موضوع : پژوهش | مقاله

داوری، ایده آلیست چهل سال قبل

«رضا داوری اردکانی؛ از فیلسوف نظام تا نقد تعابیر خود». این عنوان گزارش آقای حشمت حکمت از سخنرانی دکتر رضا داوری اردکانی در سلسله نشستهای فرهنگی شهر کتاب به تاریخ 13 اردیبهشت بود.
این عنوان متناسب با یک پاراگراف مانده به آخری گزارش او است که نوشت؛ «اکنون پس از سی و چند سال هزینه دادن ‌ها، نه رضا داوری اردکانی در مقام ضدیت با غرب و مدرنیته است، نه عبدالکریم سروش در قامت ضدیت با مارکسیسم و ایدئولوگ نظام؛ هیچ کدام بر صراط خود باقی نماندند. با این تفاوت که عبدالکریم سروش هنوز عذرخواهی نکرده اما آقای داوری، با نگاهی دوباره به گفته های سال های دور خود درباره مدرنیته، می گوید: عذر می‌خواهم».
آیا دکتر داوری اکنون به نقد تعابیر گذشته خود پرداخته و از بابت گذشته عذرخواه است؟!
دلیل این گزارشگر جمله ای از داوری است که گفت؛ «می‌گویند گفتی مدرنیته به بن بست رسیده است. اگر گفتم عذرخواهی می‌کنم. حرف سیاست زده‌ام. البته منظور من این بوده که هر چیزی پایانی دارد نه اینکه این نظر بشود ابزار سیاست و شعار بدهیم. دیگر از شعار دادن پرهیز می‌کنم». همین جمله باعث شد تا گزارشگر بی بی سی تصور کند داوری عذرخواه گذشته شده و علاوه بر بی بی سی، برخی از سایتهای دیگر مثل بورس نیوز، آینده نیوز و پارسینه هم از گفته داوری تلقی عذرخواهی داشتند.
قصد و غرض گزارشگر بی بی سی از گزارش خود و نتیجه گیری او جای بحث دارد چون از میان سخنان داوری، جمله ای را انتخاب کرد و به نحوی در این گزارش گنجاند که به دور از منظور داوری بود. دو هفته بعد از آن سخنرانی، داوری در جلسه شهر کتاب برای بررسی «کتاب تأملاتی در باب تأملات دکارت» به نحوی پاسخ این گونه گزارشگری را داد و گفت؛ «در سخنانی در جلسه گذشته در پاسخ به پرسشی از پایان مدرنیته گفتم و این که مدرنیته رو به پایان است. دوستی گفت شما نوشته ‌ایدیا گفته ‌اید مدرنیته به بن بست رسیده و من گفتم خیر. اگر چنین چیزی گفته ‌ام عذرخواهی می‌کنم. بعد دیدم سایتی خبری از من نقل کرده بود که داوری از گذشته خود عذرخواهی کرد! واقعا نمی ‌دانم چه بگویم. حالا من از بودن خودم عذرخواهی می‌کنم. اگر چنین نوشته‌ام یا چنین گفته‌ام».
چرا امثال حشمت حکمت تصور کرده اند که داوری عذرخواه گذشته خود است و تعابیر سابقش را نقد کرده است؟ پاسخ این پرسش را داوری در همان جلسه 13 اردیبهشت به این صورت داده بود؛ «جامعه‌ ما آکنده از سیاست است. هم پرسش ‌های ما سیاسی است و هم پاسخ ‌های ما. حتی در برابر دقیق ‌ترین مسائل اجتماعی نیز پاسخی جز جواب‌ های سیاسی ارائه نمی‌کنیم». گویا داوری از پیش می دانست که سخنانش دستخوش تعبیری سیاست زده خواهد شد و به همین دلیل، این جملات را گفت تا هشداری باشد برای پرهیز از چنان تعابیری.
اگر از اغراض سیاسی افرادی مثل حشمت حکمت بگذریم، باز در سخنان داورییک نکته ابهام برانگیز باقی می ماند وقتی که گفت؛ «من ایده آلیست چهل سال پیش نیستم». منظور او از این جمله چه بود؟ آیا منظور او این است که همانند گذشته دیگر منتقد غرب و مدرنیته آن نیست، همچنان که حشمت حکمت چنین تصور کرد و به این خاطر نوشت؛ رضا داوری اردکانی در مقام ضدیت با غرب و مدرنیته نیست؟ بهتر است که برای پاسخ به این پرسش و پرهیز از تفسیر دور از مقصود داوری به سخنان وی توجه کنیم.
داوری گفت که «ما باید علوم اجتماعی غرب را نقد کنیم». با این جمله می توان چنین برداشت کرد که او هنوز خود را همانند چهل سال پیش منتقد غرب می داند اما باید توجه داشت که او بلافاصله نقد کردن را به مثابه فهمیدن تعبیر کرد؛ «نقد کردن یعنی فهمیدن و فهمیدنیعنی نقد کردن». در کلامی مختصر می توان منظور داوری را به این صورت فهمید که در برابر علوم انسانی باید نخست آن را فهمید و از رهگذر این فهم است که می توان به نقد آن دست یافت. معلوم است که این فهمیدن تنها درک مباحث صاحب نظران علوم انسانی غرب نیست، بلکه درکی بر مبنای نگرش نقادانه است به این گونه که ناقد همواره چرایی مباحث را مد نظر دارد و دست بسته به پیشواز مکاتب علوم انسانی مغرب زمین نمی رود.
در این صورت، فهمیدن نقادانه مکاتب علوم انسانی غرب همانند گذر از این مکاتب است که رهرو به جای اقامت گزیدن، می بیند و درمییابد و درمی گذرد تا آن که به مقصد خود برسد. به مقصد خود رسیدن عبارت دیگری است از پرسشهایی که که داوری به این گونه مطرح می کند؛ «چگونه می ‌خواهیم زندگی کنیم؟ فرزندان ‌مان را چگونه می ‌خواهیم تربیت کنیم؟ اصلا ما چه نیازهایی داریم؟ تقسیم ‌بندی زمان در زندگی باید چطور باشد؟ علائق ما چیست؟ و...».
به نظر داوری پاسخ این پرسشها را علوم انسانی می دهد، اما مسئله اصلی و اساسی درست در همین جا خود را نشان می دهد و به گفته داوری، ما در اینجا با پرسش بزرگی روبرو هستیم؛ «چگونه می ‌توان علمی را که ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال قدسی نبوده، به ساحت قدس برگرداند؟»
داوری معتقد است که «هیچ پاسخ آماده ‌ای برای این سوال نمی‌ توان داد و تلاش براییافتن جواب آن نیز احتیاج به کوشش‌ هایی جانفرسا دارد». داوری کار خود را در این می داند که تلاش کرده تا این پرسش را مطرح کند و به نظر می رسد که این تلاش او در کتاب «علوم انسانی و برنامه‌ریزی توسعه» کمابیش در امتداد همان تلاشی است که او از سالها پیش شروع کرده بود. به عبارت دیگر، مبنا و روش تلاش داوری در این سالها را می توان بر یک روال دید به گونه ای که ایده آلیست چهل سال پیش همانند اکنون، با نگاهی نقادانه به علوم انسانی غرب سعی در فهم آن دارد تا آن که پرسش اساسی مربوط به جهان خویش را پیش بکشد. روشن است که در این صورت، داوری نه آن نقادی علوم انسانی غرب را کنار گذاشته و نه آن که برخلاف تصور افرادی همانند حشمت حکمت، نقد غرب و مدرنیته را رها کرده است. او هم چنان نگاه نقادانه خود را حفظ کرده چون با این نگاه می توان از وادی مکاتب غربی گذر کرد و به سوی آینده ای رفت که داوری سعی به گشودن نگاهی به سوی آن دارد.

 


منبع: / سایت خبری / فرارو ۱۳۹۰/۳/۱
نویسنده : سید نعمت الله عبدالرحیم زاده

نظر شما