پوشش بانوان و چرایى آن
لباس پوشیدن سابقهاى به اندازه حیات انسان دارد و جز پیروان یکى از مکاتب فکرى که بر لزوم برهنه زیستى پاى مىفشارند، (1) همه افراد به نوعى آن را تجربه مىکنند. این پدیده، به رغم ارتباطش با خصوصیات مختلف فردى و اجتماعى انسان، دست کم به سه نیاز وى پاسخ مىدهد:
1. حفاظت در سرما و گرما و برف و باران (2)
2. حفظ عفت و شرم (3)
3. آراستگى، زیبایى و وقار (4)
این نوشتار به بررسى معناى حجاب اسلامى و دلیلهاى ضرورت آن مىپردازد.
رابطه حجاب و پوشش اسلامى
«حجاب» به معناى پرده، حاجب، پوشیدن و پنهان کردن و منع از وصول است. (5) این واژه تنها به معناى پوشش ظاهرى یا پوشاندن زن نیست و در اصل به مفهوم پنهان کردن زن از دید مرد بیگانه است. بدین سبب، هر پوششى حجاب نیست. حجاب پوششى است که از طریق پشت پرده واقع شدن تحقق یابد; ولى بر خلاف تصور عموم و نیز آنچه مشهور است، آیه حجاب (6) در قرآن «و اذا سالتموهن متاعا فسئلوهن من وراء حجاب... ; (7) چون از زنان پیغمبر (ص) متاعى خواستید، از پس پرده بخواهید». درباره زنان آن حضرت و بیشتر به منظور مسائل سیاسى و اجتماعى فرود آمده است (8) نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به کارگیرى کلمه «حجاب» (9) در خصوص پوشش زن اصطلاحى نسبتا جدید است و همین سبب گردیده بسیارى گمان کنند اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود; (10) یا مثل «ویل دورانت» بگویند: «این امر خود مبناى پرده پوشى در میان مسلمانان به شمار مىرود» ; (11) و یا مدعى شوند حجاب به وسیله ایرانیان به مسلمانان و اعراب سرایت کرده است; در حالى که آیات مربوط به حجاب (پوشش اسلامى زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ایرانیان نازل شده است. در عهد جاهلیت نیز - همان طور که ویل دورانت مىگوید (12) و کتب تفسیر شیعه و سنى (13) تایید مىکند - اعراب چنین پوششى نداشتند و عادتشان تبرج و خودنمایى بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: «و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولى.» (14)
آنچه از قدیم به ویژه نزد فقها در بحث نماز (کتاب الصلوة) و ازدواج (کتاب النکاح) رواج داشته، واژه «ستر» و «ساتر» به معناى پوشش و وسیله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراین، وظیفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى کردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتیجه عدم مشارکت این گروه عظیم در فعالیتهاى اجتماعى نیست. این وظیفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمایى نپردازد و مشارکتش در فعالیتها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد. (15)
ضرورت پوشش اسلامى در قرآن
پوشش اسلامى از احکام ضرورى اسلام (16) است و هیچ مسلمانى نمىتواند در آن تردید کند; زیرا هم قرآن مجید به آن تصریح کرده است و هم روایات بسیار بر وجوب آن گواهى مىدهند. به همین جهت، فقیهان شیعه و سنى به اتفاق به آن فتوا دادهاند. همان طور که نماز و روزه به دورانى خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نیز چنین است و ادعاى عصرى بودن آن بىدلیل و غیر کارشناسانه مىنماید.
خداوند متعال در آیه 30 سوره نور نخستبه مردان مسلمان و سپس در آیه بعد به زنان مسلمان فرمان مىدهد از چشم چرانى اجتناب کنند و در رعایت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند: قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم ان الله خبیر بما یصنعون.
[اى پیامبر] به مردان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. این کار براى پاکى و پاکیزگىشان بهتر است و خداوند بدانچه مىکنند، آگاه است».
و راغب اصفهانى در مفردات (18) گفتهاند - به معناى «کاستن» است و «غض بصر» یعنى کاهش دادن نگاه نه بستن چشم. البته متعلق این فعل و اینکه از چه چیز چشمان خود را فرو بندند، ذکر نشده است; اما با توجه به سیاق آیات، به ویژه آیه بعد، روشن مىگردد مقصود آن است که خیره خیره زنان نامحرم را تماشا نکنند و از چشم چرانى (19) بپرهیزند. از سوى دیگر، ممکن است مقصود از «حفظ فرج» در این آیه پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به زنا و فحشا باشد; ولى عقیده مفسران اولیه اسلام و نیز مفاد روایات از جمله سخن امام صادق (ع) (20) این است که مراد از «حفظ فرج» در همه آیات قرآن کریم پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به فحشا است; جز در این دو آیه که به معناى حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آنگاه خداوند متعال فلسفه این آموزه را نظافت و پاکى روح مىداند و بر خلاف اهل جاهلیت قدیم و جدید - مانند «برتراند راسل» که این ممنوعیت را یک نوع محرومیت و اخلاق بىمنطق و به اصطلاح «تابو» (تحریمهاى ترس آور رایج در میان ملل وحشى) مىداند - مىگوید: این پوشش به منظور طهارت روح بشر از اینکه پیوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بیندیشد، (21) واجب شده است. سپس در آیه بعد مىفرماید:
«و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن على جیوبهن و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا على عورات النساء و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الى الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون;
[اى پیامبر] به زنان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز براى شوهران و سایر محارم آشکار نکنند، مگر آنچه پیدا است; و روسرىهاى خویش را به گریبانها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوشها پوشیده باشد و پاهاشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان مىکنند، معلوم شود. اى بندگان مؤمن، همه به سوى خدا توبه کنید تا رستگار شوید».
در این آیه خداوند تعالى، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر مردان مؤمن لازم است، به دو شکل گسترش مىدهد:
1. پوشیدگى سر و گردن; 2. پوشاندن زینتها.
«خمر» جمع «خمار» و به معناى روسرى و سرپوش (22) است. «جیوب» از واژه «جیب» به معناى قلب و سینه و گریبان است. (23) در تفسیر مجمع البیان چنین مىخوانیم: زنان مدینه اطراف روسرىهاى خود را به پشتسر مىانداختند و سینه و گردن و گوشهاى آنان آشکار مىشد. بر اساس این آیه، موظف شدند اطراف روسرى خود را به گریبانها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد. (24) فخر رازى یاد آور مىشود: خداوند متعال با به کارگرفتن واژههاى «ضرب» و «على» که مبالغه در القا را مىرساند، در پى بیان لزوم پوشش کامل این نواحى است. (25) ابن عباس در تفسیر این جمله مىگوید: «یعنى زن مو و سینه و دور گردن و زیر گلوى خود را بپوشاند». (26)
برخى ادعا مىکنند، حجاب به معناى مقابله با برهنگى را قبول داریم; ولى در هیج جاى قرآن از پوشش مو سخن به میان نیامده است; نا درستى این سخن آشکار مىنماید; زیرا، با چشم پوشى از گفتار ابن عباس و نیز شان نزول آیه، این واقعیت که زنان مسلمان حتى قبل از نزول این آیه موهاى خود را مىپوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زیر گلو و گردنشان تنها مشکل به شمار مىآمد، تردیدناپذیر است. در آیه از رو سرى سخن به میان آمده است، باید پرسید: آیا روسرى جز آنچه بر سر مىافکنند و موها را مىپوشانند، معنایى دارد. افزون بر این، حکم میزان پوشش در روایات متعدد وارد شده است. (27) اگر قرار باشد مانند برخى از صحابه یا گروهى روشنفکر مآبان جدید فقط به قرآن اکتفا کنیم، در کشف جزئیات ضرورىترین احکام مانند رکعات نماز نیز ناکام مىمانیم.
در خصوص «زینت» پرسشى مهم مطرح است. آیا مفهوم آن واژه «زیور» فارسى (زینتهاى جدا از بدن مانند جواهرات) را نیز در بر مىگیرد یا تنها آرایشهاى متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل مىشود. ؟ (28) در پاسخ باید گفت: حکم کلى آن است که خودآرایى جایز و خودنمایى در مقابل نامحرم ممنوع است.
آرایش امرى فطرى و طبیعى است (29) و حس زیبایى دوستى سرچشمه پیدایش انواع هنرها در زندگى بشر شمرده مىشود. این گرایش طبیعى، افزون بر آن که آثار مثبت روانى در دیگران پدید مىآورد، به تحقق آثار گرانبهاى روانى در شخص آراسته نیز مىانجامد. آراستن خود و پرهیز از آشفتگى و پریشانى در نظام فکرى و ذوق سلیم انسان ریشه دارد. پرهیز از خودآرایى نه دلیل وارستگى از قید نفس است و نه علامتبىاعتنایى به دنیا. وضع ژولیده و آشفته و عدم مراعات تمیزى و نظافت ظاهرى، خود به خود شخصت افراد را در نگاه دیگران خوار مىسازد و زبان طعن و توهین دشمن را مىگشاید. (30) بر این اساس، پوشیدن جامه زیبا، بهرهگیرى از مسواک و شانه، روغن زدن به مو و گیسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن و سرانجام آراستن خویش هنگام عبادت و معاشرت با مردم از مستحبات مؤکد و برنامههاى روزانه مسلمانان است. (31) حضرت امام حسن مجتبى (ع) بهترین جامههاى خود را در نماز مىپوشید و در پاسخ کسانى که سبب این کار را مىپرسیدند، مىفرمود: «ان الله جمیل و یحب الجمال فاتجمل لربى; خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد. پس خود را براى پروردگارم زیبا مىسازم». (32)
بنابراین، خداوند زینت و خودآرایى را نهى نمىکند; آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرج و خودنمایى و تحریک و تهییجبه وسیله آشکار ساختن زینت در محافل اجتماعى است; چنان که مىفرماید: «و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولى.» (33)
و نیز مىفرماید: «و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن.» (34)
این آیه زنان عرب را که معمولا خلخال به پا مىکردند و براى اینکه بفهمانند خلخال گرانبها دارند، پاى خود را محکم به زمین مىکوفتند، از این کار نهى مىکند. فقیه بزرگوار علامه مطهرى مىگوید: «از این دستور مىتوان فهمید هر چیزى که موجب جلب توجه مردان مىگردد، مانند استعمال عطرهاى تند و همچنین آرایشهاى جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور کلى زن در معاشرت، نباید کارى بکند که موجب تحریک و تهیج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.» (35)
در آیه 31 سوره نور مىفرماید: «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها». زینتهاى زن دو گونه است: یک نوع زینتى که مانند لباس و سرمه و انگشتر و دستبند آشکار است و پوشانیدن آن واجب نیست; و نوع دیگر زینتى که پنهان است مگر آن که عمدا بخواهد آن را آشکار سازد; مانند گوشوار و گردن بند. پوشانیدن این نوع زینت واجب است. البته استثناهایى دارد که بعدا بیان خواهد شد. (36) قرآن کریم، با همین معیار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از کار افتاده که امید زناشویى ندارند، سهلگیرى کرده، به آنها اجازه داده است روى سرها را برگیرند; (37) ولى در عین حال آنها نیز اجازه خودنمایى و تهییج ندارند: «و القواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة». (38)
آیات دیگرى که با صراحت کامل دستور پوشش اسلامى و فلسفه آن را بیان مىکنند، چنین است:
«یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنى ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما.
اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهاى (روسرى و چادر) خود را برخود فروتر گیرند. این براى آن که شناخته گردند و اذیت نشوند، [به احتیاط] نزدیکتر است; و خدا آمرزنده و مهربان است. (39)
با این حال، ممکن است گروهى از ارازل و اوباش به هتک حیثیت زنان مؤمن ادامه دهند. در این صورت، حاکم اسلامى وظیفه دارد با شدت تمام با این افراد بیمار دل برخورد کند. بنابراین، مساله حفظ پوشش و عدم مزاحمتبراى بانوان تنها یک توصیه اخلاقى نیست و حکمى اسلامى و حکومتى به شمار مىآید: «لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا × ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا; اگر منافقان و بیماردلان و کسانى که در شهر نگرانى به وجود مىآورند، از کارهاى خود دستبرندارند، ما تو را علیه آنها بر خواهیم انگیخت و تو را سختبر آنان مسلط مىکنیم تا جز مدتى اندک در همسایگى تو زندگى نکنند; از رحمتخدا دور گردیدند و هر کجا یافتشوند دستگیر و به سختى گشته خواهند شد». (40)
در این آیات، سه مطلب مهم قابل توجه مىنماید:
1- «جلباب» چیست و نزدیک کردن آن یعنى چه؟
2- فلسفه پوشش اسلامى
3- مجازات افراد مزاحم (41)
چه نوع پوششى توصیه شده است؟
در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجه به کتب لغت (42) و گفتار مفسران شیعه مانند علامه طباطبایى (43) و فیض کاشانى (44) و اهل سنت مانند قرطبى (45) صحیحتر به نظر مىرسد، آن است که «جلباب» ملحفه و پوششى چادر مانند است نه روسرى و خمار. از ابن عباس و ابن مسعود روایتشده که منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچهاى است که همه بدن را مىپوشاند. ضمنا همان طور که مفسران بزرگ مانند شیخ طوسى و طبرسى فرمودهاند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرىهاى کوچک که آنها را «خمار» یا «مقنعه» مىنامیدند و معمولا در خانه از آن استفاده مىکردند; و روسرىهاى بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار مىآمد. زنان با این روسرى بزرگ که جلباب خوانده مىشد و از «مقنعه» بزرگتر و از «رداء» کوچکتر است و به چادر امروزین شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مىپوشاندند. (46)
نزدیک ساختن جلباب - «یدنین علیهن من جلابیبهن» - کنایه از پوشیدن چهره و سر و گردن با آن است. (47) یعنى چنان نباشد که چادر یا رو پوشهاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشریفاتى و رسمى داشته باشدو همه پیکرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند که نشان دهد اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند; از نگاه چشمهاى نامحرم نمىپرهیزند و از مصادیق «کاسیات عاریات» (48) شمرده مىشوند. قرآن فرمان مىدهد: بانوان با مراقبت جامهشان را بر خود گیرند و آن را رها نکنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار مىآیند. تعلیل پایانى آیه نیز بیانگر همین امر است; یعنى آن پوششى مطلوب است که خود به خود دورباش ایجاد مىکند و ناپاکدلان را نومید مىسازد. (49)
2. چرا پوشش ضرورت دارد؟
خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامى مىفرماید: «ذلک ادنى ان یعرفن فلا یؤذین.» برخى این آیه را چنین معنا کردهاند: «بدین وسیله شناخته مىشوند آزادند نه کنیز; پس با آزار و تعقیب جوانان رو به رو نمىشوند. بنابراین، در عصر حاضر که مساله بردگى از میان گرفته، این حکم نیز منتفى مىشود; ولى باید گفت: (50) ایجاد مزاحمت و آزار کنیزان نیز روا نیست. حقیقت آن است که وقتى زن پوشیده و با وقار از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاک دامنى را رعایت کند، فاسدان و مزاحمان جرات هتک حیثیت او را در خود نمىیابند. بیمار دلانى که در پى شکار مىگردند، فرد داراى حریم را شکارى مناسب نمىبینند. در روایات آمده است: «المراة ریحانه; (51) زن همچون ریحانه یا شاخه گلى ظریف است.» بىتردید اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین مصون نمىماند. قرآن کریم، زنان ایده آل را که در بهشت جاى دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه مىکند: «کامثال اللؤلؤ المکنون.» (52) افزون بر این، گاه آنها را به جواهرات اصیلى چون یاقوت و مرجان که جواهر فروشان در پوششى ویژه قرار مىدهند تا همچون جواهرات بدلى به آسانى در دسترس این و آن قرار نگیرند و ارزش و قدرشان کاستى نپذیرد، بر این اساس، مرحوم علامه طباطبایى (54) همین تفسیر را بر مىگزیند. استاد شهید مطهرى در این باره مىفرماید: «حرکات و سکنات انسان گاهى زباندار است. گاهى وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبان بىزبانى مىگوید: دلت را به من بده، در آرزوى من باش، مرا تعقیب کن; گاهى بر عکس، با زبان بىزبانى مىگوید: دست تعرض از این حریم کوتاه است.» (55)
پىنوشتها:
1. انسانیت از دیدگاه اسلامى، مصطفوى، ص 129.
2. نحل (56): 80.
3. سوره نور (57): 31 و 30 و 59; احزاب (58): 59 و 60.
4. سوره اعراف (59): 26.
5. ر. ک: المفردات فى غرائب القرآن، راغب اصفهانى و قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى.
6. در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامى، هر جا نام «آیه حجاب آمده است مقصود این است نه آیات سوره نور که در خصوص پوشش اسلامى است.
7. احزاب (60): 53.
8. مساله حجاب، مرتضى مطهرى، ص 74.
9. واژه حجاب هفتبار در قرآن کریم به کار رفته است; ولى هرگز به معناى حجاب اسلامى مصطلح نیست.
10. مساله حجاب، ص 73.
11. تاریخ تمدن; ویل دورانت، مترجمان احمد آرام (و دیگران)، ج 1، ص 433 و 434.
12. مساله حجاب، ص 22.
13. ر. ک: تفاسیر مجمع البیان (طبرسى) و کشاف (ز مخشرى) ذیل آیات 33 احزاب و 60 نور.
14. سوره احزاب (61): 33.
15. مساله حجاب، ص 73. نیز ر. ک: تفسیر نمونه، ج 17، ص 401- 403.
16. اصل قانون حجاب اسلامى، صرفا از ضروریات فقه نیست; بلکه از ضروریات دین مبین است; چه اینکه نص صریح قرآن بر آن گواهى مىدهد و تنها ظهور آیات قرآن دلیل بر آن نیست تا جاى اختلاف برداشت و محل تردید باشد.
17. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، ج 7- 8، ص 216.
18. المفردات فى غریب القرآن; راغب اصفهانى، ص 361.
19. مساله حجاب، ص 125- 128.
20. تفسیر مجمع البیان، ص 216 و 217.
21. مساله حجاب، ص 129.
22. المفردات فى غرائب القرآن، ص 159; مجمع البیان، ص 217.
23. مجمع البیان، ص 217.
24. همان.
25. التفسیر الکبیر، ج 23، ص 179.
26. مجمع البیان، ص 217.(قال ابن عباس: تفطى شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها).
27. ر. ک: تفسیر الصافى، فیض کاشانى، ج 3، ص 430 و 431.
28. مساله حجاب، ص 131.
29. علامه طباطبائى (ره) در تفسیر آیه 32 سوره اعراف مىفرماید: خداى متعال در این آیه زینتهایى را معرفى مىکند که براى بندگان ایجاد و آنان را فطرتا به وجود آن زینتها و استعمال و استفاده از آنها ملهم کرده است; و روشن است که فطرت جز به چیزهایى که وجود و بقاى انسان نیازمند آن است، الهام نمىکند.(ر. ک: المیزان، ج 8، ص 79)
30. آیین بهزیستى در اسلام، احمد صبور اردوبادى، ج 1 (جنس پوشاک)، ص 57.
31. حلیة المتقین، محمدباقر مجلسى، ص 3- 5 و 10- 12 و 91- 107.
32. مجمع البیان، ج 4- 3، ص 673.
33. سوره احزاب (62): 33.
34. سوره نور (63): 31.
35. مساله حجاب، ص 146- 147.
36. ر. ک: تفسیر الصافى، ج 3، ص 430 و 431.
37. وسایل الشیعه، حر عاملى، ج 14، ص 140.
38. سوره نور (64): 60.
39. سوره احزاب (65): 59.
40. سوره احزاب (66): 60 و 61.
41. مجازات این گونه افراد از نظر اسلام بسیار شدید است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهى از منکر، چنانچه این بیماردلان از عمل زشتخویش دستبرندارند، باید از جامعه اسلامى تبعید شوند; (مساله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در ردیف محاربان با حکومت اسلامى جاى مىگیرند و به حکم قرآن اعدام مىگردند.(المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8، ص 361 و 362)
42. ر. ک: مساله حجاب، ص 158 و 159; قاموس قرآن، قرشى، ج 2، ص 41 و 42.(این کتابها کلمات اهل لغت را ذکر کردهاند; مانند تعبیر به «الجلباب: القمیص اوالثواب الواسع» یا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطى به المراة راسها و صدرها)
43. المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16، ص 361.(هو ثوب تشتمل به المراة فیغطى جمیع بدنها)
44. تفسیر الصافى، فیض کاشانى، ج 4، ص 203.
45. الجامع لاحکام القرآن، قرطبى، ج 14; ص 156.
46. درباره جلباب گفتهاند: آن روسرى خاصى که بانوان هنگامى که براى کارى به خارج از منزل مىروند، سر و روى خود را با آن مىپوشند; «الجلباب خمارالمراة الذى یفطى راسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبیان فى تفسیر القرآن، طوسى ج 8، ص 361; مجمع البیان، ج 8- 7، ص 578)
47. مجمع البیان، ص 580; المیزان، ج 16، ص 361.
48. زنانى که ظاهرا پوشیده هستند ولى در واقع برهنهاند، روى عن رسول الله (ص): صنفان من اهل النار لم ارهما قوم معهم سیاط کاذناب البقر یضربون بها الناس و نساء کاسیات عاریات، ممیلات مائلات، رؤسهن کاسنمة البخت المائلة....» (میزان الحکمة، رى شهرى، ج 2، ص 259)
49. مساله حجاب، ص 160 و 161.
50. آسیبشناسى حجاب، ص 19
51. وسائل الشیعة، ج 14، ص 120.
52. سوره واقعه (67): 23.
53. گستره عفاف به گستردگى زندگى، حمیده عامرى، کتاب زنان، شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، ش 12، ص 117.
54. المیزان، ج 8، ص 361.
55. مساله حجاب، ص 163.
منبع: سایت باشگاه اندیشه
نویسنده : سید ابراهیم حسینى
نظر شما