موضوع : پژوهش | مقاله

قصه پر غصه دانشگاههای ما

کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» در نوع خود بی نظیر است. تاکنون بررسی نهاد آموزش در ایران و تاریخ آن چنین مستقل صورت نگرفته بود.


کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» به بررسی تاثیرات دانشگاه‌های ایران در توسعه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌پردازد. فراستخواه معتقد است که دانشگاهیان در سطح ملی، نقش موثری در توسعه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارند و در سطح بین المللی نیز علاوه بر گسترش مرزهای دانش، به صلح جهانی و بهبود و ارتقای شرایط زیست بشری و ظهور امکانات نهفته انسانی کمک می‌کنند. به همین دلیل او نیاز دیده تا تاریخ این نهاد در ایران را از آغاز تا امروز روایت، نقد و تحلیل کند. این کتاب مشتمل بر هشت فصل است و نویسنده، در کتاب خود، بر آن است که تحول نهادهای جدید آموزشی، علمی ‌و آکادمیک در جوامع گوناگون، با سایر تحولات اقتصادی ، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به صورت موازی پیش می‌رود. بدین ترتیب نویسنده تلاش کرده تا پیدایش دانشگاه و نهادهای مدرن عملی در ایران را هم پای تحولات دیگر مورد توجه قرار دهد، به همین دلیل این کتاب به نوعی، تاریخ تحلیلی پیدایی و سیر تکوین دانشگاه و سایر نهادهای مدرن علمی‌در ایران است.

قصه آموزش مدرن در ایران را دکتر مقصود فراستخواه در کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» بررسیده است که البته قصه پرغصه‌ای است. این کتاب ویژگی‌هایی متعدد دارد. نمی‌توان در مجالی کوتاه و مقالی که در آن برای نوشتن خسّت به خرج داده شده است... به دلیل زیاد نشدن حجم... این کتاب را سراسر واکاوید یا سویه‌های مثبت و منفی آن را یک به‌یک ردیف کرد. سال‌های سال پیش تر از این، احسان نراقی هم کتابی تحت عنوان «جامعه، جوان، دانشگاه» نوشته بود که البته در آن اصلا از این گونه رهیافت‌ها و تحلیل‌هایی که فراستخواه به آنها تکیه می‌کند خبری نیست. کتاب نراقی کتابی بود برای همان دوره و همان روز و اینکه سیاست‌های دولت کجا ایراد دارد و کجا ندارد.

o دولت‌ها در سایه: اما فراستخواه دولت‌ها را در سایه تاریخ ایران دیده است. او در این کتاب به بررسی تاریخی می‌پردازد که روی آن بحث هست. تاریخ در این کتاب، محور اصلی و میزبان است و دولت‌ها همه میهمانند. از این رو این کتاب تاریخ است اما تاریخ دولت‌ها و سلسله‌ها نیست. اما این کتاب نشان می‌دهد که دولت‌ها در دانشگاه و نهاد آموزش با اندکی بالا و پایین مثل هم بوده است. دولت‌های پیش از انقلاب اسلامی همگی از نهاد دانشگاه و در معنایی کلی‌تر از «آگاه شده جامعه از آنچه تنها دولتمداران از آن آگاهند» در هراس بوده اند. فراستخواه در لایه لایه تاریخ ایران به بررسی تحولاتی می‌پردازد که آموزش در ایران را گسترش داده‌ یا محدود کرده است. البته او در این بررسی به حیطه‌های اثرگذاری اشاره می‌کند که خارج از قدرت دولت‌ها و سلسله‌های پادشاهی بوده اند.

این کتاب در نوع خود بی نظیر است. تاکنون بررسی نهاد آموزش در ایران و تاریخ آن چنین مستقل اما بر اساس دوره‌های تاریخی در یک کتاب صورت نگرفته بود. از این رو کتاب مقصود فراستخواه از این حیث مزیتی اساسی دارد. رجحان نوشتار بلند بالای او یکی در نسبتی است که میان دانشگاه، دین و حوزه سیاست ترسیم می‌کند و دیگر در امکانی که برای مقایسه میان ایران به عنوان نماد شرق و دنیای غرب یا فرنگ هزار رنگ فراهم می‌آورد. از این رو این اثر، بی‌بدیل و شایسته تامل است.

از سوی دیگر آنچه در تاسیس نهاد آموزش و به ویژه در تاسیس دانشگاه در ایران پیش از انقلاب اسلامی قابل تامل است، اینکه دانشگاه در ایران بر اساس اراده‌ای سیاسی و جهت رقابت با نهاد دین تشکیل شده است. بخشی از دلایل ترغیب دولت به تاسیس آن هم نهادسازی مدرن به تقلید از فرنگ بود. بر همین بستر بود که بنیادگذاران دانشگاه در ایران، تثبیت مرجعیت دولت مدرن را با تکیه بر نهادهای مدرن از جمله ارتش، کلاه پهلوی، کشف حجاب، صدور شناسنامه و انتخاب نام فامیلی و البته تاسیس دانشگاه و خودنمایی تابلویی بزرگ در تهران پی می‌گرفتند. این نهاد، نهادی بود برای پرستیژ و خودنمایی. بنابراین دولتی که می‌خواست مدرن باشد، به نهادسازی مدرن و ساختمان سازی پرابهتی دست زد و سعی کرد دانشگاه را به نهادی جدید برای کسب مشروعیت خود مبدل کند. فارغ از اینکه موفق شد یا خیر، دولت مدرن اراده کرد تا حتی نیروی انسانی مورد نیز خود را که تکنوکرات نامیده شدند، در همین دانشگاه تولید کند. این روند در کتاب مقصود فراستخواه مورد بررسی قرار گرفته است و فراستخواه با ارائه اسناد و شواهدی گفتار خود را سندیت می‌بخشد.

o ذهنیت، فضا، تاریخ و دانشگاه اما این کتاب را نباید به کتابی که به سرگذشت دانشگاه در ایران پرداخته است، فروکاست. از این کتاب، درس‌های دیگری هم می‌توان آموخت. در اصل این کتاب، کتاب تاریخ است، تاریخ ایران؛ اما تاریخی که در آن آمد و رفت سلسله‌ها و جنگ‌ها و مرگ پادشاهان و فتوحاتشان محوریت ندارد؛ در این کتاب، محوریت با نهاد آموزش است.

مقصود فراستخواه در این کتاب، تاریخ ایران را به شکلی بررسی کرده است که در واقع تصویری از آموزش در ایران ارائه کرده باشد. او از ابتدا شروع می‌کند، نگاه او به آموزش از ابتدا مدرن نیست. او از ابتدا نگاهی باستانی دارد، سپس به دوران جدیدتر می‌رسد و تا دوران معاصر نگاهش را ادامه می‌دهد. او با تاریخ به پیش می‌رود و نگاه خود را با هر زمان و مکانی تطبیق می‌دهد، مقصود فراستخواه به بررسی نهاد آموزش در ایران به طور عام می‌پردازد. هر چند در عنوان کتابش نام«دانشگاه» آمده اما نگاه او آموزش محور است و هر جایی و هر کسی را که به امر آموزش اختصاص داشته، دیده است. از این رو این کتاب را می‌توان کتابی به‌ یقین یکه قلمداد کرد؛ کتابی که به کار هر کسی خواهد آمد – نه فقط دانشجویان و استادان دانشگاه- چرا که فراستخواه وقتی درباره آموزش در دوره خاصی صحبت می‌کند، فضای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن دوره را هم بازآفرینی می‌کند. او به دربار شاهان رفته و سلسله‌ها را می‌بیند و در کنار آنها تصویری از آموزش در جامعه آن زمان ایران ارائه می‌دهد و تقریبا هیچ موردی را فروگذار نمی‌کند. نگاه او در هر دوره‌ای بر اساس منابع موثق و عمدتا آماری است. در دوران معاصرتر وقتی به مساله آموزش و مدرسه اشاره دارد، تمام کوشندگان این عرصه و نام تمام مدارس و همچنین شیوه اداره و خاطراتی از دست‌اندرکاران آنها را ذکر می‌کند. کتاب باید بتواند تصویری از آنچه ادعایش را دارد، ارائه دهد و کتاب سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران از عهده ارائه ‌این تصویر برآمده است؛ هر چند مواردی هم هست که کمتر بدان پرداخته شده است. نمونه‌اش را می‌توان در دوران معاصر به بحث نشریات دانشجویی مرتبط دانست که نویسنده می‌گوید در آن رابطه کتاب مستقلی نوشته است که به نشر خواهد سپرد. همچنین به تشکل‌های دانشجویی اشاره‌ای گذرا شده است اما تمام اینها از ارزش کتاب نمی‌کاهد. کتاب در واقع به دنبال این است که بگوید نهاد آموزش در ایران چگونه تاسیس شد و چه قبل از تاسیس و چه پس از آن، چه مراحلی را از سر گذراند و در هر دوره با چه مساله‌ای مواجه شد. کتاب به خوبی پاسخ تمام این سوالات را داده است

o تاسیس و تاخیر: تاریخ آموزش در ایران همه‌اش سربالایی سخت بوده، فراز و فرود چندانی نداشته، سختی‌ها همه‌اش در فراز بوده و فرودها نه هموار شدن راه بلکه به بن بست رسیدن تلاش‌های انگشت شماری مرد مصمم بوده.
قرن نوزدهم دوره تمهید ما برای تاسیس دانشگاه بود. در این زمان، اولین نهاد مدرن آموزش در ایران به نام «دارالفنون» تاسیس شد اما آمادگی اولیه برای این تاسیس یکصد سال طول کشید. در حالی که ما در قرن نوزدهم دوره تمهید را سپری می‌کردیم. اروپا قرن‌ها قبل آن را به سر آورده بود. دانشگاه مدرن قسطنطنیه در قرن هشتم میلادی و دانشگاه‌های بلونیا و پاریس هم در قرن دهم میلادی تاسیس شده بودند. این کتاب، این طنز تلخ را به ما نشان می‌دهد که هر چند ما در دوره هخامنشیان دانشگاه «جندی شاپور» را داشتیم که در جهان تک بود اما نهایتا تاریخ دانشگاه در ایران از 1313 شمسی با دستور رضا شاه آغاز می‌شود چرا که به حضیض رفته بودیم. کتاب نشان می‌دهد که در عصر مدرن نمی‌توان نان تاریخ درخشان باستانی را خورد. از این رو هیچ نشانی از «من آنم که رستم بود پهلوان» در این کتاب نیست؛ کتابی است برای امروز و فردا.

o انطباق: فراستخواه در هر بخش از بررسی خود، تحولات دیگر نقاط جهان را هم مورد اشاره قرار می‌دهد. او قدم به قدم با تاریخ به پیش می‌رود و سختی‌های هر دوره‌ای را باز می‌گوید. در این بررسی به عوامل محدود کننده آموزش در ایران اشاره می‌کند. آمد و شد دولت‌ها، مرگ پادشاهان و آمدن شاه جدید، جدال سنت و مدرنیته و... همه از جمله مواردی است که در لایه‌های تاریخی توسط این نویسنده بررسی شده است. کتاب فراستخواه هشت فصل دارد: «تحول نهادهای علم و دانش در دوره باستان و سده‌های میانی»، « از رنسانس تا روشنگری»، «پس از روشنگری»، «عصر مشروطه»، «دوره پهلوی اول»، «دوره پهلوی دوم» و «دوره انقلاب اسلامی». در صفحه 122و123، بخشی از فصل چهارم این کتاب با عنوان «پس از روشنگری» می‌خوانیم: «تحولات ایران به صورت فرآیندهای آرامی ‌نبود، بلکه صحنه معمولا بسیار ناآرامی ‌از حوادث می‌شد. سیاست در ایران بیشتر پیچیده و بغرنج، ناپایدار و بی‌قاعده، غیرقابل پیش‌بینی، بیش از اندازه درهم و برهم، پرکشاکش و تنش‌آلود، سنگین و تزاحم‌آمیز و صعب‌العبور، آشفته و نااستوار با رویدادهای متراکم و عوامل درگیر متعدد و در نتیجه بغایت پرهزینه بود و این وضعیت بر همه چیز از جمله بر سختی و صعوبت تکوین نهادهای آموزشی آکادمیک جدید و پیشرفت علمی ‌و فنی جامعه اثر می‌گذاشت... در طول قرن نوزدهم در حالی که دانشگاه‌ها در جهان با الگوی مختلفی توسعه ‌یافتند، هیچ نهاد دانشگاهی در ایران پا نگرفت و فقط بذرهایی اولیه از مفهوم علم و آموزش مدرن در زمینه فرهنگ و جامعه ‌ایران افشانده شد. نخستین آشنایی و توجهات نخبگان ایرانی به علوم و فنون جدید، آغاز نوسازی دولتی، اعزام محصل به خارج و تاسیس مدارس و مراکز آموزشی عمومی‌ و متوسطه جدید و تشکیل وزارت علوم و پیدایش نخستین انجمن آموزشی و علمی‌در این دوره اتفاق افتاد.


منبع: هفته نامه  خردنامه  شماره 35
نویسنده : فرشاد قربانپور

نظر شما