تعهد, وسیله ای برای متعالی کردن هنر
موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

تعهد, وسیله ای برای متعالی کردن هنر

روزنامه همشهری، دوشنبه 12 شهریور ,1375 2 سپتامبر ,1996 سال چهارم , شماره 1058


آشنایی با زندگی و نظرات ووله سوینکا نویسنده نیجریه‌ای

ووله سوینکا ادبیاتی خلق کرده که در آن بسیاری چیزها فدای جامعه و منافع آن گشته است، بی‌آنکه تمامیت هنر، یعنی تخیل، زیبایی، اشراق و شکوه زندگی قربانی شده باشد. او معتقد است: نظم نوین جهانی هرگز تحقق نخواهد یافت مگر زمانی که دمکراسی بر ایالات متحده حاکم شود.

به مناسبت شصتمین سال تولد ووله سوینکا، شاعر، داستان‌نویس، منتقد و مبارز مشهور نیجریه‌ای و برنده جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۸۶، انتشارات بین‌المللی هانیه‌مان با اختصاص دادن کتابی به او و بررسی آثارش به تکریم و بزرگداشت وی پرداخته است. یکی از نویسندگانی که در این کتاب از سوینکا سخن می‌گوید، نادین گوردیمر، نویسنده خلاق آفریقایی و برنده نوبل ۱۹۹۱ است. گزیده‌ای کوتاه از مقاله گوردیمر و همچنین گفتگویی با سوینکا از نظرتان می‌گذرد.

ووله سوینکا در داستان‌هایش هم با ظلم و ستم استثمارگران خارجی مبارزه کرده و هم با حکومت استبدادی و ارتجاعی رهبران ملی سیاه‌پوست که از عوامل خودفروش و مزدور استکبار جهانی بوده‌اند و آزادی را در عمل به شعاری توخالی بدل کرده‌اند. نخست، حکومت استثمارگر انگلستان و سپس دیکتاتور سیاه‌پوست یا حکومت نظامی سرکوبگر. نگاهی به گذشته نشان می‌دهد که اولی، یعنی حکومت استثمارگر خارجی، هدفی بسیار سهل‌تر از دومی یعنی حکومت محلی دست‌نشانده بوده است. زیرا حداقل به حکم منطق، دشمن مشترکی وجود داشته که موجب اتحاد ملت و نیروهای مبارز در مقابله با آن می‌شده است.

این نویسنده توسط رژیم سفیدپوست به زندان افتاد اما از زحمات همه هموطنان خود که انتظار آزادی او را در خارج از زندان داشتند برخوردار بود. با وقایع ویرانگر دوران پس از استقلال که منجر به جنگ داخلی در نیجریه شد و متأسفانه به گونه‌ای اسفبار به کشورهای دیگر قاره آفریقا هم سرایت کرد، نویسنده که از زبان قهرمانان داستان‌هایش به برملا کردن ظلم و فساد طبقه حاکم به عنوان عامل راه‌اندازی جنگ داخلی می‌پرداخت، به عنوان دشمن خلق دستگیر و متهم به همدستی با دشمن شد. سوینکا حرف‌های خود را در پرده بیان نکرد. او در سخن گفتن از دلقک‌بازی سیاسی به عنوان حق انحصاری سیاستمداران آفریقایی، هراسی به دل راه نداد و نیز خطاب به آنکه در مسند قدرت است به عنوان فاشیست خونخوار و تروریست مزدور.

او رسماً و علناً مخالفت خود را با جنگ ابراز داشت، اما نه تنها در محدوده کلمات بلکه در عمل. او همه کوشش‌های فیزیکی خود را برای متوقف کردن جنگ به کار بست، با حمله به ایستگاه رادیویی و تلاش برای تصرف آن. و سرانجام دو سال از زندگی شاعر به خاطر مخالفت با جنگ داخلی پشت میله‌های زندان سپری شد. در زندان، سوینکا، این ببر زخمی به خود نمی‌پیچد، او به نوشتن پناه می‌برد، خاطرات خود را در سینه نگه می‌دارد و آنچه را که نمی‌گذارند بنویسد، از خود و زندانی‌های دیگر، روی کاغذهای توالت نقاشی می‌کند. و بعد از رهایی از زندان، کامل‌ترین و قوی‌ترین نوع ادبیات زندان را چاپ و منتشر می‌کند، نه تنها به خاطر اینکه گزارش دقیقی و مستند از وضع زندان است بلکه به خاطر به نمایش گذاشتن ذهن قدرتمندی که تحت طاقت‌فرساترین شرایط روحی، از شهادت دادن باز نمی‌ایستد.

محافل ادبی جهانی که همواره همچون چاهی زیر پای برندگان جایزه ادبی نوبل دهان می‌گشایند، هرگز نتوانسته‌اند میان سوینکا و سرزمین مادری محروم او آفریقا جدایی افکند. بیهوده نیست که موضع انزواگرایان بی‌اعتنا به مسائل اجتماعی، برج عاج نام نهاده شده است. مگر نه اینکه عاج، دندان نیش فیل، منبع عمده سودجویی استثمارگران آفریقا، مظهر آسایش و رفاه به دست آمده از طریق چپاول و غارت زندگی دیگران است؟

جای تعجب نیست که نویسندگان آفریقایی هرگز به برج عاج‌نشینی خو نگیرند. تعهد، مسکن مالوف ماست. همچون دشت‌ها، جنگل‌ها، علفزارها، صحراها، خیمه‌گاه‌ها و شهرهای شلوغ، مملو از جماعت بی‌کار و نیز حومه شهرها. با این حال ذکر این نکته ضروری است که تعهد، سازنده هنر نیست. نویسندگان کشورهای جهان سوم باید از این سوءتفاهم رهایی یابند. آنها باید بدانند که تعهد، وسیله‌ای است برای متعالی کردن هنر. سوینکا نمونه‌ای کامل از این گونه نویسندگان است. او ادبیاتی خلق کرده که در آن بسیاری چیزها فدای جامعه و منافع آن گشته است، بی‌آنکه تمامیت هنر یعنی تخیل، زیبایی، اشراق و شکوه زندگی قربانی شده باشد.

گوشه‌ای از جهان‌بینی ژرف و خصایل انسان‌دوستانه این شاعر مبارز، در مصاحبه‌ای که بی‌یی باندل توماس (Biyi Bandele Thomas) نمایشنامه‌نویس معروف نیجریه‌ای مقیم انگلستان با او انجام داده است، آشکار می‌شود. این مصاحبه تأییدی است بر این حقیقت زیبا که در قرن بیستم، بیش از هر زمان دیگر، شعر و مقاومت دست به دست یکدیگر داده‌اند. ترجمه چند سوال و جواب از این مصاحبه را با هم می‌خوانیم:

گروهی از نظریه‌پردازان بر این باورند اگر در کشورهای جهان سوم، تعداد قابل ملاحظه‌ای افراد ثروتمند، دست به دست هم دهند و در داخل مملکت سرمایه‌گذاری کنند، نه تنها قادر به پرداخت وام‌های خارجی خواهند بود بلکه کشورشان وضع اقتصادی مطلوب و فعالی خواهد یافت. این که این حرف با توجه به آمار و ارقام تا چه حد درست و منطقی باشد نمی‌دانم اما امیدوارم چنین باشد. مخصوصاً در کشورهایی همچون کشور ما، سرشار از منابع طبیعی و نعمت‌های خدا داده، هر گونه سرمایه‌گذاری خطیر، عاری از خطر می‌نماید. هر زمان که به خارجه سفر می‌کنم از مقایسه وضع هموطنانم با مردمان آن نواحی، قلبم فشرده می‌شود. اگر کشور ما فاقد این همه منابع طبیعی و ثروت‌های زیرزمینی بود، هرگز تا این حد متأثر نمی‌شدم. افسوس من از این است که با توجه به امکانات غنی موجود، فقط در عرض ده سال می‌توان دگرگونی‌های اساسی به وجود آورد و اصلاحات عمیق انجام داد طوری که مردم از حداقل امکانات بهداشتی و خدمات عمومی بی‌نصیب نمانند.

این مسئله مربوط می‌شود به فساد و ارتشا. بله. می‌خواستم از همین مسئله صحبت کنم. در حال حاضر در جامعه ما نوعی فلسفه همنوع‌خواری و اجحاف روزافزون نسبت به یکدیگر حاکم است. بازاریان به محض شنیدن شایعه‌ای مبنی بر بالا رفتن قیمت بنزین، حتی پیش از آنکه این شایعه به حقیقت بپیوندد، به سرعت قیمت همه مواد غذایی و پوشاک را بالا می‌برند. واقعاً پیش از آنکه شایعه رسمیت یابد!

اینجا صحبت از نوعی بسیج فرهنگی برای اصلاحات اخلاقی ضروری می‌نماید. ما به گونه‌ای اصلاحات رفتاری یا اصلاحات انسانی یا هر نام دیگری که بخواهیم به آن بدهیم، یعنی به گونه‌ای اصلاحات عمیق نیازمندیم. و این البته مقدور نیست مگر با بهبود کیفی زندگی مردم، با تلاشی آشکار برای دگرسانی محیط فیزیکی و نیز از بین بردن فساد و ارتشا که هرگز حتی در زمان سلطه استثمار، تا به این حد در کشور ما معمول و رایج نگشته بود.

نظر شما راجع به نظم نوین جهانی چیست؟ نظم نوین جهانی هرگز تحقق نخواهد یافت مگر زمانی که دمکراسی بر ایالات متحده حاکم شود. من به شدت معتقدم که زمان تغییر و تحول اساسی در سیستم حکومتی آمریکا فرا رسیده است. نظریه اعطای حق وتوی دائمی به بعضی کشورها چیزی است که باید با نظم نوین جهانی منسوخ شود. در این صورت می‌توان امیدوار بود که خردگرایی توانسته است بر جریانی که تحت عنوان لابی‌گری یعنی نفوذ قدرت‌های اقتصادی و بزرگ‌ترین سرمایه‌داران مطرح است، غلبه یابد.

به عقیده شما، آیا پس از جنگ سرد، بسیاری از حکومت‌ها به برکت سقوط دیوار برلین و تغییرات سیاسی و اقتصادی کشورهای کمونیستی در شرق اروپا دموکراتیک شده‌اند؟

می‌خواهم بگویم که به هیچ وجه نمی‌توان انتظار دموکراسی واقعی و گسترش آزادی‌های فردی در این کشورها را داشت، هرچند نهادهای دموکراتیک به وجود آمده‌اند. از آنجا که این دموکراسی نوین خود تحت سلطه عوامل بین‌المللی است، پس وجود آن‌ها هرگز مانع آن نخواهد شد که بار دیگر به دیکتاتوری و حکومت یک‌دست، و نه دموکراسی واقعی و عادلانه، بازگردند. این ما را به یاد بحران‌های فزاینده‌ای می‌اندازد که بر سر راه دموکراسی قرار دارد.

خوشبختانه، برغم همه نابه‌سامانی‌های موجود، آفریقا سرشار از نشانه‌های امید و زندگی است. من در سفری به ایالات متحده از قضا به توکولور رفتم و با جوانان آنجا، به ویژه دختران جوان به تبادل نظر پرداختم. با کمال شگفتی و خوشحالی متوجه شدم که روح امید به زندگی در نسل‌های جدید در قاره ما کاملاً زنده و به شدت انقلابی است. این دختران، امید دموکراسی واقعی و آزادی را در خود حس می‌کنند. بنابراین به یاد جوانان کشورم می‌افتم و یقین دارم که آنها قادرند آینده‌ای جدید و سرشار از زندگی را در قاره آفریقا بسازند.

نظر شما