موضوع : پژوهش | کتاب

پرسش از هویت در عصر مدرن: بین فلسفه و اخلاق

در عصر مدرن، انسان به شدت درگیر ذهنیت و تفکر خویش شده است، به گونه‌ای که دیگر نمی‌تواند از پرسش بنیادین «من کیستم» بگریزد. این مسئله به وضوح در قضیهٔ دکارت («فکر می‌کنم، پس هستم») قابل مشاهده است که انسان را با پرسش از ماهیت و معنای زندگی خود (یعنی «من کیستم») مواجه می‌سازد.

این وضعیت منجر به نوعی تنهایی و انزوا می‌شود که در آن جهان خارج به صورت موجودیتی بیگانه و دور از دسترس برای فرد درمی‌آید. در نتیجه، ذهنیت انسان معاصر نه تنها بُعدی عمیق فلسفی به پرسش از حضور او در جهان می‌بخشد، بلکه او را از نظر اخلاقی نیز با سوالی مواجه می‌کند که «به چه کار می‌آیم؟»

این پرسش غیرقابل اجتناب به معنای آن است که انسان خود را در برابر دیگران موظف می‌بیند. با این حال، این وظیفهٔ اخلاقی ممکن است به دلیل تعلل و عدم پایبندی به قانون داخلی خود، به دام تفاخر و فرعونیت بیفتد. این قانون در این context به معنای ساحَت باطنی، رمزی و اشاری انسان است، نه معنای مستبدانهٔ آن.

برای مطالعه بیشتر در این زمینه می‌توانید به کتاب «ذهن و زمان» نوشته کرامت مُوَلّلی مراجعه کنید.

نظر شما