درباره استبداد
اشاره:
توجه به چگونگی شکل گیری استبداد از جمله دغدغه های همیشگی مرحوم آیت الله طالقانی بود. نگارش شرح و تعلیقه ای بر تنبیة المله و تنزیة الامه مرحوم نایینی، که از جمله رسائل پیشرو در تبیین حقوق انسانی به شمار می رود و نیز شرح و تفسیرهایی که بر طبایع الاستبداد کواکبی آورده گوشه ای خرد از این دغدغه هاست.
در زیر گفتاری از آن بزرگوار را درباره استبداد می آوریم:
کواکبی و استبداد
اختر فکر و نفوذ شعاع منطق سیدکواکبی هرچه فروزانتر و بیشتر می شد، نگرانی دستگاه ظلم و استبداد خلافت عثمانی بیشتر می گردید.
زیرا چنانکه فضای تاریک شب محیط مساعد تاخت و تاز راهزنان و درندگان و حشرات موذی است، جهل و نفاق و غفلت عمومی مردم محیط مساعدی برای نمو و دوام استبداد و ظلم و خودسری است. آنچه پرده تاریک استبداد را متلاشی می سازد هشیاری و ایمان و پیوستگی و توجه مردم به مسئولیت است، بدین جهت کسانی که برای هشیاری و پیوستن طبقات و ایجاد روح مقاومت و مسئولیت مردم بکوشند دشمن شماره یک استبداد و خودسری فردی و طبقاتی به شمار می آیند و عمال استبداد با هر وسیله ای که در دست دارند، برای محدود ساختن و از میان برداشتن چنین مردانی می کوشند و با هزار چشم مراقب اعمال و حرکات آنها هستند و بر سر راهی که این مردان خیر و صلاح دارند موانعی می گذارند و دامهایی می گسترانند، مرحوم کواکبی که جهل و فساد و پراکندگی مسلمانان را از یکسو و زیر این پرده های تاریک، فشار و ظلم و خودسری عمال استبداد را از جهات دیگر می نگریست، در وجدان حساس و زنده خود فشار و نگرانی برای آینده اسلام را سخت احساس می نمود و خود را مسئول می دانست بدین جهت شب و روز برای بیداری و ایجاد روح مقاومت مسلمانان تلاش می کرد.
گناه بزرگ او به حساب دربار ظلم خلافت عثمانی همین بود، عمال این دستگاه خودسری به اشاره مستبد بزرگ برای از میان بردن یا محدود کردن او در کار بود.
بیشتر گفته شد که خاندان کواکبی از دودمان اهل بیت و سادات شریف بودند.
او با آن شرافت نسب و حسب مقام نقابت اشراف یعنی ریاست و نظارت بر خاندانهای سادات آن نواحی را داشت
(این منصب و عنوان از زمان خلفای عباسی برای گزیده ترین مردان علوی بود تا هم انتساب و شرافت سادات محفوظ ماند و هم مرجع رسیدگی امور و مدافع مظلومین آنها باشند) این مقام همیشه مورد احترام مسلمانان علاقه مند به خاندان پیغمبر (ص) بوده به خصوص اگر با مقام علم و اخلاق و فداکاری جمع شود چنانکه سید کواکبی بود.
این روش دستگاههای خودسری است که افراد پست و متملق را بصورت مردان حق و فضیلت در می آورند و آنها را به مقاماتی بالا می برند و میدان نفوذشان را باز می گذارند تا هم توجه مردم عامی را از شاخص های فضیلت و آزادمنشی برگردانند، هم دست پرورده های خود را در دل های مردمی جای دهند و هم با سوء اعمال و رفتار این افراد فریبکار مردمی را دچار بدبینی و اشتباه سازند.
یکی از ارکان استبداد عبدالحمید شخصی بنام «ابوالهدی صیادی» یا در حقیقت «ابوالضلال شیادی» بود، این مرد پیشینه روشنی نداشت ولی با فکر شیطانی و خوی تملق و پستی نسبت به زورمند جبار و پلنگ صفتی و درندگی نسبت به ضعیف خود را به سلطان نزدیک کرده و از این راه مقام و نفوذ و ثروتی بدست آورده بود، و در سراسر کشورهای غرب اسلامی نامش به عنوان، سیدالعرب، و مستشار الملک، و حامی الخلافه برده می شد، و با هر جنبش اصلاحی دشمنی می نمود، قربانی های دسیسه و پرونده سازی وی یا در زندانهای تاریک به سر می بردند یا در سینه قبرستانها و شکم جانوران دریایی بسفور و اعماق دریا جای داشتند.
نظر مرحوم سید جمال الدین سرسختی و مقاومت در برابر این شخص بود و می گفت سزای او تنها چوبه دار است، نظر مرحوم شیخ محمد عبده این بود که باید با او نرمی و ملاطفت کرد تا از شرش برکنار ماند، و می گفت جای داشت که سید جمال الدین از دربار آستانه چند لیره ای بیشتر برای او و فرزندانش بگیرد و به او دهد تا دهانش بسته و از کیدش در امان ماند. این شخص برای آنکه از نفوذ و مقام کواکبی بکاهد و بر نفوذ خود بیافزاید، خاندان خود را از سلسله سادات معرفی کرد و مقام نقابت اشراف را برای خود طلبید...
یکی از روش های عبدالحمید این بود که مخالفین سرسخت خود را با وعده و نوازش نزد خود می خواند و همه گونه وسائل آسایش و احترام برای آنها فراهم می ساخت و آنها را زیر نظر خود می گرفت و در چنین قفس زرین زندانی می کرد. چنانکه با مرحوم سید جمال الدین چنین کرد تا مسمومش نمود یا به مرگ خود از دنیا رفت و خیال خلیفه از جانب او راحت شد، و اگر مخالفین به او نزدیک نمی شدند و به دامش نمی افتادند. این دام را در هر زمین و شهری که بودند می گستراند، برایشان خلعت و نشان می فرستاد و مقام منصبی به آنان می داد تا زبانشان بسته و از نظر مردم ساقط گردند، چون کواکبی، هشیار به این نقشه های شیطانی دربار خلافت بود به آستانه آن روی نیاورد و دعوتشان را نپذیرفت چون از این راه نتوانستند او را به دام آورند، از باب عالی برایش خلعت و نشان افتخار فرستادند و اداره شهرداری حلب و اطراف آن را به او واگذار کردند، ولی کواکبی پرنده شکم خواره نبود که برای دانه به دام افتد او عقاب بلندپروازی بود که محیط فکرش وسیع تر و هدفش عالیتر از توجه به این امور بود، او پیوسته وضع نکبت بار عمومی عالم اسلام و گذشته و آینده آنرا از افق بالاتری می دید، او به هر سو چشم می گرداند فساد و ظلم و جهل توده مردم را از یکسو و اعصاب تخدیر شده از ترس و ناامیدی و مهرهای خاموشی بر دهان زده شده مردان عالم و هشیار را از سوی دیگر و ناله مظلومان و زنان بیوه شوهر کشته و اطفال یتیم بی سرپرست را می دید و می شنید، با این چشم بینا روح حساس چگونه مقام و مال دنیا می توانست اعصابش را تخدیر نماید یا روح آتش فشانش را این خاکسترها خاموش سازد، می دید که جهان غرب قوای فکری وضعی خود را پیش می برد و سیاست خود را جمع و متمرکز می سازد تا بر جهان شرق و کشورهای اسلامی بتازد و ملل آن را به بند استعمار کشد و سرمایه ها و منابع آن را برباید و آنها را زبون و خود را قوی و فربه سازد می دید به همین نسبت حکام و زمامداران اسلامی بر جهل و ناتوانی و پراکندگی مسلمانان می کوشند چون از درس سیاست و اداره خلق همین را خوانده اند که هوشیاری و علم و قدرت ایمانی مردم با حاکمیت و خودسری آنها نمی سازد، می دید سیاست استعماری با وسائل و ابزار نوین خود چون سیل خروشان پیش می آید و استبداد و خودسری در اثر پایین بودن سطح عمومی مردم و خیانت های داخلی راه را برای آن باز کرده و هستی مسلمانان را در معرض آن قرار داده پس از رنجها و محدودیتهایی که کواکبی در حلب و سوریا تحمل نمود و تجربیاتی که در این مدت بدست آورد به این نتیجه رسید که برای ثمربخش شدن بذرهای فکریش محیط آماده تری می باید، محیطی که از فشار سخت و مرکز خلافت استبدادی و مراقبت عمال آن دورتر باشد، و مردمش برای درک و فهم مطلب اجتماعی مستعدتر باشند، او با نظر بلندی که داشت هر کشور اسلامی و عربی را وطن خود می دانست و یقین داشت که موج آزادی از استبداد و خودسری از هر کرانه کشور برخیزد به کرانه های دیگر می رسد، با این اندیشه در سال ۱۳۱۸ هجری به مصر هجرت نمود، گرچه مصر هم در زیر فشار استبداد دوران خاموشی را می گذراند و توده مردم در حال جمود فکری به سر می بردند، ولی هجرت سید جمال الدین به مصر و خطابه ها و نوشته ها و مناظرات او و جمعیت برادران اسلامی که تشکیل داد و پیدایش مردان دیگری از صاحبان نظر و ایمان و عزم، مردمی را مستعد و هشیار کرده بود آقای شیخ محمد عبده در توصیف مصر پیش از رفتن سید جمال الدین به آنجا می گوید «مردم مصر بیش از سال ۱۲۹۳ همه چیز خود را ملک حاکم اعلی و عمال او می دانستند که هر جور بخواهد تصرف نماید و در مقابل راه او خود را صاحب رأی نمی پنداشتند.»
انقلابهایی که در مصر و سودان پیش آمد مانند انقلاب عرابی پاشا و متمهدی سودانی گرچه آرام و خاموش شده بود ولی آثار و حرکتی در افکار و اعصاب باقی گذارده بود، از جمعیت دیگر شاخ به شاخ شدن سیاست استعماری غرب که از طریق آفریقا پیش می آید و استعمار ترک که در داخل بلاد اسلامی بود محیط حرکت و تکانی برای مردم آن سرزمین بوجود آورده بود در این میان مردان آزادمنش و متفکری برای مبارزه همصدا شده بودند و قلمهایی بکار افتاده بود، این بود اجمالی از وضع مصر هنگامی که کواکبی وارد آن شد، مردان صاحب نظر قائدین فکری مقدم وی را گرامی داشتند و با هم اجتماعات و مجالسی داشتند و با جامعه صاحبان قلم و نویسندگان نامی نیز همکاری می کرد و مقالاتی درباره استبداد و علل و آثار آن منتشر نمود که پس از انتشار آنها را یکجا جمع کرد و مطالبی بر آن افزود و به صورت کتاب پرارزش و موثری بنام «طبایع الاستبداد» چاپ گردید، این کتاب که در موضوع و نوع خود به خصوص در آن زمان بی سابقه و بی مانند بود تأثیر بسزایی در افکار اهل نظر و دانشمندان اسلامی نمود.
چنانکه در فکر عمیق و روح آرام فقیه عالیقدر و عالم بی مانند آیه الله نائینی اثری ایجاد کرد و موجی پدید آورد که از قلمش کتاب دقیق و مستدل (تنبیه الامه و تنزیه المله) تراوش نمود - گرچه این کتاب در حین جنبش آزادی خواهی بعنوان مشروطیت نوشته شده ولی هدف کلی آن بیان احوال و شرایط حکومت از نظر اسلام و شیعه است، و با آنچه در کشورهای اسلامی بصورت مشروطیت در آمده تطبیق نمی نماید جای تردید نیست که استقلال و عزت مسلمانان و ایجاد محیط مناسب برای رشد فکری و اخلاقی و حفظ حقوق و نوامیس وابسته به وضع حکومت و افراد هیئت حاکمه است، و هر فرد رشید و عاقل مسلمانی تا آنجا که بتواند برای اصلاح حکومت در پیشگاه خداوند و انبیاء و اولیاء مسئولیت دارد و باید به وظیفه و تکلیف خود آشنا و روشن باشد، این کتاب (که چند سال پیش با مقدمه و پاصفحه و شرح اینجانب تجدید چاپ شده است) برای اهل تحقیق و نظر، فقه استدلالی و برای عامه مردم رساله عملی نسبت به تکالیف اجتماعی است و در این فصل تاریخی که دنیا در حال یک تحول بی سابقه ای است بر علمای اسلام و پیشوایان دین است که مسلمانان[را] از تجرد بلاتکلیفی نجات دهند و صریحا وظیفه عموم را تعیین نمایند.
منبع: روزنامه همشهری ۱۳۸۲/۰۶/۱۸
نویسنده : سید محمود طالقانی
نظر شما