موضوع : پژوهش | مقاله

داستان جنگ در برزخ افراط و تفریط

«نخل‎ها و آدم‎ها» داستانی است در 493 صفحه، اثر نعمت‎ا... سلیمانی و از انتشارات «مرکز مطالعات سپاه» و یکی از حجیم‎ترین رمان‎های ادبیات دفاع مقدس که به روزگار تلاش رزمندگان برای بازپس‎گیری خرمشهر در طی عملیات بیت‎المقدس، می‎پردازد.
نویسنده همانگونه که خود اشاره کرده رویکردی احساسی به ماجراهای مربوط به آن دوران داشته است و تأثیر این رویکرد را هم در حال و هوای رمان می‎توان مشاهده کرد، آن‎گونه که اگرچه ضعف‎هایی دارد اما در پاره‎ای فصل‎ها با مخاطب ارتباط خوبی برقرار می‎کند و بر او به لحاظ عاطفی، تأثیر نیز می‎گذارد.
نعمت‎ا... سلیمانی در «نخل‎ها و آدم‎ها» به پرداختن جزئیات عنایت ویژه‎ای دارد؛ به‎شکلی حتی فراتر از حد لازم که گاه به کیفیت کار لطمه نیز وارد می‎کند؛ جزئیاتی غیرضروری با دیالوگ‎نویسی‎های فراوان و طولانی که نبودشان نیز خللی به داستان وارد نمی‎کند؛ دیالوگ‎هایی که در این حجم، به‎جا و نابجا به‎کار گرفته شده‎اند و بدون جاافتادن در بافت داستانی اثر، حجم کتاب را بالا می‎برند. به همین دلیل نخل‎ها و آدم‎ها با توجه به اهمیت دادن به جزئیات غیر ضروری و حجم دیالوگ‎های مورد اشاره، شرایطی به‎وجود آورده است که مخاطب وقتی با رج‎زدن از صفحات آن، ادامه ماجرا را می‎خواند هیچ اشکالی در خواندن رمان پیش نمی‎آید. در واقع خواننده با پریدن از روی صفحات آن کاری را که به‎طور منطقی نویسنده با رویکردی توأم با ایجاز باید دنبال می‎کرد، به‎شکلی ناخودآگاه و طبیعی انجام داده است. ‎ای‎کاش، نویسنده اندکی صنعت ایجاز را به هنر خود می‎افزودند. شاید اغراق نباشد که بگویم، می‎شد 493 صفحه را در حداکثر 200 صفحه نگاشت. با این اوصاف به‎نظر می‎رسد، غرق‎شدن در حوادث فرعی، به جای آن‎که ساختاری داستانی را تدارک ببیند، خصلتی صرفا گزارشی به آن داده است.
درواقع نویسنده‎ به‎جای آن‎که به حوادث مرتبط با محور اصلی داستان بپردازد، به گزارش صحنه‎هایی می‎پردازد که برخی از آن‎ها در ساختار اثر به‎درستی جا نمی‎افتد. روزگاری گفته می‎شد که ادبیات دفاع مقدس، ادبیاتی است حس‎گرا و موضوعش، آن‎قدر بلند که نگاه به آن همانا و افتادن کلاه از سر، همان. نویسندگان بسیاری هم در این حوزه قلم‎فرسایی کردند و به قول حاتمی‎کیا بسیاری نیز به همین بهانه، وارد عرصه هنر شدند و بعدها، نه از دفاعمان، دفاع کردند و نه حتی از آثار دفاع مقدسمان. در خوشبینانه‎ترین حالت، از جنگ نوشتند، اما با دورکردن مردم از آن‎چه بودند و با پرت افتادن از اصل ماجرا؛ ترازو از عدل خارج گشت و واقعیت، خیالات شد. نمونه‎های بسیاری را می‎توان برشمرد، از جمله‎اش: بسیاری از سری کتاب‎های راهیان نور، «پا به پای باران» (مرتضی سرهنگی)، «نشان پنجم» (حسین فتاحی)، «عشق سال‎های جنگ» (حسین فتاحی)، «تکلیف است برادر» (حسین بهزاد) و همین کتاب «نخل‎ها و آدم‎ها».
نتیجه‎اش چه شد؟ از دل این احوال، شاهد پدیداری داستان‎های ضد‎جنگ شدیم. نکته مهم آن است که جمله این نویسندگان که در بالا نام بردیم، از بهترین نویسندگان ادبیات متعهدند، از بهترین‎های حوزه ادب پایداری و من از باب اختصار، تنها به آثار شاخص اما چاپ شده این حوزه، اشاره کرده ام؛ حوزه‎ای که متأسفانه هیچ‎گاه نویسنده درجه یکی را به خود ندیده است، حتی در بهترین کتب این حوزه مثل «سفر به گرای 270 درجه» احمد دهقان.
هرچه از جنگ دور شدیم و خرد جای احساس را گرفت، آن‎ها ـ بخوانید بهترین نویسنده‎ها ـ کوه را با تمام عظمتش یافته بودند، اما از آن دور شده و با نگاه به عظمت آن، دیگر کلاه از سرشان نمی‎افتاد. دیدند خواننده جنگ، کم است، تیراژ کتاب‎ها پایین است، کتاب‎ها توی همان چاپ اول گیر می‎افتند و می‎میرند و عمرا به چاپ دوم برسند، دست سفارش دولت، هنوز بلند است و هنوز دولت، جای دست و چشمش را عوض نکرده است و خیلی چیزهای دیگر. گفتند چه کنیم و چه نکنیم... برای جذاب‎تر شدن کتاب‎ها یا برای طرح سوال ـ که رسالت اصلی ادبیات است ـ یا برای هر چیز دیگری، از تلخی‎ها نوشتند. از زشتی‎های جنگ ـ هر جنگی ـ نوشتند. این‎جا بود که دیگر، کتب ادب پایداری، از حوزه جنگ ایران و عراق خارج گشت و از این‎جا بود که نسلی تازه، با آثاری از این‎گونه وارد بازار شد که هم نویسنده مقصر است و هم‎، دولت! نمونه‎اش آثاری که اگر سیاه نبودند، تلخ بودند: «پل معلق» (محمدرضا بایرامی)، «من قاتل پسرتان هستم» (احمد دهقان)، «تو می‎گی من اونو کشتم؟» (احمد غلامی) و...
این چند نفر مانند آن‎‎ها حاصل طبیعی این جریان‎اند، نویسندگانی که با خود و مخاطبانشان صادق بوده‎اند و بلاتردید آثارشان هم از بهترین کتب غیر‎سفارشی این حوزه‎اند. سفارشی‎ها که هیچ! آن‎ها نه با خود صادق بوده‎اند، نه با مخاطب، نه حتی با سفارش دهنده و این، خود از تیراژ و تعداد چاپ غیر رانتی آن‎ها هویداست.
مرحوم سید‎حسن حسینی نیز در کتاب «گزیده شعر جنگ»ش، مشابه چنین تقسیمی را نسبت به اشعار جنگ دارد که اشعار جنگ را یا سروده زمانه جنگ می‎داند یا پس از آن و شاخصه جالبی که: اغلب ابیات سروده شده پس از جنگ، با «و» آغاز می‎شوند:
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را...
حیف است از بهترین‎ها در این میان نامی برده نشود. ولو اشاره‎ای:
«سفر به گرای 270 درجه» (احمد دهقان)، «ازبه» (رضا امیرخانی)، «هفت روز آخر» (محمد‎رضا بایرامی)، «تپه برهانی» (حمیدرضا طالقانی)، «با سرود‎خوان جنگ در خطه نام و ننگ» (نادر ابراهیمی) و...
در این میان «نخل‎ها و آدم‎ها» نه این است، نه آن. نه درجه یک است، نه اثری چالش‎زا، اما یک اثر ایرانی است. یک روایت صادقانه و پر احساس است از عملیاتی تاریخی به نام «بیت‎المقدس»؛ هرچند که هرگز آن‎گونه که باید داستان نشده باشد، هرچند که نمی‎توان به آن، رمان گفت. چیزی است لنگ در هوا و مابین گزارش و داستان، فاخر نیست اما وجود دارد، هست. به بودش باید آن را جدی گرفت. چیزی است از جنس حس و شور و حال، در زمانه‎ای که «جنگ و صلح» را «نمی‎شود» نوشت و جریان سومی لازم است...

منبع: هفته نامه پنجره / 1388 / شماره 4 ۱۳۸۸/۰۰/۰۰
نویسنده : مهدی رسولی
 

نظر شما