موضوع : دانشنامه | س

ابوعبدالرحمن سلمى

شیخ ابوعبدالرحمن سلمى؛ یکى از برجسته‌ترین چهره‌هاى تصوف اسلامى است که هم ذوق عارفانه داشت و هم مرجع رفت و آمد صوفیان پرشمارى بود و از همین روى توانست میراث صوفیان سه قرن پیش از خود را به بهترین وجه، حفظ کند و براى آیندگان به یادگار گذارد.

زندگی
نام وى محمد بن حسین است و در رمضان سال 330 یا 325 هجرى به دنیا آمد. پدر وى از قبیله «ازد» بود و مادرش از قبیله «بنى‌سُلَیم»، و چون سلمیون از جهاتى مانند تموّل و شهرت بر ازدیون ترجیح داشتند شیخ ابوعبدالرحمن به سلمى اشتهار یافت.
ابو عبدالرحمن تحت تأثیر محیط فرهنگى و اجتماعى آن روزگار بیش از هر چیز حدیث و تصوف روى آورد. وى تصوف را از ناحیه پدر و پدربزرگ مادرى‌اش یعنى ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید به ارث برد. پدر وى با عارفانى همچون عبداللّه بن منازل مصاحبت داشت، و ابوبکر شبلى را هم دیده بود. او از حسن خلق و دوام مجاهدت بهره‌مند، و در علوم معاملاتْ لسان حقیقت بود.
جد مادرى او نیز مشهور است و نیاز به معرفى ندارد و سلمى نام وى را در طبقه پنجمِ طبقات الصوفیة در مقام یکى از مشایخ تصوف آورده است. بنابراین فضاى خانوادگى سلمى با عرفان و تصوف درآمیخته است.
از سوى دیگر، ابوعمرو نُجید افزون بر تأثیر عرفانى، یکى از مصادر روایى ابوعبدالرحمن است و آن چنان‌که ابوسعید خَشّاب2 مى‌گوید سلمى از جدش بسیار حدیث شنید. اساساً شهر بزرگى مثل نیشابور که زیستگاه سلمى بود یکى از مراکز مهم حدیثى به شمار مى‌رفت و محدثان بسیار برجسته‌اى از آن شهر برخاستند.
شیخ ابوعبدالرحمن با محدثان بزرگى چون ابوالعباس اصم و احمد بن محمد بن عبدوس و ابوالحسن دارقطنى و دیگر مشایخ حدیث محشور بود و از وجودشان بهره مى‌برد. همچنین رجال برجسته‌اى از او حدیث نقل کردند که به منزله شاگردان وى به شمار مى‌آیند؛ کسانى مانند حاکم نیشابورى و ابوالقاسم قشیرى. فعالیت حدیثى سلمى چه به صورت املا و چه قرائت، بیش از چهل سال ادامه داشت.
اما یکى از نکات با اهمیت زندگى سلمى مسافرت‌هاى او، و به ویژه مسافرت به بغداد است؛ زیرا گنجینه درونى شخصیتى مانند ابوعبدالرحمن، که مورد مراجعه مشایخ است، با سیر و سفر و بهره‌بردارى از دیگر مشایخ غنى‌تر مى‌شود. از مسافرت‌هاى او، سفر به بغداد را باید بیشتر کانون توجه قرار داد. بنا به نقل خطیب بغدادى: «قدم ببغداد مرّات»؛ یعنى وى چندین بار به بغداد سفر کرده است. این سفرها از این جهت اهمیت دارند که بغداد یکى از بزرگ‌ترین پایگاه‌هاى علمى روزگار خود بوده، و سفر سلمى، از سویى به استفاده بغدادیان از محضر وى مى‌انجامید، زیرا او، چنان‌که خطیب مى‌گوید (همان)، احادیث مشایخ خراسان را در بغداد براى آنان باز مى‌گفت، و از سوى دیگر به استفاده سلمى از مشایخ بغداد؛ چه او در این سفرها میراث صوفیه بغداد را با خود به شرق ایران زمین، یعنى خراسان بزرگ، مى‌آورد. در این خصوص مى‌توان به کلمات بسیارى از مشایخ که مثلاً از جعفر خلدى نقل مى‌کنند، اشاره داد. بنابراین شخصیتى مانند سلمى را باید یکى از حلقه‌هاى ارتباطى بغداد ـ نیشابور دانست.
سلمى در طریقت، مرید ابوالقاسم نصرآبادى بود و از دست او خرقه پوشید. ابوالقاسم نصرآبادى نیز خود مرید شبلى بود. همچنین رجال برجسته تصوف مانند ابوسعید ابوالخیر از دست او خرقه پوشیدند. سلمى در نیشابور دُوَیره‌ای(ظاهراً خانقاه) بنا کرد که در آن رجال صوفیه آمد و شد داشتند، و خطیب بغدادى مى‌گوید آن را دیده است و همان جا محل دفن سلمى هم هست.
تاریخ وفات وى را ماه شعبان سال 412 نوشته‌اند.

آثار
از دیگر برجستگى‌هاى سلمى، اشتغال وى به تألیف و تصنیف بود. چنان‌که عبدالغافر فارسى در السیاق مى‌گوید تصانیف او مشهور بود و فهرست آن به صد یا بیشتر مى‌رسد. به گفته ابوسعید خشّاب، آثار سلمى مورد علاقه همه بود و در زمان حیات وى به گران‌ترین قیمت خرید و فروش مى‌شد.
آثار سلمى را مى‌توان به سه قسم تقسیم کرد: 1. رساله‌هاى عرفانی؛ 2. آثارى در تاریخ مشایخ عرفان و تصوف؛ 3. تفاسیر عرفانى قرآن. پاره‌اى از رساله‌هاى عرفانى او موجودند و به چاپ رسیده‌اند. اما درباره تاریخ مشایخ تصوف باید گفت از این قسم فقط طبقات الصوفیة وى چاپ شده، و گزارش تحلیلى آن، موضوع همین مقاله است. ولى کتابى که در زمینه تاریخ صوفیه نگاشته است و به همین نام نیز شهره گشته، نایاب است، و فقط قسمت‌هایى از آن در کتاب‌هایى مانند تاریخ بغداد، تاریخ الاسلام ذهبى، تاریخ مدینة دمشق ابن‌عساکر و دیگر کتب به چشم مى‌خورد. اما تفاسیر عرفانى او از قرآن، یکى از قسمت‌هایى است که موجب طعن و آزار سلمى شده است. تألیف وى که حقائق التفسیر نام دارد4 یکى از نخستین تفسیرهاى عرفانى قرآن است. سلمى در مقدمه این تفسیر مى‌گوید: تفسیرهاى پرشمارى بر قرآن نوشته شده، ولى تاکنون کسى قرآن را به زبان اهل حقیقت بیان نکرده است، مگر کلمات پراکنده‌اى که به ابوالعباس بن عطاt و جعفر بن محمد صادق(ع) نسبت داده شده است، و چون آن کلمات بدون ترتیب بود، سلمى تصمیم گرفت با توجه به کلمات ابن‌عطا و امام صادق(ع) و کلمات دیگر مشایخ، با مراعات ترتیب تفسیرى بر قرآن فراهم کند. فراهم آوردن این اثر موجب شد شخصیت او از نظر بسیارى بزرگان حدیث، مانند محمد بن یوسف قطّان، مخدوش شود و از آن پس به وضع و جعل احادیث به نفع صوفیه متهم گردد.

منبع:
فصلنامه معارف عقلی، شماره 4، مقاله «نخستین و بهترین تذکره عرفانی» نوشته رضا شاکری

نظر شما