مرورى بر موضوع اختلاط زن و مرد در نگاه اسلام
ساختار خانواده و ارتباط زن و مرد، با توجه به شرایط کشورهاى اسلامى به ویژه جامعه ایران، در برابر تحولات سیاسى و فرهنگى جهان از جمله ضرورت حضور زنان در صحنه فعالیتهاى اجتماعى - اقتصادى، موضوع اصلى تحولات و ارتباطات این دو قشر است. حفظ کیان خانواده و اهمیت ازدواج، با توجه به ممنوعیت ارتباط خارج از ازدواج براى زن و مرد در کشورهاى اسلامى، افزایش سن ازدواج و تعداد زنان بدون شوهر (به دلیل جنگ و...) از جمله موضوعاتى است که بحث درباره آن ضرورى است.
باید به این حقیقت گردن نهاد که آدمى در دو جنس زن و مرد آفریده شده است و خداوند گرایش این دو جنس به یکدیگر را در نهاد آنها سرشته است. طبیعت انسان، عرف جامعه و شریعت اسلام هم بر این گرایش صحه گذاشته و آن را به عنوان بدیهىترین اصل فطرت پذیرفته است. اما ارتباط زنان و مردان پیش از ازدواج چگونه و حد و حدود آن کدام است؟ مبناى این ارتباط چیست و چگونه مىتوان حد و مرز آن را تعیین کرد؟ باید بدانیم مبناى ارتباط زنان و مردان از نظر دین اسلام چیست.
بىشک، ارتباط دختر و پسر و زن و مرد نامحرم بدون رعایت حدود شرعى برخلاف فرهنگ دینى و اعتقادى ماست و پشت پا زدن به پیمانهایى است که با خدا بستهایم؛ متعهد شدهایم که فقط او را بپرستیم، برخلاف قانون او رفتار نکنیم و در برابر امر و نهى خدا تسلیم باشیم. «أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ؛ (1) به عهدى که با خدا بستید، وفا کنید. «اِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولاً؛ (2) همانا از عهد و پیمان سؤال خواهد شد. »
امروزه روابط زنان و مردان نامحرم و مخصوصاً دختران و پسران، بدون رعایت ضوابط شرعى، زمینهاى براى اعمال منافى عفت و زناست و چنان که مىدانید، ایّام جوانى دوره شور و احساسات جنسى و نشاط جسمى است و با بیدار شدن قواى مختلف جسمى، توجه به مسائل عاطفى و جذابیتهاى ظاهرى و فریفتگى جنس مخالف بیشتر مىشود. چنین روابطى با وجود میل و کشش شدید جنسى که مقتضاى طبیعت سنّ جوانى است، طبیعتاً از نگاههاى آلوده و صحبتهاى هوسانگیز و... خالى نخواهد بود! به هر حال، این ارتباط هیچ جاى توجیه ندارد، جز اینکه عامل گسترش فساد اخلاقى است که عواقب خطرناکى براى جامعه انسانى به همراه دارد.
مسئله اختلاط و انفکاک محیطهاى زنانه و مردانه نیز از مسائل اجتماعى مهمى است که بسیارى از فرهنگها به آن توجه و آن را تحلیل کردهاند، ولى در بعضى از فرهنگها به زیرساختها و خاستگاهها توجه خاصى مبذول شده است.
امروزه به دلیل دورى از آموزههاى دینى، در بسیارى از مسائل خانوادگى و ارتباطات فردى و اجتماعى، به اندیشههاى عارى از حقیقت مبتلا شدهایم که اگر چارهاى نیندیشیم ما را به پرتگاه نیستى سوق خواهد داد. آیا به راستى مىتوان انکار کرد که فمینیستهاى جدید معتقدند باید دیوارى نفوذناپذیر بین جهان زنانه و مردانه ایجاد کرد؟ ایشان مىپندارند اگر زن در مجموعهاى رشد کند که مدیریت علمى و اجرایى و تمام عناصر آن مجموعه، از مجراى فکر زنانه تنظیم شده باشد، موفقتر خواهد بود و در رقابت با مردان پیروزى بیشترى به دست خواهد آورد.
فمینیستهاى فرامدرن چنین مىپندارند که انفکاک محیطهاى زنان از مردان سبب خواهد شد تا زنان به پیشرفتهاى بهتر و والاترى نائل آیند.
این زمزمه نوپا، یعنى انفکاک محیطهاى زنانه از مردانه، در بعضى از مقالات و مکتوبات و محافل اجتماعى کشور ما نیز مطرح مىشود. ظاهر این نظریه، تا حدى به نظریه دین در خصوص روابط اجتماعى زن و مرد شبیه است، ولى دیدگاهها، جهانبینى، اهداف، قالبها و شکلهاى اجرایى این نظریه، با نظریات و آراى دینى تفاوت بسیارى دارد.
فمینیستهاى فرامدرن در ارائه این پیشنهاد، هرگز احکام شرعى و ظرایف اخلاقى برخوردها و روابط زن و مرد را ملاحظه قرار نمىکنند، بلکه در حد مبالغهآمیزى بر ویژگىهاى خاص دنیاى زنان تأکید مىکنند؛ تا آنجا که معتقدان این نظریه بر این باورند که حتى مبارزات زنانه نیز باید در کانون زنانه انجام گیرد تا تصمیم و ارادهاى مبتنى بر عمل، تفکر و جهان زنانه آن را نظام دهد. (3)
قبل از بیان محدوده و احکام اختلاط و ارائه راهکارهاى عملى براى آن، باید به این نکته توجه کرد که در جامعه، ارتباط زن و مرد به شکل عام، مواردى چون روابط شغلى، خانوادگى و تحصیلى را در برمىگیرد و حدود و ثغور عرفى و قانونى براى آن تدوین شده است. این نحوه ارتباط حتى در بسیارى از قوانین بینالمللى و داخلى کشورها به شکل قانونمند مطرح است. (از جمله این موارد مىتوان به قوانین مربوط به اشتغال، تحصیل و مناصب اجتماعى اشاره کرد.)
ارتباطات نامحرمان در خانواده و خارج از آن، در اشکال مختلف و متأثر از ساختارهاى اجتماعى و متغیرهاى مؤثر براى برقرارى ارتباط بین زن و مرد تحلیل مىشود. ارتباط جنسیتى زن و مرد، از دو بعد کلى قابل توجه است: «تولید نسل» و «تأمین نیازهاى جنسى». بعد «تولید نسل» بیشتر در ازدواجهاى سنتى مدّنظر است. اما در دهههاى اخیر هدف ثانوى تشکیل خانواده است. در جهان امروز، موضوع کنترل تولید نسل و کاهش جمعیت براى برخى کشورها و تشویق براى افزایش جمعیت در کشورهاى به اصطلاح «توسعه یافته» حتى معیار و شاخص توسعه پایدار محسوب مىشود. (4)
پیش از طرح و بررسى دیدگاهها، پیشاپیش به صورت کلى این حقیقت را متذکر مىشویم که اسلام ضمن محترم شمردن حقوق انسانى، طبیعى و حتى حقوق خاص مربوط به ویژگىهاى جنسى، به عناصر اخلاقى، امنیت فکرى، روح عفاف، تقوا و مشارکت مرد و زن در میدان مسابقه معنویات، توجه کامل کرده است. اولویت تفکیک محیطهاى زنانه از مردانه در شرایط خاص و توصیه به کاهش اختلاط زن و مرد در اماکن عمومى (در صورتى که امر اهمى ضایع نشود)، از مسائلى است که روح معارف اسلام و سیره عملى پیامبر (ص) آن را تأکید و تقریر مىکند. اسلام نمىخواهد تقابل جنس زن با جنس مرد را بزرگ جلوه دهد تا آنجا که این دو جنس، در
مقابل و رویاروى هم قرار گیرند، بلکه هدف اسلام، احترام به حقایقى تکوینى است که موجبات تکامل زن و مرد را فراهم مىآورد؛ البته روح پوشش، حجاب، کنترل رفتار و رعایت وقار و متانت، تنها به پوشش ظاهرى خلاصه نمىشود، بلکه حتى در نوع معاشرت و برخوردهاى ظاهرى، حیا اقتضا مىکند که تا حد امکان این انفکاک مراعات شود. این انفکاک از نظر اسلام حرمت بخشیدن به زن، حفظ حریم شخصیت و دور نگاه داشتن او از نگاه بیماردلانى است که در او طمع مىکنند؛ چنانکه خداوند در بیان حکمت حکم حجاب مىفرماید: «ذلک ادنى أن یعرفن فلایؤذین» (5) تأکید اسلام بر حضور اجتماعى زن همراه با توصیه به او درباره حفظ ورع و تقواست: «و اذا سئلتموهن متاعاً فأسئلوهن من وراء حجاب...؛ (6) هرگاه از ایشان - زنان پیامبر (ص) - چیزى خواستید، از پشت پرده و حایل طلب نمایید». این آیه و آیات دیگر نظیر «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن و ان یستعففن خیر لهن» (7) دلالت مىکنند که هر اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترک برخوردهاى غیر ضرورى در محیطهاى اجتماعى را رعایت کنند، به تقوا و پاکى نزدیکتر است.
احترام به شخصیت زن و حفظ حریم محیطهاى زنانه از نظر اسلام، تا حدى است که رسول خدا (ص) از داخل شدن مردان بر جمع زنان بدون اجازه آنها نهى فرموده است: «نهى رسولاللَّه صلىاللهعلیهوآله أن یدخل الرجال على النساء الا باذنهن» (8).
اسلام براى هر نوع حضور اجتماعى زن و اختلاط و معاشرت او با مردان، بایدها و نبایدهاى اخلاقى را توصیه مىنماید. درباره حضور اجتماعى زن این قید بیان شده است: باید از هر آنچه منجر به فتنه و فساد مىشود، اجتناب کرد.
در زندگى اجتماعى به صورت طبیعى روابطى شکل مىگیرد؛ مانند رابطه همسایه با همسایه، دانشآموز با معلم، دانشجو با استاد، دولت با ملت. طبیعى است که اینگونه روابط اجتماعى، همیشه میان همجنس (زن با زن، مرد با مرد) اتفاق نمىافتد. در بسیارى از این موارد، رابطه دو جنس مخالف (زن و مرد) نیز حتمى و قهرى است. به طور قطع رابطه دو جنس مخالف را در دایره روابط محارم با یکدیگر نیز، نمىتوان منحصر دانست؛ زیرا انواع روابط میان دو جنس مخالف در میان اقوام و خویشاوندان، رفت و آمدهاى فامیلى و نیز در سطح جامعه صورت مىگیرد.
توسعه شهرنشینى وگسترش مناسبات اجتماعى و اقتصادى موجب شده است که امروزه برخلاف گذشته، زن در عرصه جامعه، حضور گستردهاى داشته باشد و به طور طبیعى، این حضور در همه اماکن عمومى و خصوصى، نظیر کلاس درس و محل کار مشهود است و صرفاً محدود به داشتن رابطه با محارم نمىشود. از این رو، مسئله ارتباط زن و مرد، از مسائل بسیار مهم و مورد ابتلاست که باید دیدگاه اسلام در این زمینه روشن شود. با عنایت به اینکه، اسلام دین جامع، جهانى و پاسخگوى نیازهاست و در آموزههاى خود از مقتضیات زمانه نیز غافل نیست، به طور حتم، در این موضوع، مانند همه دیدگاه واقعبینانه و منصفانهاى موضوعات دیگر دارد که براى نسل امروز در عین اینکه سعادتآفرین است، راهگشا و هدایتگر نیز هست.
آنچه نویسنده در این مقاله درصدد تبیین آن است، تحلیل ارتباط یا به تعبیر بهتر اختلاط زنان و مردان و آثار منفى و مثبت آن است و امید است این نگارش بتواند کمکى در فضاسازى ارتباطات صحیح بر محور دین و توحید براى رسیدن به مقام قرب و عبودیت باشد.
بررسى نظریهها و دیدگاهها
درباره ارتباط یا عدم ارتباط زنان و مردان، دیدگاههاى متعددى وجود دارد که هر یک ادله و استدلالهاى خاص خود را دارند که در یک جمعبندى مىتوان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
1. ارتباط در حد ضرورت
یک مبنا این است که در ارتباط اصل بر اضطرار یا ضرورت است. یعنى تا در جامعه ضرورتى نباشد و موقعیت اضطرار به وجود نیامده باشد، بهتر است زن و مرد، با یکدیگر ارتباط نداشته باشند. (9)
مطابق این دیدگاه، هر نوع ارتباط میان زن و مرد جز در صورت اضطرار ممنوع است؛ زیرا رابطه میان این دو، رابطه آتش و پنبه است و براى دورى از خطر، عقل حکم مىکند که این دو، هر چه بیشتر، از همدیگر دور نگه داشته شوند. بر این مبنا، هر نوع ارتباطى میان دو جنس مخالف، ممکن است باعث جرقهاى شود که کنترل آن در اختیار هیچ یک از دو طرف نباشد. از این گذشته، تأثیرات منفى ارتباط با نامحرم و هر نوع مصاحبت با وى، در روح انسان قابل انکار نیست.
دیدگاه مذکور در تأیید صحت مدعاى خویش، پارهاى از روایات را با تفسیرى خاص نقل مىکند که از آن جمله است: در روایتى از حضرت زهرا (س) آمده است: «براى زنان بهتر است که هیچ مردى را نبینند و هیچ مردى نیز آنها را نبیند. » (10)
یا حضرت على (ع) در سفارشهاى خویش، به امام حسن مجتبى (ع) مىفرمایند: «اگر مىتوانى کارى کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه، زن را حفظ نمىکند. همانطور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج از خانه، براى آنها مضر و خطرناک است، وارد کردن مرد بیگانه نزد آنان در داخل خانه و اجازه معاشرت دادن به او نیز مضر و خطرناک است. اگر بتوانىکارى کن که زنانت غیر از تو را نشناسند. » (11)
نقد و بررسى
در ارزیابى این نگاه باید به نکاتى توجه کرد:
1. براساس فتواى بسیارى از فقها، اصل ارتباط و گفتگو، معاشرت و مصاحبت، سلام و احوالپرسى میان زن و مرد با رعایت موازین اسلامى ممنوعیتى ندارد. زن و مرد مىتوانند صداى همدیگر را بشنوند و صداى خود را به همدیگر بشنوانند. منعى که وجود دارد، این است که اولاً زن نباید صداى خود را به گونهاى ترقیق و تحسین کند که مرد را به گناه بکشاند و ثانیاً نباید این گفتگو به قصد التذاذ جنسى صورت گیرد.
2. زن و مرد مىتوانند در مسائل مختلف دینى، علمى، سیاسى، اجتماعى و... با هم بحث و گفتگو داشته باشند و از نظرات و اطلاعات همدیگر استفاده کنند. زن مىتواند مدیریت یک موسسه علمى - تعلیمى، اقتصادى و... را که مردان نیز در آنجا به کار اشتغال دارند، به عهده گیرد. همه این موارد و موارد مشابه آن، از دیدگاه فقها هیچگونه ممنوعیتى ندارد. آنچه از دیدگاه فقهى و شرعى مهم است، رعایت حریم، حفظ حجاب، پرهیز از نگاههاى شهوتآلود، اختلاطها و مصاحبتهاى نادرست و غیر مفید است.
3. این دیدگاه که زن را باید در خانه محبوس و از هر گونه حضور در جامعه و ارتباط با دیگران محروم کرد، مبناى پذیرفته شدهاى ندارد. از نظر شرعى، حضور زن در جامعه و شرکت در مراسم مختلف دینى، سیاسى و اجتماعى ممنوع نیست. زن مىتواند در نمازهاى جمعه و جماعت حضور پیدا کند. البته اسلام حضور زن را در نماز جمعه و عیدین واجب نکرده است؛ اما این عدم وجوب به معناى ارفاق و برداشتن تکلیف است؛ نه منع حضور.
صاحب وسائل الشیعه که خود محدثى قوى است، پس از ذکر روایات به ظاهر متعارض در رابطه با حضور زن در جامعه، مىگوید: «از مجموع روایات استفاده مىشود که براى زنان رواست که براى مجالس عزا یا براى اداى حقوق مردم یا تشییع جنازه بیرون روند و در این مجامع شرکت کنند، همچنان که فاطمه (س) و نیز زنان ائمه اطهار (ع)، در مثل این موارد شرکت مىکردهاند. » (12)
از سوى دیگر هر چند به هیچ وجه نمىتوان خطرات ناشى از روابط ناسالم میان دختر و پسر و زن و مرد را دست کم تلقى کرد، اما این امر نباید چنان باعث بدبینى شود که هر گونه ارتباط میان دو جنس مخالف، غیر مجاز و ممنوع تلقى شود و در پارهاى از موارد، منافع و مصالحى که در این ارتباط وجود دارد، نادیده گرفته شود. این نگرش که این دو جنس همانند آتش و پنبهاند و در موقع ارتباط گفتارى و معاشرت حتى با حفظ حجاب و رعایت حریم و آداب لازم، به موجودات بىاراده و تدبیر تبدیل مىشوند، تا حدود فراوانى بىانصافى و افراط گرایى است.
شکى نیست که معاشرت و مصاحبت دو جنس مخالف مىتواند در پارهاى از موارد، از لغزشگاههاى بزرگ به حساب آید، اما آیا مىتوان به این دلیل حتى با رعایتهاى لازم، هر گونه ارتباطى را محکوم کرد؟ آیا در موارد دیگرى نیز که امکان لغزش وجود دارد، چنین قضاوتى مىشود؟ آیا دسترسى به مال، مقام و منصب یا حتى علم، یا حضور در برخى از جلسات و نشستن در جایگاه داد و ستد، خرید و فروش و... نمىتواند براى عدهاى لغزشگاه به حساب آید؟ آیا تعداد کسانى که در این موارد به لغزش، انحراف و گناه کشیده مىشوند، اندک است؟ و مىتوان با این عذر، این موارد و مشاغل را ممنوع دانست؟
البته در تجربه اجتماعى و تاریخى نیز دیده مىشود که آزادى ارتباط و اختلاط به نفع بانوان نبوده است.
2. ارتباط آزاد
این دیدگاه برخلاف دیدگاه اول در عرصه تفریط غلتیده است. صاحبان این نظریه براین باورند که ایجاد هر نوع محدودیت و ممنوعیت در ارتباط میان زن و مرد، باعث برانگیختن حساسیت، افزایش التهاب و اشتیاق آنان مىشود. انسان براساس اصل «الأنسانُ حریص على مامُنعِ»، وقتى در موردى با منع و محدودیت مواجه مىشود، نسبت به آن حریصتر و کنجکاوتر مىشود. از اینرو، بهتر است که نحوه ارتباط دو جنس مخالف همانند ارتباط دو جنس موافق باشد. از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعه جهانى، جدایى دو جنس مخالف را از هم ناممکن کرده است؛ زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همانگونه که در این عصر، فرهنگها، ادیان و مذاهب به گفتگو و ارتباط میان هم تن دادهاند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را، فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب، پذیرفت.
نقد و بررسى
این نظریه که ممنوعیت ارتباط و اختلاط، باعث افزایش التهابها مىشود و براى مهار کردن غریزه جنسى و کاستن از حساسیت باید هر گونه اختلاطى را مجاز دانست، نه با تجربه و واقعیتها سازگارى دارد و نه با علم همخوانى. آیا در دنیاى غرب که هر گونه اختلاطى مجاز دانسته شد، حرص و آز جنسى کم شده است و روابط نامشروع و بىبندوبارىهاى اخلاقى رو به کاهش نهاده است؟ فیلمها و عکسهاى مبتذل رونق خود را از دست دادهاند؟ سقط جنینها و تولد فرزندان نامشروع مهار شده است؟ آیا بر روابط نامشروع دو جنس مخالف، روابط نامشروع همجنسبازى افزوده نشده است؟!
اشتباه برخى از دانشمندان غربى مانند برتراند راسل و فروید، در این بوده است که غریزه جنسى را همانند میل به آب و غذا و خواب دانستهاند که با برآوردن آن، مىتوان از دست آن رهایى یافت. در حالىکه آزاد گذاشتن غریزه جنسى، باعث شعلهورتر شدن آن مىشود. همانگونه که غالب میلهاى روحى انسان مانند میل به مقام، مال، علم و...، از این قبیل است. علاوه بر این، در دیگر نیازهاى غریزى، مانند نیاز انسان به آب و غذا نیز محدودیت لازم است؛ از هر آبى نمىتوان نوشید، از هر غذایى نمىتوان تناول کرد؛ آیا کسى به خود حق مىدهد که غذاى متعلق به دیگرى را صرفاً به این دلیل که نیاز غریزى وى اقتضا مىکند، تصاحب نماید؟
شهید بزرگوار مطهرى در این رابطه سخن زیبایى دارد: «اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند، تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع آنهاست. اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند، توجه نکردهاند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مىکند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات در آوردن، آن را دیوانه مىسازد... به عقیده ما براى آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکى ارضاى غریزه در حد حاجت طبیعى و دیگرى جلوگیرى از تهییج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوایج طبیعى، مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهاى داخلى آن، خطر انفجار را به وجود مىآورد. در این صورت، باید گاز آن را خارج کرد و به آتش داد، ولى این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمىتوان سیر کرد... اما اینکه مىگویند: «الإنسان حریص على ما مُنع» مطلب صحیحى است ولى نیازمند به توضیح است. انسان به چیزى حرص مىورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوى آن تحریک شود. به اصطلاح، تمناى چیزى را در وجود شخص بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند... » (13)
از سوى دیگر، این گفتار که «عصر ما، عصر ارتباطات است و اینگونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است»، نوعى مغالطه یا هوچىگرى است؛ زیرا اولاً قرار داشتن در عصر ارتباطات، چه ربطى به نادیده گرفتن مرزها و حریمها دارد؟ آیا مىتوان به بهانه عصر ارتباطات، آداب و ارزشهاى اخلاقى را زیر پا نهاد و به بهانه برداشتن مرزها در ارتباطات بشر امروز، پرده اتاق یا دیوار میان خانهها را نیز برداشت تا هر کارى که شخص در درون خانه خود انجام مىدهد، در معرض دید همگان قرار گیرد؟ ثانیاً؛ چه کسى باور مىکند که اینگونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است؟ فحشا، فساد، ابتذال، مجلات ضد اخلاقى، روابط نامشروع اخلاقى، برنامههاى مستهجن ماهوارهاى، اینترنتى و...، شواهد زنده و گویاى فرورفتگى دنیاى امروز در منجلاب ابتذال اخلاقى است.
3. ارتباط در حد اعتدال
از دیدگاه اسلام، ارتباط میان زن و مرد فى نفسه ممنوعیتى ندارد. طبیعى است، در جامعهاى که معمولاً نیمى از آن را جنس مرد و نیمى دیگر را جنس زن تشکیل مىدهد، چارهاى جز ارتباط دو جنس مخالف با همدیگر نیست. به تعبیر دیگر، اجتماع مجموعهاى از زنان و مردان است و قابل تقسیم به جامعه مردان و جامعه زنان نیست.
برحسب دیدگاه اسلام، زن و مرد باید با نگاه به شخصیت انسانى هم که به طور قطع در روابطى سالم خود را نشان مىدهد، در تعاملات اجتماعى حضور یابند. عایقى مفید و مؤثر به نام هویت انسانى وجود دارد که سبب ایجاد جریانى سالم و آسیبناپذیر در روابط میان زن و مرد مىشود. بر این مبنا، مرد باید در زیرساختهاى فکرى خویش، تصویر درستى از زن به عنوان یک شخصیت ارجمند، پاک، با کرامت و با حرمت داشته باشد و زن نیز باید در روساختهاى رفتارىاش که وجوه ارتباطى او را در پوشش، گفتار و حرکات نمایان مىکند، حرمت و کرامت زن بودن خود را نشان دهد. این تنها طریقى است که زن مىتواند مقام و موقعیت خویش را در برابر مرد حفظ نماید. زن هر اندازه متینتر، باوقارتر و عفیفتر رفتار کند و خود را در معرض نمایش براى مرد قرار ندهد، بر حرمت و کرامتش افزوده مىشود.
از دیدگاه اسلام، روابط زن و مرد نامحرم نباید به گونهاى باشد که تمتعات جنسى در آن سهمى داشته باشد؛ زیرا تمتعات جنسى، منحصراً در چارچوب زندگى زناشویى مجاز است و کشاندن آن از محیط خانه به اجتماع، موجب تضعیف فعالیتهاى اجتماعى مىشود و در کنار عوامل دیگر، در کاهش آمار ازدواج تأثیر مستقیم و بسزایى دارد. زیرا ازدواج، مانعى براى لذتجویىهاى نامحدود و آزاد محسوب مىشود. معاشرتهاى آزاد و بىبندوبار، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت در مىآورد که باید آن را با توصیههاى اخلاقى یا احیاناً با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت جامعهاى که روابط جنسى میان زن ومرد را به محیط خانوادگى و در قالب ازدواج مشروع و قانونى محدود مىکند، با اجتماعى که روابط آزاد در آن مجاز است، این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم، آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسى، پیمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مىدهد و آنها را ملزم مىسازد که به یکدیگر وفادار باشند، اما در سیستم اسلامى، ازدواج به محرومیت و انتظار آنان پایان مىدهد. (14)
همچنین، در سیستم روابط آزاد جنسى، همان تعداد ازدواجى هم که صورت مىگیرد، در بسیارى از موارد به طلاق منجر مىشود؛ زیرا، در روابط هرز، با وجود آن همه اظهار دلدادگى و عشق، عقبه سالم و پاکى براى ازدواج یافت نمىشود و دختر و پسر در این نوع روابط دوستانه، لایههاى انسانى و حرمتبرانگیز خود را شناسایى نکردهاند و تعامل فکرى و روحى، نقشى در انتخاب آنها نداشته است بلکه صرفاً جذابیتهاى بصرى و لذتجویىهاى شهوانى در انتخاب آنها دخیل بوده است.
بنابراین، اسلام دیدگاهى برخلاف دیدگاههاى پیشین ارائه داده و معتقد است که اعتدال در روابط زن و مرد آن است که از هر گونه افراط و تفریط پرهیز شود؛ یعنى نه چنان سختگیرانه و تنگنظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقلا به هیچوجه قابل عمل نباشد و نه چنان سهلگیرانه نظر داده شود که باعث پیآمدهاى ناگوار و منفى شود. معیار و میزان، ارتباط درست و سالم با حفظ همه حریمهاست. اسلام دین فطرت است. فطرت، مبتنى بر اعتدال است و از افراط و تفریط گریزان است. اسلام در مسئله ارتباط دختر و پسر یا زن و مرد، نه آنچنان سختگیرانه نظر مىدهد که هر گونه ارتباط گفتارى، دیدارى و شنیدارى را ممنوع کند و نه آنچنان ولنگارانه و تساهلمآبانه نظر مىدهد که هرگونه ضابطه و حریمى را در ارتباط با دو جنس مخالف غیر محارم، بىاعتبار اعلام کند.
اسلام در عین اعتقاد به روابط اجتماعى زنان و مردان در چارچوب دین، چالشها و نقاط خطر و خط قرمز را هم به خوبى مشخص کرده است که به برخى از آنها اشاره مىشود:
الف. قرآن:
در قرآن در باب پوشش شرعى تحت عنوان حجاب، خطاب به پیامبر (ص) آمده است:
«اى پیامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را به خود نزدیک سازند (یا بر خویش فرو افکنند) این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. » (15)
استاد مطهرى در مورد فلسفه حجاب بیان بسیار رسا و زیبایى دارند: «حقیقت امر این است که در مسأله پوشش، سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که مردان فقط در محیط خانوادگى و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین مىتوانند از زنان به عنوان همسران قانونى کامجویى کنند. اما در محیط اجتماع، استفاده از زنان بیگانه ممنوع است و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگى کامیاب سازند، به هر صورت ممنوع مىباشند که این امر علاوه بر اینکه از جنبه روانى، به بهداشت روانى اجتماع کمک مىکند، از جنبه خانوادگى سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقرارى صمیمیت کامل بین زوجین مىشود و از جنبه اجتماعى موجب حفظ استیفاى نیروى کار و فعالیت اجتماع مىشود و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب مىگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود. » (16)
فلسفه اینکه پوشش بر زن واجب شده و بر مرد واجب نشده است، این است که میان زن و مرد در این رابطه تفاوت جدى وجود دارد؛ زن مظهر جمال و زیبایى و لطافت است ولى مرد مظهر شیفتگى و عشق به زن است؛ زن در ذات خود میل به خودآرایى، خودنمایى و جلوهگرى دارد و به همین دلیل، تبرج از مختصات زنان است، اما مرد میل به اظهار عشق، دلدادگى و چشمچرانى دارد. لذا به زن باید گفت در برابر نامحرمان خودآرایى نکن و خود را در معرض نمایش قرار نده و به مرد باید گفت به چشمچرانى نپرداز!
«وقل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن على جیوبهن و لا یبدین زینتهن؛ به زنان با ایمان بگو، چشمان خود را از نگاه هوسآلود فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را - جز آن مقدار که نمایان است - آشکار ننمایند و اطراف روسرىهاى خود را برسینه خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود. » (17)
ب. روایات
با نگاهى به روایات مىتوان به حساسیت و دقت ائمه معصومین (ع) در ارتباط زن و مرد نامحرم به خوبى پى برد که براى نمونه به برخى از آنها اشاره مىکنیم.
رسول خدا (ص): بین مردان و زنان نامحرم جدایى ایجاد کنید (تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند) زیرا هنگامى که آنان رو در روى یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردى مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.
امام على (ع): اختلاط و گفتگوى مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختى خواهد شد، و دلها را منحرف مىسازد. (18)
حضرت محمد (ص): شیطان به حضرت موسى (ع) گفت: اى موسى! با زنى که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن (تنها مباش)، به خاطر آنکه هیچ مردى با زن نامحرمى خلوت نمىکند، مگر اینکه من همراه آن دو هستم. (و خودم شخصاً آن دو را براى گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه مىکنم) (19)
حضرت محمد (ص): کسى که با زن نامحرمى دست بدهد، در روز قیامت در حالى مىآید که دستهایش به گردنش بسته شده است. آنگاه دستور مىرسد او را به جهنم ببرید. (در صورتى که توبه نکرده باشد) (20)
پیامبر (ص) و حضرت على (ع) به زنان آغاز به سلام مىکردند. در صحیحه ربعى از امام صادق (ع) آمده است: «روش پیامبر اکرم (ص) این بوده است که به زنها سلام مىکردند و آنها جواب وى را مىدادند و روش امیرالمؤمنین (ع) نیز همینگونه بوده است؛ ولى حضرت امیر (ع) از اینکه به زنهاى جوان سلام کنند، اکراه داشتند و مىفرمودند: بیم این دارم که صداى او برایم زیبا و خوشایند جلوه کند و اثر منفى آن بیش از اجر و ثوابى باشد که با سلام کردن به دنبال آن هستم. » (21) بنابراین، مىتوان نتیجه گرفت که براساس روایات فوقالذکر ارتباط زنان و مردان نامحرم داراى اصول و قواعدى است که عبور از آنها عبور از خط قرمز اسلام و داراى تبعات منفى و خسارتبار است.
ج. دیدگاه فقها:
فقهاى عظام نیز در فتاواى خود نسبت به ارتباط زنان و مردان نامحرم دیدگاههایى مبتنى بر روایات ائمه معصومین (ع) ارائه دادهاند که ضامن امنیت اخلاقى و اجتماعى در ارتباطات است. در این قسمت به برخى از آنها براساس فتاواى مراجع تقلید اشاره مى گردد.
از دیدگاه فقهى، تماس بدنى زنان و مردانى که محرم همدیگر هستند، مجاز است و ممنوعیتى ندارد. اما تماس بدنى زن و مرد نامحرم مجاز نیست. بنابراین، دست دادن زن و مرد نامحرم جایز نیست. امام خمینى قدسسره مىنویسد:
«هر کس که نگاه به او حرام است، لمس وى نیز حرام است. بنابراین، جایز نیست که زن و مرد نامحرم همدیگر را لمس نمایند. بلکه اگر به جواز نگاه به وجه و کفین قائل شویم، به جواز لمس آن قائل نخواهیم بود. بنابراین، بر مرد جایز نیست که با زن نامحرم دست دهد؛ البته اگر از روى پارچه و لباس باشد، جایز است؛ ولى احتیاط این است که دست او را نفشرد. » (22)
البته فقها همانگونه که در موارد معالجه یا ضرورت و حاجت و موارد اهم از نظر شارع، نگاه را تجویز مىکنند، لمس و تماس بدنى را نیز مىپذیرند.
امام خمینى در عبارت دیگرى مىفرمایند:
«اقوا این است که شنیدن صداى زن نامحرم در صورتى که با تلذذ و ریبه نباشد، جایز است و نیز براى زن جایز است، در صورتى که خوف فتنهاى نباشد، صداى خود را به مردان نامحرم بشنواند... جمعى به حرام بودن شنیدن صداى زن و شنواندن آن قائل شدهاند، اما این قول ضعیف است؛ البته بر زن حرام است که با مردان به گونه مهیج شهوت، گفتگو کند؛ یعنى صداى خود را نازک و لطیف و زیبا کند تا دلهاى بیمار به طمع بیفتند. » (23) اقوال تاریخى و روایات فراوانى موجود است که بر گفتگوى زنان با پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) دلالت مىکند. در بسیارى از موارد، زنانى به خدمت این بزرگواران مىرسیدند و درباره مسائل مختلف شرعى، خانوادگى و... با آنها و گفتگو مىکردند؛ چنانکه حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب (س) در مواردى با مردان نامحرم سخن مىگفتند.
در پایان مىتوان به عنوان یک راهکار برگرفته از قرآن و سنت چنین ادعا کرد که ارتباط متوازن زن و مرد عبارت است از: ارتباط توأم عاطفى (همدلى)، ذهنى (همفکرى) و رفتارى (جنسى). این ارتباط متوازن تنها در ازدواج دائم و موقت شرعى امکان پذیر است. (24)
از خصوصیات ازدواج دائم، تشکیل خانواده و اهمیت این نهاد در جامعه است که سابقه تاریخى دارد. گستردگى ساختار، وجود ارتباطات نزدیک و تعلقات عاطفى بین اعضا از مشخصات خانواده در اسلام و در ایران تا چند دهه قبل بود که با شرایط فرهنگى و اجتماعى نیم قرن قبل هماهنگى داشت. ایثارگرى افراد خانواده براى یکدیگر و از خودگذشتگىهاى جانى و مالى، امرى بسیار متداول و طبیعى بود. بىنیازى به مشاور و پزشک خانوادگى و روانپزشک به دلیل رابطه نزدیک روحى و فکرى اعضاى خانواده، نشانه اهمیت جایگاه خانواده بود. عملکرد «سازمانى» این نهاد و ارتباط اعضاى آن موجب کاهش آمار طلاق به نسبت ازدواج و اختلافات خانوادگى نیز بود.
در شرایط اجتماعى امروز در غرب، نهاد خانواده تقریباً رو به انحلال است و در کشورهاى پایبند به اصول سنتى و دینى نیز تحولات چشمگیرى در تشکیلات خانواده روى داده است که با پیدایش تحولات اجتماعى و تغییرات اقتصادى - فرهنگى نهاد خانواده همراه بوده است. در این جریان، نه تنها ارتباطات درونى و بیرونى به لحاظ کمى و کیفى متحول شد، بلکه «نوع ساختار» خانواده نیز تغییر اصولى پیدا کرد و تغییرات ظاهرى، مانند محل اسکان (تغییر شکل مسکن از واحد مستقل به واحدهاى جمعى و آپارتمانى)، تا تفکیک فضاى زندگى و کوچک شدن آن و تخصیص مکان جداگانه براى هر یک از اعضاء (دلیلى براى تحدید خانواده و کنترل موالید) را شامل شد. به علاوه، استقلال اعضاى وابسته در خانواده، جدا شدن جوانان از زندگى خانوادگى (براى ادامه تحصیل و رفتن به شهرها یا کشورهاى دیگر)، بالا رفتن سن ازدواج، مشکلات اقتصادى جوانان، شرایط عرفى تحمیل شده براى تشکیل خانواده و بسیارى عوامل دیگر، ارتباط درونى افراد خانواده را دچار خدشه و خانواده را از شکل سنتىخود دور کرده است.
نتیجه تحول پدید آمده، کاهش «اثرگذارى» نهاد خانواده و «اثرپذیرى» آن شده است؛ براى مثال، پیدایش نیازهاى جدید، تغییر الگوى مصرف، و تعیین سرانه مصرفى مشخص براساس شاخصههاى تعیین شده در چارچوب قوانین بینالمللى، ضرورت اشتغال زنان (آن هم نه به دلیل نیاز اقتصادى بلکه به سبب فشارهاى اجتماعى و براى مطرح شدن در سطح جهانى) موجب شده است که سازمان خانواده در ایران تغییر کند. نهاد خانواده اگر چه به لحاظ کمى هنوز چندان تغییر نکرده و از نظر ظاهرى پوسته و قشر بیرونى آن حفظ شده، درون آن به دلائل فوق و طرح موضوعات جدید فرهنگى کاملاً متفاوت شده و منزلت سنتى خود را از دست داده است.
حفظ خانواده سنتى در ایران و کشورهاى اسلامى، نه با نصیحت و شعار و توصیههاى اخلاقى امکانپذیر است و نه با الگوبردارى از خانوادهها در غرب که مغایر با اعتقادات دینى و سنتى مردم است.
در شرایط امروز، نکاح شرعى دیگرى به نام ازدواج موقت مطرح است که مناسبات اجتماعى خود را در پى دارد. به دلیل نگرشهاى فرهنگى اجتماعى خاص پیش از انقلاب در ایران، تک همسرى به عنوان اصل مسلم در ساختار اجتماعى پذیرفته شده بود و ازدواج موقت صرفاً براى رفع نیاز جنسى مردان و همراه با تحقیر مطرح مىشد. برخورد با این نوع نکاح حتى در زمانى که به ضرورت وضعیت اجتماعى وخانوادگى، این نوع ازدواج به شکل مخفیانه تا حدودى رواج یافته بود، هرگز از منزلت نازل آن کم نکرد.
پىنوشتها:
1. نحل، آیه91.
2. اسراء، آیه 34.
3. فاطمه ریایى نسب، زن در مکتب فمنیسم، ص 28.
4. Sex Industry
5. احزاب، آیه 59.
6. همان، آیه 53.
7. نور، آیه 61.
8. کلینى، اصول کافى، 1367، ج 5، ص 538.
9. مهدى فاخر، خانواده و ارتباطات اجتماعى، ص16.
10. حر عاملى، ج14، ابواب مقدمات النکاح، باب 129، ح3.
11. نهجالبلاغه، نامه 31.
12. حر عاملى، وسائل الشیعه، 1397ق: ج1، ص72.
13. مجموعه آثار شهید مرتضى مطهرى، 1379: ج19، ص460-461.
14. ر. ک. مجموعه آثار شهید مطهرى، 1379: ج 19، ص 438.
15. احزاب، آیه 59-60
16. مجموعه آثار شهید مطهرى، 1379، ج19، ص432-433.
17. نور، آیه31.
18. میزانالحکمه، ج 13، ص12، ح6.
19. بحارالانوار، ج 25، ص 37، ح 210.
20. همان، ج 30، ص 205، ح 17.
21. کان رسول الله (ص) یسلم على النساء و یرددن علیه و کان امیرالمؤمنین (ع) یسلم على النساء و کان یکره ان یسلم على الشابة و یقول اتخوف ان یعجبنى صوتها، فیدخل علیّ اکثر مماطلبت من الاجر. » (رک: وسایل الشیعه، حر عاملی، 1397ق، ج14، باب131، ح3.
22. امام خمینى، النکاح، ج 2، مسئله 20.
23. همان، 1380، ج2، مسئله 29.
24. دکتر ثریا مکنون، همان.
منبع: ماهنامه پیام زن 1388 شماره 206، اردیبهشت ۱۳۸۸/۲
نویسنده : محمد مهدى بهداروند
نظر شما