موضوع : پژوهش | مقاله

وحشت شاعر از مقبره رهبر

شاعر آوانگارد ماوراء قفقازی مورد نظر در اینجا، از طریق یک نامه سرگشاده به صدراعظم جدید در روزنامه پراودا، التماس میکند که نگهبانان، مامورین و محافظین روی و اطراف آرامگاه رهبر پیشین را دوچندان یا سه چندان نماید تا او بیدار نشود و به میان مردم بازگردد، چون ممکن است وضعیت پیشین نیز همراه او بیدار گردد و یکبار دیگر مرحوم وی دمار از روزگار مردم و روشنفکران درآورد.
یفشنکو، شاعر دوران خروشچف پسااستالینیستی است، همانطور که مایاکوفسکی، شاعر شورشی دوران لنین و استالین بود. او آرزو میکرد که بزودی زندانها خالی و سالنهای شعرخوانی پر و انبوه شوند. شلوغترین شاعر نسل 20ساله های زمان مرگ استالین، یفشنکو بود، آنهایی که به تقلید از غرب خود را “نسل جوان عصبانی “ نامیدند. باوجود آوانگارد بودن از یفشنکو انتقاد میشود که چرا در زندگی عملی و در رمان “نقاط درختان پر توت“ چاپ 1981، گفته است که انسان گاهی باید: “ همراه گرگها نیز زوزه بکشد “.
یفتشنکو بزودی صدای شاعران نسل جوان شوروی بعداز استالین شد. او بخاطر جلسات شعرخوانی اش در اقصا نقاط مختلف شوروی و در خارخ از شوروی، مخصوصا در غرب در دهه 50 قرن گذشته، مشهور گردید. معروف ترین جمله یفتشنکو این بود که گفته بود: “درکشور ما، یک شاعر بیش از شاعربودن است“، یعنی اوتنها شاعر نیست، بلکه مسئولیت های دیگری نیز دارد. او همیشه از وظایف شاعر سخن میگفت وشاعران را خالق تحولات نامرئی نامید. درنظراو شاعر نه تنها تصویر زمان خودبلکه تصویر خیالی آینده نیز است. اشعار احساساتی، ژورنالیستی او همراه شور و شوق سخنورانه خواننده را بیاد نکراسوف و روانشاد مایاکوفسکی می اندازد. او چون شعر روزمره مایاکوفسکی در دهه 20 قرن گذشته، به تفسیر حوادث و مسایل روزانه زمان خروشچف پرداخت. او آهنگ شعر، استفاده از زبان عامیانه و جنجالی کردن شعر را از مایاکوفسکی آموخت. یفتشنکو برای اینکه از عهده مسئولیت شاعرانه اش برآید، از ناجیانی چون: پوشکین، لرمانتوف، نکراسوف، بلوک، پاسترناک و مایاکوفسکی کمک خواست.
ازجمله اشعار و کتب او: برایم اتفاقات زیر افتاد- حافظه سوم- روشنگر آینده- ایستگاه راه آهن سیما- کارخانه آب و برق سد براتسک- نماز پیش از شعر- زیر پوست مجسمه آزادی- آنچه من میخواهم- نیهیلیست- نقاط درختان پر توت- آیا روسها خواهان جنگ هستند؟- و اتوبیوگرافی زودرس ام، هستند. از او غیر از شعر، چند داستان، رمان و سفرنامه نیز بجا مانده است.
اودرکتاب شعر“روشنگری آینده“، چاپ 1952، نشان داد که هنوز شاعر مسافری است که برای جلسات شعرخوانی دائم از شهری به شهر دیگری میرود. درشعر اتوبیوگرافیک “ایستگاه راه آهن سیما“ نشان داد که همچون مایاکوفسکی، شاعری معترض و شورشی است، این کتاب درسال 1956، مانیفست نسل جوان نام گرفت. کتاب مونولوگ مانند او یعنی “کارخانه آب و برق سد براتسک“ شامل طرحی از تاریخ روسیه است. اوبا مقایسه اهرام مصر و سدهای عظیم شوروی، اشاره به کار برده وار میکند. درکتاب “ نماز پیش ازشعر“، او اختلاف وادبیات مسئول فضای بعداز استالین سخن میگوید. درشعر “زیرپوست مجسمه آزادی“، اوخودرابا قهرمانان مبارزه اجتمایی مانند: مارتین لوترکینگ، جان رید، جان و روبرت کندی، عیسی مسیح و راسکولینکف مقایسه میکند. درشعر “آنچه من میخواهم“، آرزو میکند که کاش برای جهانوطن بودن، هربار درکشور جدیدی بدنیا می آمد. درشعر “نیهیلیست“ او به تبلیغ زندگی مدرن غربی میپردازد؛ از همینگوی و پیکاسو و شلوارهای تنگ و ماجراهای عشقی اش سخن میپراکند. بر اساس رمان “نقاط درختان پر توت“، از او انتقاد شد که شعار “همراه گرگها باید زوزه کشید“، را در زندگی عملی اش نیز بکار میبرد. شعر “آیا روسها خواهان جنگ هستند؟“ را در رابطه با بحران کوبا و خلیج خوکها نوشت. بعد از اینکه کتاب “اتوبیو گرافی زودرس“درغرب منتشرشد، اوخشم خروشچف را برانگیخت و میبایست چند شعر ملی و میهنی میسرود، از آنجمله شعر “ آیا روسها خواهان جنگ هستند؟“ بود که در روزنامه پرتیراژ پراودا به چاپ رسید. یفشنکو چون مایاکوفسکی در شعرش از کالاهای تبلیغی، تجارتی و مصرفی، نامهای هنرپیشه گان، ورزشکاران و ستاره گان سینمایی غربی نام میبرد.
افگنی یفشنکو در سال 1933 در سیبریه شوروی بدنیا آمد و گویا اکنون در دانشگاههای آمریکا تدریس میکند.
پرداختن به موضوعات روز نه تنها باعث معروفیت، بلکه گاهی مانع چاپ نشر اشعارش نیز گردید. او اغلب با اغراق به شکایت از وضع موجود میپردازد. فرهنگ واژههای مورد استفاده اش التقاطی هستند؛ ازجمله از لغات: عامیانه، بیگانه، کلمات خیابانی، لهجه ای، و ساختن ترکیبات تازه مصنوعی، استفاده میکند. شعرش شجاعانه، آزادیخواهانه، و بی صبرانه است که شامل بشاشیت زندگی، صداقت شاعرانه و عشق به سفر و خانه بدوشی است و به تبلیغ هنر مدرن حتا جاز میپردازد. این گونه اشعار، ازجمله خواسته های همعصران جوان آندوره او بودند. او خود را نوگرا میداند، گرچه سبک جدید و نوی نیافرید، غیر از اینکه شعرش: مبارزه جویانه، انتقادآمیز، شعارگونه، شکایت آمیز، سخنورانه و نمایشی است. اودر شعرش اعتراف به همبستگی با آدمهای کوچه و بازار و انسانهای سرکش و ناراضی می نماید.
یفشنکو به دلیل شغل خبرنگاری توانست سالها از کشورهای: کوبا، آمریکای شمالی، آمریکای لاتین، استرالیا، ویتنام، اروپا و غیره دیدار کند و به گردآوری موضوعات متنوع بپردازد. اورا نه تنها پل ساز و یخ شکن دوره جنگ سرد بین شرق و غرب نامیدند بلکه غربی ها او را سفیر نیمه رسمی فرهنگ پست استالینیستی شوروی به حساب آوردند. جلسات شعرخوانی تحریک کننده اش در: مسکو، پاریس، لندن، و نیویورک موجب مشهوریت وی گردید. گرچه او خودرا جهانوطن میداند ولی خصوصیات روستایی و شهرستانی در اشعارش کاملا مشهود است. او در شعرش به شکایت از حاکمهاییی میپردازد که به خلق فلک زده خودیا دیگران ظلم و توهین نمودند، ازجمله: کولومبوس، هیتلر، موسولینی، فرانکو، پینوچه، و سوداگران و انگلهای اجتمایی که از فساد دولتی سوء استفاده کرده و به چاپیدن مردم تحت فشار میپردازند.
یفشنکو به نظر منتقدین چپ در آثارش تبلیغ: فردگرایی غیردگماتیک، میکند. نوسان او میان اعتراض و سازش با دولت باعث شد که مخالفین اورا فرصت طلب بنامند. غیر از آن، او یکبار در شوروی مورد انتقاد عمومی قرار گرفت، چون برای جبران ارثیه استالینی، خواهان مجسمه یادبودی نیز برای یهودیان بقتل رسیده در شوروی شد. بیوگرافی نویسان در باره اش میپرسند؛ فرصت طلبی بدلیل اعتقاد یا خیانت به جهت صداقت و باوفایی ایدئولوژیک ؟، ولی او با وجود همه این انتقادها در شرایط حساس و خطرناک نیز اعلان شخصیت محکم و موضع شجاعانه نمود، ازجمله اعتراض به دستگیری پاسترناک و اشغال شهر پراگ حین اعتراضات خیابانی و در زمان کودتای ضد گورباچف درسال 1991، او به حمایت از دمکراتها پرداخت و به آنها پیوست. او اولین نویسنده ای بود که علنا از اصلاحات گورباچف حمایت نمود. در انتقاد از مواضع خود، از زبان یکی از قهرمانان داستانش می پرسد: “نظرت در باره یفشنکو چیست؟“ و دیگری جوب میدهد: “ این دوره را ما پشت سر گذاشته ایم و نیازی به این قبیل افراد نیست!“. او در روزنامه پراودا در شعری با عنوان “ به آنهایی که اگر فقط دردسر وجودشان نبود“، از انگل های بزدل، حیله گران دروغگو، و قهرمانان روی نیمکت نشین، نام میبرد. او به مقایسه قدرتمندان پولدار و جذابیت تهیدستان فقیر می پردازد. فقرایی که نانشان را نیز با دیگران تقسیم میکنند چون معتقدند که از این طریق عمرشان طولانی تر میشود. او توصیه میکند که کودکان را جوری تربیت کنید که آرزوی دوک یا رهبر شدن نداشته باشند.

تماس با نویسنده:
nushad@noavar.com


منبع: سایت باشگاه اندیشه 
نویسنده : نصرت شاد

نظر شما