موضوع : پژوهش | مقاله

فلسفه‌ی کیرکگور: اضطراب وجودی و جستجوی معنا در زندگی

سورن کیرکگور، فیلسوف و متکلم دانمارکی قرن نوزدهم، با کاوش در اعماق پوچی و بحران وجودی، اندیشه‌هایی را ارائه داد که نه‌تنها فلسفه و مذهب، بلکه روانشناسی انسان مدرن را نیز دگرگون کرد. او که پدر اگزیستانسیالیسم نامیده می‌شود، سنت‌ها و هنجارهای اجتماعی را به چالش کشید و به عدم تطابق میان خود واقعی انسان و نقابی که به دنیا ارائه می‌دهد، پرداخت. کیرکگور اضطراب وجودی را نه یک بیماری، بلکه بخشی جدایی‌ناپذیر از هستی انسان می‌دانست و معتقد بود واکنش ما به این اضطراب، سرنوشت زندگی‌مان را رقم می‌زند.

کیرکگور در خانواده‌ای مرفه در کپنهاگ دانمارک بزرگ شد و از کودکی با فلسفه آشنا شد. با این حال، تحصیل فلسفه و الهیات در دانشگاه کپنهاگ، او را از آثار دانشگاهی دلسرد کرد. او به دنبال پاسخ به پرسش “چگونه باید زندگی کنم؟” بود، نه “چه باید بدانم؟”. مرگ پنج نفر از خواهر و برادرانش در جوانی، تجربه‌ی تلخ و ناپایدار بودن زندگی را برای او پررنگ‌تر کرد.

اضطراب وجودی: سرگیجه‌ی آزادی

مفهوم کلیدی در فلسفه‌ی کیرکگور، “انگست” یا اضطراب وجودی است. این اضطراب، نه ناشی از یک تهدید مشخص، بلکه ناشی از آزادی و مسئولیتی است که با آن مواجهیم. ما در هر لحظه با بی‌نهایت احتمال روبرو هستیم، اما دانش و بینش کافی برای انتخاب درست را نداریم. این عدم قطعیت و مسئولیت انتخاب، منجر به اضطراب می‌شود. به بیان کیرکگور، اضطراب “سرگیجه‌ی آزادی” است.

کیرکگور اضطراب را نه یک ضعف، بلکه بخشی ضروری از زندگی می‌دانست. او معتقد بود واکنش ما به این اضطراب تعیین کننده‌ی کیفیت زندگی‌مان است. اضطراب می‌تواند فلج‌کننده باشد و ما را از عمل بازدارد، اما همین اضطراب است که امکان رشد و خودشکوفایی را فراهم می‌کند.

ذوق و اشتیاق: راهی برای مقابله با اضطراب

کیرکگور “ذوق و اشتیاق” را به عنوان راهی برای مقابله با اضطراب پیشنهاد می‌کند. این ذوق و اشتیاق می‌تواند شامل عشق، خلاقیت، خانواده، رشد شخصی، شغل، ایدئولوژی یا باور باشد. نکته‌ی مهم این است که این ذوق و اشتیاق بر اساس “حقیقت درونی” فرد شکل بگیرد. این حقیقت نه لزوماً قابل اثبات به طور عینی، بلکه یک تجربه‌ی شخصی و درونی است.

کیرکگور معتقد بود که باید حقیقت شخصی خود را بیابیم و با تمام وجود به سوی آن حرکت کنیم، حتی اگر از نظر عقلانی کاملاً مطمئن نباشیم. این “جهش ایمان” به سوی ناشناخته، راهی برای غلبه بر اضطراب و یافتن معنا در زندگی است.

فرار از اضطراب: راهی به سوی پوچی

در مقابل، فرار از اضطراب از طریق همرنگ جماعت شدن، حواس‌پرتی، اعتیاد و راه‌های دیگر، منجر به پوچی و درماندگی می‌شود. کیرکگور معتقد بود که رشد و توسعه‌ی شخصیت در گرو مواجهه با اضطراب و عبور از آن است. به قول جیمز هالیس، روانکاو مدرن، “اضطراب هزینه‌ی بلیطی است که برای تجربه‌ی زندگی می‌خریم؛ افسردگی ذهنی نتیجه‌ی عدم تمایل ما به سوار شدن است.”

اضطراب: بخشی جدایی‌ناپذیر از هوش انسان

در دنیای مدرن، اضطراب اغلب به عنوان یک بیماری یا ضعف تلقی می‌شود. اما کیرکگور آن را بخشی طبیعی و حتی ضروری از هوش و احساس انسان می‌دانست. اضطراب واکنشی طبیعی به جهانی پر از عدم قطعیت و آشفتگی است.

فلسفه‌ی کیرکگور ما را به مواجهه با اضطراب وجودیمان دعوت می‌کند. او ما را تشویق می‌کند تا “حقیقت درونی” خود را بیابیم و با شجاعت به سوی آن قدم برداریم. این “جهش ایمان” به سوی ناشناخته، راهی برای یافتن معنا و هدف در زندگی و غلبه بر اضطراب وجودیمان است.

نظر شما