موضوع : پژوهش | مقاله

تهدیدات پروژه جهانی سازی، با تأکید بر مسأله ایران

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 31، تیر1383 

نویسنده : شیرودی، مرتضی
مرتضی شیرودی[1]

چکیده:
این نوشتار، پاسخی است به این پرسش که جهانی سازی چه آثار زیان باری بر ایران و جهان سوم دارد؟ به کارگیری واژه جهانی سازی به جای واژه جهانی شدن به آن دلیل است که نگارنده، همگام با بسیاری از نویسندگان، دانشمندان و نظریه پردازان، جهانی شدن را یک «پروژه» و نه یک «پروسه» می بیند که به صورت آشکار و بیشتر به شکل پنهان، مدیریت و هدایت می شود. بر پایه این برداشت، می توان جهانی شدن را جهانی سازی یا جهانی شدن پروژه ای نامید و تعریف کرد. از این رو، این نوشتار بر دو فرضیه زیر استوار است:

1 - جهانی شدن یک پروژه است، و به این جهت، می توان آن را جهانی سازی هم نامید؛

2 - به دلیل پروژه ای بودن جهانی شدن، جهانی سازی بیش از آن که آثار مثبت به دنبال آورد، حامل زیانهای بی شماری به ویژه برای ایران است.

سرآغاز
برای دستیابی به پاسخ پرسش اصلی نوشتار باید تهدیدهای پروژه جهانی سازی بر ایران و جهان سوم را جستجو کرد. در این راستا، تأثیرات جهانی سازی بر چهار مقوله اساسی فرهنگ، امنیت، اقتصاد و سیاست را بررسی می کنیم، مسائل فراوانی در این چهار مقوله قابل بررسی است، از جمله: معناسازی فرهنگی، جنگ تمدنی و امنیتی، تلاش برای ممانعت و یا کاهش حجم سرمایه گذاری در ایران و ستیز سیاسی با استقرار نظم جدید اسلامی. کاویدن این مسائل و دیگر مسائل مشابه، عمق خطر و در عین حال، ضرورت ژرف بخشیدن به هوشیاری ما را در مقابل جهانی سازی، معین و مشخص می کند.

جهانی سازی، بسیاری از کشورها را با چالش مواجه کرده است؛ زیرا، جهانی سازی، به مفهوم گسترش اقتصاد، فرهنگ و سیاست آمریکا در پهنه جهان است. از این رو، جهانی شدن با هدف تضعیف حاکمیت و اقتدار کشورها و سرانجام، برای از بین بردن واحدها یا کشورهای کوچک، استحاله یا ادغام کردن آنها در جهان غرب به کار گرفته شده است.

البته نمی توان فرصتهایی که جهانی شدن پدید می آورد را انکار کرد، ولی این فرصتها در مقابل تهدیدها و چالشها، اندک و ناچیز است. به عبارت دیگر، جهانی سازی، عبارت است از رقابتِ بی قید و شرط در سطح جهان که برای کشورهای غنی، درآمد بیشتر مادی و معنوی و برای کشورهای فقیر، فقر بیشتر به همراه می آورد.

به این جهت، فیدل کاسترو (Fidel castro) -رهبر انقلاب کوبا- می گوید: جهانی شدن، گرسنگی، مرض و درماندگی را به دنبال دارد. جمیزگراف -اندیشمند غربی- نیز عقیده دارد که جهانی سازی، چهره شیطانی دارد، نه انسانی. در مورد ایران، چهره شیطانی جهانی شدن را می توان در ابعاد زیر جستجو کرد.

فرهنگ (Culture)
در قلب جهانی سازی فرهنگ، فرهنگ آمریکایی قرار دارد. فرهنگ آمریکایی، خود را برترین فرهنگ می داند و در صدد است به شیوه ها و ابزارهای گوناگون، خود را به فرهنگ مسلط جهانی تبدیل کند. البته اندیشه سلطه جویانه فرهنگ آمریکایی، تأثیرات زیانبار زیر را بر جوامع انسانی و ایران می گذارد:

1- فرهنگ آمریکایی در پی دستیابی به رهبری ایدئولوژیک جهانی است. این فرهنگ در بستر روشنگری اروپایی شکل گرفته، ولی امروزه تفسیری کاملاً آمریکایی پیدا کرده است. فرهنگ آمریکایی، نگاه تک بعدی یا مادی به انسان دارد. بر این پایه، در حوزه رهبری ایدئولوژیک آمریکایی، همه تجزیه و تحلیلها در حیطه فناوری مادی صورت می گیرد و همه دلمشغولی ها، محدود به بهینه سازی و بهره وری این دنیایی است.

به علاوه، رهبری ایدئولوژیک یا هژمونیک (Hegemonic) آمریکا، به معنای محدودسازی انتخاب برای غیر آمریکایی بوده و به همین دلیل، فرهنگ آمریکایی، نقش پالایشگاهی پیدا می کند. در این صورت، تنها اوست که می گوید چه چیزی خالص و درست و یا نادرست و ناخالص است. این سلطه جویی فرهنگی با موانعی چون فرهنگ انقلاب اسلامی مواجه است که درصدد ایفای یک نقش جهانی بر اساس دو پایه مادیت و معنویت است. جدال بین این دو فرهنگ جهان نگر، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و با طرح پروژه جهانی سازی شدت یافته است.[2]

2 - یکی از ابعاد جدال مقدس بین فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ جهانی سازان آمریکایی، معناسازی فرهنگی است. فرهنگ، گاه به یک نظام معنا دهنده، تعریف می شود. در این معنا، فرهنگ در پی کنترل دیگران است.

برای کنترل دیگران، فرهنگ آمریکایی می کوشد ارزشهای همسو و همگن با آمریکا را در کشورهای اسلامی و ایران پدید آورد. در صورت تحقق این همسویی، تفسیر واحدی از پدیده های پیرامونی بین مردم و مسؤولان دو کشور صورت می گیرد، و این، آغاز تأثیرگذاری و تأثیرپذیری فرهنگی است. یکی از راههای معناسازی فرهنگی، هویت زدایی فرهنگی است. مسخ تاریخی یا هویت زدایی تاریخی؛ یعنی پاکسازی گذشته افتخارآمیز و ایجاد بی تفاوتی نسبت به آینده، از ذهنیت یک ملت و محصور شدن و محصور کردن آن به زمان حال و به مسائل روزمره (روزمرگی) است.

ملت بی تاریخ یا برخوردار از گُسل تاریخی، مجذوب ایده های دیگران می شود و بر پایه تفسیر غیر بومی، به ارزیابی حوادث می پردازد و خلاصه این که، در سه حوزه معرفت، قدرت و اخلاق، تن به پذیرش سلطه فرهنگی غرب می دهد.[3]

3- آمریکا با بهره گیری از ابزارهای رسانه ای در جهت بایکوت کردن کشورهای مخالف خود چون ایران، عمل می کند. چامسکی از منتقدان دولت آمریکا در این باره می گوید: خبر نشست غیرمتعهدها در کلمبیای 1379 / 2000 (اجلاس کلمبیا) و اعلامیه پایانی اجلاس، در مطبوعات آمریکا منتشر نشد؛ زیرا همان گونه که آمریکا پیش بینی می کرد، در اعلامیه پایانی اجلاس، به کارگیری اصطلاح «دفاع از حقوق بشر» برای مداخله در امور داخلی کشورها محکوم شد و آن را نوعی استفاده ابزاری از حقوق بشر برای کنترل کشورهای مخالف دانست.

با این وصف، چگونه آمریکا می خواهد با تمدنها و فرهنگها به گفت وگو بپردازد، ولی حاضر نیست[4]، حرف ملتهای غیرمتعهد که هشتاد درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند، بشنود. به عقیده چامسکی، تا زمانی که جنوبیها آرامند، کسی به فکر آنان نخواهد بود. وی از نمونه دیگری برای اثبات سخنانش استفاده می کند و آن این که آموزش و آموختن نظریه تکاملی داروین در ایران ممنوع نیست، ولی این اقدام در کانزاس قدغن است. البته اگر افرادی در آمریکا عقیده دارند که نظریه داروین درست نیست، این حق آنهاست، اما آنها حق ندارند عقیده خود را به دیگران تحمیل کنند.[5]

4 - در جهانی سازی، غرب به دنبال غربی سازی فرهنگی جهان و ایران است. آنها درصددند از فرق سر تا ناخن پا، ایرانیان، فرنگی شوند، هر چه دارند، بر زمین بگذارند و هر چه فرنگیها می گویند، گوش کنند. جهانی سازان غربی چنین القا می کنند که پیروی از فرهنگ غرب، تنها راه نجات یا دستیابی به توسعه است و از این رو، از ایرانی می خواهند در زندگی شخصی و اجتماعی، از آداب غربی استفاده کنند و همان گونه که زمانی سعید نفیسی مطرح کرد، به تغییر الفبای فارسی به لاتین بپردازند. توصیه آنان این است که مرزها را بردارید، دیوارها را جمع کنید، دلار را برگزینید.[6]

آنها برای رسیدن به غربی سازی ایران و جهان، به تولید و تجارت کالاهای فرهنگی، توجه بیش از پیش نشان می دهند. به عنوان مثال: تجارت جهانی کالاهای فرهنگی غربی در سالهای 1980تا1991/ 1370تا1380 سه برابر و از 67 میلیارد دلار به 200 میلیارد دلار رسید. طی سالهای 1991تا1996 / 1370تا1375 تعداد شرکتهای الکترونیکی چند ملیتی، از 14 به 17 و مؤسسات مخابراتی، از 2 به 5 شرکت افزایش یافته است که اغلب، در صنایع سرگرمی سازی مشغولند؛[7] یعنی شیوه تولید در فرایند جهانی سازی، از عرصه کالاهای صنعتی ارزان به کالاهای فرهنگی ارزان گرایش پیدا کرده است. کالاهای فرهنگی ارزان، گسترش دهنده تفکر سرمایه داری و سمبل فرهنگی غرب است.[8]

امنیت (Security)
جهانی شدن، نتوانسته و نمی تواند امنیت داخلی و خارجی ایران را به طور بنیادی و اساسی، زیر و رو کند، ولی تأثیر جهانی شدن بر امنیت ایران را نباید نادیده گرفت. در واقع، ایران، هم باید تهدیدهای سنتی علیه امنیت خود را جدی بگیرد و هم باید به تغییرات و خطراتی که تحولات نوین در عرصه جهانی علیه او ایجاد می کند، توجه کند. برخی از این تغییرات جدید که جهانی شدن برانگیخته است، عبارتند از:[9]

1- اقتصاد در جهانی شدن، به سوی اقتصاد مبتنی بر تولید اطلاعات و فناوری پیشرفته سوق یافته است. سرمایه گذاری در تولید دانش و اطلاعات، عرصه جدیدی را در رقابتهای نظامی پدید آورده است. به عنوان مثال، اسرائیل غاصب که با اغلب کشورهای خاورمیانه (Middle east)، از جمله ایران بر سر مسأله مرزهای آرمانی مشکل دارد، اقتصاد خود را در طی دو دهه گذشته به سوی اقتصاد مبتنی بر تولید اطلاعات و فناوری مدرن رایانه ای سوق داده است، و با استفاده از دانش جدید، به طراحی جدید امنیتی علیه کشورها و ایران دست زده است.

در محیط جدید الکترونیکی، اهمیت اطلاع رسانی و انتقال کارا و سریع اطلاعات، ابعاد ارتباطی امنیت را برجسته کرده و موجب پیدایش بازیگران تازه شده است. مثلاً شبکه جدیدالتأسیس الجزیره، به یکی از اصلی ترین منابع تعیین و تأمین اطلاعات و یکی از مهمترین بازیگران در عرصه تصمیم گیری سیاسی و امنیتی در منطقه و گاه جهان تبدیل شده است.[10]

2 - در محیط جدید جهانی، ابزارهای سنتی قدرت، دگرگون شده است؛ به گونه ای که امنیت، دیگر تنها از لوله تفنگ بر نمی خیزد، بلکه توانایی های مختلف در عرصه های اقتصادی، ارتباطی و...، تأمین کننده امنیت است. مثلاً، اثرات جهانی سازی اقتصاد؛ کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، اگر اثرات منفی جهانی شدن را در عرصه اقتصاد و امنیت حس نکنند، اتکا بر درآمدهای نفتی، تسکین، تحمیل این درآمدها بر اقتصاد داخلی است.

کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و شورای همکاری خلیج فارس، علی رغم چهره غیر امنیتی، شدیداً متغیرهای امنیتی ایران را تحت تأثیر قرار داده اند، به شکلی که این کشورها که تا دیروز، تهدید امنیتی برای ایران نبوده اند، در دو دهه گذشته به تهدید جدید امنیتی علیه ایران تبدیل شده اند. با توسعه موج جهانی شدن، این کشورها، بیش از گذشته به ابزارهای جهانی سازی مبدل می شوند. و درصدد بر می آیند کشورهای مخالف جهانی سازی را مرعوب و یا مطیع نمایند.[11]

3- عمده ترین پیامد سیاسی امنیتی جهانی شدن، تضعیف و به چالش کشیده شدن حاکمیت دولتهاست. جهانی شدن، به ناتوانی دولتها در تأمین رفاه عمومی می انجامد و این مسأله، به ایجاد شکاف بین دولت و ملت منتهی می شود. افزایش شکاف به حدی می رسد که درّه بحران پدید می آید، بستر مناسبی را برای ناامنی فراهم می آورد و دستیابی به توسعه را غیر ممکن می سازد. به دیگر بیان، امروزه، عوامل تهدید کننده امنیت، از حوزه اقتدار دولت خارج شده و بعد جهانی به خود گرفته است.[12] از این رو، مقابله با تهدیدات امنیتی، نسبت به گذشته سخت تر شده است، به گونه ای که مقابله با عوامل تهدید کننده ای چون ایدز، پارگی لایه اُزن و... دیگر کار یک دولت نیست. البته می توان با حرکت به سوی تأسیس اتحادیه های جمعی منطقه ای در برابر این بحرانها ایستاد.[13]

4- یکی از ابعاد جهانی سازی، گسترش بیش از پیش شرکتهای چند ملیتی است. این شرکتها که بر فضای عمومی جهان سایه افکنده اند، در صورت به خطر افتادن منافعشان و یا به منظور سود بیشتر، به اقدامات غیر دموکراتیک در کشورهای جهان دست می زنند و در صورت لزوم، علیه دموکراسی حاکم بر این کشورها وارد عمل می شوند.

البته گاه نیز جنبشهای سیاسی حاکم بر کشورهایی چون ایران، برای رسیدن به پیشرفتهای صنعتی، مجبور یا مایلند، خارج از ضوابط و نهادهای دموکراتیک چون مجلس، با این شرکتها قراردادهایی را منعقد نمایند، و برای حفظ مشروعیت سیاسی (Political legitimacy) خود، آن را از نگاه مردم دور نگاه دارند، اما تجربه پس از جنگ جهانی دوم نشان می دهد که ماحصل عملکرد شرکتهای چند ملیتی، گسترش جهانی فقر است.

همچنین جهانی شدن، به افزایش سرمایه گذاری خارجی منجر می شود. سرمایه گذاران خارجی برای کسب سود بیشتر، دستمزدهای پایینی را به کارگران می پردازند، این امر، منجر به کاهش سطح رفاه عمومی کارگران و شورشهای اجتماعی می گردد. سازمان ملل متحد در این باره گزارش داده که ترویج اقتصاد آزاد، به ناامنی های فرهنگی ملل ضعیف دامن زده است.[14]

هربرت مارکوزه، فرایند دیگری از تهدید دموکراسی به وسیله جهانی شدن را ترسیم می کند. به اعتقاد او، جهانی شدن، به اشاعه ارزشهای آمریکایی ختم می شود که در آن، نگرش انتقادی نسبت به پدیده هایی چون حکومت وجود ندارد. بنابراین، اشاعه این ارزشها، نوعی تسلیم پذیری را در فرد، نسبت به حکومتهای دیکتاتوری پدید می آورد.[15]

اقتصاد
جهانی شدن اقتصاد، بیش از آن که برای ایران فرصت ایجاد کند، تهدید می آفریند، ایران را به انزوای اقتصادی می اندازد و موقعیت ایران را در زمینه تجارت جهانی، سرمایه گذاری خارجی، صنعت جهانگردی و... تضعیف می کند.

پیامدهای منفی جهانی شدن در عرصه اقتصاد

1 - جهانی شدن که از سالهای آغازین دهه 1990/1370 رشد پرشتابی یافته است، به کاهش رشد تجارت ایران انجامید و عملاً تجارت ایران از نظر ارزش ریالی و حجمی، با کاهش و از نظر واردات، با افزایش مواجه بوده است. از این رو، کاهش نرخ رشد صادرات غیر نفتی ایران در فاصله سالهای 1993 تا 1997/1372 تا 1376 به منفی 5/2 درصد جای شگفتی ندارد، حتی صادرات سرانه کشور در 1997/1376 پایین تر از بسیاری از کشورهای در حال توسعه بود.[16]

البته به روند اینکاهشها، عوامل داخلی اقتصادی چون ضعف بنیه تولیدی، تغییر قوانین اقتصادی، بوروکراسی و تشریفات، کاهش سهم فناوری، فعال نبودن مراکز پژوهشی، مشکلات حمل و نقل و... را باید افزود، ولی سهم عوامل داخلی در مقایسه با عوامل شیطانی خارجی، چون ایجاد موانع غیر تعرفه ای، تحریمهای اقتصادی، اخذ مالیاتهای اضافی، مخالفت مستمر آمریکا با عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی، اندک است.[17]

2 - جریان سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ایران، طی دهه 1990/1370 اغلب کم و منفی بوده است که این امر، ناشی از تشویق دولتهای خارجی به انتقال سرمایه داخلی (ایرانیان) به خارج و مخالفت با سرمایه گذاری خارجی در ایران بوده است. در این باره هم، نقش عوامل خارجی، بیشتر از عوامل داخلی است، از جمله نقش تحریمهای همه جانبه آمریکا علیه ایران، بسیار تعیین کننده ارزیابی می شود. این مخالفتها به آن جهت صورت می گیرد که اگر سرمایه گذاری خارجی درست انجام شود، اثرات منفی استقراض خارجی را برطرف می کند، و مانع از استقراض خارجی جدید می گردد.

سرمایه گذاری خارجی می تواند به گسترش اشتغال، تربیت نیروی انسانی ماهر، افزایش کارآیی تولید، رشد بهره وری و سرانجام، تقویت بنیه اقتصادی کشور منجر شود. البته در عمل، برخلاف شعار آزادی سرمایه گذاری خارجی، بخش اعظم سرمایه گذاری در کشورهای ثروتمند جهان انجام می گیرد، و قلیلی از کشورهای جهان سوم از آن بهره ای اندک دارند؛ این به آن معناست که جهان سومی ها به حال خود رها شده اند.[18]

3- ایران، پنجمین کشور از نظر دارا بودن جاذبه های گردشگری در جهان است. مراکز دینی، آثار باستانی، جلوه های طبیعی و... به جاذبه های کم نظیر گردشگری ایران افزوده است، اما از لحاظ جذب گردشگر، ایران در مقام هفتادمین کشور جهان قرار دارد. ایران از نظر درآمدهای صنعت گردشگری، در رتبه هشتاد و نهمین کشور جهانی جای می گیرد. این مسأله در موارد زیادی به موانع اداری، سیاسی و تبلیغی بر می گردد که جهان غرب، علیه ایران به راه انداخته است.

در این میان، نقشِ دستگاههای تبلیغی و رسانه های گروهی غرب در ارائه چهره بد و نامطلوب از ایران، انقلاب اسلامی و اسلام شیعی، بسیار برجسته و مؤثر بوده است. این اقدام تنها به کاهش توریسم به ایران منجر نشده، بلکه به افزایش مهاجرتها یا سفرها و انتقال پول و سرمایه ایرانیان به خارج کشور مدد رسانده است. به عنوان مثال، در 1997/1376 رقم گردشگران در سطح دنیا 613 میلیون نفر و درآمدهای ارزی آن 444 میلیارد دلار بود. ولی در ایران، این رقم تنها به 764 هزار نفر و 352 میلیون دلار رسید. در عوض، در همین سال، حدود 000/400/1 ایرانی به کشورهای خارجی سفر کرده اند.[19]

4 - با پایان جنگ سرد، رقابت بر سر گسترش تجارت و دسترسی آسانتر به انرژی و کانونهای تولید آن(خاورمیانه،خلیج فارس ودریای خزر) شدت یافته است. به دیگر بیان، نظم نوین (new order) آمریکا با حمله به عراق در 1370 / 1991 موجودیت یافت، وکشمکش سالهای آغازین هزاره سوم میلادی بین عراق وآمریکا، جهانی شدن به رهبری آمریکا را سرعت بیشتری بخشید.

هدف این جنگ و گریزها، نظارت و دخالت مستقیم بر بازار نفت و قیمت گذاری و کنترل آن است، و این مسأله، با افزایش رو به رشد نیازمندیهای غرب به نفت، از نظر آنان اجتناب ناپذیر است. به همین دلیل، با کاهش قدرت ملی روسیه و پیدایش ملی گرایی و استقلال کشورهای جدید در حوزه دریای خزر، حضور شرکتهای بزرگ نفتی غربی به منطقه افزایش یافت.

در این شرایط، امیدی به اوجگیری اختلافات آمریکا و روسیه هم نمی رود، تا فضایی برای بیرون رفت ایران از فشارهای غرب فراهم شود، بلکه غرب می کوشد روسیه را به شکلهای مختلف، به سوی خود جذب نماید. پذیرش عضویت روسیه در گروه کشورهای صنعتی جهان که عملکرد و اهداف آن تفاوت معنا داری با عملکرد سایر اعضا ندارد، در همین راستا قابل تفسیر است. البته اقتصاد ایران به نفت که قیمت آن در بیرون از مرزهای ملّی مشخص می شود، یک تهدید است که اینک، بیش از گذشته، دستمایه سردمداران جهانی سازی علیه ایران است.[20]

5 -یکی از جلوه های جهانی شدن، سازمان تجارت جهانی است. این سازمان، متولی تعیین حد و مرزهای تجارت و مقررات تجاری بین المللی به شمار می رود. از توصیه های جدی سازمان تجارت جهانی به کشورهای متقاضی عضویت در آن، حذف یارانه های آشکار و پنهان است. در حالی که در هیچ کشور جهان، یارانه ها به کلی حذف نشده است.

مثلاً، در همه دنیا رسم بر این است که به حمل و نقل عمومی یارانه می دهند تا ماشین ها، برقی شوند و قطارهای برقی به راه افتند. هدف این پروژه، کاهش آلودگی محیط زیست است، ولی این سازمان و حامیان آن به ما می گویند یارانه ها را بردارید. بانک جهانی می گوید اگر وام می خواهید، باید یارانه را حذف کنید، اما با حذف یارانه ها، مردم گرسنه می شوند، می میرند و شورش های اجتماعی اتفاق می افتد. غربی ها که شعار اقتصاد آزاد را در فرایند جهانی شدن سر می دهند، نه به رقابت منصفانه اقتصادی دست یافته اند و نه عدالت اقتصادی، بلکه حاصل اقتصاد غربی، فقر بیشتر و رکود افزونتر بود.[21]

6- کشورهای غربی، از صدور دانش فنی به ایران مخالفت می کنند و از مشارکت ایران در عرصه فن آوری تولید، بازاریابی توزیع و فروش محصولات صنعتی ناخشنودند. مایل نیستند با افزایش قیمت نفت، ایران به رشد اقتصادی بیشتر دست یابد. درصددند با افزایش قاچاق مواد مخدر به ایران، امنیت اجتماعی ایران که شرط اساسی در توسعه اقتصادی است را به هم بزنند. به طرق مختلف، فرار مغزها و جذب آن را تعقیب می کنند، و این به معنای تهی کردن ایران از نیروی انسانی کارآمد برای ساختن اقتصادی پویا به شمار می رود. البته هیچ یک از اقدامات فوق تازگی ندارد، ولی بر شدت آن در یک و نیم دهه گذشته افزوده شده؛ یعنی از زمانی که نخست نظم نوین جهانی و سپس جهانی سازی به سردمداری آمریکا مطرح و تعقیب شده است.[22]

سیاست(Policy)
در سلسله مراتب قدرت در نظام بین الملل، ایران را از گروه کشورهای متوسط به شمار می آورند. کشورهای متوسط، به کشورهایی گفته می شود که هم بر مسائل داخلی تأثیر می گذارند و هم بر مسائل منطقه ای، در حالی که انقلاب ایران حتی در سطح جهان هم تأثیر گذارده است. البته این به معنای آسیب ناپذیری ایران در فرایند جهانی شدن نیست.

پیامدهای منفی جهانی سازی در عرصه سیاست

1- سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در تضاد با جهانی شدن است؛ زیرا اصول و اهداف سیاست خارجی ایران عبارتند از:

- تلاش در جهت برقراری حکومت جهانی اسلام؛

- حمایت از مستضعفان جهان در قبال مستکبران؛

- دفاع از حقوق مسلمانان در سراسر جهان؛[23]

- اجرای سیاست نه شرقی و نه غربی و...؛

در حالی که آمریکا به عنوان سردمدار جهانی سازی، تنها در پی برقراری حکومت جهانی به رهبری مسیحیت دولتی آمریکایی است، حمایت از مستضعفان را مردود و مذموم می داند، مسلمانان جهان را تروریسم می شمارد، و هر کس با او همراه نباشد، علیه خود به حساب می آورد. بنابراین، هر یک از اصول و اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در تناقض آشکار با جهانی سازی به سبک و شیوه غربی است. علاوه بر این، جمهوری اسلامی ایران، نظام حاکم بر جهان را یک نظام غیر عادلانه و غارتگر می شناسد که اصلاً برای معنویت و عقلانیت الهی و آسمانی ارزشی قائل نیست. در عوض، انقلاب اسلامی به دنبال استقرار نظمی جدید است که در آن، مادیت و معنویت همسنگند و هماهنگ پیش می روند.

آمریکا برای استقرار ایده جهانی شدن خود به مقابله اندیشه غیر زمینی انقلاب اسلامی آمده است. با توجه به این که در چند دهه پس از انقلاب اسلامی، علی رغم وقوع رفتارهای گوناگون در سیاست خارجی، تغییر مبنایی در سیاست خارجی ایران اتفاق نیفتاده است. در این راستا، افزودن سه اصل عزت، حکمت و مصلحت از سوی مقام معظم رهبری به مجموعه اصول سیاست خارجی، به معنای تحکیم سیاست خارجی ایران به شمار می رود.[24]

2- جهانی سازی، تعداد بازیگران ملی و منطقه ای را افزایش می دهد که حاصل آن، تجزیه قدرتی خواهد بود که پیش از این، مقاومت بیشتری در برابر سیاستهای یک سویه جهانی سازان داشت. در این شرایط جدید، جهانی سازان با توجه به امکانات مالی و ارتباطی وسیعی که در اختیار دارند، کشورهایی چون ایران را وامی دارند که از شعارهای ضد استکباری خود دست بردارند، و نیز، موانع بی شماری را برای کاهش امکانات توزیع ارزشهای جهانی انقلاب اسلامی ایجاد می کنند.

همچنین، از جایگزینی مفهوم شرق و غرب به جای شمال و جنوب خودداری می کنند، به آن جهت که عبارت شمال و جنوب یک مفهوم با ارزش اقتصادی تر است، اما عبارت شرق و غرب از اهمیت ایدئولوژیکی و فرهنگی تر برخوردار است. جهانی سازان، از ترویج اصطلاح دارالکفر و دارالاسلام بیمناکند و ترجیح می دهند که به جای آن، همان اصطلاح سنتی و کم تأثیر مسلمان و غیر مسلمان مورد استفاده قرار گیرد.

تصمیم سازان و تصمیم گیران جهانی شدن، از گسترش مفاهیمی چون مستضعفان و مستکبران نگرانند و درصددند آن را با اصطلاحات کم خطرتری مانند کشورهای مرکز و پیرامون پر نمایند. به هر روی، مقابله آشکار و رو به رشد با ارزشهای سیاسی متأثر از انقلاب اسلامی به معنای مخالفت غرب با صدور انقلابی ارزشهای جهان اسلام و به بیان دیگر، به مفهوم غیرایدئولوژیک کردن سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. در صورت غیر ایدئولوژیک شدن سیاست خارجی ایران، ایران به جای اصالت دادن به مصالح اسلامی در سیاست خارجی، تنها به منافع ملی توجه خواهد کرد.[25]

3ـ محور برنامه ریزی و برنامه سازی جهانی شدن یا جهانی سازی، اقتصاد و امور مالیه است. البته این به معنای آن نیست که جهانی شدن تنها دارای ابعاد اقتصادی، تجاری و مالی است، ولی بیشترین ابعاد جهانی شدن در اقتصاد ظهور یافته، مؤسسات اقتصادی بین المللی در عرصه اقتصاد فعالتر بوده و شرکت های چند ملیتی، اغلب اقتصادی اند و یا با انگیزه های اقتصادی فعالیت می کنند. به همین جهت، نگرش اقتصادی به تحولات بین المللی و در تجزیه و تحلیل امور سیاسی و دیپلماسی، از ملزومات جهانی شدن به شمار می آید.

به هر روی، نقش تجارت خارجی در حمایت مالی از سیاست خارجی را نمی توان نادیده گرفت، و از این رو، آن دو را مکمل هم می دانند و به ترکیب آنها، «دیپلماسی تجاری» نام می نهند. همچنین، باید توجه داشت که سیاسیون در چرخه دمکراتیک غرب، با حمایتهای مالی گسترده بنگاههای مالی به قدرت می رسند. لذا در دوره تصدی گری سیاسی، ناچار به تبعیت از خواسته های پشتیبان مالی خود هستند. خلاصه این که، مسائل فوق، منطق اقتصادی را در سیاست خارجی دامن می زند و سیاست خارجی را به سوی هماهنگی و مشارکت با بخش اقتصادی سوق می دهد. در این راستا، پیشقراولان جهانی سازی، می کوشند دیدگاههای دستگاه سیاستگذاری خارجی ایران را بر منافع اقتصادی استوار سازند. در این صورت، تشابه فراوانی بین تصمیم گیریهای سیاست خارجی ایران و غرب پدید خواهد آمد.[26]

4- کلینتون (Clinton) رئیس جمهور دهه 1370 / 1990 آمریکا، طی یک سخنرانی در سازمان ملل متحد، حقوق بشر را یک ودیعه الهی نامید که به همه انسانها ارزانی شده و این موهبت الهی در سراسر جهان یکنواخت و یکسان است. به نظر می رسد، مراد وی از یکی بودن حقوق بشر در همه جهان آن بود که باید این حقوق، آمریکایی باشد. به این دلیل، آنها ارزشهای حقوقی دیگر را نمی پذیرند و ارزشهای بومی، ملی و مذهبی را با هیاهوی تبلیغاتی، به حاشیه می رانند.

البته گاه نیز مساعی دیگر مکاتب حقوقی در جدال با مکتب حقوقی مسیحیت دولتی آمریکایی به پیروزی انجامیده است. مثلاً، اگر مقاومت کشورهای اسلامی و واتیکان نبود، آنها در یکی از کنگره های اجتماعی سازمان ملل متحد که هم در پکن و هم در کپنهاگ برگزار شد، ازدواج دو مرد و دو زن با همدیگر را به عنوان قانون بین المللی تصویب می کردند. بنابراین، حقوق بشر در فرایند جهانی شدن، مفهوم آمریکایی دارد و بر این پایه، بارها آمریکایی ها و سازمانهای بین المللی که آمریکا در آن نفوذ قابل توجه دارد، وضعیت حقوق بشر در ایران را محکوم کرده اند.

در حالی که کمتر اتفاق افتاده که آمریکا و سازمانهای مذکور، وضعیت اسفبار حقوق بشر در دوره پهلوی دوم را محکوم کرده باشند و اینک نیز، علی رغم تعرض پی در پی و عمیق به حقوق بشر در فلسطین اشغالی، هیچگاه اسرائیل غاصب، از سوی آمریکای جنایتکار، محکوم نشده است و مهمتر از آن، تضییع حقوق بشر سیاهان و سرخ پوستان آمریکایی، عمداً از نگاه سیاستمداران آن کشور و سازمانهای مسؤول بین المللی مخفی مانده است.[27]

5- آلبرایت، مجری سابق سیاست خارجی آمریکا، با حضور آقای هایدر در حکومت ائتلافی اتریش که در انتخابات آزاد و دمکراتیک برگزیده شد، مخالفت ورزید، تنها به آن علت که هایدر با سیاستهای آمریکا موافق نبود. این مسأله نشان می دهد که آمریکا می کوشد سیاستمدارانی که با ارزشهای سیاسی آن کشور هماهنگند، ترویج، تحکیم و تثبیت نماید. چنین نگرشی در درون مرزهای آمریکا هم وجود دارد. به عنوان مثال، علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه سالهای جنگ، می گوید: از پرزدکوئیار، دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، در جریان مذاکره ایران و عراق پرسیدم، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دکاکسینِ یونانی الاصل رأی می آورد یا بوش پدر؟!

او گفت: آمریکاییها به کسانی که رنگ مو، پوست و چشمشان مثل من و تو است، رأی نمی دهند. اینها به بوش رأی می دهند که چشمهایش سبز است. دکوئیار غربی و مسیحی که در رأس بزرگترین سازمان بین المللی قرار دارد، بر این باور بود که در جهانی شدن آمریکایی، هیچ چیز غیر آمریکایی وجود ندارد. بر این اساس، آمریکاییها، بعد از انقلاب اسلامی، تنها از آن دسته جریانات سیاسی حمایت کرده اند که معتقد به ارزشهای دموکراتیک آمریکا بوده اند. این حمایتها در دوره موسوم به جهانی شدن شدت یافته، تا حدی که بوش پسر، رسماً از جریان سیاسی خاصی در ایران پشتیبانی نموده است. هدف آمریکا آن است که از طریق حمایتهای سیاسی از سیاسیون متمایل به ارزشهای سیاسی آمریکایی، نظام جمهوری اسلامی را استحاله کند یا تغییر دهد.[28]

پی نوشت ها:

[1] عضو هیأت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی، مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده.

[2] حسین دهشیار، جهانی شدن: تک هنجاری طلبی ایالات متحده آمریکا، فصل نامه سیاست خارجی، سال چهاردهم، شماره 2، تابستان 1379، صص 457 - 437.

[3] احمد رهدار، جهانی شدن و خروج از تاریخ، هفته نامه پگاه حوزه، شماره 90، 10 اسفند 1381، صص 19ـ16.

[4] مائوروگیلن، جهانی شدن: تمدن ساز، مخرب یا ناتوان، ترجمه محمود دیبایی، ماهنامه آفتاب، شماره دوازدهم، بهمن 1380، صص 33 - 26.

[5] ایران و فرآیند جهانی شدن، گفت و گو با نوام چامسکی، روزنامه حیات نو، 6 بهمن 1379، ص 12.

[6] فرایند جهانی شدن، آثار و پیامدهای آن، گفت و گو با دکتر ولایتی، دکتر محمدی و دکتر طالب، معرفت، شماره 44، صص 93 - 80.

[7] ریچارد نیکسون، 1999 پیروزی بدون جنگ، ترجمه فریدون دولتشاهی تهران: اطلاعات، 1371، صص 368-348.

[8] علیرضا سلیمانی، جهانی شدن و رابطه آن با اقتدار ملی، فصل نامه مصباح، شماره 37، بهار 1380، صص 55 - 33؛ حمید مولانا، نظم نوین جهانی و بوم شناسی فرهنگی، ترجمه محمدرضا امین، هفته نامه پگاه حوزه، شماره 119، 4 بهمن 1382، صص 25ـ22.

[9] داود هرمیداس باوند، جهانی شدن و امنیت ملی ایران، فصل نامه امنیت، سال پنجم، شماره 24 و 23، خرداد و تیر 1380، صص 9 - 4.

[10] محمدکاظم سجادپور، جهانی شدن و امنیت خارجی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه سیاست خارجی، سال چهاردهم، شماره 2، تابستان 1379، صص 555 - 539.

[11] http://www.imf.org/external/np/exr/ib/2000/041200.htm.

[12] پیتر اِونز، توسعه یا چپاول: نقش دولت در تحول صنعتی، ترجمه عباس زندباف و عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1380، ص 30.

[13] علی بیگدلی، جهانی شدن و امنیت ملی ایران، فصلنامه امنیت، شماره 22 و 21، بهار1380، صص 9-3.

[14] علیرضا سلیمانی، پیشین.

[15] هربرت مارکوزه، انسان تک ساختی، ترجمه محسن مؤیدی، تهران، نشر پایان، 1359، ص 204.

[16] More .

[17] اصغر جعفری، جهانی شدن اقتصاد و جایگاه ایران، فصلنامه پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، سال نهم، شماره 20، زمستان 1380، صص 157-139.

[18] عطا هودشتیان، مدرنیته، جهانی شدن و ایران، تهران، چاپخش، 1381، صص 58-50.

[19] اصغر جعفری، پیشین.

[20] رضا آزاد پور، نظم نوین جهانی، یک فرآیند در دو قاره، هفته نامه پگاه، شماره 122، 2 اسفند 1382، صص 18ـ16.

[21] فرایند جهانی شدن، آثار و پیامدهای آن، پیشین.

[22] همان.

[23] منوچهر محمدی؛ اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، امیرکبیر، 1366، صص 45-35.

[24] مهدی فاخری، جهانی شدن و سیاست خارجی، با تاکید بر جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه سیاست خارجی، سال چهاردهم، شماره 2، تابستان 1379، صص 577-555؛ محمدمهدی بهداروند، جهانی شدن با قرائتی از اندیشه امام خمینی، هفته نامه پگاه حوزه، شماره 98، 21 تیر 1382، صص 18ـ15.

[25] همان.

[26] همان.

[27] فرایند جهانی شدن، آثار و پیامدهای آن، پیشین.

[28] احمد مطلق، انقلاب اسلامی و دشمنان ایدئولوژیک، هفته نامه پگاه حوزه، شماره 122، 2 اسفند 1382، ص 4.

نظر شما