گذری اجمالی بر هنر دینی
مسئله هنر و هنرمند، هم ظریف است و هم بسیار حساس و دقیق؛ و مرزهای دشواری در این زمینه وجود دارد. هنرمند با روح هنری خود، ظرایف و دقایقی را درمی یابد که بساری از آنها ذاتی بوده و از قریحه و استعداد درونی اش سرچشمه می گیرد. هنرمند هم در زمینه قالب هنر خویش و هم در برابر محتوا تعهد دارد. در هنر دینی تمامی اثر باید لبریز از خلاقیت هنری، مضمون عالی و تعالی بخش، پیش برنده و فضیلت ساز باشد. بنابراین واژه هنر متعهد، واژه درستی است. دغدغه اصلی این است که نباید به بهانه آزادی تخیل یا آزادی هنری، فضیلت سوزی و هتک اخلاق بر پا کنیم.
هنر دینی آن نیست که حتماً یک داستان دینی را به تصویر بکشیم یا یک مقوله دینی را بررسی کنیم، بلکه هنر دینی آن است که بتواند آموزههایی را که همه ادیان و بیش از همه، دین اسلام به نشر آنها همت گماشته اند نشر دهد و جاودانه سازد. هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی می کند؛ اگرچه هیچ اسمی از دین و هیچ آیه و روایتی و یا نمادی از دین در آن وجود نداشته باشد. آنچه در هنر دینی بیش از همه مورد توجه است این است که، این هنر، در خدمت شهوت ، ابتذال و استحاله هویت انسان و جامعه نباشد. بنابراین هنر دینی آرمانگراست. این آرمان ها همان چیز هایی است که سعادت انسان، حقوق معنوی و اعتلای او، تقوا و پارسایی او و همچنین عدالت اجتماعی را تأمین می کند.
هنر چیست؟ هنر در لغت به معنای علم، معرفت، فضل و کمال است. این واژه در واقع، به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن، صاحب هنر را برتر از دیگران می نماید. (لغتنامه دهخدا) در خصوص ارائه تعریف از هنر باید گفت شکل اصیل و متعال هنر پدیده ای است که به شدت تعریف گریز است و نمی توان آن را در قالب عبارات محصور نمود و این تعریف گریزی ریشه در ذات هنر دارد. فیلیس شاله فیلسوف فرانسوی در تعریف هنر می گوید : " هنر کوششی است که برای ایجاد زیبایی یا ایجاد عالم ایده آل می شود. " و نیز، محمد قطب از پژوهشگران اسلامی در کتاب مهج الفن الاسلامی می گوید : " هنر کوششی بشری است برای تصویر تأثیرات ناشی از حقایق هستی که در حس ایجاد می شود، تصویری زیبا و زنده و مؤثر ." و نیز، به عقیده لئون تولستوی، هنر سرایت دادن احساسات است. از این رو، وی هنررا چنین تعریف می کند : " هنر یک فعالیت انسانی و عبارت از این است که، انسانی آگاهانه و به یاری علائم مشخصه ظاهری، احساساتی را که خود تجربه کرده است به دیگران انتقال دهد؛
به طوری که این احساسات به ایشان سرایت کند و آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند و از همان مراحل حسی که او گذشته است بگذرند."
(هنر چیست؟، لئون تولستوی) با توجه به تعاریفی که برای هنر ارائه شده است می توان گفت که هنر بیان آراء و نظریات یک جهان بینی و یک مکتب فکری به گونه ای جذاب و گیرا و مؤثر می باشد.
دین چیست؟ معنای دین را از مناظر گوناگون میتوان بررسی کرد، اولین راه آن است که مطابق معنای لغوی آن، دین را به هرگونه راه و روشی که برای چگونه زیستن و تعیین مسیر حرکت در زندگی برگزیده می شود اطلاق کنیم. (لغتنامه دهخدا) منظر خاصتر که در اکثر مواقع نیز مراد از دین این گونه برداشت است، آن است که دین را اعتقادات و مبادی جهان بینی خاصی بدانیم که ارتباط انسان را با ماوراءالطبیعه برقرار می کند. از این منظر هرگونه اعتقادی که این ارتباط را برقرار سازد دین نامیده می شود. این منظر نیز به دو دیدگاه قابل تقسیم است: دیدگاهی که دین قابل قبول را منحصر به ادیانی می داند که پیروان آنها ضمن اعتقاد به مبادی مربوط به ماورای الطبیعه به خالق یگانه و واحد نیز معتقد هستند که نمونه بارز آن ادیان توحیدی هستند و دیدگاه دیگر مشتمل بر ادیانی است که به شیوه های گوناگون اعم از پرستش الهه ها، عناصر طبیعی (زمینی و سماوی)، بت پرستی و سایر صور شرک ظهور نموده اند. هر دیدگاهی موجد و بانی و مروج نوعی جهان بینی خاص است. وقتی صحبت از دین به میان میآید طبیعی است که یک سری باورها و یک نوع جهان بینی و هستی شناسی و غایت و آرمانی برای زندگی لازم می آید که بسته به ماهیت آن دین مورد نظر با تغییراتی قابل توضیح هستند. در اینجا مراد از دین عبارت است از نوعی مشی و زندگی که بر پایه ایمان به خالق و جهان پس از مرگ استوار شده است.
رابطه دین و هنر:
درباره هنر دو تصور وجود دارد: اول اینکه هنر ارتباطی با دین ندارد، دوم، دین در ذات با هنر ارتباط دارد.
بنا بر نظر دوم می توان اثبات کرد که هنر از ارکان بنیادی دین است و زندگی معنوی و الهی بدون هنر نیست. در یک جامعه دینی، دین تأثیرات خاص خویش را بر هنر ظاهر نموده و با اصول و ارزشهای خاص خود هدایت و جهت دادن به آن را عهده دار می شود. هنر مرتبط با دین و برخاسته از آن، دارای دو وجه مشخص است، یکی هنر قدسی و دیگر هنر دینی. هنر قدسی هنری است که به صورت مستقیم و بلاواسطه از ارزش های دینی سرچشمه گرفته و برای آیین هایی مورد استفاده قرار می گیرد. در حقیقت هنر قدسی جلوه ای از شهود است که در گذشته مردم از معنای آن آگاه بودند ویا به عبارتی مبین تجلی عوالم برتر(عقل و روح) در ساختهای نازلتر هستی (نفس و ماده) است. هنر قدسی را میتوان شاخه ای از هنر سنتی (دینی) تلقی نمود که به صیقل دادن و ارتقای روح و معنای حیات انسان می پردازد. نمونه بارز هنر قدسی را در خوشنویسی قرآن مجید و تلاوت آن در اسلام، شمایل نگاری در مسیحیت می توان مشاهده کرد. در حالی که هنرهای دینی فراوانی را می توان سراغ گرفت از جمله موسیقی، معماری، نقاشی و شعر که برای مقاصد و آیین های دینی و تذکر معانی معنوی آنها مورد استفاده قرار می گیرند.در این زمینه نیز امکان خلط مباحث و معرفی هنری معمولی به جای هنر دینی وجود دارد. به این ترتیب که برخی موضوعات دینی، به طور خیلی سطحی و تنها به قصد دینی قلمداد نمودن هنر مورد نظر، در آن به کار گرفته میشوند. این وجه مجازی هم ردیف و در امتداد هنر مادی است، که تنها به دلایلی به هنر دینی مشتبه شده و یا به عبارتی به لباس دین ملبس شده است تا بازاری بیابد. اما هنر دینی اصیل که وجه اعلا و متعالی آن هنر قدسی است، به هنری اطلاق می شود که از فکر دینی و قدسی نشأت گرفته و متذکر به حقایق الهی و معنوی باشد. هنر، ظهور و بیان و تجلی است. می تواند حقیقت را بیان کند و از حکمت معنوی بگوید ؛ و در این حالت کامل ترین تجلی را داشته باشد و یا اینکه خود را در امور حسی محصور کند و تبدیل به هنر غیر دینی شود.
به این ترتیب، دین به طور عام با همه هنرها نسبت داشته، از آنها بهره گرفته، به آنها غنا بخشیده و در اصلاح و تصفیه و تکاملشان ایفای نقش نموده است. متقابلا هنر نیز از تعالیم دینی و بخصوص مضامین معنوی آن کسب فیض کرده، سبک ها و روش ها و اسلوبی خاص را در ارائه آنها معرفی نموده و البته به تبع جهان بینی منبعث از هنر دینی در رشته های مختلف اوج و افول هایی را نیز داشته است. بنابراین رابطه هنر با دین رابطه کالبد با روح است. به این معنا که همواره دین به عنوان راهنما و تغذیه کننده (فکری) هنر ایفای نقش نموده است تا جایی که اولاً جملگی ادیان، هنری خاص که مبین تفکرات و ایده های خاصی نیز بوده اند را پایه گذاری کرده که به نام خودشان معروف شده اند. حتی امروزه که هنر مدرن یا هنر پست مدرن مطرح است، به نحوی به جهانبینی و دین و تفکر حاکم بر جهان مدرن اشاره دارند. پس می توان گفت در یک جامعه دینی مقوله هنر از مؤثرترین و بهترین ابزارها جهت ارائه حقایق و معارف دین به شمار می آید.
نسبت دین و هنر مانند نسبت دین و زندگی است. زیرا هنر قسمتی از آن است. همان طور که دین برای زندگی ارزش قائل است، برای هنر نیز ارزش قائل است. هنر جزئی از زندگی است. در زندگی انسان، از نظر قرآن، کارها به شایسته و نا شایسته ها تقسیم می شود، مثل عمل صالح نا صالح. پس هنر هم می تواند هنر صالح و غیر صالح باشد. اصولاً الهی بودن هنر بر زیبایی آن می افزاید. هر چیز به همان اندازه زیباست که از خدا سرشار است و به همان اندازه خدایی است که زیباست. در نگاه دین، خلق زیبایی بدون حقیقت و خیر معنا ندارد ؛ چراکه زیبایی، ظهور و جلوه حقیقت است. همان گونه که حقیقت چیزی جز زیبایی نیست و هرچه این حقیقت متعالی تر باشد، زیبایی اش افزون می شود.
هنر، فضیلت و کمال درونی است که جلوه ای بیرونی پیدا می کند. این کمال درونی دارای مراتبی است که هرچه بالاتر رود، جلوه بیرونی، زیباتر خواهد شد.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۰۷/۰۷
نویسنده : ریحانه داستانگو
نظر شما