مارگارت آرچر و نظریه ریختیابی (Morphogenesis)
مارگارت آرچر، جامعهشناس برجسته بریتانیایی، یکی از مهمترین نظریهپردازان در زمینه رابطه میان ساختار و عاملیت در علوم اجتماعی است. آرچر بهویژه با نظریه ریختیابی (Morphogenesis) خود، به تحلیل پیچیدهای از تعامل میان ساختارهای اجتماعی و کنشهای انسانی پرداخته است. او با نقد نظریه ساختیابی آنتونی گیدنز و دیگر نظریات مشابه، تلاش کرده است تا رابطهای روشنتر و دقیقتر میان ساختار و عاملیت ارائه دهد. آرچر در آثار خود به مفاهیمی مانند تکوین، مشروطسازی و واقعیت لایهلایه پرداخته است که در ادامه به توضیح آنها میپردازیم.
1. نقد نظریه ساختیابی گیدنز
دیدگاه آرچر در مورد ساختیابی:
- آرچر معتقد است که نظریه ساختیابی گیدنز، علیرغم تلاش برای غلبه بر دوگانگی میان ساختار و عاملیت، همچنان دچار ضعفهای مشابهی است که در نظریههای فردباوری روششناختی وجود دارد.
- بهزعم آرچر، نظریه ساختیابی بیش از حد بر تعامل همزمان میان ساختار و عاملیت تأکید دارد و از تفکیک زمانی میان این دو غافل است.
ضعفهای نظریه ساختیابی از دید آرچر:
ادغام ساخت و عاملیت:
- آرچر معتقد است که گیدنز ساختار و عاملیت را بیش از حد به هم نزدیک کرده و از تمایز تحلیلی میان این دو غافل شده است.
- این امر باعث میشود که تحلیلهای اجتماعی بهدرستی نتوانند به رابطه میان ساختارها و کنشها بپردازند.
عدم توجه به توالی زمانی:
- آرچر بر این باور است که ساختارها و کنشها در توالی زمانی مشخصی بر یکدیگر تأثیر میگذارند.
- بهعبارتدیگر، ساختارها پیش از کنشها وجود دارند و بر آنها تأثیر میگذارند، اما کنشها نیز میتوانند ساختارها را تغییر دهند.
2. دوگانهانگاری تحلیلی آرچر
تعریف دوگانهانگاری تحلیلی:
- آرچر میان دوگانهانگاری فلسفی و دوگانهانگاری تحلیلی تمایز قائل میشود:
- دوگانهانگاری فلسفی: جدایی وجودی میان فرد و جامعه. آرچر این دیدگاه را مردود میداند.
- دوگانهانگاری تحلیلی: تفکیک تحلیلی میان ساختار و عاملیت برای فهم بهتر رابطه میان این دو.
ویژگیهای دوگانهانگاری تحلیلی:
تفکیک ساختار و عاملیت:
- آرچر معتقد است که برای تحلیل دقیقتر، باید میان ساختارها و عاملیتها تفکیک قائل شد، هرچند که این دو در واقعیت اجتماعی همزیستی دارند.
تأکید بر وابستگی متقابل:
- آرچر میپذیرد که ساختارها بدون کنشگران انسانی وجود ندارند و در عین حال، کنشگران نیز در چارچوب ساختارها عمل میکنند.
ضرورت تحلیل زمانی:
- آرچر بر اهمیت توالی زمانی میان ساختار و عاملیت تأکید دارد؛ به این معنا که ساختارها پیش از کنشها وجود دارند و بر آنها تأثیر میگذارند، اما کنشها نیز میتوانند ساختارها را تغییر دهند.
3. مفاهیم کلیدی در نظریه آرچر
الف) تکوین (Morphogenesis):
- تعریف:
- تکوین به فرایندهایی اشاره دارد که از طریق آنها ساختارها و سیستمها شکل میگیرند، تغییر میکنند و بازتولید میشوند.
- ویژگیها:
- تکوین امکان فعالیتهای وابسته به ساختارها را فراهم میکند.
- این فرایند به ساختارها اجازه میدهد تا ویژگیهای مستقل خود را کسب کنند.
ب) مشروطسازی (Morphostasis):
- تعریف:
- مشروطسازی به تأثیر ساختارهای اجتماعی بر کنشهای انسانی اشاره دارد.
- ویژگیها:
- ساختارها میتوانند کنشگران را ملزم و مجبور به عمل در چارچوبهای خاصی کنند.
- با این حال، این الزام بهگونهای نیست که عاملیت کنشگران بهطور کامل از بین برود.
ج) واقعیت لایهلایه:
- تعریف:
- آرچر معتقد است که واقعیت اجتماعی دارای لایههای مختلفی است که هر یک از این لایهها ویژگیها و تأثیرات خاص خود را دارند.
- ویژگیها:
- این لایهها شامل ساختارها، کنشها و نظامهای اجتماعی هستند.
- هر لایه در تعامل با سایر لایهها عمل میکند.
4. رابطه میان ساختار و عاملیت در نظریه آرچر
ویژگیهای رابطه ساختار و عاملیت:
استقلال نسبی:
- آرچر معتقد است که ساختارها و عاملیتها دارای استقلال نسبی از یکدیگر هستند.
- این استقلال به معنای جدایی کامل نیست، بلکه به معنای امکان تحلیل جداگانه آنهاست.
توالی زمانی:
- ساختارها پیش از کنشها وجود دارند و بر آنها تأثیر میگذارند.
- کنشها نیز میتوانند ساختارها را تغییر دهند و بازتولید کنند.
تعامل دوسویه:
- ساختارها و عاملیتها در یک رابطه دوسویه و دیالکتیکی قرار دارند.
- این تعامل باعث تغییر و تحول نظامهای اجتماعی میشود.
5. نقد فردباوری روششناختی
دیدگاه آرچر:
- آرچر از نظریههای کلان اجتماعی دفاع میکند و معتقد است که تحلیلهای اجتماعی نباید صرفاً بر کنشهای فردی متمرکز شوند.
- او فردباوری روششناختی را بهدلیل نادیده گرفتن تأثیر ساختارهای اجتماعی بر کنشهای انسانی نقد میکند.
نقد آرچر به ساختیابی:
- آرچر معتقد است که نظریه ساختیابی نیز بهنوعی دچار فردباوری روششناختی است، زیرا بیش از حد بر تعامل همزمان میان ساختار و عاملیت تأکید دارد.
6. استقلال نظام اجتماعی از کنش
دیدگاه آرچر:
- آرچر معتقد است که نظام اجتماعی نباید بهعنوان یک “شیء” با قدرت عمل ذاتی در نظر گرفته شود.
- او بر این باور است که نظام اجتماعی بهواسطه کنشهای انسانی شکل میگیرد، اما ویژگیهای مستقل خود را نیز داراست.
تمایز میان نظام و تنش:
- آرچر تأکید دارد که نظام اجتماعی نباید صرفاً بهعنوان مجموعهای از تنشها و تضادها در نظر گرفته شود.
- او بر اهمیت استقلال نسبی نظام اجتماعی از کنشهای انسانی تأکید دارد.
7. اهمیت مفاهیم تکوین و مشروطسازی
تکوین:
- تکوین به ساختارها اجازه میدهد تا ویژگیهای مستقل خود را کسب کنند.
مشروطسازی:
- مشروطسازی تأثیر ساختارها بر کنشها را نشان میدهد، اما این تأثیر بهگونهای نیست که عاملیت کنشگران را بهطور کامل از بین ببرد.
رابطه تکوین و مشروطسازی:
- این دو مفهوم نشاندهنده تعامل میان ساختار و عاملیت در طول زمان هستند.
نتیجهگیری
مارگارت آرچر با نظریه ریختیابی (Morphogenesis)، دیدگاهی نوین در تحلیل رابطه میان ساختار و عاملیت ارائه داده است. او با نقد نظریه ساختیابی گیدنز و تأکید بر استقلال نسبی ساختارها و عاملیتها، به تحلیل دقیقتری از نظامهای اجتماعی پرداخته است. مفاهیمی مانند تکوین، مشروطسازی و واقعیت لایهلایه ابزارهای مفهومی مهمی برای درک تعامل پیچیده میان ساختار و عاملیت فراهم میکنند. نظریه آرچر همچنان یکی از رویکردهای کلیدی در علوم اجتماعی معاصر است و الهامبخش پژوهشگران در تحلیل نظامهای اجتماعی و تغییرات آنهاست.
نظر شما