موضوع : پژوهش | مقاله

محتوای لیبرالیسم سیاسی جان رالز

چکیده

لیبرالیسم سیاسی جان رالز، که در آثار متأخر او به‌ویژه در کتاب لیبرالیسم سیاسی ارائه شده است، تلاشی برای بازتعریف نظریه عدالت به‌عنوان یک نظریه صرفاً سیاسی است. این رویکرد، با حفظ محتوای اصول عدالت به‌مثابه انصاف، تلاش می‌کند تا عدالت و لیبرالیسم را از وابستگی به دکترین‌های جامع فلسفی و اخلاقی جدا کند و آنها را به چارچوبی بی‌طرفانه برای مدیریت جوامع دموکراتیک متکثر تبدیل کند. این مقاله به بررسی محتوای لیبرالیسم سیاسی، تغییرات ایجادشده در اصول عدالت، و نحوه توجیه این اصول در چارچوب جدید می‌پردازد.

مقدمه

در کتاب نظریه عدالت، جان رالز تلاش کرد تا نظریه‌ای جامع و اخلاقی ارائه دهد که بتواند جایگزینی برای نفع‌انگاری باشد. این نظریه، اصول عدالت را به‌عنوان مبنای اخلاقی برای سامان‌دهی نهادهای اجتماعی معرفی می‌کرد.

اما در کتاب لیبرالیسم سیاسی، رالز تلاش می‌کند تا نظریه عدالت خود را از یک دکترین جامع به یک نظریه صرفاً سیاسی تبدیل کند. این تغییر، با حفظ محتوای اصول عدالت، نحوه توجیه و استدلال بر این اصول را متحول می‌کند. در این مقاله، به بررسی محتوای لیبرالیسم سیاسی و تغییرات ایجادشده در اصول عدالت می‌پردازیم.

۱. عدالت به‌مثابه انصاف: از دکترین جامع به نظریه سیاسی

۱.۱. عدالت به‌مثابه انصاف در نظریه عدالت

در نظریه عدالت، رالز اصول عدالت را به‌عنوان بخشی از یک دکترین جامع اخلاقی و فلسفی معرفی می‌کند. این اصول:

  • بر پایه حس اخلاقی و عدالت‌خواهی بشر استوار هستند.
  • به‌عنوان پاسخ به پرسش فلسفی از معنای عدالت اجتماعی ارائه می‌شوند.
  • ادعای کلیت و عینیت دارند و برای همه زمان‌ها و مکان‌ها معتبر هستند.

۱.۲. عدالت به‌مثابه انصاف در لیبرالیسم سیاسی

در لیبرالیسم سیاسی، رالز اصول عدالت را به‌عنوان چارچوبی صرفاً سیاسی بازتعریف می‌کند. در این رویکرد:

  • عدالت دیگر به‌عنوان یک فضیلت اخلاقی تعریف نمی‌شود.
  • اصول عدالت، به‌جای تأکید بر خیر (Good)، بر مفاهیمی سیاسی مانند آزادی و برابری تمرکز دارند.
  • هدف اصلی، ایجاد نظم اجتماعی بادوام در جوامع دموکراتیک متکثر است.

۲. رسالت لیبرالیسم سیاسی

۲.۱. حل تعارض میان آزادی و برابری

رالز معتقد است که جوامع دموکراتیک مدرن همواره با تعارض میان آزادی و برابری مواجه بوده‌اند. این تعارض، که در سنت‌های فکری جان لاک و روسو نمود یافته است، از مسائل اساسی جوامع دموکراتیک است.

  • سنت لاک: بر آزادی‌های فردی، حقوق مالکیت، و آزادی آگاهی تأکید دارد.
  • سنت روسو: بر برابری در آزادی‌های سیاسی و ارزش‌های حاکم بر حیات عمومی تأکید می‌کند.

لیبرالیسم سیاسی تلاش می‌کند تا با ارائه اصول عدالت، راه‌حلی سیاسی برای این تعارض ارائه دهد.

۲.۲. ایجاد تسامح و تساهل معقول

یکی دیگر از رسالت‌های لیبرالیسم سیاسی، ایجاد تسامح و تساهل معقول میان دکترین‌های جامع متکثر است. این نظریه تلاش می‌کند تا:

  • زمینه‌ای فراهم کند که شهروندان آزاد و برابر بتوانند دیدگاه‌های مذهبی، اخلاقی، و فلسفی خود را در زندگی فردی دنبال کنند.
  • نظم اجتماعی عادلانه و پایداری را در جوامع دموکراتیک متکثر ایجاد کند.

۳. اصول عدالت در لیبرالیسم سیاسی

۳.۱. اصل اول: آزادی‌های اساسی برابر

رالز، در لیبرالیسم سیاسی، اصل اول عدالت را با اندکی تغییر نسبت به نظریه عدالت بازتعریف می‌کند:

  • تعریف در نظریه عدالت:
    “هر فرد داراى حقى مساوى نسبت به گسترده‏ترین مجموعه کامل از آزادی‏هاى اساسى برابر است؛ به گونه‏اى که حق برخوردارى او مشابه برخوردارى سایر افراد از این مجموعه آزادی‏ها است.”
  • تعریف در لیبرالیسم سیاسی:
    “هر فرد داراى حقى مساوى نسبت به مجموعه‏اى کاملاً مناسب از آزادی‏هاى اساسى برابر است؛ به گونه‏اى که حق برخوردارى او مشابه مجموعه آزادی‏هاى دیگران است.”

تفاوت میان دو تعریف

  • در تعریف جدید، تأکید بر “مجموعه‌ای کاملاً مناسب” از آزادی‌ها است، نه “گسترده‌ترین مجموعه کامل”.
  • این تغییر، نشان‌دهنده توجه به اهمیت کیفی آزادی‌ها (نه صرفاً کمیت آنها) و شرایط اجتماعی در تعیین آزادی‌های اساسی است.

۳.۲. اصل دوم: اصل تمایز

محتوای اصل دوم عدالت (اصل تمایز) در لیبرالیسم سیاسی تغییری نکرده است. این اصل:

  • بر برابری فرصت‌ها تأکید دارد.
  • نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی را در صورتی مجاز می‌شمارد که بیشترین منافع را برای اقشار کمتر بهره‌مند داشته باشد.

۴. نحوه توجیه اصول عدالت در لیبرالیسم سیاسی

۴.۱. استفاده از موازنه تأملی

رالز، در لیبرالیسم سیاسی، همچنان از روش موازنه تأملی برای توجیه اصول عدالت استفاده می‌کند. او معتقد است که:

  • اصول عدالت باید با باورها و شهودهای اخلاقی ما سازگار باشند.
  • این سازگاری، معیار پذیرش و مقبولیت اصول عدالت است.

۴.۲. استفاده از ایده وضع اصیل

رالز همچنان از ایده وضع اصیل برای توجیه اصول عدالت استفاده می‌کند. او معتقد است که:

  • افراد در وضع اصیل، نمایندگان شهروندان آزاد و برابر هستند.
  • آنها، در شرایطی بی‌طرفانه، اصول عدالت را به‌عنوان مبنای همکاری اجتماعی انتخاب می‌کنند.

۵. نقد لیبرالیسم سیاسی

۵.۱. بی‌طرفی واقعی یا ظاهری؟

منتقدان استدلال می‌کنند که لیبرالیسم سیاسی، به‌رغم ادعای بی‌طرفی، به‌طور ضمنی با ارزش‌های لیبرالیسم غربی سازگار است و نمی‌تواند به‌عنوان چارچوبی بی‌طرفانه عمل کند.

۵.۲. حذف اخلاق از سیاست

برخی منتقدان معتقدند که تفکیک سیاست از اخلاق، موجب می‌شود که لیبرالیسم سیاسی نتواند به مسائل بنیادین اخلاقی و انسانی پاسخ دهد.

۵.۳. محدودیت در جوامع غیرلیبرال

لیبرالیسم سیاسی، به دلیل وابستگی به ارزش‌های لیبرالیسم، ممکن است در جوامع غیرلیبرال یا سنتی کارآمد نباشد.

۶. جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

۶.۱. تغییرات در اصول عدالت

در لیبرالیسم سیاسی، اصول عدالت رالز با اندکی تغییر بازتعریف می‌شوند تا با تلقی سیاسی از عدالت سازگار شوند. این تغییرات، بیشتر در نحوه توجیه و استدلال بر اصول عدالت نمود پیدا می‌کنند.

۶.۲. رسالت لیبرالیسم سیاسی

لیبرالیسم سیاسی، با هدف ایجاد نظم اجتماعی عادلانه و پایدار در جوامع دموکراتیک متکثر، تلاش می‌کند تا چارچوبی بی‌طرفانه برای همکاری اجتماعی ارائه دهد.

۶.۳. نقدها و محدودیت‌ها

به‌رغم تلاش رالز برای ارائه چارچوبی بی‌طرفانه، لیبرالیسم سیاسی با نقدهای متعددی مواجه است، از جمله وابستگی به ارزش‌های لیبرالیسم و محدودیت در جوامع غیرلیبرال.

با این حال، لیبرالیسم سیاسی رالز یکی از مهم‌ترین تلاش‌ها برای بازتعریف عدالت و لیبرالیسم در عصر مدرن به‌شمار می‌رود.

منابع

  1. رالز، جان. لیبرالیسم سیاسی.
  2. رالز، جان. نظریه عدالت.
  3. سندل، مایکل. لیبرالیسم و محدودیت‌های عدالت.
  4. دورکین، رونالد. حقوق به مثابه عدالت.
  5. سن، آمارتیا. ایده عدالت.

نظر شما