ژاک دریدا
ژاک دِریدا (۱۹۳۰ تا ۲۰۰۴) فیلسوف الجزایری تبار فرانسه و پدیدآورندهٔ ساختارشکنی است. تئوری های وی در فلسفهٔ پست مدرن و نقد ادبی تاثیر فراوانی گذاشت.
وی که از عرصهٔ پدیدارشناسی به ساختارگرایی و ساختارشکنی نزدیک شد با دیدگاه هایش درباره زبان، دانش و معنا و به ویژه ماهیت متن مورد توجه ارتباط شناسان قرار گرفت. او شاگرد نهضت ساختارگرایی و اندیشه های پساساختارگرایی میشل فوکو بود و با نقدی که بر این اندیشه و بیشتر از جنبه نشانه شناسی وارد نمود مورد توجه محافل نقد ادبی و جامعه پست مدرن دانشگاهی آمریکا قرار گرفت. دریدا در آثارش فاصله بین فلسفه و ادبیات را کاهش داد و به عنوان یک منتقد ادبی قدرتمند هم شناخته شد.
مشهورترین اصطلاح دریدا مفهوم Déconstruction است که آن را در فارسی به ساختارشکنی، واسازی و شالوده شکنی ترجمه کرده اند. البته واژه ساختار در این اصطلاح نباید با اصطلاح فلسفی ساختار به معنی Structure در عبارت های ساختارگرایی و پساساختارگرایی یکسان تصور شود. لغت Déconstruction در زبان های دیگر معمولا ترجمه نشده و با همان املای فرانسوی به کار می رود که دریدا آنرا به مفهوم از نو بنا نهادن (ویران کردن و در عین حال ساختن) به کار برده است.
زندگی
ژاک دریدا در ۱۵ ژولاى سال۱۹۳۰ در الگرین از شهرهاى فرانسه و در خانوادهای یهودی، متولّد و در همانجا، بزرگ شد. خانواده او الجزایری الاصل بودند. وی تحصیلات عالیاش را در اکول نورمال سوپریور پی گرفت و پس از کسب مدرک دکتری در همان دانشگاه و سپس در دانشگاه سوربون مشغول به تدریس فلسفه شد.
دریدا اولین کتابش را که رساله دکترایش نیز بود درباره پدیدار شناسی نوشت که این اثر او به سرعت مورد توجه محافل ادبی ـ فلسفی قرارگرفت. چرا که او «فلسفه» را به شیوه ای «ادبی» می نوشت.
در سال ۱۹۶۷ با انتشار سه کتاب دریدا تحت عناوین «گفتار و پدیده»، «نوشتار و تمایز» و «در باب گراماتولوژی» دریدا یکی از مهمترین مباحث خود را با عنوان پساساختارگرایی آغاز کرد. وی با رد نظریه هوسرل در باب پدیدارشناسی زبان، نظریه زبانی پساساختارگرایی خود را بنانهاد.
در سال 1972 به دعوت دانشگاه هاروارد به عنوان استاد میهمان در این دانشگاه مشغول به تدریس شد.
به تدریج اندیشه، آثار و آرای دریدا در آمریکا با استقبال بی نظیری روبروشد و طرفداران بسیاری پیداکرد و به یکی از مشهورترین شخصیتها در فلسفه معاصر بدل شد.
درمجموع دریدا بیش از آنکه در فرانسه مطرح باشد در کشورهای دیگر استقبال زیادی از آرا و نظریاتش می شود. اما به همان اندازه که دریدا طرفدار دارد به همان اندازه یا بیشتر مخالفان سرسختی در داخل و خارج فرانسه بویژه در آنگلوساکسون و دانشگاههای کمبریج دارد.
او با نقد فلسفه مرزهای بین فلسفه و ادبیات را مورد تردید قرار داد و فلسفه را وارد حوزه هایی چون هنر، معماری، حقوق، سیاست و... کرد. بطوری که پای مسائلی چون نژادپرستی، هویت ملی، فعالیتهای فمینیستی، آپارتاید و... را به فلسفه و پای فلسفه را به این حوزه ها باز کرد.
دریدا با آنکه در رشته فلسفه تحصیل کرده است و خود را نیز فیلسوف می داند اما هیچگاه صراحتاً یک اثر فلسفی ننوشته است. بلکه آثارش بیشتر درحوزه های ادبی با دیدی فلسفی بوده است.
وی در سن 74 سالگی در ۸ اکتبر ۲۰۰۴ (میلادی) در بیمارستانی در پاریس بر اثر سرطان پانکراس (لوزالمعده ) درگذشت. حاصل ازدواج او با یک خانم روانکاو به نام "سیلویانا اگاسینسکى " یک فرزند پسر است .
آثار
1. سرچشمهٔ هندسهٔ هوسِرل، درآمد و ترجمه (۱۳۴۱) {1}
2. آوا و پدیدار (۱۳۴۶) {2}
3. نوشتار و تمایز (۱۳۴۶) {3}
4. دربارهٔ دستور زبان شناسی (۱۳۴۶) {4}
5. بذرافشانی (۱۳۵۱) {5} (با نام بارآوری نیز ترجمه شده است)
6. حاشیه ها؛ دربارهٔ فلسفه (۱۳۵۱) {6}
7. مواضع (۱۳۵۱) {7}
8. آوای غم (۱۳۵۳) {8} (ترجمه به فارسی از بابک احمدی
9. مهمیزها؛شیوه های نیچه (۱۳۵۷) {9}
10. کارت پستال، از سقراط تا فروید و فراتر (۱۳۵۹) {10}
11. فلاسفه و کلام، مصاحبه با روزنامه لوموند (۱۳۶۳) {11}
12. اطراف (۱۳۶۵) {12} (با نام ساحل ها نیز ترجمه شده است)
13. دربارهٔ روح، هایدگر و پرسش (۱۳۶۶) {13}
14. نفس، ابداع های دیگری (۱۳۶۶) {14}
15. یادمانه ها، برای پُل دمان (۱۳۶۷) {15}
16. مسئلهٔ پیدایش در پدیدارشناسی هوسِرل (۱۳۶۹) {16}
17. مسیر دیگر (۱۳۷۰) {17}
18. اشباح مارکس، دولت و دِین، امر سوگ و بین الملل جدید (۱۳۷۲) {18}
19. سیاست های دوستی (۱۳۷۳) {19}
20. پرسش انگیزی ها (۱۳۷۵) {20}
21. ایمان و دانش، در پی آن: زمانه و بخشش (۱۳۷۵) {21}
22. مذهب (ژاک دریدا و جیانی واتیمو) (۱۳۷۵) {22}
23. در بارهٔ مهمان نوازی (۱۳۷۶) {23}
24. خداحافظ اِمانوئل لِویناس (۱۳۷۶) {24}
25. قول، لحظه های فلسفی (۱۳۷۸) {25}
26. فردا، چه خواهد...؛ گفت و گو با الیزابت رودینِسکو (۱۳۸۰) {26}
27. مارکس و پسران (۱۳۸۱) {27}
28. اشرار، دو رساله در بارهٔ عقل (۱۳۸۲) {28}
29. «مفهوم» ۱۱ سپتامبر (دریدا و یورگن هابرماس) (۱۳۸۳) {29}
اندیشه
دریدا بیش از آنکه در فرانسه مطرح باشد در دیگر کشورها موردتوجه بود. اما به همان میزان که سرسپرده داشت مخالفان سرسختى در داخل و خارج فرانسه بویژه در آنگلوساکسون و دانشگاههاى کمبریج داشت. دریدا از سوى اینان متهم به بغرنج سازى، فریب و شیادى شده بود. او را نه یک فیلسوف بلکه یک «تردست شیاد» مى دانستند که نظریات غلط انداز و سطحى او تهدیدى براى فلسفه بود وخودش ننگى بر جامعه روشنفکرى.
نام دریدا بیش و پیش از هرچیز یادآور «پست مدرنیته» و «پسا ساختارگرایى» است. در واقع پساساختارگرایى در سال ۱۹۶۷ با انتشار سه کتاب دریدا تحت عناوین «گفتار و پدیده»، «نوشتار و تمایز» و «در باب گراماتولوژى» بنیان گذاشته شد که بعدها ژیل دلوز، فلیکس گاتارى و … او را دراین راه همراهى کردند. دریدا با رد نظریه هوسرل در باب پدیدارشناسى زبان، نظریه زبانى پساساختارگرایى خود را عرضه کرد. او با نقد مفاهیم محورى ساختارگرایى همچون نشانه، مرکز، حضور، گفتار و ساختار و … مفاهیم پساساختارگرایى خود چون بازى زبانى، غیاب، تمایز، نوشتار، مرکزیت زدایى و … را مطرح کرد.
یکى از مفاهیم محورى و کلیدى در اندیشه دریدا در حوزه پسا ساختارگرایى، اصطلاح «ساختارشکنى» یا «شالوده شکنى» است . او شالوده شکنى را به سبک خودش چنین عنوان کرد: «من با ساختار شکنى درواقع انتقام ادبیات را از فلسفه گرفتم و قلب فلسفه کلاسیک را نشانه رفتم. شالوده شکنى آخرین مدل نظریه هاى ادبى ـ فلسفى و نوعى نوهایدگرگرایى خطرناک است به همین دلیل باید با احتیاط با آن برخورد کرد…»
به خاطر همین ضدونقیض گویى ها بود که منتقدانش، نظرات او را مخرب و مزخرف مى دانستند و معتقد بودندکه شالوده شکنى نوعى بغرنج سازى و مهمل گویى است حتى براین باور بودند که دریدا باعث شده فلاسفه به فلسفه پست مدرن فرانسه بدبین شوند و با دیدى تمسخرآمیز به آن بنگرند. دلیل چنین قضاوتى از سوى منتقدان این است که افکار و آثار دریدا در چارچوب معیارهاى پذیرفته شده اى نیست و اکثر نوشته هایش وضوح، شفافیت و صراحتى را که بنیاد هر نظریه علمى است ندارد و چنان فنى و دشوار هستند که براى خواننده غیرمتخصص قابل درک نیست و چنان پرحجم، سنگین، پر از لفاظى و بازى هاى زبانى و داراى مفاهیم پیچیده هستند که حتى بسیارى از متخصصان هم اعتراف مى کنند که به فهم دقیق و همه جانبه مطالب او پى نمى برند. چرا که اکثر جملات و واژه هاى دریدا آن چیزى نیستند که مى نمایند. اکثراً دو پهلو، متناقض، منحرف کننده و پر از استعاره وبازى هاى زبانى و لفاظى است که امکان هرگونه نتیجه گیرى نظرى را از بین مى برد و از همین نکته مخالفان او به نفع خود استفاده مى کنند و مدعى مى شوند که نوشته هایش پوچ و سطحى است.
«جاناتان رى» برخلاف این دسته، یکى از حامیان و مدافعان سرسخت دریدا است. او دردفاع از دریدا مى گوید:«مخالفان دریدا اغلب منتقدین کلاسیک وفیلسوفان سنت گرا هستند که نمى توانند پذیراى آرا و افکار جدید باشند و تحمل نواندیشى و دگراندیشى را ندارند.»
آثار دریدا به نوعى نقد فلسفه و بنیان آن است. او «حقیقت» و «شناخت» را زیر سؤال مى برد. درواقع با نقد فلسفه مرز بین ادبیات و فلسفه را متزلزل مى کند. او فلسفه را با قلمى ادبى مى نویسد و به ادبیات با دیدى فلسفى مى نگرد. نقد دریدا از فلسفه نقدى متعارف نیست، چرا که با اصطلاحات رایج بیان نمى شود او حرفش را با صراحت نمى زند، راهش را به روشنى ارائه نمى دهد، هیچ نظریه اى را صریحاً رد یا تکذیب نمى کند و از طرفى هیچ نظریه روشن و صریحى را هم ارائه نمى دهد. همه چیز بر پایه نوعى شک و تردید و دوگانگى و چندپهلویى است. چنانکه نمى توان از نوشته هاى او نتیجه اى واحد و قطعى گرفت اما با وجود اینکه نوشته هایش دشوار و ویرانگر هستند اما در عین حال بسیار موشکافانه و ظریف مطرح شده اند. خودش مى گفت:«در نوشته هایم دو مهره اصلى وجود دار دکه سرنخ فهم مطالبم است. با پیدا کردن «اختلال ارتباطى» و «بلاتکلیفى» مى توانید یک نظریه کلى را از نوشته هایم استخراج کنید.»
دغدغه دریدا «زبان» و به طور خاص «نوشتار» بود او با «زبان» به «زبان» مى پرداخت براى اثبات اهمیت «نوشتار». نوشته هاى او باعث شد تا تصورات معمول در مورد «متون»، معانى و مفاهیم متزلزل شود. دریدا فلسفه را در وهله اول نوشتار مى دانست و از آنجا که او خود را فیلسوف مى نامید، «نوشتار» و «فهم متن» دغدغه اصلى او بود. قصد او رمزآلود ساختن چیزى بود که افراد فکر مى کنند از کلمات مى فهمند. بازیهاى زبانى، تقابلهاى دوتایى واژگان، استعاره، ابهام و چندپهلویى از اصول «نوشتار» دریدا هستند. از نظر او نوشتار را همین تقابل ها مى سازند.
به زعم دریدا، تمام هستى به مثابه «متن» محسوب مى شود. در خوانش هر متن، خواه این متن کتاب باشد، یا طبیعت، جامعه و یا وجود خود خواننده، خواننده آن را بازآفرینى مى کند. به این اعتبار هر متنى به تعداد مخاطبین خود تعبیر و تفسیر دارد. هر خوانشى، نوشتارى بى پایان است که هرگز آگاهانه صورت نمى پذیرد. از این رو، مخاطب نیز همچون خود مؤلف اثر هرگز نمى تواند به نیت مؤلف پى برد. «غیاب» بر «حضور» غالب است و ما در متن تنها رد غایب ها را دنبال مى کنیم. آنچه در حاشیه متن یا در فضاى میان خطوط پنهان است، درست به اندازه واژگان متن اهمیت دارند و چون هر خوانشى در حقیقت همان نوشتار است لاجرم جریانى از تعابیر و توجیه ها را خواهیم داشت که در عمل به چندصدایى اثر بدل مى شود. بدین ترتیب هر آنچه که در عالم، شروع به تبلور کند، شالوده شکنى چون حلالى در خود حل خواهد کرد.
از نظر دریدا، هر متن هیچ مرجع و مدلولى در واقعیت ندارد و به «دلالت ناب» نمى رسد و از سوى دیگر هیچ مؤلفى نه نیت آگاهانه دارد و نه اساساً قادر به اعمال نیت آگاهانه خویش است. از این رو، مؤلف را نیز نباید و نمى توان مدلول نهایى در تأویل متن به شمار آورد. آنچه باقى مى ماند چیزى نیست جز متن و تأثیرى که بر شعور مخاطبان خود دارد. علاوه براین سیاق کلام و سبک نوشتار بر محتواى متن، ارجحیت دارد.
منابع:
1. http://fa.wikipedia.org
2. روزنامه ایران 23/7/1383
پانویس
1. L’origine de la géométrie de Husserl, Introduction et traduction, PUF, Paris,۱۹۶۲
2. La voix et le phénomène, PUF, Paris, ۱۹۶۷.
3. L’écriture et la différence, Seuil, Paris, ۱۹۶۷.
4. De la grammatologie, Minuit, Paris, ۱۹۶۷.
5. La dissémination, Seuil, Paris, ۱۹۷۲.
6. Marges – de la philosophie, Minuit, Paris, ۱۹۷۲.
7. Positions, Minuit, Paris, ۱۹۷۲.
8. Glas, Galilée, ۱۹۷۴.
9. Epérons. Les styles de Nietzsche, Flammarion, Paris, ۱۹۷۸.
10. La carte postale, de Socrate à Freud et au-delà, Aubier-Flammarion, Paris, ۱۹۸۰.
11. Les philosophes et la parole, entretiens, le Monde, ۲۱-۲۲ octobre ۱۹۸۴.
12. Parages, Galilée, Paris, ۱۹۸۶.
13. De l’esprit, Heidegger et la question, Galilée, Paris, ۱۹۸۷.
14. Psyché, inventions de l’autre, Galilée, Paris, ۱۹۸۷.
15. Mémoires, pour Paul de Man, Galilée, Paris, ۱۹۸۸.
16. Le problème de la genèse dans la phénoménologie de Husserl, PUF, paris, ۱۹۹۰.
17. L ‘autre cap, Minuit, Paris, ۱۹۹۱.
18. Spectres de Marx. L’Etat de dette, le travail du deuil et la nouvelle internationale Galilée, Paris, ۱۹۹۳.
19. Politiques de l’amitié, Galilée, Paris, ۱۹۹۴.
20. Apories, Galilée, Paris, ۱۹۹۶.
21. Foi et Savoir, suivi de Le siècle et le Pardon, Seuil, Paris, ۱۹۹۶.
22. La religion, J. Derrida et Gianni Vattimo, Seuil, Paris, ۱۹۹۶.
23. De l’hospitalité, Calmann-Lévy, Paris, ۱۹۹۷.
24. Adieu à Emmanuej Levinas, Galilée, Paris, ۱۹۹۷.
25. Sur Parole, instatanés philosophiques, Ed. de l’aube, Paris, ۱۹۹۷.
26. De quoi demain…, Dialogue (Jacques Derrida – Elizabeth Roudinesco), Galilée, Paris, ۲۰۰۱.
27. Marx & Sons, Galilée, Paris, ۲۰۰۲.
28. Voyous, deux essais sur la raison, Galilée, Paris, ۲۰۰۳.
29. Le "concept" du ۱۱ septembre, J. Derrida – Jürgen Habermas, Galilée, ۲۰۰۴.
نظر شما