فضل الله زاهدی
فضلالله زاهدی، معروف به «بصیر دیوان»، متولد 1272 در همدان است. پدرش حرده مالک و پیشکار و جلودار امیر افخم قره گوزلو بود. زاهدی در دوران کودکی و نوجوانی تحصیلات مختصری در حد خواندن و نوشتن نمود. با ارتباطی که خانوادة وی با سرهنگ رضا خان (رضا شاه) فرمانده آتریاد همدان داشتند، او را به قزاقخانه بردند و دورة آموزشگاه افسری را طی کرد و در 1293 ستوان سوم شد و در تیپ همدان مشغول کار گردید. چند مخاصمه داخلی از قبیل جنگ با خالو قربان و احسانالله خان موجب شد او از خود رشادت نشان دهد و مورد توجه واقع شود و در نتیجه درجات نظامی را سریعاً دریافت کرد و در سال 1300 سرتیپ شد. در 1301 در سرکوبی سمیتقوی کرد فرمانده یک ستون بود. در این برخورد سمیتقو شکست خورد و مقر او که قلعة چهریق بود ، به دست قوای دولتی افتاد. به اقتضای زمان و اوضاع و احوال آن روز که مقدمات قدرت نمائی رضاخان بود، تبلیغات دامنه داری شروع شد و بازار تهران به مناسبت این فتح چراغانی نمود و سیل تبریک برای رضاخان سردار سپه سرازیر شد. قهرمان این فتح، سرتیپ فضل الله خان به دریافت عالیترین نشان ارتشی آن روز که ذوالفقار نام داشت، مفتحر شد و نام وی و آوازة شهرتش در همه جا پیچید. در 1303 که رضا خان سردار سپه نخست وزیر و فرمانده کل قوا برای خاتمه دادن به کار خزعل خوزستان منصوب شد و در یک مهمانی خصوصی که در کشتی انعقاد یافته بود خزعل و تنی چند از پسران و نزدیکان او را دستگیر و به تهران فرستاد، البته در کمال نامردی. بعد به فرماندهی تیپ مستقل شمال برگزیده شد. از شمال مجدداً مأمور فارس گردید. در آنجا به خوشگذرانی و شب زندهداری مشغول شد به طوری که ایلات، شهر را در محاصره قرار دادند و بیم حوادث زیادی میرفت.
از تهران حبیبالله خان شیبانی به شیراز رفت و زاهدی منعزلاً با خلع درجه به تهران احضار گردید. پس از چندی به ریاست اداره کل امنیه مملکتی منصوب گردید و از آنجا به شهربانی منتقل شد و رئیس نظمیه مملکتی شد. هنگامی که رئیس نظمیه بود، سید فرهاد نامی یکی از زندانیان از محبس فرار میکند. رضا شاه که در این گونه موارد گذشتی از خود نشان نمیداد، سرتیپ فضل الله خان رئیس شهربانی را احضار و ضمن بازخواست به اتاقدار خود دستور میدهد که پاگونهای او را بکند. چند دقیقه بعد او را به زندان شهربانی انتقال میدهند. پس از استخلاص از زندان به ریاست باشگاه افسران که در حال ساختمان بود، برگزیده میشود و تا شهریور 1320 در آن سمت باقی بود. در مهرماه 1320 زاهدی برای برار دوم به ریاست ژاندارمری کل کشور رسید ولی بیش از سه ماه در آن سمت نبود. از آنجا به فرماندهی لشکر اصفهان با درجة سرلشکری منصوب گردید. در 1322 متفقین عدة زیادی از رجال و افسران عالی رتبة ارتش را به جرم همکاری با آلمانها بازداشت کردند. زاهدی در زمرة بازداشتیها بود.
نهایت انگلیسها او را از ایران خارج نمودند و به فلسطین بردند و مجموعاً دو سال زندان بود. پس از استخلاص به تهران آمد و به فرماندهی سپاه جنوب منصوب شد و بعد به زیاست ادارة بازرسی رسید. وقتی رزم آرا رئیس ستاد به قدرت رسید، زاهدی را بازنشسته کرد. در 1328 زاهدی توسط دکتر اقبال از بازنشستگی خارج و به ریاست شهربانی منصوب گردید. در حقیقت او را ظاهراً قدرتی در مقام سپهبد رزم آرا قرار دادند. انتخابات دورة شانزدهم در این موقع انجام گرفت. زاهدی به جبهه ملی کمک کرد و در نتیجه دکتر مصدق و چند نفر از افراد جبهه ملی از تهران به وکالت مجلس رسیدند و زاهدی هم سناتور انتصابی همدان شد.
در 1330 در کابینة حسین علاء به وزارت کشور معرفی شد. دکتر محمد مصدق نیز در معرفی اولین هیئت وزیران خود، زاهدی را در وزارت کشور تثبیت نمود. در مرداد 1330 از عضویت کابینة مصدق السلطنه کنار رفت و خود تدریجاً داعیة نخست وزیری پیدا کرد و از 1331 در مقام مبارزه با دولت برآمد.
به دنبال ربوده شدن و قتل سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی مصدق، سپهبد زاهدی رسماً تحت تعقیب قرار گرفت و از طرف بازپرس نظامی احضار شد ولی او به مجلس رفت و در آنجا متحصن گردید. آیت الله کاشانی در دوران تحصن از او در مجلس دیدار کرد و مدتی با هم پیرامون سقوط دولت مذاکره کردند. سرانجام زاهدی با کمک و مساعدت دکتر عبدالله معظمی رئیس مجلس، از تحصنن خارج شد و به طور اختفاء میزیست. فرمانداری نظامی تهران برای دستگیری او متوسل به مردم شد و از طرف دولت اعلام شد هر کس او را بگیرد و تحویل بدهد، یکصد هزار ریال جایزه به او تعلق خواهد گرفت. سرانجام در 25 مرداد ماه 1332 زاهدی فرمان ریاست دولت را از شاه گرفت و با کودتای آمریکائیها روز 28 مرداد بر اوضاع مسلط گردید و درجة سپهبدی دریافت کرد و نشان درجه اول تاج گرفت. وزیران خود را تعیین نمود و از شاه دعوت کرد که به ایران مراجعت نماید. از اقدامات زاهدی یکی دستگیری و محاکمه مصدق و همکاران او بود. کشف شبکة نظامی حزب توده و جمع آوری اسلحه و وسایل نشر و کتاب و روزنامه از وقایع دیگر دوران زاهدی است. در همین دولت مجدداً روابط سیاسی بین ایران و انگلیس دائر شد. تاسیس صندوق مشترک ایران و آمریکا برای ادامه عملیات عمرانی، عقد قرار داد استخراج نفت جنوب با کنسرسیوم بین المللی و به کار افتادن مجدد پالایشگاه آبادان از کارهای دولت زاهدی است.
سپهبد زاهدی تا فروردین 1334 در مصدر قدرت قرار داشت. همة کارها مطابق میل و سلیقة او انجام میگرفت. شاه تحقیقاً عنصر تشریفاتی بود. فساد و سوء استفاده و تصفیه حسابهای گذشته در دورة او رواج کامل پیدا کرد. انتخابات دورة هیجدهم را در محیط اختناق و خفقان انجام داد ولی شاه طبق دستور آمریکا میبایستی حکومت را خود به دست بگیرد، عذر زاهدی را خواست و از او استعفا گرفتند و مبالغ قابل ملاحظهای پول به او پرداخت شد و سمت جدیدی تحت عنوان سفیر سیار دول اروپائی که مقر آن در ژنو بود، برای او درست کردند و او را محترمانه از ایران اخراج ساختند و حق ورود به ایران نداشت. در عوض، شاه دختر خود را که از همسر مصریش فوزیه بود، به اردشیر زاهدی داد و به او مقام آجودانی و سفارت بخشید و از معاملات مشروع و نامشروع میلیونها تومان به جیب او سرازیر کرد.
فضل الله زاهدی هیچ گونه تحصیلات نظامی داخلی و خارجی نداشت. سواد او در حد متعارف بود. در اثر مسافرتهای خود به اروپا، زبان فرانسه را در حد رفع احتیاج میدانست، بسیار دیکتاتور و عیاش بود. در مدت هفت سال از ستوانی به سرتیپی رسید، در عوض بیست سال در درجة سرتیپی باقی ماند. رضاشاه همیشه میگفت: ای کاش دستم بریده میشد و حکم سرتیپی او را امضاء نمیکردم.
زاهدی در جوانی دختر مؤتمن الملک پیرنیا را به زنی گرفت و از او دو فرزند پیدا کرد. اردشیر و هما. ولی این ازدواج دوام زیادی ننمود و بین آن دو متارکه انجام گرفت. همسر دوم زاهدی از خانوادة اتحادیه بود. زاهدی در 1343 در 72 سالگی درگذشت و او را در امامزاده عبدالله مدفون ساختند.
منابع:
1- کتاب شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران، ج 2، نوشته دکتر باقر عاقلی، انتشارات گفتار با همکاری نشر علم، 1380
نظر شما