جستارهایی در زمینه نظماهنگ قرآن کریم
فهرست عناوین
نویسنده : ابو الفضل گلاره خوش منش / مرادی
تلخیصِ : مرادی، گلاره خوش منش، ابو الفضل
اشاره:
خدای متعال در قرآن کریم حقایق غیبی را لباس "بیان" پوشانده و همه آنها را در قالب "زبان" در دسترس عارف و عامی قرار داده است. این زبان که "عربی مبین" نام گرفته، ویژگیهای خاص خود را دارد. از خصوصیات این زبان این است که در عین دمسازی با زبان انسانها، از آنها فاصلهای همانند فاصله خدا و خلقش دارد. درباره ویژگیهای این زبان، سخن فراوان گفته شده و اوصاف گفتنی بسیاری همواره وجود خواهد داشت زیرا حکیم سخن در زبانآفرین که معلم قرآن و خالق انسان و آموزشدهنده بیان است، به دست قدرت و با علم و حکمت خود معارفی ازلی و ابدی را با نظمی شگفتانگیز در شمار معدودی از کلمات و عبارات جای داده و بنای جاویدان و بس سترگ را با مصالحی معین پیافکنده است.
از آنجا که خصوصیات و ابعاد "زبان قرآن" متعدد است، ضرورت دارد تا کارشناسان علوم و فنون مختلف به تحلیل و موشکافی و تبیین این ابعاد بپردازند. آنچه نوشتار حاضر درپی آن است، مطالعه یکی از ویژگیهای زبان قرآن - در حد توان و مجال - است که "نظمآهنگ قرآن" نام دارد. هدف عمده این نوشتار، بررسی زیباییهای لفظی قرآن و تناسب الفاظ آن با مفاهیم آیات و سورهها و تأکید بر لزوم بهرهگیری از این ویژگی هنری در آموزش قرائت و حمل قرآن کریم است.
روش این بررسی، استقرایی اجمالی - و با توجه به محدودیت مجال - تا حدی گذرا، در کلمات و عبارات قرآنی و بیان برخی نکات در زمینه مورد اشاره در بالا خواهد بود. گفتنی است مواردی که نگارنده مورد بررسی قرار داده، فراتر از نمونههای مذکور در این مقاله است و موارد طرحشده، بهسان نمونه است. باشد که اهلفن، با عمق و بصیرتی افزون، به تتبع بپردازند و حجابهای پدیدآمده بین قرآن و انسانها را هرچه بیشتر بزدایند و زمینه تجسم حقیقت هذابیان للناس (آل عمران، 138) را در برابر دیدگاه مردم فراهم آورند.
نوشته حاضر چکیده و خلاصهای است از مقالهای با عنوان جستارهایی در زمینه نظمآهنگ قرآن کریم، نوشته دکتر ابوالفضل خوشمنش که در شماره 19 مجله بینات و در صفحه 75 آن به چاپ رسیده است و جهت مزید استفاده قرآندوستان به صورت خلاصه تقدیم میشود.
1
مفهوم نظم آهنگ
مراد از نظمآهنگ قرآن، آهنگ خاصی است که از نحوه چینش حروف و کلمات قرآنی پدید میآید و هنگام شنیدن قرآن کریم به گوش میرسد. این نظمآهنگ دارای نظمی شگفتانگیز و ارتباط بسیار دقیق با معانی و مقاصد آیات و سورههاست که الفاظ قرآن را روان و شیوا میسازد. این جنبه از سخن خدا، تاکنون در آثار چند تن از نویسندگان گذشته از جمله دکتر مصطفی محمود و سیدقطب مورد بررسی قرار گرفته است. در کشور ما نیز مرحوم طالقانی در لابهلای تفسیر ارزشمند پرتویی از قرآن اشاراتی از این دست را ذکر کرده است. در این باره خوب است بحث خود را با سخنان دکتر مصطفی محمود آغاز کنیم.
2
موسیقی باطنی قرآن
دکتر مصطفی محمود با بیانی شیوا برخوردهای اولیه خود را با قرآن به نیکویی به تصویر میکشد. وی میگوید در چهار سالگی برای اولین بار در مکتبخانه از معلم شنیدم: والضحی، والیل اذا سجی و من نیز پس از او تکرار میکردم والضحی، والیل اذا سجی بیآنکه بدانم ضحی چیست و چگونه سجی میکند. او میگوید یافتن کلماتی که بتواند این نوع دریافت روانی پیچیده را شرح دهد دشوار است. چگونه کلمات خودبهخود بازمیگشت و به سراغ گوش و حافظه من میآمد و من در تنهایی خود شاهد تکرار بدون صدای این عبارت بودم: والضحی، والیل اذا سجی. عبارت قرآنی به سوی سکوت کودکی من هجوم میآورد و در تاریکی شب القای معلم را به یاد میآوردم که تکرار میکرد: و جاء من اقصیالمدینه رجل یسعی عبارت به سوی خیال من میشتافت گویی مخلوقی بود مستقل و دارای حیات خاص خود.
وی در ادامه سخن خود مینویسد: آری... این موضوع را از همان آغاز طفولیت کشف کردم بدون این که داستان موسیقی درونی و باطنی عبارات قرآن را بدانم؛ نکتهای که سرّی از عمیقترین اسرار در ترکیب قرآنی است. قرآن نه شعر، نه نثر و نه کلامی مسجع است، بلکه عمارت ویژهای از الفاظ است که کاشف از موسیقی باطنی آن میباشد و فرق بزرگی بین موسیقی باطنی و موسیقی ظاهری است. بهعنوان مثال اگر به بیتی از شاعری خوشسخن توجه کنیم [و آن را زمزمه کنیم] به وجد میآییم... ولی نکته مهم اینجاست که موسیقی در اینجا خارجی است و آن را با تقسیم کلام در پارههای مساوی و سپس قافیهبندی هر عبارت به وجود میآورند. به عبارت دیگر در این موارد موسیقی از خارج عبارت و نه از داخل آن به گوش میرسد، یعنی از قافیهها و بحر و وزن؛ اما هنگامی که میخوانی: والضحی، والیل اذا سجی، در مقابل پاره واحدی قرار داری که در نتیجه خالی از قافیه و وزن و قسمتبندی است، با اینحال موسیقی از هر حرف آن میبارد. از کجا و چگونه این همان موسیقی درونی است. موسیقی باطنی سرّی از اسرار معماری قرآن است که هیچ ترکیب ادبی در آن مشارکت ندارد.
در سخن مصطفی محمود، نکتهای ارزشمند به چشم میخورد و آن اینکه: «ما نمیدانستیم ضحی چیست و چگونه سجی میکند، ولی تنها مقاطع و مخارج حروف را تکرار میکردیم». پیش از آنکه به مبنای علمی این سخن اشاره کنیم، میگوییم این در حالی است که وی یک عرب مصری بوده است. بررسی نظمآهنگ قرآنی زمانی ارزش دو چندان مییابد که از دیدگاه همه انسانها - اعم از عرب و غیرعرب و عارف و عامی - مورد بررسی قرار گیرد، درواقع از دیدگاه ناس که مخاطبان قرآن کریم هستند و این زبان، فطرت همه آنها را مورد خطاب قرار میدهد.
3
در اینجا دو بحث قابل طرح است: فطریبودن پدیده زبان و زبانآموزی انسان و دیگری فطریبودن زبان قرآن، که در این بحث توجه به هریک از این دو جنبه بسیار مهم و کارگشا خواهد بود.
مصطفی محمود در ادامه کلام خویش مینویسد: تمام نقشهای قرآنی را مییابی که به وسیله این برخوردهای سریع و سایههای محکم و الفاظی که دارای رنگ و صوت و تصویر هستند، رسم شدهاند. به سبب مجموع این دلایل است که قرآن کتابی است که ترجمه نمیشود. قرآن به زبان خود، قرآن است، اما به زبانهای دیگر، چیز دیگری غیر از قرآن خواهد بود.
راستی چگونه میتوان آیهای نظیر الرحمن علیالعرش استوی را ترجمه کرد؟ زیرا ما تنها در برابر معنا قرار نداریم. بلکه در درجه نخست، در برابر معماری و در برابر تکوین و بنای موسیقایی قرار داریم که در آن موسیقی از داخل کلمات و نه از حواشی آن میجوشد... به همین جهت آیات قرآن دارای خاصیت عجیبی است. آیات این کتاب به محض تماس با گوش و پیش از آن که عقل به تامل در معانی آن بپردازد، در نفس ایجاد خشوع میکند، زیرا ترکیبی است موسیقایی که پیش از آن که عقل کار خود را آغاز کند در وجدان و قلب تأثیر میکند.
4
تفاوت موسیقی ظاهری و باطنی
مصطفی محمود به نکته مهمی اشاره میکند که عبارت از موسیقی باطنی در قرآن است. محمد مندور، نویسنده مصری که صاحب آثاری چند درباره علوم قرآنی و نقد ادبی است درباره موسیقی باطنی و تفاوت آن با موسیقی ظاهری میگوید: «موسیقی واضح و عریان مانند رنگ تند، به سهولت قابل تقلید است و از اینرو اصالت و عمقی ندارد، اما موسیقی عمیق [باطنی] موسیقی روح است نه موسیقی لفظ و گرچه غالباً خواننده عادی از آن بیخبر میماند ولی اصالتش همواره پایدار و تقلید از آن ارزنده است و در اعماق روح، ماجرایی برپا میکند که جز گروه اندکی از خوانندگان از آن غافل میمانند.
نکته مهم این است که موسیقی باطنی قرآن کریم به عکس شعر شاعران به وسیله قافیهبندی و قالبریزی به دست نیامده است زیرا قرآن علیرغم این که قافیهبندی شعری را نمیپذیرد ولی همچنان روان و باطراوت و زنده است. در اینباره نوعی از ویژگی قرآن بسیار قابلتوجه است که به آن اشاره میکنیم.
5
هماهنگی لفظ و معنا
هماهنگی لفظ و معنا عبارت است از اینکه اگر معنا فخیم است، واژهها نیز فخیم باشند، اگر معنا روان است، واژهها نیز روان باشند و اگر معنا غریب و دور از دسترس است، واژهها نیز آنگونه باشند.
در قرآن برخی واژهها حریرگونه و نرم است، پارهای از واژهها با هیبت و وقار است، گروهی از واژهها لبخند بر لب و شراب مهر در دل دارد، برخی از واژهها مثل رویاست، مثل یک گل، مثل یک تنور عشق، از اینرو تفاوت واژهها بسیار است: تفاوت در آوا و آهنگ، تفاوت در معنا و مفهوم، تفاوت در ظرفیت، تفاوت در صورت و... یکی از ابعاد گزینش هنرمندانه و حکیمانه واژهها، همگونی ساختار واژه از جهت صورت و آهنگ و زیبایی، با مفهوم و معنای آن واژه است.
هماهنگی لفظ و معنا در واژههای قرآن تبلوری اعجابانگیز دارد. آهنگ واژههایی که بهشت را تصویر میکند با آهنگ واژههایی که خشم آتشناک جهنم را به تصویر میکشد دارای تفاوت بسیار است.
6
فضای عمومی سورهها
سوره فاتحةالکتاب
این سوره که دارای اسامی متعددی نظیر "امالکتاب" است و هفت آیه بیشتر ندارد، تنها سورهای است که به نحو عمومی دارای آهنگ سورههای طوال است. از سور آخر قرآن، دو سوره "ماعون" و "تین" تا حدی دارای تشابه آهنگین با سورههای بزرگ هستند، لکن تشابه آنها از تشابهام القرآن بسیار کمتر است. همچنین سوره کافرون تنها در دو آیه نخست خود تا حدی از این تشابه برخوردار است.
اگر بخواهیم بسامدی الفاظ سورههای تین و ماعون را در قرآن بررسی کنیم، خواهیم دید که به عنوان مثال، چند کلمه نمونه زیر، (غیر از کلمه "امین") براساس ترتیب اول به آخر قرآن برای نخستینبار در نیمه دوم قرآن و برخی در اواخر آن آمدهاند.
الف - دین (شعرا، 82)، ب - مسکین (قلم، 24)، ج - مصلین (معارج، 22)، د - امین (اعراف، 68)، هـ - ممنون (فصلت، 8).
این در حالی است که بسامد واژگان سوره مبارکه حمد در سور طوال، به شرح زیر است:
1. عالمین تا آخر اعراف 24 بار 2. رحیم تا آخر انفال 29 بار
3. مستقیم تا آخر اعراف 9 بار 4. ضالین در بقره و انعام 2 بار
این مقایسه محدود میتواند تا حدی، رابطه و نسبت "أمالقرآن" را با دیگر اجزای آن از حیث نحوه احتوای مطالب و داشتن نظم و نسق بخشهای عمده قرآن روشن کند. حال اگر بر فرض، به جای سوره فاتحةالکتاب، سورهای مانند ناس، فلق، تکاثر، عادیات و مانند آن (با حفظ مفهوم فاتحةالکتاب) میآمد، هماهنگی فعلی که بین فاتحةالکتاب و سور پس از آن وجود دارد از بین میرفت. درواقع این سوره با اینکه مکی است از لحاظ ایقاعات نسبتاً بلند و نیز از لحاظ سبک متناوب، حال و هوای سور طوال را مینمایاند. این نگاهی به فضای عمومی و ایقاعات سوره بود. ویژگی مهم دیگری که در آهنگ این سوره وجود دارد نظم به کار رفته در لحن آیات، همراه با تغییر محتوایی آنهاست. آغاز سوره که درباره حمد و رحمت الهی است، آیاتی دارد که در آنها حروف ملایم بیش از همه به چشم میخورند و هیچگونه خشونتی در الفاظ به گوش نمیرسد. حروف مورد نظر عبارتاند از: ح، م، ر، ع، ل، ن. در بخش میانی سوره مسائل مربوط به روز قیامت، عبودیت، استعانت و صراط مستقیم مطرح میشوند، حروف سوره هم - به تناسب - آهنگی مستحکم و استوار دارند: ک، د(مشدد)، ت، ص، ط، ق. در بخش سوم سوره که نوع صراط مطرح میشود، عبارتیکه بندگان نیکو و نمونه را مشخص میکند، خالی از هرگونه خشونت لفظی است: انعمت علیهم، ولی عبارت پس از آنکه گمراهان مورد خشم خدا را مورد اشاره قرار میدهد، آکنده از حروف خشن و غلیظ است: غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین.
7
سوره ناس
آخرین سوره قرآن و یکی از دو معوذتین یعنی سورههایی است که پناه و تعویذ میدهد و با پیام خود، انسانها را از شرور بر حذر میدارد. شمار حرف "س" در این سوره به 10 میرسد. حرف "س" در بسیاری از کلمات زبانهای مختلف، مفهومی از سکون و سستی و ناخوشایندی القا میکند و ما در اینجا از ذکر شواهد زیادی که وجود دارد خودداری میکنیم و این موضوع با مراجعه به فرهنگهای لغت، قابل بررسی است. عبارت سوره ناس نظیر: من شرالوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدورالناس، آمیزهای از ترس و هراس افسون و سکر و مستی و سستی سحر را به گوش میرسانند. (توالی "س" در کلمات فوق نیز قابل بررسی است).
مرحوم آیتالله طالقانی در اینباره میگوید: صدای برخورد نون مشدد و طنین "س" که در فصول این آیات آمده جوی از برخورد و معرکهای را مینمایاند که میان نیروهای خیر و شر در میان نفس انسان در گرفته است و حرکات صوتی و هیئت فعل یوسوس ادامه این معرکه را اعلام میدارد.
ایشان، حرف «ن» را به دلیل داشتن غنه و طنین دلانگیز، موسیقایی نمادی از نیروهای خیر و حرف "س" را نمادی از نیروهای شر دانسته است. گویی آهنگ این سوره میخواهد شروری را که پیرامون انسان را فرا گرفتهاند به وی گوشزد و او را از آنها تحذیر کند.
8
سوره فلق
دومین سوره از معوذتین و قرینه آن و دارای پیامی همردیف با آن. آهنگ سوره ناس به آدمی ناخوشایندیها را گوشزد میکند و آهنگ خشن این سوره، خطرات را. تکرار حرف "ق" تا 5بار به اضافه حروف "غ"، "س" و "د" به این سوره پنجآیهای، آهنگ خاصی متناسب با معنای آن میبخشد. از مشخصات این سوره، کاربرد انحصاری کلمه غاسق و نفاثات است. غاسق کلمهای خشن و گلوگیر است که بدون اینکه قرآنآموز معنای آن را بداند، ناخودآگاه به غلظت و سختی آن التفات پیدا میکند. درک معنای لفظی این واژه، تنها، موءیدی بر تصویر اولیهای است که آهنگ آن باقی میگذارد. نفاثات هم واژهای است که "دمیدن" را به طور کامل به نمایش میگذارد و صرف ادای این کلمه توسط معلم قرآن، قرآنآموز را به سوی معنای لغوی آن میبرد. این واژه دارای اشتقاقات دیگری (از نوع اشتقاق کبیر) در قرآن است که معنای دمیدن از همه آنها مستفاد میشود: نفس، نفخ، نفح.
صیغه خاص نفاثات و حالتی که لبها و دندانها هنگام ادای آن میگیرند، زمینه خوبی را جهت جلبکردن ذهن خالی قرآنآموز به اشتقاقات دیگر و القای مفاهیم آنها ایجاد میکند. ایجاد چنین رابطههای منطقیای، درمانی خوب برای عارضه فراموشی در امر تعلیم قرآن کریم و تبیین انطباق این زبان بر فطرت انسانی است.
9
سوره مسد
آهنگی کوبنده و درهمشکننده و نابودکننده آرمان و حیات تمام کسانی که در برابر ندای توحید قد علم کردهاند. این سوره و آهنگ مخصوص آن در ذهن قرآنآموز، زمینهای برای دریافت پیام این آیات پدید میآورد که مبین سنت همیشگی خداوندی در طرد و لعن و کشتار کسانی است که تبلیغات مسموم آنها، خار راه پیامبران بوده است. چنانکه در سوره احزاب میفرماید: لئن لم ینتهالمنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فیالمدینة لنغرینک بهم ثم لایجاورونک فیها الا قلیلا. ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. سنةالله فیالذین خلوا من قبل و لنتجد لسنةالله تبدیلا: «اگر منافقان و کسانی که در قلوب آنان مرض است و نیز کسانی که در مدینه دل مردم را با سخنان خود میلرزانند دست از اعمال خود بر ندارند، تو را علیه آنان بر خواهیم انگیخت و پس از آن جز زمانی اندک در جوار تو نخواهند ماند. آنان ملعوناند، هر کجا یافته شوند، دستگیر و کشته خواهند شد. این سنت الهی در اقوام گذشته است و برای سنت الهی دگرگونی ای نخواهی یافت» (احزاب، 60 - 62).
سید قطب، درباره سوره مسد سخن جالبی دارد، وی میگوید: این سوره، پاسخی به جنگ اعلامشده از سوی ابولهب است که به پیامبر گفت: "تباًلک" و خدا در اینجا خود امر جنگ را به عهده گرفته است.
در تبت یدا ابی لهب و تب... "تباب" به معنی هلاکت و نابودی و قطع است. تبت نخستین، دعا و تبت دوم گزارشی از تحقق این دعاست و در آیهای کوتاه در آغاز آیه دعا، صادر و متحقق میشود، معرکه پایان میپذیرد و پرده فرو میافتد! وی همچنین میافزاید: در این سوره به واسطه تناسب زنگ کلمات، صدای خشک و شکننده بستن و مستحکم ساختن پشته هیمه به گوش میرسد. همان گونه که این سوره از به بند کشیدن گردن همسر ابولهب که هیزمبیار معرکه بود خبر میدهد.
10
سوره فیل
تصویر حرکت گروهی دیگر از گردنکشان تاریخ که قرآن و همگان، آنان را با مدد از نام "فیل" میشناسند! همان گونه که خداوند، گروهی را با "اصحابالجنة"، "اصحابالیمین" و حتی "اصحابالنار" معرفی کرده، گروهی را هم به نام "اصحابالفیل" شناسانیده است. آهنگ این سوره حرکت پیلان تنومند را به خوبی نشان میدهد: ألمتر کیف فعل ربک باصحابالفیل. تناسب آهنگ این سوره با محتوای آن، هنگامی بیشتر روشن میشود که با سوره والعادیات ضبحاً مقایسه شود، که یورش اسبان جنگی را به تصویر میکشد و در سطور بعد به آن خواهیم پرداخت.
سوره قریش
تارومار کردن پیلان و پیلسواران به منظور ایجاد سکون و آرامش برای قریش - ساکنان امالقری - و دیگر مردمان است تا کاروانهای تجاری، پهنه دشتها را درنوردد و مردمان به سپاس و عبادت پرورگاری بپردازند که به آنها رزق و امنیت عطا کرده است. آرامش و امنیت، از آهنگ بسیار ملایم این سوره که همچون آرامشی پس از طوفان است، لبریز است. این سوره 4 آیه دارد و تمامی آیات به حرف ماقبل ساکن ختم میشوند و وقف بر هر آیه، سکونها را مضاعف میسازد: قریش، صیف، بیت، خوف.
همچنین در الفاظ درون آیات هم سکونهای متعددی وجود دارند و هریک به مثابه مانعی، از هرگونه سرعت و شدت در آهنگ سوره میکاهند، بلکه ممانعت میکنند، تعداد سکونهای این سوره با احتساب حروف مد، به 15 مورد میرسند، مقایسه این سوره با سوره "همزه" معنای بیشتری به این رقم میدهد:
11
سوره همزه
سورهای متضمن تهدید شدید و وعید کوبنده نسبت به هر سخنچین طعنهزن. در این سوره، الفاظ پایانی هر آیه به چند حرف متحرک پیاپی ختم میشوند، تعداد سکونهای این سوره، که 9 آیه دارد بسیار کمتر از سوره چهار آیهای قریش است به طوری که در نظر اول به چشم و گوش نمیخورند و شمارش آنها نیاز به دقت و تیزبینی دارد. در عوض در این سوره که سخن از تحطیم و خردکنندگی خاطیان دارد - خاطیانی که همواره با چشم و زبان خود در پی خردکردن و تحقیر بندگان بودهاند - تشدیدهای فراوان، پردهگوش را میکوبند. هرچند تشدید هم از ترکیب حرف ساکن پدید میآید، لکن هیچگونه نمودی از سکون و آرامش وجود ندارد. شمار تشدیدهای این سوره به 14 مورد میرسد.
مرحوم آیتالله طالقانی در اینباره مینویسد: این سوره با آیات کوتاه و فصول متشابه و طنین خاص و هراسانگیز، دو روی و دو وضع متقابل و متعاکس زندگی و خوی و اندیشه و اعمال کسانی را، به شتاب از نظرها گذرانده است: همز، لمز، جمع، حسبان و خلود - روی دیگر متقابل و متعاکس: نبذ، حطم، نار، موقده، موءصده، از آیه 6 که نمودار بعد دورتر از انظار را دارد، آیات، کوتاهتر و سریعتر شده است.
12
سوره قارعه
بسیاری از ما با مرور خاطرات کودکی خود از زمان فراگیری قرآن، تصاویری را به یاد خواهیم آورد که برخی جملهها و آیات قرآنی، نظیر آیات سوره مبارکه قارعه در ذهن ما ایجاد شده و شدت کوبندگی را برای ما به تصویر کشیده است.
"ق" یکی از حروف شدید زبان عربی است و توالی سه "ق" و الف کشیده در آغاز این سوره، تناسبی واضح را با مفهوم سوره که حکایت از کوبندگی واقعه قیامت دارد میآورد.
در آیه پنج این سوره از درآمدن کوهها به صورت پشم پراکنده سخن گفته میشود. گفتهشده در قرآن کریم، واژه اصواف آمده ولی مفرد آن که "صوف" میباشد نیامده است، مثلاً در این سوره گفته نشده «و تکون الجبال کالصوف المنفوش» زیرا عهن از "صوف"، فصیحتر است. گذشته از این نکته که راجع به فصاحت است، یک نکته دیگر مسلم است و آن تناسب عهن با مفهومی است که از آن اراده شده است.
این سوره با آیات القارعة ماالقارعة، وما ادریک ماالقارعة آغاز شده که کوبندگی را به تصویر میکشد و در آن عهن در برابر جبال، که مظهر صلابت و استحکاماند قرار گرفته است. حروف تشکیلدهنده «عهن» بسیار نرم و بلکه سست هستند و تماس چندانی بین اجزای دستگاه تکلم پدید نمیآورند. درواقع انهدام و نابودی کوهها از درون همین لفظ به بیرون تراوش میکند.
13
سوره والعادیات
سوره با قسم به اسبانی جنگی آغاز میشود که یورش میآورند، نفسنفس میزنند و با سم خود جرقه میافروزند و غبار میانگیزند، ایقاعات خاص این سوره و ترکیب تند حرکات، عیناً تصویرگر این صحنه پرشورند. آهنگ این سوره با قسمهای آن و هر دوی اینها با جواب قسم و مطلب پایان سوره همخوانی تام دارند. در آغاز سوره به اسبان یورشبرنده و سرکش قسم یاد شده و در جواب قسم، ناسپاسی و سرکشی انسان و "شدید" بودن او در حب خیر یعنی دوستی مال آمده است. همچنین در شروع سوره، تصویری از برانگیختهشدن جرقه سم اسبها و گرد و غبار ناشی از یورش و شیهههای آنهاست و در پایان سوره، تصویر زیرورو شدن قبرها و آشکارشدن پنهانیها، دو صحنه چشمگیر و خیرهکننده و به عبارتی مشهود. همان یوم مشهودی که در سوره هود به آن اشاره شده: و ذلک یوم مشهود (هود، 103) و در سوره بروج به آن سوگند یاد شده است: و شاهد و مشهود (بروج 3). انسان پیش از آنکه آن روز مشهود فرا برسد، بر آنچه مبتلا به آن است گواه است: وانه علی ذلک لشهید (عادیات، 7).
سیدقطب در اینباره مینویسد: سیاق این سوره در برخوردهایی سریع، شدید و حرکتآفرین جریان دارد که بر اثر پرش و جهش و دویدن با چابکی و سرعت از یکی به دیگری منتقل میگردد تا به آخرین فقره برسد که در آن، لفظ، سایه، موضوع و ایقاع، همگی متوقف میگردند، همانگونه که دونده به پایان سیرخود میرسد. در آخر، غبار برانگیختهشده و سرکشی و حرص و پراکندگی و جمعآوری، همگی به پایان خود میرسند: به سوی خدا إن ربهم بهم یومئذ لخبیر (عادیات، 11).
به سخن سید قطب باید این مطلب را نیز افزود که حرکات الف ممدوده در آغاز سوره (ضبحاً، قدحاً...) در پایان به حرکت زیر منتهی میگردد: (خبیر) که پایان کار را نشان میدهد.
14
سوره زلزال
تناسب آهنگ این سوره با مفهوم زلزله و لرزش، بینیاز از توضیح است، پنج آیه اول این سوره به الف ممدوده ختم میشود که حتی برخلاف سوره والعادیات، حرف ماقبل الفهای ممدود این سوره، متحرک میباشند، در این سوره نیز همانند سوره قارعه و عادیات پس از توصیف عمومی روز قیامت و یا منظره یورش، آهنگ سوره برای بیان مطلب بعد، تغییر مییابد.
سیدقطب، آیات آغازین این سوره را چنین توصیف کرده است: «صحنهای است که گویی در آن، زیر پای شنوندگان این سوره، هر چیز ثابتی به حرکت در میآید و به نظر آنان چنین میرسد که در حال جنبش هستند و زمین زیر پای ایشان میلرزد و حرکت میکند! صحنهای که دلها را از هر آنچه به آن از زمین پیوسته و آویختهاند و آن را ثابت پنداشتهاند، جدا میسازد. این نخستین اشاره از چنین مناظری است که قرآن تصویر میکند و در آن حرکتی را قرار میدهد که به محض استماع عبارت منحصربهفرد قرآنی، به اعصاب شنونده منتقل میگردد. پس از این اثر هنری تصویر انسان در میان این صحنه ارائه شده و رسم انفعالهای وی که میگوید: مالها به آن وضوح بیشتری میبخشد.
حسنختام این بخش از سخن را با کلام مرحوم آیتالله طالقانی قرار میدهیم که میفرماید:
طول بیشتر آیات این سوره به تقریب یکسان است. از آیه اول با وزن شدید «مستفعل - فعلل - فعلالها» آغاز شده و همه اوزان خفیف و کوتاه شده تا آیه شش که متضمن بیان تفصیلی است و طول بیشتری دارد. آهنگ آیه اول با حروف قریبالمخرج و مکرر «ذ - ز - ض» و تکرار لام و صداهای حرکت بالا و پایین و لرزههای متنوع و پیدرپی را مینمایاند. همچنین است حروف و حرکات آیات دیگر که با دقت و بررسی مشخص میشود. فصول پنج آیه اول که به "ها" منتهی میشود نمایاننده وسعت و پیشرفت حوادث و تحولات است.
نظر شما