آشنایى با دانش اسباب نزول بخش اول
فهرست عناوین
محمد بهرامى ـ سید ابراهیم سجّادى
نـوشـتـارى کـه در پـیـش رو دارید, تحقیقى است درباره اسباب نزول قرآن که خود موضوعى از علوم قرآنى است. دربـاره اسـبـاب نـزول, سـخن بسیار است و کمتر نوشته اى را مى توان یافت که همه مـبـاحـث اسـبـاب نـزول را شامل باشد. ما نیز ناگزیریم در این نوشتار, به صورت گزینشى عمل کنیم. در مقدمه این پژوهش, بیان نکاتى چند ضرورى است که نخست بدانها مى پردازیم:
تعریف علوم قرآنى
چـنـانـچـه یادآور شدیم, بحث اسباب نزول, از جمله مباحثى است که در قلمرو علوم قـرآن مـطـرح بوده و هست, از این روى, جا دارد که ابتدا نگاهى به اصطلاح «علوم قرآن» داشته باشیم.
واژه «عـلـوم قـرآن» دو کـاربـرد دارد: گـاه مـنظور هر دانش و آگاهى است که مـى تـواند درباره قرآن مطرر شود و مرتبط با قرآن باشد که در اصطلاح «علوم قرآن اضافى» نامیده مى شود.
دیـگرى به اعتبار این که در طول زمان, سرانجام مباحثى درباره قرآن و مرتبط با آن شکل گرفته و به مجموعه آن مباحث, عنوان «علوم قرآن» را داده اند که در این صـورت, قلمرو علوم قرآن معّین و محدود خواهد بود و آن را در اصطلاح «علوم قرآن الـبته این تعریف, قابل نقد است, زیرا بر این اساس باید علم صرف و نحو و معانى هر علمى که در خدمت قرآن یا مستند به آن باشد, علوم قرآن اضافى نامیده مى شود.علوم قرآن اضافى را چنین تعریف کرده اند: «کل علم یخدم القرآن او یستندالیه...»1اسمى یا علمى» گویند.
و بـیـان و بـرخى علوم انسانى و تجربى, که در فهم قرآن دخالت دارند و مى توانند مـورد اسـتـفـاده گیرند, از علم قرآن به شمار آیند! با این که چنین نیست, زیرا مـنـشائ این علوم, قرآن نمى باشد, و قبل از قرآن مطرح بوده و یا بدون ارتباط با قرآن مطرح شده و شکل گرفته اند.
پـس سزاوار این است که بگوییم «علوم قرآن اضافى» علومى است که در دامان قرآن و در پـى تـلاش براى شـنـاخـت آن مطرر شده و یا قابل طرراند; مانند علم ناسخ و منسوخ, اعجاز قرآن, اعراب قرآن, نکات ادبى, بلاغى, اخلاقى, اجتماعى و....
بـنـابـرایـن, عـلـم فقه تا آن جا که درباره آیات الاحکام و مستندات قرآنى بحث مـى کند, از علوم قرآن (به معناى نخست) به شمار مىآید, ولى هرگاه درباره منابع دیگر و مستند به حدیث یا عقل و یا اجماع بحث کند, خارج از علوم قرآن اضافى است.
علوم قـرآن عـلمى, دانشى شکل یافته و تدوین شده است که داراى مباحث و فصلهاى مشخصى است و در هر فصل آن خصوصیتى از قرآن مورد بررسى قرار گرفته است.
بـنـابـرایـن, قلمرو و مباحث «علوم قرآن علمى» محدود و معیّن است و منحصر در همان مباحثى که معمولا کتابهاى علوم قرآن به آنها پرداخته اند.
پس اگر «زرکـشـى» گفته است: «علوم قرآن شمارش نمى شود.»2 منظور علوم قرآن اضافى بوده است, نه علوم قرآن علمى.
و اگـر سـیوطى مى نویسد: «علم طب, جدل, هیئت و... از علوم قرآنى است.»3 ممکن اسـت نظرش «علوم قرآن اضافى» باشد, آن هم آن مقدار از این مباحث که مستند به آیات قرآن و یا درباره قرآن طرر شده باشند و نه همه مباحث این علوم. اگر سخنان زرکشى و سیوطى را این چنین توجیه کنیم, اشکال برخى اشکال کنندگان بر ایـشـان وارد نـخـواهـد بـود که گفته اند: «اینان گرفتار زیاده روى شده اند.»4
1
تاریخ پیدایش و تکامل علوم قرآن
درباره تاریخ پیدایش واژه «علوم قرآن» آراى مختلفى اظهار شده است که عبارتند از:
در قرن دوم هجرى (زمان خلافت رشید), شافعى به کار برده است, زیرا وى در3. قرن سوم هجرى7;. ولى مى توان گفت این واژه را2. قرن پنجم هجرى16;. قرن هفتم هجرى5; جـواب رشید چنین مى گویند: «... انّ علوم القرآن کثیرة...»8 امّا درباره این که سرآغاز شکل گیرى مباحث قرآنى چه زمانى بوده, مى توان گفت که سرآغاز آن عصر پـیـامبر و روزگار نزول قرآن است, زیرا در این عصر بود که اسباب نزول و ناسخ و مـنـسوخ و... در قالب روایات بیان مى شد; هر چند مکتوب و مدوّن نبود و به عنوان یک علم شناخته نمى شد و درباره آنها نقد و بررسى صورت نمى گرفت9.
دربـاره زمان تدوین علوم قرآن اضافى, چند نظریه ارائه شده است: برخى مى گویند: پس از رحلت پیامبر10 و برخى معتقدند در قرن دوم هجرى صورت گرفته است11. بـه هـر حـال, ایـن مطالب غیر منسجم و فاقد تجزیه و تحلیل و صرفاً به صورت نقل حدیث بوده و صورت علمى نداشته است.
2
تاریخ نگارش علوم قرآن علمى
دربـاره تـدوین کتابهایى که امروز آنها را به عنوان «علوم قرآن» مى شناسیم و در بـردارنـده مـبـاحـث مـعـیـّنـى هـسـتند که تحت عنوان علوم قرآن علمى, قابل شـنـاسایى اند نیز, چند نظریه وجود دارد: 1. مشهور مى گویند: در قرن هفتم نگارش این علوم آغاز گردیده است11.
2. زرقـانـى بـر ایـن اعتقاد است که علوم قرآن به صورت یک مجموعه در قرن پنجم, تـوسـط «عـلـى بـن ابـراهـیم حوفى» ت 430 ه' ـ تحت عنوان «البرهان فى علوم القرآن» به نگارش در آمده است13.
3. برخى براین باورند که قبل از قرن پنجم, کتبى تحت عنوان علوم قرآن تدوین شده است; مـانـند: «الحاوى فى علوم القرآن»14, تا…لیف محمد بن خلف بن مرزبان ت 309 هـ'; «الـرغـیـب فى علوم قرآن»15, تالیف محمد بن عمر الواقدى ت 207 ه'; «فـى عـلـوم الـقـرآن»16, تالیف ابوبکر محمّد بن القاسم الانبارى ت 328 ه' و «الاسـتـغنا… فى علوم القرآن»17, تالیف محمد بن على الادفوى ت 388 ه'. ولى از آن جـا که کتابهاى یاد شده اکنون قابل دستیابى نیستند تا میزان ارتباط آنها با عـلـوم قـرآن مـورد داورى قرار گیرد, نمى توانیم روى آنها حساب جدّى باز کنیم و وجود آنها را مسلّم بدانیم.
3
سبب نزول عام و سبب نزول خاص
آیه ها و سوره هاى قرآنى, از نظر سبب نزول به دو دسته تقسیم مى شوند:.
1. آیـه هـا و سوره هاییى که سبب نزول خاصى ندارند و سبب نزول آنها سبب نزول عام است, که همان فلسفه نزول قرآن (هدایت, انذار, تبشیر و...) باشد.
2. آیه ها و سوره هایى که سبب نزول خاص دارند18 و متناسب حادثه یا جریانى خارجى آنچه در این جا موضوع بحث قرار خواهد گرفت اسباب نزول خاص است. پس نخستین نازل شده اند.
بحث را با تعریف اسباب نزول, آغاز مى کنیم.
سـبـب نـزول, عـبارت است از: حادثه, یا سوئال و... که در عصر پیامبر(ص) اتفاق افـتاده و باعث نزول آیه, آیه ها و یا سوره اى از قرآن شده است که به شکلى اشاره به آن حادثه یا سوئال و... دارد.
بنابراین, اگر آیه یا سوره اى نظر به رخدادهاى گذشته تاریخ (قبل از اسلام) داشته بـاشـد, آن رخدادها سبب نزول نامیده نمى شود; مانند هجوم ابرهه که «واحدى» آن را سـبـب نزول سوره فیل مى داند, در حالى که شرط تقارن زمانى بین سبب و مسبب را ندارد و نباید سبب نزول نامیده شود.
آیا همه آیات, سبب نزول خاص دارد؟ حدیثى ازحضرت على(ع) نقل شده که برخى از آن اسـتفاده کرده اند همه آیات سبب نزول خاص دارد. آن حدیث چنین است: «و ما نزلت آیـة الا و قـد عـلمت فیم نزلت و على من نزلت و بم نزلت.»19 ولى استفاده آنان, بـا منظور امام(ع) هماهنگ نمى نماید, چه این که مقصود حضرت على(ع) از این بیان, اثـبات این حقیقت است که من به تمام خصوصیات آیات آگاه هستم, مى دانم هر آیه در چه موردى و مـوضـوعـى نـازل شده, مخاطبش کیانند و چرا نازل شده؟ آیا سبب خاص داشـتـه است یا خیر؟ بنابراین, روایت یاد شده منافاتى با مطالب گذشته ما ندارد کـه سـبب نزول را به دو دسته تقسیم کردیم و گفتیم که برخى آیات داراى سبب نزول عام و فاقد سبب نزول خاص اند.
4
کارآیى و فواید اسباب نزول
برخى گـمـان کرده اند در این فن فایده اى نیست به دلیل این که اسباب نزول نوعى تـاریخ است20. گویا معتقدان این نظریه پنداشته اند که تاریخ, هیچ فایده اى ندارد و بـر ایـن اسـاس فـواید اسباب نزول را که نوعى تاریخ است, انکار کرده اند. ولى این سخن پندارى بیش نیست و صاحب نظران21, فواید بسیارى را براین علم مترتب دانـسـتـه انـد و به تبع تاریخ, اسباب نزول نیز فوایدى دارد که به طور فشرده به آنها اشاره خواهیم داشت:.
1. شناخت فلسفه احکام
پـر واضر است که نزول وحى و امر و نهى الهى, داراى فلسفه و عللى است که شناخت آنها تائثیر بایسته اى در فهم و درس آموزى مخاطبان دارد.
شناخت فلسفه احکام از راههاى گوناگونى: آیات, روایات و... میّسر خواهد بود که یکى از آنها شناخت اسباب نزول است.
از آن جـمله سبب نزول آیه ذیل است: «یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما...»22.
از تـو دربـاره شـراب و قـمار مى پرسند. بگو: در آن دو, گناهى بزرگ و سودهایى براى مردم است و البتّه گناه آن دو از سودشان بیشتر است;....
ایـن آیه شریفه بیانگر حکم خمر و قمار است و سبب نزول آیه, اشاره به فلسفه حکم دارد که عبارت است از زایل شدن عقل و نابودى مال. زیرا در آن آمده است: عمربن خـطـاب و مـعـاذبـن جبل و عده اى از انصار خدمت پیامبر آمده, عرض کردند درباره شـراب و قـمار فتوا دهید, زیرا این دو عقل را زایل و مال را نیز تلف مى کند, پس خداوند آیه فوق را نازل فرمود23.
5
2. شناخت دایره شمول حکم
گـاهـى آیـه عـام است و شامل همه مخاطبان و همه موارد مى شود, ولى آیه به وسیله دیـگرى (آیه یا روایتى) تخصیص مى خورد و دایره شمول آن محدود مى شود در این گونه مـوارد, اگـر سـبـب نزول آیه را بدانیم, مخصّص را به غیر مورد سبب نزول اختصاص مـى دهـیـم زیرا معنا ندارد که آیه شامل سبب نزول خود نشود! و همگان معتقدند که حکم عام بـه طـور مـسـلـّم سبب نزول را شامل مى گردد و به وسیله تخصیص, خارج نمى شود.
مـثـلاً آیـه زیـر عـام اسـت و حـکم مى کند: «ان الذین یرمون المحصنات الغافلات الـمـوئمنات لعنوا فى الدینا و الاخرة و لهم عذاب عظیم... بما کانوا یعملون»24 کسانى که به زنان با ایمان پاکدامن بى خبر از کار بد, نسبت زنا مى دهند در دنیا و آخرت لعنت شده, بر ایشان عذابى است بزرگ...
و از سـوى دیگر آیه ذیل خاص است و حکم مى کند: «والذین یرمون المحصنات... فان الـلـه غـفور رحیم»25 کسانى که زنان عفیف را به زنا متّهم مى کنند و چهار شاهد نـمـىآورنـد, هـشـتاد ضربه بزنید و شهادتشان را دیگر نپذیرید, مگر این که توبه کنند...
این آیه, آیه قبلى را تخصیص مى زند. بدین معنا که عذاب عظیم, اتّهام زننده اى را دربر مى گیرد که چهار شاهد نیاورد و توبه نکند.
بـنـابراین, اگر سبب نزول آیه اول را تهمت بر عایشه, طبق روایت اهل سنت و تهمت بـر مـاریـه قبطیه مادر ابراهیم, طبق روایت شیعه26, بدانیم, مخصّص به غیر مورد سـبب نزول, اختصاص خواهد یافت و در این صورت کسانى که به عایشه یا ماریه قبطیه تـهـمـت زده اند, در دنیا و آخرت لعنت شده اند و بر ایشان عذابى است بزرگ; گر چه شاهد بیاورند یا توبه کنند27.
6
3. تخصیص حکم عام به وسیله سبب نزول
در موردى که آیه عام و سبب نزول خاص باشد, مشهور مى گویند: ملاک عموم لفظ است و برخى خـصوص سـبب را ملاک مى دانند و معتقدند از فواید شناخت سبب نزول, اختصاص دادن حکم عام به مورد سبب نزول است.
بـراى نـمونه آیه ظهار «الذین یظاهرون... عذاب الیم»28 عام است, به این معنا کـه هرکس ظهار کند, حکم ظهار در حق او جارى است, ولى بر اساس نظریه دوم, حکم ظـهار در آیه, اختصاص دارد به سبب نزول آیه که ماجراى ظهار اوس بن صامت است29.
و اگـر شـخص دیگرى ظهار کند, حکم ظهار او از این آیه به دست نمىآید, بلکه باید از دلیل دیگرى استفاده کرده.
و آیـه قـذف: «انّ الـذین یرمون المحصنات الغافلات... و لهم عذاب عظیم»30 که حـکـم: لـعـنت و عذاب بر کسانى که بر زنان پاکدامن تهمت زنا مى زنند, عام است, طبـق نـظـر «مـلاک بـودن سبب خاص» باید اختصاص یابد به تهمت زنندگان به همسر پیامبر(ص).
7
4. دفع تّوهم حصر
ظاهر برخى از آیات قرآن, حصر را مى رساند; مثلاً ظاهر آیه:.
«قـل لا اجد فیما اوحى الىّ محرّماً على طاعم یطعمه الاّ ان یکون میتة او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر فانّه رجس او فسقاً اهلّ لغیر اللّه به...»31 گویاى این اسـت کـه مـحرّمات منحصر به این موارد است: مردار, خون, گوشت خوک و حیوانى که بـدون بـردن نام خدا ذبر شده, در حالى که قطعاً محرّمات محدود به این چند مورد نیست و توهّم حصر, صحت ندارد.
در این گونه موارد, سبب نزول مى تواند از جمله قراین عدم حصر باشد; مثلاً در آیه یـاد شـده, سبب نزول این است: «کافران به جهت لجاجت و دشمنى, حرامهاى خدا را حلال و حلالهاى خدا را حرام کرده بودند, این آیه براى شکستن غرض آنان نازل شده و نـه بیان همه محرّمات. بنابراین, موارد یادشده در آیه نه همه موارد حرام, بلکه تنها مواردى است که کافران حلال مى شمرده اند.»32.
8
5. شناخت رجال و شخصیتّهاى صدر اسلام
مـراد شخصیتهایى اند که بعدها در جریانهاى مثبت یا منفى جهان اسلام نقش داشته اند و آگـاهـى از سـوابـق آنان مى تواند در داوریها و تجزیه و تحلیل شخصیّت و اهداف آنـان موئثر باشد. آیات متعددى وجود دارد که درباره ستایش و یا نکوهش فرد و یا افـرادى نـازل شـده است و تنها از طریق شناخت سبب نزول قابل شناسایى اند; از آن جمله:.
1. بـه کـمک سبب نزول آیه: «انما ولیّکم اللّه و رسوله... و هم راکعون» 33, پـى مـى بـریـم که شخص مورد ستایش آیه, امام على(ع) مى باشد و آن حضرت بود که به هـنـگام نماز, انگشترى خویش را به فقیر داد34 و خداوند با این نشانه, او را به مردم به عنوان ولىّ معرّفى کرده است.
2. بـا تـوجه به سبب نزول آیات «سائل سائل بعذاب واقع...» در مى یابیم که این آیـات درباره خلافت على(ع) نازل شده است; چه این که مرحوم علامه امینى سبب نزول ایـن آیـات را از کـتابهاى سى نفر از علماى معروف اهل سنّت این گونه نقل مى کند.
«پـس از ماجراى غدیر خم شخصى ( جابربن نضر یا حارث بن نعمان) به پیامبر گفت:
مـا را بـه پـذیـرش توحید و رسالت خویش و انجام نماز و روزه و حج و زکات دستور دادى و مـا قـبـول کردیم, امّا به این اکتفا نکرده و پسر عموى خود (على) را بر مـا بـرتـرى دادى و گفتى: هر کسى من مولاى او هستم, على(ع) مولاى اوست. آیا این سـخـن از خـود تـوسـت یـا از خـداوند؟ حضرت فرمود: به خدا قسم این امر از سوى خـداوند اسـت. سائل در حالى که به سوى راحله اش باز مى گشت مى گفت: پروردگارا! اگـر فرموده پیامبر(ص) حقّ است پس سنگى از آسمان فرو فرست و یا عذابى نازل کن.
هـنوز به راحله اش نرسید بود, که سنگى آسمانى بر او اصابت کرد و او را کشت.»35
3. از طـریق شائن نزول آیه «... اذ هما فى الغار...»36 متوجه مى شویم شخصى که پیامبر به او دلدارى مى داد و او را به ثبات فرا مى خواند, ابوبکر بوده است37.
9
6. سهولت حفظ الفاظ و فراگیرى معارف قرآن
بـه دلـیـل پیوند اسباب با مسببات و احکام با حوادث و حوادث با اشخاص و زمان و مـکـان, شـناخت سبب نزول باعث آسانى حفظ و سهولت فهم آیه و یا آیاتى است که در مـورد آن نـازل شـده اسـت و هـر یـک از امور یادشده علت مى شود براى نقش بستن و ترسیم هر چه بهتر آیات در ذهن و یادآورى همان آیات به هنگام نیاز.
7. فهم معانى آیات
دربـاره نـقش سبب نزول در فهم معانى آیات, آراى متفاوتى اظهار شده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم.
واحدى مى نویسد:.
«ممکن نیست تفسیر آیه, مگر زمانى که سبب نزول آیه را بدانیم.»38.
ابن تیمیه مى نویسد:.
«شـنـاخت سبب نزول, به فهم آیه کمک مى کند, زیرا علم به سبب, باعث علم به مسبب مى شود.»39.
شاطبى مى نویسد:.
«شناخت اسباب نزول براى کسى که درصدد شناخت قرآن مى باشد, لازم است.»40.
علامه طباطبایى مى نویسد:.
«اسـاسـاً مقاصد عالیه قرآن مجید که معارفى جهانى و همیشگى مى باشد در استفاده خـود از آیـات کـریـمـه قرآن, نیازى قابل توجه و یا هیچ نیازى به روایات اسباب نزول ندارد.»41.
موئلف تفسیر الفرقان مى نویسد:.
«شـائن نزول آیات, گاه کمک به فهم معانى آیات مى کند, ولى براى فهم معانى آیات شرطى ضرورى به حساب نمىآید.»42.
ایـن آرا در مـجموع, دور نمایى از گرایشهاى موجود میان مفسّران را مى نمایاند و تحقیق کامل در این نظریات و سایر انظار را به مجال مناسب آن وا مى نهیم.
10
8. شناخت آیات مکى و مدنى
آیات قرآن به دو دسته تقسیم مى شوند: آیات مکى و آیات مدنى.
در تعریف مکى و مدنى, چند نظریه وجود دارد که مشهورترین آنها عبارت است از:.
«آیاتى که پیش از هجرت نازل شده مکّى و آیاتى که پس از هجرت فرود آمده, گر چه در مکه نازل شده باشد, مدنى نامیده مى شود.»43.
از جمله عواملى که مى تواند مکان و زمان نزول یک آیه را مشخص سازد, سبب نزول آن است.
براى نمونه در سبب نزول آیه: «اکان للناس عجباً...»44 آمده است:.
«هـنـگـامـى کـه خـداوند محمد(ص) را به پیامبرى برگزید, اعراب گفتند: خداوند بـزرگتر از آن است که انسانى را به عنوان پیغمبر برگزیند, در پس آن آیه «اکان لـلناس...»نازل شده.»45 از تعبیر «هنگامى که خداوند محمّد(ص) را به پیامبرى بـرگزید» به دست مىآید که این آیه در آغاز بعثت و قبل از هجرت پیامبر(ص) نازل شده, بنابراین, آیه مکى است.
نـمـونه دیگر, آیه: «و قالو الن تمسّنا النار الاّ ایاماً معدودة»46 است که در آن آمده:.
«وقـتـى پیامبر به مدینه وارد شدند, یهودیان مى گفتند: عمر دنیا هفت هزار سال اسـت و انـسـانـهـا در بـرابر هر هزار سال یک روز از روزهاى آخرت در آتش شکنجه مى شوند و روزهاى آخرت هفت روز است و پس از هفت روز, عذاب تمام مى شود.»47.
این سبب نزول, صریحاً مى رساند که آیه پس از هجرت نازل شده و آیه مدنى است.
سـیـوطـى در مـوارد مـتـعدّدى براى اثبات مکّى یا مدنى بودن آیات, از سبب نزول استفاده کرده است. از آن جمله مى گوید:.
«مـکـّى بـودن سـوره لیل مشهورتر از نظریه مدنى بودن آن است ولى برخى گفته اند مـدنى است به دلیل روایتى که در سبب نزول این سوره در جریان درخت خرما نقل شده است.»48.
در جاى دیگر مى گوید:.
«بـراى مـکـّى بـودن یـا مـدنـى بودن سوره اخلاص, دو نظرّیه متعارض نقل شده که
متکى اند به دو روایت متعارض که در سبب نزول آیه نقل شده است.
بـرخـى مـیـان ایـن دو حدیث چنین جمع کرده اند, که این سوره مکرر نازل شده است.
الـبته پس از چندى مدنى بودنش براى من ظاهر شد, همچنان که در اسباب النزول این مطلب را بیان داشته ام.»49.
11
9. شناخت اعجاز قرآن
اعجاز قرآن داراى ابعاد مختلفى است; مانند: اعجاز بلاغى, اعجاز علمى, اعجاز از نـظر غناى محتوا و... از جمله ابعاد اعجازى قرآن, خبرهاى غیبى و پیشگوییهاى آن است.
شـنـاخـت ایـن بـعـد از اعجاز قرآن, به طور طبیعى متوقف بر شناخت اسباب نزول و زمینه هاى تاریخى و جانبى نزول آیه است.
خـداونـد در قرآن فرموده است: «الم غلبت الروم...»50 روم مغلوب شد. امّا از آیـه اسـتفاده نمى شود که این مغلوبیت کى و به وسیله چه قوایى بوده و چرا اصولاً قرآن آن را نقل کرده است؟.
اینها سوالهایى است که در پرتو شناخت سبب نزول, فهمیده مى شود.
مفسّران در سبب نزول این آیه گفته اند: کسرى لشکرى به روم فرستاد و بر لشکریان خـود مردى را فرمانده ساخت که نامش شهریران بود. آنان به رومیان حمله کردند. و پـیـروز شدند... این خبر به پیامبر و یاران او که در مکه بودند رسید و بر آنان بسیار گران آمد. پیامبر دوست نداشت که مجوس بر رومیان که اهل کتاب بودند پیروز شـونـد. بـر خـلاف پیامبر, کفّار مکّه شادمان گشتند و هر زمان, یاران پیامبر را مـشـاهـده مـى کـردنـد به آنان دشنام مى دادند و مى گفتند: شما اهل کتاب هستید و رمـیان هم اهل کتابند, ما «امیّون» هستیم و فارسیان هم «امیّون» اند, همان طـورى که اهل فارس بر رومیان پیروز شدند اگر ما هم با شما بستیزیم بر شما چیره خـواهیم شد. خداوند این آیه را فرو فرستاد:«الم غلبت الروم...»51 که در این آیـه خداوند از پیروزى رومیان بر فارسیان در آینده خبر داده است و این پیشگویى چـنـد سـال بـعد (همزمان با جنگ بدر)52 به وقوع پیوست و ایرانیان شکست سختى از رومیان خوردند.
تردیدى نیست که دانستن زمان شکست رومیان و پیروزى آنان که در سبب نزول ذکر شده است, نقش روشنى در اثبات اعجاز قرآن دارد.
عـلاوه بـر ایـن, شـناخت اعجاز بلاغى قرآن نیز در مواردى متکى بر شناخت سبب نزول آیـات است, چه این که بلاغت; یعنى «مطابقت کلام با مقتضاى حال به شرط فصیر بودن کلام»53.
شناخت مقتضاى حال, متوقف بر شناخت حال و شرایط و زمینه هاست و سبب نزول
مى تواند شرایط و حال و هواى نزول آیه را براى ما روشن کند.
12
10. شـنـاخـت افـکار, عقاید, آداب و ویژگى هاى مردم عصر نزول
آشنایى با افکار و آراى پـیـشـیـنـیـان از دیـرباز, مورد عنایت پژوهشگران بوده و در عصر حاضر نیز گـرایـشـى از رشـتـه هـاى تاریخ است که به صورت تخصصى درباره آن تحقیق مى شود و عـمـده ترین مرجع در این باره, کتاب هاى تاریخى است و اسباب نزول, در این زمینه, از مـنـابـع مـعتبر و متقن تر از تاریخ است. زیرا اسباب نزول در ارتباط با آیات قـرآن اسـت و هـمـاهـنگى سبب نزول با آیات مربوط به آن, مایه اطمینان و اعتبار نقل ها (روایات اسباب نزول) مى شود.
رواج قـمار در جامعه عرب جاهلى, از جمله خصلت هاى منفى آنان است که از سبب نزول آیه 91 مائده استفاده مى شود.
مشروعیّت ازدواج با برخى محارم از دیگر آداب زشت جاهلى است که در میان عرب قبل از اسـلام مـطرر بوده و از سبب نزول آیه 19 نسا… دانسته مى شود. ابتلاى عرب جاهلى به شرب خمر, از سبب نزول آیه 43 نسا به دست مىآید.
اعتقاد یهودیان به هفت روز بودن آخرت, از سبب نزول آیه 80 بقره به دست مىآید.
اعـتـراف یهود به نبوّت محمد(ص) و بدبینى و دشمنى آنان با جبرئیل, از سبب نزول آیه 96 بقره استفاده مى شود.
13
11. شـنـاخـت زمینه ها و سابقه تاریخى مساله امامت و ولایت
مساله خلافت و رهبرى دینى و سـیاسى امت اسلام پس از رحلت رسول خدا(ص) از عمده ترین مسائل اعتقادى و کلامى است که میان مسلمانان مطرر بوده و هست.
یـکى از منابع مهم داورى در این زمینه, آیاتى است که در پرتو سبب نزول مى تواند مورد استناد قرار گیرد.
آیه: «انـما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکاة و هم راکعون».54 به ضمیمه روایاتى که در سبب نزول آن ثبت شده است, دلالت مى کند که على بن ابى طالب(ع) آن موئمن نمازگزارى است که در حال رکوع, انگشترى خویش را بـه نـیـازمـندى بخشیده است و خداوند با دادن این نشانى, ولایت او را به اهل ایـمـان شناسانده است.55 همچنین آیه: «الیوم اکملت لکم دینکم...» که فهمیدن دقـیـق آیـه, بستگى به شناخت روزى دارد که خداوند در آن روز, دین را کامل کرده اسـت. ویژگى هاى این روز در قرآن یاد نشده و تنها از طریق سبب نزول مى توان بدان پى برد.
سبب نزول مـى گوید: آن زمان, روز غدیر خم بوده است که امامت حضرت على(ع) به مـردم ابـلاغ شـده است.56 و نیز شا…ن نزول آیه: «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الـیـک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته...».57 اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شد, به مردم برسان. اگر چنین نکنى امر رسالت خداى را ادا نکرده اى.
دلالـت دارد کـه «ایـن آیه, قبل از غدیر خم نازل شده و پیامبر را به دعوت مردم فراخوانده تا ولایت على(ع) را به مردم ابلاغ کند.»58.
14
12. شناسایى ادلّه برخى حقایق مطرح در مباحث کلامى.
عصمت اهل بیت که از مباحث کلامى بوده و شیعه به آن اعتقاد دارد, با دلایل متعدّدى قـابـل اثـبـات اسـت و آیـه تـطـهـیر: «... انما یریداللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا.»59.
یـکـى از آنهاست, زیرا هر چند پاکیزگى اهل بیت از گناهان و پلیدىها و برخوردارى آنـان از مـقـام عـصـمت, نکته اى است که از ظاهر آیه استفاده مى شود, ولى این که اهل بیت بر چه کسانى اطلاق شده وعصمت براى چه کسانى ثابت گردیده, چیزى است که بـایـد از شـا…ن نـزول بـه دسـت آورد و شـا…ن نـزول مـى گوید: این آیه درباره پیامبر(ص), عـلـى, فـاطمه, حسن بن على و حسین بن على(ع) نازل شده است.60 و آنانند که از مقام عصمت برخوردارند.
15
13. شناخت ناسخ و منسوخ
در آیـات مربوط به احکام, آیاتى مشاهده مى شود که پس از نزول, جاى حکم آیاتى را کـه قـبلاً نازل شده و مورد عمل بوده, پر کرده و به زمان اعتبار حکم قبلى خاتمه داده است.
آیـات قبلى منسوخ و آیات بعدى که در حکم خود, حکومت بر آن ها دارند ناسخ نامیده مى شوند.61.
بنابراین, آیه منسوخ باید از نظر زمان مقدّم بر ناسخ باشد و در بیشتر موارد به وسـیـلـه سـبـب نزول, تعیین زمان نزول آیه امکان پذیر است; مثلاً در آیه: «یا ایها الذین آمنو اذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین یدى نجواکم صدقة...»62.
کـه پـیش از نجوا با رسول خدا(ص) باید نجوا کننده, صدقه بپردازد (و این حکم در مقطع خودفلسفه خاصّ اجتماعى داشته وچه بسا هدف آن جلوگیرى ازمزاحمتهاى وقت و بى وقـت افـراد نـسـبت به پیامبر(ص) بوده است), ولى به هر حال این حکم براى هـمـیـشـه باقى نماند و آیه دیگرى نازل شده که چنین است: «…اشفقتم ان تقدموا بین یدى نجواکم صدقات فاذلم تفعلوا و تاب اللّه علیکم...»63.
که اشاره دارد به جایز بودن نجوا با پیامبر(ص) بدون دادن صدقه و ما به کمک سبب نـزول ایـن آیـات در مـى یـابیم که آیه اول منسوخ و دوم ناسخ است, زیرا در سبب نـزول چنین آمده: «مقاتل این حیّان گوید: این آیه درباره مسلمانان ثروتمند نـازل شده است و جریان از این قرار بود که آنان همیشه نزد پیامبر(ص) مىآمدند و بـا آن حـضـرت بـه نـجـوا مى پرداختند و بدین ترتیب, حق همنشینى و صحبت فقرا با مـحـمـّد(ص) را نـادیده مى گرفتند. این موضوع, مایه رنجش دیگران بود, تا این که آیـه نـخـسـت نـازل گردید و در آن نجوا کنندگان, مامور شدند تا قبل از نجوا با پیامبر(ص) صدقه اى پرداخت کنند.
پـس از نـزول ایـن آیـه فـقرا چیزى نداشتند و اغنیا بخل ورزیدند و نجواهاى غیر ضرورى کاهش یافت.
سپس آیه دوم نازل شد و به مسلمانان رخصت داد تا بدون دادن صدقه با رسول خدا به گـفت و گوى خصوصى بنشینند.»64 از سبب نزول, آشکار استفاده مى شود که آیه اوّلى زمـان نزولش مقدّم بر آیه دوم است. بنابراین, حکم آن به وسیله آیه دوم نسخ شده است.
آنچه تاکنون درباره آثار و فواید اسباب نزول برشمردیم, تنها بخشى از آنهاست و نـه هـمـه آنها, امّا مى توان گفت که موارد یاد شده, بخش مهمّ آن فواید به شمار مىآید.
16
پیدایش و نگارش علم اسباب نزول
روحیه تلاش براى فهم معارف و پیامهاى قرآن, روحیه اى بود که شخص پیامبر(ص) در مـسـلمانان صدر اسلام به وجود آورد, چه این که در منطق دین و پیامبر, قرآن براى فهمیدن و ادراک و عمل کردن بود و نه صرفاً حفظ الفاظ و تکرار واژه ها و کلمات. ابـوعبد الرحمان مى گوید: کسانى که قرآن را بر ما مى خواندند (امثال عثمان, ابن مسعود و...) به ما خبر دادند که: «وقتى ده آیه را از پیامبر(ص) فرا مى گرفتیم تـا مـعـنـى آنـهـا را درک نـمـى کـردیم و به کار نمى بستیم, از آن ده آیه فراتر نـمى رفتیم.»65 در چنین جّوى, فهم و درک قرآن, آرزو و مقصود همگان بود, با این تـفـاوت کـه بـرخـى چون على(ع) و ابن عباس و ابن مسعود1 و... به دلیل زمینه هاى تـربـیتى و استعداد شخصى, تبحّرى خاص در زمینه معارف و از آن جمله شناخت اسباب نـزول داشـتـند و در میان ایشان, على(ع) بارزترین چهره اى است که در صحنه شناخت قـرآن حـضـور انکار ناپذیر داشت. او از شرایط و ویژگیهایى برخوردار بود که هیچ یـک از مـسـلـمانان نه از آن ویژگیها برخوردار بوده اند و نه ادّعا کرده اند. چه این که وى از کودکى تحت سرپرستى و تربیت پیامبر(ص) قرار گرفت و نخستین شخصى بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد و همیشه همگام و همراه او بود.
على(ع) خود در این باره مى فرماید: «لقد اتبعه اتباع الفصیل اثر امهّ یرفع کل یـوم مـن اخـلاقـه عـلماً و یامرنى بالاقتدا… به و لقدکان یجاور فى کل سنة بحرا… فـائراه و لایراه غیرى و لم یجتمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول اللّه(ص) و خـدیـجـة و انـا ثـالـثـهما, ارى نور الوحى و اشمّ ریر النبوة و لقد سمعت رّنة الـشیطان حین نزل الوحى علیه(ص) فقلت یا رسول اللّه ما هذه الرنّة؟ فقال: هذا الـشـیطان ایس من عبادته. انک تسمع ما اسمع و ترى ما ارى الاّ انّکا لست بنبى و لکنّک وزیر و انک على خیر.»66 من هماره در پى پیامبر بودم, چنانکه بچه شتر در پى مادرش است. هر روزى براى من اخلاقش نشانه اى بر پا مى داشت و مرا به پیروى از آن مى گمـاشت. هر سال در «حرا…» خلوت مى گزید و من او را مى دیدم و جز من کسى وى را نمى دید. آن هنگام جز خانه اى که رسول خدا(ص) و خدیجه در آن بود, در هیچ خـانه اى اسلام راه نیافته بود و من سومین آنها در آن خانه بودم. روشنایى وحى را مـى دیـدم و بـوى نـبـوت را استشمام مى کردم. هنگامى که وحى بر او فرود آمد آواى شـیـطان را شنیدم! گفتم: اى فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: این شیطان است که بـا نـزول وحى احساس نا امیدى دارد از این که دیگر او را عبادت کنند. همانا تو مـى شـنـوى آنـچه را من مى شنوم و مى بینى آنچه را من مى بینم جز این که تو پیامبر نیستى و وزیرى و بر راه خیر مى روى.
بدیهى مى نماید که چنین شخصیتى آگاهترین مردم به علوم قرآن و نیز اسباب نزول آن باشد و دقیقتر از هر کس دیگرى, شائن نزول آیات را بداند.
17
عـلى(ع) در این باره مى فرماید: «قال... فما نزلت علیه آیة فى لیل و لانهار و لاسـمـا و لاارض و لادنـیا و لا آخرة... الاّ اقرانیها و علّمنى تاویلها... و کیف نـزلـت و ایـن نـزلت و فیمن انزلت...»67 آیه اى بر پیامبر(ص) در شب و روز و در آسمان و زمین و درباره دنیا یا آخرت...
فـرود نیامد, مگر آن را بر من خواند و تاویل, کیفیت نزول و مکان و سبب نزول آن آیه را به من آموخت....
در مورد دیگرى مى فرماید:
«فواللّه ما نزلت آیة من کتاب اللّه فى لیل و لانهار و لامسیر و لامقام الاّ و قد اقـرانـیـهـا رسـول اللّه(ص) و علّمنى تاویلها. فقام الیه ابن الکوا فقال: یا امـیرالمومنین(ع) فما کان ینزل علیه و انت غائب عنه؟ قال: کان رسول اللّه(ص) مـا کـان یـنزّل علیه و انا غائب عنه حتى اقدم علیه فیقرا…نیها و یقول لى: یا عـلـى! انـزل الـلـّه عـلـىّ بـعـدک کذا و کذا و تاویله کذا فیعلّمنى تنزیله و تـاویـلـه.»68 از مـن دربـاره کتاب خدا بپرسید ! زیرا به خدا سوگند آیه اى در کـتاب خدا نیست که در شب یا روز در حال سفر یا به هنگام اقامت نازل شده باشد و رسول خدا بر من تلاوت نفرموده و تفسیرش را به من نیاموخته باشد.
ابـن الـکوا از جا برخاست و گفت: اى امیر موئمنان! آیاتى که در غیاب تو بر وى نـازل مـى شـد, چه؟ على(ع) فرمود: رسول خدا آیاتى را که در غیاب من بر وى نازل مى شد (به خاطر مى داشت) چون به حضورش مى رسیدم بر من تلاوت کرده, مى گفت: اى على! در غیاب تو خدا چنین وحى فرستاد و تفسیرش چنین است. به این سان تفسیر آن و چگونگى نزولش را به من مىآموخت.
بـا تـوجه به مضمون این روایات, در مى یابیم که ایراد برخى نویسندگان69 نسبت به آگـاهـى عـلى(ع) از تمامى اسباب نزول, اساس و پایه اى ندارد, زیرا شخصیت دینى و عـلمى على(ع) در روایات فریقین از چنان ویژگى و جایگاهى برخوردار است که امکان ,تسلط وى بر علوم قرآن و خصوصاً سبب نزول را بسى مبرهن مى سازد.
1. مـحـمـد سـالم محیسن, فى رحاب القرآن. (مصر, مکتبة الکلیات); زرقانى مناهل العرفان فى علوم القرآن, (بیروت, دارالفکر), 231.
2. سیوطى, الاتقان, تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم, (1367), 241, مقدمه.
3. سیوطى, الاتقان, 332.
4. زرقانى, مناهل العرفان فى علوم القرآن, 231.
5. همان 341.
6. همان, ;351 محمد سالم محیسن, فى رحاب القرآن الکریم12.
7. رشید رضا در مقدمه تفسیر مجمع البیان, (بیروت, احیا… التراث العربى)7.
8. زرقاغنى, مناهل العرفان فى علوم القرآن, 331.
9. هـمـان, ;281 داود الـعـطـار, موجز علوم القرآن;25 محمد ابو شبهه, المدخل لـدراسـة الـقـرآن الـکریم, (بیروت دارالجیل, 1992); محمد سالم محیسن, فى رحاب القرآن الکریم9.
10. داود الـعـطـار, مـوجز علوم القرآن;26 محمد ابوشبه, المدخل لدارسة القرآن الکریم9.
11. ابن کثیر, تفسیر القرآن العظیم, (بیروت, دارالمعرفة), ;171 زرقانى, مناهل العرفان فى علوم القرآن, 311.
18
12. زرقانى, مناهل العرفان فى علوم القرآن, 341.
13. همان, 351.
14. ابن ندیم, الفهرست.
15. رشید رضا, مقدمه مجمع البیان, 71.
16. محمد سالم محیسن, فى رحاب القرآن الکریم12.
17. همان13.
18. سیوطى, الاتقان, 1071.
19. مجلسى, البحار, 13840,139,144,;157 شیخ صدوق, عیون اخبار الرضا, ;671 حسکانى, شواهد التنزیل, (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى), 401, 44, 45 و....
20. سیوطى, الاتقان, 1071.
21. زرین کوب, تاریخ در ترازو.
22. بقره219.
23. واحدى, اسباب النزول, (بیروت, المکتبة الثقافیة) 38.
24. نور23ـ24.
25. نور4ـ5.
26. طباطبایى, المیزان, 8915.
27. صـادقـى, الـفـرقان, (اسماعیلیان), 18 و 19 ;85 غازى عنایه, اسباب النزول القرآنى;29 کامل موسى و على دحرج, التبیان فى علوم القرآن85.
28. مجادله 3ـ4.
29. واحدى, اسباب النزول232.
30. النور23.
31. انعام145.
32. سیوطى, اتقان, 1101.
33. مائدة55.
34. واحدى, اسباب النزول113.
35. امینى, الغدیر, 2391 ـ 246.
36. توبه 40.
37. فخر رازى, تفسیر کبیر, 15 و 3616.
38. واحدى, اسباب النزول4.
39. ابن تیمیه, مقدمة فى اصول التفسیر47.
40. شاطبى, الموافقات, 3473.
41. طباطبایى, قرآن در اسلام, (دارالکتب الاسلامیة, 1350ش) 106.
42. صادقى, الفرقان, 501.
43. سیوطى, الاتقان, 371.
44. یونس2.
45. واحدى, اسباب النزول152.
46. بقره80.
47. واحدى, اسباب النزول14.
48. سیوطى, الاتقان, 531.
49. همان, 551.
50. روم1.
51. واحدى, اسباب النزول197.
52. همان,197.
53. تفتازانى, مختصر المعانى50.
54. مائده55.
55. واحدى, اسباب النزول113.
56. طبرسى, مجمع البیان, (بیروت), 2463.
57. مائده67.
58. واحدى, اسباب النزول135.
59. احزاب32.
60. واحدى, اسباب النزول203.
61. طباطبایى, قرآن در اسلام40.
62. مجادله12.
63. مجادله13.
64. واحدى, اسباب النزول234.
65. محمد ابوشبهه, المدخل لدراسة القرآن29.
66. نهج البلاغة, خطبه 192.
67. حسکانى, شواهد التنزیل, ;441 البحار, 13840, 139, 144, 157.
68. طبرسى, احتجاج, (علمى و اهل بیت), 261.
69. صحبى صالر در مباحث فى علوم القرآن132 پس از ذکر روایتى که دلالت دارد بر علم على(ع) به تمامى اسباب نزول, مى گوید: چگونگى ممکن است صحابه فرصت داشته باشند که دنبال سبب نزول هر آیه بروند و یا شاهد نزول هر آیه باشند.
الـبـتـه سـخن وى درباره کسانى چون ابن مسعود قابل تائمّل و چه بسا صائب باشد, زیـرا فـرق بـسـیارى میان شخصیت علمى على(ع) با ابن مسعود و دیگران وجود دارد; چنانکه خود آن حضرت در روایات بیان داشته است.
19
پژوهشهاى قرآنى شماره اول، ص 34- 15
نظر شما