نظریههای روانشناسی درباره باورهای غیرمنطقی
باورهای غیرمنطقی، به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در روانشناسی شناختی، به افکار، عقاید و نگرشهایی اشاره دارند که غیرواقعبینانه، مطلقگرا و غیرمنطقی هستند و میتوانند منجر به آشفتگیهای هیجانی، اضطراب، افسردگی و رفتارهای ناسازگارانه شوند. این باورها معمولاً ریشه در تفکرات نادرست یا تحریفشده افراد دارند و در موقعیتهای مختلف زندگی بر احساسات و رفتارهای آنها تأثیر میگذارند.
در ادامه، نظریههای مختلف روانشناسی درباره باورهای غیرمنطقی و تأثیر آنها بر رفتار و هیجانات بررسی میشود:
۱. نظریه عقلانی-عاطفی-رفتاری آلبرت الیس (REBT)
مفهوم باورهای غیرمنطقی:
- آلبرت الیس (Albert Ellis)، بنیانگذار نظریه عقلانی-عاطفی-رفتاری (REBT)، معتقد بود که باورهای غیرمنطقی عامل اصلی آشفتگیهای هیجانی و مشکلات روانی هستند.
- او بیان کرد که انسانها به دلیل باورهای غیرمنطقی و مطلقگرایانه خود، دچار احساسات و رفتارهای ناسازگارانه میشوند.
- این باورها معمولاً شامل بایدها، الزامها و انتظارات غیرواقعبینانه هستند که افراد از خود، دیگران و جهان دارند.
مدل ABC:
- الیس نظریه خود را بر اساس مدل ABC توضیح داد:
- A (Activating Event): رویداد یا محرک فعالکننده.
- B (Belief): باورها و تفسیرهای فرد از رویداد.
- C (Consequence): پیامدهای هیجانی و رفتاری ناشی از باورها.
- الیس معتقد بود که پیامدهای هیجانی و رفتاری © مستقیماً از رویدادها (A) ناشی نمیشوند، بلکه باورها و تفسیرهای فرد (B) عامل اصلی هستند.
- مثال: اگر فردی در امتحان شکست بخورد (A) و باور داشته باشد که “من باید همیشه موفق باشم” (B)، ممکن است دچار افسردگی یا اضطراب شدید شود ©.
ویژگیهای باورهای غیرمنطقی:
- مطلقگرایی: استفاده از کلماتی مانند “باید”، “حتماً”، “همیشه”.
- فاجعهسازی: بزرگنمایی مشکلات و دیدن آنها به عنوان فاجعه.
- تحملناپذیری: باور به اینکه نمیتوان ناکامیها را تحمل کرد.
- سرزنش خود یا دیگران: تمایل به سرزنش کردن خود یا دیگران به دلیل مشکلات.
۱۰ باور غیرمنطقی از دیدگاه الیس:
- لزوم تأیید دیگران: “همه باید مرا دوست داشته باشند و تأیید کنند.”
- انتظارات غیرواقعبینانه از خود: “من باید همیشه کامل و بینقص باشم.”
- سرزنش دیگران: “اگر کسی اشتباه کند، باید به شدت سرزنش شود.”
- فاجعهسازی: “اگر اوضاع طبق میل من پیش نرود، فاجعه است.”
- بیمسئولیتی هیجانی: “احساسات من نتیجه عوامل بیرونی است و نمیتوانم آنها را کنترل کنم.”
- نگرانی بیش از حد: “اگر احتمال وقوع یک اتفاق بد وجود داشته باشد، باید به شدت نگران باشم.”
- اجتناب از مشکلات: “اجتناب از مشکلات بهتر از مواجهه با آنهاست.”
- وابستگی: “من به دیگران نیاز دارم تا از من مراقبت کنند.”
- درماندگی در برابر تغییر: “من نمیتوانم خودم را تغییر دهم.”
- کمالگرایی: “همه چیز باید کامل و بینقص باشد.”
۲. نظریه شناختی آرون بک
مفهوم باورهای غیرمنطقی:
- آرون بک (Aaron Beck)، بنیانگذار رواندرمانی شناختی، معتقد بود که باورهای غیرمنطقی یا تحریفهای شناختی، نقش مهمی در ایجاد و تداوم اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب دارند.
- او بیان کرد که افراد افسرده و مضطرب تمایل دارند به صورت منفی، غیرواقعبینانه و تحریفشده به خود، دیگران و آینده نگاه کنند.
سهگانه شناختی بک:
- بک باور داشت که افراد افسرده دارای یک الگوی شناختی منفی هستند که شامل سه جزء میشود:
- دیدگاه منفی نسبت به خود: “من بیارزش هستم.”
- دیدگاه منفی نسبت به جهان: “هیچکس مرا دوست ندارد.”
- دیدگاه منفی نسبت به آینده: “هیچچیز بهتر نخواهد شد.”
تحریفهای شناختی:
بک چندین نوع تحریف شناختی را شناسایی کرد که افراد دچار باورهای غیرمنطقی ممکن است تجربه کنند:
- تفکر همه یا هیچ: دیدن همه چیز به صورت سیاه و سفید.
- تعمیم افراطی: نتیجهگیری کلی از یک تجربه منفی.
- فیلتر ذهنی: تمرکز بر جنبههای منفی و نادیده گرفتن جنبههای مثبت.
- بزرگنمایی و کوچکنمایی: بزرگ کردن اشتباهات و کوچک کردن موفقیتها.
- شخصیسازی: سرزنش خود برای اتفاقاتی که خارج از کنترل فرد است.
- ذهنخوانی: فرض کردن اینکه میدانید دیگران درباره شما چه فکر میکنند.
- فاجعهسازی: پیشبینی بدترین نتیجه ممکن برای یک موقعیت.
۳. نظریه جورج کلی: سازههای شخصی
مفهوم باورها:
- جورج کلی (George Kelly) در نظریه سازههای شخصی (Personal Construct Theory) بیان کرد که باورها و سازههای ذهنی افراد، چارچوبی برای تفسیر تجربیات و رویدادهای زندگی هستند.
- او معتقد بود که هر فرد بر اساس باورهای خود، جهان را به شیوهای خاص درک و تفسیر میکند.
باورهای غیرمنطقی:
- از دیدگاه کلی، باورهای غیرمنطقی زمانی شکل میگیرند که فرد سازههای ذهنی خود را به صورت انعطافناپذیر و غیرواقعبینانه به کار گیرد.
- این باورها میتوانند منجر به تفسیرهای نادرست از رویدادها و در نتیجه ایجاد مشکلات روانی شوند.
۴. نظریه کارن هورنای: قساوت بایدها
مفهوم قساوت بایدها:
- کارن هورنای، روانشناس نئوفرویدی، مفهوم “قساوت بایدها” را مطرح کرد.
- او معتقد بود که افراد مبتلا به اختلالات روانی، انتظارات و “بایدهای” غیرمنطقی از خود و دیگران دارند.
- این بایدها منجر به احساس گناه، خشم و نارضایتی میشوند.
مثالهایی از قساوت بایدها:
- “من باید همیشه کامل باشم.”
- “دیگران باید همیشه با من مهربان باشند.”
- “زندگی باید همیشه عادلانه باشد.”
۵. نظریه خطاهای شناختی
مفهوم خطاهای شناختی:
- خطاهای شناختی به تحریفهای ذهنی اشاره دارند که افراد در پردازش اطلاعات و تفسیر رویدادها مرتکب میشوند.
- این خطاها میتوانند منجر به باورهای غیرمنطقی و رفتارهای ناسازگارانه شوند.
انواع خطاهای شناختی:
- تفکر همه یا هیچ: دیدن همه چیز به صورت سیاه و سفید.
- ذهنخوانی: فرض کردن اینکه میدانید دیگران چه فکر میکنند.
- فاجعهسازی: پیشبینی بدترین نتیجه ممکن.
- بزرگنمایی و کوچکنمایی: اغراق در نقاط ضعف و کوچک کردن نقاط قوت.
- شخصیسازی: سرزنش خود برای مشکلاتی که خارج از کنترل شماست.
۶. نظریه جونز: پرسشنامه باورهای غیرمنطقی
پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز:
- جونز در سال ۱۹۶۹ پرسشنامهای بر اساس نظریه الیس طراحی کرد که شامل ۱۰ نوع باور غیرمنطقی است.
- این پرسشنامه برای سنجش باورهای غیرمنطقی در افراد استفاده میشود و به شناسایی الگوهای فکری ناسازگارانه کمک میکند.
کاربرد نظریهها در درمان
- شناخت درمانی (CBT):
- استفاده از تکنیکهایی برای شناسایی و تغییر باورهای غیرمنطقی.
- درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری (REBT):
- تمرکز بر شناسایی و اصلاح باورهای غیرمنطقی از طریق مناظره و چالش.
- آموزش مهارتهای مقابلهای:
- کمک به افراد برای توسعه مهارتهای مقابلهای و مدیریت هیجانات.
جمعبندی
نظریههای روانشناسی درباره باورهای غیرمنطقی، از جمله نظریههای آلبرت الیس، آرون بک، جورج کلی و کارن هورنای، نشان میدهند که این باورها میتوانند منجر به مشکلات روانی و هیجانی شوند. شناسایی و تغییر این باورها از طریق درمانهای شناختی و رفتاری میتواند به بهبود سلامت روان و افزایش کیفیت زندگی کمک کند.
نظر شما