شیعیان عربستان؛ از دیروز تا امروز
جامعة شیعة عربستان از بدو پیداش خود تاکنون با مشکلات و فراز و فرودهای گوناگون و سؤالات شبهه برانگیز از جانب اربابان غرض روبهرو بوده است. این موارد در دورههای اخیر با توجه به بالا گرفتن مسئلة شیعه در جهان اهمیت بیشتری یافته است. این جامعه، با توجه به موقعیت جغرافیاییشان میتوانند از اقلیتهای تأثیرگذار در جهان باشند، از اینرو اهمیت فوقالعادهای یافتهاند. بنابراین در چند دهة اخیر تلاشها برای شناخت آنها و عوامل تأثیرگذار بر آنها و تحولات درونی این جامعه بیشتر شده است.
همچنان که از مطالعة منابع تاریخ تشیع برمیآید، خاستگاه تشیع در جهان اسلام، حجاز و به طور مشخص مدینة منوره بوده است. گروهی از صحابة پیامبر(ص) به پیروی از نص و اشارة ایشان، هستة اولیه تشیع را در مدینه تشکیل دادند. این صحابه کسانی چون عمار، ابوذر، مقداد و سلمان بودند که از همان زمان حیات رسول خدا(ص) به «شیعه علی» شهرت داشتند.
دومین منطقهای که کانون تشیع گردید منطقة بحرین قدیم یعنی بحرین، احساء و قطیف فعلی، بود. عواملی از جمله نمایندگان رسول خدا(ص) و والیان حضرت علی(ع) در تشیع مردم این سامان سهم بسزایی داشتند.
منطقة شرق عربستان، ازآنجاکه از کانونهای تمرکز قدرت و مراکز خلافت دور بوده و از نظر جغرافیای طبیعی نیز شرایط ویژهای داشته است، در بیشتر دورههای تاریخی خود کانونی برای گروههای مخالف حکومت مرکزی یا فراریان از استیلای حکومتها بوده است. از جملة این گروهها میتوان به خوارج و قرامطه اشاره کرد.
به دلیل وضعیت ویژة جغرافیایی، حکومتهای مرکزی حاکم بر عربستان نیز میکوشیدند این منطقة حساس را به زیر نفوذ خود درآورند. عبدالملک بن مروان (خلیفة اموی) از جمله حاکمانی بود که برای به تابعیت درآوردن ساکنان شیعة شرق عربستان اقداماتی را انجام داد. او از فشار آوردن بر ساکنان آن سرزمین برای ترک مذهب خود هیچ ابایی نداشت. از جمله فشارهایی که او بر مردم اعمال کرد یکی کشتن سران شیعه در منطقة یاد شده و دیگری پر کردن منابع آبی آنجا بوده است. این فشارها مهاجرت عدۀ کثیری از ساکنان شیعه به هند و چین و انتشار مذهب شیعه در آن نواحی را به دنبال داشت.
در دوران حکومت عباسیان نیز تلاشهایی برای تسلط بر این منطقه انجام شد. این تلاشها به پیروی صوری ساکنان از خلفای عباسی منجر گردید. از جمله دورانهای سخت و پرمشقتی که بر شیعیان احساء و قطیف گذشته دوران تسلط قرامطه بر این مناطق بود؛ آنها از هرگونه آزار و اذیتی بر جامعة شیعی آن دیار کوتاهی نکردند.
هرچند تحمل مشکلات برای جامعة شیعه سخت و طاقتفرسا بود، بنابر شواهدی چند، تشیع مسیر خود را ادامه داد تا بتواند مکتب خود را طی تاریخ و در فراز و فرودهای آن حفظ کند. شاهد نخست، نقل قول سفرنامهنویسانی چون ابن بطوطه است که در قرون میانه از آن دیار دیدن کرده و سطوری در وصف آن جامعه نگاشتهاند. شاهد دوم، که از شاهد نخست قویتر است، وجود حکومتهای شیعی چون عصفوریان، العیونیون و ... در این منطقه است و مهم¬ترین شاهد این مدعا حضور جامعه شیعه در عربستان کنونی است. جامعة شیعه در احساء و قطیف در دورة استعمار پرتغالیها از بحرین جدا شد. این جامعه طعم حاکمیت استعمارگران پرتغالی، عثمانیها و آلسعود آن هم در چند دورة متفاوت را چشیده است. در دورة حاکمیت هر یک از حکومتهای یاد شده جایگاه و موقعیت شیعیان متفاوت بوده است. آنچه از مطالعة تاریخ تشیع در دورة این حکومتها درک میشود، اهتمام شیعیان به مذهبشان و انتظار از حکومتهای حاکم در این امر است. زمانی که پرتغالیها بر جامعة شیعه حکومت میکردند، شیعیان به خاطر بیتوجهی آنها به دین اسلام از عثمانیها، که با آنها از نظر مذهبی اختلاف داشتند، دعوت کردند تا حکومت منطقه را به دست گیرند. در تاریخ این منطقه همواره «امنیت» مسئله بسیار مهم و گمشدة جامعه شیعه بوده است. دوران حکومت عثمانی بر جامعة شیعه با رویکرد امنیتی به دو دوره تقسیم میشود: 1. دورة سی ساله که با رفاه نسبی و فضای باز دینی همراه بوده و جامعة شیعه در این مقطع زمانی از نظر ادبی، دینی و امنیتی دورة درخشانی را پشت سرگذاشت. بهترین شاهد این مدعا وجود مجامع علمی و علما و مراجع مشهور در قطیف و احساء در این دوره است؛ دورة دهسالة پایان حکومت عثمانی در احساء و قطیف است. در این دوره حکومت مرکزی ضعیف شده بود و بیگانگان نیز به ناامنیها دامن میزدند. 2. لذا از نتایج این دوره حکومت آلسعود بر شیعیان و استقبال ساکنان از این امر بود؛ زیرا امنیت منطقه به حداقل خود رسید.
آلسعود در آغاز با تاکتیک سیاسی به رسمیت شناختن پلورالیسم فرقهای توانست بر منطقة شرق و نواحی دیگر عربستان سعودی مسلط شود. پس از حاکم شدن آرامش بر این سرزمین، هویت شیعه در بستر هویت سعودی ـ وهابی قرار گرفت. وهابیت، با تکیه بر کاربرد افراطگونة مذهب بهصورت دستاویز، برجامعة شیعه در عربستان تأثیر گذاشت. وهابیان با تکفیر جوامع همسایه با هدف مشروعیت بخشیدن به ایدئولوژی فتح خود و تقسیم جوامع به دارالحرب و دارالسلام زمینههایی را برای خروج خود از بدویت سرزمین نجد فراهم کردند.
منطقة شرق عربستان با نام تاریخی «احساء و قطیف» از بدو تکوین خود به خاطر موقعیت جغرافیایی و حاصلخیزیش توجه حکومتها را به خود جلب کرده است. با شکلگیری جامعة شیعه در این منطقه اهمیت آن فزونی یافت و با کشف نفت و بالا رفتن ارزش آن بر جایگاه جامعة شیعه افزوده شد؛ زیرا این منطقه دو منبع اصلی مورد نیاز عربستان، یعنی آب و نفت، را در خود به فراوانی جای داده است.
در منطقة شرق بیشترین و بزرگترین حوزههای نفتی کشور عربستان و جهان قرار دارد. این خود امتیازی برای شیعیان عربستان، که 40 درصد از ساکنان این منطقه هستند، بهشمار میآید، بزرگترین شرکت نفتی جهان، یعنی آرامکو در منطقة شرق عربستان، قرار دارد. عربستان حدود 15 درصد نفت جهان را دارد و 90 تا 95 درصد درآمد کشور از راه صدور آن تأمین میشود. شیعیان منطقة شرق از نظر امنیت بینالمللی و تجارت جهانی سهم بسزایی بر ثبات اقتصادی کشور خود دارند.
این جامعه بعد از عراق دومین جامعة بزرگ شیعة عرب بهشمار میآید که حدود 40 درصد از نیروی کار شرکتهای نفتی در شرق را نیز تأمین میکند.
تا پیش از اکتشاف نفت در عربستان فشار بر شیعیان بیشتر در جنبههای ایدئولوژیکی خود را نشان میداد. در روزگار گذشته در قطیف و احساء حوزههای علمیه وجود داشت. پیش از تمرکز یافتن مرجعیت شیعی در نجف و سپس در قم، مراجع تقلید شیعیان عربستان همگی اهل همان منطقه بودند و قطیف به دلیل فراوانی علما به «نجف اصغر» مشهور بود. به تدریج و بر اثر فشارهای سیاسی، دینی و اجتماعی بسیاری از ساکنان و علمای منطقه مجبور شدند به بحرین، ایران، عراق و کویت مهاجرت کنند.
با استخراج نفت و افزایش قیمت آن فشارهای سعودیان بر شیعیان سیر صعودی یافت. در این وضعیت شیعیان تبعیضهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حکام را در همة زمینهها نسبت به خود درک کردند که درپی آن اعتراض و اعتصاب از جملۀ عکسالعمل¬های آنان به وضعیت موجود بود.
حکومت در پی افزایش ارزش و اهمیت منطقة شیعهنشین، افزون بر اعمال فشار بر شیعیان، به فعالیتهای دیگری دست زد که از آن جمله تغییرات جمعیتی با کوچاندن بدویان از مناطق دیگر به مناطق شیعهنشین بود. از دیر زمان اکثریت جمعیت منطقه با شیعیان بود، اما درپی استخراج نفت و سیاست سعودیها، این اکثریت سیر نزولی به خود گرفت. حکومت با تغییر نام قدیمی منطقه، یعنی احساء (که بیانگر سابقة حضور تاریخی شیعه در آن منطقه بود) به «منطقه شرقی» (که بیانگر منطقهای جغرافیایی است) به مبارزة فرهنگی با ساکنان شیعه دست زد.
تجلی پرشکوه خشم برافروختة شیعیان منطقة شرق در قیام محرم 1400ق (اواخر 1979م) نمایان شد. این قیام، با گروگانگیری جاسوسان امریکایی در ایران و اشغال مسجدالحرام همزمان گردید. شعارها و پلاکاردهایی که حمل میشد، خود گویای خواستهها و علل شکلگیری این انتفاضه بود. بعضی از شعارهای این قیام عبارت بودند از: لاسنیه لاشیعیه، وحده وحده اسلامیه، عاشورانا حسینی قاعدنا خمینی، لاشرقیه لاغربیه، ثوره ثوره اسلامیه و... .
یکی از پلاکاردهای مهمی که در این حرکت حمل میشد شتر بزرگی را نشان میداد که در شرق در حال چریدن بود و تاجری غربی آن را میدوشید و شیرش را به یک موجود تنپرور و بیکاره که در وسط تصویر نشسته بود میداد.
بعد از انتفاضة منطقة شرقی، که از تبعیضهای نظاممند حکومت و تأثیرات منطقهای انقلاب اسلامی ایران ناشی شده بود، جامعة شیعه در عربستان سعودی با محدودیتهای بیشتر روبهرو شد. همین مسئله سبب گردید عدهای از جوانان آن دیار به ایران و بعد به امریکا، انگلیس، سوریه و لبنان مهاجرت کنند. ازآنجاکه جامعة شیعه در عربستان گروهی اقلیت است، خواهان حقوق شهروندی متناسب با موقعیت خود و برابر با سایر گروههاست، اما این اصل با ایدئولوژی مذهبی و سیاسی حکومت سعودی در تعارض قرار دارد. ساختار حکومتی عربستان و جایگاه نداشتن شیعیان در این ساختار باعث میشود آنها احساءس کنند که تشیع درحقیقت تنها هویتی است که امروز در این کشور پادشاهی شیعیان از آن برخوردارند.
شیعیان پس از حملة عراق به کویت موضعی میهنگرایانه گرفتند؛ ازاین رو حملة عراق را محکوم، و آمادگی خود را برای دفاع از سرزمینشان اعلام کردند. در پی این اقدام، دولت عربستان موضوع را بررسی، و ملک فهد افرادی را برای مذاکره با شیعیان معین کرد. این امر باعث شد فضای نسبتاً باز سیاسی فراهم شود و محدودیتهای شیعیان تاحدی مرتفع گردد.
شایان ذکر است که فشارهای حکام سعودی برجامعة شیعه از یک منطقه تا منطقهای دیگر متفاوت است؛ شیعیان مکه و مدینه نسبت به شیعیان احساء از محدودیتهای فرهنگی، سیاسی، عقیدتی بیشتری رنج میبرند و شیعیان احساء نسبت به شیعیان قطیف محرومترند. این امر از موقعیت آنها و میزان جمعیتشان نسبت به اهل سنت در مناطق یادشده ناشی میشود.
به هر حال عواملی همچون وهابیت و رویکرد آن نسبت به تشیع، موضعگیری سیاسی شیعیان، روابط عربستان با کشورهای شیعهنشین، بهویژه ایران، تحولات سیاسی در کشورهای دارای جمعیت شیعه، مثل بحرین و عراق، تحولات سیاسی در داخل عربستان، علمای شیعه و سهم آنها در برقراری ارتباط با حکومت، حقوق بشر و فشار کشورهای مدافع آن بر عربستان سعودی برای نیل به مطامع سیاسی خود همگی بر جایگاه جامعة شیعه در عربستان تأثیر میگذارد؛ بنابراین درکل میتوان چگونگی تعامل دولت عربستان با شیعیان را متأثر از اوضاع و احوال جهانی و منطقهای دانست.
منبع: ماهنامه / زمانه 1389 / شماره 94، آذر ۱۳۸۹/۹
نویسنده : مهدی جمالی فر
نظر شما