موضوع : پژوهش | مقاله

بومی سازی، بهترین راهکار نقد علوم است

بحث بومی سازی علوم انسانی از جمله مسایلی است که با تأکید فراوان مقام معظم رهبری و ایجاد شورای تحول در علوم انسانی در دانشگاه و حوزه پیگیری شد. اما اینکه در این راستا چه اقداماتی باید از سوی هر یک از این دو نهاد علمی صورت گیرد، موضوعی است که استادان حوزه و دانشگاه به بررسی آن می پردازند. گفتگوی پیش رو، به بیان دیدگاه دکتر زهرا برقعی عضو هیأت علمی دانشگاه قم در این رابطه می پردازد.


* همه راه ها به سکولاریسم ختم نمی شود
دکتر زهرا برقعی، عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه قم با بیان این مطلب که آغاز پیدایش علوم انسانی به صورت یک حوزه مستقل در دهه های پایانی سده هفدهم بود، می گوید: جدایی علوم انسانی از علوم طبیعی در اوایل قرن 19 به وقوع پیوست.
وی می افزاید: بدیهی است شکل گیری مسایل علوم انسانی در یک فضای فرهنگی و تاریخی خاص بر اساس نیازها و گرفتاری هایی است که پاسخ به آنها دغدغه خاطر نظریه پردازان آن جامعه است. از این رو علوم انسانی جدید مولود تحولات معرفتی و اجتماعی اروپا و دنیای صنعتی از رنسانس تا امروز است. دکتر برقعی ادامه می دهد: اصول و مبانی هر علمی از یک سو و اهداف علم از سوی دیگر عناصر اصلی و سازنده آن علم را تشکیل می دهند و مسایل و مسیر حرکت آن علم را تعیین می کند. حتی هرگونه تغییر و تحول خارج از این چارچوب بی معنی و غیر علمی تلقی می شود.
عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه قم در ادامه می گوید: تردیدی نیست که علوم انسانی برخاسته از مبانی معرفت شناختی، انسان شناختی و هستی شناسی است که این مبانی بر پایه اومانیزم و سکولاریزم بنا شده است به همین دلیل مواضع فلسفی و ایدئولوژی و بسیاری از پژوهشهای علمی شناخته شده در باب مسایل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روان شناختی منعکس کننده همان دیدگاه های مادی گرایانه و ایده آلیستی است. این استاد دانشگاه می افزاید: انسان شناسی در هر یک از حوزه های علوم انسانی حکم ریشه را دارد. وی ادامه می دهد: علت اصلی تنوع دیدگاه ها و مکاتب در حوزه های مختلف روان شناسی، جامعه شناسی و غیره را باید در نگرش های متفاوت از انسان جستجو کرد. این در حالی است که پایه های انسان شناختی جوامع غربی و غیرغربی با یکدیگر متفاوت است و جوامع اسلامی اوضاع و شرایط تاریخی، اجتماعی و روانی خاص خود را دارند.

* تأثیر متقابل علم و فرهنگ
برقعی در بخش دیگری به موضوع ریشه های بومی سازی علوم انسانی اشاره کرده و می گوید: پایه اصلی رویکرد بومی سازی پذیرش تفاوتهای فرهنگی و تأثیر آن در علوم انسانی در دو دسته جوامع غرب و جهان سوم است، تنش های روش شناختی، معرفت شناسی و سیاسی موجود بین علوم انسانی غرب و اخلاق و مذهب در جهان سوم مرزهای بین دو فرهنگ را برجسته تر می سازد. وی در ادامه تصریح می کند: به عنوان نمونه نگرش مکتب اومانیسم در فلسفه سیاسی به تعریف دولت و رابطه آن با فرد و جامعه و بالعکس می پردازد که کاملاً رویکردی ماتریالیستی است و برای نقش اولویت در حکومت اهمیت چندانی قایل نیست. اما در فرهنگ اسلامی حکومت از آن خداوند و منصوبان از جانب او باواسطه یا بی واسطه است. یکی از علل ناکارآمد بودن علوم انسانی موجود در پاسخگویی به نیازهای فرد و اجتماع در جوامع اسلامی نیز به همین مطلب بر می گردد.برقعی تأکید می کند: تأثیر متقابل علم و فرهنگ و لزوم توجه به این امر در سیاستگذاری علمی کشور ضرورت بومی سازی علوم انسانی را روشن می کند. کم توجهی به این ضرورت مهم، پیامدهایی به دنبال خواهد داشت که جبران و یا مقابله با آن در آینده، کار بسیار سخت و شکننده ای خواهد بود.استاد فلسفه دانشگاه قم می گوید: باید اعتراف کرد با تأکیدهای فراوان مقام معظم رهبری، متأسفانه بر خلاف انتظار برای تحقق فرمایشات ایشان هنوز حرکت جدی صورت نگرفته است و در این خصوص به برگزاری چند همایش و نشست اکتفا شده و در آنها هم بیشتر به تحلیل مسأله و بیان ضرورت پرداخته شده تا به کاربردی کردن مسأله و ارایه راهکار مناسب. البته تردیدی نیست که برای هر تحول علمی نخست تعیین و تبیین مبانی نظری بحث ضرورت دارد.
دکتر برقعی به موانع بومی سازی علوم انسانی اشاره کرده و می افزاید: در بومی سازی علوم انسانی موانع از زوایا و جنبه های مختلف قابل بررسی است ولی به نظر می رسد دو مانع کلی و اساسی در این زمینه وجود دارد؛ فقدان مرکزیت لازم و مشخص نبودن متولی کار و عدم اختصاص زمان لازم توسط استادان و نخبگان برای تحقیق و طرح، برنامه ریزی موانع موجود در این مسیر هستند.
وی در ادامه به علل این رخداد اشاره کرده و می گوید: این امر می تواند ناشی از دو چیز باشد؛ اشتغال زیاد آنان به آموزش و پژوهشهای موردی و مسایل روانی از قبیل عدم خودباوری، یأس و ناامیدی، عدم جامع نگری، خوشبین نبودن به تحقیقات گروهی و جمعی و گرایش به پژوهشهای کاربردی به جای پژوهشهای بنیادی.
وی با تأکید بر اینکه بدون تردید این تحول عظیم در علوم انسانی عزمی عظیم تر و راسخ تر را می طلبد و یک شبه و با نگاه سطحی و اقدامهای عجولانه به نتیجه نمی رسد، می گوید: گام نخست برای تحقق این امر، باور متولیان علمی کشور به ضرورت مسأله از یک سو و ایمان به توانمندی های خود از سوی دیگر است و اینکه سرانجام یک روز باید این کار انجام گیرد.

* درک واحد از بومی سازی علوم انسانی
برقعی اظهار می دارد: نکته قابل توجه در این رابطه داشتن درک واحدی از مفهوم بومی سازی است. وی می افزاید: بسیاری از موضع گیریهای مخالفان به دلیل آن است که تصویری روشن از بومی سازی ندارند. بومی سازی بدین معنا نیست که هر آنچه در آن سوی کشور اسلامی تولید می شود، برای ما مفید نیست. این استاد دانشگاه تأکید می کند: بومی سازی به معنای مقاومت سرسختانه و بیگانه خواندن بسته های علوم انسانی و جبهه گیری در مقابل آنها نیست، بلکه بومی سازی یکی از راهکارهای نقد علوم است.
وی می گوید: بسیاری از پایه ها و عناصر فرهنگ غرب به واسطه فرهنگ ترجمه و تفوق فرهنگ های دیگر از جمله اسلام در دوران گذشته از فرهنگ غرب سر برآورده است. از این رو، نباید منابع فرهنگی معناداری که غرب از کشورهای جهان سوم بخصوص مسلمانان به عاریت گرفته را نادیده گرفت.دکتر برقعی ادامه می دهد: در بومی سازی، این پایه ها باید استحکام و احیای مجدد یابد. برای کسی پوشیده نیست که شناخت مسایل جامعه نقش مهمی در بومی شدن و تطبیق راه حل های ارایه شده با فرهنگ دارد. از این رو، باید متولیان این امر با مسایل جامعه و فرهنگ آن آشنا شوند.
عضو هیأت علمی دانشگاه قم تصریح می کند: برای پیشگیری از موازی کاری و استفاده بهینه از ظرفیتها نیاز است تا بنیادی تأسیس گردد و متولی امر بومی سازی شود تا با استفاده از ظرفیتهای تمام مراکز مرتبط با آن و رفع کاستی ها و کمبودها، این امر مهم را مدیریت نماید.
وی به نقش مهم همکاری حوزه و دانشگاه در این راستا اشاره کرده و اظهار می دارد: دانشگاه در کنار حوزه می تواند از ظرفیتهای هر دو حوزه و دانشگاه بهره مند گردد. برای بومی سازی تقویت تعامل حوزه و دانشگاه با رویکرد مرجعیت هر کدام در حیطه های تخصصی مربوطه لازم است. وی می افزاید: تحولی با این گستردگی و وسعت، همکاری و هماهنگی مراکز مختلف را می طلبد اما مدیریت و مسؤولیت واحد و منسجم لازم است.


منبع: روزنامه قدس ۱۳۹۰/۱/۱۸
گفت و گو شونده : زهرا برقعی

نظر شما