موضوع : پژوهش | مقاله

راهی به سوی تفکر خلاق

نمایشنامه‌ خوانی، ریختاری از هنرهای نمایشی است و نمایش صحنه ای، نوع دیگر آن، و نه نمایش صحنه ای توانایی جایگزینی نمایشنامه ‌خوانی را دارد، نه نمایشنامه ‌خوانی شایستگی جانشینی نمایش صحنه ای را. همبستگی و پیوند میان نمایشنامه ‌خوانی و نمایش صحنه ای، «همزیستگرانه» است؛ به این معنا که هر کدام از آن دو در حالی که خود، ‌‌‌استوارند، به بالیدن، گستردگی و رواج دیگری کمک و بهره می‌ رسانند. با نظرات اهل تئاتر در این زمینه آشنا می شوید؛

 

دکتر فرهاد ناظر زاده، استاد دانشگاه در باره تاثیرات جریان نمایشنامه ‌خوانی بر تئاتر کشور، می گوید: «من پیشتر ذکر کرده بودم که جلسات نمایشنامه ‌خوانی حتما باید با حضور یک استاد کارشناس تئاتر برگزار شود تا ابزار ساده این هنر باعث نشود که ان را با اجرای صحنه ای اشتباه بگیرند و قصد جایگزینی آن را با تئاتر صحنه داشته باشند، زیرا که آسانی و ارزانی هنر نمایشنامه ‌خوانی ممکن است عده ای را وسوسه کند تا آن را جایگزین کنند و این مسئله برای هنرمندان تئاتری خطرناک است، هر چند که خوشبختانه پدیده نمایشنامه ‌خوانی، امروز به عنوان یک ریختار مطرح تئاتری درآمده و امیدوارم که به زودی شکل منسجم جدی و با برنامه ‌ریزی پیدا کند.»
پروفسور احمد کامیابی مسک در پاسخ به اظهارات دکتر ناظر زاده می گوید: «بر خلاف آقای ناظر زاده معتقدم که گسترش نمایشنامه ‌خوانی هیچ خطری برای جامعه تئاتری ندارد و برعکس برای تئاتر ما که جوان است و امکانات زیادی برای اجرای صحنه ای ندارد خیلی مفید است ولی باید توجه کرد که در اجرای جلسات نمایشنامه ‌خوانی حتما باید بازیگران حرفه ای نقش ‌خوان باشند تا بتوانند به صورت درست و واضح از روی نمایشنامه بخوانند.»
حسین مهکام، نویسنده تئاتر هم ضمن مفید دانستن جریان نمایشنامه‌خوانی در تئاتر ایران می‌گوید: «تنها آسیب نگران‌ کننده این جریان میزانسن دادن به نمایشنامه ‌خوانان و طراحی صحنه و پوشاندن لباس به تن روخوانان اثر است. این کار موجب می‌شود تمرکز تماشاگر از متن به سمت اجرا برود، در حالی که هدف از نمایشنامه ‌خوانی توجه به متن نمایشنامه است.» حسین مهکام در توضیح بیشتر می ‌گوید: «این اتفاق که بیشتر در اجراهای نمایشنامه ‌خوانی جوانان رخ می ‌دهد، به علت کمبود فضاهای نمایشی و نداشتن امکان ارائه یک اجرای کامل برای این افراد است.»
محمد امیر یار احمدی نمایشنامه نویس نیز معتقد است: «نمایشنامه‌خوانی به شناسایی ظرفیت‌های نمایشنامه‌ نویسی کشور می ‌پردازد و کمتر برای صحنه ارزش دارد. توجه به شکل درست و اجرایی یک نمایشنامه و بخش ادبی در راستای مایشنامه ‌خوانی به توسعه و حمایت از نمایشنامه ‌نویسی کمک می ‌کند.» این نمایشنامه ‌نویس معتقد است: «اجرای نمایشنامه ‌خوانی در قالبی که به اجرای صحنه نزدیک است به دادن تصاویر ذهنی به مخاطب کمک می‌کند و نقش‌ خوانان با پوشیدن لباس و داشتن گریم و قرار گرفتن در دکور به تماشاگر برای دریافت و درک نمایشنامه کمک می‌ کنند.» یار احمدی همچنین می گوید: «رونق نمایشنامه‌ خوانی هیچ گاه نمی‌تواند موجب کاهش اجراهای صحنه شود و جای آن را بگیرد، اما باید به شکل یک حرکت فرهنگی برای ادامه و رشد آن برنامه ‌ریزی و سازماندهی صورت گیرد.»
نغمه ثمینی، نمایشنامه نویس و داور دومین جشنواره نمایشنامه‌‌خوانی نیز می گوید: «نمایشنامه ‌خوانی به نفع جریان تئاتر است.» وی توضیح می دهد: «نمایشنامه ‌خوانی کاری کم خرج، بی دردسر و در عین حال با قابلیت های بالاست.» ثمینی نمایشنامه ‌خوانی را بخش بسیار مظلوم تئاتر می خواند و می گوید: «نمایشنامه ‌خوانی، نوشتن را در کشور تقویت می کند.»
علی رضا خمسه نیز با توجه به جمعیت جوان و فعال عرصه نمایش کشور و این واقعیت که سالن نمایش و امکانات اجرای نمایشنامه در سطح کشور بسیار اندک است، از نمایشنامه ‌خوانی به عنوان شیوه ای که با حداقل امکانات، امکان اجرا دارد، یاد کرده و اظهار می دراد: «از نمایشنامه ‌خوانی می توان بیش از پیش بهره برد و حتی از آن به عنوان موثرترین راهکار برای خروج از بحران کنونی تئاتر یاد کرد.»
هایده حائری، نمایشنامه‌ خوانی را به عنوان یک قالب نمایشی جدید، عالی ارزیابی می کند و آن را بهترین راهکار برای نائل آمدن به پنج هدف معرفی می نماید؛ «آثار نمایشی کهن و امروزین معرفی می شوند. نمایش نامه نویسان جوان و جدید فرصت بروز می یابند و نویسنده هایی نیمه حرفه ای و حتی حرفه ای انگیزه هایی تازه برای نوشتن و خلق متون تازه پیدا می کنند. نقاط ضعف و قوت آثار نمایشی هویدا و قدرت اجرایی آنها عیان می شود. در کنار همه اینها نمایشنامه‌ خوانی یک رویداد نوظهور هنری است که تفاوت های آشکاری با اجرای نمایش دارد و به عنوان یک رویداد مستقل ارزشمند است.»
آرش عباسی، نویسنده و کارگردان «داستان عامه پسند» که اثرش در دومین جشنواره سراسری نمایشنامه ‌خوانی در فرهنگسرای نیاوران اجرا شد، می گوید: «هدف نمایشنامه‌ خوانی، معرفی متون نمایشی است. فرصتی است تا نویسندگان جوان ناشناس که متن‌هایشان مجال اجرا نمی ‌یابد (چه رسد به اینکه به چاپ برسد) توانمندی های خود را عرضه نمایند.» عباسی می افزاید: «نمی‌ دانم چرا باید آثار درام نویسان بزرگ ما و دنیای تئاتر که بارها وبارها به روی صحنه رفته اند روخوانی شوند و در این عرصه هم شعاع دایره جولان نمایشنامه نویسان جوان کوتاه بماند.»
سروری نژاد، جریان نمایشنامه ‌خوانی را در یک مقطع کوتاه، مفید ارزیابی کرده و در ضمن متذکر می شود: «نمایشنامه ‌خوانی برای یک دوره هشت ماهه بسیار مفید است، اما اگر این جریان مداوم شود، به تئاتر صحنه، آسیب جبران ناپذیری خواهد رسید.» وی در مورد یکی از این آسیب ها، خاطر نشان می کند: «حضور هنرمندان تئاتر در نمایشنامه ‌خوانی به طور مداوم باعث تنبل شدن بدنشان و رشد نکردن آنها می شوند. در واقع نمایشنامه ‌خوانی به ما امکان بالاتر رفتن از یک سطح را نمی دهد.»
افشین هاشمی که کارگردانی نمایشنامه ‌خوانی «سه ظرف خالی» را بر عهده داشته و خود نویسنده نمایشنامه هم هست، در باره نمایشنامه ‌خوانی می گوید: «ترجیح می دهم یک کارگردان، کار را بشنود و آن را اجرا کند، چون تصوری از اجرای صحنه ای آن ندارم ولی به عنوان نویسنده ترجیح می دهم متنم شنیده شود.» به اعتقاد هاشمی، نمایشنامه ‌خوانی می تواند نواقص و کاستی های نمایشنامه را برای اجرا و تئاتر برطرف کند؛ «با کمک نمایشنامه ‌خوانی نویسنده می تواند برخورد با مخاطب را ببیند، متن را رتوش کند و برای اجرای بهتر، مطالعاتی درباره متن انجام دهد.»
با وجود همه حمایت ها و جانبداری ها، انتقاد هایی هم به نمایشنامه ‌خوانی وارد شده است. مثلا برخی بر این اعتقادند که نمایشنامه ‌خوانی مانع ظهور احساسات بازیگر که نقش اصلی را در ارتباط با مخاطب دارد، می شود. حامد شهرتی که از مدافعان نمایشنامه‌ خوانی بوده و خود، کارگردان نمایشامه خوانی «آرش به روایت مادربزرگ من» است در باره این انتقاد می گوید: «بعضی می گویند نمایشنامه ‌خوانی لحظه ای اتفاق می افتد که بازیگر نیاز دارد احساسات خود را بروز دهد و حرکت کند، در حالی که در نمایشنامه‌ خوانی امکان این عمل سلب می شود و بنا بر این ضد تئاتر است.» شهرتی، خود به این نقد چنین پاسخ می دهد: «من این را قبول ندارم، نمایشنامه ‌خوانی به دوستداران تئاتر اجازه می دهد که گرد هم آیند و متون مختلف را بررسی کنند.»
چیستا یثربی هم معتقد است: «هرچند نمایشنامه ‌خوانی، عرصه ای برای ارائه هنرمندانی شده است که حسرت اجرای تئاتر در صحنه را دارند، اما می تواند به رونق نمایشنامه نویسی کمک کند و باعث شود که نمایشنامه های جدید، تولید شده و امکان ارائه پیدا کنند.»
افسانه ماهیان که نمایشنامه «خون» را در تالار مولوی، نمایشنامه‌ خوانی کرده، می گوید: «اجرای نمایشنامه‌ خوانی باید به عنوان اتود اجرا مورد استفاده قرار گیرد و نباید جایگزین اجرای صحنه ای شود.» وی در ادامه می افزاید: «بچه‌ های تئاتری در اجرای نمایشنامه‌خوانی دوست دارند انرژی خود را تخلیه و به اجرای صحنه دست پیدا کنند.»
جابر انصاری نیز ضمن اشاره به شاخصه‌ ها و ویژگی های نمایشنامه‌ خوانی در خصوص تاثیرات آن بر جریان تئاتر چنین می گوید: «نمایشنامه‌ خوانی در وهله اول صرفا برای معرفی نمایشنامه‌ و نویسنده است و در مرحله بعد برای نقد و بررسی اثر و بهتر کار کردن نویسنده است. متاسفانه هنوز این مسئله مورد توجه قرار نگرفته که وقتی نمایشنامه ‌خوانی ای برگزار می‌ شود، کارگردانان بیایند نمایشنامه را بشنوند و آن را برای اجرای صحنه‌ ای انتخاب کنند، زیرا که نمایشنامه ‌خوانی در واقع نمایشگاهی برای عرضه آثار و نمایشنامه ‌های نمایشنامه ‌نویسان است تا پس از شنیدن آنها، کارگردانان با نویسندگان وارد مذاکره شوند.» اوو می گوید: «نقد و بررسی نمایشنامه ‌خوانی ها دریچه ای به روی نویسنده باز می‌ کند و سبب می‌ شود تا با استفاده از نظر کارشناسی مخاطبان و علاقه مندان، اثر خود را بهتر، محکم تر و روان‌ تر ارائه دهد.»
به هرحال از آنجا که هر جریان نوپا و هر پدیده تازه ای در مسیر حرکت و رشد و بالندگی با نظرات مختلف و متعددی از سوی صاحب نظران و دست اندرکاران مواجه می شود، جریان نمایشنامه ‌خوانی هم در خصوص تاثیرات خود بر روند تئاتر کشور با نظرات گوناگونی مواجه است. هر چند در هیچ یک از نظرات ارائه شده، بر اصل جریان، ایرادی وارد نیست بلکه اکثر صاحب نظران بر هدایت درست و استفاده صحیح از این پدیده به نفع روند تئاتر کشور تاکید دارند، چرا که در حال حاضر از نمایشنامه ‌خوانی عموما تنها به عنوان عرصه ای جهت بروز استعدادهای نهفته بازیگران و کارگردانان جوان و مجالی برای تخلیه انرژی و عرضه‌ پتانسیل پنهان نمایشی کشور، استفاده گردیده است نه به عنوان بستری جهت ارتقا و اعتلای جریان نمایشنامه ‌نویسی.
دکتر محمود عزیزی دبیر دومین جشنواره نمایشنامه ‌خوانی، با اعلام مطلب فوق می گوید: «در این جشنواره متن‌ های نمایشی جدید و جوان‌ هایی با استعداد به جامعه تئاتر کشور معرفی می ‌شوند.» عزیزی با اعلام اینکه شصت و چهار درصد متون رسیده به دبیرخانه دومین جشنواره نمایشنامه ‌خوانی متون تولیدی و جدید بوده است، می گوید: «این یک اتفاق مبارک و موقعیت استثنایی و ارزنده است. من امیدوارم این فرصت مغتنم را قدر بدانند زیرا از دل این متون جدید و نیز از دل نمایشنامه ‌خوانی ها، می ‌توان هنرمندان برجسته و خوش ذوقی را شناسایی کرد که لایقند بر روی آنها سرمایه ‌گذاری شود و افقی روشن پیش روی تئاتر ما تصویر نمایند.» وی تاکید می کند: «در کشور ما به دلایل عدیده هنوز صحبت از فقدان ادبیات نمایشی رواج دارد اما حداقل در دو دهه اخیر، نیروهای بسیار مستعد و خوش ذوقی دست به قلم برده و کارهای ارزنده ای را ارائه کرده اند و بر جمعیت نویسندگان هم روز به روز افزوده می ‌شود. این در حالی است که یک خروجی برای نمایش آثار نویسندگان وجود ندارد تا ارزیابی شوند و رشد بیابند و تاریخ بسازند، لذا در موقعیت امروز، نمایشنامه ‌خوانی یک فرصت مناسب است.»
علی نصیریان نیز گفت: «امیدوارم این جریان راه بیفتد. امروز ما هنرمندان جوان خوبی داریم با نگاه‌هایی به روز و آثاری با شخصیت پردازی های متحول شده که ویژگی های انسان‌ معاصر را بیان می ‌کنند. البته بیشتر از صد و پنجاه، شصت سال از سابقه تئاتر ما نمی‌ گذرد. پیش از این تاریخ، ما مفهومی به نام درام را نمی ‌شناختیم و هنوز هم در شخصیت‌ پردازی، زبان نمایشی و... ضعف داریم.»
اما حسین مهکام معتقد است: «هیچ گاه رونق جریان بدون آگاهی نمایشنامه ‌خوانی در ایران نمی ‌تواند از رونق و کثرت اجراهای تئاتر کم کند و پس از مدتی بی پاسخ خواهد ماند.» یار احمدی هم خاطر نشان می کند: «این جریان توانسته بسیاری از هنرمندانی را که علاقه مند به زندگی در تئاتر هستند، سر شوق آورد.»
‌‌‌‌دکتر بنی اردلان‌ دبیر جشنواره‌ سراسری نمایشنامه ‌خوانی موضوعی نیز اعلام‌ می دارد: «پس‌ از تجربه‌ های متعدد و پراکنده‌ نمایشنامه‌ خوانی در اماکن‌ هنری مختلف، زمان‌ آن‌ فرا رسیده‌ تا در قالب‌ یک‌ جشنواره، ضمن‌ جمع‌ بندی، کارشناسان‌ فرصتی برای تحلیل‌ و ارزیابی نقاط‌ ضعف‌ و قوت‌ این‌ نوع‌ از اجرای متون‌ نمایش‌ را بیابند.»
نمایشنامه ‌خوانی با وجودی که هنوز نتوانسته همه نظرها را به خود جلب کند، اما اقداماتی را شاهدیم که این روش را جدی گرفته و بر آن است تا نمایشنامه‌ خوانی را در سطح ملی تثبیت کند. به این ترتیب باید انتظار داشت نمایشنامه ‌خوانی فراتر از آنچه این روزها از آن دیده و شنیده می شود، در آینده، خود را نشان دهد. حوزه هایی چون تعزیه خوانی، شاهنامه خوانی، خوانش متون ادبی، کلاسیک و... همه از مواردی است که می تواند در قالب نمایشنامه ‌خوانی اجرا شود. باید فردا را دید.
بابک محمدی در خصوص آینده نمایشنامه ‌خوانی اظهار می دارد: «اگر ما ناتوان هستیم، نباید سطح این مقوله را تنزل دهیم. دیگران - چه در خارج و چه در داخل - سال ها روی نمایشنامه ‌خوانی زحمت کشیده اند. اگر ما پس از مدتی، باری به هر جهت از کنارش عبور کنیم، اصلا کار درستی انجام نداده ایم. ما باید ابتدا پایه بازی را بیاموزیم، بعد با اندیشه خود در تکامل آن بکوشیم. اگر راه را غلط بپیماییم، درجا می زنیم و پیشرفت هم نخواهیم داشت و در برخورد با افرادی که سال ها این کار را انجام داده اند، جدی گرفته نمی شویم.»سیروس ابراهیم زاده نیز می گوید: «نمایشنامه‌خوانی اصلا کار زمان فراغت و بیکاری نیست. اتفاقا خیلی کار جدی ای است. حال ممکن است اجرا کردن آن به لحاظ زمانی و مخارج، محدود تر از یک کار صحنه ای باشد، اما به لحاظ اهمیت، چیزی کم از نمایش صحنه ای ندارد. ما می توانیم با این وسیله، تماشاگر را تربیت کرده و مهارت های مجری را نیز محک بزنیم. بنا بر این باید به این مقوله، بسیار جدی پرداخت.»دکتر فرهاد ناظر زاده کرمانی هم می گوید: «این نکته باز یاد آوری می‌گردد که بالیدن، گستردگی و پیشرفت در هر زمینه ای، به‌ ویژه زمینه‌های هنری و فرهنگی، به برنامه ‌ریزی وابسته است و بر آن استوار. وانگهی، برنامه ‌ریزی به برنامه ‌ریزانی کاردان و دلسوز و درس‌ خوانده نیاز دارد. برنامه‌های جامع، هنگامی تدوین می‌شوند که نمایندگانی از گفتمان های گوناگون گرد هم آیند و برای گفتمان ویژه ای به بررسی، پژوهش، نقد و رایزنی بپردازند و در این جهت تا جایی پیش بروند که به تفاهم و توافق برسند. برای نمونه، برای طرح و تدوین برنامه برای بالیدن و گستردگی، رواج و والایی نمایشنامه ‌خوانی به برگزیدگانی از گفتمان های علوم اجتماعی، اقتصاد، علوم تربیتی، ادبیات و البته هنرهای نمایشی نیاز است. استواری برنامه ‌ریزی به پژوهش برنامه ‌ریزان، نخبگانی از گفتمان های وابسته و بایسته به موضوع برنامه ‌ریزی و آماج و آرمان های آن هستند. این برگزیدگان در همان نشست های نخستینی، به پژوهش پیرامون درون‌ مایه برنامه ویژه خود می ‌پردازند. بدون برنامه ‌ریزی، به معنای راست و درست آن، بالیدن، گستردگی، رواج و والایی، ناممکن است و بدون پژوهش به معنای راست و درست آن، برنامه‌ ریزی.» وی همچنین در مراسم افتتاحیه اولین فستیوال نمایشنامه ‌خوانی تئاتر مولوی اظهار می دارد: «من معتقدم به دلیل سنت های ادبیات گفتاری در ایران، نمایشنامه ‌خوانی در کشور ما آینده روشنی دارد و می تواند تبدیل به یک ژانر مستقل شود.»
در خاتمه چنانچه به تعریف و هدف اصلی از شکل گیری مقوله نمایشنامه ‌خوانی یعنی “خوانش صحیح نمایشنامه‌ های نو نوشته، در حضور مخاطب - خاص - توسط بازیگران و یا شخص نویسنده، بدون استفاده ‌از امکانات و تمهیدات اجرای نمایش و به نیت محک‌ زدن‌ ظرفیت‌ اجرایی متون‌ و رفع‌ نقایص‌ کار و یا تبادل افکار و ارائه نقد و نظر جهت اعتلای اندیشه اثر، بازگردیم می توان چنین عنوان کرد که در کشور ما در خصوص روند شکل گیری و گسترش جریان نمایشنامه ‌خوانی، کمتر به چنین تعریف و هدفی توجه شده و عموما از نمایشنامه ‌خوانی به عنوان عرصه ای جهت بروز استعدادهای نهفته بازیگران و کارگردانان جوان و مجالی برای تخلیه انرژی و عرضه‌ پتانسیل پنهان نمایشی کشور، استفاده گردیده است. در حقیقت، نمایشنامه ‌خوانی در ایران، با فاصله گرفتن از قابلیت‌ های خود به عنوان بستری جهت ارتقاء و اعتلای ریشه و هسته اصلی شکل گیری تئاتر کشور یعنی نمایشنامه، در حال حاضر بیشتر جایگزین اجرای نمایش شده است و عرصه ای برای جبران ضعف‌ ها ی امکانات اجرایی تئاتر کشور.


منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۷/۱۰/۰۲
مترجم : امیر حسین خلیل زاده

نظر شما