رویکرد نوین به اسطوره ها در تئاتر
روزنامه شرق، شنبه ۲۷ دی ۱۳۸۲ - ۲۴ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۱۷ ژانویه ۲۰۰۴
محسن حسینی: پارادوکسیکال یک متنی، نفی تک محوری، تکثرگرایی و به قول نویسنده معاصر مکزیکی کارلوس فوئنتس «پیوند ژانرها» از شاخصه های متعددی است که می توان در اسطوره ها کاوش و جست وجو (Recherche) کرد.
جست وجو کردن خود به تنهایی مقوله ای است که این فرصت را به ما خوانندگان امروزین می دهد که از زوایای متنابهی به ساختارها و زیرلایه های متنی یک اسطوره (Sub _text) نظر بیندازیم و بالطبع سوژه های مُلون در اسطوره ها را برای ما جذاب تر می سازد.
اسطوره ای که امروزه خوانده می شود، اساساً با قرائت و یا خوانشی دیگر بررسی می شود و بعید به نظر می رسد که تنها دروس اخلاقی، معنویات و یا جنبه های متافیزیکی متون و... کاربرد چندانی بتواند داشته باشد، زیرا مناسبات، رفتارها، روابط اجتماعی با مشتقات زیرساختاری اسطوره ها دگرگون شده است.
در اینجا مایل نیستم، از لفظ «شالوده شکنی» نام ببرم، زیرا ترجمه و یا لفظ صحیحی در این حیطه نیست، ساختاری که امروز با نگاهی دیگر و یا نو ملاحظه می کنیم، هرگز دست به تخریب ساختار نمی زنیم، بلکه به ساختارهای پنهانی در خود ساختارها و به عبارتی: تولد دیگر، زایشی نو به زیربافت های متن می دهیم و همانا مبحث عظیم نوساختارگرایی را جایگزین می سازد.واژه کاوش کردن، جست وجو کرد که در چند سطر بالا اشاره شد، کاربردی تر، و فونکسیونال یک مبحث از اسطوره است و واژه «دِشرِشه» واژه ای لاتینی و فرانسوی است که چند معنایی مفاهیم را در خود می گنجاند که در زبان های دیگر اروپایی هم کماکان مصطلح گردیده است.
واژه ای بسیار مهم در ادبیات فرهیختگان آوانگاردیست، پست مدرنیست ها و در زمینه ادبیات نمایشی و خاصه در نظریه های نخبه گرایان دهه ۹۰ اروپا ویژه «پست درام» (پروفسور هانس- تیز له مان در آلمان و یا هربرت بلائودر هاوایی) به طور کامل و بنیادین تحقیق و پژوهش گردیده و همچنان برای هنرهای نمایشی امروز مانند هنر پرفرمنس (The Performing art)، هنر مفهومی (Conceptual art) ادامه دارد.
برای مثال در هنرهای نمایشی، ویژه هنر صحنه تئاتر، کارگردان تنها یک پروژه تئاتر را در شکل و هیبت معمولی و نرم عادی دیگر کارگردانی نخواهد کرد، بلکه ملزم به پیش زمینه های متنی، تحقیق، باستان شناسی و در یک کلام به یک دراماتورگ به معنی اخص واژه تبدیل می شود که اسطوره ها را از زوایای گوناگون و از طریق زبان های مختلف صحنه: اعم از زبان، حرکت، موسیقی، آواشناسی، مکان، زمان، ابژها و دیالکتیک آبژکت و ... بتوان تالیف، اقتباس، ترجمه و یا تعاریف دیگری در متون اسطوره ها بیابیم. زبان های امروزین اسطوره را در صحنه مولتی مدیا (فرا ارتباطات)، بررسی، پژوهش، ترجمه، تالیف، اقتباس نموده و بالطبع در این حیص و بیص به ترجمان دیگر و گفتمان دیگر و جدیدتری دست خواهیم یافت و به عبارتی: نوعی دیگر از دراماتورگی زبان صحنه.
گفتمان اسطوره ای، گفتمان دراماتیکی
دیسکورس که در بعضی از متون نظری امروز شاید به گفتمان ترجمه شده است که باز هم واژه و یا معادل صحیح نمی تواند باشد و برگرفته شده از گفت وگو (Dialog) است در واقع به روش متدیک به موضوعات علمی اطلاق شده که به بحث جدل منطقی نسبت تماتیک به یک موضوع تاکید می ورزد.و درامی زبانشناسی به یک نزاع ادبی کلمات، واژه ها و مفاهیم در سطوحی وسیع تر را دامن می زند و بدیهی است که از یک گفت وگوی معمولی فراتر رفته و بالطبع به ترجمان و در نهایت به تاویل جدیدتری دست می یابیم.
پروفسور دکتر آندریج ویرث (Andrtej Wirth) محقق تئاتر علمی و استاد ترازاول دپارتمان های تئاتر در دانشگاه های ییل، استانفورد کمبریج، برلین و یوستوس لیبیک در شهر گیسن آلمان از دیسکورس دراماتیکی (Deramatisue diskurs) و به عبارتی «گفتمان نمایشی» نام می برد و معتقد است که اکسنت گذاری موضوع از تئاتر به یک ابزار مستحیل شده تعمیم داده و کارگردان و نویسنده را ملزم به دیسکورس مستقیم با تماشاگر ارتقا می دهد که در بعضی از لحظات نمایش، تماشاگر با حضور مستقیم خود در سالن نمایش مورد خطاب بازیگر نمایشی به گونه ای زنده و به عبارتی «الان و اینجا» (ریچارد شکچنر) اتفاق نمایشی را تماشا و بدون «اگر و اما»ی دراماتیکی نظاره گر رویداد صحنه ای خواهد شد و محور موضوعی هم میان تماشاگر و بازیگر تنها تماتیک نمایش نخواهد بود، زیرا تئاتر از منظر صحنه خیابانی (برشت) مورد مداقه و بررسی ارزیابی می شود.
و پروفسور ویرث از فرم های متفاوت تئاتر اپیک و مدل های جدیدتری منوط به این حیطه از تئاترهای رابرت ویلسون، ریچارد فورمن، تئاتر آبزورد، آنتون آرتو، برتولت برشت و ... که در نهایت به تعاریف پارادیگمایی (به تغییرات و تحولاتی که از میان بحران ها و چالش ها در برهه ای از زمان در تئاتر به وجود می آید.) در زمینه بازیگری به گونه ای حتی رادیکال انجام می شود و ملزم به ادامه تغییرات خواهد شد. هنگامی که به تئاترهای علمی در دهه های۸۰ تا ۹۰ اروپای شمالی و یا آمریکا نظری کنجکاوانه بیاندازیم، صحنه های آوانگارد تئاتر دیگر بسنده به دیالوگ و یامونولوگ نکرده، بلکه به یک نوع پلی لوگی (کریستوا) فرادیالوگی و یا فرامونولوگی برای هنر جدید در صحنه منتج گردید که بدیهی است، مباحث جدید آغاز به آزمایش شدن، مدون شدن مانیفستاسیون در حیطه های نظری و عملی زیبایی شناسی صحنه در دو دهه اخیر را دامن زد و همیشه تئاتر همانند دیگر هنرها دچار بحران می شود که برای برون رفت از یک بحران به عمق رفته تا به راه حل های برون رفت از بحران و یا چالش ها دست یابیم.بنابراین بحران هم همیشه منفی و پدیده ای مخرب نمی تواند باشد.
تئاتر مردم شناسی
از اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد قرن بیستم، تحقیقات پردامنه ای در زمینه مردم شناسی به ویژه در نظریات تئاتری به وجود آمد که نام دسته ای از این بزرگان مانند پتربروک، اوجینوباربا، ریچارد شکچنر، ویکتورترنر، ماری داگلسا، هربرت بلائو و ... که تئاتر را به سمت و سویی همانند تئاتر مردم شناسی (Theater anthropologie) سوق داد و بدیهی است که زیبایی شناسی هنر صحنه و کاربرد زبان های گوناگونی روی یک صحنه را هم مطالبه نمود و بدین خاطر است که بهانه ای برای پیدایش مباحث پیشرفته ای مانند هنرهای مفهومی، هنر پرفرمنس، تئاتر پست مدرن و یا تئاتر پست درام را باز کرد.و بدین خاطر موضوعات فلسفی، دوباره خوانی ها، خوانش های مجدد با نگرش های نوین تری برای هنر صحنه به وجود آمد که اساساً نوساختارگرایی را در مرکز ثقل موضوعات قرار داد. و همان طور که در ابتدای بحث اشاره شد هرگز درصدد تقابل، تهاجم به ساختارگرایی و ساختارها نبود، بلکه در تجسس، تفحص، تطبیقی یا تعمقی موضوعات و ترجمان جدیدتری به روی صحنه های امروز گشود، زیرا تئاتر هر دهه دچار بحران، چالش، رخوت و رکود می شود که می بایست عادت های دیداری و شنیداری تجدیدنظر _ چه هنرمند و چه مخاطب و چه در شیوه نقدنویسی- به طور جدی انجام بگیرد.طبیعتاً مباحث نظری همیشه سریع تر از جلوه های عملی شتاب بیشتری کرده و بر این اعتقادم که هر اثر خلاقانه ای که زمانی بروز می کند بالطبع جمعی هم در وهله اول نمی تواند عمل کند.
برتولت برشت در نظریاتش پیرامون نوع نگرش به تئاتر امروز ارغنون کوچک برای تئاتر خاطر نشان می سازد: «ما به تئاتری احتیاج نداریم که بروز احساس ها و بینش ها و محرک های انسان را تنها به این قصد ممکن کند که آنها را با توجه به میدان تاریخی مناسبات اجتماعی این یا آن دوره یعنی باتوجه به میدان عمل انسان های این یا آن دوره خاص موجه نمایاند. ما به تئاتری احتیاج داریم که افکار و احساس هایی را به کار بگیرد و موجب بشود که در تغییر خود این میدان نقشی دارند.»
به اعتقاد نگارنده این سطور برشت یکی از پیشگامان تئاتر علمی قرن بیستم و حتی از پیش نظریه پردازان تئاتر پست مدرنیسم محسوب می گردد زیرا فاکتورهای موجود در نظریاتش که در حیطه بازخوانی متون کهن؛ میانه و حتی امروزی و یا در نوع نگرش به شیوه های بازیگری، نظریاتی صددرصد رادیکال را به جامعه تئاتر علمی عرضه کرد.تئاتری که سراسر از دیالکتیک فرم و محتوا با زیرلایه های سیاست عصر دراماتیک و شاعر صحنه برشت را رقم می زند تئاتری است که با احتیاط بیان کنم _ فاشیسم هیتلری عامل پیدایش نظریات کوبنده برشتیسم را باعث گردید و برتولت برشت خیلی دقیق و حساب شده دست به نوساختارگرایانه فکر کردن و نگاه آوانگاردیستی (معطوف به دهه های ۴۰ و ۵۰) دوران خودش را منجر می شود- که متون گذشته و داستان هایی که از این سو و آن سو جمع آوری کرده و زبان خاص نوین دورانش را به منصه جهان تئاتر عرضه کرد و باز مجدد در «ارغنون کوچک برای تئاتر» می خوانیم: «تعبیر مضمون و ارائه آن کمک وسایل درست بیگانه سازی، تکلیف عمده تئاتر است و هر چند که بدون رابطه با بازیگر، کاری درتئاتر پیش نمی رود ولی هر وظیفه ای را هم نباید بر عهده بازیگر گذاشت. این کل تئاتر است که مضمون را تعبیر می کند، کشف می کند و به نمایش در می آورد: بازیگران، صحنه آرایان، آهنگسازان، رقص نگاران، آرایشگران و طراحان لباس، همه و همه بی آن که استقلال خود را از کف بدهند باید هنرهای متفاوت خود را در قالب یک اقدام مشترک با یکدیگر متحد کنند.»
برتولت برشت در برخورد با متون کلاسیک و تراژدی های یونان باستان و به عبارتی اسطوره های کهن بیشتر تاکید بر جوهره متن و نظرگاه های پنهانی در متن و با شرایط تاریخی نگارش متون را در نظر می گیرد و برای دراماتورگی نوین و نوعی دیگر از دراماتورگی _ رویکرد نوین تر به عصر الیزابتی _ ویژه ویلیام شکسپیر را مورد بررسی و کنکاش قرار می دهد.اساساً شکسپیر ماتریال های ادبی خود را برای نمایشنامه های رومی، تاریخی، تراژدی های سترونش و حتی نمایشنامه های کمدی آثارش را از داستان های کمدی ولزی، اسکاتلندی، ایرلندی و یا از کتب کهن روم باستان جمع آوری می کرد، بازسازی و از مناظر، مختلف دست به ترجمان و نگارش خاصی قلم شاعرانه اش ارائه می داد و برای مثال قبل از نگارش «هملت»، ۱۱ ورسیون دیگر از هملت وجود داشته است که هملت را شکسپیر براساس فاکتورهای تاریخی اش به رشته تحریر در آورد.
نظر شما