موضوع : پژوهش | مقاله

عدالت به مثابه انصاف: بررسی نظریه عدالت جان رالز

چکیده

جان رالز، یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، نظریه عدالت خود را تحت عنوان “عدالت به مثابه انصاف” معرفی کرد. این نظریه، که نخستین بار در سال ۱۹۵۸ در قالب مقاله‌ای ارائه شد و در سال ۲۰۰۰ در کتابی با همین نام به‌طور جامع‌تر تدوین شد، بر عدالت اجتماعی و توزیعی متمرکز است. رالز معتقد است که اصول عدالت باید در شرایطی کاملاً منصفانه و بی‌طرفانه انتخاب شوند. او از مفاهیمی مانند “وضع نخستین” و “پرده بی‌خبری” برای ایجاد این شرایط استفاده می‌کند. این مقاله به بررسی روش‌شناسی، محتوای اصول عدالت، و نحوه توجیه این اصول در نظریه عدالت رالز می‌پردازد و تلاش می‌کند تا تصویری جامع از این نظریه ارائه دهد.

مقدمه

نظریه عدالت جان رالز، که به عنوان “عدالت به مثابه انصاف” شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین تلاش‌ها برای تدوین اصولی برای عدالت اجتماعی و توزیعی است. این نظریه بر این باور استوار است که عدالت اجتماعی مستلزم توزیع منصفانه منابع، حقوق و وظایف در جامعه است. رالز معتقد است که اصول عدالت باید در شرایطی کاملاً منصفانه و بی‌طرفانه انتخاب شوند و از این رو، نظریه خود را “عدالت به مثابه انصاف” نامیده است.

این مقاله به بررسی سه محور اصلی نظریه عدالت رالز می‌پردازد: روش‌شناسی نظریه، محتوای اصول عدالت، و نحوه توجیه این اصول. در هر بخش، تلاش می‌شود تا مفاهیم کلیدی نظریه رالز به‌طور منصفانه و مستند توضیح داده شوند.

۱. روش‌شناسی نظریه عدالت رالز

۱.۱. عدالت به مثابه انصاف: معنای عنوان

رالز نظریه خود را “عدالت به مثابه انصاف” نامید، اما این نام به معنای ترادف کامل عدالت و انصاف نیست. او تأکید می‌کند که این عنوان به این معناست که تنها راه دستیابی به اصول عدالت، ایجاد شرایطی کاملاً منصفانه برای توافق درباره محتوای عدالت اجتماعی است.

رالز از مفهوم “وضع نخستین” (Original Position) برای ایجاد این شرایط منصفانه استفاده می‌کند. در وضع نخستین، افراد در شرایطی فرضی قرار دارند که از موقعیت اجتماعی، توانایی‌ها، منافع شخصی و شرایط خاص خود بی‌اطلاع هستند. این شرایط، که به “پرده بی‌خبری” (Veil of Ignorance) معروف است، تضمین می‌کند که انتخاب اصول عدالت به‌طور بی‌طرفانه و منصفانه صورت گیرد.

۱.۲. عدالت اجتماعی و توزیعی

رالز نظریه عدالت خود را به عدالت اجتماعی و توزیعی محدود می‌کند و به دیگر عرصه‌های اخلاقی و حقوقی عدالت نمی‌پردازد. عدالت توزیعی به ساختار اساسی جامعه و ترتیبات اجتماعی مربوط می‌شود. این ساختار شامل نهادهایی مانند قوانین اساسی، نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام آموزشی، و دیگر نهادهایی است که نحوه توزیع منابع، حقوق و وظایف را در جامعه تعیین می‌کنند.

رالز معتقد است که اصول عدالت باید مبنای تشکیل این نهادها و ترتیبات اجتماعی قرار گیرند تا جامعه‌ای عادلانه و منصفانه شکل گیرد. او تأکید دارد که عدالت یکی از فضایل ساختار اجتماعی است، اما از نظر او، برترین فضیلت اجتماعی است و شاخص اصلی برای سنجش مطلوبیت یک جامعه محسوب می‌شود.

۲. محتوای اصول عدالت

۲.۱. اصول عدالت رالز

رالز دو اصل اساسی برای عدالت اجتماعی ارائه می‌دهد:

  1. اصل برابری در آزادی‌های اساسی: همه افراد باید از آزادی‌های اساسی یکسان، مانند آزادی بیان، آزادی مذهب، و حق مشارکت سیاسی، برخوردار باشند.
  2. اصل تمایز: نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی تنها در صورتی مجاز هستند که:
    • به نفع افراد کمتر بهره‌مند جامعه باشند.
    • فرصت‌های برابر برای دسترسی به موقعیت‌ها و منابع فراهم باشد.

۲.۲. تقدم اصل اول بر اصل دوم

رالز معتقد است که اصل برابری در آزادی‌های اساسی بر اصل تمایز تقدم دارد. به عبارت دیگر، آزادی‌های اساسی افراد نباید قربانی نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی شوند. این تقدم نشان‌دهنده اهمیت آزادی‌های اساسی در نظریه عدالت رالز است.

۲.۳. عدالت به عنوان معیار داوری نهادها

رالز اصول عدالت را به عنوان معیارهایی برای داوری درباره عادلانه بودن نهادهای اجتماعی معرفی می‌کند. این اصول باید مبنای تشکیل نهادها و ترتیبات اجتماعی قرار گیرند و تمام قوانین و تصمیمات کلان اجتماعی باید با این اصول سازگار باشند.

۳. توجیه اصول عدالت

۳.۱. وضع نخستین و پرده بی‌خبری

رالز از مفهوم “وضع نخستین” برای توجیه اصول عدالت استفاده می‌کند. در وضع نخستین، افراد در شرایطی فرضی قرار دارند که از موقعیت اجتماعی، توانایی‌ها، منافع شخصی و شرایط خاص خود بی‌اطلاع هستند. این شرایط تضمین می‌کند که انتخاب اصول عدالت به‌طور بی‌طرفانه و منصفانه صورت گیرد.

رالز معتقد است که افراد در وضع نخستین، به دلیل بی‌طرفی و ناآگاهی از منافع شخصی خود، اصولی را انتخاب می‌کنند که به نفع همه افراد جامعه باشد. او بر این باور است که اصول عدالت او، بهترین اصولی هستند که در این شرایط انتخاب می‌شوند.

۳.۲. انتخاب عقلانی و منصفانه

رالز معتقد است که انتخاب اصول عدالت در وضع نخستین، بر اساس انتخاب عقلانی و منصفانه صورت می‌گیرد. افراد در وضع نخستین، به دلیل بی‌طرفی و ناآگاهی از منافع شخصی خود، اصولی را انتخاب می‌کنند که بیشترین منافع را برای افراد کمتر بهره‌مند جامعه فراهم کند.

۳.۳. عدالت به عنوان والاترین فضیلت اجتماعی

رالز عدالت را به عنوان والاترین فضیلت اجتماعی معرفی می‌کند و معتقد است که اصول عدالت باید مبنای تشکیل نهادها و ترتیبات اجتماعی قرار گیرند. او بر این باور است که جامعه‌ای عادلانه، جامعه‌ای است که در آن اصول عدالت رعایت شوند و توزیع منابع، حقوق و وظایف به‌طور منصفانه صورت گیرد.

۴. محدودیت‌های نظریه عدالت رالز

۴.۱. عدالت اجتماعی در چارچوب دولت-ملت

رالز نظریه عدالت خود را به عدالت اجتماعی در چارچوب دولت-ملت محدود می‌کند و به مسائل عدالت بین‌المللی یا عدالت زیست‌محیطی نمی‌پردازد. او معتقد است که نظریه عدالت باید به مسائل مربوط به توزیع منابع، حقوق و وظایف در یک جامعه خاص بپردازد و مسائل عدالت در سطح جهانی یا در رابطه با طبیعت و دیگر موجودات زنده را شامل نمی‌شود.

۴.۲. عدالت به عنوان یکی از فضایل اجتماعی

رالز تأکید دارد که عدالت یکی از فضایل ساختار اجتماعی است، اما تنها فضیلت آن نیست. او معتقد است که یک جامعه مطلوب و کامل، نیازمند وجود تمام فضایل اجتماعی است و عدالت تنها یکی از این فضایل است.

نتیجه‌گیری

نظریه عدالت جان رالز، که به عنوان “عدالت به مثابه انصاف” شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین تلاش‌ها برای تدوین اصولی برای عدالت اجتماعی و توزیعی است. این نظریه بر این باور است که اصول عدالت باید در شرایطی کاملاً منصفانه و بی‌طرفانه انتخاب شوند و از این رو، مفاهیمی مانند “وضع نخستین” و “پرده بی‌خبری” را برای ایجاد این شرایط معرفی می‌کند.

رالز دو اصل اساسی برای عدالت اجتماعی ارائه می‌دهد که بر برابری در آزادی‌های اساسی و توزیع منصفانه منابع تأکید دارند. او معتقد است که این اصول باید مبنای تشکیل نهادها و ترتیبات اجتماعی قرار گیرند و تمام قوانین و تصمیمات کلان اجتماعی باید با این اصول سازگار باشند.

با این حال، نظریه عدالت رالز محدودیت‌هایی نیز دارد، از جمله اینکه به مسائل عدالت بین‌المللی یا عدالت زیست‌محیطی نمی‌پردازد و عدالت را تنها یکی از فضایل اجتماعی می‌داند. با این وجود، این نظریه همچنان به عنوان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین نظریات عدالت در فلسفه سیاسی معاصر شناخته می‌شود.

منابع

  1. رالز، جان. نظریه عدالت.
  2. رالز، جان. عدالت به مثابه انصاف.
  3. نوزیک، رابرت. آنارشی، دولت و آرمان‌شهر.
  4. سن، آمارتیا. ایده عدالت.
  5. والزر، مایکل. ساحت‌های عدالت.

نظر شما