اهمیت دانش بومى با تأکید بر نقش زنان روستایى در کاربرد آن
دانش بومى بخشى از سرمایه ملى هر قوم است که باورها، ارزشها، روشها، ابزار و آگاهىهاى محلى آنان را در بر مىگیرد. این همان دانشى است که به وسیله آن در طى قرون، اقوام گوناگون روزى خود را از محیطشان جستهاند، پوشاکشان را تهیه کردهاند، خود را در سرپناهى اسکان دادهاند، فرزندان خود را تربیت نمودهاند، جامعه خود را سامان داده و سلامت خود و احشامشان را حفظ کردهاند. امروزه این دانش شفاهى که از نسلى به نسل بعد سینه به سینه انتقال یافته، به سرعت رو به نابودى است؛ چرا که با مرگ هر سنتى کهن، بخش عظیمى از آن به فراموشى سپرده مىشود.
باورهاى حاکم به ویژه در میان دانشگاهیان و تحصیلکردگان، دانش بومى را چیزى جز خرافات پوسیده و روشهاى ناکارآمد نمىپندارند. این باورها بزرگترین مانع فکرى در مسیر بهرهگیرى از این گنجینه فرهنگى ارزشمند در فرآیند توسعه است.
آنچه به گردآورى، تدوین و گسترش دانش بومى در سالهاى پایانى قرن بیستم اهمیت بخشیده، ضرورت دستیابى به فنآورى و دانش مناسبى است که در عین پاسخگویى به نیازهاى رو به رشد توسعه جهانى، منابع محدود کره زمین را به گونهاى پایدار مورد بهرهبردارى قرار مىدهد و نسبت به تنوع اجتماعى و فرهنگى اقوام مختلف حساسیت لازم را دارا مىباشد. تجربه دو دهه اخیر نشان مىدهد که رسیدن به این دانش مناسب، تنها از راه تداوم در کاربرد این روشها و آموزش این دانش گرانبها از افراد بزرگسال به نسلهاى جوان امکانپذیر است. بىشک زنان روستایى به عنوان گنجینه گرانبهاى این دانش، نقش مهمى در این راستا دارا مىباشند.
تعریف دانش بومى
به رغم افزایش روزافزون توجه به دانش بومى توسط نهادهاى علمى و دانشگاهى و مؤسسات تحقیقاتى هنوز درک واحدى از مفهوم دانش بومى حاصل نشده است. تعاریف ارائه شده اساساً با یکدیگر ناهمگون نیستند، بلکه در ابعاد و جنبههاى متعددى همپوشى دارند. همچنین در ادبیات مربوط به دانش بومى، از اصطلاحات گوناگونى براى بیان این مفهوم استفاده شده است: دانش سنتى، دانش اکولوژیکى سنتى، دانش محلى، دانش جامعه محلى، دانش مردم روستایى و دانش کشاورزان (Rahman، 2000). بیشتر نویسندگان درک و برداشت خود را از دانش بومى بیان مىکنند و فقط بعضى از ابعاد آن را که مرتبط با حرفه و تخصص خود مىباشد مدّ نظر قرار مىدهند. (warren، 1991) دانش بومى را این گونه تعریف مىکند: دانش بومى محلّى، دانشى است که منحصر به یک فرهنگ مشخص و یا جامعه معین مىباشد. دانش بومى با دانش علمى که توسط دانشگاهها و مجامع علمى و تحقیقاتى ایجاد شده، تفاوت دارد. این دانش مبنایى براى تصمیمگیرىهاى محلّى در زمینه کشاورزى، بهداشت، تهیه و تبدیل مواد غذایى، آموزش، مدیریت منابع طبیعى و فعالیتهاى متعدد دیگرى در سطح جوامع روستایى مىباشد.
همچنین (Flavier، 1995) دانش بومى را مبناى اطلاعاتى براى یک جامعه مىداند که تسهیلکننده ارتباطات و تصمیمگیرىها مىباشد.
وى بیان مىکند که نظامهاى بومى اطلاعاتى پویا هستند و پیوسته به وسیله آزمایش و خلاقیت و همچنین از طریق تماس و ارتباط با نظامهاى بیرونى تحت تأثیر و تغییر قرار مىگیرند.
(UNEP، 2002) هم براى بیان مفهوم دانش بومى، اصطلاح دانش سنتى را به کار برده و آن را چنین تعریف مىنماید: دانش سنتى، دانشِ نوآورىها و روشهاى جوامع بومى و محلّى سراسر جهان مىباشد که از راه تجربه در طى قرون متمادى تهیه و تدوین شده و با فرهنگ و محیط محلّى سازگار شده است. دانش سنتى به طور شفاهى و گفتارى از نسلى به نسل دیگر منتقل شده است. این دانش شامل داستانها، آوازها، فرهنگ و عقاید عامه مردم، ارزشهاى فرهنگى، اعتقادات، آداب و رسوم، قوانین محلّى، زبان و گویشهاى محلّى مىباشد. دانش سنتى - به ویژه در زمینههایى نظیر کشاورزى و پزشکى - عمدتاً از یک ماهیت عملى برخوردار مىباشد.
ویژگىهاى دانش بومى
1- دانش بومى، محلّى مىباشد؛ این دانش ریشه در یک مکان بخصوص و مجموعهاى از تجارب آن محل دارد و به وسیله مردمى که در این مکانها زندگى مىکنند به وجود آمده است.
2- دانش بومى به صورت شفاهى، یا از طریق نقل و نمایش منتقل شده است.
3- دانش بومى نتیجه و پیامد درگیرى عملى در زندگى روزمره مىباشد و دائماً به وسیله تجربه و آزمون و خطا تقویت مىشود.
4- با توجه به مشخصههاى یک و سه، این دانش بیشتر تجربى مىباشد تا نظرى.
5- تکرار یکى از ویژگىهاى بارز نقل و نقّالى مىباشد، حتى وقتى که دانش جدیدى فرا گرفته مىشود. تکرار به حفظ و یادآورى و تقویت ایدهها کمک شایان توجهى مىکند.
6- «نقل» هنگامى که براى دانش به کار برده مىشود، یک عامل سیال و متغیر همراه با عدم سرانجام و پایان واقعى مىباشد. بنابراین دانش بومى پیوسته در حال تغییر است، تولید و بازتولید مىشود، کشف مىشود و از بین مىرود و به طور کلى این دانش بسیار پویا و متغیر مىباشد.
7- دانش بومى بنا بر خصلت با دیگر دانشها، از جمله علم جهانى، سهیم و همگام مىشود.
8- اگر چه ممکن است دانش بومى بر افراد بخصوصى متکى باشد و ممکن است به یک حدى از انسجام در آئینها و دیگر مفاهیم و ساختارهاى نمادین دست یابد، اما توزیع آن همیشه به صورت مجزا و قسمت قسمت مىباشد. این دانش به صورت تمام و کمال در هیچ یک از افراد، مکانها، فرهنگها و جوامع وجود ندارد.
9- سازمان و ماهیت دانش بومى اساساً کارکردى و عملى مىباشد.
10- دانش بومى بنا بر خصلت، درون سنتهاى فرهنگى گستردهتر فرا گرفته است، تفکیک فنى از غیر فنى، عقلانى از غیر عقلانى مشکلآفرین و مسئلهساز مىباشد.
نقش زنان روستایى در حفظ و انتقال دانش بومى
زنان روستایى به عنوان عضو جداناپذیر و مهم جامعه روستایى، نقشها و وظایف گوناگونى را انجام مىدهند. آنان علاوه بر وظایف یک مادر مسئولیتهاى بىشمارى را در ارتباط با مدیریت امور منزل، انجام کارهاى کشاورزى، توسعه و تبدیل محصولات کشاورزى و دامى ایفا مىکنند (اردکانى، 1374).
زنان روستایى در برخورد با پدیدهها و رویدادهاى روزانه و امور مختلف، راه حلها و روشهاى گوناگونى را اعمال مىکنند. بخش عظیمى از پاسخهاى آنان به طبیعت و محیط اطراف، برگرفته از دانش بومى منطقه است. آنان به عنوان وارثان نیاکان و اجداد خود سعى کردهاند با محیط پیرامون خود تا سر حد امکان همخوانى و سازگارى داشته باشند. به طور کلى دانش بومى زنان روستایى از ابعاد مختلفى تشکیل شده است که عبارتند از:
1- بعد تولیدى: زنان در چرخه تولیدات کشاورزى و دامى فعالیتها و روشهاى متفاوتى را اعمال مىکنند.
2- بعد طبیعى: آنان در باره گیاهان و طبیعت اطراف خود سرشار از تجربه مىباشند.
3- بعد سلامتى و بهداشت: آنان براى مبارزه با بیمارىها از گیاهان و روشهاى بومى متنوعى استفاده مىکنند. همچنین براى بالا بردن عمر مفید افراد روشها و آداب خاصى را رعایت مىکنند.
4- بعد حرفهها و مشاغل: زنان روستایى در فعالیتهایى همچون مسئولیتهاى روزانه (طبخ نان، پخت غذا، تبدیل مواد غذایى) و صنایع دستى از تجربیات و روشهاى گرانبهایى استفاده مىکنند.
شاید بسیارى از روشها و فنون پیشرفته وارداتى در مقایسه با فعالیتهاى مشابه زنان در گذشته، جایگاه رفیعى را به دست آورده باشند، اما هنوز بسیارى هستند که ماست سنتى را به فرآوردههاى صنعتى ترجیح مىدهند. حال اگر عرصهاى فراهم شود که زنان روستایى در کشور ما بتوانند معلومات و دانستنىهاى گرانبهاى خود را به متولیان بخشهاى تحقیقات، بازار و عوامل مرتبط با آن انتقال بدهند، آن وقت شاید دیگر ما چنین به تکنولوژىهاى وارداتى محتاج نشویم.
چنانچه روشهاى برنامهریزى مشارکتى به همراه عوامل تحقیقاتى منسجم و کارآمد در باره زنان روستایى اعمال گردد، آنان مىتوانند در حفظ و انتقال دانش بومى محیط اطراف خود نقش فعالانهاى را ایفا نمایند.
دانش بومى و استفاده زنان روستایى از گیاهان دارویى
در گذشته نه چندان دور، زمانى که آمیختگى انسان و طبیعت پررنگتر بود، بین انسان و عناصر طبیعى از جمله گیاهان ارتباط قوىتر و لطیفترى برقرار بود. انسان هر آنچه که مىخواست در طبیعت اطراف خود جستجو کرده، در مقابل با تعقل و تدبیر با طبیعت برخورد مىکرد. تغذیه، درمان و نیازهاى دیگر، گیاهان را در زندگى انسان برجسته کرده و گاه ارتباط این دو را به حد پرستش گیاه توسط انسان مىکشاند، به طورى که مىتوان نمونههاى بسیارى را در فرهنگ مردم کشورمان دید. در زمانهاى نه چندان دور تنها درمان دردها و بهبودبخشنده زخمها، گیاهان بودند. امروزه این دانش عظیم در حال فروپاشى بوده و نسل میانه و جوان مردم ایران و بخصوص خطه آذربایجان از این گنجینه دور شده و شدیداً وابسته به طب جدید و دارو و درمان شدهاند. این در حالى است که جایگاه برخى گونههاى دارویى در فرهنگ مردم روستایى این منطقه بسیار جالب بوده و دانش بومى مردم در ارتباط با آنها بسیار شنیدنى و قابل تدبیر و تفکر است. به عنوان مثال مىتوان از گیاه درمنه (یووشان Artemisia herba alba) در این مورد یاد کرد. تهیه جارو و گذاشتن آن در گوشههاى خانه، بخصوص نقاط تاریک اتاقها و همچنین خیس کردن و جارو کردن تمامى خانه با آن، یکى از کارهاى ضرورى زنان روستایى است. امروزه این جنس و گونههاى مختلف آن در کتب و منابع علمى، به عنوان حشرهکش شهرت داشته و مورد نظر محققان مىباشد. ثبت کردن این دانش در کتابها و انتشار آنها براى نسلهاى جدید و تطبیق دادن این اطلاعات و علم با دانش روز و آخرین مقالات انتشار یافته در این زمینه از طرفى مىتواند باعث بالا بردن غرور ملّى و ایجاد خودباورى شده و از طرف دیگر دستمایه غنى براى محققان در زمینههاى مطالعات دارودرمان و بهداشت باشد.
زنان روستایى و دانش بومى درمان بیمارىهاى طیور
مثال دیگرى از کاربرد دانش بومى توسط زنان روستایى، استفاده آنها از این دانش در مراقبت و درمان بیمارىهاى طیور است. به عنوان مثال زنان روستایى شهرستان سپیدان از توابع استان فارس، لهشدگى زیر بال طیور را با استفاده از خاکستر درمان مىکنند. دلیل استفاده از خاکستر براى درمان لهشدگى زیر بال طیور، خاصیت پاککنندگى آن است. زنان روستایى در برخى موارد براى افزایش جذب خاکستر، بدن طیور را پیش از مالیدن خاکستر با کره یا روغن محلّى چرب مىکنند. کره یا روغن حیوانى علاوه بر افزایش قدرت چسبندگى خاکستر، در بهبود زخمها نیز مؤثر است.
زنان روستایى تیره شدن بیش از حد رنگ چهره و تاج طیور را یک رویداد غیر طبیعى قلمداد مىکنند و آن را به عوامل مختلفى از جمله بیمار بودن طیور و آفتابزدگى آنها نسبت مىدهند. آنان براى پایین آوردن حرارت بدن طیور، مایعات خنک به آنها مىخورانند. به اعتقاد آنها تیره شدن رنگ طیور به علت بالا رفتن فشار خون آنهاست. از اینرو براى پایین آوردن فشار خون طیور، مایعاتى نظیر دوغ، ماست و یا آب کشک به آنها مىخورانند (اسماعیلى، 1370).
زنان روستایى و دانش بومى در تغذیه طیور
مثال دیگر از کاربرد دانش بومى توسط زنان روستایى، استفاده از دانش بومى در تغذیه طیور است. زنان روستایى روستاى «بلوردى» از توابع شهرستان هرسین از تجربه خود براى متعادل کردن تغذیه طیور بهره مىگیرند. در این راستا، افزودن زرده تخممرغ به آرد گندم یا جو و فتیله کردن آن براى تغذیه طیور و بخصوص تغذیه جوجهها رایج است. امروزه مشخص شده است که در زرده تخممرغ، ویتامین B6 یافت مىشود. وجود این ویتامین در هنگام تشنجات بدنى و همچنین کمخونى طیور ضرورى است. به علاوه این ویتامین باعث رشد طبیعى و حفظ اشتها مىشود و کمبود آن موجب نوعى بیمارى به نام «پلاگرا» مىشود که از نشانههاى آن فلسمانند شدن پوست طیور، و به تأخیر افتادن پَرسازى و تورم مفاصل پاى آنهاست (امینى، 1381).
نتیجهگیرى
دانش بومى هر قوم بخشى از سرمایه ملى است که باورها، ارزشها، دانستهها و ابزار زندگى آنها را در بر مىگیرد. این دانش گنجینهاى ارزشمند از تجربیاتى است که طى آزمون و خطاى چندین هزار ساله جامعه در ارتباط با اثر متعادل انسان، محیط، گیاهان و جانوران منطقه به دست آمده است. دانش بومى از نیازهاى حقیقى و امکانات و محدودیتهاى محیطى سرچشمه مىگیرد، پس داراى مناسبترین سازگارى با اوضاع هر منطقه است. اهمیت گردآورى دانش بومى و ارزش کاربردى آن به حدى است که اکنون متجاوز از سى مرکز گردآورى دانش بومى در سراسر جهان به مطالعه روشهاى تولیدى و آداب و رسوم اقوام بومى مشغولاند. این مراکز در صدد گسترش زمینههاى کاربردى دانش بومى در کشاورزى، طب، تغذیه و... با اسامى جدید کشاورزى ارگانیک، تغذیه سلامتزا و طب سنتى هستند. استفاده از این گنجینه گرانبها مستلزم آشنایى و تداوم در آموزش این دانستهها و تجربیات از افراد بزرگسال به نسلهاى جوان است. بىشک زنان روستایى با تجربیات ارزندهاى که در این زمینه دارند نقش کلیدى و مهمى در رشد و ارتقابخشى به منزلت این دانش دارند.
فهرست منابع مورد استفاده:
1) اسماعیلى، ب (1370)، تغذیه طیور، نشریه فنى، تهران، وزارت کشاورزى و عمران روستایى، سازمان ترویج کشاورزى.
2) اردکانى، م و ابراهیمى، حمیدرضا (1374)، آیا سنتگریزى به معناى طرد گذشته و قبول مدرنیسم است؟ پروژه دانشجویى کارشناسى ارشد، بخش ترویج و آموزش کشاورزى، دانشکده کشاورزى، دانشگاه شیراز.
3) امینى، محمود (1381)، نگهدارى مرغ تخمگذار در منازل، نشریه فنى - ترویجى، تهران، دانشگاه تهران، دانشکده کشاورزى، گروه ترویج و آموزش کشاورزى.
4( Flavier, M.(1995). Biological Dirersity and Indigenouse Knowledge.
5( Rahman, M.A. (2000). Development of an Integrated Traditional and scientific Knowledge Base: A Mechnism for Accessing, Benefit - sharing and Documenting Traditional Knowledge for sustainable socio Economic development.
6( UNDP. (2002). Traditional knowledge, Innovations and practices Introduction.
7( Warren. D.M. and Rajasekaran, B.(1993). Putting local knowledge to Good use. International Agricultural Development 13 (4): 8 -10.
منبع: ماهنامه پیام زن 1385 شماره 170، اردیبهشت ۱۳۸۵/۲/۰۰
نویسنده : فرحنار رستمى
نظر شما