روش شناسی، مخاطب شناسی و سکولاریسم(1)
درآمد
مطالعه در رسانهها و روشهای مورد استفاده در آنها، بر اساس نوع رسانه و نوع عملکرد آنها، دارای اشکال و انواع گوناگون است. با این نگاه، به تعداد رسانههای موجود، روش بررسی و مطالعه در آنها پدیدار شده است. در حوزة وسایل ارتباط جمعی، بررسی با دو مکتب تحول انگیزی و مکتب جامعهشناسی ارتباطات انجام میشود؛ در حالی که در وسایل پیشرفتهتر ارتباطی، به ویژه فناوریهای نوین ارتباطی، روشهای دیگری برای بررسی حاکم شده است که با تعابیری چون پژوهشهای کیفی معرفی میشوند.
بحث رسانه و سکولاریسم در حوزة روششناسی، دقیقاً با آمدن علم مدرن آغاز میشود که ویژگی آن سکولار بوده است و پس از آن، فضای معرفتی رسانه، بیش از پیش تحت تأثیر این اندیشه قرار میگیرد.
نقطة اتصال بحث با سکولاریسم آن جاست که رسانه، فارغ از اعتقادات و ارزشهای دینی میشود و این امر در روشهای بررسی رسانهها نیز سنت دیرینه دارد. به یقین، رویکردهای سکولاریستی در حیات مدرن، غایتمندی معنوی، رشد و تعالی انسانی را تحت تأثیر قرار داد. فعالیت رسانهها در طول تاریخ، از دیدگاههای گوناگون بررسی شده است که برخی به اندیشة سکولاریستی نزدیک میشود. برای نمونه، وقتی بخواهیم زمینهای چون اطلاعات و اخبار را پوشش دهیم، چگونگی عملکرد رسانهها در انعکاس اخبار و اطلاعات، از موضوعات مناقشه برانگیزی است که همواره اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده است.
موضوعی که پیوسته مطرح میشود، این است که میزان واقعنمایی رسانهها چه اندازه است. به تعبیر دیگر، اخبار و اطلاعاتی که از سوی رسانه طرح و برجسته میشود، تا چه اندازه انعکاس دقیق و بیکم و کاستی از وقایع، حوادث و رویدادهای جامعه است.
در پاسخ به این پرسش، برخی با خوشبینی، بیشتر اخبار و تصاویر رسانهها را بازتابی از رویدادهای جامعه میدانند و به همین دلیل، به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرند و پیام رسانهها را بدون هیچ گونه نقد و نظری میپذیرند؛ ولی گروهی دیگر، همواره به درستی و واقعنمایی اخبار رسانهها، با دیدة تردید مینگرند. در میان این گروه، برخی اخبار رسانهها را انعکاسی از علایق و منافع صاحبان و مدیران رسانهها میدانند. برخی دیگر پیامهای رسانهای را بر اساس منافع شرکتهای تبلیغاتی تحلیل میکنند که با آگهیهای خود، منابع درآمد رسانهها را تشکیل میدهند.
در برخی کشورها که رسانههای مستقل وغیردولتی کمتر است، کارشناسان اخبار و پیامهای رسانهای را بازتابی از دیدگاه نظام حاکم و ابزاری برای بازتولید هنجارها و ارزشهای دولت میدانند.
در این میان، عدم تنوع و تکثر رسانهها، عدم امکان دسترسی و فرصت بررسی و مطالعه نیز اهرمهای بیشتری را در اختیار نظامهای غیردمکراتیک، برای کنترل اذهان با دروازهبانی و کنترل اخبار رسانهها قرار میدهد؛ ولی عصر ارتباطات و اطلاعات، در همان حال که بسیاری از کلیشههای سنتی را دربارة رسانه و کنترل اخبار و اطلاعات دگرگون و بیاثر کرده، اهرمهایی جدید و پیچیده برای کنترل و مدیریت افکار رقم زده است.
در عصر جدید، رسانهها و نیز اطلاعات، اتمیزه شدهاند؛ تا جایی که برخی اطلاق پسوند جمعی را به رسانههای دیگر، چندان با معنا نمیدانند. از سوی دیگر، انبوه اطلاعات و اخبار متراکم و متنوع، قدرت تحلیل و تفسیر افراد را کاهش داده است. در واقع، رسانههای شخصی و اطلاعات انبوه، به منزلة نوعی نظام کنترل افکار عمل میکنند. از سویی، با کاهش توان تحلیل و انسجام فکری، توان ارزشیابی موقعیتهای اجتماعی را از فرد سلب میکنند و از سوی دیگر، با شخصی و خصوصی کردن رسانه، از امکان شکلگیری افکار عمومی در زمینة موضوعات و مسائل اجتماعی جلوگیری میکنند.
شرایط حاکم بر عمل رسانهای در دنیای مدرن، با القای اندیشهای خاص برای زندگی با نگاه حفظ دنیای افراد، در پی تقویت مراکز قدرت مبتنی بر سرمایه عمل میکند. در این دنیا، معنویت سد راه بازگشت سرمایهها برای کنترل بیشتر است. از اینرو، صاحبان رسانه در جدال دائمی با حاکم شدن روح معنوی و تفکر دین مدارانه هستند.
با این در آمد، ورود گستردهتر به این مباحث نیازمند بحثی مختصر دربارة مفاهیم عنوان این نوشتار است.
مفهوم سکولاریسم
برای بررسی ریشههای موضوع دنیوی شدن، در دورة روشنگری(1) گفته میشد دیگر نیازی به امر مقدس(2) نیست. امر قدسی به دورة کودکی بشر باز میگردد و اکنون، بشر دورة کودکی خویش را پشت سر گذاشته است. البته روشنگری در همه جا یک شکل نداشت. در انگلستان، روشنگری حالت ضدمذهبی نداشت. در فرانسه بود که روشنگری، ضد مذهبی بود و حالت نهان روشی و فراماسونری به خود گرفت. در برخی کشورهای دیگر نیز چنین بود. روشنفکری اسپانیا نیز حالت ضدمذهبی به خود گرفت.
سکولاریسم به صورت عمومی، به معنای جلوگیری از دخالت دین در امور عمومی جامعه است. این اندیشه، به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری اروپا دارد. ارزشهایی چون جدایی دین از سیاست – جدایی کلیسا و حکومت – در آمریکا و لاییسیته در فرانسه، بر سکولاریسم بنا شده است.
از آن جا که اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی به کار میرود، معنای دقیق آن، بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. فلسفة سکولاریسم بر این پایه بنا شده است که زندگی با در نظر گرفتن ارزشها پسندیده است و دنیا با استفاده از دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی چون خدا، خدایان یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری، بهتر قابل توضیح است. سکولاریسم بدین مفهوم، یکی از دستاوردهای جورج یاکوب هالیئوک است و یکی از پایههای اساسی سکولاریسم، انسان مدرن است.
معنای سکولاریسم در حکومت، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن به اصول حقوق بشر بر دیگر ارزشهای متصور هر گروه و دستهای است.
در مفاهیم جامعه شناسی، سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن جامعه، مفاهیم مذهبی را در تصمیمگیریهای خویش، کمتر دخالت دهد یا این مفاهیم کمتر موجب بروز اختلاف یا درگیری شود، اطلاق میگردد.
هالیئوک در سال 1896، در کتاب خود به نام سکولاریسم انگلیسی، سکولاریسم را اینگونه تعریف میکند:
سکولاریسم شیوه و قانون زیستن است که بر پایة انسان خالص بنا نهاده شده است و به صورت کلی، برای کسانی است که باورهای مذهبی یا خرافی را ناکافی یا غیرقابل اطمینان یا غیرقابل باور یافتهاند. اصول سه گانة آن عبارت است از:
1. بهبود وضعیت زندگی با توجه به مفاهیم مادی زندگی؛
2. دانش، تنها مشیت در دسترس انسان است؛
3. کار نیک انجام دادن نیک است. حقیقت این زندگی نیکوست و در جستوجوی خوبی بودن فضیلت است.
در ارتباطات نیز این امر به وضعیتی از عملکرد رسانهها بر میگردد که تولیدات رسانهای به زندگی عادی دنیوی، بدون توجه به باورهای دینی مردم و دنیازدگی بیش از اندازه میپردازد.
دیدگاههایی که دربارة سکولاریسم مطرح میشوند، به سه دسته قابل تقسیم است:
الف) گروهی سکولاریسم را فرایندی ارزشمند و به معنای توسعة دانش نوین میدانند و بر این باورند که در عصر علم و دانش، روزگار حکومت دینی به سر آمده و فرهنگ، اقتصاد، اخلاق، سیاست و همة شئون جامعة بشری را باید به دست دانش سپرد؛
ب) گروهی جدایی از حکومت را یک اصل دینی میدانند و معتقدند که دین، خود خواسته است که درکار حکومت و سیاست دخالت نکند و به حوزة مسائل فردی و تربیتی محدود بماند؛
پ) برخی معتقدند که دین، افزون بر رسالت تربیتی، نقش مدیریتی و مسئولیت رهبری جامعه را نیز بر عهده دارد؛ ولی از ادیان آسمانی، تنها اسلام است که از دستبرد تحریف مصون مانده و احکام و آموزههای آن میتواند مبنای برنامهریزیهای حکومتی قرار گیرد. بنابراین، شریعت اسلام خطوط اساسی و روشهای کلی نظام حکومت را ترسیم کرده و روشهای کاربردی و عملی آن را به دانش و خرد سپرده است. بدین سان، هرگز میان دین و دانش ناسازگاری رخ نخواهد داد و توسعة دانش جایگزین دین نخواهد شد.
در پژوهشهای رسانهای نیز از آن جا که دین اندیشة انتقادی را تقویت میکند، انتقاد در عمل رسانهای، اختلال در فرآیند بازگرداندن سرمایه است – زیرا تولیدات رسانهای درآمد سرشار صاحبان رسانهها را در پی دارد و در واقع، برهم زدن نظم موجود است. از اینرو، گریز از تولیدات تقویت کنندة معنویت در نزد صاحبان رسانهها، انبوه تولیدات مادی و دنیامدار غربی را به همراه دارد و همین امر گرایش پژوهشگران را در دهههای گوناگون، به همراه داشته است. این اندیشه – که وضع موجود بهترین وضع است و رسانه تنها دارای اثر مثبت است از دهة 1930 به بعد، در جهان حاکم شد و مطالعات تجربی اجرایی(3) حاصل چنین اندیشهای در دنیای غربی است.
رسانه و سکولاریسم
انتقاد از این دیدگاه در رسانه، زمینهساز مطالعات انتقادی، حتی در میان افرادی شد که خود، مدتها این رویکرد خوش بینانه را به عمل رسانهای در غرب داشتند. از سوی دیگر، در غرب که توسعة رسانه با شتاب بسیار دنبال میشد، نهاد رسمی دین از رسانه انتقاد میکرد. کشیش کارلوس ای. ویل، دبیر کل اسبق انجمن جهانی کمیسیون مسیحیت انگلستان، در مقالهای، به مناسبات دین و رسانه پرداخته و نگاهی به ویژگی تکثرگرایانة جامعة مدرن غرب و جایگاه و ماهیت رسانه در آن انداخته است. وی شیوهای را که کلیساها کوشیدند از رسانه بهره گیرند، توصیف کرده و سپس، به تحلیل شیوهای پرداخته که رسانه بسیاری از عملکردهای سنتی دین را از آن خود کرده است.
پیربابین در کتاب عصر تازة ارتباط دینی، تعارضی قابل توجه میان دیدگاههای جهانی ارائه میکند که این امر در اشاره به پتانسیل تأثیر تلویزیون و دیگر رسانهها بر دینداری افراد، بسیار مؤثر است. بابین از ما میخواهد به نوجوان مدرن آمریکایی توجه کنیم که در میان غوغای رقابت رسانههای جمعی بزرگ میشود. چنین فردی تا زمانی که به سن شانزده سالگی برسد، 20 هزار ساعت از عمر خود را وقف رسانههای جمعی کرده است. با توجه به تنوع رسانهها، آیا امکان دارد که آنها باورهای مشابهی دربارة خداوند و مسائل مربوط به الهیات ارائه دهند؟
مقولة دین و رسانه موضوعی گسترده است. در این نوشتار، به ایدههای معدود و دیدگاهها و پرسشهایی اشاره میشود که ممکن است به گفتوگو و تعمقهای بعدی کمک کنند. مراجعی که در این زمینه وجود دارند، به مثابه رسانهای غالب، بر تلویزیون تمرکز کردهاند؛ در حالی که در این رسانه، از دین به طور کلی یاد میشود و در برگیرندة حسی از الهیات جهانبینی، ارزیابی اخلاقی عناصر احساسی و تعهد شخصی خاص است.
جامعه و رسانه
برای پرداختن به این موضوع باید دست کم سه ملاحظه را مد نظر قرار داد:
نخستین آنها ویژگی تکثرگرایانة جامعة مدرن است. تحرک اجتماعی و جغرافیایی موجب افزایش عناصر فرهنگی، قومی و تنوع دینی میشود. این امر در چندین کشور اروپایی، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم رخ داد که مرزهای خود را برای ورود مهاجران اروپای شرقی و کشورهای آسیایی باز گذاشتند؛ زیرا آنها از نیروی کار کافی بیبهره بودند. این نوع تکثرگرایی پیوندی نزدیک با توسعة سکولاریستی دارد که این الزاماً منفی نیست. همان گونه که دیوید بوسچ در کتاب تغییر ارتباطات یادآوری میکند:
مردم جامعه، میان سکولاریسم، سکولار شدن و انتشار فرق مینهند.
به عبارت دیگر، دنیا به نقطهای خاص از خود مختاری رسیده است. انسانها بالغ شدهاند و این امر بر جو دینی نیز تأثیر گذاشته است. از این روی، روابط انسان با کلیسا، مهمتر جلوه کرده و کمتر سلطهپذیر و بیشتر فردگرا شده است.
جنبش روشنفکری، همراه با موارد دیگر، ادعا کرد که هر فردی یک انسان خودمختار است. این امر تأثیر بسیاری بر مسیحیت و به طور ویژه، بر مذهب پروتستان نهاده است. کلیسا نقش مرکزی خود را از دست داد و افراد از این حق و توانایی برخوردار بودند که از ارادة خداوند با خبر باشند و تصمیم بگیرند چه مواردی را باور کنند و از باور چه مواردی سر باز زنند.
ملاحظة دوم، بررسی جایگاه رسانه در جوامع مدرن است. رسانهها، اغلب منبع اطلاعات و آموزشهای ارزشمند به شمار میآیند. یک تأویل گرای مسیحی، زمانی گفته است:
ما باید انجیل و روزنامه را باهم بخوانیم.
ولی چه روزنامهای حقیقت را میگوید و اطلاعات را همان گونه که در جهان رخ داده، باز میتاباند؟ چه کسی تصمیم میگیرد خبر و محتوای آن چه باشد؟ فرآیند خصوصی سازی رسانهها مدلی ویژه از ارتباط به دست داده که بیتردید، برتمام عبارات و اصطلاحات دینی تأثیر میگذارد. در بخش عمومی، ملاک برتری در حضور جامعه و نهادهای آن و احترام به سنتهای فرهنگی و دینی است. در بخش خصوصی، هدف، برقراری ارتباط با مخاطبان بیشتر، به منظور دستیابی به سود بیشتر است. هنگامی که باورهای جامعه باید از فیلترها و صافیهایی رد شوند که مانع انعکاس هر چیز علیه منافع صاحبان رسانهها میشود، چه شانسی باقی میماند که مشکلات، نیازها و آرزوهای خود و دیگران را بدانیم. این فیلترها و صافیها امروز در مراکز بزرگی واقع شدهاند که اطلاعات و ارتباطات دنیای ما را در سلطة خود میدانند.
ملاحظة سوم، ماهیت رسانه است. رسانههای شنیداری بصری، مانند تلویزیون و سینما، ساعات خود را با شمار بسیاری از افرادی پر میکنند که بینهایت میکوشند ما را به هیجان آورند. چنین حسهایی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. رسانهها به حریم ما تجاوز میکند و ما هنوز از تأثیرات این تعدد محرک بر خود خبر نداریم. دین و حالت عاطفی بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و همة عبارت دینی در رسانه، به دلیل تأثیر عاطفی خود، متمایز شده است. رسانههای جمعی نشانههایی از تولید و تخریب انسان را نشان میدهند. تکه تکه کردن تصاویر و اطلاعات و دستکاری و مونتاژ آن بازتاب بخشی از تصاویر به شمار میرود که از ارتباط موثق جلوگیری میکند.
مینا رمیزه، جامعه شناس فیلیپینی، در کتاب ارتباطات، همان طور که مردم به آن اهمیت میدهند: چالشهای ارتباطات آورده است:
ظریفترین نوع تسلط، نفوذ به ذهن است. منفورترین نوع وابستگی، مادی نیست، بلکه معنوی است. افراد توان اندیشة انتقادی خود را به جای خودشان از دست میدهند و آنگاه، توانایی برقراری ارتباط را نخواهد داشت و تنها تقلید میکنند.
ادامه دارد ...
منبع: ماهنامه رواق هنر و اندیشه / 1387 / شماره 22، اردیبهشت ۱۳۸۷/۰۲/۰۰
نویسنده : سیدرضا نقیبالسادات
نظر شما