موضوع : پژوهش | مقاله

جوانان و فرآیند حرکت از «زنده مانی» به «زندگانی»

هفته گذشته اتفاقات ریز و درشت فراوانی فضای جامعه را پر و خالی کرد که هر کدام ظرفیت واسعه ای را برای نوشتن یادداشت و سرمقاله و تحلیل و تفسیر در اختیار نویسندگان و روزنامه نگاران و رسانه داران قرار می داد. رویداد تغییر وزیر امور خارجه، اعلا م اجرای طرح هدفمندکردن یارانه ها و واریز هشت هزار تومان پول نان برای هر نفر به حساب سرپرست خانوارها، رفع محدودیت و ممنوعیت از وجوه واریز شده به حساب ها مربوط به طرح هدفمند کردن یارانه ها و کاستن یک ساعت از کار ادارات در تهران به علت ادامه آلودگی هوا، اجلا س اکو در ترکیه و سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در آن اجلا س و بالا خره تغییر ناگهانی «بذرپاش» که در عنفوان جوانی و در زمانی بسیار کوتاه بذرها پاشیده که باید منتظر محصول آن بود، از بذرهای پاشیده شده در سایپا تا انتشار یک روزنامه سراسری و مدیریت اندکی بیشتر از یکسال بر سازمان ملی جوانان که هر یک اگر نگوئیم هزاران اما و اگر دارد ولی قطعا پنج و شش اما و اگر آن را نمی توان انکار کرد.
در چنین شرایطی اگر روزنامه ای مدعی شود که سوژه برای سرمقاله و یادداشت ندارد قدری بی انصافی است و شاید هم سو»استفاده از کثرت بی انصافی هایی که در گوشه و کنار سر بر آسمان برداشته اند. در میان تمام این سوژه ها به لحاظ اهمیتی که احساس می کنم من به تغییرات ناگهانی سازمان ملی جوانان نقبی محتاطانه می زنم. این که می گویم محتاطانه نه از روی ترس است و نه عافیت طلبی بلکه از بی اطلا عی است. حقیقت این است که نمی دانم سازمان ملی جوانان قرار بوده برای جوانان چه کند، و چه کرده است. البته می دانم که ششم مرداد سال 1371 شورای انقلا ب فرهنگی اساسنامه شورای عالی جوانان را تصویب کرد و بعدا تبدیل شد به سازمان ملی جوانان و قرار بود وفق اساسنامه به نیازهای فرهنگی، اجتماعی، روحی و احساسی جوانان پاسخ گفته شود. قرار بود زمینه مشارکت جوانان در حیات اجتماعی فراهم آید، قرار بود نشاط و شادابی جوانان حفظ و تقویت شود، قرار شد بودجه لا زم به منظور ساماندهی اوقات فراغت جوانان دراختیار استانداری ها قرار گیرد، قرار بود امر ازدواج در کشور ساماندهی شود و... اما نمی دانم این افق های آرمانی در چه وضعیتی است. اصلا چرا مهرداد بذرپاش ناگهانی برداشته شد، آیا برداشتن او با برداشتن وزیر امورخارجه ارتباطی دارد یا خیر؟ رئیس دفتر رئیس جمهور دراظهارنظری گفته بود از دوسال پیش بذرپاش تقاضای رفتن از سازمان ملی جوانان را داشت در حالی که او کمتر از 1/5 سال است که براین مسندتکیه دارد. نمی دانم نفر بعدی که برای این سازمان معرفی شده است کیست؟ چه نسبتی با این مسوولیت دارد؟ اهل فن شرایطی برای مسوولیت پذیری قائلند که عبارت است از معرفت(شناخت)، مهارت(توانائی)، اخلا ق و کفایت و اهلیت. خانمی که قرار است این مسوولیت را بپذیرد-و البته گویا هنوز نپذیرفته- آیا این شرایط را دارد و چگونه این شرایط احراز شده است؟ همه اینها دلیلی است که من محتاطانه به این مساله بپردازم. واقعیت این است که سال ها قرار است برای جوانان کاری شود. قرار است اعتمادسازی شود، اما هر بار که یک نقطه پرتاب برای جوانان در نظر گرفته شده است. بعدها معلوم شد، هدف جوانان نبوده اند، بلکه مسائل دیگری وجود داشته که باید حل می شد و جوانان باید جای دیگری سیر می کردند تا مزاحمتی برای آن مساله نداشته باشند، گاهی ورزش نقطه پرتاب بود، گاهی کنکور، گاهی دانشگاه، گاهی... و... امروز نقطه پرتاب کجاست؟ کاش آقای بذرپاش به جامعه و جانشین بعدی بگوید قرار بوده است چه کند و چه کرده است؟ بگوید سازمان را چگونه تحویل گرفته است واکنون چگونه تحویل می دهد؟ حداقل کاش همان که تحویل گرفته را تحویل دهد و نفر بعدی هم معلوم باشد چه تحویل می گیرد و قول بدهد حداقل همین را تحویل خواهد داد. اشتغال، ازدواج، اوقات فراغت جوانان و نیاز آنها به تفریح و تحصیل در کجاست و قرار است به کجا رسانده شود؟ آیا برنامه ای برای گذر از «زنده ماندن» به «زندگی کردن» وجود دارد؟ اهداف برنامه چهارم برای جوانان در چه وضعیتی است و برای تحقق آنها چه کرده ایم؟ به قول استاد ابوالقاسم حسینجانی که عنوان مطلب را نیز از او وام گرفته ام: تنها راه و روش برای اصلا ح و بازآفرینی زندگی و سر زندگی آدمیان، باز تعریف آگاهانه «خوب افزار»ها برای عبور دانسته و وارسته از «زنده مانی» به «زندگانی» است.

 

منبع: روزنامه مردم سالاری ۱۳۸۹/۱۰/۴
نویسنده : میرزا بابا مطهری نژاد
 

نظر شما