جهنمی به نام آمریکا، نگاهی به فیلم رودخانه مرموز؛ فیلم محبوب منتقدان آمریکایی
روزنامه شرق، یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲ - ۱۸ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۱۱ ژانویه ۲۰۰۴
جیمز براردینلی - ترجمه نگین جواهریان: فیلم «رودخانه مرموز» فرصت مناسبی را برای کلینت ایستوود فراهم کرده تا ناکامی تلاش هایش را در فیلم «آزمایش خون» جبران کند.ایستوود برای اولین بار بعد از «نیمه شب در باغ خیر و شر» ، تلاش های پیگیرانه اش را فقط روی مهارت های کارکردانی متمرکز کند.این دوران زندگی او را شاید بتوان «دوران غیبت از روی پرده و حضور پشت دوربین» نامید و واقعا نتیجه این تلاش، تبلور زیباترین مفاهیم هالیوودی در طول دهه گذشته است.با یک نگاه منطقی، فیلمنامه برایان هلگلند کاملا به داستان لیهین وفادار مانده است.فیلم، داستانی درباره گناه، جرم و مجازات را به تصویر می کشد، درامی که شامل عناصر مرموز و پرهیجان پلیسی است و با بازی های جذاب و اثرگذار درهم آمیخته است.
سه شخصیت اصلی فیلم، جیمی (شان پن)، شان (کوین بیکن) و دیو (تیم رابینز) هستند.بار اول، آن ها را در حومه آرام شهر بوستون می بینیم، در حالی که در اوج هیجان دوران کودکی سرگرم بازی هاکی در خیابان ها هستند.یک سواری توقف می کند.مردی درشت هیکل از آن پیاده می شود و خودش را به عنوان یک پلیس معرفی می کند.پلیس قلابی بچه ها را بابت این که اسمشان را روی در و دیوار خیابان ها نوشته اند تهدید می کند و دیو را وامی دارد که سوار شود.سواری حرکت می کند و وقتی از پیچ اول می گذرند، دیو می فهمد این پلیس نیست و یک بچه دزد است.بعد از آن، دیو تا چهار روز غیب می شود و بالاخره از مخفی گاه دزدها فرار می کند.
بخش اعظم داستان، سی سال بعد از این ماجرا آغاز می شود:درطول این سال ها جیمی، شان و دیو بدون این که هیچ رابطه ای با هم داشته باشند بزرگ می شوند.جیمی حالا صاحب یک مغزه خواروبارفروشی است و شهرت خوبی هم ندارد، با همسر دومش آنابت عروسی کرده و دختر بزرگش کیتی، نورچشمی او است.شان این روزها کارآگاه پلیس دولتی ماساچوست است و از همسرش جدا شده.دیو هم که از زمان دزدیده شدنش در کودکی کاملا به حال طبیعی برنگشته، با همسرش سلست و پسر کوچکش زندگی می کند.یک شب، برحسب اتفاقات زمانه، این سه دوست قدیمی دوباره دور هم جمع می شوند.درواقع موقعی که کیتی به قتل می رسد، شان و همکارش ویتی به عنوان بازرس پلیس، مسئول تحقیق درباره این جنایت می شوند.از نظر یکی شان مظنون اصلی، کسی است که در شب قتل با دست های خون آلود به خانه برگشته.کلیه شواهد و قرائن نشان می دهند که این آدم همان دیو است.موقعی که شان تحقیقات و بازرسی های رسمی و گسترده اش را انجام می دهد، جیمی هم درصدد این برمی آید که خودش از راه های غیررسمی قاتل دخترش را پیدا کند.جیمی تصمیم می گیرد مجرم واقعی را قبل از آن که پلیس نتیجه را بگوید، معرفی کند.این تنها راهی است که او می تواند دادخواهی را طبق میل خودش انجام دهد.
از همان دقیقه های اول پیدا است که «رودخانه مرموز» مفهومی فراتر از یک داستان جنایی و مرموز را بیان می کند. با کمی تامل در زمینه وجوه مختلف این فیلم می شود این را درک کرد که شیوه بیان مفاهیم، شیوه ای کلیشه ای و متعارف نیست.در بعضی سکانس ها، پیچیدگی خاص و عمیق این سه شخصیت به گونه ای آشکار می شود که تاثیر زیادی روی تماشاگر می گذارد.جدا ازاین، روابط زیبای این سه نفر در دوره کودکی، بر جذابیت فیلم می افزاید.هرچند شکاف زمان آن ها را سی سال از هم دور نگه داشته اما حقایق دوران کودکی (به واسطه ماهیت بخصوصش) تعهد و ارتباط محکمی را بین شان به وجود آورده که هیچ اتفاقی نمی تواند آن را از بین ببرد.تصویر صورت دیو، موقعی که از سر پریشانی و درماندگی و با نگاهی بهت زده پنجره عقب سواری را نگاه می کند، به گونه ای است که انگار آخرین ساعت های زندگی اش را می گذراند.همین نگاه، جیمی و شان را (شاید) به یاد روز مرگ خودشان می اندازد.این همان تعریف و ارتباط ذهنی مرموزی است که میان این سه نفر شکل گرفته. یکی از عوامل اصلی و مهم رودخانه مرموز، بازی شان پن در نقش جیمی است.خشم و اندوه او در سکانس های مختلف، آن قدر اثرگذار است که قطره های اشک را از چشم های تماشاگر جاری می کند.درطول فیلم، سکانس هایی را می بینیم که از رابطه ظریف و حساس کیتی و پدرش خبر می دهند و برای همین هم سکانسی که جیمی جسد دخترش را در سردخانه شناسایی می کند، بسیار غم انگیز و سیاه از آب درآمده است.
شان پن توسط خیلی از منتقدان به عنوان یک بازیگر درجه یک ارزیابی شده، اما بازی او در رودخانه مرموز قطعا به شهرت او کمک بیشتری می کند. تیم رابینز بیشتر از آن که به عنوان بازیگری قدرتمند شناخته شود، به عنوان کارگردانی ماهر مورد توجه قرار گرفته.درصورتی که او (همان طور که از فیلم رهایی از شاوشنک برمی آید) انصافا بازیگر مهم و بانفوذی است.دیو که نقشش را رابینز بازی می کند، در دوران کودکی مورد تعدی دزدها قرار گرفته و با مشکلات روحی متعددی روبه رو شده است.در سکانس های مختلف فیلم، به لحاظ احساسی، با یک نوع ماهیت خنثی در بازی رابینز مواجه می شویم و این همان چیزی است که برای نقش دیو ضروری بوده است.تلاش کوین بیکن برای نزدیک شدن به نقش شان و ظرافت این نقش هم همین طور است.او همه تلاشش را به کار می گیرد تا مثل یک کارآگاه واقعی در موقعیت های مختلف خودش را از مسائل احساسی دور نگه دارد.بیکن حتی در لحظه های خاصی، تصویری گذرا از آشوب و اضطراب درونی اش را به ما منتقل می کند.این را هم می توان گفت که در چنین فیلمی که بازیگری جزء عوامل اساسی شکل گیری اثر است، این کیفیت کاری بازیگران نقش های غیراصلی است که تفاوت یک فیلم نسبتا خوب و یک شاهکار هنری را نشان می دهد.برای همین هم ایستوود گروه بازیگرانش را در این فیلم با دقت زیادی چیده است.با تحلیلی عمیق تر شاید بتوان گفت که تنها نقطه ضعف فیلم در پایان بندی به چشم می آید.به عبارتی دیگر، درحالی که تماشاگر منتظر پایانی آرام و بی دغدغه است، کارگردان دو سکانس غیرضروری را اضافه می کند که وجودشان جز طولانی کردن فیلم توجیه دیگری ندارد.اما این سکانس در مقابل همه سکانس های قوی و اثرگذار قابل چشم پوشی است.نکته مهم این است که به کارگرفتن ترفندها و طرح های فکرشده برای چنین داستان پیچیده ای کار سختی است.اما ایستوود همه عوامل داستان را به خوبی در مشت خود داشته است.رودخانه مرموز، پر از فضاهای غمگین، تهدیدکننده و پیام دار است.
درحقیقت هیچ سکانس بی ارزش و سطحی (که اغلب در فیلم های کارآگاهی دیده می شود) این جا وجود ندارد.فیلم، با قدرت خاص خود از یک تراژدی به سوی تراژدی دیگری حرکت می کند و ما به عنوان تماشاگر شاهد هستیم که هر حادثه ای زندگی قهرمان های داستان را چگونه تغییر می کند.
در کنار فیلمنامه هوشمند و قدرتمندی که سکانس های مسحورکننده و جذابی را آفریده، ایستوود همه عناصر و اجزای سینمایی را به گونه ای در کنار هم سازماندهی کرده که قطعا فیلم در مراسم اسکار موفقیت های چشمگیری را به دست می آورد.یکی از خصوصیت های مهم رودخانه مرموز این است که فیلم در طول یک روند غم انگیز، لحظه هایی فراموش نشدنی را خلق می کند.بدون شک تصاویری که از چهره های جیمی، دیو و شان در فیلم دیده می شود تا مدت ها بعد از ترک تالار سینما در ذهن و روح ما نقش می بندد.در روزگاری که هدف نهایی بیشتر فیلم ها خلق مسرت های زودگذر است و هیچ معنای عمیقی را بیان نمی کنند، رودخانه مرموز قابل تحسین و ستایش است.درحقیقت، قدرت فیلمنامه و اهمیت پیرنگ داستان و کلیه ترفندها و شگردهای به کار گرفته شده از یک سو و انتخاب بازیگرها و تاکید روی شخصیت ها از سویی دیگر، دست در دست هم داده اند تا فضایی را رؤیایی و خاطره انگیز را پدید آورند.
نظر شما