احیاگر پیاده روی نجف تا کربلا
مراسم پیاده روی اربعین حـســیــنی سال هاست که با شکوه بسیار برپا می شود. در این سال ها علما و اولیای الهی برای زیارت سیدالشهدا(ع) در روز اربعین اهمیت و جایگاه والایی قائل بوده و با پای پیاده از نجف اشرف به سوی کربلا رهسپار شده اند، اما در این میان نمی توان از عالم جلیل القدری که جانش را بر سر احیای زیارت پیاده نجف به کربلا گذاشت، یاد نکرد. او حاجی میرزا حسین نوری طبرسی معروف به محدث نوری و خاتم المحدثین است. این مرد بزرگ، دایی شهید شیخ فضل الله نوری بود، ولی جایگاه علمی اش در تاریخ تشیع معاصر از خواهرزاده اش بالاتر است. مهم ترین کتاب او، «مستدرک الوسائل» است؛ یکی از آخرین حلقه های سنت گردآوری و تدوین مجموعه های عظیم حدیثی که بحارالانوار در قرون متاخر، مشهورترین آنهاست. مستدرک الوسائل، تکمله ای است بر «وسائل الشیعه» مرحوم شیخ حر عاملی. محدث نوری فقط محدث نبود، فقیه مطلق جامع الشرایط بود و از اصحاب فتوای مرحوم میرزای بزرگ شیرازی (مرجع کل شیعه و صاحب فتوای تنباکو)، بلکه از نزدیک ترین نزدیکان آن زعیم بی همتا به شمار می رفت و به اصطلاح امروزی، رئیس دفتر آن بزرگوار بود و مُهردار او. او در سیر و سلوک، افتخار درک محضر انسان کامل، آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی را داشت و اثر نفیس آن یگانه دوران در سطرسطر نوشته های محدث نوری پیداست. محدث نوری و حلقه شاگردانش نوعی نهضت نوشتاری را برای تبیین معارف تشیع با رویکردی اصلاح گرانه بنیان گذاشتند؛ مثلا او خودش کتاب بسیار نفیس و ارزنده «نجم ثاقب» را درباره قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به زبان فارسی نوشت که هنوز پس ااز گذشت بیش از 120 سال، یکی از جامع ترین تالیفات در ین موضوع به زبان فارسی است و پس از او یکی از شاگردانش، مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی کتابی مفصل تر با عنوان «العبقری الاحسان» در همین زمینه باز هم به زبان فارسی نگاشت. او نخستین کسی است که به طور جدی و صریح و علنی علیه خرافه پردازی و گزافه گویی برخی از روضه خوانان و مداحان در آیین های عزاداری موضع گرفت و این کار را با تألیف کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان؛ در شرط پله اول منبر روضه خوانان» به انجام رساند و آنگاه که می بینیم در همین زمانه خودمان در قرن بیست و یکم ، برخی از دردمندان اهل این خیمه، چگونه نسبت به هر انتقادی ــ حتی انتقاد خیرخواهانه اهل خیمه، نه ایرادگیری های شکم سیرانه روشنفکران بی توفیق و ضعیف الاعتقاد ــ واکنش نشان می دهند، درمی یابیم که در آن روزگار، نوشتن چنین کتابی به تمام معنی کلمه نیت مجاهد فی سبیل الله می طلبیده است. در لؤلؤ و مرجان، محدث نوری انگشت بر برخی از روضه های مشهور می نهد و به طور گذرا و بر سبیل ایجاز، استدلال هایی می آورد برای اثبات اینکه چنین روضه هایی یا اساسا خالی از حقیقت و مصداق دروغ بستن بر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند یا دست کم هیچ سند دست اول تاریخی، وقوع آنها را ولو به اشاره یا تلویح، تأیید نمی کند. شاگردان آن مرحوم در همین مسیر کار کردند، ولی در دو جبهه؛ یکی جبهه آسیب شناسی و برخورد سلبی و دیگری جبهه فعالیت ایجابی با تألیف کتاب های منقح و دقیق و حتی المقدور خالی از تحریف. در جبهه نخست، مرحوم سید محسن امین عاملی به واسطه زعامتی که در منطقه جبل عامل لبنان داشت، دست به مخالفت با برخی از مظاهر نامشروع عزاداری زد و حتی کتابی با عنوان «التنزیه الاعمال التشبیه» نگاشت که موج متلاطمی از تکفیر و تفسیق را علیه او برانگیخت. این کتاب را مرحوم جلال آل احمد با عنوان «عزاداری های نامشــــروع» ترجمه کرد، ولی بنا به نقل خود جلال، یکی از بازاریان، کل تیراژ کتاب را خرید و سوزاند. در جبهه دوم، به دو تن از شاگردان محدث نوری اشاره می کنم. نخست مرحوم آیت الله محمدباقر بیرجندی که در دهه های پایانی قرن گذشته در قائنات و سیستان، زعامت مذهبی داشت و کتاب نفیس «کبریت احمر در آداب و شرایط منبر» را نگاشت که چنان که از نامش پیداست، امتداد و بسط کتاب لؤلؤ و مرجان است؛ البته با تفاوت هایی و آن اینکه در این کتاب، مرحوم بیرجندی، مجالسی مفصل برای سخنرانی و روضه خوانی تدوین کرده و عملا آموزش داده که سخنرانی و روضه درست، چگونه است. دیگری مرحوم شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان است. او در دوران جوانی، «نفس المهموم» را نگاشت که مقتل امام حسین (علیه السلام) به زبان عربی است و بعدها علامه ملا ابوالحسن شعرانی با تصرفاتی آن را به فارسی روان و نسبتا فصیحی برگرداند و در این سال ها تلخیص، تحریر و تدوین مجددی از همین ترجمه فارسی را یاسین حجازی با عنوان «کتاب آه» منتشر کرد. شیخ عباس قمی در سنین پختگی «منتهی الآمال» را نوشت و آنجا در بخش مربوط به زندگانی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) حاصل نهایی تلاش خود در حوزه مقتل را به طور مفصل عرضه کرده است که البته تفاوت هایی با نفس المهموم دارد و این نکته را عاشوراپژوه کم نظیر معاصر، آقای صحتی سردرودی، به دقت و تفصیل در کتاب «عاشوراپژوهی» باز نموده اند. حال که به اینجا رسیدیم، بگویم که این حقیر، با فهم میان مایه و سواد ناچیز، روش دوم را بیشتر می پسندم و آن را مفیدتر و کم هزینه تر می دانم و البته اینجا مجالی برای ذکر دلایل ندارم.
محدث نوری پس از وفات میرزای شیرازی، از سامرا به نجف باز آمد. شیوه زندگی او عجیب بود. شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب الذریعه می نویسد: «زمان نگارش وی بعد از نماز عصر تا نزدیک غروب بود و وقت مطالعه او بعد از نماز عشا تا وقت خواب. بدون تطهیر نمی خوابید و تنها کمی از شب را به استراحت می پرداخت؛ به این ترتیب که دو ساعت قبل از فجر از خواب برخاسته تجدید وضو می کرد و همیشه از آب کر برای تطهیر استفاده می نمود. یک ساعت قبل از اذان صبح به حرم مطهر مشرف می شد و تابستان و زمستان پشت در قبله می ایستاد و نماز شب می خواند تا اینکه کلیددار روضه مقدسه می آمد و در را می گشود و مرحوم نوری اولین زائر بود. وی به همراه کلیددار شمع های حرم را روشن می کرد، سپس در جانب سر مطهر می ایستاد و تا طلوع فجر به زیارت و تهجد مشغول می شد و نماز صبح را با بعضی از بزرگان و بندگان خدا به جماعت بجا می آورد. سپس تا قبل از طلوع آفتاب به تعقیب نماز مشغول می شد. آنگاه به کتابخانه خود که مشتمل بر هزاران جلد کتاب نفیس و آثار نادر عزیزالوجود و منحصر به فرد بود می رفت. صبحگاهان کسانی چون علامه علی بن ابراهیم قمی و شیخ عباس قمی وی را در تصحیح و جمع آوری کتب حدیث و... یاری می کردند... روزهای جمعه سیره وی تغییر می کرد و پس از بازگشت از حرم مطهر به مطالعه کتاب های مصیبت مشغول می شد. بعد از طلوع آفتاب از کتابخانه خارج می شد و به مجلس عزای امام حسین (علیه السلام) می رفت. بعد از سخنرانی ذکر مصیبت می کرد و به پهنای صورتش اشک می ریخت».
و اما مرگ زیبای این نوکر اهل بیت: «بعد از درگذشت شیخ مرتضی انصاری، زمانی رسید که پیاده روی نشانه فقر بود و هرکه پیاده زیارت کربلا می رفت، به عنوان شخصی از طبقات پایین جامعه به حساب می آمد. مرحوم محدث نوری همت گذاشت که این سنت را احیا کند؛ به ویژه در عید قربان که به همراه اصحابش پیاده به طرف کربلا حرکت می کرد، اما به علت بیماری توان پیاده روی در یک روز را چنان که مرسوم بود نداشت؛ لذا این راه را در سه روز طی می کرد. در دومین سال رغبت مردم و صالحان نسبت به زیارت پیاده حرم امام حسین (علیه السلام) بیشتر شد و ذلت پیاده روی از بین رفت؛ به گونه ای که در بعضی از سال ها تا سی خیمه در راه برپا می شد که در هر خیمه بین بیست تا سی نفر به استراحت و طی طریق مشغول بودند. در سال آخر عمر مبارک مرحوم نوری عید نوروز و جمعه و عید قربان در یک روز قرار گرفت. من (شیخ آقا بزرگ تهرانی) در آخرین سال عمر بابرکت آن جناب در خدمت وی پیاده به کربلا مشرف شدم و در بازگشت، مرحوم نوری به خلاف همیشه که پیاده می رفت و سواره بازمی گشت، پیاده بازگشت و این به خاطر خواهش مرحوم میرزا محمدمهدی، پسر ملا محمد صالحی مازندرانی، بود که نذر داشت پیاده از کربلا به نجف مشرف شود. در این سفر بازگشت بود که محدث نوری مریض شد و به همان مرض وفات یافت. علت بیماری آن بود که یکی از همسفران غذایی را در ظرف دربسته گذاشته بود و این غذا بر اثر گرما فاسد شده بود و هرکه از همسفران از آن غذا خورد، به مسمومیت معده مبتلا شد. شیخ نوری برای اینکه همراهان نترسند و مزاحم آنان نباشد، جلوی استفراغ و بالا آوردن خود را می گرفت و فشار بسیار شدیدی را تا نجف تحمل کرد و وقتی رسیدیم، در بستر بیماری افتاد و دیگر برنخاست تا آنکه چند ماه بعد در جمادی الثانی درگذشت». روحش شاد و یادش جاودان و جان تابناکش رحل اقامت بر آستان سیدالشهدا (علیه السلام) افکنده باشد. بحق الحق و اهله
منبع: هفته نامه پنجره شماره ۱۸۰
نویسنده : زهیر توکلی
نظر شما