارخان و باقرخان، از آنان دلجویی کنند و خود با اصرار آنها را راضی کرد تا به تهران مهاجرت کنند (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 340ـ341).
در این دوران ثقة الاسلام تحت فشاری چند جانبه بود: مخالفان مشروطه که او را محرک و همه کارة مشروطه می دانستند و دموکراتهای تندرو، که ثقة الاسلام از آنها انتقاد می کرد، و آنها با او مخالفت و از او بدگویی می کردند (کسروی، 1355 ش، ص 316) و متدیّنان، که عقاید شیخی او را طعن و بر ضد او شبنامه منتشر می کردند (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1378 ش، ص 304،317). برخی عوام نیز از رفتار متجددانة او انتقاد می کردند (فتحی، ص 95). به رغم تمام این مخالفتها، ثقة الاسلام تلاش می کرد مانع درگیر شدن مردم با یکدیگر شود (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1378 ش، ص 125ـ).
در پی بحران میان دولت و مجلس بر سر پذیرفتن یا نپذیرفتن اتمام حجت روسها برای اخراج مورگان شوستر (مستشار مالی امریکایی) اهالی تبریز به خروش در آمدند. روسها که همواره مترصد فرصتی بودند، بدرفتاری را آغاز کردند. مجاهدان تبریزی نیز در واکنش به این رفتار، آمادگی نظامی خود را به رخ آنان می کشیدند. در این میان ثقة الاسلام که نگران عاقبت کار بود، با مجاهدان مخالفت کرد؛ از این رو دموکراتها او را به هواداری از روسها متهم کردند و نقشة قتل وی را کشیدند، اما این نقشه عملی نشد (کسروی، 1355 ش، همانجا). تلاشهای ثقة الاسلام برای آرام کردن اوضاع نتیجه ای نداشت و در 29 ذیحجة 1329، روسها جنگ را در تبریز آغاز کردند.
ثقة الاسلام با مشاهدة تجاوز روسها خواستار مقابلة مجاهدان شد و حتی کتباً به امیرحشمت نیساری، رئیس شهربانی تبریز، اجازة دفاع داد. این امر موجب شد که تبریز یکباره بسیج شود و با روسها سخت درگیر گردد (همان، ص 261ـ263؛ فتحی، ص 573 ـ590). طرفین، طی چند روز، جنگهای خونین و سختی کردند. از 3 محرّم 1330، با ضعیف شدن قوای روس، کنسولهای سایر کشورها و خود روسها سخن از صلح به میان آوردند. از سوی دیگر، رسیدن پیغامهای پیاپی دولت مبنی بر ترک جنگ، بسته شدن مجلس در دوم محرّم همان سال به دست یپرم خان و پذیرش اتمام حجت روسیه، سبب شد ثقة الاسلام مجاهدان را برای پذیرش پیشنهاد صلح روسها راضی کند و در پی آن مقرر گردید مجاهدان تفنگهای خود را کنار بگذارند و شهر را ترک کنند (کسروی، 1355 ش، ص 277ـ 279؛ براون، ص 161). در این زمان صمدخان شجاع الدوله (سردار محمدعلی شاه و والی مراغه) که روسها از او حمایت می کردند، در باسمنج مستقر شد. او با هماهنگی مخالفان و علمای ضد مشروطه و حمایت روسها قصد ورود به تبریز را داشت (کسروی، 1355 ش، ص 280ـ281). با ورود سه لشکر روسی از ایروان و تفلیس به تبریز و ادامة هجوم روسها، ثقة الاسلام به ناچار نمایندگانی نزد صمدخان فرستاد و پیغام داد در صورتی که قصد ورود به شهر را دارد با دستور و به نام دولت ایران بیاید. همچنین با ارسال تلگرامی به تهران، وضع شهر را اطلاع داد و خواستار کمک دولت شد. برای مجاهدان نیز پیغام فرستاد که هر چه زودتر شهر را ترک کنند و در پاسخ به کسانی که از او پرسیدند: «چه خواهی کرد؟»، گفت: «من کار خود را به خدا می سپارم» (همان، ص 296ـ 305).
وی، بر خلاف همگان و به رغم هشدار برخی اشخاص، از جمله نمایندة دولت عثمانی که پیغام داده بود روسها قصد کشتن او را دارند، حاضر به مخفی شدن و پناهندگی نشد (همان، ص 305؛ رحیم زاده ضمیری، ص 71ـ72). در 9 محرّم 1330 به بهانة لزوم حضور یافتن در جلسه ای، او را به کنسولگری روسیه بردند و محبوس کردند (کسروی، 1355 ش، ص 307). در آنجا ثقة الاسلام از قبول خواست میلر، کنسول روس، در تأیید نوشته ای مبنی بر آنکه مجاهدان آغازگر جنگ بودند و روسها تنها برای دفاع از خود ناگزیر از جنگ شدند، سر باز زد و تأکید کرد که جنگ را خود روسها آغاز کرده اند (همان، ص 317، 583؛ ملکزاده، ج 7، ص 1532؛ براون، ص 90ـ91). سرانجام روسها در عاشورای 1330/ 10 دی 1290 ثقة الاسلام و هفت تن دیگر را به دار آویختند (رحیم زاده ضمیری، ص 76).
خبر به دارآویختن ثقة الاسلام را از مردم پنهان کردند و بدینسان جلو شورش آنان راگرفتند (کسروی،1355ش، ص 500). حبل المتین هدف روسها را از کشتار تبریز و دار زدن ثقة الاسلام، تلاش برای ایجاد بلوا و هیجان در میان اهالی و بهانه جویی دانست و نوشت رئیس روحانی یک شهر را در روز عاشورا علنی به دار زده اند («قصور از کیست»، ص 6؛ نیز رجوع کنید به براون، ص 76). در 1296 ش، پس از پیروزی انقلاب اکتبر روسیه در 1917، انقلابیهای روسی به نشانة دلجویی از مردم تبریز روزی را برگزیدند و در آن روز گروههای روس و ایرانی، به نشانة جبران گذشته، بر سر خاک ثقة الاسلام گُل نهادند (کسروی، 1355 ش، ص 682ـ683). مدفن ثقة الاسلام، مقبرة الشعرای تبریز است.

اندیشه
مهم ترین آرمانی که ثقة الاسلام سرانجام بر سر آن جان باخت، مشروطه بود. وی در راه تبیین و توضیح و دفاع از مشروطیت صمیمانه تلاش می کرد و مشروطه را «منع ارادة شاهانه و لزوم شورا» در امور سه قوة مقننه، قضائیه و مجریه (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 431) و موجب گسترش عدل و امنیتِ جان و مال مردم می دانست (همو، 1355 ش الف، ص 131). وی معتقد بود که سلطنت، در صورت مخالفت با مشروطه، محکوم به زوال و نابودی است،علت انقراض دولتها و سلسله های سلطنتی استبداد است و شاه برای حفظ سلطنت باید از مشروطه تبعیت کند (همو، 1355ش ب، ص 428). او در پاسخ به محمدعلی شاه که مشروطه را مباین شرع می دانست (همان، ص 441)، با استناد به اینکه احکام شرعی را نمی توان مشروطه کرد و قوانین جاری نیز با وجود هزاران منکَر موجود در آن شرعی نیست، مشروطة مشروعه را دولتی مقید و مشروط به اجرای احکام شرعی معرفی کرد که در وضع قوانین جدید یا اجرای قواعد عرفیِ سابق، مطابق عدل و اصول «مذهب» و مصالح مملکت عمل می کند (همان، ص 431). از اندیشه های دیگر او محدود ساختن سلطنت و تأسیس دارالشورا و رفع استبداد برای مقابله با تلاش دولتهای خارجی برای تضعیف اسلام، بود(همان، ص 430). وی همانند سیدجمال الدین اسدآبادی ، به اتحاد جهان اسلام و وحدت سیاسی مسلمانان، با وجود اختلاف مذهبی و حکومتی، توجه داشت (همان، ص 366).
ثقة الاسلام پیشوای شیخیة تبریز بود و اگرچه دشمنی میان شیخیه و سایرین، گاه به نزاعهای طولانی و خونین منجر می شد، معتقد بود که این گونه اختلافها، اختلاف مشرب است نه مذهب و باید ضمن حفظ حرمت علما، از برخوردهای نابجا جلوگیری کرد (همان، ص 33؛ کسروی، 1363 ش، ص 133). ثقة الاسلام می کوشید برای کاهش شدت اختلاف، از بیان مطالب تعصب آمیز و القای نکات اختلاف انگیز، پرهیز کند (کسروی، 1355 ش، ص 314). او در اعتراض به اخراج حاج میرزاحسن آقا مجتهد (از مخالفان سر سخت مشروطه) از تبریز، به خواست مشروطه خواهان، به رغم اختلافات مشرب با این مجتهد بزرگ تبریز، همراه او از شهر خارج شد. این امر موجب شد که انجمن ایالتی آذربایجان، تصمیم به باز گرداندن آن دو بگیرد (همو، 1363 ش، ص 246؛ فتحی، ص 164).
از دیدگاههای جنجال برانگیز ثقة الاسلام، نظر او در بارة انحصار حق رأی به باسوادان بود. وی در مقاله ای در شفق تبریز (چاپ 1329)، نوشت که مردم بی سواد قادر به تشخیص و انتخاب راه درست نیستند و «حق دارند ولی لیاقت ندارند» (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 409ـ411).
ثقة الاسلام از تأسیس مدارس به سبک جدید حمایت می کرد و آن را در پیشرفت جامعه مؤثر می دانست. گروههای سنّتی جامعه با این مدارس مخالف بودند ولی او می کوشید اوضاع را به گونه ای سازد که کمترین حساسیت را ایجاد کند؛ از جمله، رؤسای این مدارس را به برپایی نماز جماعت و حذف عبارات تحریک آمیز در کتابهای درسی تشویق می کرد (همو، 1378 ش، ص 255).
ثقة الاسلام از مسائل اجتماعی نیز غافل نبود. تأسیس مراکز علمی و فنی و ترویج آموزش علوم و فنون را ضروری ترین نیاز کشور می دانست. او بر تولیدات داخلی تأکید، و از تجارت همه جانبة خارجی، که سبب خروج ثروت و ورود اجناس زائد می شد، انتقاد می کرد. به نظر وی تنزل ارزش مسکوکات داخلی در مقابل پول خارجی، ناشی از تجارت خارجی و آزادی فعالیت بانکهای آنها در ایران و نامحدود بودن ضرابخانة دولتی بود. طرحهای او برای آموزش کشاورزی، ایجاد شرکتهای استخراج زغال سنگ برای مصارف داخلی یا تهیة آب آشامیدنی برای شهرها و ذوب آهن، بیانگر شناخت دقیق و عمیق او از ضعفهای کشور بود (همو، 1355 ش الف، ص 124ـ135). او از عملکردهای اشتباهی چون استقراض بیجا و مسافرتهای پر خرج و گرو گذاشتن گمرکات انتقاد می کرد و این کارها را عاملِ فراوانیِ مفاسد شرعی و ملی و سیاسی می دانست (همو، 1355 ش ب، ص 423).

آثار
از ثقة الاسلام آثار فراوانی باقی مانده است که عبارت اند از:
1) نامه های تبریز، شامل 128 نامه و شصت تلگرام، که مجموعة گزارشهای ثقة الاسلام از اوضاع اجتماعی و سیاسی و عمومی آذربایجان خطاب به میرزا صادقخان مستشارالدوله است. این کتاب، که از مآخذ مهم در بررسی نهضت مشروطه آذربایجان است، در 1378 ش به کوشش ایرج افشار چاپ شد. در انتهای آن جدول کشف رمز لغات ضمیمه شده است.
2) مرآة الکتب، در معرفی آثار و تألیفات علمای شیعه که به سبب نبودن فهرستی منقح و مرتب از تألیفات امامیه، نوشته شد (همو، 1414، ج 1، مقدمة حائری، ص 11؛ فدایی عراقی، ص 57 ـ61).
3) ایضاح الانباء فی تعیین مولد خاتم الانبیاء و مقتل سیدالشهداء.
4) بث الشکوی،ترجمة قسمت سوم از تاریخ یمینی. ثقة الاسلام آن را به سبک نصراللّه منشی ترجمه کرده است (مشار، ج 1، ستون 680؛ فتحی، ص 55).
5) مجموعة تلگرافات، شامل تلگرامهای ثقة الاسلام و حاج سیدالمحققین دیبا و حاج سید آقا میلانی به هنگام قیام آذربایجان که به محمدعلی شاه مخابره گردیده است (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355ش ب، ص 446ـ469؛ فتحی، ص 54).
6) تاریخ امکنة شریفه و رجال برجسته.
تعدادی رساله نیز از ثقة الاسلام به جا مانده که در مجموعة آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی منتشر شده است، از جمله: رسالة «بالون ملت ایران به کجا می رود»، تحلیل ثقة الاسلام از زمینه های پیدایی مشروطه و چگونگی سیر آن و ماجرای شروع مخالفتهای محمدعلی شاه بامشروطه (تألیف 1325؛ رجوع کنید به علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355 ش ب، ص 399ـ406).
در رسالة «ترقی مملکتی به مال است و تحصیل مال با علم» (تألیف 1326)، ثقة الاسلام مخالفت خود را با ورود اجناس غیر ضروری و تزئینی خارجی اعلام کرده و تحریم این کالاها را بر اساس شریعت واجب شمرده است (همان، ص 406ـ409).
وی در رسالة «اصول سیاست اسلامیه»، به این شبهه که «اصول سیاسی اسلام به گونه ای است که مانع ترقی تمدن می شود»، پاسخ داده و نشر چنین افکاری را ناشی از مخالفت دشمنان دین و ناآگاهی عوام در این باره دانسته است. به نظر او وظیفة علمای دین این است که با ذکر دلایل عقلی و نقلی و سخن گفتن به زبان عوام (کلام قابل فهم) اصول سیاسی اسلام را برای آنان بازگویند. وی در این رسالة کوتاه، اصول سیاسی اسلام را به دو دستة مادّی و معنوی تقسیم کرده و قوانین و اخلاقیات اسلامی، مساوات و مواسات، تساوی در حیات اجتماعی، سخاوت و میانه روی در زندگی را در زمرة این اصول شمرده است (رجوع کنید به همان،ص 389ـ398).
«مجمل حوادث یومیه مشروطه»، گزارش روزانة حوادث از 28 رجب 1324 تا آخرین روزهای زندگی ثقة الاسلام است که به طور کامل در مجموعة آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی درج شده و از منابع با ارزش در بارة نهضت مشروطة آذربایجان است.
ثقة الاسلام رسالة «لالان» را در ربیع الاول 1326 برای علمای نجف نوشت و از تبریز ارسال کرد. او این رساله را برای جلب نظر علمای عتبات و ترغیب آنان برای دادن فتواهای صریح، مبنی بر وجوب مشروطه، نوشت تا مخالفان نتوانند مشروطه را مخالف دین معرفی و با آن مقابله کنند (رجوع کنید به همان، ص 418ـ 445).
از ثقة الاسلام نامه های متعددی به جا مانده که حاوی دیدگاههای اوست؛ از جمله نامه ای در 1325 به عبدالحسین میرزا فرمانفرما که در آن در بارة سیاستهای اقتصادی و زراعی و آموزشی مملکت و رفع معضِلات در این زمینه ها، مطالب مهمی بیان کرده است (رجوع کنید به همو، 1355 ش الف، ص 121ـ 135). وی در نامة 9 جمادی الا´خرة 1327 خطاب به هیئت علمیة نجف هشدار داد که غفلت دولت از اهداف روسها در ایران، منجر به از دست رفتن آذربایجان خواهد شد.
نامة مهم دیگر ثقة الاسلام خطاب به میرزاحسن خان مشکوة الممالک است و حاوی نکات ناگفته ای از وقایع آذربایجان و قیام بر ضد محمدعلی شاه و تحریکات روسها و انگلیسیها و دیگر ماجراهای قیام است (رجوع کنید بهاسناد سیاسی دوران قاجاریه، ص 423ـ430). در پی درج مقالاتی در مجلة معروف عربی المقتطف راجع به شیعه و شیعیان، ثقة الاسلام نیز مقالاتی را با عناوین «التشیع و قدمهُ» و «المتاولة او الشیعة فی جبل عامل» به آن مجله فرستاد (المقتطف،ج 37،ش 4، رمضان 1328، ص 1015ـ 1016، ج 38، ش 4، ربیع الثانی 1329، ص 340ـ346). همچنین مقالاتی از او با عناوین «تقویم گیرگوار» و «اکمال الریاضی» در مجلة عربی الهلال به چاپ رسید (علی ثقة الاسلام تبریزی، 1355ش ب، ص 381؛ فتحی، ص 541 ـ544).

منابع:
اسناد سیاسی دوران قاجاریه، تألیف ابراهیم صفائی، تهران 1346ش؛ادوارد گرانویل براون، نامه هائی از تبریز، ترجمة حسن جوادی، تهران 1361 ش؛ احمد توکلی، «چند استخاره از محمدعلی شاه با جوابهای آنها»، یادگار، سال 5، ش 8 و 9 (فروردین و اردیبهشت 1328)؛ علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، «لایحه»، در اسداللّه رحیم زاده ضمیری، یادداشتهای میرزااسداللّه ضمیری ملازم خاص ثقة الاسلام شهید، چاپ سیروس برادران شکوهی، تبریز {1355 ش الف}؛ همو، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، چاپ نصرت اللّه فتحی، تهران 1355 ش ب؛ همو، مرآة الکتب، چاپ محمدعلی حائری، قم 1414ـ؛ همو، نامه های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، چاپ ایرج افشار، تهران 1378 ش؛ محمد ثقة الاسلام تبریزی، سوانح عمری، یا، آثار تاریخی، {بی جا}: چاپخانة رضائی، 1340 ش؛ اسداللّه رحیم زاده ضمیری، یادداشتهای میرزااسداله ضمیری ملازم خاص ثقة الاسلام شهید، چاپ سیروس برادران شکوهی، تبریز {1355ش}؛ منصوره رفیعی (جعفری فشارکی)، انجمن: ارگان انجمن ایالتی آذربایجان، تهران 1362 ش؛ ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه، ج 2، تهران 1363 ش؛ نصرت اللّه فتحی، زندگینامة شهید نیکنام ثقة الاسلام تبریزی و بخشی از تاریخ مستند مشروطیت ایران، {تهران} 1352 ش؛ غلامرضا فدایی عراقی، «فهرست کتابهای شیعه پیش از الذریعه»، نشر دانش، سال 17، ش 5 (مرداد و شهریور 1366)؛ «قصور از کیست»، حبل المتین، سال 19، ش 27 (محرّم 1330)؛ احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران، تهران 1363 ش؛ همو، تاریخ هیجده سالة آذربایجان، تهران 1355 ش؛ «مجلس ملی»، جریدة ملی، سال 1، ش 8 (26 رمضان 1324)، ش 19 (شوال 1324)؛ خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران 1350ـ1355 ش؛ عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، تجربة الأحرار و تسلیة الأبرار، چاپ حسن قاضی طباطبائی، تبریز 1349ـ1350 ش؛ مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران 1371 ش؛ محمدباقر ویجویه، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، چاپ علی کاتبی، تهران 1355 ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1363 ش.

● برگرفته از دایره المعارف اسلامی، encyclopaediaislamica.com.

 

نظر شما