حاج آقا نورالله نجفی
محمود فاضلی
حاج آقا نورالله نجفی در جوانی به تحصیل علوم و معارف اسلامی روی آورد و چند سال نیز در عتبات عالیه زیست و به کسب فقه و علوم و اصول و ادب روی آورد و مجتهدی بزرگ شد. وی مردی نیک نفس، بلندهمت، با هوش، فوق العاده دلیر و صریح اللهجه بود. پس از فوت برادرش آقا نجفی «آیت الله» نامیده شد و منزلش ماوای ستمدیدگان شد. وی بی تردید یکی از فداکاران بزرگ مشروطیت در اصفهان بود که سالیان متمادی بدون کوچکترین سستی و خستگی علیه زور و استبداد پایمردی ها کرد.
در سال ۱۲۸۵ ش که خیزش انقلاب مشروطیت نشات یافت، جهت نیل به مقصود از هیچ گونه جانفشانی و اقدامی کوتاهی نکرد. در اوایل انقلاب مشروطیت، نفوذ و اقتدارش در نواحی اصفهان شهره آفاق بود. در سال ۱۲۹۰ که حزب دموکرات در اصفهان پا گرفت و مشروطه خواهان افراطی در تهران «آیت الله بهبهانی» را به قتل رساندند، مخالفت خود را با نفوذ کلمه روحانی مسلکان آغاز کردند. آنها وقتی اقتدار و زمامداری آقا نورالله را نسبت به امور مردم مخالف با مقاصد و مرام های افراطی خود دیدند نه تنها به مخالفت با وی برخاستند بلکه قصد جانش را نیز کردند. لذا وی وقتی خود را در معرض خطر یافت از اصفهان راهی عراق شد و به مدت سه سال در کربلا اقامت داشت. پایان سال ۱۲۹۳ که مقارن با افول نفوذ احزاب افراطی و به قدرت رسیدن احزاب معتدل بود، به اصفهان بازگشت.
زمانی که جنگ جهانی دوم وزیدن گرفت شعله آتش آن اقصی نقاط عالم را فرا گرفت. آلمانی ها در اصفهان وی را به طرف خود جلب کردند. در این هنگام که وی نیز موقع را مناسب می دید با معاضدت آزادی خواهان افراطی و اداره ژاندارمری هم داستان شده و غوغایی در اصفهان به راه انداخت و علیه متفقین اعلام جنگ کرد. افراد ماجراجو و عمال آلمان به بهانه های مختلف اقدام به ایجاد آشوب کردند، اما آشوب طلبان با اندک مقاومتی شکست خوردند و صحنه را خالی کردند و اصفهان به دست روس ها افتاد. از آنجایی که شیخ سردسته آنها محسوب می شد اگر به دست آنها گرفتار می آمد سرش بر دار می رفت لذا به طرف خاک بختیاری پناه برد و سپس عازم خانقین و کربلا شد. زمانی که شعله های جنگ جهانی می رفت تا خاموش شود به اصفهان بازگشت. در این برهه از زمان وجود وی برای جلوگیری از غارتگری بختیاری ها و تجاوزات ناحق و نامشروع دولتیان بسیار مفید و چاره ساز بود. لذا عموم طبقات مردم از او حمایت می کردند. به طوری که در سراسر ایران شهرت یافت و از رجال طراز اول دین و سیاست به شمار می رفت.
استقرار مشروطه دوم نه تنها حاج شیخ نور الله را مایوس کرد بلکه مردمی را که به فرمان او فداکاری کرده و در مسجد نو بازار هر شب به وی اقتدا می کردند، با استقرار مشروطه دوم و ترکتازی ایادی فاتحان تهران از کرده خود پشیمان شدند. وی سپس عازم عتبات شد و مدت پنج سال در حوزه علمیه نجف زیست و به مطالعه تاریخ و معارف اسلامی روی آورد. آزادیخواهان اصفهان ایشان را پناه آزادی و کعبه آمال ملی خود می دانستند. بازگشت او روحی تازه و انقلابی جدید در اصفهان پدید آورد. شروع تجربه مبارزاتی آقا نورالله را باید در کنار برادر بزرگش آیت الله آقا نجفی دانست. وی تا هنگام فوت برادرش همواره به عنوان بازویی قوی برای وی در همه میدان های اجتماعی و سیاسی عمل کرد. این همگامی و اتحاد و نزدیکی و همگامی موقعیت دو برادر را مستحکم تر کرد.
البته در بعضی از کتب تلاش می شود که از حاج نور الله چهره ای روشنفکر و مترقی و طغیانگر در برابر اقتدار و نفوذ مذهبی آقا نجفی (برادرش) ترسیم کنند. درحالی که تنها تمایز ظاهری آنها تمایز و حیطه مسئولیت های این دو بوده است. اطراف حاج آقا نورالله بسیاری از روشنفکران صادق، آزادیخواهان، شعرا و مصلحین، روزنامه نگاران و عشایر مجاهد بختیاری و قشقایی بودند اما اطراف آقا نجفی به علت موقعیت ریاست علمیه اصفهان و مقام مرجعیت طراز اول، طلاب مدارس و تجار سرشناس و توده مقلدین بودند. وی در مشروطیت هم یک متفکر و اندیشمند و هم یک رهبر عمل کننده است. گروهی معتقدند روندی که در مشروطیت اصفهان وجود داشت و آنچه که از فکر حاج آقا نور الله به دست خودش به مرحله ظهور رسید همان اصولی بود که دیگر علمای بزرگ و زعمای مشروطیت از آن جنبش توقع و انتظار داشتند، روایتی که چهره و سیمای آن به عمد در تاریخ مشروطیت فراموش و یا تحریف شده است.ایشان از مقام و اعتبار علمی بالایی برخوردار بود و به خاطر همین رتبه فقاهت و اجتهاد بود که به عنوان مجتهد طراز اول در مجلس انتخاب شد و به همین علت هم نامش را در اعلامیه های دوران مشروطیت کنار مراجع نجف مشاهده می کنیم. مجتهدین مبرز و بزرگی از وی اجازه اجتهاد دریافت داشتند. به عنوان یک عالم دینی دخالت در امور اجتماعی و سیاسی مردم را وظیفه خود تلقی می کرد و بدان عمل می کرد. موقعیت خاص در میان مردم، تیزبینی و درایت او در درک مصایب مردم و رسیدن به راه حل های اساسی و توجه به نفی سلطه اجانب از بلاد اسلامی از ایشان چهره مصلحی اجتماعی و سیاسی را ترسیم می کند. مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی و مقابله با هجوم گسترده فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی غرب در دیدگاه وی امری واجب شمرده می شد. او فریبکاری انگلستان در حمایت از مشروطه را رسوا می ساخت و به شدت به سیاست بست نشینی در کنسولگری اجنبی می تاخت. اقدام اساسی وی توجه به وحدت اسلامی و یکپارچه کردن جامعه مسلمان در مقابل اجانب و استعمارگران بوده است. از نطق ها و مکتوبات و اعلامیه های وی به خوبی آشکار است که از آرای بسیاری از متفکرین دوران خویش آگاهی داشته است. هرچند بسیاری افراد، مدعی لفظ مشروطه بودند اما بین مشروطه ای که در فکر حاج آقا نورالله بود با مشروطه ساخته و پرداخته برخی محافل غربگرای تهران، تفاوت بسیاری وجود داشت.
نظر شما