موضوع : پژوهش | مقاله

نگاهی به شخصیت و حقوق زن در اسلام و سایر ملل

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 21، شهریور 1382 

نویسنده : فاضل، آیت الله محمد
آیت الله محمد فاضل[1]

چکیده:
در این نوشتار، نویسنده شمه ای از بینش مردمان پیشین، درباره زن را بیان می دارد. همچنین نگرش متجددان را پیرامون این نیم پیکره اجتماع به تصویر می کشد و از ظلمی که گذشتگان در حق او روا داشته اند و بار سنگینی که امروزیان بر جسم و روان لطیفش نهاده اند، شکوه می کند. یگانه راه سربلندی و نشاط او را مکتب رهایی بخش اسلام می داند و در خاتمه، نیکبختی زن را در همه شؤون این دین متعادل، به رشته تحریر در آورده است.

حقوق زنان
یکی از بحثهای جنجال برانگیز و سفسطه آمیزی که از قدیم الایام تاکنون در جوامع علمی مطرح و دچار نظریات افراطی و تفریطی شده، موضوع «حقوق زنان» است.

برخی از نویسندگان و گویندگان، در دفاع از شعار آزادی زنان و احقاق حقوق آنان به قدری راه اغراق و افراط را می پیمایند که گویا مرد و زن هیچ وجه تمایزی در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمی و... ندارند. دسته دیگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمی پندارند بلکه آنان را حیوان یا شیطان و ارواح خبیثه یا اشیایی ابزارگونه برای استفاده انسانها (مردها) می شناسند.

چه خوش گفت حکیم بزرگ بشریت امام امیرالمؤمنین علیه السلام:«لاتجد الجاهل اما مفرطا أو مفرّطا.»

آری جاهل و بی خبر از اسرار و نهفته ها و نگفته های وجودی انسان جز این نتواند بود که یا راه افراط می پیماید و یا راه تفریط.

خوشبختانه کل مدعاها و پیشنهادهای افراط گرایانه طرفداران تساوی حقوق زنان و مردان، و نیز ادعاها و فرضیه های تفریط مآبانه رقبای آنان در ادوار پیشین جوامع بشری به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد (حتی در برخی موارد، کامل تر و جامع تر) ولی ادامه نیافت و پایدار نماند. گویا تنها سر عدم موفقیت آن تجربه ها، ناهماهنگی آن آداب و مقرّرات با مقتضیات فطرت و ناهمگونی با سنت و خلقت در جهان فطرت بود.

با توجه به این که مرد و زن در انسانیت شریکند و در ویژگیهای جنبی از قبیل توانمندی جسمی و روانی و غیره متفاوت، برخی از اندیشمندان به مقتضای محدود بودن دایره فکر و اندیشه بشری منحصرا به مشترکات توجه کرده، در تمام حقوق و وظایف، معتقد به شرکت و تساوی شدند و برخی دیگر فقط به ابعاد ویژه هر یک از این دو جنس توجه کرده، در تعیین حقوق و وظایف زنان راه تفریط پیمودند.

غافل از این که زن و مرد - به عنوان دو رکن سازنده و برپا دارنده جامعه - باید مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اععضای فعال و مؤثر در کل بدن - عمل نمایند؛ یعنی مساوات چشم و گوش در مفید بودن برای بدن، اقتضا نمی کند که چشم مانند گوش، باز و بی پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسیبها مانند باد، آب، گاز و غیره قرار گیرد و یا زبان باید مانند دست، گشاده و بی پوشش باشد و این استدلال که هر دو، عضو یک بدن می باشند پس چرا یکی باز است و دیگری بسته؛ یکی رو گشاده و دیگری پوشیده؟ ناقص و نارساست چرا که هر یک، ویژگیها و کارکردهای مخصوص به خود دارند.

در مقاطعی از تاریخ، زنان، پستهای درجه اول و مناصب ویژه ای را در صحنه حکومت، سیاست و اداره کشور خود دارا شدند و در برخی ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولی دختران مجبور به انجام این تعهد بودند حتی اگر موافق میل باطنی آنها نبود. همچنین مصریان به شدّت، حرمت زنان را پاس می داشتند تا حدی که چند شهبانو بر آنان فرمان می راندند.

یکی از شرایطی که در قباله ازدواج مردم مصر ثبت می شد؛ اطاعت کامل مرد از زن بود. به طور کلی، زن در مصر باستان، فرمانروای خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت بانوی خانه بیاورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج کنند[2] و در برخی کشورها مدیریت نظامی در اختیار زنان بود و قراردادهای جنگ و صلح و آتش بس به امضای آنان می رسید.

و از آنجا که چنین شیوه هایی در اداره امور کلان سیاسی و اقتصادی کشور و سرپرستی خانواده موفق نبود، به طور طبیعی و بدون فشار خارجی بار سنگین مدیریت خرد و کلان از دوش آنان برداشته شد (یا خود زنان آن را بر زمین نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش کشیدند.

از این رو مدیریت و مسؤولیت پذیری زن در این سطح، نه فقط از کشور متمدن و پیشرفته مصر به کشورهای دیگر سرایت نکرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نیز پایدار نماند.

در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بی احترامی و تحقیر و تضییع حقوق قرار داشت و در تمام این مدت اکثر اقوام و ملل «چه پیشرفته و متمدن، چه وحشی و بی تمدن و چه نیمه متمدن» مانند یکدیگر به زنان نگاه می کردند و به طور یکنواخت با آنان رفتار می نمودند.

در اغلب آیین های رایج در اقوام و ملل نیمه متمدن و حتی مترقی و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانی بود بی اراده و تصمیم، بلکه برده وار در اختیار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت.

مقایسه
گرچه برای افراد مؤمن به حقانیت احکام اسلام و معتقد به حکیمانه بودن دستورات الهی قرآن، نیازی نیست که آداب و رسوم اقوام و ملل یا دستورات سایر کتب و ادیان آسمانی پیشین بررسی و تبیین شود، ولی برای کسب اعتماد و اطمینان بیشتر به صحت و درستی احکام متقن اسلام، اشاره ای هر چند کوتاه به آداب و رسوم و مقررات سایر ملل و ادیان داشته باشیم تا با مقایسه اسلام با ادیان و ملل غیر اسلامی، قوت و استحکام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد.

از نظر تاریخی، این مطلب مسلم است که زن در دیدگاه غیر اسلامی، حتی در تفکر معاصر غرب - که به زعم برخی، پیشرفته ترین نوع تفکرات جهان بشریت در غیر ادیان آسمانی است -، به مراتب محرومتر و مظلومتر از مرد بوده و هست. تا جایی که در برخی از قبایل، پس از مرگ شوهر، زن را می کشتند و در کنار قبر شوهر دفن می کردند و برخی دیگر، زن را زنده در گور شوهر دفن می کردند.[3]

زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملک داشت (به سبب ارث و غیره) اما حق تصرف در مال خود را نداشت (همچون کودک و دیوانه).[4]

نمونه هایی از برخورد ملتها با زن
هند
گرچه از روزگاران قدیم، هند دارای علم، تمدن و فرهنگ بود اما وضعیت زنان بهتر از ملل و اقوام دیگر نبود، بلکه همانند سایر ملتها، قبل از ازدواج؛ ملک و برده پدر و پس از ازدواج؛ برده و ملک شوهر بود و پس از مرگ او، زن با لباسهای فاخر و آرایش کرده همچون شب عروسی و زفاف، همراه با جسد مرده شوهرش زنده در آتش سوزانده می شد. از مردگان خود ارث نمی برد و بدون اذن و رضایت او، شوهرش می دادند. اقوام هندی معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و سرمنشأ سرشکستگی اخلاق و روحیات جامعه است و برای او، شخصیت مستقل انسانی قائل نبودند.[5]

ایران
در ایران باستان، طبق آیین زرتشت خیانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانیان این حکم تخفیف یافت به این صورت که در اولین بار، زندانی و در صورت تکرار، محکوم به اعدام می شد.[6]

مصر قدیم

پدران از شنیدن خبر ولادت پسر، خوشنود و از شنیدن خبر دختر، بسیار افسرده و ناراحت می شدند و رنگ چهره آنان تغییر می کرد. جالب این که از ترس دختر بودن فرزند، برای شناسایی جنین، تجربیاتی داشتند و از این راه دختران را قبل از تولد سقط می کردند. مصریان قدیم با حرص تمام، اصرار بر خانه نشینی زنان داشتند و زنان هرگز نمی توانستند از خانه های خود بیرون آیند جز برای خدمتگذاری کاخها و خدایان و در نهایت خواری و پستی می زیستند.

یونان
زن یونانی نموداری از درک اسفل بود در اخلاق زندگی و در نهایت پستی و ذلت. در یونان قدیم، زن فاقد شخصیت اجتماعی بود و نقشی در تمدن درخشان آن عصر طلایی نداشت. و در خانه پنهان نگه داشته می شد و در مقطعی، به صورت عشرتکده ای سیار به عفت فروشی می پرداخت. یکی از مورخان یونانی می نویسد:

«باید نام زن هم مانند خودش در خانه محبوس باشد.»

«دموستن» خطیب معروف یونانی می گوید:

«ما زنان هوسران را برای لذت می خواهیم... و همسران را برای فرزندان مشروع.»

زن در یونان قابل فروش و هبه بود و پدر همین دموستن، مادر او را به یکی از دوستان خود بخشیده بود و به قولی، سقراط نیز همسر خود را به «آلسی بیاد» خطیب قرض داده بود. و در عرف آن زمان، مرد اگر سنین جوانی را گذرانده بود، وظیفه داشت مرد جوانی را برای همبستری زن خود پیدا کند. ولی زن با داشتن هر نوع رابطه جنسی بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود.[7]

در میان یونانیان، زن، مانند برده خرید و فروش می شد، در برابر پدر و شوهر حق مالکیت، معاشرت و حیات نداشت. پدر یا شوهر می توانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض یا اجاره دهند و او را بکشند.[8]

روم
مقررات روم به مرد اجازه می داد حتی زن خود را به قتل برساند. البته با پیشرفت تمدن روم سختگیریها بر زنان اندکی تخفیف یافت و آزادی نسبی به آنها داده شد. اما در عوض، فساد و فحشا و هرزگی زنان، رواج فراوانی یافت.[9]

در تمدن روم که چهار قرن قبل از میلاد پایه گذاری شد، زنان، جزء جامعه بشری و حتی عضو خانواده نبودند. خانواده فقط از مردان تشکیل می شد و زنان حق شکایت در دادگاه را نداشتند. همچنین مجاز به داد و ستد نبودند و معاملات آنها رسمی نبود و ثبت نمی شد و حتی اگر مردی مصلحت را در کشتن زن می دید رأیش نافذ بود و مانعی برای اجرای تصمیمش وجود نداشت.[10]

آشوریها
از آداب و رسوم آنان می توان به این موارد اشاره کرد: اگر جرم زن از نظر اسراف و تبذیر در اموال شوهر در دادگاه ثابت می شد شوهرش حق داشت او را در آب غرق کند.[11] در سرزمین «بابل» مرکز تمدن کلدانیان و آشوریان سالی یک بار، دخترانی را که پا به سن زناشویی گذاشته بودند در یک جا جمع می کردند و هر یک را بر حسب زیبایی، به نرخی می فروختند.[12]

چین
در دوران بسیار دور، در میان اقوام و ملل چینی هیچ اثری از فرهنگ و تمدن نبود حتی فرزندان پدران خود را نمی شناختند، فقط مادران خود را می شناختند (همچون حیوانات). تا این که شخص حکیمی به نام «فوه سی» درگذشته به سال 2736 قبل از میلاد، دستورات و مقرراتی برای زندگی اجتماعی آن روز تنظیم نمود و تا حدی به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد.

ولی با کمال تأسف، سهم زن از آن تمدن و فرهنگ، جز فرمانبری برده وار (بدون داشتن هیچ حق اعتراضی) چیز دیگری نبود. قبل از ازدواج می بایست از پدر اطاعت کند و بعد از ازدواج، تحت اوامر شوهر باشد و پس از فوت او، زیر نظر پسر بزرگ خود. در آن تمدن برای دختران، سهم الارث وجود نداشت؛ زیرا دختران را فرزند نمی دانستند.[13]

عربها و عربستان
وضع اقوام و ملل عرب، اعم از اقوام متمدن (مانند یمن) و طوایف غیر متمدن (شبه جزیره عربستان) در آداب و رسوم کم و بیش همچون ملل و طوایف دیگر جوامع انسانی آن روز بود.

بی مناسبت نیست نگاهی به مسأله «دخترکشی» که اعراب جاهلیت به آن مشهور بودند بیندازیم:

موضوع فرزند کشی که در قرآن مکرر ذکر و مورد توبیخ واقع شده است، گرچه مخاطب مستقیم آن، عربها می باشند ولی به مقتضای «نزل القرآن علی طریقة: و ایاک اعنی و اسمعی یاجاره»[14]دستوری است عام و خطابی است شامل کل جهان و جهانیان و نمی توان با تمسک به ظاهر آن استدلال کرد که این شیوه و رفتار در عرب بیشتر از دیگران و یا حتی شایع بود. گرچه از «میدانی» نقل است که فرزند کشی در میان عربها فراوان صورت می گرفت و همه طوایف را شامل می شد اما به گفته «لین پول» فقط در بعضی از طوایف و قبایل عرب (صحرانشینان) آن هم به ندرت اتفاق می افتاد.[15]

گفتار «لین پول» از اتقان بشتری برخوردار است به دلایل زیر: 1- عواطف خویشاوندی به اقتضای زندگی عشایری در عرب، درخشنده و بسیار شدید بود. از این رو، عادت عرب چنین بود که برای صلح و آتش بس و پایان دادن به جنگ و خونریزی بین دو طایفه متخاصم، از هر طرف دختری به طرف دیگر می دادند و به این وسیله پیوند خویشی و قرابت به وجود می آوردند و صفا و صمیمیت بین آن دو قبیله را برای همیشه تضمین می کردند و هرگز شنیده نشد در یکی از حالات خشم و غضب تعصب و حمیت و مانند آن کسی پدر، مادر، برادر و یا خواهر خود را کشته باشد.

2- اگر دخترکشی عادتی شایع بود، طبعا در اشعار و سروده ها و ترانه ها به عنوان امتیاز قبیلگی ذکر می شد و کم و زیادش در یکی از طوایف، بهانه مدح و ذمّ ایجاد می کرد. همچنان که اوصافی از قبیل شجاعت، سخاوت، حمایت از پناهندگان، وفای به عهد و اضداد آنها فراوان در اشعار عرب جاهلی با (اغراق و مبالغه)، دستمایه مدح و ذم شده است و حتی نام نمونه ها و قهرمانانی نیز مانند عنتره بن شدّاد (در شجاعت و دفاع از قوم و قبیله خود) و حاتم طایی (در سخاوت) و مجیر الجراد (در پناه دهی به پناهندگان) و سموأل (در وفای به وعده) بر سر زبانها زنده و جاوید مانده است.

و اما اهتمام قرآن به این موضوع؛ گویا سرّش یک نکته تربیتی مهم و سازنده باشد که هر کار زیبا و نیکو (هر چند در شماری اندک)، غلیظتر و بزرگتر از آنچه هست معرفی شود تا همگان تشویق به انجام آن شوند. همچنین هر امر زشت و نکوهیده (هر چند در شماری اندک)، بزرگ و مهم جلوه داده شود تا کسی رغبت در انجام آن نکند.

شایان ذکر است این مسأله در عصر حاضر هم کم و بیش وجود دارد و طبق نقل رسانه ها در کشور هند سالی پنج میلیون دختر قبل از تولد به وسایل و ابزار ممنوعه پزشکی شناسایی و سقط می شوند.

پس از ذکر شیوه نگرش اقوام مختلف به زن، جا دارد نظر چند تن از فیلسوفان را هم در این زمینه یاد آور شویم:

افلاطون (متوفای 347 ق.م.) و بردون فیلسوف اشتراکی، زن را قابل استفاده همزمان برای عموم مردان می دانستند و معتقد به ازدواج مشترک و عمومی بودند؛ یعنی یک زن همزمان می تواند، شوهران متعدد داشته باشد و تشکیل خانواده خصوصی را ضروری نمی دانستند.

ارسطو (متوفای 322 ق.م.) هرچند زنان را دارای حق حیات می دانست اما معتقد به لزوم تحت فرمان درآوردن آنها بود و چنین می پنداشت که زنان، شایستگی آزادی و حقوق سیاسی را ندارند.[16]

بردون در کتاب خود به نام «ابتکار نظام» چنین می نویسد:

«همانا وجدان زن کمتر از وجدان ما می باشد به همان اندازه که عقل او کمتر از عقل ماست.»[17]

«مجموع توان جسمی و فکری زن، دو سوم توان فکری و جسمی مرد است.»[18]

«تفاوت جسمی و روانی زن و مرد به قدری است که برخی از علمای تشریح معتقدند: زن و مرد کنونی از یک نسل و تبار نیستند. و همزاد زنان کنونی، مردانی بودند مانند آنان ضعیف و ناتوان و آن مردان در اثر ضعف و ناتوانی، مغلوب مردان قوی تر از خود گشته و منقرض شدند و زنان ضعیف آنان در اختیار مردان قوی کنونی قرار گرفتند.»[19]

ژان ژاک روسو (متولد ژنو و متوفای 1778 م.) فیلسوف فرانسوی مسیحی مذهب در کتاب مشهور خود «قرارداد اجتماعی» نظریه انقلابی معروف خود را که زمینه ساز و تأثیرگذار در انقلاب کبیر فرانسه بود منتشر ساخت. وی می گوید:

«زن نه برای آموزش علم و حکمت آفریده شد و نه برای تفکر و اندیشه و نه فن آوری و نه سیاست مداری. فقط برای این آفریده شد که مادری باشد با شیر خود فرزندش را تغذیه کند و در دوران ناتوانی آنها با عنایت ویژه خود سرپرستی نماید. و پس از آن، آنان را تحویل پدر یا مربی دیگری دهد و او باز گردد به انجام وظیفه مادری خود که باردار شود و بزاید و شیر دهد و بزرگ کند و تحویل دهد و آماده شود که مجددا باردار شود و شیر دهد و پرستاری نماید و تا آخر، خود و فرزندانش تحت تکفل مرد باشد.»[20]

فرید وجدی نیز نظر خود را اینگونه بیان می کند:

«زن برای اکتشافات دقیق علمی و فنی آفریده نشده و هرگاه زنی وقت و عمر خود را صرف کشف ستاره ای کند یا به وجود میکروبی پی ببرد و یا به اطلاعات جدیدی در علم تشریح برسد چنین زنی از مرز وظایف خود خارج شده، ناقص و نسبت به فطرت و طینت خود معصیت کار است و باید زنان را از پیروی او بر حذر داشت.»[21]

نیچه فیلسوف مسیحی آلمانی (متوفا به سال 1900م.) می گوید:

«راه و رسم مرد، اراده و راه و رسم زن، فرمانبری است.»

«زن را به حقیقت چه کار؟ مهمترین موضوع برای او، ظاهر و زیبایی است.»

«وقتی به سراغ زن می روید، شلاق را فراموش نکنید.»[22]

علامه طباطبایی می گوید:

«برخورد امم غیر متمدن با زن مانند برخورد با حیوانات بود. آن را می خرید از پدر یا شوهر یا فرزند و می فروخت و اجاره می داد و می بخشید و قرض می داد برای فرزند آوری یا خدمت یا فقط همبستری. و در قحطیها و جشنها او را می کشت و می خورد. و حتی حق داشت او را بکشد و دفن کند. و یا او را مانند حیوانات صحرایی غیر مفید بی غذا رها کند تا بمیرد. و زن موظف بود خواسته یا نخواسته از مرد - پدر یا شوهر - اطاعت بی چون و چرا کند و در هیچ یک از کارهای خود استقلال رأی و عمل نداشت. و شگفت آور این که در برخی از قبایل چنین رسم و سنت بود که زن پس از زایمان فورا بر می خاست برای انجام کارهای خانه، و شوهرش به جای او در بستر او می خوابید و استراحت می کرد.»[23]

از دایرة المعارف فرانسوی نقل است که زن ترکیب جسمانیش همانند ترکیب جسمانی کودک است و به همین دلیل می بینیم بسیار حساس و خیلی زود تحت تأثیر شرایط و اوضاع خارجی قرار می گیرد، نظیر غم و شادی و ترس، و به همین جهت است که احساسات زن زودگذر است؛ یعنی همچنان که زود غمگین و شاد و ترسان می شود همچنین این حالات به زودی از او دور می شود.[24]

زن در نگاه پیروان ادیان
زن در دیدگاه و عقیده یهود و مسیحیت تحریف شده نیز وضعیتی شبیه ملل دیگر داشت. مثلاً نزد برخی یهودیان، پدر، دختر نابالغ خود را می توانست بفروشد.

کشیشان مسیحی زن را عامل و مظهر شیطان و موجب فساد و فحشا می دانستند و تا مدتها پیرامون این مسأله در مدارس خود تحقیق می کردند که آیا زن می تواند مانند مرد، خدا را عبادت کند؟ آیا می تواند داخل بهشت شود؟ آیا زن انسان است و روح دارد؟ آیا می تواند جاوید بماند یا مادّه ای فانی است و روح مجرد ندارد؟

در مسیحیت به علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بی ارزش بودن او، عزوبت مرد تشویق می شد و ازدواج در نظر آنها دامی از طرف شیطان برای سقوط در جهنم محسوب می گردید.[25]

در دیدگاه آنان، زن، جرثومه گناه و پلید بالذّات بود.[26]

به نظر کلیسا، محبت به زن، در شمار یکی از مفاسد بزرگ اخلاقی بود.[27] در حالی که از صاحب خلق عظیم پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود:

«احب من دنیاکم الطّیب و النساء.»[28] یعنی: از دنیای شما دو چیز را دوست دارم: بوی خوش و زنان را.

«خیر اولادکم البنات.»[29] یعنی: بهترین فرزندان شما دختران هستند.

«من اشتری تحفة فلیبدأ بالاناث قبل الذکور.»[30] یعنی: کسی که هدیه ای خرید دختران را در هدیه مقدم بدارد.

«أقربکم الی احسنکم خلقا لاهله.»[31] یعنی: نزدیکترین شما به من کسی است که با خانواده خود خوش خلق تر باشد.

«الجنّة تحت أقدام الامّهات.»[32] یعنی: بهشت زیر پای مادران است.

شخصی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سؤال کرد: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: مادرت. گفت: دیگر چه کسی؟ فرمود: مادرت. برای بار سوم پرسید: دیگر چه کسی؟ فرمود: مادرت. مجددا گفت: دیگر چه کسی؟ فرمود: پدرت.[33]

همچنین از آن حضرت نقل شده است:

«لفضّلت النساء.»[34]

«و لآثرت النساء علی الرجال»[35]یعنی: زنان را بر مردان ترجیح می دهم.

«البنات حسنات والبنون نِعَم والحسنات یثاب علیها والنّعم مسؤول عنها.»[36] یعنی: دختران حسنه هستند و پسران نعمت. برای حسنات پاداش مقرر شده است ولی در مورد نعمتها، سؤال می شود.

در قرآن کریم نیز می خوانیم:

«و لهنّ مثل الذی علیهنّ بالمعروف و للرجال علیهنّ درجة و الله عزیز حکیم»[37]

در فرهنگ سنتی مغرب زمین
در غرب تا مدتهای مدید، این بحث مطرح بود که آیا زن انسان است یا خیر؟ و بالاخره در قرن پنجم یا ششم میلادی در یک مجمع مهم، تصویب شد که زن هم انسان است اما برای خدمت به مردان آفریده شد.

تا اوایل قرن بیستم در جامعه سنتی غرب (در بعضی از کشورها) کلیه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل می شد و حتی نام خانوادگی خود را از دست می داد و به نام خانوادگی شوهر نامیده می شد.

در قرن بیستم در اثر رواج تفکر آزادی و آزادی خواهی، فریاد حمایت از حقوق زنان نیز رواج یافت و در پی سخنرانیها، مقالات و کتابها؛ نهضتی به وجود آمد به نام جنبش «فمنیسم». این جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و برای رهایی از حاکمیت مرد بر زن؛ باید شکل فعلی نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد.

برخی از هواداران این جنبش، کم کم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاکم می شود و زن، محکوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همین اساس مسأله هم جنس گرایی را بین زنان ترویج کردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت شدن بی پایگی آن همه شور و شعارهایی که در حمایت از احقاق حقوق زنان سرداده می شد، وضعیت نهضت فمینیسم در دهه هشتاد کمرنگ شد؛ زیرا پس از گذشت چند دهه، ناکارآمدی ادعای آزادی طلبی، بر زنان فریب خورده ثابت شد و احساس کردند که نه شوهر دارند که از وجود آنان حمایت عاطفی مسؤولانه کند و نه فرزندی که امید و پناه آینده آنان باشد. و لذا از پای بندی به مکتب «فمینیسم» بریدند.[38]

در یک جمع بندی می توان سیر صعودی و نزولی دیدگاههای پیرامون زن را به ترتیب زیر برشمرد:

1- شی ء و کالا.

2- برده و بنده.

3- آزاده و محدود.

4- آزاد از خانواده (نه از فرزند).

5- آزاد از مطلق ارتباط با مردان و اکتفا به هم جنس.

همه این مکاتب در ادوار پیشین مطرح شد و دهها سال و شاید قرنها در قسمتهایی از مناطق جغرافیایی حاکم بود. در این میان هر نوع تلاش و تکاپو برای دست یابی به آزادی مصنوعی و غیر فطری زنان با رواجی موقت و محدود، به جز ناکامی و شکست، نتیجه ای از خود به جای نگذاشت و هرگز طرفدارانی پایدار به دست نیاورد و عقلا مخصوصا خود زنان نپسندیدند و با شدت هر چه تمامتر از آن فاصله گرفتند.

دیدگاه
گاه اینگونه است که انسان به چیزی با دیده حقارت و بی ارزشی و ناشایستگی نگاه می کند و در عین حال با توجه به عوارض خارجی (از قبیل ترس و احتیاج و حیا) مانند شخص ظالم و مهمان ناخوانده و غیره به طور ناخواسته و بر خلاف تمایل قلبی به آن شی ء یا شخص، احترام و تجلیل می کند و لذا قبلاً باید توجه کرد که برخوردهای محترمانه ای که به گروه زنان می شود نشأت گرفته از چه دیدگاهی است؟ آیا طبیعی و بر محور شایسته سالاری است و یا غیر طبیعی و برخاسته از فشارهای بیرونی از قبیل حیای اجتماعی و نیاز فردی و خانوادگی؟

زن از منظر اسلام
هر یک از آرا و عقاید طوایف و ملل (متمدّن و غیر متمدن، مذهبی و لائیک) متضمّن نوعی تضعیف و تحقیر زن بود و مشتمل بر محروم نگه داشتن زن از برخی حقوق اجتماعی بلکه تحمیل مسؤولیت هایی بیش از توان او و بالاتر از مسؤولیتهای مردان. اکنون فرصت آن است که نگاهی به جایگاه زن در اسلام داشته باشیم:

با یک بررسی اجمالی به این نتیجه می رسیم که این دین مبین از تمام جهات و در کل ابعاد زندگی، اعم از حالات شخصی و مقررات اجتماعی، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندی جسمی و روحی آنان در نظر گرفته است و به بیانی دیگر؛ نظر به این که عواطف و احساسات (از قبیل صبر و حیا و محبت و ترس) در زنان غالب است و با توجه به ظرافت جسمی آنان، حقوقی متناسب با این شرایط مانند تربیت، پرستاری و خانه داری و غیره برایشان در نظر گرفته شد از طرف دیگر در مردان، نیروی تفکر، باریک بینی، عاقبت اندیشی، و خشونت، چیره است و با توجه به توانمندی و چالاکی بدنی، وظایف و تکالیف پرمشقت و جنجالی و سخت به آنان واگذار شد.

جا دارد از محورهای گوناگون به جایگاه زن در این مکتب نجات بخش بپردازیم:

1- احترام به زنان
در قرآن کریم، تعبیراتی که از زنان می شود چه به صورت خطاب و چه به صورت غیاب، بسیار محترمانه و همانند مردان می باشد:

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض»[39]؛ «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض»[40]؛ «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم»[41]؛ «و قل للمؤمنات یغضض من أبصارهنّ»[42]؛ «من ذکر او أنثی»[43]؛ «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات»[44]؛ «و للرّجال نصیب مما اکتسبوا و للنّساء نصیب مما اکتسبن».

و در برخی موارد، به زنان توجه و عنایتی بیش از مردان شده است:

«ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط»[45]؛ «و ضرب الله مثلاً للذین امنوا امرأة فرعون... و مریم ابنت عمران»[46]

در این دو آیه، دو زن، نمونه و نمادی از کل کافران و دو زن دیگر، نمونه و اسوه مردان و زنان مؤمن قرار گرفته اند.

«یا مریم انّ الله اصطفاک و طهّرک واصطفاک...»[47]

ناگفته نماند که در این آیه دو برجستگی و امتیاز برای حضرت مریم(س) ذکر شده است:

1- جمله «اصطفاک» در خطاب به مریم همچون خطاب به پیامبر بزرگ؛ یعنی حضرت موسی علیه السلام است «قال یا موسی انی اصطفیتک»[48] با این تفاوت که حضرت موسی یکبار مخاطب به «اصطفاک» شد و حضرت مریم، دوبار همچنین حضرت مریم هم طراز پیامبران بزرگ علیهم السلام معرفی شده است:

«انّ الله اصطفی، ادم و نوحا و ال ابراهیم»[49]

علاوه بر آن، جزء کسانی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مأمور شد بعد از ستایش خداوند، بر آنان سلام و درود بفرستد:

«قل الحمدلله و سلام علی عباده الذین اصطفی»[50]

2- برجستگی دیگر برای حضرت مریم، جمله «طهّرک» می باشد که در کل قرآن فقط یک بار ذکر شده است آن هم درباره یک زن یعنی حضرت «مریم» (با توجه به باب تفعیل که معمولاً برای تأکید می آید و فعل ماضی متحقق الوقوع).

آن بانوی برگزیده شده، همچون عیسای پیامبر علیهماالسلام در قرآن «آیت الله» معرفی شد:

«... و جعلنا ابن مریم و أمّه ایة»[51]

و مریم مانند فرزندش مشمول نعمت ویژه خداوند قرار گرفت:

«اذ قال الله: یا عسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک»[52]

2- استقلال زنان
زن از نظر تصمیم گیری درباره سرنوشت و مقدرات شخصی خود در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و غیره همانند مردان، کاملاً مستقل و خودکفا هستند. در مورد حق تحصیل و انتخاب رشته تحصیلی و مالکیت و حق ثبت اسناد و املاک و انتخاب محل سکونت و مسافرت و غیره، محدود به هیچ حد و مرزی نیست (نه اجازه پدر و نه موافقت دیگران). و جالبتر این که شش سال، قبل از مردان، استقلال کامل خود را به دست می آورد؛ یعنی دختر نه ساله (آن هم به سال قمری) مانند پدر چهل ساله خود کاملاً آزاد و مختار است و بر خلاف نظریه پدر و سایر بستگان هر نوع دخل و خرج، داد و ستد و معاوضه و هر نوع بذل و بخشش انجام دهد، صحیح، نافذ، معتبر و قابل ثبت در دفاتر رسمی است بلکه به عنوان وکالت و وصایت و قیمومیت شرعی در اموال دیگران نیز حق تصرف صحیح دارد، (البته این در صورتی است که عدم رشد وی ثابت نشده باشد و یا بنا بر قولی، علاوه بر بلوغ، رشد او ثابت شده باشد.) در صورتی که پسران قبل از کامل شدن پانزده سال حق کوچکترین تصرف در اموال شخصی خود را حتی با موافقت پدر ندارند و این در صورتی است که در پیشرفته ترین کشورهای اروپا مانند انگلیس و فرانسه در اواسط قرن بیستم به زنان بزرگسال حق ثبت، بدون نیاز به اجازه شوهر داده شد.

3- اصول دین و اعتقادات
در هیچ یک از مقرّرات کلی و جزئی اصول و اعتقادات دینی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، نه کمّا و نه کیفا و در هیچ مسأله ای از معتقدات دینی ما نشانی از برخورد حاکی از ضعف و عجز زنان (در باورها) سراغ نداریم.

4- فروعات دینی
در وظایف و دستورهای عملی اسلام نیز هیچ اثری از تبعیض بین زن و مرد به چشم نمی خورد. نه واجبات فردی و شخصی مانند نماز و روزه و نه فرائض اجتماعی مانند جمعه و جماعات و حج و امر به معروف. نه امور عبادی، اجتماعی، سیاسی و نه اقتصادی همچون بیع، اجاره، مضاربه، شرکت، وکالت، وصایت، ولایت (بر اموال گمشده و...) و قیمومیت (بر صغیران و...)

بلکه بر خلاف رسوم طوایف و ملل، وظایف سنگین اجتماعی و مسؤولیت های فردی زنان کمتر از مردان است مانند مسجد و نماز جمعه و جهاد...و، نفقه دادن بر اعضای خانواده و تحمل دیه جنایت خطأی اقربا و تکفل مهر و حضانت فرزند حتی شیر دادن به فرزند که شیرین ترین نوع خدمات رسانی زنان و مادران است، به عنوان وظیفه و تکلیف نیامده بلکه اگر خود تمایل داشته باشد و بخواهد (هر چند با اجرت) نسبت به دیگران از اولویت برخوردار است و اگر به هر علت و سببی نخواهد نوزاد خود را شیر دهد پدر موظف و مکلف است برای شیر دادن فرزند خود دایه انتخاب کند.

5- حقوق زنان
در مورد حقوق زنان چند نکته ضروری به نظر می رسد:

1- آیا مسأله حقوق زن، یک بعدی و تک محوری و مقایسه ای (یعنی در مقایسه با حقوق مرد) باید ملاحظه شود؟ یا همه جانبه و بر محور شایستگی ذاتی و فطری وی به ضمیمه شرایط اجتماعی؟ به طور طبیعی، نتیجه بحث به حسب تنوع محورها تفاوت دارد؛ یعنی حقوق زن در مقایسه با مرد، با توجه به همه مقرّرات اجتماعی، بیشترتأمین شده است؛ زیرا اگر چه زحمت تقبّل مسؤولیتهای قضایی و نظامی و غیره با مردان است ولی نتایج مثبت اجتماعی و امنیتی آن متوجه زنان خواهد بود.

2- وضع و تعیین حقوق اسلامی زنان به وسیله مردان نبوده و نیست تا توهم شود که جانب یک طرف بیشتر رعایت شده و یا ظلم و ستمی بر آن روا شده باشد؛ زیرا هر ظالم و ستمگری به منظور نیاز و جبران کمبودی که در خود احساس می کند، دست به ظلم و ستم می زند و در صورتی که واضع و در نظر گیرنده حقوق هر یک از مردان و زنان، خداوند بی نیاز مطلق باشد، پندار ظلم و تعدی و یا تضییع حقوق جمعی به نفع جمعی دیگر قابل تصور نیست.

3- حقوقی که در نظام سعادت بخش اسلام برای تأمین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعی زنان در نظر گرفته شده، کاملاً هماهنگ و همسان مردان است:

«للرّجال نصیب مما اکتسبوا و للنّساء نصیب مما اکتسبن»[53]؛ «للرّجال نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنّساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون»[54]؛ «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات»[55]؛ «لا یسخر قوم من قوم... و لا نساء من نساء...»[56]

4- با توجه به مطالب یاد شده، در هر موردی که تفاوتی بین مقررات مربوط به زنان و مردان به نظر رسد، باید مطمئن بود که این تفاوت نشأت گرفته از شرایط طبیعی ویژه هر یک از دو جنس است نه این که با داشتن شرایط مساوی و برابر، حقوق نابرابر برای آنان در نظر گرفته شده باشد.

به عبارت دیگر، اگر زنان غربی همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند؛ زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تأمین کرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب؛ اما چنین زحمتی از دوش زنان مسلمان برداشته شده؛ چرا که سیستم حقوقی اسلام، تمام نیازهای فطری، جسمی، روانی و...او را برآورده کرده است.

در خاتمه مناسب می دانیم جملاتی از «آنی رود» نویسنده شهیر انگلیسی که بیانگر آرزوی قلبی یک زن غربی است نقل کنیم. وی گوید:

«اگر دختران ما در خانه ها به نام کارگر یا شبیه به آن به منظور تأمین درآمد مالی به جای کارخانه ها مشغول کار و کارگری شوند، آسانتر و بی درد سرتر است از اشتغال در کارگاههایی که دختران ما را دچار آلودگی هایی می کنند که تا ابد رونق زندگی آنان زدوده می شود؛ زیرا در خانه ها سروکارشان با زنان صاحب خانه است.

و ای کاش کشور ما (کشورهای غربی) همچون کشورهای اسلامی می بود که خدمتگزاران با پوشش وقار و عفت، آسوده ترین زندگی را دارند و همچون خانه خدایان با آنان رفتار می شود و هیچ گرد نگرانی بر دامن آنان ننشیند. آری، ننگ است برای کشور انگلستان که دخترانش نمونه رذالت باشند در اثر آمیختگی با مردان. چه می شود ما را که سعی نمی کنیم وظایف و مسؤولیت زنان ما هماهنگ با فطرت و طبیعت آنان باشد؛ یعنی همان خانه نشینی و واگذاری کارهای مردان به مردان به منظور تضمین شرافت زنان.»[57]

پی نوشت ها:

[1] مدرس حوزه، محقق و نویسنده.

[2] ثریا مکنون و مریم صانع پور، بررسی تاریخی منزلت زن، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ دوم، صص 28ـ27 و کلیات تاریخ: ج 2، ص 415.

[3] دکتر ثریا مکنون و مریم صانع پور، پیشین، صص 29-28؛ و ویل دورانت، تاریخ تمدن، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، چاپ سوم، 1370، ج 1، ص 565.

[4] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات محمدی، تهران، چاپ سوم، 1362، ج 4، ص 87.

[5] مریم نور الدین فضل الله، المرأة فی ظلّ الاسلام، انتشارات دار الزهراء، بیروت، چاپ چهارم، 1405ق.، ص 31.

[6] همان، ص 26.

[7] سید محمد خامنه ای، حقوق زن، انتشارات تک، تهران، 1368، ص 22.

[8] سید محمد خامنه ای، پیشین، ص 23.

[9] مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 29.

[10] سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ص 89.

[11] همان، ص 89.

[12] دکتر ثریا مکنون و مریم صانع پور، پیشین، ص 28.

[13] مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 26.

[14] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، انتشارات مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ سوم، 1403ق.، ج 11، ص 13.

[15] مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 20.

[16] دکتر ثریا مکنون و مریم صانع پور، پیشین، ص 28.

[17] مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 32.

[18] محمد فرید وجدی، دائره المعارف، انتشارات دارالمعرفه، بیروت، چاپ سوم، ج 8، ص 602.

[19] همان، ص 599.

[20] مریم نور الدین فضل الله، پیشین.

[21] محمد فرید وجدی، پیشین، ص 598.

[22] مجله زنان فردا، ش 2 و 3 آذر و دی 1381.

[23] سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 2، ص 274.

[24] مریم نور الدین فضل الله، پیشین، ص 33.

[25] سید محمد خامنه ای، پیشین، ص 23.

[26] همان، ص 37.

[27] همان، ص 38 به نقل از شهید مطهری.

[28] محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 103، ص 218.

[29] عباس قمی، سفینة البحار، انتشارات کتابخانه سنایی، ج 8، ص 579.

[30] عباس قمی، پیشین، ص 580.

[31] محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 71، ص 387.

[32] هندی، کنز العمّال، مؤسسة الرساله، بیروت، چاپ سوم، 1409.ق، ج 16، ص 461، حدیث 45439.

[33] محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365، ج 2، ص 160.

[34] هندی، پیشین، حدیث 45359.

[35] همان، حدیث 45360.

[36] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1362، حدیث 22355.

[37] بقره/ 228.

[38] ر.ک.: افق حوزه، ش 22، ص 4.

[39] توبه / 7.

[40] توبه / 67.

[41] نور / 30.

[42] نور / 31.

[43] آل عمران / 195.

[44] فتح / 25.

[45] تحریم / 10.

[46] تحریم / 12-11.

[47] آل عمران / 42.

[48] اعراف / 144.

[49] آل عمران / 33.

[50] نمل / 59.

[51] مؤمنون / 50.

[52] مائده / 110.

[53] نساء / 32.

[54] نساء / 7.

[55] فتح / 25.

[56] حجرات / 11.

[57] مریم نور الدین فضل الله، پیشین، ص 45.

نظر شما