موضوع : پژوهش | مقاله

نیت و شخصیت حقیقی انسان

قرآن کریم در سوره اسراء آیه 84 می فرماید: هر کس براساس شاکله خود عمل می کند. یعنی عمل هرکسی منبعث از شاکله اوست. اینکه شاکله هر انسانی چیست و چگونه تکوین پیدا می کند، سؤالی است که نگارنده در مقام تبیین آن در این نوشتار می باشد. اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.
بنظر می رسد که از دیدگاه معارف اسلامی شخصیت هر فردی از انسان همان فکر واندیشه و به عبارت دیگر نیت اوست. درباره هرچه که بطور پیوسته و مستمر می اندیشد در واقع شخصیت خود را آنطوری می سازد. رفتار وی نیز مبتنی بر فکر اوست. شکل رفتار و اعمال بستگی کامل دارد به این که آدمی ذهنش بدنبال چیست.
شهید مطهری می گویند: اساساً این بحث ریشه قرآنی دارد که انسان موجودی است که می تواند هرگونه که خواسته باشد، باشد. هر موجودی خودش خودش هست جز انسان که در قیامت به صورتهای مختلف محشور می شود. «یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا» (نبأ-18) آن روزی که در صوردمیده شود مردم دسته دسته به اشکال گوناگون محشور می گردند.
امام صادق (ع) فرمودند: «ان الله یحشر الناس علی نیاتهم یوم القیامه”
خداوند در روز قیامت مردم را مطابق نیت هایشان محشور می گرداند. (منتخب میزان الحکمه، ج 2، ص 1028)
یعنی انسان مجبور نیست که انسان باشد بلکه می تواند خودش را تبدیل به یک حیوان مثل گرگ، خوک و یا خرس و... کند. تا چه ملکاتی را برای خودش کسب کند و چگونه بیاندیشد. مولوی دراین زمینه زیبا گفته است.
ای برادر توهمان اندیشه ای،
مابقی تو استخوان و ریشه ای
گربود اندیشه ات گل، گلشنی
وربود خاری، تو هیمه گلخنی
گردر طلب گوهرکانی، کانی
وردرپی جستجوی جانی، جانی
من فاش کنم حقیقت مطلب را
هرچیز که درجستن آنی، آنی
تو نه یی این جسم، تو آن دیده ای
وارهی از جسم گرجان دیده ای
آدمی دید است. باقی گوشت و پوست
هرچه چشمش دیده است آن چیز اوست
(مثنوی معنوی، دفتر2 و 6 شماره، 277، 811)
بابا افضل کاشانی دراین باره می گوید:
تا در طلب گوهرکانی کانی
تا زنده ببوی وصل جانی، جانی
فی الجمله حدیث مطلق از من بشنو
هرچیز که درجستن آنی، آنی
آدمی برحسب خود همت خویش افزاید
هرچه اندیشه در آن بندد چندان گردد
میل تو با چیست ببین بی شک آنی بالیقین
بنگر خود را که چه ای زاغی یا باز و هما
(معادشناسی، حسینی تهرانی، ج 2، ص 167)
هرچند دلبند تست خداوند تست
و هرچه هوای تو خدای تو
(معادشناسی، حسینی تهرانی، ج 2، ص 167)
لذا انسان آن چیزی است که می اندیشد. یعنی همان من هستم. بگو درباره چه چیزی می اندیشی تا بگویم تو چیستی؟ درباره حقیقت فکر می کنی تو حقیقتی.
درباره خدا فکر می کنی، تو مثال خدا هستی. درباره کاری می اندیشی که کار سگ است، تو سگ هستی. دراینکه انسان همان چیزی است که آن را می خواهد و به آن می اندیشد در روایات زیادی روی آن تاکید شده است.
«من احب حجرا حشره الله معه» اگر انسان سنگی را دوست بدارد با همان سنگ محشور گردد چون خودش سنگ می شود.
شخصی از اهل خراسان از راه دور با رنج فراوان درحالتی که عشق به اهل بیت در وجودش موج می زد با پای پیاده بطوری که کفش هایش پاره شده و از بین رفته بود و پای او زخم برداشته بود خدمت امام باقر(ع) رسید و خدا را از ا ین ملاقات شکرگزاری کرد و عرض کرد: یابن رسول الله هیچ چیزی جز محبت شما اهل بیت مرا به این جا نکشیده است و بعد پاهای زخمی شده را نشان داد. امام فرمودند: هر کسی هرچه را دوست داشته باشد با همان محشور می شود، یعنی حقیقتش هم آن می شود. (شهید مطهری، فلسفه اخلاق، ص 125-123)
مرحوم حاج اسماعیل دولابی گفته اند: موضع نظر حق تعالی قلب ونیت و توجه شماست.
اگر توجه قلبی و اقبال شما بیشتر به اوست و بیشتر قلب شما را محبت حق تعالی گرفته است، شما طالب خدایید. کفه ترازو هرطرف سنگین شد تا آخر پایین می رود. اگر بیشتر توجه قلبی شما به دنیاست، شما اهل دنیا هستید.
داشتن یا نداشتن دنیا هیچ مهم نیست، علاقه و توجه و دلبستگی به دنیا خیلی مذموم است. لذا توجه به دنیا، دنیاست. «اللهم لاتجعل الدنیا اکبر همنا ولا مبلغ علمنا» خدایا دنیا را هدف و هم بزرگتر ما و نهایت و اوج دانش ما قرارمده. (مصباح الهدی، ص 211)
آیت الله حسینی تهرانی می گویند: الله یعنی کسی که قلب انسان متوجه او است. همیشه با اوست. طواف دور حرم او می کند و درواقع خلوت و جلوت دل را پر کرده و انسان همیشه در اندیشه او و درخاطر اوست. این مقصود و معبود انسان است. این مألوه معبود انسان است. زن و فرزند، تجارت، علم و دانش، نفس و جان و... هر کدام معبود انسان می توانند باشد.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گویند: اگر انسان دیده باطن داشته باشد، می بیند به محض این که غیر خدا را در دل راه دهد، باطن برزخی او به همان صورت در می آید.
اگر غیر خدا را بخواهی قیمت تو همان است که خواسته ای و اگر خدا خواه شدی، قیمت نداری. «من کان لله کان الله له»
کوشش کن قلب تو برای خدا باشد. وقتی قلب تو برای خدا باشد، خدا آن جاست وقتی خدا آنجا بود همه آنچه مربوط به خداست در آن جا حاضر و ظاهر خواهد شد.
هر وقت اراده کنی همه نزد تو خواهند آمد چون خدا آنجاست. ارواح همه انبیاء و اولیاء آن جا هستند. اراده کنی مکه و مدینه همه نزد تو هستند. پس کوشش کن قلبت فقط برای خدا باشد تا همه آنچه مخلوق خداست نزد تو حاضر باشند.
پیامبر (ص) درسفارش به ابوذر فرمودند:
«یا اباذر لیکن لک فی کل شیء نیه صالحه حتی فی النوم والاکل»
ای اباذر تلاش کن برای هر کاری نیت خوب داشته باشی حتی درخواب و خوراک ایشان می فرمایند: همه کارها باید برای خدا باشد، حتی خوردن و خوابیدن (یادنامه شیخ رجبعلی خیاط محمدی ری شهری ص 817-261)
هرگاه این استکان چای را به قصد خدا بخوری دل تو به نورالهی منور می شود ولی اگر برای حظ (لذت) نفس خوردی، همان می شود که خواسته بودی.
شیخ به کفاش می فرمود: وقتی کفش می دوزی اولاً برای خدا سوزن را فروکن و بعد این که آن را خوب و محکم بدوز تا به این زودی ها پاره نشود، هر درزی که می دوزی به یاد خدا بدوز و محکم بدوز. این جا (خانه من) که می آیید برای خدا بیایید، اگر برای من بیایید ضرر می کنید. در اتو برای خدا فوت کن. باید علاقه به فرزند برای خدا باشد. مقدس ها همه کارشان خوب است فقط (من) خود را با (خدا) باید عوض کنند. برای خدا کار کنید. شب که به خانه می روی و همسرت را می خواهی ببوسی برای خدا ببوس. در تمام زوایای زندگی انسان باید خدا باشد، کسی که صددرصد برای خدا کار کند خدا هم برای او خواهد بود. تو برای خدا باش، خداوند و ملائکه اش برای توست. اگر انسان موفق به عمل هم نشود، صحبت آن، اثر خوبی در روحیه او می گذارد. (همان، ص 861)
در این جا به یک نکته بسیار مهم اشاره می کنیم که البته می تواند به عنوان نتیجه بحث های گذشته تلقی شود. و آن اینکه: من برای خوب شدن چه کار باید بکنم؟ در پاسخ می گوییم: اگر فکر و اندیشه و نیتت خوب شد، خودت و شخصیتت نیز خوب خواهد شد، منظور از خوب یعنی خدایی باشد. برای رضای خدا باشد. اگر فکرت قشنگ شد، خودت هم قشنگ می شوی. اگر نیت تو مثبت شد، شخصیت و حقیقت تو نیز مثبت می گردد. اگر فکرت خیرخواهی، عدالت خواهی، مهربانی، صفا، صداقت بخود گرفت، روح و جان و حقیقت تو همان می شود. در این صورت شخصیت و حقیقت تو، شخصیتی مستقل و ثابت و استوار می شود. بنابراین اگر نتوانستیم محیط پیرامونی را مثل میز، صندلی، جسم، خانه، زن، بچه، مال، مقام، دنیا، دوست و... را اصلاح کنیم، جای نگرانی نیست. هر چند عوامل بیرونی در شکل دهی شخصیت انسان مؤثر است، اما نهایتا این خود ما هستیم که انتخاب می کنیم و این خود ما هستیم که هر جور دلمان خواست می توانیم شخصیت و منش و حقیقت خود را بسازیم. حتی در محیط پیرامون خود تأثیرگذار باشیم همانند انبیاء الهی، اولیاء خداوند که هم بر محیط عصر خودشان تأثیر گذاشتند و هم در جوامع عصرهای آینده نقش آفرینی کردند. مهم این است که من بتوانم خودم را فردی مستقل تربیت کنم و این تنها از راه تقویت فکر و نیت ممکن است. اگر چنین شد حقیقت من، در درون خودم خواهد بود و از دسترس راهزنان بیرونی مثل شیطان و انسانهای شیطان گونه در امان خواهم بود. دیگر در این صورت من وابسته به میز، صندلی، مقام، ثروت، زن و بچه، دوست، دنیا و... نیستم بلکه من وابسته به نیت و فکر خودم خواهم بود و از همه تحولات بیرونی استقلال پیدا کرده ام.
اگر فکرت خوب و الهی شود، در دنیا و آخرت با خوبان و اولیاء الهی هستی. اگر فکرت بد و شیطانی شود، در دنیا و آخرت با بدان و شیاطین هستی. اگر فکرت خوب شد، ولی موفق نشدی کار خوب انجام دهی، همان نیت و فکر خوب تو را سعادتمند و کامل می کند. اگر فکرت خوب شد، عملت هم خوب می شود گرچه کم باشد.
امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «قیمه کل امرءما یحسنه» قیمت و مرتبه و ارزش هر شخصی همان چیزی است که نیکو می داند آن را. (نهج البلاغه، حکمت 87)
در عبارت دیگر فرموده اند: «قدر کل امرء ما یحسن» (مجموعه آثار شیخ عباس قمی، ص 122) قدر و منزلت (شخصیت) هر فردی همان است که خوب می پندارد. (هر چیز را که خوب و نیکو می شمارید شخصیت و حقیقت شما هم همان است. )
در روایت دیگری علی(ع) فرمودند: «انت مع من احببت» تو یگانه و متحد هستی با هر کسی که او را دوست داری. (بحارالانوار، ج6، ص 871)
«المرء مع من احب» انسان همراه و هم تیپ کسی است که آن را دوست دارد. (33) (منتخب میزان الحکمه، پیشین، ج1، ص 132)
«ایاک ان تحب اعداء الله او تصفی ودک لغیر اولیاء الله فان من احب قوما حشر معهم. بپرهیز از اینکه دشمنان خدا را دوست بداری یا دوستی خود را برای کسانی جز اولیاء خدا خالص گردانی، که به راستی هر کس مردمی را دوست بدارد با آنها محشور گردد. (غررالحکم و دررالکلم آمدی، ج1، ص 712)
مرحوم علامه طباطبائی(ره) در تفسیر آیه «قل کل یعمل علی شاکلته» (اسراء/48) می فرمایند: عمل انسان مترتب بر شاکله اوست به این معنا که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمی است. (از کوزه همان برون تراود که در اوست) . پس شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جاری در بدن است که بدن و اعضاء و اعمال خود آن را مجسم نموده است. این شاکله همان احوال روحی درون ذات اوست که روحش با آن شکل گرفته و نیز ملکات و اوصافی است که از بیرون ذات او بر او تحمیل شده و بر اثر تکرار و هم زیستی با آنها خو گرفته است.
به عبارت دیگر: شاکله همان شخصیت روحی است که از مجموع غرائز و عوامل خارجی بدست می آید.
مرحوم طباطبائی از دیدگاه فلسفی می فرمایند: میان فعل و فاعلش سنخیتی وجودی و رابطه ای ذاتی است. فعل مرتبه نازله وجود فاعل است. لذا فعل بد مرتبه نازله فاعل (شخصیت فاعل) و فعل خوب مرتبه نازله شخصیت فاعل است. لذا فاعل هرگونه شخصیت سازی کند فعل و اثرش نیز همانطور و کاملا مناسب با فاعلش خواهد بود. به تعبیر ملاصدرا فعل و اثر، عین ربط و غیرمستقل از فاعلش می باشد. (المیزان، ج31، صص 269-262)
آیت الله مشکینی می گویند: شاکله همان طبیعت و خوی سرشته شده انسان است و در پاره ای از روایات به نیت تفسیر شده است. و شاید علتش آن باشد که نیت از شاکله و خوی طبیعی آدمی سرچشمه می گیرد. لذا معنای آیه «کل یعمل علی شاکلته» این می شود که: مبنای عمل هر انسان و منشاء همه کارهایی که انجام می دهد نیت اوست که از شاکله و خوی طبیعی او سرچشمه می گیرد. پس نیت منشاء و ملاک همه اعمال است و دخالتی تام در نیکی و زشتی و خوبی و بدی آنها دارد. (83) (درس هایی از اخلاق، پیشین، صص 65-46)

 

منبع: روزنامه کیهان ۱۳۸۹/۴/۱۴
نویسنده : محمد مهدی رشادتی

نظر شما