معرفی کتاب یافتن خدا در رود آوازخوان
کتاب یافتن خدا در رود آوازخوان نوشته مارک آی. والاس، که در سال 2005 منتشر شده و دارای 200 صفحه است، نگاهی متفاوت به مفاهیم دینی و زیستمحیطی ارائه میدهد. این کتاب با توجه به تخریب وسیع زیستگاهها و انقراض گونهها، به بررسی ظرفیتهای بالقوه مسیحیت برای بازسازی و حفظ محیط زیست میپردازد. والاس با بهرهگیری از تصاویر و داستانهای غنی در سنت کتاب مقدس، خدا را به عنوان موجودی زمینی و الهی معرفی میکند که جهان طبیعی را با مهربانی نگهداری میکند و الگویی سالم از زندگی برای بشر فراهم میآورد.
والاس در این کتاب، به بازخوانی یکی از مفاهیم مرکزی اما کمتر توجه شده در کتاب مقدس میپردازد: ایده خداوند به عنوان روحی جسمانی که در تمامی موجودات ساکن است. او با این مفهوم، معنویت سبز را مطرح میکند که بر پاسخگویی به نیازهای زیستمحیطی امروز تأکید دارد. در سنت کتاب مقدس، خداوند به عنوان روحی زیستمحیطی معرفی میشود که روزانه از طریق زمین و درون آن با ما ارتباط برقرار میکند. والاس در این باره مینویسد که یکی از پیامهای مسیحیت، گرامیداشت و قدردانی از جهان مادی و طبیعی - از درختان سرخچوب کهنسال و چشمههای بهاری گرفته تا شاهینهای پهنبال و گیاهان معمولی - به عنوان مکانی است که خداوند در آن حضور دارد و برای حفظ سلامتی و پایداری آن تلاش میکند.
در کنار بازخوانی سبز از کتاب مقدس و سنت مسیحیت، والاس از منابعی همچون بومشناسی عمیق، معنویت نئوپاگانیسم، و جنبش عدالت زیستمحیطی بهره میگیرد تا مسیحیت را به عنوان یک دین مبتنی بر زمین و دوستدار جسم و طبیعت معرفی کند. او همچنین تصاویر رنگیای که در کتاب بازتولید شده را مورد تحلیل قرار میدهد. این اثر جسورانه و در عین حال دقیق والاس، به بازآفرینی حس قداست زمین و زندگیای که خدای سهگانه در آن خلق کرده است میپردازد و الهامات معنویت نوین را به شیوهای عمیقاً مبتنی بر مفاهیم کتاب مقدس، در باره وجود و عمل خداوند ریشهیابی میکند.
در این کتاب می خوانید:
خدایابی در رودخانهی آوازخوان
“کتاب جدید مارک والاس، خدایابی در رودخانهی آوازخوان، به معنای واقعی یک پیشرفت در تأملات الهیاتی معاصر مسیحی دربارهی طبیعت است… این اثر به زیبایی نوشته شده و برای گروههای مطالعات مسیحی و همچنین دانشجویان سمینار و مقاطع بالاتر در دورههای مطالعات دینی و محیط زیستی مناسب خواهد بود. این کتاب بهویژه سزاوار توجه وسیع میان الهیدانان مسیحی و افراد عادی است، اما همچنین برای همه کسانی که در حال پیگیری تحول اخلاق محیط زیستی مسیحی هستند، کتابی ضروری است.” برون تیلور دانشگاه فلوریدا، گینزویل
“والاس خواننده را نه تنها با تعهد پرشور خود به عدالت زمین، بلکه با مهارت خود در هدایت از میان مواضع ریشهدار شگفتزده میکند… اخلاقدانان تلاشهای والاس را در قرار دادن مسئولیت برای تمام اکوسیستمها در قلب اخلاق قدردانی خواهند کرد و لطافت او در هدایت میان مناقشهی اصلی/ساختاری را تحسین خواهند کرد.” ماری سی. گری دانشگاه ولز
مسیحیت، روح، طبیعت مارک I. والاس
محتویات تصاویر مقدمه مقدمه خدای رود مناظر مقدس کتاب مقدس زمینی پگانیزم مسیحی اکولوژی عمیق روح صلیبی
- خدا سبز است اعتیاد به اکوسیستمی بحران زمین، بحران روحانی است تنگنای تاریخی روح و جسم زمین، هوا، آب، آتش
- خدای مادر پرنده خدا در حال پرواز ترینیته و پگانیزم آیا خدا زن است؟ تصاویر کتاب مقدس از روح مادر زمینی
- روحانیت سبز، زمینهای مرده و بهبودی وحشی مناقشهی زیستمحیطی فعلی منطقههای مقدس سمی و جستجوی عدالت اکولوژی عمیق و فعالیتهای وحشی میانجیگری مناقشه، روحانیت سبز و ارزشهای بازار
- روحانیت سبز و مشکل انسانباوری کتاب دکتر سوز: لوراکس اولویت انسان مسئلهی عقل جهانی در اندیشههای انسانباوری مسئلهی برتریجویی نژادی در اندیشههای انسانباوری گسترش افق اخلاقی به تمام اشکال زندگی
- روحانیت سبز و دعوت پسامدرنیسم چالش ساختارشکنی آیا طبیعت واقعی است؟ سوار بر لبه الهیات سبز در زمینهای پسامدرنی، ساختاری ساختارگرایی اجتماعی کنث گردن
- خدای زمین به عنوان روح آسیبدیده در موزههای واتیکان روح صلیبی روح و زمین، اتحاد قلبها خدای زخمدیده خوردن بدن و نوشیدن خون خدا
- جهان با روح زنده است مراسم شورای تمام موجودات سفر در جنگلهای کرم جنگلهای کرم تحت محاصره جنگلهای کرم به عنوان مقدس زخمزده بازگشتم به رود آیا جنگلهای کرم یک آیین است؟ یادداشتها نمایه به الن، کتی و کریستوفر “اما میوه روح، عشق است”
- غلاطیان 5:22
مقدمه بیشتر صبحها از تخت خواب بیرون میآیم و به حیاط جلویی خود میروم که در آنجا میایستم و به چهار سمت جغرافیایی اصلی رو به روی میچرخم. من یک دایره از قدردانی و ستایش را به وجود میآورم و در هر جهتی که نگاه میکنم، از خدا به خاطر روزی که در حال آغاز است، تشکر میکنم. در حالی که برکت زمین خوب را جشن میگیرم که خدا آفریده است، دعا میکنم که شخصی دلسوز باشم که در تعادل و هماهنگی با محیط خود زندگی میکند، حتی بهعنوان اینکه حیوانات و گیاهان اطراف من نقشهای مهم و مکمل خود را در حمایت از شبکه زندگی ایفا میکنند. زمانی که این آیین را آغاز کردم، نمیدانستم شرق از غرب یا شمال از جنوب چیست. نمیدانستم خورشید در کدام سمت طلوع میکند؛ یا پرندگان مهاجر که بالای سرم پرواز میکنند، به کجا میروند در سفرهایشان به خانههای زمستانیشان در آمریکای مرکزی؛ یا اینکه روز در کدام سو در غروب طولانی شبهای تابستانی کهنه پایان مییابد؛ و یا در کدام سمت، نسیم سرد کانادایی اولین برفهای زمستان آغاز میشود. یک صبح در حالی که حلقهام را زیر درخت گردوی سیاه نزدیک لبه حیاط میچرخاندم، یک سنجاب یک فندوق بزرگ چوبی را بر روی سرم انداخت. آیا این یک اشتباه تصادفی بود، علامتی از سلام، یا نشانهای از کلافگی؟ مطمئن نبودم، اما احساس اینکه به دیگر موجودات زنده متصل هستم، حس ارتباطم را با جامعه بزرگتر زمین در حین آیین صبحگاهیام عمیقتر کرد. من یک استاد دانشگاه هستم، بنابراین واقعاً اطلاعات زیادی در ذهنم دارم. اما پیش از آغاز این آیین، موسیقی در قلب من وجود نداشت، یا جانی در بدنم نبود؛ اکنون این روال سادهی افتتاحیه، که گاهی با تکههای فندوق در موی صبح زودم همراه است، حس نشاط و تعلقم به الگوهای جریان زندگی را که وجود انسانی را زنده و معنادار میکند، بازگردانده است.
این فعالیت روزمره، تبدیلی از دعاهای سپاسگزاری مسیحی و آیین حلقه مقدس سرخپوستان آمریکایی، به قلب بینش این کتاب میپردازد. من معتقدم که زمین و آسمان، انسانها و موجودات دیگر، هرچیزی که زندگی و رشد میکند در زمان خود و بر اساس طبیعت خود، با یک نیروی زندگی سبز که مقدس است، پالایش مییابد و جاودانه است، که همان خدا است. من همچنین معتقدم که آموزه مرکزی کتاب مقدس این است که روحالقدس وجود دائم و زنده خدا در جهان است - تجسم مداوم انرژی الهی که نفس و زندگی را به تمام موجودات میدهد، بیان فوقالعاده باروری از قدرت این نیروی زندگی در زبان بیناییشناسانه ایمان مسیحی است. تجدید قدرت این نیروی باستانی زندگی در طلسم دعاهای صبحگاهیام، به من یادآور میشود که زمین مقدس است و بنابراین باید به عنوان جایی که خدا در آن جای دارد و برای رفاه همه ما، بشریت و سایر موجودات، حفظ شود.
همه ما به نوعی نیاز داریم تا حس عمیقی از تعلق به زمین را تجربه کنیم، چه دینی و چه غیر دینی. واقعاً اگر این حس تعلق را نداشته باشیم، نگرانم که چشماندازها برای سکونت مداوممان روی این سیاره خوب نباشد. بدون یک اساس روحانی برای اکولوژی - بدون یک حس عمیق از خویشاوندی با دیگر موجودات زنده - فکر میکنم دشوار خواهد بود که انگیزهای برای نگرانی درباره رفاه سیاره و ساکنان آن داشته باشیم. بیداری دوباره رابطه روحانی ما با حیوانات، سرزمین و آب، این حس نخستین از ارتباط با شبکه حیات که برای تعهدات بلندمدت به زندگی پایدار ضروری است، را زنده میکند.
مشارکت من برای زنده کردن این احساس اولیه از ارتباط با بیوسفر، بازیابی مجموعه غنی از تصاویر و داستانهای کتاب مقدس دربارهی خدا به عنوان موجودی زمینی است که جهان طبیعی را با دلسوزی حمایت میکند و به این ترتیب، الگوهایی برای انسانها برای بودنهای سالم زیستمحیطی فراهم میکند. ایده خاصی که من در این کتاب توسعه میدهم، مفهوم روحالقدس به عنوان خدای پرندهی جسمانی و دنیوی کتاب مقدس است که در تمام چیزها زندگی میکند و در ما خواست قلبی برای کار بر حفظ زندگی اجتماعی زمین در زمان ما را ممکن میسازد. در کتاب مقدس و تفکر تاریخی مسیحی، روحالقدس یک موجود زنده و جسدی است که شامل چهار عنصر اولیه، یعنی باد، آب، آتش و زمین است که اجزای کلیدی زندگی با جسمانی که ما میشناسیم، هستند. به عنوان کبوتر که در روز تعمید عیسی در اناجیل فرود میآید، خدا به عنوان روح، یک انتزاع از دور و ناپیدا در آسمان نیست که از نگرانیهای زمین دور باشد. بلکه برعکس، خدا به عنوان روح یک حیوان مقدس است - یک موجود زنده و تنفسی مانند سایر موجودات زنده روی سیاره که خود را به صورت عینی با زندگی در و از طریق زمین به ما نشان میدهد. بنابراین، پیام ایمان مسیحی این است که در حالی که خدا زمین را دوست دارد و از آن مراقبت میکند، ما نیز باید همین کار را انجام دهیم. بنابراین خدا و زمین، روح و طبیعت، مسیحیت و محیطزیست یک هستند.
بسیاری از همکاران، دوستان و اعضای خانوادهام در نگارش این کتاب بهطور سخاوتمندانهای کمک کردند. یورگن مولتمن در یک کنفرانس درباره روح در دانشگاه مارکت در سال 1998 پشتیبانی اولیهای برای جهتگیری تفکر من ارائه داد که توسط لایل دابنی و براد هینز سازماندهی شده بود. در همان سال، دیتر هسل، ماری اویلین تاکر و جان گریم به من این فرصت را دادند تا کارم را درباره روح زخمخورده و چستر، پنسیلوانیا، در یک کنفرانس هاروارد درباره مسیحیت و محیطزیست ارائه دهم. من از داربی ری بابت دعوت به عنوان سخنران تابستانی در کالج میلساپس در سال 2003، همچنان یک فرصت دیگر برای توسعه نگرانیهای زیستمحیطی من سپاسگزارم. برون تیلور یک خوانش فکر شده از نسخه اولیه کتاب ارائه داد و پیشنهادهای مفیدی را در خصوص تفسیر من از جنبشهای محیط زیستی رادیکال امروزی به من داد. استیون دانینگ نیز قسمتهایی از نسخه اولیه را خواند و به من کمک کرد تا تفکر خود را درباره ارتباط پروژهام با هنجارهای سنتی در تفکر مسیحی تیزتر کنم. راجر لثام یک ارزیابی جذاب از فصل پایانی کتاب در خصوص کرم کریک در پنسیلوانیا ارائه داد. راجر گوتلیب، ناتانیل دیوچ و استیون هاپکینز و مارک کلادیس شرکای گفتگویی وفادار در سفر فکری من بودهاند و من مدیونشان هستم برای بینشهایشان دربارهی موضوعات مورد بحث در این کتاب. زولین میفیلد در چستر و ویلفورد گوندون در مونتورد، کاستاریکا، برای من قدرت و عواطف چالشی نبوئی به نظام تسلط جهانی در زمان ما را نمایندگی میکنند. من به خاطر رهبری و دوستیشان از آنها سپاسگزارم.
پل ریکور میگوید که اخلاقی بودن به معنای هدفگیری زندگی خوب با و برای دیگران در مؤسسات عادلانه است. دو نهاد که در تلاش برای تحقق زندگی خوب برای اعضایشان بودهاند، به من پشتیبانی مداومی در پروژهی این کتاب ارائه دادهاند. گروه کار الهیات سازنده در دانشگاه وندربیلت که توسط پیتر هادگسون، پل لکنلند و سرین جونز سازماندهی شده، یک انجمن گفتوگومند برای نوع تفکر الهیاتی پیشرفتهای که در اینجا مطرح شده، ایجاد کردهاند. در این گروه کار بزرگتر، اعضای زیرگروه روح که من در آن شرکت کردهام - جیم پرکینسون، شارون ولچ، آدا ماریا ایساسی-دیا، کاترین کلر، والت لوو، باربارا هولمز و سرین - با تحریکات و بینشهایشان، امیدهای روحانیت سبز من را زنده کردهاند. همچنین، کالج سواترمو برای من تأمین مالی مرخصی واگذار کرد و از برنامهای برای کمکهزینه جدید برای معلمان برای پایان دادن به این کتاب حمایت کرد. و پروفسور سواترمو، کاننی هنگرفورد، با در دسترس قرار دادن یک یارانه برای ناشر به منظور چاپ تصاویر رنگی کتاب، یک قدم اضافی برداشت. در انتشارات قلعه، مایکل وست، بکی لو، باب تاد و بث رایت با انرژی کتاب را به مرحله نهایی انتشار راهنمایی کردهاند. من از توجه کارکنان انتشارات قلعه به نیازهای من و رویکرد عملی آنها برای انتشار کتابهای با کیفیت مذهبی که لحن معاصر و هماهنگی با موضوعات کلاسیک مسیحی دارند، قدردانی میکنم.
این کتاب بدون حمایت خانوادهام ممکن نبود. والدینم، هومر و شیرلی، و خواهرم، داریس، همواره مهد الهام بخشیدن به کار خلاقانه من بودهاند. فرزندانم، کتی و کریستوفر، منبعی پایدار از شادی در زندگی من هستند، به طوری که به شدت و به طرز شگفت انگیزی پر از زندگی میباشند؛ امید من این است که بتوانم به سمت آیندهای بهتر برای زمین مقدس و زخمیام بیاندیشم، هم به خاطر آنها و هم با امید و اشتیاقی که تجسم میکنند. همسرم، الن راس، منبعی روزانه از عشق و انرژی در زندگیام است. به اشتراکگذاری کارمان در کالج سواترمو، پیادهرویهای تابستانه در سواحل و بعدازظهرهای پاییزی در بازیهای فوتبال فرزندانمان، زندگی با الن یک هدیه و شگفتی است. حس کلی او از جهتگیری الهیاتیام و دقتش در گرامر و جزئیات، این کتاب را به قطعهای بسیار بهتر از آنچه که درغیر این صورت میبود، تبدیل کرده است. از او به خاطر صبر و محبتش سپاسگزارم.
تابلوی رنه ماگریت که در اینجا گنجانده شده، “خانواده بزرگ”، بهطور مستقیم به بینشی که درباره خدا به عنوان روح در این کتاب ارائه میدهم، اشاره دارد (به صفحه 2 مراجعه کنید). وقتی که این تابلو را تفسیر میکنم، روح بالدار بر روی آبهای زمین به همان شیوهای مینگرد که روح بر روی تخم بزرگ آفرینش در آیههای ابتدایی سفر پیدایش مینگرد: “در آغاز خدا آسمانها و زمین را آفرید … و روح خدا بر روی عمقها جستجو میکرد” (1:1-2). در تصویر ماگریت، روح به شدت درونگرای طبیعی جهان است - روح یک موجود زنده زمینی، یک پرنده، که وجودش در آفرینش جا دارد همانطور که توسط آسمان شفاف و الگوهای ابری نشان داده شده است که شکل هوایی روح را تشکیل میدهد. تصویر ماگریت از “خانواده بزرگ آفرینش” بهطرز دینامیکی توسط چهار عنصر اولیه، یعنی باد، آب، آتش، و زمین، به هم بافته شده است. در بادی که در داخل و اطراف روح میچرخد، حرکت بالهای روح جو ابری را جان میدهد.
در عمق آبهای اقیانوس، زندگی انبوهی وجود دارد که سلامت و تندرستی زیستکره را حفظ میکند؛ در آتش خورشیدی که بهنظر میرسد از پرنده بزرگ درخشان خود ساطع میشود، امواج اقیانوس با گرما Charged شده و در حرکت بیپایان خود به سمت ساحل، مانند الماسها میدرخشند؛ و در خط افق زمین آبی، که اندکی زیر پرهای بال پرنده کیهانی دیده میشود، ما همزمانی ابدی خدا و طبیعت را در رقصی ابدی از وحدت و عشق مشاهده میکنیم. بازشناسی حضور خدا در ریتمهای روزمره زندگی طبیعی وعده این نقاشی و همچنین امید و آرزوی این کتاب است.
مقدمه خدای رودخانه تجربه محسوس خدا در زمین یکی از نخستین یادآوریهای دوران کودکی من است. بهعنوان یک پسر، خانوادهام اغلب از لس آنجلس، جایی که بزرگ شدم، به سواحل میسی سیپی، محل اقامت مادرم، سفر میکردند. در کنار سواحل رودخانه Singing River نزدیک بیلوکسی، میسی سیپی، مادرم داستان سرخپوستان پَسکاگوولا را که نسلها پیش در کنار این رود ساکن بودند، برایم تعریف کرد و داستان مادربزرگ بزرگم، فرانسیس هاکینز، زنی سمینول که احتمالاً در دهه ۱۸۹۰ به سواحل خلیج میسی سیپی مهاجرت کرد. اطلاعات زیادی درباره او در دست نیست، اما مادرم عکسی کهنه و تاخورده از مادرش بهصورت محلی با لباس قبیلهای همراه داشت. در تمام دوران کودکیام، داستان سفر مادربزرگ بزرگم به میسی سیپی با دیگر داستانهای سرخپوستی که از مادرم و عمهام درباره درگیریهای اولیه بین سرخپوستان بیلوکسی و پَسکاگوولا شنیدم، در هم آمیخته شده بود. از طریق این داستان، قدرت و راز خدا در زمین را که در جزر و مد رودخانه Singing River حاضر بود، تجربه کردم.
بر اساس افسانههای قدیمی، دو جامعه سرخپوست بهمدت نسلها بهطور مسالمتآمیز در کنار هم در کنار رودخانه Singing River زندگی میکردند. اما سرخپوستان بیلوکسی، قبیلهای جنگجو بودند در حالی که مردم پَسکاگوولا بیشتر صلحجو بودند. از دیرباز، توافقی عدم تعرض میان هر دو گروه برقرار بود. این توافق شامل این شرط بود که بیلوکسیها هرگز به پَسکاگوولا حمله نکنند به شرطی که ازدواج میان دو قوم صورت نگیرد. اما این پیمان با رابطه نوپای بین یک جوان از خانوادههای پَسکاگوولا و یک زن جوان از قبیله بیلوکسی تهدید شد. عاشقان بدشانس، محبت رو به رشد پسر و دختر به یکدیگر، صلح و ثبات موجود در دو جامعه را تهدید میکرد. به دلیل ترس از حمله بیلوکسیها به جمعیتشان و عدم تمایل به جنگیدن با همسایگان، مردم پَسکاگوولا تصمیم به اقدام جمعی برای جلوگیری از کشتار گرفتند. آنان تصمیم گرفتند خود را بهقتل برسانند. و بر اساس افسانه، با یک خط واحد به سمت آبهای تاریک رودخانه Singing River رفتند و در این مسیر، آهنگ غمانگیزی قبیلهای را میخواندند.
در دوران کودکی، من از این روایت شگفتزده و نگران بودم. اما آنچه که مرا بهویژه تحت تأثیر قرار میداد، ادعای مادرم بود که آهنگ ناشی از گذشته سرخپوستان پَسکاگوولا هنوز هم در لحنهای آبهای رودخانه شنیده میشود. اگر زیر آبهای رودخانه شنا کنید و با دقت گوش دهید، میتوانید آهنگ باستانی افراد غرقشده را بشنوید. مادرم توضیح داد که در حالی که رودخانه Singing River از نظر فنی، رودخانه پَسکاگوولا است، اکثر مردم محلی آن را رودخانه Singing مینامند تا قدرت جاری افسانه را شناسایی کنند. در کودکی، به روایت مادرم ایمان داشتم: در رودخانه شنا میکردم و آهنگ اندوهبار این جامعه گمشده را میشنیدم. در صدای جوشوخروش آب، میتوانستم پژواک دوردست موسیقی رودخانه پَسکاگوولا را بشنوم که به طرز مرموزی در این محیط زیرآبی حفظ شده است (به صفحه ۱ مراجعه کنید).
به عنوان یک کودک در حال شنا در رودخانه، تمام حواسم به احتمال شنیدن آهنگ پَسکاگوولا حساس بود. به نوعی، حس میکردم که در رودخانه با خدا ملاقات کردهام. رودخانه مکانی برای قدرتهای numinous بود که بزرگتر از خودم بود و هم زندگی روزمره فعالیتهای پسرانهای را که عموماً در آن ساکن بودم، فراتر میبرد و به آن گره میزد. حس میکردم که خدا در رودخانه است، اما خدا همچنین فراتر از رودخانه نیز وجود داشت. بهعنوان یک بزرگسال که به معنای الهی تجربه رودخانهام فکر میکنم، اکنون معتقدم که موسیقی قبیلهای باستانی که در اعماق رودخانه شنیدم، بهواسطه حضور خدا در آبهای گلآلود ممکن شد. در اعماق آب تاریک رودخانه، خدا آهنگ باستانی را تجلی داده و آن را به واقعیتی برای گوشهای شنوندهام تبدیل کرد. از این نظر، همانطور که اکنون متوجه میشوم، تجربهام فقط به شنیدن آهنگ رودخانه محدود نشد، همچنانکه شاید عجیب و شگفتانگیز باشد؛ بلکه این یک مواجهه با زندگی الهی بود که امکان انتقال جرم اندیشی قبیلهای را به فهم من فراهم آورد. نمیتوانم بهدقت توضیح دهم که چگونه این احساس دوگانهای را که در آن زمان داشتم، چگونه شنیدن آهنگ سرخپوستان به اعتقاد من به عنوان یک مصداق از حضور خدا احساس میشد. اما با این وجود، به نوعی، میدانستم که خدایی که در خانه، کلیسا و مدرسهیکشنبهام به آن آشنا شدم، همین خدا، اکنون در رودخانه به من نزدیک بود و موسیقی رژه مرگ مردم پَسکاگوولا را به فهمم منتقل میکرد.
در ادعای اینکه قدرت شنیدن موسیقی رودخانه، از همان خدایی نشأت میگیرد که در کتاب مقدس در مورد آن شهادت داده شده، ممکن است بهنظر بیاید که در حال تصرف معنویت سرخپوستان آمریکایی هستم با ادغام داستان پَسکاگوولا تحت مفهوم مسیحی از خدای جامع. آنچه که پیشنهاد میکنم، با این حال، این است که خدا یا مقدس یا واقعیت، موجود زنده و دینامیک در درون نظم طبیعی است که از مدلهای الهی در هر دین خاص، چه مسیحی و چه سرخپوستی، بزرگتر است. معنویات جوامع کتاب مقدسی و سرخپوستان سواحل خلیج آمریکا به معنای خاص خود و اعتبار خود دارند و نباید به یکدیگر فروکاسته شوند. با این حال، در نور تربیت مسیحی خودم و در حالی که آهنگ باستانی را در رودخانه میشنیدم، آن زمان برای من منطقی بود، و اکنون نیز همینطور است، که اهمیت این دو بُعد زندگی خود را بهعنوان یک منبع مشترک، منبع الهی درک کنم. بهعنوان گزینه دیگر، خدا همان واقعیتی است که در داستانهای کتاب مقدس شاهد آن هستیم و منبع ملاقات من با آهنگ اندوهبار هنوز هم در رودخانه پَسکاگوولا طنینانداز است. این آگاهی دوگانه بهعنوان یک بزرگسال من را به پذیرش یک دیدگاه چندفرهنگی از مسیحیت، بهعنوان یک جهانبینی متمایز اما نه مطلق کشاند که قدرت خود را هم از نوشتههای تاریخی و هم از روابط جاری خود با دیگر ادیان و فرهنگها میگیرد. همه چیز خوب و شگفتانگیز از یک منبع مشترک -منبع الهی- نشأت میگیرد که ادیان و فرهنگهای جهان بهدنبال درک آن هستند و گاهی اوقات آن را در راههای جزئی و متجزی پرستش میکنند.
غرق شدن در آبهای رودخانه به من اجازه داد تا آهنگ رودخانه را بشنوم و بفهمم که پیام آن از خدا ایمان کتاب مقدسی نشأت میگیرد. این حس دوگانه نباید تعجبآور باشد. در طول زندگی جوانم در آن زمان، به من داستانهای کتاب مقدس در خانه و کلیسا آموزش داده شده بود که در آن زندگی الهی معمولاً بهعنوان یک الهه طبیعی تجسم میشود. من آموختهام که خدا آدم و حوا را از خاک زمین ساخت، از طریق الاغ بالام سخن گفت، توجه ایوب را در طوفانی جلب کرد، از نهنگی بزرگ پیام به یونس فرستاد و در سراسر عهد جدید بهعنوان کبوتر ظاهر شد. اگر این داستانها حقیقت دارند، آیا تصور اینکه خدا میتواند دوباره به یک پسر هشتساله از طریق آهنگی در رودخانه میسیسیپی صحبت کند، غیرممکن است؟
مفهموم آموزشی این فداکاری جمعی بر روی سواحل خلیج، برای درک اولیه من بسیار واضح بود. این بود که سبب میشد به این نتیجه برسم که خدا در رودخانه است. در ذهن جوانم، پیام الهی تجسم یافته در موسیقی رودخانه واضح بود: حفظ این ملودی قبيلهای، یک یادبود جاودانه به قدرت معنوی و یکپارچگی اخلاقی پَسکاگوولا بود. بهمنظور جلوگیری از کشتار، جامعه تصمیم گرفت که در آبهای تاریک رودخانه بهصورت جمعی از بین برود. بهطرز فاجعهآمیز و وحشتناک، پَسکاگوولا جان خود را برای جلوگیری از درگیری داخلی تجزیه به بیگناهی خود و بیلوکسی فدای کردند. الگوی بخشش زندگی خود تا اینکه دیگری بماند، آموزه مقدسی بود که از این رودخانه بهدست آوردم. در حال غرق شدن در موسیقی و پیام رودخانه، وجود الهی را بهصورت مستقیم و عینی احساس کردم که هرگز فراموش نخواهم کرد. در آن رودخانه با خدا ملاقات کردم و صدای اخلاقی خدا را از طریق آهنگ باستانی شنیدم.
اما در حالی که ملاقات کودکی من با رودخانهای مذهبی بار معنوی عمیقتری داشت، با بزرگتر شدنم و بهطور بازتابیتر به یادگیری مسیحیت پرداختم، از هرگونه درک پایدار خدا در جهان طبیعی دور شدم. اکنون ایمان دارم که آنچه که در رودخانه پَسکاگوولا با آن مواجه شدم، خدای ایمان مسیحی بود که خود را بهعنوان خدای رودخانه به من نشان داد، اما بهعنوان یک نوجوان و جوان بزرگسال به این نتیجه رسیدم که به تجربیات اولیهام نمیتوانم اعتماد کنم و آنها را تمریناتی در آرزوهای واهی یا حتی توهم بشمارم. متأسفانه، همانطور که اکنون متوجه میشوم، این دوری توسط بیتوجهی تاریخی عمل مسیحیت به کشف خدا در زمینهای اطراف تسهیل شده بود.
در واقع، مسیحیت تاریخی زندگی الهی را بهعنوان خدای آسمانی میفهمد. در سرودهای کودکی، موعظهها، سرودها، نمادها و آموزههای الهی، خدا بهعنوان یک موجود بیبدن و غیرمادی که در قلمرویی آسمانی و فراتر از نوسانات زندگی در زمین زندگی میکند، تصویر میشود. البته، در شخص عیسی، خدا بهعنوان یک موجود تاریخی در تاریخ با شکلی تجسم یافته است. اما ان incarnation، عموماً بهعنوان یک رویداد تاریخی در یک زمان خاص به یک انسان خاص، یعنی عیسی ناصری درک میشود. متأسفانه، برای بسیاری از مسیحیان، تجسم خدا در عیسی بهاین معنا نیست که خدا در هر حس عینی، بهطور مداوم در جهان طبیعی که میشناسیم، تجسم یافته است. در واقع، برای بخش عمدهای از تاریخ کلیسا، زندگی الهی و جهان طبیعی بهعنوان دو نظم جداگانه و متمایز از وجود دیده شدهاند. بهندرت، خدا ممکن است در قلمرو طبیعی مداخله کند تا هدفی دیگر دنیوی را بهدست آورد، مانند ارسال عیسی به زمین بهمنظور نجات بشریت از گناهانش. اما بازدیدهای خداوندی متناوب، تضمینکننده حضور مداوم خدا در زمین نیستند. بهراستی، اکثریت قضاوتهای الهی بر این اعتقاد است که هرگونه پیشنهادی مبنی بر اینکه خدا به نوعی در زمین ادغام شده، نشاندهنده بتپرستی، خرافات و بتپرستی است. هرچه باشد، خدا بهعنوان یک الهه طبیعی که در محدودیتها و نوسانات زندگی انسانها به دام افتاده باشد شناخته نمیشود. خدا به ناپایداری و تغییرات زمین وابسته نیست. نمیتوان خدا را بهعنوان موجودی در یک پیوستار با موجودات زنده تصور کرد. به همین دلایل، بهگفته آراء عمومی، دین کتاب مقدس ساختن تصاویر با ارزش بهعنوان نمادهای زندگی الهی را ممنوع میکند: خدا یک گاو یا یک مار یا یک شیر نیست. برعکس، بهگفته اکثریت، خدا در یک قلمرو آسمانی بهدور از تغییرات ابدی و آسمانی وجود دارد که در آن درد جسمی و مرگ وجود ندارد و هر اشک برای مومنان ممتاز که در آنجا زندگی میکنند، پاک میشود.
تجربه من از رودخانه مقدس در درونم احساس نارضایتی دائمی نسبت به استدلال اکثریت در برابر خدا در طبیعت را القا کرد. اینجا در جریان سریع رودخانه بود که اولین تجربهام از خدا بهعنوان قدرت numinous در یک منظره طبیعی را داشتم. اما همانطور که بزرگتر شدم، همانطور که گفتم، متوجه شدم که به راحتی میتوانم این تجربه را نادیده بگیرم. آنچه که برای من بهعنوان یک ملاقات با خدا در کلیسای زیرآبی رودخانه آغاز شد، به مرور زمان به یک یادآوری دور از اشتیاق جوانی تبدیل شد. بهعنوان یک جوان بزرگسال، سوال کردم که آیا واقعاً در دوران کودکی در رودخانه با خدا ملاقات داشتم. گمان میکردم که یک قربانی تاثیرپذیر از خود-پیشنهاددهی بودم. بر اساس داستان مادرم، وارد رودخانه شدم و آماده شنیدن موسیقی پَسکاگوولا بودم و بر این اساس، تصور میکردم که آهنگ باستانی را میشنوم، در حالی که حقیقتاً فقط صدای خروشان قدرت زیرآبی رودخانه را میشنیدم. اما با ادامه این خط از پرسش، متوجه شدم که در حال جنگ با عمیترین حساسیتهایم هستم. به روح من آسیب میزدم. اگر یک فرد نتواند به اشتیاقهای درونیاش اعتماد کند، پس همه ما به صدای دیگران وابسته خواهیم بود و نمیتوانیم از اعماق درون خود چگونگی کار را کشف کنیم و در آنچه که میدانیم حقیقت است، بیابیم. بهعنوان یک بزرگسال، تصمیم گرفتم به قطعیتهای درون خود اعتماد کنم و اکثر اعتقادات الهی را که نمیتوانستند واقعاً در طبیعت تجسم یابد، معلق کنم.
اگر خدا در گذشته از طریق عیسی بهعنوان کلام خدا سخن گفت، آیا غیرممکن است که خدا امروز میتواند دوباره از طریق آبهای گلآلود یک رودخانه سواحل میسیسیپی سخن بگوید؟ در کنار سنتهای دیرینه مسیحیت…
منبع وحی متون کتاب مقدس میتواند خدا را بهوسیله مدیومی جایگزین با کودکی که برای شنیدن آهنگ رودخانه آماده است، دوباره سخن بگوید؟ برای من، در آن شناهای دوران کودکی، خدای شهادتهای کتاب مقدس، خدایی رود بود که به من از طریق سوگند پاسکاآگولا گفت که باید همیشه زندگی خود را در خدمت دیگران بگذرانید، همانطور که پاسکاگولا در مهاجرت بزرگ خود به رودخانه انجام داد. من این پیام اخلاقی را در هماهنگی کامل با آموزشهای کتاب مقدس یافتم. این پیام نه تنها با این آموزشها در تضاد نبود، بلکه آنها را عمیقتر میکرد. یا شاید، اکنون متوجه میشوم که این برعکس است، به این معنا که آموزشهای کتاب مقدس به خاطر اینکه این آموزشها بهطور اساسی ریشهدار در رویدادهای معنوی مربوط به زمین در سالهای شکلگیری من هستند، دارای عمق و قدرت خاصی در زندگی من هستند، مانند شنا در جویبار قربانی رودخانه آوازخوان.
منظرههای مقدس در این کتاب میخواهم وعده مسیحیت را بهعنوان یک دین متمرکز بر زمین و دوستدار بدن بررسی کنم. میخواهم وعده ایمان مسیحی را برای درمان عادات استثماری انسانها نسبت به محیط زیست از طریق آموزشهای مبتنی بر طبیعت در مورد حضور تجسمیافته خدا در تمام چیزها بررسی کنم. متأسفانه، ما در زمانهای زندگی میکنیم که گونههای گیاهی و جانوری با سرعت غیرعادی از بین میروند. بر خلاف رویدادهای مرگ جمعی قبلی در تاریخ تکاملی سیاره ما، این “انقراض بزرگ ششم” معاصر که نیلز الدرج آن را نامیده است، ناشی از عادات حریصانه خود ماست. ما به یک تغییر اساسی در نگرش خود نیاز داریم تا به بحران معاصر رسیدگی کنیم، و مسیحیت منابع بالقوهای برای تغییر قلبها و ذهنها و امکانپذیرکردن سبک زندگی سبزتر دارد. مسیحیت گنجینهای از تصاویر غنی و داستانها درباره عشق خدا به زمین و زندگی در زمین است که میتواند روشهای شاداب و زیستمحیطی و پایدار وجود را آزاد کند.
برای این کتاب خاص، میخواهم یک موضوع اصلی اما نادیدهگرفتهشده مسیحی را بازپس بگیرم، یعنی ایده خدا بهعنوان روح جسمانی که تمام چیزها را آغشته میکند، بهعنوان کلید شکلدهی به یک معنویت سبز که به نیازهای زیستمحیطی زمان ما پاسخ میدهد. از نظر الهیاتی، معتقدم امید به یک زمین تجدیدشده بهترین پایهاش بر باور به خدا بهعنوان روح زمین است، نیروی الهی و جامع در زیستکره که در جامعه زمین سکونت دارد و بهطور مداوم در تلاش است تا تمام اشکال زندگی را حفظ کند. مانند خدایی که در رودخانه آوازخوان بهعنوان کودک با آن مواجه شدم، در معنویت سبز، خدا، خدای زمین است که در زمین ساکن است و با فرآیندهای طبیعی روح میزدد و جریان دارد؛ نه خدای نامرئی آسمانی که در قلمرو آسمانی دور از نگرانیهای زمینی وجود دارد.
در دوران باستان، مسیحیان اولیه روح را همرتبه با خدا پدر و خدا پسر، یکی از اعضای اصلی تثلیث الهی، و حضور عالی و جامع خدا در جهان شناختند. اما این درک باستانی از روح به نظر میرسد که در تفکر و زندگی دینی معاصر تأثیر کمی دارد. یکی از استثناها بر این روند عمومی، عمل مؤمنان کاریزماتیک و پنطیکاستی است که در زندگی روزمره خود با کار روح مواجه میشوند. از طریق بخششهای روح، سخن گفتن به زبانهای دیگر، معجزات درمان، و کلمات پیشگویی، اعضای جنبش پنطیکاست در روحالقدس تعمید مییابند و بهطور مستقیم انرژی ملموس روح را از طریق نشانهها و شگفتیهای مختلف تجربه میکنند. اما بسیاری از افراد دیگر (و من نیز خود را در این گروه میدانم) همیشه با چنین نمایشهای شگفتانگیز قدرت الهی راحت نیستند و اینگونه افراد بهدنبال حضور خدا در نمایشهای ملموستر اما کمطرفدارتر میگردند.
متأسفانه، با این حال، این جستجو برای حضور خدا خارج از نشانهها و شگفتیهای پنطیکاست غالباً موفق نیست زیرا نمیتواند رد پاهای ظریفتری از حضور روح را در جهان اطراف ما مکانیابی کند. نتیجه این جستجوی بینتیجه این است که تجربه و درک باستانی مسیحی از روح بهعنوان حضور رادیکال خدا در اینجا و اکنون برای بسیاری از ما از دست رفته است. بنابراین واقعیت روح از تجربه بسیاری از مسیحیان خارج شده است. در واقع، بسیاری از مسیحیان معاصر، اگر هرگز در مورد روحالقدس فکر کنند، اکنون روح را بهعنوان عضوی منفعل و کنارهگیریکننده از الهیت تصور میکنند، عضوی مرموز و ناشناخته از تثلیث که، برخلاف پدر و پسر، شخصیت و تعریف ندارد.
این شیوه تفکر مسیحیت را به دینی از پدر و پسر محدود میکند و آگاهی ما را از کار بحرانی روح در جهان امروز کند میسازد. برای جبران این تمایل، من مدل مبتنی بر طبیعت روح را بهعنوان “چهره سبز” خدا پیشنهاد میکنم. روح، قدرت الهی است که تمامیت جهان طبیعی را حفظ میکند و همه خلقت را به یک خانواده زیستی مشترک گرد هم میآورد. این دکترین زمینی روح در زمانی امید به ارمغان میآورد که چشم اندازهای آینده سیاره بهطور فزایندهای تیره است. تصویری جدید از روحالقدس بهعنوان روح زمین این پتانسیل را دارد که هم به بسیاری از افراد بازسازی معنیدار بیاورد و هم بحثهای سیاست عمومی را در مورد بهترین راه برای تضمین رفاه تمام اعضای خانه سیاره ما تقویت کند.
با این حال، برای اتفاق افتادن این تغییر، مدل غالب برای درک روح باید بهطور قابل توجهی مورد بازنگری قرار گیرد. متأسفانه، تعریف عوامانه روح بهعنوان “روحالقدس” در گفتار عمومی و عبادت تاریخی مسیحیت انجام این کار را بهویژه دشوار میسازد. ترجمه شده از متون باستانی عبری و یونانی، نسخههای ابتدایی انگلیسی از کتاب مقدس بهاشتباه عبارت “روحالقدس” را بهعنوان “روحالقدس” ترجمه کرده است. حس واضح متون اصلی کتاب مقدس این است که روح باید بهعنوان قدرت قابل مشاهده و نیکو خدا در کیهان درک شود، نه یک شبح یا روح. روح، یک پنداره آسمانی نیست که بیماده و غیرواقعی (و شاید کمی هم ترسناک!) باشد، بلکه حضور و انرژی همهجانبه خدا در جهان است. با این حال، روحالقدس، قدرت خدا برای خوبی و شفا در جهان، به ما بهعنوان یک پنداره سایهای و غیرزمینی، روحالقدس، منتقل شده است. بنابراین، جای تعجب نیست که بسیاری از افراد معاصر حس کمی از هویت با این سایه نوعی داشته باشند.
درک روح بهصورت شبحگونه باعث میشود روح غیرواقعی و غیرمادی باشد. از این دیدگاه، روح یک واقعیت بدنی و فیزیکی مانند بقیه چیزهای خلقت نیست؛ این روح از همان نوع زندگیاش با دیگر شکلهای حیات زنده و غیرزنده بر روی زمین نمیباشد. بنابراین، این مدل شبحگونه روح به قطبیهای استانداردی در تفکر غربی (از جمله الهیات غربی) دامن میزند که بسیاری از ما با آن آشنا هستیم: ذهن در مقابل بدن، ماوراء طبیعی در برابر طبیعی، خدا در برابر طبیعت، و روح در برابر واقعیت مادی. این دوگانگیها فاصله وسیعی را که جهان روح و جهان ماده را جدا میکند، تقویت میکند و روح را به یک خیالپردازی غیرمرئی، بدون جسم و در نهایت غیرواقعی میسازد.
توصیفهای کتاب مقدس از روح با این مدل شبحگونه مطابقت ندارد. پیام کتاب مقدس در صدد پیوند خدا و زمین، روحانی و طبیعی، ذهن و ماده است، اما این پیام غالباً نادیده گرفته میشود. بلاغت حواری پولس درباره روح در مقابل جسم بهعنوان مثال، اغلب بهاشتباه بهعنوان تأیید یک حالت جنگ بین خدا و تمایلات انسانی خوانده میشود، اما این منظور پولس نیست، همانطور که من بعداً سعی در نشاندادن آن دارم. اکثریت قریب به اتفاق متون کتاب مقدس مجموعهای از اصطلاحات متضاد را زیر سؤال میبرند که جدایی بین روحانی و مادی را مشروعیت میبخشد. بهویژه در موضوع روح، نه تنها متون کتاب مقدس روح را از دنیای زمینی جدا نمیکند، بلکه علاوه بر این، روح را بهعنوان یک شکل زندگی موجود در تقاطع با دنیای مادی تصور میکند.
در واقع، تصاویر روح که مستقیماً از طبیعت گرفته شدهاند، موضوع تعریفکنندهای در درک کتاب مقدسی از روح هستند. به موارد زیر درخصوص مجازها و توصیفهای روح در کتاب مقدس توجه کنید: نفس زندگیبخش که زندگی و نشاط را به تمام چیزها میآورد (پیدایش 1:2؛ مزامیر 104:29-30)؛ باد درمانکنندهای که قدرت و حس جدیدی از جامعه را به کسانی که در آن زندگی میکنند منتقل میکند (داوران 6:34؛ یوحنا 3:6؛ اعمال 2:1-4)؛ آب زندهای که به همه کسانی که از چشمههای ابدی آن مینوشند، زندگی و نشاط میدهد (یوحنا 4:14، 7:37-38)؛ آتش پاککنندهای که بهطور متناوب منحرفکنندگان را قضاوت کرده و مأموریت پیشگویی کلیسای اولیه را شعلهور میکند (اعمال 2:1-4؛ متی 3:11-12)؛ و کبوتر الهی، موجودی کاملاً جسمانی که آفرینش را به وجود میآورد و با شاخه زیتون در دهانش، صلح و تجدید را به جهانی شکسته و تقسیمشده هدیه میدهد؛ همین پرنده خدا بر روی عیسی در زمان تعمید او شناور میشود تا خدمت عمومی او را آغاز کند (پیدایش 1:1-3، 8:11؛ متی 3:16؛ یوحنا 1:32). روح یک واقعیت زمینی است که در عبارات کتاب مقدس به چهار عنصر اولیه، اصلی: زمین، باد، آب، و آتش که اجزای کلیدی حیات تجسمیافته است، تصویر شده است. در این متون کتاب مقدس، روح بهعنوان یک شکل زندگی کاملاً جسمانی تصویر میشود که به رهایی و تجدید در سراسر نظمهای آبی و بیوتیک کمک میکند.
در حالی که من تلاش میکنم هویت زمینی روح را در این کتاب بازیابی کنم، امیدوارم همچنین هویت زنانه روح را نیز بازیابی کنم. بهعنوان حضور ذاتی و جسمانی خدا در درون نظم آفرینش، روح در شهادت کتاب مقدس بهطور مختلف با ویژگیهای مؤنث و مادرانه شناخته میشود. در کتاب مقدس، روح بهعنوان حضور یاریرسان، پرورشدهنده، الهامبخش و زاینده خدا در آفرینش تصور میشود. پرنده مادری در ترانه آفرینش در پیدایش، مانند مرغی بزرگ که بر روی تخم کیهانی خود نشسته است، بر زمین پرورش میدهند و همه چیز را به زندگی و شکوفایی میآورد. به نوبه خود، این روح پرنده که بر عیسی در زمان او به بیرون آمدن از آبهای تعمیدش نشسته، در تمام چهار انجیل ظاهر میشود تا تأیید خدا را بر کار عمومی عیسی علامتگذاری کند. روح مادری و پرندهای در پیدایش و انجیلها، مادر شیر دهنده آفرینش و خدمات عیسی است که از دیگر موجودات در شبکه کیهانی زندگی محافظت و پشتیبانی میکند. جوامع مسیحی اولیه در خاورمیانه بهطور مداوم از روح بهعنوان نفس مادرانه و قدرت بازتولید کننده خدا در خلق یاد میکردند. این مسیحیان اولیه معتقد بودند که نام گرایی مؤنث عبری روح “روح” یک نشانه زبانی از ویژگیهای خاص زنانه خدا بهعنوان روح است. همانطور که این مسیحیان اولیه به درستی درک میکردند که خدا فراتر از جنس و جنسیت است، آنها در نظر داشتند که این مناسب است که بهطور متناوب از رمز و راز، عشق و قدرت خدا در اصطلاحات “مذکر” و “مؤنث” یاد شود. در این کتاب، من آزادی را برای اشاره به روح بهعنوان “او” بهکار میبرم تا بخشی از درک کتاب مقدسی از خدا بهعنوان روح مؤنث در درون نظم آفرینش را دوباره به دست آوردهام.
بنابراین، دور از اینکه شبحگونه و بدون جسم باشد، روح در ادبیات کتاب مقدس خود را بهعنوان یک حضور فیزیکی و زمینی نمایان میسازد - یک شکل زندگی که هم مانند و هم غیر شبیه تمام دیگر اشکال زندگی است که تلاش میکند تا بشریت و دیگران را برای همبستگی با یکدیگر ایجاد و حفظ کند. بهعنوان خدای پرنده در پیدایش و انجیلها، نفس زندگیبخش در مزامیر، یا زبانهای آتش در اعمال، روح موجودی زمینی است که تمام چیزها را با قدرت برای رشد، تغییر و تجدید احیا میکند. خود طبیعت با تمام جلوههای متنوع خود باید بهعنوان حالت اصلی وجود برای کار روح در زیستکره درک شود. در این مدل سبز از روح، آبها، بادها، آتشها و شکلهای مختلف حیات زمین بهعنوان جلوههای زنده و ملموس از زندگی الهی خود جشن گرفته میشوند. بنابراین اگر فکر میکنیم که خدا کجاست در جهان امروز، کافی است فقط از پنجره اتاق خوابمان به بیرون نگاه کنیم. آنجا خواهیم شنید که یک روین به جفتش آواز میخواند، خواهیم دید که یک مورچه روزانه تأمین غذا را بر دوش خود حمل میکند، خواهیم دید که یک گیاه هاست به سمت خورشید در معجزه فتوسنتز تلاش میکند، و در آنجا خدا را در خاک چسبنده، بارور و غنی اطراف خود خواهیم یافت.
کتاب مقدس زمینی حس این کتاب ریشه در چاه عمیق کتاب مقدس دارد. من اغلب در عبادتهای شخصی و اندیشههای الهیاتیام به آن چاه میروم تا تغذیه و تجدید یابم. من کتاب مقدس را بهعنوان منبع بارور تصاویری حسی از زمین مییابم که خویشاوندی مشترک بین انسانها و جهان طبیعی را به تصویر میکشد، که یکی از نگرانیهای اصلی این کتاب است. در این کتاب من کتاب مقدس را با چشمان سبز میخوانم. هدف من بازیابی اصالت شگفتآور متون از یک دیدگاه محیطزیستی آگاهانه است. من به این چارچوب زیستمحور برای درک کتاب مقدس جشن میگیرم و چنین چارچوبی پیشنهادی میدهد که دیدگاههای جدیدی از معانی را باز میکند که قبلاً توسط روشهای تفسیری قبلی نادیده گرفته شده بودند. هر کسی کتاب مقدس را از یک جهت یا دیگری میخواند؛ هیچکس به متون کتاب مقدس بدون پیشفرض خود (یا جامعهاش) خالی از “استاندارد کاری” یا “استاندارد درون استاندارد” نمیآید. این به این معنا نیست که معنی کتاب مقدس در اختیار نوشتن متنی است که قبلاً وجود نداشته است.
نظر شما