چارلز رابرت داروین
چارلز رابرت داروین (۱۲ فوریه، ۱۸۰۹ - ۱۹ آوریل، ۱۸۸۲)دانشمند و زیستشناس انگلیسی و بنیانگذار نظریهٔ تکامل است. او کتابی با عنوان اصل انواع دارد.
از کودکی تا دانشگاه
چارلز داروین در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ در خانواده پزشکی ثروتمند اهل شروبری، شروپشایر، انگلستان دیده به جهان گشود. او پنجمین از شش فرزند خانواده بود. پدرش رابرت داروین و مادرش سوزانا وجوود هر دو از خانوادههای اصیلزاده انگلیسی و حامیان کلیسای توحیدی بودند.
وقتی داروین هشت سال داشت مادرش درگذشت. یک سال بعد او را برای تحصیل به مدرسه شبانهروزی در شهر مجاور فرستادند. در ۱۸۲۵ پس از صرف یک سال کارآموزی در کنار پدرش برای تحصیل پزشکی به دانشگاه ادینبرو رفت. اما خشونت عملیات جراحی باعث شد که از پزشکی بیزار شود و در عوض نزد یک برده سیاهپوست آزاد شده به نام جان ادمونستون به آموختن تاکسیدرمی مشغول شود. داروین شیفته داستانهایی بود که ادمونستون از جنگلهای بارانی امریکای جنوبی برایش تعریف میکرد.
یک سال بعد داروین یکی از اعضای فعال انجمن دانشجویی طبیعیدان و شاگردی مستعد در مکتب رابرت ادموند گرانت، یکی از پیشگامان نظریه تکامل بود. وی همچنین در کلاسهای تاریخ طبیعی رابرت جیمسون در زمینه جغرافیای چینهشناختی شرکت میکرد و طریقه طبقهبندی گیاهان را در موزه بزرگ دانشگاه ادینبورو میآموخت.
در سال ۱۸۲۷ پدر ناخشنود از این که پسر جوانش به پزشکی علاقهای نشان نمیدهد، نام او را در کالج کریست دانشگاه کیمبریج نوشت تا در کسوت روحانیت در آید. این تصمیم عاقلانهای برای داروین جوان بود چرا که در آن زمان کشیشهای انگلیکان درآمد خوبی داشتند و بسیاری از طبیعیدانان خود روحانی بودند. با اینحال داروین در کیمبریج ترجیح میداد که به جای درس خواندن همراه با پسر عمویش ویلیام داروین فاکس به سوارکاری، تیراندازی و جمعآوری سوسک بپردازد و در این کار آنچنان پیشرفت کرد که او را به عنوان سوسک شناس به جناب کشیش جان استیونس هنسلو استاد گیاهشناسی معرفی کردند. داروین در کلاسهای تاریخ طبیعی هنسلو شرکت جست و چیزی نگذشت که محبوبترین شاگرد وی شد. با نزدیک شدن فصل آزمون، داروین بر درسهایش متمرکز شد و سرانجام امتحانات نهایی را با کسب نمره خوب در الهیات و نمرههای متوسط در ادبیات یونانی، ریاضیات و فیزیک با موفقیت پشت سر گذاشت.
پس از دانشآموختگی، داروین و همکلاسیهایش تصمیم گرفتند که برای مطالعه تاریخ طبیعی مناطق گرمسیر به جزایر مادئیرا سفرکنند. وی برای کسب آمادگی بیشتر در کلاسهای جغرافیای جناب کشیش ادام سجویک نامنویسی کرد؛ اما هنگامی که به اتفاق او برای نقشهبرداری از لایههای صخرهای ویلز در آن ناحیه به سر میبرد خبر لغو سفر به او رسید. داروین در راه بازگشت به خانه بود که نامه دیگری دریافت کرد؛ نیروی دریایی به دنبال یک طبیعیدان میگشت که ناخدا رابرت فیتزروی را در یک سفر اکتشافی به امریکای جنوبی همراهی کند و هنسلو داروین را پیشنهاد کرده بود. این سفر فرصتی گرانبها بود برای داروین تا علائقش را به عنوان طبیعیدان دنبال کند.
پدر ابتدا این سفر را بیهوده میدانست و با آن مخالف بود ولی با اصرار برادر زنش جوزیا وجوود بالاخره با تصمیم پسرش موافقت کرد. این سفر نه دو سال که پنج سال به درازا کشید.
سفر با بیگل
سفر با کشتی بیگل پنج سال به طول انجامید. داروین بیشتر این مدت را صرف پویشهای زمینشناختی، بررسی سنگوارهها و مطالعه بر روی ارگانیسمهای زنده کرد. او از موجودات زنده امریکای جنوبی هزاران نمونه گرد آورد که بسیاری از آنها تا آن زمان برای دانشمندان غربی ناشناخته بودند. همه اینها به علاوه یادداشتهای مفصلی که داروین از مشاهدات خود تهیه کرده بود، در نظریهپردازیهای آینده او بسیار به کار آمدند.
پیدایش نظریه تکامل
داروین ابتدا به هیچوجه در پی به چالش کشیدن فرضیه ثبات انواع نبود ولی ادامه تحقیقات سؤالات بیپاسخ زیادی پیش پایش میگذاشت. یک سال پیش از شروع سفر، کتاب جنجالبرانگیزی از چارلز لایل منتشر شده بود به نام اصول زمینشناسی که داروین نسخهای از آن را همراه خود داشت. نویسنده در این کتاب مدعی شده بود که سطح زمین بر اثر فرآیندهای تدریجی تغییر میکند و دگرگونی پوسته زمین جریانی یکنواخت در طبیعت در طول تاریخ این کره است. وی توضیح میدهد که هر نوع موجود زنده ابتدا در مرکزی رشد میکند و از آن نقطه پخش شده است و نشان داد که مدتی دوام آورده تا تدریجا از بین رفته و جای خود را به انواع دیگر داده است (اصل مراکز آفرینش). از این رو او نتیجه گرفت که پیدایش انواع جدید جریانی پیوسته و یکنواخت در طول تاریخ زمین است.
این نظریات که کاملاًً بر خلاف باورهای رایج زمانه بود، سر و صدای زیادی در محافل علمی برانگیخت. داروین با بررسی لایههای سنگی و سنگوارهها در نقاط مختلف شواهد زیادی در تأیید نظریات لایل یافت. در جزایر گالاپاگوس او فسیلهایی بسیار نزدیک ولی نه کاملاًً همانند با اشکال زنده پیدا کرد. وی مشاهده کرد که لاکپشتهای ساکن در هر جزیره اندکی با لاکپشتهای جزیره مجاور متفاوتند و سهرههای جزیرههای مختلف تفاوت کمی با یکدیگر دارند. از نظر داروین بهترین توضیح آن بود که انواع تغییر میکنند و اعضای هر گونه نیای مشترکی دارند.
پس از اتمام سفر، داروین با کنار هم گذاشتن مشاهدات خود و با استفاده از اصل «مراکز آفرینش» چارلز لایل نحوه توزیع گونههای مختلف جانوری را توضیح داد و در اولین ویرایش کتاب خود با عنوان «مسافرت بیگل» منتشر کرد.
دستاوردهای علمی پیش از ارائه نظریه تکامل
در تمام طول سفر، داروین همواره از حمایتهای استاد سابقش برخوردار بود. هنسلو ترتیب چاپ نوشتههای داروین را میداد و سنگوارههای جمعآوری شده را در اختیار طبیعیدانان معتبر میگذاشت؛ بطوریکه وقتی در دوم اکتبر ۱۸۳۶ بیگل به بریتانیا بازگشت، داروین در جمع دانشمندان شهرتی پیدا کرده بود. او پس از دیداری از خانه و ملاقات با پدر به لندن رفت و گروهی از بهترین طبیعیدانان را گرد آورد تا بر روی نمونههای گیاهی، جانوری و زمینشناختی جمعآوری شده مطالعه کنند. هنسلو داروین را به ریچارد اوون زیستشناس معروف معرفی کرد. وقتی اوون در کالج پادشاهی جراحان بر روی مجموعه سنگوارههای داروین کار کرد با کمال شگفتی متوجه شد که آن متعلق به گونههایی از جوندگان غولپیکر و تنبل هاست که نسلشان منقرض شده است. این کشف بیش ازپیش بر اعتبار داروین افزود.
در ۱۷ فوریه ۱۸۳۷ لایل سخنرانی خود در مقام رئیس انجمن زمینشناسی را به یافتههای ریچارد اوون درباره مجموعه سنگوارههای داروین اختصاص داد با این مضمون که گونههای منقرض شده با گونههای فعلی همان منطقه در ارتباطند. در همان جلسه داروین به عنوان عضو شورای انجمن زمینشناسی برگزیده شد.
نگارش کتابی درباره زمینشناسی امریکای جنوبی و تألیف کتاب چند جلدی «جانورشناسی کشتی بیگل» از جمله دیگر پروژههایی بود که داروین در آن مشارکت کرد.
فعالیتهای علمی داروین تا اواسط ۱۸۳۷ ادامه یافت. در این زمان او به توصیه پزشکان از فشار کار کم و برای استراحت در ییلاق اقامت کرد.
داروین مانند ارسطو سخت تحت تاثیر عظمت و شکوه طبیعت قرار گرفته بود و به آن چون دوستداری که خالق و طراح مبتکر موجودات گوناگون است، احترام می گذاشت. چارلز داروین در سال 1882 از دنیا رفت.
منابع:
- http://fa.wikipedia.org
نظر شما