موضوع : پژوهش | مقاله

اندیشه جامعه مطلوب از دیدگاه قرآن (2)


در اندیشه جامعه مطلوب
به خاطر جدّى گرفتن نقش عمیق جامعه در شکل دادن به شخصیّت فرد است که همه آگاهان ودانشمندان و اصلاح گران قرون و اعصار، هماره در اندیشه ساختن و پرداختن جامعه شایسته ومترقى اند.
در اندیشه جامعه اى که از امکانات مادّى و معنوى براى رشد و تعالى در همه ابعاد و جلوه ها برخوردار، و از عوامل بازدارنده و آفت ها، پاک و پاکیزه باشد و همگان از جامعه وتمدّن و دنیایى که شرایط نامطلوب فکرى و عقیدتى، اقتصادى و اجتماعى و فقر و فقدان امکانات و تعطیل امنیّت وآزادى و ارزش هاى انسانى بر آن سایه افکند، سخت گریزانند؛ گرچه در مورد ویژگى هاى جامعه و تمدّن و دنیاى مطلوب و مورد نظر، دیدگاه ها متفاوت و گاه متضادّ است.
با این بیان به نظر مى رسد مى توان این گونه اندیشید که: شایستگى و برازندگى جامعه ونظام اجتماعى یا ناشایستگى آن است که اگر نه همیشه، بیشتر اوقات رشد و شکوفایى ونیک بختى، یا خامى و عقب ماندگى و نگون بختى فرد را رقم مى زند؛ با این بیان هر جامعه اى در ابعاد گوناگون زندگى به گونه اى عادلانه و شایسته حرکت کرد و در راهى درست گام سپرد، به همان نسبت فرد نیز در آن محیط اجتماعى به درست اندیشى و شایستگى در کردار و رفتار ومنطق و موضع گیرى ها مى گراید و با خود و خارج از وجود خویش بسان جامعه اش برخورد مى کند و هر جامعه اى درگیر ناهنجارى، بیدادگرى، انحطاط، روابط نا سالم و آفت ها باشد، به همان نسبت فرد نیز در آن جامعه به تباهى و انحطاط گرایش مى یابد و آفت زده مى شود؛ چرا که فرد بر اثر زندگى در جامعه و قلمرو نظام آن، از کانال هاى عظیم ارتباطات اجتماعى و باورهاى مشترک و آرمان واحد جامعه سخت تحت تأثیر و نفوذ عمیق آن قرار مى گیرد و شرایط و وضعیّت جامعه اى که فرد در آن زندگى مى کند، پدید آورنده شیوه هاى کنش و واکنش، دیدگاه ها و خلق وخو، علوم و معارف و رفتار و ادب اوست. گرچه نباید جامعه و نظام حاکم بر آن را، تنها عامل سازنده شخصیّت انسان نگریست و عوامل دیگرى، چون اراده دگرگونساز فرد را ـ که گاه در برابر جامعه مى ایستد و موفّق به تغییر مسیر آن مى گردد ـ از یاد برد، امّا این ها استثنایى است و نقش جامعه در فرد به راستى سازنده یا ویرانگر است.

در راه جامعه و جهانى نو
جهان بینى ها و روش هاى گوناگونى که در اندیشه رهبرى انسان و ساختن فرد و جامعه مترقّى واداره شایسته و بایسته زندگى ها و تمدّن ها هستند، هر کدام براى جامعه محبوب و مطلوب وشرایط اجتماعى مورد نظر و دنیاى آرمانى خویش، طرح ها و برنامه ها تدارک دیده و در کنار آن، ویژگى ها و خصوصیّاتِ شایسته و بایسته اى را براى جامعه دلخواه خویش ترسیم مى کنند وسیماى جامعه و شرایط اجتماعى مورد پسند خویش را در ابعاد گوناگون فکرى و عقیدتى، فرهنگى و هنرى، اخلاقى و انسانى، روانى و عاطفى، داورى و قضایى، اقتصادى و برنامه ریزى، بهداشتى و درمانى، رفاهى و تفریحى، دفاعى و کیفرى، قانون گذارى و مدیریت، و چگونگى اجرا وضمانت هاى آن و دیگر جنبه ها و جلوه ها آراسته و پیراسته و در چشم انداز پژوهشگران وشیفتگان بهروزى و نیک بختى قرار مى دهند و آن گاه راه ها و شیوه هاى صعود و پرگشودن به سوى آن را مقرّر مى دارند، سپس راه خویش را براى رسیدن بدان وضعیّت مطلوب و دنیاى دوست داشتنى آغاز مى کنند.

برترین طرح و برنامه
قرآن با درخشش آغازین اشعه نورانى و حرکت آفرین انوار انسان سازش، خویشتن را دارنده برترین و شایسته ترین طرح و برنامه براى نجات فرد و جامعه معرّفى کرد و براى خویش رسالت پرشکوه فردى و خانوادگى، اجتماعى و سیاسى، مادّى و معنوى، و این جهانى و آن جهانى اعلام کرد و با این اندیشه بلند و برنامه جامع و هدف والا حرکت رهایى بخش و انسان ساز خویش را آغاز کرد تا به انسان شناخت دهد، بینش ارزانى دارد، دانش بیاموزد، و قلم و بیان و مغز و دستگاه تعقّل او را براى جهاد سپید و تلاش سبز و آفرینش جهانى نو به کار گیرد. به انسان هدف دهد، زندگى او را معنا و مفهوم و عمق و محتوا بخشد، گوهر گرانبهاى وجودش را براى او کشف کند، راز فرازها و شکوفایى ها و صعودها و رمز خزان هاى زودرس، غروب هاى غمبار و سقوط ها را بر او بنمایاند، و او را با همه وجود و امکان و اخلاص از اسارت خداوندگاران دروغین، از بیداد نوع استبدادگر، از کمند هواهاى سرکش، از وسوسه ها و اغواگرى هاى شیطان و نیروهاى مخرّب، و از کُند و زنجیر جهالت ها، تاریک اندیشى ها، نگونسارى ها و تعصّبات کور و حسادت هاى ویرانگر نجات داده و دست او را بگیرد و او را مدد کند تا پر کشد، تا جلوه حقیقى خود را ـ که نشان از خداوند دانش و عدالت و عزّت و آزادى و کرامت و ارزش هاى والا دارد ـ جلوه گر سازد. تا به پرواز درآید و از محدودیّت و تنگناهاى این جهان به وسعت و فراخناى عالم بى نهایت برسد.
تا خانه دل را مصفّا کند، قلب را صیقل و جلا دهد و اوج گیرد، رنگ او را پذیرد و به صفات او آراسته گردد، و لقاى او را ـ که سرانجامِ مسیر تعالى و تکامل فرد و جامعه است ـ هدف قرار دهد وبقیه را نردبان و وسیله صعود و اوج.
در این روند تاریخى بود که قرآن پا به پاى آموزش و آگاهى بخشى و شناخت دهى و زدودن آثار منحطّ فرهنگى و فکرى و تزکیه و پیراستگى فرد و جامعه از ضدارزش ها و بارور ساختن ارزش ها در مزرعه دل ها، به ترسیم نشانه هاى فرد مورد نظر خویش پرداخت و در انبوهى از آیات ویژگى ها و نشانه ها، فرد نمونه و مطلوب خویش را برشمرد و چهره درخشان او را در آیینه آیات انعکاس بخشید؛[25] و از پى آن، به بنیاد جامعه و دنیاى نوین و مورد نظر خود پرداخت و در کران تا کران قرآن با طرح مسایل اجتماعى و حقوقى، سیاسى و اخلاقى، اقتصادى و انسانى به نشانگرى عوامل صعودها و شکوفایى ها و نیز علل سقوط ها و عقب ماندگى هاى فرد و جامعه همّت گماشت و ویژگى هاى جامعه موردنظر خویش را در ابعاد گوناگون بینش، گرایش، عمل و چگونگى روابط ومناسبات و سیماى آن را در تابلو نورانى و زوال ناپذیرش ترسیم و در چشم انداز ترقّى خواهان واصلاح طلبان و جست وجوگران نجات و نیک بختى قرار داد تا بدین وسیله:
1ـ براى همیشه به انسان خسته و سرخورده و مأیوس و دربند، امید دهد؛ چرا که زنده نگاه داشتن حس امید و انگیزش امید، کارى بزرگ و سازنده است.
2ـ براى همیشه به عصرها و نسل ها هدف دهد و آنان را از آفت هستى سوز بى هدفى وسرگردانى و پوچ گرایى، یا هدف هاى پست و بى ارزش و بدلى نجات بخشد.
3ـ با ترسیم ویژگى ها و سیماى آراسته و درخشان جامعه دلپذیر و پرشکوه خویش، نارضایتى و نفرت خود را از سیاهى ها، تباهى ها، استبداد و ظلم را با رساترین نداها اعلام و آگاهان و توده هاى دربند را بر ضد نابسامانى ها و درد و رنج هاى جانکاه بشر و نظام سلطه و بیداد جهانى برانگیزد و جنبش هاى نجات بخش را پى ریزد و موج معنویت و کمال و بینش ایجاد کند.
4ـ تشنگان جویاى آب حیات و بقا و شیفتگان نیک بختى و رفاه و بهزیستى و بى نیازى وجویندگان شرایط محبوب و عادلانه جهانى را هدفدار و پر امید به راه حق و عدالت وآزادى وسرچشمه کمال و زیبایى رهنمون گردد.

سیماى دل انگیز جامعه مطلوب در یک نگاه
در پژوهشى فشرده در قرآن درباره زندگى انسان در این جهان، به انبوهى از آیات بر مى خوریم که به اعتبارى بر سه بخش قابل تقسیم است و هر بخش از آن ها، هدف بلندى در افکندن طرح جامعه مطلوب، ساختن و آراستن و به شکوفه نشاندن آن را پى مى گیرند که بخشى از آن ها، نمادى از سیماى دل نشین و پرجاذبه جامعه مطلوب را در چشم انداز کمال جویان قرار مى دهد.
در این بخش از آیات، قرآن از جامعه مطلوب و مورد نظر خویش، از سیماى دل نشین وپرجاذبه و انسانى آن، از حال و هوا و هدف ها و آرمان ها والاى آن، از برنامه ها و روش هاى عادلانه وشرافتمندانه اش براى رسیدن به آن ها، از ویژگى هاى آن، در بینش، گرایش و عمل، از خصوصیات آن، در به دوش کشیدن بار مسؤولیّت هاى فردى، خانوادگى، اجتماعى و انسانى، از مشخّصات آن در ابعاد اندیشه و فرهنگ، عقیده و ایمان، اجتماع و سیاست، مدیریت و اخلاق، اقتصاد و انفاق، حقوق و قضاوت، زندگى درون مرزى و روابط برون مرزى و... سخن دارد.
قرآن در این آیات درخشان، سیماى جامعه باز و مطلوب خود را این گونه بیان مى کند:

(وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِیْنَ یَمْشُوْنَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْناً وَاِذا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُوْنَ قَالُوْا سَلاماً)
«بندگان راستین خداوند بخشاینده، کسانى هستند که در روى زمین به فروتنى گام برمى دارند، و هنگامى که نادانان روزگار با آنان بى ادبانه سخن گویند به درستى وملایمت و مدارا پاسخ مى دهند.»

(وَالَّذِیْنَ یَبِیْتُوْنَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاْماً)
«آنان اند که سجده کنان و در حال ایستاده، شب را براى پروردگارشان به روز مى آورند.»

(وَالَّذِیْنَ یَقُوْلُونَ رَبَّنا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ اِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً)
«آنان هستند که مى گویند: پروردگارا! عذاب دردانگیز دوزخ را از ما بازگردان، چرا که عذاب آن زیانى پاینده است.»

(اِنَّها سَاءَتْ مُسَّتَقَراًّ وَمُقَاماً)
«بى تردید آن دوزخ، بد قرارگاه و بد جایگاهى است.»

(وَالَّذِیْنَ اِذا اَنْفَقُوْا لَمْ یُسْرِفُوْا وَلَمْ یَقْتُرُواْ وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً)
«آنان هستند که چون انفاق کنند، نه ولخرجى مى کند و نه سخت مى گیرند، و سبک آنان میان آن دو شیوه ناپسند، به شیوه اعتدال است.»

(وَالَّذِیْنَ لایَدْعُوْنَ مَعَ اللَّهِ اِلَهاً آخَرَ وَلایَقْتُلُوْنَ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاَّ بِالْحَقِّ وَلایَزْنُوْنَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ اَثاماً)
«آنان هستند که خداى دیگرى را با خداى یکتا نمى خوانند و نمى پرستند و کسى را که خدا ریختن خون او را حرام گردانیده است، جز بر اساس حق و عدالت نمى کشند ودامان عفت آلوده نمى سازند، و هر کس چنین کند با کیفرى دردناک رو به رو خواهد شد.»

(یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَیَخْلُدْ فِیْهِ مُهاناً اِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَاُولئِکَ یُبَدِّلَ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَات وَکانَ اللَّهُ غَفُوْراً رَّحِیْماً. )
«براى او در روز رستاخیز عذاب و کیفر، چند برابر مى شود؛ و هماره با خفّت و خوارى در آن ماندگار خواهد بود، مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و در راه جبران واصلاح، کارهاى شایسته انجام دهد؛ آنان هستند که خدا بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى سازد، و خدا هماره آمرزنده و مهربان است.»

(وَمَنْ تابَ وَعَمِلَ صالِحاً فَاِنَّهُ یَتُوْبُ اِلَى اللَّهِ مَتاباً)
«هر آن کس توبه کند و کار شایسته اى انجام دهد، بى تردید با بازگشتى پسندیده به سوى پروردگارش باز مى گردد.»

(وَالَّذِیْنَ لایَشْهَدُوْنَ الزُّوْرَ وَاِذا مَرُّوْا بِالْلَغْوِ مَرُّوْا کِراماً)
«آنان کسانى هستند که به دروغ و ناروا گواهى نمى دهند، و چون بر بیهوده بگذرند، بزرگوارانه بر آن مى گذرند.»

(وَالَّذِیْنَ اِذا ذُکِّرُوْا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُماًّ وَعَمْیاناً)
«آنان اند که چون به آیات پروردگار خود اندرز داده شوند، با گوش شنوا و چشم بینا به آن ها روى مى آورند و کر و کور بر روى آن ها نمى افتند.»

(وَالَّذِیْنَ یَقُوْلُوْنَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ اَعْیُن وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِیْنَ اِمَاماً)
«آنان هستند که نیایش گرانه مى گویند: پروردگارا! از میان همسران و فرزندان مان مایه چشم روشنى هایى به ما ارزانى دار، و ما را پیشواى پروا پیشگان قرار ده!»

(اُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةَ وَسَلاماً)
«آنان هستند که به پاس آن که شکیبایى ورزیدند، غرفه هاى پر شکوه بهشت به آنان پاداش داده مى شود، و در آن جا با درود و سلامى گرم رو به رو خواهند شد.»

(خالِدِیْنَ فیْها حَسُنَتْ مُسْتَقَراًّ وَمُقاماً)[26]
«در آن جا جاودانه خواهند بود. راستى که چه نیکو قرارگاه و چه خوش جایگاهى است که آنان دارند.»
در این آیات، سیماى جامعه پرشکوه با بیش از پانزده وصف و ویژگى ـ که هر کدام بحث عمیق و جداگانه اى را مى طلبد ـ بیان شده است؛ ویژگى هایى نظیر:
1ـ تواضع و فروتنى در برابر حق وعدالت؛
2ـ نیایش و شب زنده دارى و عبادت یا خودسازى و خودشکوفایى هماره؛
3ـ مناجات و راز و نیاز، در کنار تلاش وجهاد و اصلاح و سازندگى؛
5ـ انفاق و اعتدال و توازن؛
6ـ دورى از اسراف و تنگ نظرى؛
7ـ یکتاپرستى و توحیدگرایى؛
8ـ رعایت حق حیات دیگران و ارج نهادن به حقوق بشر؛
9ـ پاکى و پاکدامنى و دورى گزیدن از زشتى و تبهکارى؛
10ـ توبه و بازگشت و جبران و اصلاح و بازساى هماره و همه جانبه؛
11ـ قضاوت و شهادت آگاهانه حقوقى و عادلانه؛
12ـ دورى از ناپسندى ها و نامردمى ها؛
13ـ حق شناسى و حق شنوى و حق پذیرى؛
14ـ احساس مسؤولیّت در برابر عصرها و نسل ها؛
15ـ داشتن آرزوها و آرمان هاى و هدف هاى بلند و بشردوستانه و آزادمنشانه.

هم چنین این گونه:
(فَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ)
«آنچه به شما مردم داده شده است، کالاى فناپذیر زندگى این جهان است؛ و آنچه نزد خداست براى آن کسانى که ایمان آورده اند و تنها بر پروردگار خود اعتماد مى کنند، بهتر و پاینده تر است.»

(وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ)
«نیز براى آن کسانى که از گناهان بزرگ و از زشتى ها دورى مى گزینند؛ و هنگامى که دستخوش خشم مى گردند، درمى گذرند و مى بخشایند.»

(وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ)
«آن کسانى که به دعوت پروردگارشان پاسخ شایسته داده و نماز را برپا داشته، و کار مدیریت جامعه آنان در میانشان بر اساس تبادل آزادانه اندیشه ها و دیدگاه ها ومشارکت و مشورت است؛ و از آنچه از نعمت هاى گوناگون زندگى که به آنان روزى کرده ایم، انفاق مى نمایند.»

(وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمْ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ)
«آن کسانى که چون به آنان ستم رسد، براى مبارزه با ستم به پا مى خیزند و از آزادیخواهان یارى مى جویند و به طور عادلانه و انسانى داد خود را از ستمکاران مى گیرند.»

(وَجَزَاءُ سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ)[27]
«کیفر بیداد و بدى، همانند آن، بدى است؛ امّا هرکس درگذرد و کار را به سامان آورد، پاداشش بر خداست؛ به یقین او بیدادگران را دوست نمى دارد.»
در این آیات نیز چهره شکوهبار جامعه اسلامى در ابعاد گوناگون، با بیش از نُه ویژگى بسیار سازنده و مترقى بیان شده و با دقّت و تعمّق ستوده شده است؛ با ویژگى هایى چون:
1ـ اندیشه و ایمان استوار و تزلزل ناپذیر؛
2ـ توکّل و اعتماد به خدا و استقلال دراندیشه و عمل؛
3ـ پرهیز از گناهان بزرگ و زشتى ها؛
4ـ گذشت و بخشایش و مهرورزى؛
5ـ پاسخگویى شایسته به دعوت پروردگار؛
6ـ برپا داشتن نماز و فرهنگ و راه و رسم نماز؛
7ـ اداره جامعه بر اساس شایسته سالارى و مشارکت ملّى و نظارت عمومى و احساس مسؤولیّت همگانى و پاسخ گویى در برابر مردم و آزادى و عدالت و مشورت و بهادادن به راى و خواست ملّى و افکار عمومى؛
8ـ انفاق و مردم نوازى و محرومیت زدایى؛
9ـ ساماندهى نهادهاى مدنى و انجمن هاى دفاع از حقوق بشر و یارى طلبى و هماهنگى براى نظارت بر روند جامعه و ستاندن داد ستمدیدگان از ستمکاران و تجاوزگران.
هم چنین این گونه:

(قَدْ اَفْلَحَ الْمُوْمِنُوْنَ)
«راستى که ایمان آوردگان راستین، رستگار شدند.»
(اَلَّذینَ هُمْ فى صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ)
«همانان که در نمازِ خود فروتن اند.»

(وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ)
«آنان که از بیهوده گویى و کارهاى بیهوده رویگردان اند.»

(وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلوُنَ)
«آنان که زکات و حقوق مالى خود را مى پردازند.»

(وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ)
«آنان که دامان خویش را حفظ مى کنند.»

(اِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ اَوْ ما مَلَکَتْ اَیْمانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُوْمِیْنَ)
«مگر بر همسران یا کنیزانشان، که در این صورت بر آنان سرزنشى نیست.»

(فَمَنِ ابْتَغى وَرَآءَ ذَلِکَ فَاُوْلَئِکَ هُمْ الْعَادُونَ)
«پس هر کس فراتر از آن بجوید، چنین کسانى تجاوزکاران اند.»

(وَ الَّذیْنَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونْ)
«آنان که امانت ها و پیمان هاى خود را رعایت مى کنند.»

(وَ الَّذیْنَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحَافِظُونَ)
«آنان که بر نمازهاى خویش مواظبت مى کنند.»

(أُوْلئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ)
«آرى! آنان همان میراث برانند.»

(اَلَّذیْنَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیْهَا خَالِدُونَ)[28]
«همان کسانى هستند که بهشت برین را به میراث مى برند و آنان در آنجا جاودانه اند.»
در این آیات نیز ویژگى هاى هشت گانه اى براى جامعه مطلوب نشان داده شده است؛ ویژگى هایى چون:
1ـ ایمان؛
2ـ عبادت و نیایش و معنویت؛
3ـ دورى از بیهودگى ها و بى هدفى و ولنگارى ها؛
4ـ اداى حقوق اقتصادى محرومان؛
5ـ عفّت و پاکى و پاکیزگى جامعه از انواع آلودگى ها و حق کشى ها؛
6ـ رعایت امانت هادر زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى، اقتصادى، قضایى، سیاسى و... ؛
7ـ پاى بندى به عهدها و رعایت پیمان هاى فردى، ملى، منطقه اى و جهانى؛
8ـ مراقبت به ارتباط با آفریدگار و نمازها.
هم چنین این گونه:
(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیَماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْع أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمْ لْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیًما)[29]
«محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) پیامبر خداست؛ و کسانى که همراه اویند و جامعه اسلامى را ساخته اند، در برابر کفرگرایان و حق ستیزان، سخت گیر و میان خود مهربان اند؛ آنان را رکوع کنندگان وسجده کنندگان مى نگرى؛ از خدا فزون بخشى و خشنودى هماره او را مى جویند؛ نشانه هایشان در چهره هایشان بر اثر سجده هاى طولانى نمایان است؛ این است وصف آنان در تورات؛ و وصف آنان در انجیل همچون کِشته اى است که جوانه خود را برآورده و آن را نیرومند ساخته تا ستبر شده و بر ساقه هایش به گونه اى ایستاده است که کشاورزان را به شگفت مى آورد. آرى! خدا ایمان داران را این سان توان مى بخشد تا به وسیله آنان کفرگرایان و حق ستیزان را به خشم آورد. خدا کسانى از آنان را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، به آمرزش وپاداشى شکوهبار وعده داده است.»
در این آیه بیشتر از ده ویژگى براى جامعه مطلوب ترسیم شده است که عبارت اند از:
1ـ صلابت در برابر تجاوزکاران و حق ستیزان و پایمال کنندگان حقوق مردم؛
2ـ مهر و محبت در کران تا کران جامعه و با همه کسانى که جویاى زندگى قانون مدارانه ومسالمت آمیز و انسانى اند؛
3ـ عبادت و پرستش خدا و آراستگى به معنویت؛
4ـ نماز و سجده و آراستگى به فرهنگ زنده و مترقى و آزادمنشانه دین؛
5ـ در اندیشه بخشایش و مهر خدا بودن و شرایط آن را فراهم آوردن؛
6ـ در جست وجوى خشنودى او اندیشیدن و برنامه ریزى و عمل کردن؛
7ـ سیماى شایستگان و جامعه باز و آزاد و توسعه یافته و خوشنام داشتن؛
8ـ خودکفایى و اعتماد به نفس؛
9ـ کارآیى و توانایى؛
10ـ استقلال و اعتماد به خویشتن.

هم چنین این گونه:
(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَ جِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ)
(اَلَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ)[30]
«ایمان داران واقعى کسانى هستند که چون نام بلندمرتبه خدا برده شود، دل هایشان از شکوه و عظمت و عدالت او بترسد، و هنگامى که آیات خدا بر آنان تلاوت شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خویش اعتماد مى کنند. همانان که نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزى آنان ساخته ایم، انفاق مى کنند.»
در این آیات، این نشانه ها براى جامعه مطلوب در چشم انداز ترقى خواهان قرار گرفته و این گونه وصف شده است:
1ـ ترس از عدالت خدا و حساب بردن از نظارت و محاسبه او، و در نتیجه نیک اندیشى وعملکرد قابل دفاع در آشکار و نهان؛
2ـ رشد و ترقى هماره و بالندگى روزافزون؛
3ـ اعتماد به فرمانرواى هستى؛
4ـ بر پاداشتن نماز و فرهنگ عادلانه و اصلاح طلبانه و بشردوستانه و آزادمنشانه آن در کران تا کران زندگى فرد و جامعه و مدیریت ها؛
5ـ انفاق و ایثار از نعمت ها و موهبت ها در راه حق و عدالت.

هم چنین این گونه:
(لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُکُم مِنْ دِیارِکُم أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ... )
«امّا خدا شما را از کسانى که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، باز نمى دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مى دارد.»
(إِنَّما یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِى الدّینِ... )[31]
«فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى دارد که در کار دین با شما جنگ کرده وشما را از خانه هایتان بیرون رانده و در بیرون راندنتان با یکدیگر هم پشتى کرده اند.»
بدین سان روشن مى سازد که جامعه مطلوب و محبوب اسلامى، تضمین گر حقوق و آزادى و کرامت و امنیت همه انسان ها و گروه هایى است که با تنوع سلیقه ها و اندیشه ها و باورها در اندیشه زندگى مسالمت آمیز و عادلانه باشند.

پى نوشت:
[1]ـ در آمدى بر جامعه شناسى، ص 240.
[2]ـ مرکب طبیعى، آن ترکیبى است که اجزاى آن، شخصیّت خود را از دست داده و به طور طبیعى آثار هر جزیى نیز استقلال خود را از دست مى دهد و ذاتِ جزء، با اثر و خاصیّت خود در کلّ هضم مى گردد. منشور جاوید قرآن، ج 1، ص 332.
[3]ـ ظهور و سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن، ص 17.
[4]ـ همان.
[5]ـ قواعد روش جامعه شناسى، ص 130.
[6]ـ جامعه شناسى، ساموئل کنیگ، ترجمه مشفق همدانى، ص 48.
[7]ـ همان.
[8]ـ جامعه و تاریخ، استاد مطهرى، ص 131.
[9]- سوره بقره (2) آیه 30 ـ 38؛ سوره مائده (5) آیه 27 ـ 31.
[10]- سوره سبا (34) آیه 15 ـ 16؛ سوره نحل (16) آیه 112.
[11]- سوره بقره (2) آیه هاى 143، 246، 247؛ سوره آل عمران (3) آیه 159؛ سوره نساء (4) آیه 58؛ سوره اعراف (7) آیه 157؛ سوره ابراهیم (14) آیه 1؛ سوره مزمل (73) آیه 5 ـ 10؛ سوره انشراح (94) آیه 1 ـ 4؛ سوره علق (96) آیه 1؛ سوره طه (20) آیه 7؛ سوره ص (38) آیه 86؛ سوره احقاف (46) آیه 35؛ سوره هود (11) آیه 112 ـ 113؛ سوره توبه (9) آیه 128 ـ 129.
[12]- سوره عنکبوت (29) آیه 40؛ سوره یونس (10) آیه 83؛ سوره قصص (28) آیه 14.
[13]- سوره یوسف (12) آیه 109؛ سوره روم (30) آیه 19؛ سوره فاطر (35) آیه 44؛ سوره محمد (47) آیه 10؛ سوره نمل (27) آیه 69. قرآن انسان را به مطالعه دقیق تاریخ و دریافت علل فراز و فرود و ظهور و سقوط جامعه ها و حکومت ها فرامى خواند و بخش مهمى از آیات خودرا بدین مطلب اختصاص مى دهد، تا بدین وسیله پژوهندگان و ترقى خواهان به این دریافت هاى ظریف و سر نوشت ساز نایل آیند:
یک: ثبات قلب و استوارى گام ها در راه عدالت؛ (وَکُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ)
دو: دست یابى به حقایق و قوانین حاکم بر روند جامعه و تاریخ؛ (وَجاءَکَ فى هذِهِ الْحَقُّ)
سه: پند آموزى و اندرزگیرى؛ (وَمَوْعِظَةٌ)
چهار: گرفتن درس هاى عبرت انگیز و عبرت آموز. (وَذِکْرى لِلْمُؤْمِنینَ)
ما هر یک از سرگذشت هاى پیامبران را که بر تو اى پیامبر! باز مى گوییم، چیزى است که به وسیله آن قلب مصفّاى تو را آرامش و استوارى مى بخشیم؛ و در قالب این سرگذشت ها، هم براى تو حقیقت آمده و هم براى ایمان آوردگان اندرز و یادآورى است. هود (11) آیه 120.
[14]- سوره حجرات (49) آیه 13؛ سوره فرقان (25) آیه 54؛ سوره زخرف (43) آیه 32.
[15]- سوره اعراف (7) آیه 34؛ سوره حجر (15) آیه 4؛ سوره اسراء (17) آیه 58.
[16]- سوره آل عمران (3) آیه 137؛ سوره فتح (48) آیه 22؛ سوره فاطر (35) آیه 43.
[17]- سوره نمل (27) آیه 69؛ سوره عنکبوت (29) آیه 20؛ سوره روم (30) آیه 9.
[18]- سوره نور (24) آیه 61؛ سوره توبه (9) آیه 24؛ سوره مجادله (58) آیه 72؛ سوره حجرات (49) آیه 10.
[19]- سوره نساء (4) آیه 1، 36؛ سوره رعد (13) آیه 21، 25؛ سوره بقره (2) آیه 27، 83، 177؛ سوره اسراء (17) آیه 28.
[20]- سوره نساء (4) آیه 36.
[21]- سوره نساء (4) آیه 36؛ سوره اسراء (17) آیه 26؛ سوره روم (30) آیه 38؛ سوره بقره (2) آیه 177.
[22]- سوره آل عمران (3) آیه 159؛ سوره شورى (42) آیه 28؛ سوره انفال (8) آیه 62؛ سوره آل عمران (3) آیه 104.
[23]- سوره ممتحنه (60) آیه 8، 9.
[24]ـ بعثت هاو نهضت هاى دگرگون ساز پیامبران، نمونه هاى برجسته این حقیقت است. ر. ک: ظهور و سقوط تمدّن ها از دیدگاه قرآن، ص 25.
[25]ـ براى نمونه بنگرید: سوره اسراء (17) آیه هاى 23 ـ 39.
[26]ـ سوره فرقان (25) آیه 62 ـ 74.
[27]ـ سوره شورى (42) آیه 36 ـ 40.
[28]ـ سوره مؤمنون (23) آیه 1 ـ 9.
[29]ـ سوره فتح (48) آیه 29.
[30]ـ سوره انفال (8) آیه 2 ـ 3.
[31]ـ سوره ممتحنه (60) آیه 8 ـ 9.

منبع: / فصلنامه / فرهنگ جهاد / شماره 28
نویسنده : علی کرمی

نظر شما