موضوع : پژوهش | مقاله

استاد مطهری و تفسیر قرآن با رویکردی عرفانی

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 41، اردیبهشت 1384 

نویسنده : رودگر، محمدجواد
(عرفان در نگاه تفسیری استاد مطهری)

محمدجواد رودگر[1]

چکیده:
در این نوشتار بر آن شدیم تا از اندیشه، انگیزه، بینش، گرایش و جنبش عرفانی استاد مطهری و قرآن شناسی و قرآن پژوهی آن استاد متفکر با تبیین روش تفسیری استاد و رویکرد و رهیافت عرفانی او به قرآن و معارف قرآن و معارف قرآنی، مطالبی را فرا روی اهل فکر و پژوهش قرار دهیم، تا حداقل چند نکته تبیین گردد:

الف) قرآن منبع زلال، غنی و قویم عرفان اصیل، کارآمد، کمال زا، تعهدآفرین و حرارت زا و مسؤولیت بخش است.

ب) معرفت عرفانی قرآن و سلوک معنوی و باطنی قرآن از سنخ و هویت و سرشتی ویژه و در عین حال جامع، جاودان و جهانی است که با فطرت همه آدمیان همگرایی و سازگاری داشته بلکه جز آن نیست.

ج) از دیدگاه استاد مطهری بایسته و شایسته است با عنایت به مقتضیات زمان، شرایط فرهنگی - ایدئولوژیکی خاص به دوباره نگری و بازشناسی عرفان و آسیب شناسی و آسیب درمانی عرفان و تفکر و رفتار عرفانی بپردازیم تا عرفان ناب یا سلوک محمّدی صلی الله علیه و آله و عرفان علوی حاصل گردد و عرفان و عارفان در تأسیس و توسعه جامعه نورانی و عدالت محور و مدینه فاضله اسلامی نقش برجسته ایفا نمایند و...

شاید در ابتدای امر این پرسش خودنمایی کند که استاد مطهری با قرآن پژوهی و تفسیر قرآن چه نسبتی دارد؟ به خصوص هنگامی که به آثار گفتاری و نوشتاری استاد شهید نیم نگاهی افکنده شود تنها به مجموعه ای تحت عنوان «آشنایی با قرآن» برخورد می کنیم که اولاً تمام قرآن را تفسیر نکردند. ثانیا تفسیر تخصصی از قرآن ارائه ننموده اند؛ بلکه سلسله مباحث عمومی تفسیر از برخی سور قرآنی است.

از این رو وقتی با استاد از افق حکمت و فلسفه و مباحث کلامی و فلسفه تاریخی و اجتماعی می نگریم مسأله و یا حتی شبهه بیشتر خودنمایی می کند که، چه نسبتی بین استاد مطهری و تفسیر قرآن وجود دارد آنهم با رهیافتی عرفانی؟!

لکن باید به این نکته محوری توجه نمود که مدار حرکت فکری و سلوک معرفتی استاد شهید و منبع اولی، مستقل، اصیل و تمام ناشدنی و با طراوات بینش ها و گرایش های آن متفکر شهید همانا قرآن کریم بوده اند و اساسا پایگاه و قرارگاه دائمی و مطمئن آفاق اندیشه ای استاد قرآن کریم به شمار می رفت. به خصوص اگر به گونه شناسی آثار و اثمار قرآنی استاد مطهری بپردازیم با آثار تخصصی، کلامی، فلسفی، فقهی و اجتماعی - سیاسی استاد در طرح مباحث و مسائل قرآنی مواجه خواهیم شد.

یعنی به صورت موضوع تخصصی و مستقل، سلسله مباحث تفسیری و قرآن پژوهانه استاد شهید و رهیافت های حکمی - کلامی، اخلاقی - عرفانی و سیاسی و اجتماعی در حوزه معرفت قرآنی وی را بوضوح می یابیم و این حداقل مبینِ چند نکته مهم و محوری است:

الف) قرآن شناس، قرآن پژوه و مفسّر قرآن بودن استاد مطهری.

ب) الهام از قرآن در طرح مسائل فکری - معرفتی و نیازهای عصری در هدایت و تکامل فرد و جامعه.

ج) اعتقاد راسخ به هدایت جامع و فراگیر قرآن، در استکمال فرد و جامعه بشری و تأمین نیازهای معرفتی، معنوی و اجتماعی انسان در همه ادوار، مراحل، اعصار و امصار.

این است که استاد شهید مقوله قرآن پژوهی و قرآن محوری را در آثار تئوریک و کلامی دین شناختی اش چون: وحی و نبوت، نبوت، خاتمیت و عدل الهی و آثار فقهی - سیاسی و اجتماعی خود چون: اسلام و مقتضیات زمان، ولاءها و ولایتها، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، سیری در نهج البلاغه و... و آثار اخلاقی - سلوکی اش چون: فلسفه اخلاق، حکمت ها و اندرزها، انسان کامل، آشنایی با علوم اسلامی بخش عرفان، و حتی در آثاری که مستقیما و مستقلاً به قرآن پژوهی ربطی ندارد چون: شرح مختصر و مبسوط منظومه، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، به خصوص جلد پنجم، مقالات فلسفی جلدهای یکم تا سوم، عرفان حافظ، فلسفه تاریخ و... نیز به مباحث و مسائل قرآنی پرداخته و نشان داده اند که یا به صورت موضوعی و یا به شکل طریقی به قرآن و معارف قرآنی اهتمام ویژه دارند. چه این که استاد شهید معتقدند:

«قرآن کتابی است که رسالتش هدایت مردم است لذا در صنف خاصی از علوم نمی گنجد، گرچه در موضوع تاریخ و فلسفه تاریخ، اخلاق و فلسفه اخلاق، منطق و فلسفه خاصه در باب توحید و معاد، سخن گفته است»[2]

و راز و سبب اصلی ختم نبوت را، در سرشت وحی پیامبر صلی الله علیه و آله و جامعیت قرآن دانسته[3] و بقاء و ماندگاری قرآن را مرهون سخن گفتن به حسب زبان فطرت انسان و روشن و بلیغ بودن آن می داند.[4] یعنی غیر از زبان فصیح، بلیغ، همه فهم یا عربی بودن، زبان ماهوی و وجودی وحی (قرآن) را زبان دل و فطرت آدمیان قلمداد کرده اند و از سوی دیگر بی بدیل بودن تعالیم قرآن[5] و قرآن را حامل و حاوی یک سلسله حقایق جامع و معارف کامل می داند که به حیات بشری عرضه کرده اند که به مثابه قانون تکامل فرد و جامعه است و هرگز زوال نمی پذیرد، بلکه ماندنی و ابدی خواهد بود.[6] و هرگز کهنه شونده، تجدیدپذیر، بازسازی شونده و تغییرپذیر نیست؛[7]

از دیدگاه استاد مطهری دارای اعجاز در دو بعد لفظی و معنوی بوده و مسأله ارائه معارف عمیق، جامع، جهانی و جاودانه در قالب و لفظ آهنگ پذیر جذّاب، زنده و با طراوت را مطرح نموده اند.[8]

پس اگر چه از دیدگاه استاد مطهری قرآن کتاب حکمت، اخلاق، عرفان، فقه، علوم تجربی، اقتصاد، سیاست و... نیست لکن همه نیازهای معرفتی - علمی و احتیاجات معنوی - روحانی و فقر تکاملی انسان را در ابعاد مختلف پوشش داده است.

قرآن از منظر ایشان حافل و حامل عمیق ترین، کارسازترین، شیرین ترین و محکم ترین معارف در حوزه های عقلانی و نفسانی آدمیان است. معالم و معارف قرآنی همه جنبه های فکری - عقلانی، عاطفی - احساسی، عرفانی معنوی، اجتماعی - سیاسی، مدیریتی - حکومتی یا ساحت های مادی - معنوی، دنیوی - اخروی و فردی و اجتماعی بشر را تأمین کرده و این حقایق و آموزه های معرفتی را بر مؤلفه های بنیادین ذیل استوار ساخته است:

1- اصل فطرت - هدایت فطری.

2- اصل تربیت بر مدار تعادل و توازن در استکمال وجودی انسان.

3- اصل انسان سازی افراد و جامعه پردازی بسوی نور و تعالی وجودی.

4- اصل عدالت اجتماعی (که از عدالت فکری، عدالت اخلاقی و عدالت تقنینی و تشریعی سرچشمه می گیرد).

5- اصل معرفت و بصیرت عمیق و جامع در همه حوزه های انسانی، یا اصل عقلانیت و تربیت عقلانی انسان در همه عرصه ها، و توأم سازی آن با علم، معنویت و اخلاق.

6- اصل کرامت انسان در پرتو هدایت و تربیت اسلامی.

7- تنظیم منطقی و هماهنگ روابط چهارگانه یعنی رابطه انسان با خدا، انسان با خود، انسان با جامعه، و انسان با جهان.

استاد شهید مطهری در همه ابحاث به خصوص مباحث قرآن پژوهانه و تفسیری خویش به شهادت مجموعه ده جلدی منتشر شده از استاد با عنوان آشنایی با قرآن و مباحث پراکنده قرآنی در کتب، مقالات و گفتارهای آموزنده اش به اصول هفتگانه یاد شده توجه مستمر و آگاهانه داشتند. در لابلای بحثهای تفسیری گرایشها و نگرشهای عرفانی استاد، طرح اصول و مسائل بنیادین معرفت سلوکی و عرفانی از هستی شناسی عرفانی، انسان شناسی عرفانی، خداشناسی عرفانی، توحیدشناسی، نبوت شناسی، امامت شناسی و معادشناسی عرفانی و اصلهایی چون: توحید، تکامل، انسان کامل، عشق و محبت، کشف و شهود، لقاء رب، فناء وجودی، معرفت و مراقبت نفس، احوال و مقامات معنوی و... را می توان مشاهده کرد؛ چه این که استاد بر این باورند که قرآن و معارف وحیانی (کتاب و سنت) سرچشمه علوم و معارف و به خصوص عرفان ناب و جامع خواهند بود.

از یک سو در قرآن چیزی که هدایت، رشد و تکامل انسان به آن وابسته باشد فروگذار نشده است و از سوی دیگر معتقدند که اسلام با عرفان پیوند وثیق وجودی داشته است. عرفان با قرآن نه تنها سازگار است، بلکه قرآن منبع الهام بخش عرفان حقیقی و حقیقت عرفانی است و اساسا عرفانِ قرآنی و عرفان اسلامی از سنخ دیگر است که هم اصیل است و هم مستقل. استاد نه تنها بر اصالت و استقلال عرفان اسلامی، بلکه بر طهارت و خلوص، توانایی و قدرت فراگیری و جامعیت آن نیز تأکید می ورزند و عرفان های التقاطی، تلفیقی و ترکیبی، عرفان های سکولاریستی و لیبرالیستی که نوعی اباحه گری اند نه عرفان و معنویت خواهی و اساسا با فطرت انسانی هم خوانی ندارند را به وضوح و با منطق قوی و غنی نقد می نمایند.

عرفان انزواگرا، برونخواه، فرد مدار، عافیت جو، جامعه گریز و مسؤولیت ستیز را نیز زیر تیغ نقد عالمانه خویش می برند و از عنصر جمادت و جهالت در عرصه های عرفانی و التقاط، خودباختگی، وادادگی، عرفان مسیحیت زده و غرب ستایانه نیز سخن به بیان می آورند. اگر چه بر اصحاب معرفت پوشیده نیست که استاد مطهری به دلیل پراکندگی در رویکرد تفسیری اش به قرآن، روش خاصی را منظور نکرده اند که مثلاً روش قرآن به قرآن، روش قرآن به روایت، روش عقلی، علمی، عرفانی و یا... را در تفسیر قرآن برگزیده باشند.

بلکه به نظر می رسد با یک نگاه دقیق به نوع، سبک و سیاق بحثهای تفسیری و قرآنی استاد، ایشان با روش ترکیبی و جامع، یعنی عقلی، نقلی، عرفانی، اجتماعی - فقهی و سیاسی و... به تبیین، استخراج و اصطیاد معارف قرآنی پرداختند.

در این نوشتار بر آنیم تا رویکرد عرفانی تفسیر قرآن استاد مطهری را با کند و کاوی در آثار قولی و قلمی ایشان و با جستاری در مجموعه آشنایی با قرآن و کتابهای دیگر آن استاد شهید فراچنگ آورده و فراروی فرزانگان وادی معرفت و فرهیختگان کوی اخلاق و معنویت و مشتاقان سلوک ذوقی و باطنی قرار دهیم. همه این مسائل در چند فصل به شرح زیر تقدیم ارباب خرد و عقلانیت و عرفان و طهارت می نماییم:

الف) معرفت پذیری قرآن از منظر استاد شهید مطهری رضی الله عنه؛

ب) نسبت قرآن با عرفان و عرفان با قرآن، از دیدگاه استاد مطهری رضی الله عنه؛

ج) آسیب شناسی عرفانی در نگرش های قرآنی استاد شهید مطهری رضی الله عنه؛

د) نتیجه گیری.

فصل اول: معرفت پذیری قرآن
یکی از مسائل مورد بحث در حوزه قرآن پژوهی، مسأله معرفت پذیری یا معرفت ناپذیری قرآن کریم بوده و هست. به این معنا که آیا اساسا انسان قدرت ادراک آموزه های وحیانی و تفسیر و شناسایی آیات قرآنی را دارا می باشد یا خیر؟

یعنی بحث از وجود و عدم و هستی و نیستی معرفت به قرآن و قدرت فهم وحی الهی بود. این بحث چنان اهمیتی داشت که موضع گیری مثبت و منفی در پاسخ به این سؤال موجب ظهور جریان های فکری، فرهنگی و حتی سیاسی و اجتماعی در مجموعه فرهنگ و تمدن اسلامی شد.

همچنین آثار و پیامدهای خاص به خود را نیز در پی داشته و در سرنوشت جامعه اسلامی و مسیر تکامل فرهنگ و تمدن اسلامی نیز تأثیر به سزایی بر جای نهاد. تا جایی که، قرآن و معارف قرآنی را ابزار رسیدن به اهداف و اغراض خاصی برای گروههای مختلف اسلامی قرارداد و در علوم قرآنی و عرصه قرآن پژوهی از مؤلفه های برجسته و شاخص قرار گرفت.

به همین جهت، استاد شهید مطهری در بسیاری از مباحث خویش، چه در بحث های تفسیری و قرآن پژوهانه و چه در بحث های کلامی، معرفتی - فلسفی و حتی فقهی - حدیثی و اجتماعی خویش به آن پرداخته اند. از جمله تحت همین عنوان که «آیا قرآن شناختنی است؟»

اشاره به جریانهای نامطلوب در موضوع شناخت قرآن می نماید که، در انحطاط مسلمین تأثیرگذار بودند و هنوز هم ریشه های آن افکار منحط و خطرناک در جامعه اسلامی وجود دارد. آنگاه به جریانهای افراطی و تفریطی در حوزه فهم و معرفت به قرآن می پردازد که دو جریان: اخباریین شیعه و اشاعره اهل سنت را مطرح می نماید؛ که گروه اول معتقدند عقل به دلیل خطاپذیر بودن حجیت نداشته و حق فهم و ادراک و تفکر در قرآن نیز از آن ائمه علیهم السلاممی باشد.

«... اما در مورد قرآن محترمانه ادعا می کردند که قرآن بزرگتر از آن است که ما آدمهای حقیر بتوانیم آن را مطالعه کنیم و در آن بیندیشیم، فقط پیامبر و ائمه حق دارند در آیات قرآن غور کنند. ما فقط حق تلاوت آیات را داریم.»[9]

و گروه دوم، «معتقدند شناخت قرآن معنایش تدبر در آیات قرآن نیست بلکه معنای آن فهم معانی تحت اللفظی آیات است. معنایش این است که هر چه از ظاهر آیات فهمیدیم همان را قبول کنیم و کاری به باطن آن نداشته باشیم.»[10]

و در مقابل این جریانهای انحرافی که خود موجب انحرافات دیگری در جامعه اسلامی شده اند، گروهی پیدا شدند که قرآن را ابزاری برای رسیدن به مقاصد و اهداف خویش قرار داده اند. این عدّه در هر زمینه ای که منافعشان اقتضاء می کرد به تأویل آیات قرآن می پرداختند و به تعبیر استاد مطهری:

«مسائلی را به قرآن نسبت دادند که اساسا روح قرآن از آنها بی خبر بود.»[11]

قهرمانان این جریان در تاریخ اسلام دو گروه اند: الف) اسماعیلیه که به آنها باطنیه هم می گویند. ب) متصوّفه.

اسماعیلیه بیشتر در هندوستان و کم و بیش در ایران هستند و حتی یک دوره حکومت نیز تشکیل دادند (فاطمیان در مصر). متصوفه نیز در تحریف آیات و تأویل آنها مطابق عقاید شخصی خود ید طولایی داشتند؛ به عنوان مثال، ایشان داستان ابراهیم و اسماعیل در جریان قربانی کردن را چنین تأویل کردند، که مقصود از ابراهیم، ابراهیم عقل و مقصود از اسماعیل اسماعیل نفس است؛ که عقل قصد داشت نفس را ذبح کند.

به تعبیر استاد شهید مطهری روشن است که چنین برداشتی بازی کردن با قرآن است و ارائه یک نوع شناخت انحرافی است.[12] در عصر ما برداشتهای انحرافی و علم زده، تفسیرهای التقاطی و زمان پرستانه و اندیشه های ضد اسلامی به رنگ اسلام (تفسیر ماتریالیستی و منافقانه از قرآن) و اینک تفسیر لیبرالیستی و پلوراستیک از آیات قرآنی شده است، که خود مایه خیانتی بزرگ و ضربه ای مهلک و جبران ناپذیر است.

عرصه ورود به قرآن را غیر اجتهادی و غیر کارشناسانه جلوه داده اند و مقوله قرائت پذیری قرآن و تکثر قرائتها را در خصوص قرآن و هرمنوتیک با قرائت غربی آن و اقسام مختلفش را مطرح کرده اند؛[13] تا به اصطلاح قرائت فاشیستی و قرائت رسمی را نشانه رفته و جواز فهم پذیری مطلق قرآن (چه کارشناسانه و چه غیر آن) و در نهایت معرفت دینی را همسان معرفت بشری و محکوم به احکام آن، صادر کرده اند.

در پایان این حرکت سطحی نگرانه و غربگرایانه مقوله وحی را با تجربه دینی، باطنی و عرفانی و کشف و شهودهای بشری یکسان تلقی کرده و مقوله بسط تجربه نبوی را مطرح کرده اند. آری جموداندیشی و خشک مقدسی از یکسو، تأویل گرایی مطلق و تفسیرپذیری ظاهر و باطن قرآن به روایت باطنیه و متصوفه و تطبیق آراء کلامی، فلسفی، صوفیانه و علمی پوزیتویستی، از سوی دیگر راه را برای قرائت پذیری و هرمنوتیک قرآنی و آنگاه بسط تجربه پیامبرانه فراهم کرد. هر کدام خطرات پیدا و پنهان فراوانی به لحاظ معرفتی - فرهنگی و سیاسی و اجتماعی در پس جریانهای افراطی و تفریطی بر جای نهاد. از جمله این جریانها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) جریان اخباری گری؛

ب) جریان اشعریگری؛

ج) جریان باطنی گری؛

د) جریان صوفیانه.

ه) جریان علم گرایی، زمان زدگی؛

و) جریان التقاط گرایی؛

ز) جریان هرمنوتیکی؛

ح) جریان کثرت گرایی (پلورالیستی).

و استاد مطهری از جمله شخصیت هایی بود که در برابر جریان های قدیم و جدید فکری - فرهنگی یاد شده موضع گیری عالمانه و عقلانی نموده و همانند یک مجاهد بصیر، زمان آگاه، مسأله شناس، خطرشناس، مسئولیت اندیش و دردمند دین، انجام وظیفه کرد و در نهایت در راه طهارت و خلوص دین و توانمندی و کارآمدی آن، جان خویش را تقدیم محبوب نمود و خون پاکش را نثار شجره طیبه اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آلهکرد. ایشان در فرازی از بحث ها فرمودند:

«قرآن در برابر جمود و خشک اندیشی اخباریون و نظایر آنها و همچنین در مقابل انحرافات و برداشتهای ناروای باطنیه و دیگران راه وسطی پیشنهاد می کند که عبارت است از تأمل و تدبر بی غرضانه و منصفانه»[14]

آنگاه شناخت سندی یا انتسابی، شناخت تحلیلی و شناخت ریشه ای قرآن را توأم با اصالت های انتساب مطالب و الهی بودن آن مطرح کرده اند.[15]

استاد پس از طرح روشی میانه و تعادلی، برخورد معرفتی با قرآن کریم، منزلت عقل و معرفت های عقلانی، موقعیت قلب و معارف مبتنی بر آن را مورد بحث قرار داده اند.[16] و ایشان در حقیقت در تفسیر دین و معرفت های دینی عقل مدار و اجتهاد محور است.

و در جایی فرموده اند: «باید دانست که رمز بزرگ اسلام از نظر ائمه اهل بیت، این است که تنها کلیات کتاب و سنت، وافی به همه احتیاجات دینی مسلمین برای همیشه خواهد بود و احتیاجی به اعمال رأی و قیاس نیست.

این خاصیت در مجموع دستورهای اسلامی هست؛ که نه تنها با پیشرفت و تکامل زندگی در هیچ زمانی منافات ندارد؛ بلکه هادی و راهنمای پیشرفت تکامل زندگی بشر است. فقط درک بسیار روشن و نیرومندی لازم است که رمز این مطلب را دریابد. این است رمز بزرگ قوانین اسلام و می توانیم آن را رمز بزرگ اجتهاد بنامیم.»[17]

استاد شهید در مقدمه پاورقی، اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم نیز، پس از طرح و تحلیل دو جریان متضاد «اهل حدیث» عامه و «اخباریین» امامیه، مسأله مخالفت با تفکر و تعمق در مسائل ماوراء الطبیعی با رنگ جدید، تحت عنوان فلسفه حسّی و تجربی را نیز، مطرح نموده اند و آنگاه راه های بشر به سوی خدا را از دیدگاه اصیل اسلامی یا قرآن کریم، مورد بحث و بررسی قرار داده اند.[18] علاوه بر این ایشان، پس از ریشه یابی جریان خارجیگری و مارقین، به صورت مستوفی به آثار منفی و زیانبار کوته بینی و کج فهمی و قشری گری در دین پرداخته و فرمودند:

«قرآن کریم زیربنای دعوت اسلامی را بر بصیرت و تفکر قرار داده بود و قرآن، خود راه اجتهاد و درک عقل را برای مردم بازگذاشته بود.»[19]

و در «خاتمیت» و «ختم نبوت» رمز جاودانگی اسلام را در عنصر جامعیت و مکانیسم اجتهاد به عنوان موتور محرک اسلام قلمداد کرده اند.[20] ایشان همواره با جهل و جمود، به عنوان ریشه های اصلی انحراف فکری در فهم قرآن در مبارزه بودند.[21]

با این همه، از دیدگاه استاد مطهری رضی الله عنه قرآن، کتاب شناختنی است ولی ناشناخته مانده است و باید به تفسیر صحیح و تأویل حق و حَسَن از سوی راسخان در علم درآید و حقایق معرفتی بی کران آن شناسانده گردد. از جمله معارف عمیق، کارآمد، پویا، تحرک بخش و تکامل آور، عشق آفرین، سازنده و سوزنده اش همانا معارف عرفانی و سلوکی، یا به عبارت دیگر، عرفانِ قرآنی است. زیرا قرآن، دل و معارف مبتنی بر تهذیب نفس و سلوک ذوقی و باطنی را، به رسمیت شناخته است؛ ایشان در این باره فرمودند:

«یکی دیگر از آن ابزارها، ابزار دل است. (گرچه بعدا فرمود تعبیر بهتر این است که دل منبعی برای شناخت است و تزکیه نفس ابزار این منبع، چنان که طبیعت منبعی برای شناخت و حواس ابزار آن، و نیز عقل منبعی برای شناخت و استدلال و برهان ابزار آن است) دل به اصطلاح عرفانی نه اصطلاح قرآنی».[22]

در ادامه، می فرمایند:«تزکیه نفس، انسان را به خودش آشنا می کند. با تزکیه نفس و تصفیه نفس یک سلسله حکمتهای الهی، راه را و سلوک را به انسان نشان می دهد و غبارها را از جلوی چشم انسان بر می گیرد.»[23]

پس از آن، استاد مسأله جهاد درونی، هجرت باطنی، و جدایی ناپذیری درون گرایی و برون گرایی را از منظر قرآن مطرح می نماید.[24] ایشان در جایی دیگر نقش عبادت و نوسازی معنوی، تقوی و صیانت نفس و مراتب و درجات بندگی خدا، حالات و مقامات عرفانی، ارادت قلبی و عرفان جهادی، حماسی و عدالت خواهانه و عدالت گسترانه را با محوریت نهج البلاغه و معرفی الگوی عرفان کامل اسلام یعنی علی علیه السلام را، مطرح می نمایند.[25]

استاد مطهری عرفان را بیشتر، از جنس عمل و سنخ سلوک قلمداد می کند و می فرماید:

«راه عرفان و سلوک آنچنان که با عمل و ساختن و تکمیل نفس بستگی دارد باید گفت عمل است نه علم، بعلاوه چنان که گفته شد با طریق عادی قابل تعلیم و تعلّم نیست و به اصطلاح چشیدنی است نه شنیدنی.»[26]

و استاد شهید مطهری قرآن را منبع و سرچشمه اولی و اصلی و مایه عرفان اسلامی دانسته و مقوله هایی چون: توحید، لقاءالله، رضوان الله، حبّ و محبت الهی، یقین و... را بر اساس آیات قرآن و مقامات و منازل عرفانی و واردات و الهامات غیبی و اشراقات درونی را بر محور نهج البلاغه و... مطرح کرده[27] و نوشته اند:

«اینها و غیر اینها کافی بوده که الهام بخش معنویتی عظیم و گسترده در مورد خدا و جهان و انسان و بالاخص در مورد روابط انسان و خدا شود... سخن در وجود چنین سرمایه عظیمی است که می توانسته الهام بخش خوبی در جهان اسلام باشد.»[28]

فصل دوم: نسبت قرآن با عرفان و عرفان با قرآن از دیدگاه استاد مطهری رضی الله عنه
استاد مطهری عرفان اسلامی را بیگانه، التقاطی و وارداتی نمی داند؛ بلکه آن را دارای اصالت و استقلال دانسته و عناصری چون جامعیت، کارآمدی و انطباق پذیری با پیشرفت و پیچیدگی جامعه اسلامی و دارای جنبه های درون گرایانه و برون گرایانه و درد خدا و خلق توأمان می داند.

اسلام را بیش از هر دین و مذهبی، تفسیر کننده روابط انسان با خدا و خود و جهان به شمار می آورد و معتقد است: «عرفان هم در بخش عملی و هم در بخش نظری، با دین مقدس اسلام تماس و اصطکاک پیدا می کند.»[29] اسلام و قرآن را منبع الهام بخش معنویت، عرفان و سیر و سلوک معرفی می نماید. به نقل و نقد سه نظریه پیرامون عرفان و نسبت آن با اسلام (قرآن و سنت) پرداخته و می نویسند:

الف) نظریه گروهی از محدثان و فقهای اسلامی که معتقدند عرفا عملاً پای بند به اسلام نیستند و استناد آنها به کتاب و سنت صرفا جنبه عوام فریبی و برای جلب قلوب مسلمانان دارد. پس عرفان با قرآن و اسلام ربطی ندارد.

ب) نظریه گروهی از متجددان عصر حاضر که معتقدند عرفان و تصوّف نهضتی از ناحیه ملل غیرعرب بر ضد اسلام و عرب، در پوششی از معنویت بوده و عرفا عملاً ایمان و اعتقادی به اسلام ندارند و استناد عرفا به کتاب و سنت را صرفا تقیه و از ترس عوام می دانند. پس از نظر این گروه نیز عرفان با قرآن و اسلام نسبتی ندارد.

ج) نظریه گروه بی طرف که از نظر آنها اگر چه در عرفان و تصوف به خصوص عرفان عملی و بالاخص فرقه های صوفیانه بدعتها و انحرافاتی وجود دارد که با کتاب الله و سنت معتبر وفق نمی دهد؛ ولی عرفا مانند سایر طبقات فرهنگ اسلامی و مانند غالب فرق اسلامی، نسبت به اسلام، نهایت خلوص نیت را داشته اند و هرگز نمی توان آنها را ضد اسلام معرفی کرد و سوءنیت ایشان در اشتباهاتی که داشته اند نسبت به اسلام نبوده است. استاد در ادامه می نویسد:

«ما نظر سوم را ترجیح می دهیم و معتقدیم عرفا سوء نیت نداشته اند. در عین حال لازم است افراد متخصص و وارد در عرفان و در معارف عمیق اسلامی بی طرفانه درباره مسائل عرفانی و انطباق آنها با اسلام بحث و تحقیق نمایند.»[30]

یا در جای دیگر می نویسند: «عرفان مایه های اوّلی خود را، چه در مورد عرفان عملی و چه در مورد عرفان نظری، از خود اسلام گرفته و برای این مایه ها، قواعد و ضوابط و اصولی بیان کرده است و تحت تأثیر جریانات خارج نیز، خصوصا اندیشه های کلامی و فلسفی و بالاخص اندیشه های فلسفی اشراقی قرار گرفته است.»[31]

پس در نظر ایشان، عرفان اسلامی با قرآن نسبت مستقیم داشته و از آیات قرآنی الهام گرفته و بیگانه و ضد اسلام نیست. اگر چه، متأثر از مکتب های فلسفی و عرفانی فرهنگ و ملل دیگر نیز بوده اند.

استاد مطهری به آیاتی از قرآن درباره مسائلی چون: توحید، دیدار با خدا، رضایت الهی، مجاهده با نفس، تسبیح و تحمید تمام ذرات جهان، نفخه الهی، یقین، سیر و سلوک، احوال و مقامات و... نیز اشاره کرده اند که برخی از آیات عبارتند از:

«فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»[32]

«هُوَ الأَْوَّلُ وَ الآْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[33]

«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا»[34]

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها»[35]

و همچنین به خطبه هایی چون 220، 218 نهج البلاغه نیز استناد کرده، تا نسبت عرفان با اسلام و قرآن را، نسبت فرزندی که در دامن اسلام و قرآن تولد و رشد یافته است معرفی نمایند.[36]

استاد مطهری در تفسیر قرآن نیز مسائلی چون: معرفت ذوقی و باطنی[37]، سلوک و عرفان عملی در قرب و فناء الهی[38]، خداگونگی انسان یا تخلق به اخلاق الهی یافتن[39]، محبت و عشق به خدا[40]، عبودیت الهی[41]، توحید ناب و موحد کامل گشتن[42]، پیوند ملک و ملکوت عالم به هم[43]، کشف راه تکامل از درون[44]، نفس شناسی، مراقبت نفس، تهذیب و تزکیه نفس[45]، خود حقیقی و تکامل یافته انسان[46]، من علوی و آسمانی انسان[47]، و... را مطرح و تبیین نموده اند.

از سوی دیگر استاد شهید مطهری اصولی چون: جهان شناسی عرفانی (وجودشناسی عرفانی)، توحیدشناسی عرفانی[48]، و انسان شناسی عرفانی[49]، ظاهر و باطن عالم و آدم[50]، انسان و ساخته شدن[51]، رابطه انسان با جهان[52] را با نگرش قرآن پژوهانه در تفسیر آیات مختلف سور قرآنی مطرح ساخته اند.

یعنی عمیق ترین مقوله های عرفان علمی و عرفان عملی و عینی را در سلوک معرفتی و باطنی انسان از خود تا خدا با استفاده از منبع زلال وحی و سرچشمه ناب قرآنی استخراج و اصطیاد و آنگاه مورد بحث و سنجش و ارزیابی قرار داده اند؛ تا عرفان قرآنی و عارف قرآنی را معرفی نمایند.

چنان که در تفسیر سوره نور آیه [53] «الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة... علیم» نور را پیدا و پیدا کننده و اعم از نور حسی و ظاهری قلمداد کرده و خدا را عامل وجود، کمالات وجودی و روشن سازی همه چیز دانسته یعنی ابتدا «نور خدا» و سپس «مثلی برای نور خدا» و پس از تفسیرهای نقلی و عقلی و عرفانی «مشکات» را سینه وکالبد پیامبر صلی الله علیه و آله، «مصباح» را نور ایمان و وحی و «زجاجه» را ولایت و امامت تفسیر کرده تا نظر، به جنبه انتقال نور ایمان از پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام داشته باشد. و سپس، هدایت های الهی را در جنبه های هدایت طبیعی، حسی، غریزی و هدایت عقل و هدایت وحی مطرح و تفسیر نموده اند.[54]

و تفسیری عرفانی و تأویلی از آیه: «فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ»[55] دارند که، بر اساس روایتی خانه را به خانه انبیاء، رسل، حکماء و ائمه هدایت تفسیر کرده اند و فرمودند:

«مقصود از این خانه ها، خانه های گلی و ظاهری نیست، مقصود همان انسانها و بدنهای آنهاست، یعنی اینها انسانهایی هستند که بدنشان مسجد و معبد روحشان است.»[56]

و سپس بر اساس تفسیر آیه: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللّهِ»[57] استاد شهید دو نکته بسیار مهم را پیرامون عرفان اسلامی و قرآنی نتیجه گیری می نمایند:

الف) در عرفان اسلام و قرآن الغاء خصوصیت می شود. رجال یعنی: افراد با همّت. لذا مسأله زن و مرد و کاست اجتماعی و صنف خاص مطرح نیست. از دیدگاه عرفان اسلامی راه قرب الهی، معرفت و محبت به خدا، تحصیل رضوان و لقاء رب و مقام ولایت، به روی همه انسانها باز است؛ خواه مرد باشند یا زن. پس عرفان قرآن، عرفان طبقاتی و صنف گرا نیست.

ب) عرفان قرآنی با زندگی، کار و تلاش، تجارت و بازرگانی، مدیریت و سیاست، حکومت و زمامداری، توسعه، صنعت و اقتصاد در تضاد نیست. انسان الهی، انسان عارف اسلامی در هر شرایطی، خلوت یا جلوت، عبادت یا تجارت، به ذکر خدا مشغول است و به وظیفه شناسی و وظیفه گرایی می پردازد و کار را برای خدا انجام می دهد. به تعبیر استاد مطهری رضی الله عنه:

«از اینجا تفاوت منطق عرفانی قرآن با خیلی از عرفانها روشن می شود...»[58]

از سوی دیگر در قرآن، بسیاری از آیات، دلالت مستقیم و بسیاری نیز دلالت غیرمستقیم بر عرفان و معرفت توحیدی، مراقبت نفس و محاسبت نفس در تکامل وجودی انسان به سوی خدا، دارند. که این آیات، بر بینش توحیدی و شهودی، گرایش توحیدی و شهودی، دانش و کوشش و کشش باطنی و کشفی و ذوقی نیز دلالت تام دارند. از نظر قرآن، معرفت توحیدی، محبت توحیدی، عبودیت و ولایت توحیدی، در حقیقت همه کمالات امکانی و وجودی را در بر دارد:

«و از نظر عرفان نیز معرفت الله معرفت همه چیز است، همه چیز در پرتو معرفة الله و از وجهه توحیدی باید شناخته شود.»[59]

در عرفان ناب، عرفان طریقیت دارد نه موضوعیت؛ یعنی عرفان وسیله تقرب الی الله و فناء توحیدی است. هدف، لقاء الهی و معرفت شهودی به خداست و عبودیت محض در برابر پروردگار و رنگ و بوی الهی یافتن[60]. به تعبیر استاد علامه حسن زاده آملی: «دین خدا مسیر تکاملی انسان و دستورالعمل شخص مسلمان و صراط الی الله بلکه عین صراط الله است، که انسان را به سعادت ابدی او می رساند.»[61]

استاد شهید در یکی از مباحث خویش مقوله الهامات اخلاقی و علم اشراقی را با استفاده از آیات و احادیث مطرح کرده اند؛ تا راه عمیق و کارساز معرفت الهی و توحیدی را در کنار راههای عقلانی مطرح سازند[62]. عرفا سیر تکامل وجودی و استکمال جوهری انسان را بر اساس مکانیزم خاص و اخلاق دینامیکی که این نوع اخلاق را «سیر و سلوک» می نامند ترسیم و تصویر می نمایند، تا مسیر انسان «از خود تا خدا» شکل بگیرد.[63]

استاد شهید با استفاده از آیات قرآن، نهج البلاغه و احادیث اسلامی و بهره گیری از مطالب عرفانی شیخ الرئیس ابو علی سینا، منازل تکاملی و مقامات و احوال عرفانی انسان سالک کوی حق را، تبیین و تحلیل نموده اند.[64] و یا با بهره گیری از اشعار حافظ شیرازی، مقوله های جهان شناختی عرفانی، انسان شناختی عرفانی، خداشناسی عرفانی و سلوک انسان عارف تا مقام شهود حق و توحید ناب را، با مؤلفه هایی چون: وحدت تجلی، وحدت شهود و وحدت وجود و از منظر یقظه به ترسیم مقامات عرفانی و معنوی تا لقاء ربوبی اهتمام ورزیده و تجزیه و تحلیل بسیار عالی صورت داده اند.[65] البته غیر از استفاده از ابیات دلنشین و شیرین لسان الغیب، از آیات قرآنی نیز بهره ها جسته اند.[66]

برخی از آیات قرآنی که معرفت شهودی، قلبی و علم لدنّی و افاضی را مطرح می نمایند و برای معرفت سلوکی و سلوک معرفتی ارزش و اعتبار ویژه ای قائلند را، در معرض دید عقلی و باطنی ارباب معرفت قرار می دهیم:

الف) «إِنَّ فِی ذلِک لَذِکری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ»[67].

ب) «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[68]

ج) «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها»[69]

د) «إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً»[70]

ه) «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ وَ الطَّیرُ صَافّاتٍ کلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِما یفْعَلُونَ»[71]

و) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»[72]

ز) «وَ کنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً...»[73]

ح) «وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یدْرِکهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ...»[74]

ک) «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً»[75]

آسیب شناسی عرفانی در نگرش های قرآنی آیت الله مطهری رحمه الله
از جمله مباحثی که استاد مطهری به زبان عبارت و اشارت و به دلالت بالمطابقه و بالتضمّن و بالالتزام یا، به زبان تلویح و تصریح مطرح کرده اند؛ آفات شناسی و آسیب شناسی عرفانی بوده است، که در دو حوزه عرفان علمی و عرفان عملی مطرح شده است و عبارتند از:

1- بیگانه و نامحرم و یا غیر اسلامی دانستن عرفان اسلامی؛ یعنی آن را عرفان وارداتی و بیگانه و التقاطی پنداشتن که استاد با شور خاصی آن را نقد نموده اند.[76]

2- عرفان و راه عرفانی - سلوکی، یا معرفت حاصل از تهذیب و تزکیه نفس را، با برهان و راه عقلی و معرفت حصولی و استدلالی، غیرقابل جمع دانستن یا ممتنع الاجتماع تلقی کردن که عقل با عرفان و عرفان با عقل ناسازگارند. استاد این دیدگاه را نیز نقد و ارزیابی کرده، و بر نظریه ارزش معرفتی ادراکات عقلی و معرفت باطنی و قابل اجتماع بودن آنها تأکید می ورزیدند.[77]

3- عرفان اسلامی را با تصوّف، به عنوان یک طبقه و فرقه خاص اجتماعی در آمیختن، و عدم تفکیک عرفان به عنوان یک مقوله فرهنگی با تصوّف به عنوان یک مقوله اجتماعی. که از منظر شهید مطهری، این مقوله ها دست کم، از قرن سوم به بعد قابل تفکیک بوده اند.[78]

4- عرفان اسلامی را با زندگی، فرهنگ و تمدن، توسعه و تکنولوژی، اقتصاد و تجارت، مدیریت و سیاست، مجاهده و عدالت، حماسه و حضور، در تضاد و تعارض دیدن. که استاد شهید با این دیدگاه نیز کاملاً مخالفت نموده و آن را نقد منطقی و عملی کرده اند.[79]

5- عرفان اسلامی را مختص طبقه و صنف خاص کردن و با آن برخورد طبقاتی کردن. که استاد شهید با این نگرش نیز مخالفت نمودند، و بر اساس نصوص دینی، اعم از آیات و احادیث، آن را نقد کرده اند.[80]

6- عدم تفکیک عرفان اصیل و ناب اسلامی و معرفتهای زلال عرفانی با باطن گرایی اسماعیلی و تأویل گرایی متصوفه، در برخورد با آیات قرآن و احادیث اسلامی. که استاد شهید این نوع نگرش را نیز نقد کرده و عدم تعادل در تفسیر آیات قرآنی را نوعی افراط و زیانبار دانسته اند.[81]

7- عرفان را بدون قالب دینی و غیر ایدئولوژیک تفسیر کردن و معنویت منهای دین یا اسلام را ترویج کردن، یا عرفان لیبرال، عرفان غیردینی و سکولار و عرفان منهای مذهب و ایدئولوژی خاص را نقد و رد کردن و آن را نوعی اباحه گری وعرفان نقابدار یا عرفان دروغین تلقی کردن. که استاد در برخی از مواضع فکری خویش آن را مطرح کرده و خط درست فکری و معرفتی را نشان دادند.[82]

8- عرفان اسلامی را با نوعی ریاضتهای غیرشرعی و افراطی، که اغلب از مرتاضان هندویی و مکتب «یوگائیسم» اخذ می گردد و به صوفیه و دراویش و فرقه های آنها پایان می پذیرد، یکسان سازی نمودن و یا ریاضت و رهبانیتهای مطلق و گوشه گیری از نوع مسیحیت، را با ریاضت، خلوت، ذکر و زهد در آموزه های معنوی و اخلاقی اسلام ترکیب نمودن. استاد شهید در بسیاری از آثار علمی اعم از نوشتاری یا گفتاری خود، این نظریه را نقد کرده و ریاضت، زهد، خلوت و ذکر، در ساحت تفکر عرفان اسلام را، تبیین کردند تا بدین وسیله، عرفان اسلامی و تلقی آن از مفاهیم یاد شده، با عرفانهای هندویی و مسیحی جداسازی شود و پویایی، کارامدی و مسؤولیت اندیشی جهان بینی و ایدئولوژی عرفانی اسلام، به درستی نمایان گردد.

ایشان در این زمینه به آسیب شناسی پرداخته، هم با تفکر عوام زده و هم با اندیشه مسیحیت زده، بودایی گری و یوگاپرستی و... مبارزه کردند.[83]

9- عدم تنظیم روابط چهارگانه: یعنی رابطه انسان با خدا، انسان با خود، انسان با جامعه و انسان با جهان در عرفان اسلامی و تأثیرپذیری از مکتب های افراطی یا تفریطی در حوزه اخلاق، عرفان، معنویت گرایی و یا جامعه گرایی محض و علم گرایی صرف، خود، منشأ انحراف بزرگی در عرفان اسلامی شده است و چه بسا عدم تصور و تفسیر منطقی و جامع از مفاهیم کلیدی اخلاق و عرفان، خود معلول چنین نگرش و گرایش های غلط جاهلانه یا جامدانه باشد.

در عرفان تنظیم دو نوع رابطه بسیار اهمیت دارد: یعنی، رابطه انسان با خدا و دیگری، رابطه انسان با خلق خدا، که اگردرست وعالمانه و دین شناسانه تحلیل و تبیین نشود آفات علمی و عملی و آسیب های فردی و اجتماعی جبران ناپذیری را بر جای خواهد گذاشت. به همین دلیل استاد شهید مطهری رحمه الله ضمن تأکید بر اصل سازگاری عرفان با فطرت انسان، که انسان بالفطره مؤمن، موحد، اخلاقی، خیرخواه و... خواهد بود؛ تمام هویت دین را در دو رابطه انسان با خدا و خلق خدا تفسیر کرده اند و به صورت پیدا و پنهان با عرفانهایی که صرفا از درد خدا منهای درد خلق خدا، درون گرایی منفک از برون گرایی، رابطه با خدا بدون رابطه با خلق خدا را از یکسو و از درد خلق خدا بدون دردِ خدا و برون گرایی بدون درون گرایی، رابطه با خلق خدا بدون رابطه با خدا سخن گفته اند را از سوی دیگر نقد نموده اند. ایشان عرفان کامل اسلام و انسان کامل اسلام و اسفار چهارگانه عرفانی و سلوکی را، با تفسیر جامع و ارائه الگوهای کامل و برتر، چه از میان معصومین علیهم السلام و چه غیرمعصومین علیهم السلام با حفظ مراتب و درجات آنها معرفی نموده اند.[84]

10- عدم معرفی درست و علمی عرفان، اخلاق و عارفان و از سوی دیگر تشبّث (دست یازی) به برخی متشابهات عرفانی و ادبیات عرفانی و ارائه تفسیرهای ماتریالیستی و سکولاریستی و حتی لیبرالیستی از برخی اصول، مسائل و اشعار عرفانی و تحریف شخصیت عرفانی برخی بزرگان اهل معرفت، دینداری، عبودیت و ولایت. تا با تئوری سازی و حمایت ایدئولوژیک از مادیت های اخلاقی و اخلاق و عرفان مادی، فرهنگ اباحه و اباحیگری فرهنگی را ترویج نمایند. چنان که برخی روشنفکران دین گریز و غرب زده و حتی روشنفکران لائیک و ملحد و متأسفانه برخی متحجرین و واپس گرایان نیز، از سر جهل و جمود از چنین فرهنگ ها و مکتب هایی، حمایت می نمایند.

استاد شهید با طرح ماتریالیسم دو وجهی، عرفان منهای مذهب، مادیت فلسفی برای توجیه مادیت اخلاقی، با درک دینی و درد دینی کامل، به جنگ همه جانبه با چنین اندیشه ها و القائاتی رفته و آن را در تحریف دین، انزوای مسلمین، دین گریزی، گرایش به مادیگری، بسیار مؤثر دانسته اند.

یعنی: حتی مطرح کرده اند که آنچه اروپاییها، آن را اپیکوریسم می نامند، مسلمین باید «لذت گرایی» بنامند. از می، شراب، بت، خرابات، نقد عیش، دم غنیمت به شمار و عشق، و... تفسیر ماتریالیستی نمایند و حافظ را جبرگرا، پوچ گرا، منکر معاد، نظر باز و شاهدباز به معنای منفی و مادی، میگسار و از حلاّج چهره ای ماتریالیست و ملحد ساختن و...[85] و شگفت انگیزتر این که عده ای با پیش فرض، تعارض دین با عرفان و سیر و سلوک عرفانی و عدم پاسخ گویی درست و منطقی و عدم ارائه مکتب اخلاقی و معنوی اسلام و ارضاء نکردن غریزه عرفانی و گرایشهای عالیه وجود انسان زمینه فرهنگی گرایش به مکتب های انحرافی اخلاقی - عرفانی با نامهای مختلف از عرفان بودایی، سرخپوستی، عرفان یهودی، عرفان سوداگرانه، شَمَنْ و جادویی و... فراهم می سازند. این در حالی است که باید نسل جامعه جدید و تکامل یافته امروز، به خصوص نسل جوان، با عرفان ناب اسلامی (عرفان نبوی و علوی) و چهره های کامل و تمام عیار عرفانی، از ائمه علیهم السلام، اولیاء الهی و حتی با متون نظم و نثر اصیل که دریایی از معارف وحیانی و دینی را در خود دارند، آشنا شوند.

ما نیز باید با زبان زمان و قالبهای جدید به ارائه محتوا و آموزه های راه گشا، کارگشا و کارامد عرفانی و معنوی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آلهبپردازیم تا از خلأ تئوریک در حوزه اخلاق، معنویت و عرفان سوء استفاده نشود. بیاییم چون استاد مطهری رضی الله عنهآسیب شناسی و آسیب درمانی و آسیب زدایی از چهره حقیقی عرفان اسلامی نماییم و به افکار التقاطی، متحجرانه، سکولاریستی و پلورالیستی در ساحت عرفان ناب اسلامی دور باش زنیم و عرفان حقیقی و حقیقت عرفانی اسلام اصیل را در دو ساحت مفهوم و مصداق، آنچنان که هست، معرفی نماییم تا عرفان، با اجتماع، حماسه و جهاد، عدالت خواهی و عدالت گستری، انتظار سازنده و پویا، وظیفه شناسی و اصول گرایی در تضاد و تعارض نباشد.

در این زمینه به یقین، رسالت دین پژوهان اسلامی و عالمان دینی بسی سنگین و ظریف است که اسلام شناسی همه جانبه، زمان آگاهی عمیق، خطرشناسی فراگیر، مسؤولیت شناسی و درک دینی و درد دینی تام و تمام را می طلبد؛ چرا که خطر تهاجم تئوریک و فلسفی غرب به بنیادهای فکری و فرهنگی اسلام و استحاله معرفتی و معنوی جامعه دینی، به خصوص نسل جوانِ جامعه اسلامی، بیش از تهاجم صوری، اقتصادی، سیاسی و نظامی است و تجربه تلخ قرون گذشته در استعمار فرهنگی، استخفاف فکری، استحاله درونی جامعه اسلامی از سوی دشمن آگاه و منافق، باید مایه بصیرت و عبرت در نوسازی معنوی و بازسازی فکری - فرهنگی جامعه و احیاء تفکر ناب اسلامی باشد.[86]

نتیجه گیری
اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله حافل و حامل معرفت های عقلانی، سلوکی، اجتماعی، حکومتی، مادی، معنوی، فردی و جمعی است و قرآن برای هدایت انسان، رشد و شکوفایی استعدادها و سرمایه های نهفته در فطرت و درونش، تا سرمنزل سعادت و کمال حقیقی نازل شده است.

حال چگونه است که کتاب هدایت همه جانبه انسان، برای انسان ناشناختنی و فهم ناپذیر باشد؟ به یقین قرآن کتابی معرفت پذیر و درک شونده است؛ لکن اولاً مکانیسم و اصول و اسلوب خاص به خود را داراست و ثانیا مفسّران و کارشناسان حقیقی اسلام یا اسلام شناسان تمام عیار، همانا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهو عترت طاهره اش علیهم السلام خواهند بود.

یعنی: قرآن را با ولایت و ولایت را با قرآن باید شناخت. ثالثا: عالمان دین شناس دیندار و آگاه به زمان که به تفقّه در اصول و فروع دین پرداختند، قدرت فهم و معرفت دینی و فهماندن و تبلیغ و تبیین دین و آموزه های دینی را دارا هستند و رجوع عوام به عالمان، و غیرمتخصص به متخصص امری بدیهی و عقلانی است.

رابعا فهم و معرفت دینی دارای مراتب و درجات و به بیان دیگر که بیانی فلسفی است «مقول به تشکیک» است و راه درک و فهم دین و معارف دینی بر روی همگان باز است. چنان که عمل دینی، سلوک دینی، تربیت اسلامی و راه ولایت بر روی همگان گشوده است و تنها، بصیرت، پایداری و مجاهدت می طلبد. از سوی دیگر قرآن کتاب جامع، جهانی و جاودانه الهی است؛ که به همه استعدادها و نیازهای انسان پاسخ می دهد و هرگز، بعدی از ابعاد و ساحتی از ساحت های وجودی انسان اعم از عقلانی، نفسانی و جسمانی را فروگذار نکرده است.

پس به یقین از عرفان، چه نظری و چه عملی و سلوک معرفتی و باطنی، با اصول و معیارهای دقیق و عمیق سخن به میان آورده و با وجود ظواهر و بواطن دینی و معارف ذو مراتب قرآنی، راهی برای فرار از فرهنگ و معارف قرآنی به سوی فرهنگ های دیگر ادیان و مکاتب وجود ندارد؛ مگر آن که جهالت، غفلت و خود زیانی، علم زدگی، غرب گرایی، گریز از ریاضتهای سلوکی شرعی که تدریجی و دائمی اند ما را پناهنده به مکتبهای عرفانی امانیستی، سکولاریستی، لیبرالیستی و حتی ماتریالیستی نماید.

بهر تقدیر قرآن کریم منبع تحصیل و حصول معرفت های ذوقی، باطنی، کشفی و شهودی و سرچشمه معرفی کمال عرفانی و عرفان تکامل یافته خواهد بود و راه سعادت، کمال، رشد، فلاح و صلاح تا قله بلند قرب الی الله و لقاء پروردگار را، کشف شدنی و اکتشاف پذیر می داند.

قرآن معدن راستین صراط سلوک و سفر به سوی خدا را در درون انسان (فطرت) می داند و استاد شهید مطهری رضی الله عنه که فیلسوف فطرت است و فطرت را ام المعارف می داند[87] در استخراج، اصطیاد، تفسیر و تبلیغ عرفان ناب اسلامی نیز بر اصل فطرت و رکن سرشت و شاکله خاص انسان تأکید می ورزد و در عرفان نیز «اصالة الفطره»[88] می باشد.

از دیدگاه استاد شهید مطهری قرآن: اولاً معارف شهودی و مبتنی بر اشراق الهی و تهذیب نفس را ارائه می دهد. ثانیا؛ آن را در طول معارف عقلانی و تجربی دانسته و قابل اجتماع معرفی می کند و ثالثا راه ورود به معرفتهای کشفی و علم لدنّی را منحصر به فرد یا صنف و گروه خاصی ندانسته و حق همگان می داند. ولی آیا همگان رونده آن راه هستند یا خیر؟

بحث دیگری است. رابعا عرفان اسلامی را اصیل و مستقل، پویا و کارامد دانسته که می تواند درد خدا و درد خلق خدا را بهم گره زده و بین سیر من الخلق الی الحق و من الحق الی الخلق بالحق ارتباط وثیق و همبستگی برقرار نماید. و رابطه انسان با خدا و انسان با خلق خدا را درست و منطقی ترسیم نماید. خامسا عرفان اسلامی را از بسیاری آفات و آسیب های فکری، اجتماعی، سیاسی و... مصون ندانسته به بازشناسی و بازسازی اندیشه و بینش و گرایش های عرفانی اسلامی معتقدند و جریان احیاء تفکر دینی را در احیاء تفکر عرفانی اسلام نیز ساری و جاری می دانند.

در پایان این نوشتار لازم به یادآوری است که، استاد مطهری با روش عرفانی به تفسیر قرآن نپرداخته اند امّا تفسیر عرفانی از آیات قرآنی نموده و بهره برداری عرفانی در جهت ارائه عرفان کامل اسلامی و معرفی انسان کامل عرفانی در اسلام کرده اند و قرآن را تدبّر بردار و تعقل پذیر و دارای باطن و تأویل شونده با متد و اسلوب و اصول خاص، دانسته اند؛ تا هم راه ورود به منبع زلال و عظیم و غنی قرآن باز باشد و هم روش تطبیق اندیشه، انظار، افکار و پیش انگاره های ملل و نحل و فرق مختلف فکری و معرفتی اعم از کلامی، فلسفی، صوفیانه، علمی - تجربی و... بر آیات قرآن و معارف وحیانی را تخطئه کرده باشند و باب تفسیر به رأی مذموم بسته شده باشد و پلورالیسم معرفتی و تفسیری یا قرائت پذیری تکثرگرایانه در تفسیر و فهم قرآن نیز مجاز شمرده نشود.

امید است با هشیاری و بصیرت عالمان اصیل اسلامی و مسئولیت اندیشی متصدیان امور فکری - فرهنگی و خلوص پژوهشی و علمی و روحیه تحقیقی نسل جوان جامعه اسلامی، عرفان و عارفان اصیل اسلام شناخته و عرفان ناب محمدی صلی الله علیه و آلهو علوی تأمین کننده نیازهای معرفتی - معنوی و کارساز و کارامد در جامعه اسلامی باشد تا عطر دل انگیز عرفان ولایی در فضای ذهن و ضمیر جامعه اسلامی منتشر و عرفان مثبت، جهادی، انقلابی و همه جانبه ای از عرفان امثال امام خمینی رحمه الله(که توان اداره معنوی - اجتماعی نسل حاضر را در قرون معاصر و جدید دارد) و استمرار عرفانِ اهل بیتی و شیعی است گسترش یابد.

پی نوشت ها:

[1] دکتری عرفان اسلامی و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.

[2] آشنایی با قرآن، ج 2-1، ص 249.

[3] خاتمیت، صص 105- 75.

[4] آشنایی با قرآن، ج 5، ص 229.

[5] خاتمیت، ص 73.

[6] تکامل اجتماعی انسان، ص 33.

[7] اسلام و مقتضیات زمان، ص 215.

[8] فلسفه اخلاق، ص 104؛ آشنایی با علوم اسلامی، ج 1 و ص 246؛ حماسه حسینی، ج 1، ص 216؛ عرفان حافظ، ص32.

[9] آشنایی با قرآن، ج 1، ص 24، صدرا، 1382.

[10] همان، ص 25.

[11] همان.

[12] همان، صص 27-25 با تصرّف.

[13] هرمنوتیک از منظرهای مختلف تاریخی و معرفتی به اقسامی چون هرمنوتیک عام، خاص و فلسفی یا کلاسیک، رمانتیک و فلسفی تقسیم پذیر می باشد درآمدی بر هرمنوتیک، ص 34-33، احمد واعظی، و یا دیدگاه مفسّر محور، ساختارگرا و شالوده شکن نیز تقسیم می پذیرد احمد واعظی، درآمدی بر هرمنوتیک؛ استاد جعفر سبحانی، هرمنوتیک.

[14] آشنایی با قرآن، ج 1، ص 27.

[15] همان، صص 18- 9.

[16] همان، صص 77-49.

[17] اصل اجتهاد در اسلام، صص 22-21؛ مجموعه آثار، 1383، ج 22، صص 720-704؛ مجموعه آثار، 1378، ج 1، صص62-61.

[18] پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص25-12، مجموعه آثار، چاپ ششم، 1377، ج 6، صص 966-875.

[19] مجموعه آثار، ج 16، صص 327-328.

[20] مجموعه آثار، 1378، ج 2، صص 62-61.

[21] اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، صص 55-50؛ نظام حقوق زن در اسلام، صص 65-35.

[22] مجموعه آثار، ج 12، ص 364، 1377.

[23] همان، ص 367.

[24] مجموعه آثار، ج 13، صص 383-375.

[25] همان، ج 16، صص 425-411 و 538-502.

[26] همان، ج 6، ص 959.

[27] آشنایی با علوم اسلامی، انتشارات اسلامی، قم، 1362، صص 200-197.

[28] همان، ص 198.

[29] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، ص 191.

[30] همان، ص 198.

[31] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، ص 193.

[32] همان، ص 196.

[33] بقره / 115 «به هر سو رو کنید، خدا آنجاست».

[34] حدید / 3 «اول و آخر و پیدا و پناه، اوست».

[35] عنکبوت / 69 «و آنان که در راه ما با خلوص نیت جهاد کنند، قطعا به راه های خود، هدایتشان خواهیم کرد».

[36] والشمس / 9 و 10 «که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده - و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است».

[37] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، صص 202-197.

[38] مجموعه آثار، ج 13، صص 387-376.

[39] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، صص 189، 193، 197 و....

[40] مجموعه آثار، ج 22.

[41] همان، ج 16، صص 425-411.

[42] همان، صص 282-241.

[43] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، ص 188.

[44] آشنایی با قرآن، 1381، ج 5، صص 105-99.

[45] همان، ج 1 و 2، صص 115-106.

[46] مجموعه آثار، ج 22، صص119-67.

[47] همان، صص 418-409.

[48] فلسفه اخلاق، چاپ دوم، ص 169.

[49] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، صص 188-186.

[50] آشنایی با قرآن، ج 5، صص 165-155.

[51] آشنایی با قرآن، 1382، ج 6، صص 87-81.

[52] همان، ج 7، صص 65-59.

[53] همان، صص 72-60.

[54] همان، ج 4، صص 118-97.

[55] نور / 36. «این چراغ پرفروغ، در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد، خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود».

[56] همان، ص 118.

[57] نور / 37. «مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا غافل نمی کند...»

[58] همان، ص 122 و آشنایی با قرآن خلاصه هشت جلد تفسیر قرآن، دفتر پنجم، چاپ سوم، 1383، انتشارات دانشگاه امام صادق علیه السلام، صص 124-122.

[59] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، ص 225.

[60] ابوعلی سینا، الاشارات و التنبیهات، انتشارات مطبوعات دینی، چاپ اول، ج 3، صص 420-419 و آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، ص 228.

[61] ذکر ذاکر، 1363.

[62] راههای اثبات خدا، 1363، صص 76-74.

[63] مجموعه آثار، ج 13، صص 390-389.

[64] مجموعه آثار، ج 7، صص 130-111؛ آشنایی با علوم اسلامیبخش و عرفان، صص 325-238.

[65] تماشاگه راز، انتشارات صدرا، 1359، صص 56-52 و 163-135.

[66] همان، صص 142-140.

[67] ق / 37، آشنایی با قرآن ج 1، ص 65، یعنی: «در این تذکری است برای آن که عقل دارد، یا گوش دل فرا دهد در حالی که حاضر باشد».

[68] عنکبوت / 69، آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، ص 198، یعنی: «و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعا به راه های خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است».

[69] شمس / 9 و 10، آشنایی با علوم اسلامی بخش عرفان، ص 198؛ آشنایی با قرآن، ج 1، ص 69، یعنی: «که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده - و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است.»

[70] انفال / 29، همان، ص 69، یعنی: «اگر از (مخالفت فرمان، خدا بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساخته حق ازباطل قرار می دهد».

[71] نور / 41، همان، ج 4، صص 179-162، یعنی: «آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح می کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟ هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می داند، و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست.»

[72] حشر / 18، همان، ج 6، صص 177-168، یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت خدا بپرهیزید، و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده، و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است.»

[73] واقعه / 11-7، همان، ج 6، صص 115-102، یعنی: «و شما سه گروه خواهید بود...».

[74] نساء / 100؛ و ر.ک.: مجموعه آثار، ج 13، صص 379-376؛ شناخت در قرآن، نشر سپاه، 1361، صص 77-69، یعنی: «و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست...»

[75] کهف / 65، یعنی: «در آنجا بنده ای از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمی) از سوی خود به او داده و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم».

[76] آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، صص 202-191؛ تماشاگه راز، 1359، صص 169-124.

[77] مجموعه آثار، ج 6، صص 957-933 و ج 13، صص 382-355؛ انسان کامل، صص 75-35؛ آشنایی با قرآن، ج 1، صص77-65.

[78] آشنایی با علوم اسلامی(بخش عرفان)، صص 185-186؛ تماشاگه راز، صص 125-124؛ مجموعه آثار، ج 14، صص549-548.

[79] آشنایی با قرآن، ج 4، صص 126-124 و ج 6، صص 136-122؛ مجموعه آثار، ج 16، صص 538-511.

[80] آشنایی با قرآن، 1382، ج 4، ص 122؛ آشنایی با قرآن، 1381، ج 8، صص 151-133.

[81] همان، ج 1، صص 26-25، 1383.

[82] همان، ج 4، صص 136-123؛ فلسفه اخلاق، صص 246-238؛ انسان و ایمان، صص 26-25؛ مجموعه آثار، ج 22، ص 465.

[83] همان، ج 6، صص 136-122؛ سیری در نهج البلاغه، صص 264-223؛ مجموعه آثار، ج 16، صص 522-511 و ج 22، صص 230-211.

[84] آشنایی با قرآن، 1382، ج 9، صص 39-38 و صص 25-23 و صص 176-170؛ تکامل اجتماعی انسان، صص 35-14؛ آشنایی با علوم اسلامیبخش عرفان، ص 238؛ انسان کامل، صص 244-120.

[85] مقدمه علل گرایش به مادیگری ماتریالیسم، صص 27-10؛ تماشاگه راز عرفان حافظ، صص 20-19، 35، 39، 61، 115 و 116 و...؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 48-47؛ تعلیم و تربیت، صص 119-118؛ مجموعه آثار، 1377، ج 1، صص 470-444.

[86] در این زمینه به آثاری از استاد مطهری چون: احیاء تفکر دینی؛ رهبری نسل جوان؛ علل گرایش به مادیگری؛ اسلام و مقتضیات زمان؛ اسلام و تجدد؛ اسلام و نیازهای امروز و... مراجعه شود.

[87] مجموعه آثار، ج 1، ص 61.

[88] آفتاب احیاگران، ص 29.

نظر شما