ادای احترام به شعور مخاطب
میشود فیلمی ساخت که در آن سطح سلیقه مردم را این همه دمدستی و سطح پایین فرض نکرد.
میتوان فیلمی ساخت که در آن آدمهای جنوب شهری، مظهر نکبت و تحقیر و حداکثر مستحق ترّحم و صدقه نشان داده نشوند.
میشود داستانی نوشت که آدمهای خوب قصهاش، تنها آدمهای شقّ و رق و اتوکشیدهای نباشند که در خانههایی مجلل زندگی میکنند و سوار ماشینهایی میشوند که با آن میتوان زندگی صد نفر را روبراه کرد.
میتوان سریالی ساخت که نمایش ارزشها در آن تنها یک پلان یا حداکثر یک سکانس نماز خواندن آدمی نباشد که خدا را کمتر میتوان در زندگی و رفتارش یافت و یا نشانهای از حقیقت را در سکناتش به تماشا نشست.
میشود فیلمی ساخت که گرچه برای مخاطب تلویزیونی نشان داده میشود اما به تماشاچی و مآلاً به مردم بیاحترامی نکند. ساختاری محکم و حرفهای و سینمایی داشته باشد. بازیگرانش برای هر حرکت و ایفای هرچند کوچک نقششان زحمتی به خودشان داده و هنری به خرج داده باشند، صحنهها کشدار و کسلکننده نباشد و راه رفتن بازیگران در آن، آنقدر آرام و آهسته نباشد که بتوانی در فاصله حرکت هنرپیشه از صندلی اتاق پذیرایی تا آشپزخانه، هم چای بخوری و هم گپ بزنی و هم مجله روی میز را ورق بزنی و کلی حوصلهات سر برود و اعصابت به هم بریزد فقط بخاطر اینکه تهیهکننده محترم برای اینکه بتواند از یک قصه ساده چند خطی، یک سریال سیزده قسمتی بسازد و یک آپارتمان و یک اتوموبیل آخرکار برایشان بماند، آتش به وقت و اعصاب و شعور بیننده تلویزیون بیاندازد...
میشود... بله میشود هنرمندانه ارزشهای ناب انسانی را مطرح کرد. به آدمهای «ندار» احترام گذاشت و نشان داد که آنها و بسیاری از ارزشهای موجود در خرده فرهنگهای قدیمی و ریشهدار آنها آنقدر قابل احترام هستند که به خاطر آن کلاه از سر برداریم و سلام کنیم و کف بزنیم.
رسالت این ستون و کار بنده البته، نه نقد سینمایی است و نه نقد هنری، شاید چنین به نظر برسد که جای این حرفها هم، در ستون یادداشت و سرمقاله نیست. در صفحات هنری روزنامه باید به این بحثها پرداخت اما آنچه که نگارنده را بر آن داشت تا موضوع یادداشت امروز را به آن اختصاص بدهد دردی است که سالهاست دغدغه همچو منی شده است.
و آن اینکه جامعه ما از نظر فرهنگی و با وجود سی سال حاکمیت جمهوری اسلامی و یک انقلاب بزرگ خدایی چرا در جایی که باید نایستاده است. آیا گناه بخش مهمی از پیدایش فاصله بین نسلی، گسست فرهنگی، تاثیرپذیری از فرهنگ غیرخودی، بیاحترامی به سنتها و باورهای درست و خرده فرهنگهای اصیل و کمرنگ شدن بخش مهمی از قوانین نانوشته عرفی و اخلاقی، همه و همه را نباید به پای کمکاری وکملطفی و کمتوجهی متولیان فرهنگی و هنری جامعه و به ویژه صدا وسیما و فیلمها و سریالهایش که بیشترین تأثیر را در فرهنگآفرینی و رفتارسازی دارند، نوشت؟ و مگر غیر از این است که با یک سریال پرمخاطب و با یک فیلم جذاب و خوش ساخت، میتوان تا عمق جان آدمها نفوذ کرد و به آنها یاد داد که معنویت، مهربانی، گذشت، معرفت، فداکاری، ایثار، اخلاق، قناعت، احترام و... همه و همه از جمله نیازهای فطری بشر به حساب میآیند که آدمی را به آرامش میرسانند. میتوان عشق را برای آنان دوباره تعریف کرد، نه آنچنان که در لایه های آشکار و پنهان بخشی از جامعه شتکزده و منقلب و هویتباخته معنا شده است، بلکه آنچنان که باید باشد و نیست. میتوان به آنان بدون بیاحترامی و تمسخر و یا اتهامزنی به آنان که مکنتی دارند، گفت و آموخت که در نقطه مقابل در چهره و سیمای طبقات فرودست و مستضعف مانده جامعه نیز تنها اعتیاد و نکبت و دزدی و سرقت و پرخاش و جرم و فساد و جنایت نبینند.
ما با حمله و هجوم غیرمنصفانهای که به باورها و اعتقادات و سنتها و قوانین عرفی و اخلاقی صحیح و درست پهلوانان قدیم و پدران و مادرانمان به بهانه تجدد و دوری از تحجر بردهایم (بیآنکه حداقل درصدد تصفیه و غربال آنها برآییم) با بیگانه شدن از فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی دیرپای خودمان، به فرهنگ بیگانه اجازه دادیم در جای خالی فرهنگی ایجاد شده، جا خوش کند و این خود کم جفایی نبوده است...
آری، میشود با ساخت یک سریال که به شیوه بسازوبفروشی تهیه نشده باشد، به مردم و مخاطبان احترام گذاشت و با یک ساختار حرفهای و سینمایی، ضمن آنکه سرگرمشان کرد، بدآموزی هم نداشت و فرهنگ رفتاری غلطی را نیز تبلیغ نکرد و چهره چرک و سراسر پر از توهین و نفرتی را نیز از طبقات پایین دستی جامعه نشان نداد و به هیچکس هم، صرفاً به خاطر اینکه دارد و یا ندارد، بیحرمتی نکرد و اخلاق، معرفت، گذشت، فداکاری، ایثار و... و عشق را به تماشاگه جعبه جادویی راه داد.
بیشیفتگی آنکه در این مجموعه هیچ عیبی نمیبینم و یا هیچ نقدی بر آن وارد نیست، اما به خاطر تمایزها و ویژگیهای آشکار اثر جدید ساسان مقدم و برای مجموعه قابل دفاع «زیر هشت» کلاه از سر برمیدارم و ادای احترامی را که سازندگان این مجموعه به مخاطب با خلق یک اثر با ساختارهای کاملاً حرفهای و سینمایی در یک مجموعه تلویزیونی، داشتهاند، شایان تقدیر میدانم.
منبع: روزنامه اطلاعات ۱۳۸۹/۵/۱۹
نویسنده : فتحالله آملی
نظر شما