انجیل تصوف
«مثنوی معنوی» که مهمترین شاهکار ادبی، عرفانی و حکمی به زبان فارسی است، در حدود 26 هزار بیت سروده شده است. به نظر محققان شرقی و غربی، سرایش مثنوی بدون هدف از پیش تعیین شده و بالطبع فاقد طرح و ساختار است اما مولف کتاب حاضر براین باور است که «مولانا به عنوان شاعری توانا و خلاق که قادر به هر گونه تاثیرگذاری بر افکار و اندیشههای دیگران بوده، بعید است اثری ناقص آفریده باشد. همچنین تاکید دائمی او مبنی بر اینکه جهان ظاهری، جهان واقعی نیست، دلیلی قاطع بر ضرورت بررسی ساختار مثنوی و اجماع محققان درباره بیهدفی و فقدان ساختار ظاهری آن است».
در این کتاب، ساختار اول مثنوی مورد بررسی دقیق قرار میگیرد؛ به این ترتیب که با تجزیه و تحلیل هر بخش و تعیین روایی با موضوعی نمودن آن، بخشهای مرتبط با یکدیگر جهت ایجاد واحدهای بزرگتر به نام گفتمان مشخص میشود. دفتر اول مثنوی شامل 12 گفتمان بلند است که عنصر روایی در آن بسیار قوی است. پس از مشخص کردن این واحدهای بزرگتر، رابطه میان بخشهای یک گفتمان و ارتباط موضوعی آنها با یکدیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و در نهایت به کشف مهم این تحقیق میانجامد. بخشهای گفتمان اگر چه یکی پس از دیگری قرار گرفتهاند، لیکن نه به روش متوالی بلکه به صورت کل نگر و با استفاده از دو اصل ترکیبی پاراللیسم و انعکاس متقاطع سازماندهی شدهاند که امری کاملا غیر منتظره است. متن از سویی با رویکرد متوالی، تصادفی به نظر میرسد و از سوی دیگر با رویکرد کلنگر، ساختاری زیبا و بدیع دارد. سازماندهی کل نگر، صرفا از لحاظ زیباییشناختی اقناعکننده نیست بلکه زمینه را برای تهیه طرحهای معنادار مهم با تاکید بر دستهبندی هم فراهم میآورد که هر دو از اهمیتی یکسان برخوردارند. بخشهای هر حکایت نه تنها با بهرهگیری از پاراللیسم و انعکاس متقاطع سازماندهی شدهاند بلکه دفتر اول به عنوان یک کل، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به این ترتیب حکایتها در کنار یکدیگر واقع شدهاند. این شیوه پژوهشی مولف برای نخستین بار در مقابل جریانی قرار گرفته که سالیان متمادی مثنوی را آشفته و بینظم و فیالبداهه میدانستهاست. کسانی مانند ادوارد براون، ویلیام چیتیک، آرتور آربری، آن ماری شیمل، رینولد نیکلسون، فرانکلین لوئیس، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب، عبدالکریم سروش و جولیان بالدیک از این دسته افرادند. در مواجهه با چنین موافقت گستردهای درباره عدم وجود ساختاری در مثنوی، مولف، انگیزه سالها تحقیق در این موضوع را در سه علت میداند؛ علت اول، دلگرمی حاصل از حدس نیکلسون مبنی بر عدم احتمال ساختار تصادفی مثنوی است. دومین علت، این یقین بوده که مولانا آثار ادبی را با دقت و بررسی مطالعه کرده و تخصص او برتر از آن بوده که کتابی بد یا حداقل با ساختاری آن چنان بد پدید آورد که آربری و دیگر محققان به آن اشاره کردهاند. بعید به نظر میرسد کسی که قادر به حفظ شعر از لحاظ سبک و محتواست و بر خواننده و شنونده چنین تاثیری دارد، از نظر ساختار کلان شعری دچار نقص باشد. تبحر مولانا در سرودن شعر به حدی بوده که قادر به خلق هر اثری بوده است؛ بنابراین فقدان ساختار ظاهری و تصادفی به نظر رسیدن اثر، مسلما تعمدی است و مولانا چنین اراده کرده که اثر در سطح ظاهری، این گونه بروز کند. و در نهایت علت سوم، در پیشرفتهای اخیر تحقیقات آکادمیک و پژوهشهایی است که به توضیح بیشتری نیاز دارند.
با توجه به سه علت فوق است که دکتر نصر درباره شیوه مطالعاتی این کتاب تاکید میکند که «جهت توانایی درک ساختار اثر، مولف ما را به خواندن آن با رویکرد کلنگر به جای جداگانه و بیت به بیت خواندن- هر چند بدون ارتباط پیاپی- دعوت میکند؛ به این معنا که متن را آگاهانه و با بینشی از کل در ذهن بخوانیم. در حقیقت دکتر صفوی، واژه کلنگر در زبان یونانی را به ما خاطر نشان میکند که به معنای هوشیاری همهجانبه است». اما ساختار پژوهشی این کتاب به این گونه است که در فصل اول، روششناسی تحقیق مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. سپس ماهیت ساختار مثنوی را شناسایی میکند و سطوح ساختار کنونی و دو سطح ساختاری میانی اما بدون نشانه را مورد بررسی قرار میدهد؛ سطح پاراگراف موضوعی و سطح بزرگتر گفتمان. اولین سطح ساختاری، امکان سازماندهی موضوعات را فراهم میکند و سطح دوم، شناسایی کلهای بزرگتر، ذیل سطح دفتر را امکانپذیر میسازد. تجزیه و تحلیل مقدماتی، بیانگر این موضوع است که اگر چه ترتیب ابیات و بخشها الزاما متوالی است، ساختار گفتمانها و احتمالا دفتر کل اثر، کلنگر است. پس از بحث و بررسی آثار اخیر مربوط به رویکرد کلنگر به متون، این پیشنهاد به فرضیه تبدیل میشود. بنابر اصول پاراللیسم و انعکاس متقاطع، دو اصل ساختار در مثنوی معنوی وجود دارد؛ اصل اول، ترتیب متوالی ابیات و بخشها و اصل دوم، ساختار کلنگر گفتمانها، دفتر و اثر است. این فرضیه در فصلهای دوم و سوم مورد بررسی قرار میگیرد. فصل دوم، حاوی خلاصه روایی و موضوعی متن دفتر اول مثنوی است که به موزات اصول فرضیه پیشنهادی پیش میرود. مبنای فصل سوم، بر فصل پیشین نهاده شده و به تجزیه و تحلیل دفتر اول به عنوان یک کل میپردازد. در خاتمه، تمامی یافتههای این بررسی گردآوری و استدلال میشود که مثنوی نه تنها فاقد ساختار نیست بلکه به طور قطع همه جزئیات ساختاری آن قبل از سرایش برنامهریزی شده است.
منبع: هفته نامه خردنامه شماره 35
نویسنده : منوچهر دین پرست
نظر شما