حفظ هویت در عصر جهانی شدن
بدون تردید ما به جهان نیاز داریم. در هیچ زمانی، یک قوم و یک جامعه بدون ارتباط با اقوام و جوامع دیگر نمی توانستند زندگی مناسبی داشته باشند. در دنیای امروز این نیاز و این ضرورت بسیار جدی تر و محسوس تر است. ما به جهان خارج نیاز داریم، اما از سوی دیگر دارای امتیازات فراوانی نیز هستیم و مزیت های زیادی نیز داریم. غفلت از هر دو بخش برای ما مشکل ایجاد می کند. اگر ما احساس بی نیازی کنیم و دچار غرور کاذب شویم، منزوی خواهیم شد و فرصت ها را از دست می دهیم و نمی توانیم از ظرفیت های موجود بهره ببریم. اگر هم مزیت ها و امتیازهای خود را در نظر نداشته باشیم، احساس حقارت می کنیم. در این صورت عزت خود را از دست می دهیم و فریفته دیگران می شویم. بنابراین توجه به این که ما به دیگران نیاز داریم و توجه به این که مزیت ها و امتیازهایی داریم، باید مبنای برقراری یک ارتباط مناسب و همراه با عزت با دنیا شود.[1]
بهره گیری مناسب از ظرفیت های بین المللی همراه با مسأله دیگری به نام «حفظ و تقویت فرهنگ و هویت خودی» مطرح است. سؤالی که در این رابطه برای بسیاری جلب توجه می کند این که، «در جهان به هم پیوسته امروز چگونه می توان با پرهیز از تنش های جهانی و دستیابی به پیشرفت همه جانبه و پایدار، هویت دینی و ملی خود را حفظ کرد؟»
می دانیم که فرهنگ و تمدن پایه های هویت را می سازند و باید نسل نو را با سرچشمه های حیات اجتماعی و فرهنگیش آشنا ساخت. اما برای داشتن پایگاه محکم جهت تصمیم گیری نسبت به حال و آینده خود، لازم است ریشه های هویت خود را بشناسیم. جستجوی این پایه ها و به کارگیری آن ها برای تقویت فرهنگ و هویت خودی مستلزم تلاش نخبگان و نهادهای بسیاری است. گفته می شود که باید فهم تازه ای از دین داشته باشیم که با عصر معاصر متناسب باشد. همان گونه که از تعالیم اسلامی می دانیم دین هم برای تنظیم مسائل دنیوی و هم مسائل اخروی است. از این رو می توان از دین انتظار داشت که در دنیای معاصر نیز پاسخگوی نیاز ما برای تطابق صحیح با مسائل نوین باشد.[2]
این مقاله به دنبال یافتن پاسخی برای سوالی است که در بالا مطرح شد. پیش از هر چیز ابتدا نگاهی به وضعیت دنیای معاصر می افکنیم.
نگاهی به وضعیت دنیای معاصر
برای بررسی تحولات دنیای کنونی معمولا از واژه جهانی شدن استفاده می کنند و آن را در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مورد بررسی قرار می دهند. جهانی شدن به عنوان روندی که بر اثر گسترش فن آوری های ارتباطی نظیر ماهواره و اینترنت حاصل شد، باعث تأثیرگذاری فرهنگ ها و روابط اجتماعی در فراسوی مرزهای جغرافیایی گردید. جهانی شدن از طریق تنش میان نیروهای جامعه جهانی از یک سو و نیروهای متنوع فرهنگی و همگن سازی از سوی دیگر خود را بروز می دهد.[3]
در بررسی تأثیر جهانی شدن بر فرهنگ، با یک سؤال مهم مواجه می شویم: آیا ما به سوی یک فرهنگ جهانی یکپارچه گام برمی داریم، یا جهانی شدن قدرت فرهنگ های خاص را تقویت نموده و از شکوفایی و توسعه آن ها حمایت می کند؟ تأثیر جهانی شدن هنگامی که به فرهنگ سرایت کند، به همان اندازه که یک پدیده تقویت کننده خواهد بود، به همان میزان نیز پدیده ای محدود کننده است. اگر بعضی نمادهای فرهنگی از شناسایی جهانی برخوردار شوند، برخی عناصر دیگر به فراموشی سپرده می شوند و یا تضعیف می شوند.[4]
در دنیای معاصر علاوه بر دولت ها، سازمان های بین المللی و هنجارهایی مثل حقوق بشر دارای تأثیرات فرامرزی هستند و دیگر یک دولت نمی تواند دارای اقتدار مطلق در محدوده سرزمینش باشد. دولت ها به صورت متدوام تحت تأثیر فشارهای مختلف بین المللی هستند. دولت ها برای پیشبرد برنامه های مختلف خود نیازمند همراهی دولت ها و سازمان های بین المللی هستند و نمی توانند بدون کمک و همراهی آنان تمامی برنامه های خود را با موفقیت به پیش ببرند.
به هر حال در دنیای معاصر جامعه بین المللی دارای ترکیب ناهمگونی است که در آن واحدهای سیاسی متعددی با ساختارهای متفاوت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زیست می کنند. منافع، دیدگاه ها و برداشت های این واحدها لزوما یکسان و همسو نیست. معمولا هر دولتی به دنبال تأمین منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خاص خود است و همین موضوع باعث کشاکش هایی در سطح بین المللی می شود. در این شرایط تأثیرگذاری بر فرهنگ و هویت دیگران و حفظ و تقویت هویت و فرهنگ خودی نقش مهمی ایفا می کند.
در مورد هویت
هویت کلمه ای عربی و به معنای کیستی است. هنگامی که صحبت از هویت می شود، منظور خصائصی است که کیستی فرد یا جامعه را مشخص و آن را از دیگران متمایز می سازد. به عبارت دیگر، سؤال اصلی در رابطه با هویت این است که «من کیستم؟» هویت، تفسیری است از خود که نشان می دهد شخص از نظر روان شناسی و فرهنگی کیست و چه جایگاهی دارد. هنگامی که شخص دارای هویتی باشد، جایگاه او مشخص است. هویت ها فقط در جوامع وجود دارند، چرا که این جوامع هستند که آن ها را تعریف و سازماندهی می کنند. فرد نیز به دلیل نیاز به تعلق به یک اجتماع در جستجوی هویت است. در عصر حاضر، ملت نماینده یکی از این اجتماعات و هویت ملی محصول ملت است.[5]
معیارهای معرف هویت از این قرارند: استمرار در طی زمان و متمایز بودن از دیگران، که هر دو عناصر اساسی هویت ملی نیز می باشند. افراد این تداوم را از طریق مجموعه تجربیاتی که در گذشته پدید آمده اند و زیر چتر یک معنای مشترک متحد گردیده اند درک می کنند. تمایز از دیگران نیز ناشی از آگاهی از تشکیل یک اجتماع یا یک فرهنگ مشترک است که منجر به تمایز میان خودی و غریبه می شود.[6]
برای هویت، ابعادی فلسفی، روانی، فرهنگی و اجتماعی قائلند. در بعد فلسفی، هویت از آن چه هست فراتر می رود و بر آن چه باید باشد می پردازد. در بعد روانی گفته می شود که هویت انسان ها به تفکر آن ها مرتبط می شود. دستگاه ادراکی ذهن افراد با توجه به موادی که محیط اجتماعی و فرهنگی در اختیارش قرار می دهد و نیز با توجه به عواطف و احساسات و تلقیات جهت داده می شود. علاوه بر این، هویت انسان ها از دیدگاه فرهنگ ملی و بومی و دینی و گروهی خود آن ها نیز تعریف می شود. از دید بسیاری اشتراک فرهنگی منبع اصلی ایجاد و تجربه هویت ملی است. در نهایت، هویت اجتماعی که از طریق عضویت فرد در گروه های مختلف جامعه حاصل می شود، نه تنها نسبت به هر هویت دیگر مهم تر است، بلکه همه هویت های دیگر را در پرتو خود جذب و جمع می کند.[7]
وقتی از هویت گروهی صحبت می کنیم، همانندی یا مشابهت افراد در چهارچوب گروه مورد نظر مطرح می شود و نه اختلافات آن ها با هم. اما در مقایسه با گروه های دیگر، تمایز و ناهمسانی یک گروه با بقیه مورد نظر است. پس از همین نکته می توان چنین استنتاج کرد که برای تقویت هویت خودی باید تا حد امکان تأکید بر همسانی ها در درون داشت و تعدد و تنوع ها را با تأکید بر عوامل مؤثر بر همبستگی ملی به عامل تفرقه انگیز تبدیل کنیم.
هنگامی که در مورد هویت ها صحبت می شود بدین معناست که گروه های اجتماعی درباره جهان به نحوی متفاوت می اندیشند؛ با معیارهایی متفاوت آن را ارزیابی می کنند؛ خواست ها و آرزوهای متفاوتی دارند و در مجموع سبک متفاوتی از زندگی را ترجیح می دهند.[8]
تاریخ جهان نشان می دهد که نظام های سیاسی در نهایت متکی به بقای برخی عقاید ساختاری است که نسل های متعدد در اطراف آن گرد آمده اند و سبب تداوم جامعه هستند. از همین رو شناخت عوامل اجتماعی مؤثر در شکل گیری هویت برای نظام های سیاسی حائز اهمیت بوده است.
عوامل اجتماعی مؤثر در شکل گیری هویت
در بسیاری از بررسی ها در باب هویت ملی از سه عنصر زبان، تاریخ و دین مشترک به عنوان ارکان اساسی هویت ملی نام برده می شود.[9] اما عوامل اجتماعی بسیاری در شکل گیری هویت مؤثرند که در ادامه به صورت مختصر به بعضی از آن ها می پردازیم.:
1- خانواده: نقش خانواده در هویت دادن به فرزند و اجتماعی بارآوردن او حائز اهمیت بسیار است. خانواده از دیدگاه های مختلف یک الگوی کوچک شده جامعه بشری است و معمولا شخصیت و هویت فرد ابتدا در خانواده شکل می گیرد.
2- زبان: می توان به اهمیت نقش زبان از لحاظ القای هویت گروهی پی برد. چرا که زبان مورد تکلم گروه، عنصری اساسی در پی ریزی هویت اجتماعی گروه و تجلی آن است. به عنوان مثال این که افراد ترک زبان هر جا که با هم برخورد می کنند به زبان مادری خود با یکدیگر صحبت می کنند نشان دهنده آن است که زبان همواره برای آن ها عاملی مؤثر در هویت سازی آن ها بوده است.
3- دین: دین از طریق همبستگی گروهی، معنا دار کردن زندگی، کنترل یا انضباط، حمایت روانی و تغییر اجتماعی در جلوه بخشیدن به هویت نقش ایفا می کند. علاوه بر این، دین می تواند سرچشمه اطلاعات و بینش های انسان باشد. افرادی که همگی خود را برادر دینی و عضو جامعه دینی می دانند در واقع از عنصر هویت ساز دین بهره می برند.
4- زادگاه: زادگاه، هویت بسیاری از گروه های انسانی را تحت تأثیر قرار می دهد. ظهور دولت های ملی این عامل را تقویت کرده است. ایرانیان در هر جای دنیا می توانند با نأکید بر ایرانی بودن خود گرئ هم آیند و همبستگی خود را حفظ کنند.
5- شغل: شغل نیز از عوامل هویت بخش است. شغل با توجه به منزلت و روش مربوط به جلوه بارزی از شکل هویت اجتماعی است.
6- سن: هم سن بر هویت پرتو می افکند و هم خود پدیده پیچیده هویت بر طرز تلقی ما از سن تأثیر می گذارد. وجود گروه های همسال در واقع تأیید کننده تأثیر سن بر هویت سازی است.
7- جنسیت: طبعا انسان از لحاظ ژنتیکی و تعریف هویت جنسی یا زن است یا مرد. همین موضوع بعدی از هویت ما را می سازد.
8- ایدئولوژی: ایدئولوژی برای کسانی که آن را دارا هستند و بدان به راستی متعهدند، نقش بارزی در شکل گرفتن و تبلور هویت اجتماعی در وجوه مختلف بازی می کند. ایدئولوژی دارای کارکردهایی است. از جمله می تواند باعث تقویت روحیه ملی شود. ایدئولوژی در صورت وجود اختلاف های فرهنگی و نژادی و قومی، عامل وحدت دهنده و یکپارچه به شمار می رود. ضمنا ایدئولوژی می تواند اصول و معیارهایی را در اختیار عامه مردم قرار دهد تا بر مبنای آن، هر گونه انحراف و تغییر جهت مغایر با اصول پذیرفته شده را مورد قضاوت قرار دهند. نحوه بهره گیری یک دولت از یک ایدئولوژی در بالا بردن روحیه ملی و نیز تجهیز منابع و امکانات نیز حائز اهمیت است.
9- ملیت و قومیت: قومیت ها و ملیت ها امروزه نقش بسیار پررنگی در شکل گیری هویت دارند. امروزه در عرصه جهانی، آن چه افراد را از یکدیگر متمایز می کند، خطوط مرزی هستند و همین مرزها هستند که خودی و بیگانه را مشخص می سازند.
10- تاریخ و گذشته: تاریخ و گذشته خمیر مایه هویت هستند. افراد با مراجعه به تاریخ عواملی را برای افتخار و همبستگی با آن می یابند و از آن برای همراهی درآینده بهره می برند.[10]
عوامل مذکور و عوامل دیگری که در ایجاد و تقویت هویت مؤثرند، هنگامی توسط نهادهای مؤثر در تقویت هویت اشاعه و تبلیغ شوند، امید بیشتری به تداوم آن ها خواهد بود.
نهادهای مؤثر در تقویت هویت
هویت ملی نیازمند تقویت و تأیید شدن در دوره های زمانی منظم است. در این مسیر باید از نهادهای متعدد بهره گرفت. برخی از نهادهای مؤثر در تقویت هویت عبارتند از:
- رسانه های همگانی: توسعه و بهره گیری مفید از وسایل ارتباط جمعی در داخل کشور می تواند توان تسهیل و تسریع نوزایی و خلاقیت فرهنگ بومی و مقابله با فرهنگ ناهمگون جهانی را افزایش دهد و امکان رقابت و دستیابی برابر در نظام ارتباطی و اطلاعاتی ملی، منطقه ای و بین المللی را بیشتر کند. در حال حاضر رسانه های همگانی به خصوص رسانه های صوتی و تصویری به ابزاری برای تبلیغ و اشاعه فرهنگ ها و باورها تبدیل شده اند و این ابزارها مرزی هم برای خود نمی شناسند. از این رو باید با تقویت رسانه های ملی توان آن ها را برای اشاعه باورها و ایده های فرهنگ خودی افزایش داد.
- دین: در جامعه ما دین اکثریت، اسلام است و از همین رو در این بخش در مورد دین اسلام سخن می گوییم. اسلام دین خاتم است و بدون تردید دینی ماندگار و دارای قوت و در عین حال انعطاف است. اسلام در عین پای فشردن بر اصول و مبانی خود می تواند هماهنگ با جنبه متغیر هستی آدمی، پاسخ گوی شخصیت تحول ناپذیر و نیازهای جدید انسان در بستر زمان باشد و ما امروز در جستجوی این گوهر ارزنده هستیم که هویت مسلمانی ما را تفسیر کند و از این رو در کنار توجه به عوامل و رموز بقای دین به آن چه آفت دین زنده و پویا باشد می اندیشیم. یکی از آفات این است که ارزش گوهر دین را محصور در آن چیزی بدانیم که در ذهن و دل مؤمنان می گذرد و یا حقیقت دین را در پس پرده های ضخیم و عادت خرافی و ذهنیت بسته انسان های مسلمان مخفی کنیم و با مطلق انگاری برداشت های خود، اسلام را در حد این برداشت های ناقص تنزل بدهیم.[11]
- تشکل های جامعه: اگر جامعه به دنبال اثرگذاری باشد، باید جامعه حق داشتن تشکل و توان ایجاد تشکل داشته باشد؛ یعنی افراد یاد بگیرند که دور هم جمع شوند، نزاع بیهوده نکنند، دچار انشعاب نشوند، و به صورت جمعی تصمیم بگیرند. در این صورت می توان از تشکل های اجتماعی انتظار داشت که در فرایند ایجاد و تقویت هویت مؤثر باشند.
- نخبگان: نخبگان فکری باید برای خود یک رسالت اجتماعی قائل شوند و به واسطه سخنی که می گویند و قلمی که می زنند، جریان ساز باشند. نخبگان ابزاری هم پیش از هر چیز دیگری باید مسؤولیت قدرت خویش را بپذیرند. نخبگانی موفقند که نگران قضاوت تاریخ و دارای فهم مناسبی از تحولات داخلی و خارجی باشند. برای نهادینه کردن خصوصیات فرهنگی و هویت سازی، راه طولانی باید طی شود تا یک قاعده مندی و انسجام مناسبی شکل گیرد.[12]
- دانشگاه ها و نهادهای دینی: اگر این دو مرکز فکری و علمی در کنار یکدیگر قرار گیرند و مکمل همدیگر باشند، جامعه به سوی سعادت، ثبات و پیشرفت خواهد رفت. دانشگاه آن گاه به رسالت خود عمل خواهد کرد که هویت تاریخی و فرهنگی مردم را درک کند؛ با مردم هم احساس باشد؛ و در مسیری ریشه دار در متن هویت و فرهنگ و تاریخ جامعه باشد. از طرفی حوزه ها و عالمان دینی ما در صورتی توفیق خدمت به دین خدا و خلق او را پیدا خواهند کرد که ذهن خود را به روی زبان و مکان بگشایند و با درک درست نیازها و پرسش های امروز و فردای انسان، اسلام را نه به عنوان تمدنی که تاریخ آن گذشته است و به زور باید بر نسل امروز و فردا تحمیل کرد، بلکه به عنوان سرچشمه ای که باید پاسخ به پرسش ها و نیازهای هر عصر و نسلی باشد از آن بجوشد، معرفی کنند.[13]
راه کارهایی برای حفظ هویت در دنیای معاصر
جامعه ایرانی در مسیر تغییراتی قرار دارد که چشم انداز و دامنه آن چندان که باید روشن نیست. هر کس در جامعه ایران زندگی کند، کم و بیش حسی از دگرگونی دارد و این تجربه را به صورت های گوناگون بیان می کند. قضاوت هایی که درباره جوانان یا زندگی اخلاقی و مانند آن در محاورات عادی یا در گزارش های پژوهشی ابراز می شود، عموما ناظر به چنین تغییراتی است. به نظر می آید زندگی فرهنگی بیش از دیگر حوزه های زندگی اجتماعی در معرض چنین داوری های اخلاقی قرار گرفته است. بعضی تحولات اجتماعی راه را برای ظهور گروه های اجتماعی با ایده ها و برداشت های متفاوت باز کرده است. فرآیندهایی چون گسترش آموزش، رشد رسانه های همگانی و نفوذ آن ها در زندگی فردی و جمعی، رشد شهرنشینی و تمرکز فزاینده جمعیت در شهرهای بزرگ، افزایش سطح آموزش زنان، افزایش شکاف های اجتماعی و ... زمینه های اجتماعی ظهور هویت های متفاوت را فراهم کرد.[14]
در جهان کنونی که افراد تحت تأثیر فرهنگ های بسیاری هستند، فرهنگی می تواند تداوم یابد که پاسخگوی نیازهای مادی و روحی افراد باشد. هویت مستلزم نوعی انتخاب است. بنابراین باید چنان زمینه های فرهنگی تقویت هویت خودی را توسعه داد که افراد دلایل کافی برای انتخاب نمادهای هویت خودی را داشته باشند.[15] در ادامه به عنوان نتیجه گیری از بحث، راه کارهایی برای تقویت هویت در دنیای معاصر ارائه می گردند:
1- اعتماد سازی در روابط بین الملل: در عرصه بین المللی باید تنوع پذیرفته شود. ایده همسان سازی ایده ای دست نیافتنی است. در صورتی که در عرصه بین المللی فضایی به وجود آید که دولت های مختلف بتوانند بر پایه اعتماد متقابل و احترام به حقوق یکدیگر و با به رسمیت شناختن همه تفاوت های فرهنگی و سیاسی درصدد رفع مشکلات یکدیگر برآیند، می توان انتظار پیشرفت همه جانبه در عرصه جهانی را داشت.
در جهان به هم پیوسته امروز امنیت مناطق مختلف جهان را نمی توان از یکدیگر تفکیک کرد. بنابراین تلاش برای تقویت متقابل و ایجاد صلح، مسوولیتی سنگین به شمار می رود. اولین گام در جهت تامین امنیت، اطمینان سازی به عنوان اصولی ترین راهبرد در تحول انسانی است. ایجاد بستر مناسب برای حصول اعتماد متقابل و رفع یا کاهش نگرانی باید در سطح روابط دولت ها قرار گیرد. باید با فراهم آوردن زمینه مناسب برای گفتگو میان تمدن ها و فرهنگ ها با محوریت اصحاب نظر، راه را به سوی تفاهم بنیادی که مبنای صلح راستین بر پایه استیفای حقوق همه ملت ها است بگشاییم و زمینه های تاثیر تبلیغات سوء در افکار عمومی را ازمیان برداریم. جهان نیازمند صلح و آرامش است و بدیهی است که اگر صلح عادلانه و شرافتمندانه نباشد، پایدار نخواهد بود.[16]
در سطح داخلی با درک صحیح از امکانات کشور خود و ظرفیت های جهانی باید به گونه ای مدبرانه کوشید از ایجاد حساسیت های زائد جهانی کاست تا ضمن پرهیز از دشمن تراشی و بیگانه سازی، امکان گفتگو با دیگران را فراهم ساخته و از دسیسه های دشمنان کاست.
2- تقویت ساختارهای عینی و ذهنی: تقویت هویت باید از طریق ساختارهای عینی و ذهنی صورت گیرد. تقویت ساختارهای عینی هویت مبتنی بر ایجاد و تقویت نظام های سیاسی و اجتماعی است که جایگاه هویت ملی و مذهبی را در حوزه اقتدار سیاسی و اجتماعی پر رنگ کند. تقویت ساختارهای ذهنی هویت از طریق تغییر در نگرش های مربوط به هویت و نیز تقویت پایه های فرهنگی هویت نیز تأمین می شود.[17] هویت فرد مجموعه ای انفکاک ناپذیر از روابط مادی و معنوی است و هویت ملی هر فرد به صورت بخشی از کل هویتش در رابطه با جامعه ای که در آن تعلق دارد یا احساس می کند که تعلق دارد، شکل گیرد.[18]
چگونگی احساس تعلق و تعهد فرد در برابر جامعه، بازتاب ساختار معنوی و مادی هویت ملی است و با تغییر این ساختارها و احساس تعلق و تعهد در برابر جامعه نیز دچار تغییرات می شود.[19]
3- تعریف مشروعیت رفتارها بر مبنای فرهنگ خودی: تعریف مشروعیت رفتارها بر مبنای فرهنگ خودی، گام دیگری برای تقویت هویت در فضای کنونی است. چنانکه مشروعیت رفتار بر مبنای فرهنگ هایی تعریف شود که با فرهنگ خودی ناسازگاری و حتی تضاد دارند، به مرور می توان انتظار داشت که هویت خودی تضعیف و شاهد ناهنجاری هایی در عرصه فکری و رفتاری باشیم.
4- تلاش برای کسب شناخت صحیح از مسائل جامعه: شرط شناخت صحیح هر چیز، رها کردن خود از حب و بغض هایی است که انسان را از مسیر صحیح شناخت باز می دارد. طبق روایات اسلامی نیز حب و بغض افراطی انسان را کر و کور می کند. در عرصه علم نیز توصیه می شود که برای شناخت صحیح تا حد امکان احساسات خود را نسبت به موضوع کنار بگذاریم. هر یک از ما به عنوان عضوی از جامعه ایران باید از نکات مثبت جامعه ایرانی آگاه باشیم. به عنوان مثال باید بدانیم که ایران اولین تجربه مشروطیت را در جهان غیر غرب و جهان اسلامی داشته است؛ ایران دارای موقعیت ممتاز جغرافیای سیاسی است؛ ایران دارای سرمایه های مادی فراوان همچون انرژی است. این شناخت ها باعث می شود به سادگی در برابر فرهنگ ها و تمدن های دیگر خود را نبازیم.
5- توسعه پایدار و متوازن: مسأله هویت به خصوص برای کشورهای در حال توسعه حائز اهمیت خاص است. با نگاهی به کتاب «تاریخ استعمار» نوشته «فرانتس فانون» متوجه می شویم که یکی از عواقب و نتایج استعمار، هویت زدایی از اهالی بومی بوده است. امروزه اگر چه استعمار در قالب سنتی آن کمتر دیده می شود، اما به هر حال قدرتمندان هنوز هم می کوشند از گرایش های هویتی در جهت منافع خود بهره بگیرند.[20]
توسعه پایدار و همه جانبه کشور، بستر مناسبی برای حفظ ثبات و امنیت جامعه را فراهم می آورد و نگاه هویت ساز را به درون متمرکز می سازد. اگر جامعه ای دارای توسعه باشد، افراد آن جامعه، فرهنگ و ارزش های خود را گرامی خواهند داشت و برای نشان دادن تعالی خود از نمادهای فرهنگ خود بهره می گیرند. در این صورت است که تعلق به هویت دیگری جانشین نگاه به بیرون خواهد شد. توسعه متضمن مشارکت همه افراد و گروه ها در فرآیند رشد و پیشرفت است.
6- شناخت حقوق دیگران: حفظ هویت و حفظ کرامت در اثر تفاهم با دیگران و شناخت حقوق دیگران و احترام به دیگران تحقق پیدا می کند. هر انسانی به صرف انسان بودن خود دارای حقوقی است که در هر شرایط باید مورد احترام قرار گیرد. همه انسان های باید امکان مشارکت در سرنوشت خویش را داشته باشند. باید این مسأله مورد احترام همگان قرار گیرد که انسان می تواند با تکیه بر خرد مستقل از عهده تشخیص مصالح خویش بر آید. باید رواداری و مدارا را بر فکر همگان حاکم کرد.
7- حفظ و تحول فرهنگ: جهان کنونی دارای خصیصه نوسازی سریع است. لذا فرهنگ خودی باید پویایی ملازم با این سرعت را داشته باشد. حفظ و تحول فرهنگ، دغدغه همیشگی بشر و جوامع انسانی بوده است. از یک سو نیاز به پیوستگی به گذشته تاریخی جامعه، گرایشی را به سوی اتخاذ سیاست هایی در جهت حفظ و ثبات در اجزا و کلیت فرهنگ سوق می دهد. از سوی دیگر ضرورت و نیاز انطباق با محیط و بهبود وضع فرد و جامعه، انسان را طالب تحول فرهنگی نموده است. موازنه میان این دو گرایش متضاد از هنگامی اهمیت یافت که تحولات و تغییرات فرهنگی به منظور انطباق با محیط پیرامونی در برخی از جوامع چنان سرعت گرفت که پیوستگی و همبستگی فرهنگی با گذشتگان و دیگر اعضای جامعه دچار مخاطره جدی شد.[21]
8- خودآگاهی فکری و نگرش انتقادی به سنت: باید ضمن حفظ سنت های ارزشمند گذشته خود و به دور از سطحی نگری از تجربیات عظیم فرهنگ سایر ملل بهره گیریم و تجربیات دیگران را در خدمت تعالی خود قرار دهیم. نباید به گونه ای از سنت سخن گفت که در تضاد با تجدد قرار گیرد. چرا که در این صورت، نمی توان از تجدد بهره کافی گرفت و همین امر ما را در مسیر عقب ماندگی نگه خواهد داشت. باید دانست که وام گیری معرفتی از دیگران می تواند بهره های مناسبی برای رشد و شکوفایی فرهنگ خودی فراهم آورد.
9- فراهم کردن فضایی برای ظهور سلایق گوناگون: جامعه ای که در آن فقط یک سلیقه حاکم باشد، جامعه ای محکوم به عقب ماندگی است. در چنین وضعیتی، نیروهایی که باید صرف سازندگی، خلاقیت و پیشرفت شوند، صرف دفع نیروهای رقیب سلیقه حاکم می شوند.
10- توجه بیشتر به جوانان و زنان: جدای از مباحثی که به صورت کلی در مورد هویت صورت می گیرد، باید به جوانان و زنان توجه بیشتری داده شود. در جامعه ایرانی که اکثریت جمعیت را جوانان تشکیل می دهند، هویت یابی دستخوش آسیب پذیری بیشتری است و از همین رو تلاش بیشتری باید صرف توجه به جوانان و تقویت پایه های هویتی آنان شود.
در خصوص زنان نیز باید گفت که نباید زن به خاطر حقوق و مزایایی که دیگران از آن برخوردار هستند، محروم بمانند. نباید به زن به عنوان موجودی درجه دو نگریسته شود. باید با لحاظ موقعیت ها و نیز ارزش های فرهنگ ملی و مذهبی، شخصیتی مطلوب از زن را ترسیم نمود. برای رسیدن به این منظور، باید ذهنیت غلط سنتی به زن، نگاه ابزاری تجدد به زن و به طور کلی موانع رشد شخصیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان کنار گذاشته شوند.[22]
پی نوشت ها:
[1] برگرفته از سخنرانی آقای خاتمی در گردهمایی رؤسای نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران، 1378.
[2] علی اصغر حقدار، گفتمان فرهنگی- سیاسی خاتمی، تهران: انتشارات شفیعی، چاپ اول، 1379، صص 48-47.
[3] مونتسرات گیبرنا، مکاتب ناسیونالیسم: ناسیونالیسم و دولت-ملت در قرن بیستم، ترجمه امیر مسعود اجتهادی، 1378، چاپ اول، ص 217.
[4] همان، ص 218.
[5] همان، ص 120.
[6] همان، ص 121.
[7] علی الطانی، بحران هویت قومی در ایران، تهران: نشر شادگان، 1378، صص 65-39.
[8] عباس عبدی و محسن گودرزی، تحولات فرهنگی در ایران، تهران: انتشارات روش، چاپ اول، 1378، ص 1.
[9] شاپور رواسانی، زمینه های اجتماعی هویت ملی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380، ص 12.
[10] پیشین، علی الطانی، صص 124-65.
[11] برگرفته از سخنرانی آقای خاتمی در دانشگاه ملک عبدالعزیز عربستان، 1378.
[12] محمود سریع القلم، «فرهنگ: مبنای توسعه یافتگی»، در مسعود لعلی، خاتمی از چه می گوید، تهران: نشر اخلاص و نشر آزادی اندیشه، 1378، صص 328-330.
[13] برگرفته از سخنرانی آقای خاتمی در دانشگاه ملک عبدالعزیز عربستان، 1378.
[14] پیشین، عباس عبدی و محسن گودرزی، ص 1.
[15] باری اکسفورد، نظام جهانی: اقتصاد، سیاست و فرهنگ، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1378، ص 22.
[16] برگرفته از سخنرانی آقای خاتمی در مراسم گشایش هشتمین اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی، 1376.
[17] مهدی مصطفوی، جهانی شدن و تأثیر آن بر استراتژی فرهنگی- بین المللی ج.ا.ا.، نشریه چشم انداز ارتباطات فرهنگی، ش 4، مهرماه 1382، ص 18.
[18] شاپور رواسانی، زمینه های اجتماعی هویت ملی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380، ص 21.
[19] همان، ص 25.
[20] علی فتحی آشتیانی، مقدمه ای بر وران شناسی سیاسی، تهران: انتشارات بعثت، 1377، صص 113-112.
[21] پیشین، عباس عبدی و محسن گودرزی، ص 3.
[22] پیشین، علی اصغر حقدار، صص 133-131.
منبع: سایت باشگاه اندیشه
نویسنده : حمید زنگنه
نظر شما