پیامبر اعظم بنیانگذار تمدّن اسلامى
تمدّن اسلامى از زوایا و ابعاد گوناگون مورد توجه اندیشمندان واقع شده و کتاب ها و مقالات متعدّد و متنوّعى در این زمینه به رشته تحریر درآمده است. ولى آنچه در این میان مورد غفلت و بى مهرى واقع شده، نقش اساسى و بى بدیل پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) در پایه گذارى و تأسیس این تمدّن عظیم است. نهال این درخت تنومند با دستان پر توان پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) کاشته شد و پایه هاى آن با هجرت آن بزرگوار به شهر یثرب مستحکم گردید. در این مقاله، مؤلّفه هاى اساسى تمدّن از دیدگاه دانشمندان بررسى شده و نقش نبى مکرّم (صلى الله علیه وآله) در ایجاد امنیت و آرامش، همبستگى ملّى، همکارى و تعاون، اخلاق، تحمّل و بردبارى، وحدت و یکپارچگى و رفاه نسبى، که از عوامل مؤثر در زایش و اعتلاى تمدّن هاست، تبیین گردیده.
تمدّن اسلامى از دیدگاه دانشمندان، بارها از زوایاى گوناگون مورد توجه و کنکاش قرار گرفته است. این تمدّن در خود، سازوکار بزرگ ترین نظام علمى را پروراند و شخصیت هاى ارزشمندى را در حوزه هاى گوناگون علمى به جهان عرضه نمود. پیشرفت و توسعه سریع، عظمت، کمال و گستردگى دامنه تمدّن اسلامى و همچنین شرکت اقشار گوناگون با ملّیت ها و نژادهاى گوناگون در بنا نهادن و اعتلاى این تمدّن از امورى است که اعجاب همگان را برانگیخته و بسیارى از متفکّران، به ویژه متفکران غربى، را وادار به اعتراف در این زمینه نموده است. ولى باید توجه داشت که دوره طلایى اسلام، از حیث شدت و قوّت حیاتى دینى و روحى و تحقق ایده آل ها و تبلور ارزش هاى آن، همان دوره اى است که با حیات پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و ایّام استقرار دین اسلام در مدینه مقارن بود و درست همانند بذرى که کاشته مى شود و از آن درختى برمى آید و پس از گذشت زمان و تغذیه از زمین مناسب به بار مى نشیند، درخت تمدّن اسلامى نیز چندین قرن پس از غرس آن به دست مبارک پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) به بار نشست و میوه هاى آن در زمینه فرهنگ و هنر و علوم شرعى و عقلى و ادبى آشکار شد.
دکتر حسین نصر در زمینه رشد و بالندگى تمدّن اسلامى معتقد است: «تنها پس از آنکه جامعه اسلامى استحکام یافت و نیز تنها پس از آنکه آثار وحى اسلامى چنان به صورت مجسّم و ملموس درآمد که بتواند به تمدّن جدید ـ على رغم عناصر غیر اسلامى وارد شده در آن ـ رنگ مشخص اسلامى بدهد، آرى، تنها در این زمان بود که علم و ادب و فلسفه به اوج کمال خود رسید.»1
تمدّن اسلامى با بهره گیرى از وحى و اقدامات پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در طى مراحل کمال و پختگى، به درجه اى رسید که آدام متز، دانشمند سوئیسى، در کتاب خود، قرن چهارم هجرى را عصر نوزایى اسلامى نامیده است، 2 و خانم زیگرید هونکه شکوفایى آن را دو برابر تمدّن یونان مى داند. او معتقد است: مسلمانان خیلى مستقیم تر و چند جانبه تر از یونان، جهان غرب را تحت تأثیر قرار دادند. وى ابراز امیدوارى مى کند که «شاید همانند تاریخ گذشته، که مسلمانان چهره کره زمین را تغییر دادند، باز هم به همین زودى سرنوشت ما به آنان به نزدیک ترین شکلى بستگى بیابد.»3
همان گونه که بیان شد، به تمدّن اسلامى از جهات گوناگون پرداخته شده، اما متأسفانه به نقش نبى مکرّم (صلى الله علیه وآله) در پایه گذارى و تأسیس این تمدّن کمتر توجه شده است. در این مقاله، با توجه به مؤلّفه هاى اساسى و عناصر و عوامل مؤثر در ایجاد و اعتلاى تمدّن بشرى، نقش پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) در این باره مورد بررسى قرار مى گیرد.
مفهوم «تمدّن»
الف. معناى لغوى
کلمه «تمدّن» در زبان عربى از «مدن» اخذ شده است که به معناى اقامت کردن و پیدا کردن اخلاق شهرنشینان است. 4 این کلمه ترجمه «Civilization»5 است که از کلمه لاتینى «Civilis»، متعلّق به کلمه «vivis» یعنى «شارمند» مشتق شده است. 6 یونانى هاى باستان با این کلمه نشان مى دادند که شهر را مجموعه اى از نهادها و روابط اجتماعى مى دانند که شکل برترى از زندگى است. 7 در فرهنگ هاى فارسى نیز «تمدّن» به معناى شهرنشین شدن، به اخلاق و آداب شهریان خوگرفتن، همکارى افراد یک جامعه در امور اجتماعى، اقتصادى، دینى، سیاسى و مانند آن آمده است. 8
اگرچه، هم در زبان شرقى و هم در زبان لاتین، انتساب به شهر و شهرنشینى ملاک تمدّن است، اما باید توجه داشت که تمدّن لزوماً به معناى شهرنشینى نیست، بلکه انسان متمدّن انسانى است که وارد مرحله شهرنشینى شده است. در واقع، شهرنشینى معلول تمدّن بوده است، نه علت آن. بر اساس گفته جان برنال، شهر جزو تمدّن است، نه اینکه شهرنشینى، تمدّن را به وجود آورده باشد. 9 ویل دورانت نیز معتقد است: «تنها تمدّن است که انسان را به فکر ایجاد مدینه و شهر10 مى اندازد. از یک لحاظ، تمدّن با سجیّه و خصلت مؤدّب بودن و حسن معاشرت یکى مى شود، و این حس معاشرت، خود صفاى اخلاقى است که در شهر11 دست مى دهد.»12
ب. معناى اصطلاحى
براى «تمدّن»، تعاریف گوناگونى ارائه شده است. پیش از ارائه بعضى از این تعاریف، این نکته را باید در نظر داشت که «تمدّن» مفهومى بدیع و نسبتاً جدید است13 و در طول سده هاى اخیر، دچار تحوّل مفهومى نیز شده است. با وجود این، با در نظر داشتن نکته مزبور، این واژه از منظر بعضى از اندیشمندان مغرب زمین و گروهى از متفکران مسلمان مورد بررسى قرار مى گیرد:
ویل دورانت «تمدّن» را این گونه تعریف مى کند: «تمدّن نظامى است اجتماعى که موجب تسریع دستاوردهاى فرهنگى شده و به منظور بهره گیرى از اندیشه ها، آداب و رسوم و هنر، دست به ابداع و خلّاقیت مى زند؛ نظامى است سیاسى که اخلاق و قانون، نگه دارنده آن مى باشد و نظامى است اقتصادى که با تداوم تولید، پایدار خواهد ماند. 14
ساموئل هانتینگتون «تمدّن» را بالاترین گروه بندى فرهنگ و گسترده ترین سطح هویّت فرهنگى به شمار مى آورد. 15
هنرى لوکاس «تمدّن» را پدیده اى به هم تنیده مى داند که همه رویدادهاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و حتى هنر و ادبیات را دربر مى گیرد. 16
از نظر آرنولد توین بى، «تمدّن» حاصل نبوغ اقلّیت مبتکر و نوآور است؛ 17 یعنى در جامعه، طبقه ممتازى وجود دارد که واجد نبوغ و ابتکار و نوآورى است و در اثر تحوّلات و سیر تکامل جامعه، تمدّن را پدیدار مى نماید.
متفکران مسلمان نیز تعاریف خاص خود را از «تمدّن» دارند. ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعى انسان مى داند. 18 از نظر ابن خلدون، جامعه اى که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه هاى حکومتى تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگى فردى به سوى زندگى شهرى و شهرنشینى روى آورده و موجب تعالى فضایل و ملکات نفسانى، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.
علّامه محمّدتقى جعفرى «تمدّن» را این گونه تعریف مى کند: «تمدّن تشکّل هماهنگ انسان ها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروه هاى جامعه در پیشبرد اهداف مادى و معنوى انسان ها در همه ابعاد مثبت است.»19
در جمع بندى کلى تعاریف ارائه شده، مى توان این گونه گفت: «تمدّن حاصل تعالى فرهنگى و پذیرش نظم اجتماعى است. تمدّن خروج از بادیه نشینى و گام نهادن در شاه راه نهادینه شده امور اجتماعى و یا به قول ابن خلدون، عمران یافتن است.»20
عوامل مؤثر در ایجاد و اعتلاى تمدّن ها
در به وجود آمدن و اعتلاى یک تمدّن، عوامل و عناصر گوناگونى دخالت دارد. از نظر ویل دورانت، در تمدّن چهار رکن و عنصر اصلى مى توان تشخیص داد که عبارتند از: پیش بینى و احتیاط در امور اقتصادى، سازمان سیاسى، سنن اخلاقى، و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. 21
ویل دورانت معتقد است: ظهور تمدّن هنگامى امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنى پایان پذیرفته باشد؛ چرا که فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوى و احتیاج به ابداع و اختراع به کار مى افتد و انسان خود را تسلیم غریزه اى مى کند که او را به شکل طبیعى به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگى سوق مى دهد. 22
ابن خلدون براى ایجاد تمدّن هفت عامل را مؤثر مى داند: 1. دولت و رهبر؛ 2. قانون دینى یا عرفى؛ 3. اخلاق؛ 4. کار؛ 5. صنعت؛ 6. جمعیت؛ 7. ثروت.
از نظر ابن خلدون مى توان سه عنصر اول را عناصر اصلى و مهم تر از چهار عنصر دیگر دانست. 23
با توجه به آراء و نظرات گوناگون، مى توان به عناصر ذیل در به وجود آمدن تمدّن ها اشاره نمود:
1. امنیت و آرامش؛
2. همبستگى ملّى که ابن خلدون از آن با واژه «عصبیّت»24 یاد کرده است. این مفهوم در واقع، روح اصلى هر تمدّنى است؛ عاملى که انگیزه لازم را فراهم مى آورد و تعاون و همکارى گروهى مشخص و هدفمند را شکل مى دهد. 25
3. همکارى و تعاون؛
4. اخلاق؛
5. تحمّل، بردبارى و صبورى در برابر اندیشه هاى مختلف (منظور تحمّل و درک دیگران است، نه لاقیدى و بى تفاوتى)؛
6. حفظ وحدت و یکپارچگى و عدم انفکاک و تجزیه طلبى؛
7. دین؛
8. رفاه نسبى. 26
الف. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و ایجاد امنیت و آرامش
تمدّن اسلامى از دعوت در مکّه آغاز شد و با تشکیل حکومت در مدینه پا گرفت؛ یعنى مکانى که حکومت اسلامى با شهرنشینى همراه شد. در سال هایى که مسلمانان در مکّه بودند، قریش با کوشش فراوان، مردم را از گرویدن به اسلام بازمى داشت و مشرکان مکّه از آزار نومسلمانان دریغ نمى کردند.
محاصره اقتصادى بنى هاشم در شعب «ابى طالب» و وفات حضرت خدیجه (علیها السلام) و ابوطالب، که جزو پشتیبانان قوى پیامبر و مسلمانان بودند، امنیت و آرامش را از مسلمانان سلب نموده بود، در حالى که پیامبر براى پایه ریزى تمدّن عظیم اسلامى، نیازمند مکانى امن و آرام بود. به همین دلیل، پیامبر سفرى را به طائف کرد تا بتواند محیطى امن و همراه با آرامش براى مسلمانان تحت فشار بیابد، ولى متأسفانه سفر به طائف ثمربخش نبود و بزرگان شهر دعوت ایشان را نپذیرفتند و حتى اوباش و مردم نادان را برانگیختند تا به دنبال پیامبر راه بیفتند و ایشان را برانند. 27
در این سال، زمینه دیدار نبى مکرّم (صلى الله علیه وآله) با گروهى از اهل یثرب فراهم آمد. شیوه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) چنان بود که در موسم حج، نزد قبیله هایى که براى زیارت آمده بودند مى رفت و آنان را به مسلمانى مى خواند. در سالى، شش تن از مردم خزرج ایشان را دیدند. حضرت محمّد (صلى الله علیه وآله) رسالت خویش را به ایشان ابلاغ کرد. آنان چون گفته او را شنیدند، دعوت او را که نوید آشتى و صفا و پرهیزگارى مى داد، استقبال کردند و گفتند: ما نزد مردم خود مى رویم و آنان را از دین تو با خبر مى سازیم؛ شاید به برکت تو، جنگ و ستیز از شهر ما برود. اگر تو سبب شوى که ما با یکدیگر متحد شویم، عزیزترین کس نزد ما خواهى بود. 28
دو سال بعد، یعنى سال سیزدهم بعثت، در موسم حج، نمایندگان مردم مدینه با پیامبر بیعت کردند که با دشمن او دشمن و با دوست او دوست باشند و با هر که با وى به جنگ برخاست، جنگ کنند. پس از این بیعت بود که پیامبر (صلى الله علیه وآله) به مسلمانان اجازه دادند تا به یثرب هجرت نمایند. بدین گونه، تلاش پیامبر براى کسب امنیت و ثبات، به بار نشست و فضاى مدینه و امنیت حاکم بر آن، شرایط تثبیت ارکان حاکمیت اسلامى را براى پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) فراهم ساخت.
ب. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و همبستگى ملّى
گام بعدى پیامبر در بسترسازى تمدّن اسلامى، ایجاد روحیه همبستگى بود. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) از آغاز ورود به یثرب، با وجوداختلافات نژادىوخونى جامعه مسلمانان در مدینه، شرایطى را فراهم آورد که به یکسان سازى اجتماع مسلمانان و همبستگى و برابرى ایشان انجامید. بعضى از اقدامات نبى مکرّم عبارت بود از:
1. تدوین نخستین پیمان نامه عمومى در اسلام: رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در ماه هاى اولیه حضور خود در مدینه، عهدنامه اى میان مهاجران و انصار از یک سو، و یهودیان مدینه از سوى دیگر نوشت. در این پیمان نامه، پیامبر آیین و ثروت یهودیان را طى شرایطى محترم شمرد. این عهدنامه مبیّن آن است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) چگونه به اصول آزادى و نظم و عدالت در زندگى احترام مى گذاشت و چگونه با این پیمان، یک جبهه متحد در برابر حملات خارج به وجود آورد. 29
مواد عمده این پیمان، که ابن اسحاق آن را نقل مى کند، عبارت است از:
1. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگى خواهند کرد.
2. مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینى خود، آزاد خواهند بود.
3. در موقع پیشامد جنگ، هر کدام از این دو دیگرى را در صورتى که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد کرد.
4. هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعى خواهند کرد.
5. قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید.
6. چون مدینه شهر مقدّسى است، از هر دو ناحیه مورد احترام، و هر نوع خون ریزى در آن حرام خواهد بود.
7. در هنگام بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور براى اختلاف، شخص رسول خدا (صلى الله علیه وآله) خواهد بود.
8. امضاکنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهى و نیکوکارى رفتار خواهند کرد. 30
2. پیمان برادرى میان مهاجر و انصار: هشت ماه پس از هجرت، رسول خدا میان مهاجر و انصار قرار برادرى نهاد که در راه حق، یکدیگر را یارى دهند و پس از مرگ، از یکدیگر ارث ببرند. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) با این اقدام، مهاجر و انصار را از هر جهت با هم متحد ساخت. کار مساوات و برادرى بدانجا کشید که هر مسلمانى برادر مسلمان خود را بر خویشتن مقدّم مى داشت؛ چنان که نوشته اند: روز تقسیم غنیمت هاى جنگى «بنى نضیر»، پیغمبر به انصار گفت: اگر دوست داشته باشید مهاجران را در این غنیمت شریک کنیم و اگر نه، همه از آنِ شما باشد. انصار گفتند: ما نه تنها غنیمت ها را یکجا به برادران مهاجر خود مى بخشیم، بلکه آنان را در مال ها و خانه هاى خود نیز شریک مى کنیم. 31 لازم به یادآورى است که حکم توراث به اخوّت با نزول آیه کریمه (وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْض فِی کِتَابِ اللّهِ) (انفال: 75)؛ پس از جنگ «بدر» منسوخ گردید. 32
به هر حال، تلاش هاى اندیشمندانه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) براى ایجاد همبستگى و هویّت یکپارچه در جامعه مسلمانان، تأثیرات زیادى به همراه داشت، تا آنجا که در سال هاى نخستین حاکمیت اسلامى، مردان مسن تر نیز محاسن خود را خضاب مى بستند و همچون جوانان، براى جهاد عازم میدان نبرد مى شدند.
ج. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و ایجاد روحیه تعاون و همکارى
در گام هاى بعدى، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) روحیه تعاون و همکارى را در این جامعه نوبنیاد احیا کرد.
تعاون و همکارى در امور نیک و شایسته، از تأکیدها و اوامر قرآن کریم است: (وَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ.) (مائده: 2)
آنچه در آیه مزبور در زمینه تعاون و همکارى آمده، یک اصل کلى است که سراسر مسائل اجتماعى و حقوقى و اخلاقى و سیاسى را دربر مى گیرد. طبق این اصل، مسلمانان موظّفند در کارهاى نیک تعاون و همکارى کنند، ولى همکارى در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقاً ممنوع است، هرچند مرتکب آن دوست نزدیک یا برادر انسان باشد. 33
یکى از اولین اقدامات نبى مکرّم (صلى الله علیه وآله) پس از هجرت به مدینه، اقدام آن حضرت به ساختن مسجد بود. استقبال عظیمى که اکثریت مردم مدینه از پیامبر به عمل آوردند، آن حضرت را بر آن داشت که پیش از هر کارى، براى مسلمانان یک مرکز عمومى به نام «مسجد» بسازد که کارهاى آموزشى و پرورشى، سیاسى و قضایى در آنجا انجام گیرد. زمینى که شتر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در آنجا زانو خم کرد، به قیمت ده دینار براى ساختمان مسجد خریدارى گردید. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسایل ساختمانى شرکت کردند، حتى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نیز مانند سایر مسلمانان، از اطراف سنگ مى آورد. اسیدبن حضیر جلو رفت و عرض کرد: یا رسول اللّه! مرحمت کنید من ببرم، حضرت فرمود: برو سنگ دیگرى بیاور. 34
اصل مشورت در امور نیز یکى از عوامل ایجاد روحیه تعاون و همکارى است. در قرآن کریم، امر مشورت در آیاتى چند مورد توجه قرار گرفته است، و از همه مهم تر اینکه در قرآن کریم، سوره اى به نام «شورى» وجود دارد که در آن مشورت از مهم ترین مسائل و از جمله فرایض و از ویژگى هاى مورد تشویق و تأکید به شمار آمده و در کنار «استجابت خدا» و «نماز» و «انفاق» مطرح شده است: (وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ) (شورى: 37ـ38) و یا در آیه 159 سوره آل عمران پس از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکرى و روحى آنان، به پیامبر دستور مى دهد که در کارها با مسلمانان مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه. در آیه مزبور، بر حسب لغت و مفهوم، واژه «امر» (کار) همه کارهاى فردى و اجتماعى، اعم از سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و دفاعى را شامل مى گردد.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) قطع نظر از وحى آسمانى، چنان فکر نیرومندى داشت که نیازى به مشاوره نداشت؛ اما براى اینکه از یک سو، مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد تا آن را جزو برنامه هاى اساسى زندگى خود قرار دهند، و از سوى دیگر، نیروى فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان، که جنبه اجراى قوانین الهى داشت (نه قانون گذارى) جلسه مشاوره تشکیل مى داد، و بخصوص براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قایل بود، تا آنجا که گاهى از رأى خود براى احترام آنها، صرف نظر مى نمود. 35
حضرت رضا (علیه السلام) درباره نحوه تصمیم گیرى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرموده است: پیامبر خدا با اصحاب خود مشورت مى کرد، سپس بر آنچه مى خواست تصمیم مى گرفت. 36
از این روایات استفاده مى شود که مشورت کردن جزو سیره پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بود و آن حضرت بر این سیره پایدار و ثابت قدم ماند. موارد متعددى در تاریخ زندگى و دوران مدیریت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) وجود دارد که آن حضرت براى تصمیم گیرى، شورا تشکیل داد و به طور جمعى مسئله اى را به شور گذاشت یا با اصحاب خود مشورت کرد. در ذیل، به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. رسول خدا در غزوه «بدر» درباره اصل جنگ، تعیین موضوع نبرد و اسیران جنگ با اصحاب خود مشورت کرد.
2. در نبرد «احد»، پیامبر شورایى تشکیل داد و درباره نحوه مقابله با لشکر قریش مشورت نمود، سپس تصمیم گیرى کرد.
3. در جنگ «احزاب» (خندق)، پیامبر براى مقابله با سپاه عظیم مشرکان، کار را به مشورت گذاشت و بر آن اساس تصمیم گرفت.
4. در پیکارهاى «بنى قریظه» و «بنى نضیر»، در برخورد با یهود مدینه، مشورت کرد.
5. در ماجراى «حدیبیه»، پس از آنکه مشرکان مانع ادامه حرکت کاروان زیارتى مسلمانان به سوى مکه شدند، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با یاران خود به مشورت نشست.
6. در غزوه «طائف» پس از محاصره دشمن، درباره ماندن و ادامه محاصره، مشورت کرد.
7. در غزوه «تبوک» نیز آن حضرت با اصحاب خود مشورت کرد.
8. هنگام فتح مکّه، زمانى که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شنید ابوسفیان به اردوگاه مى آید، مشورت کرد. 37
در همه این مشورت ها، نبى مکرّم (صلى الله علیه وآله) در پى ایجاد روحیه همبستگى، تعاون و همکارى بود. در نگاه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) جامعه انسانى و سازمانى که بر اساس خودرأیى اداره مى شود، مجموعه اى فاقد حیات و مرده است و نه شایسته بقا و دوام. 38
د. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و اخلاق
گسترش اخلاقیات، که پیامبر بعثت خود را براى اتمام مکارم و فضایل آن ذکر مى فرمود، 39 ویژگى دیگرى است که تمدّن اسلامى نه تنها واجد آن بود، بلکه مطالعه در کلام الهى حاصل از این دین، نشان مى دهد که این ویژگى از چه اهمیت و ارزشى در جامعه اسلامى برخوردار است.
درباره نظام اخلاقى، که اسلام ارائه داده و نبى مکرّم (صلى الله علیه وآله) نیز مطابق آیه کریمه (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) (احزاب: 21)، نمونه عینى و تربیت یافته آن نظام اخلاقى است، توجه به دو نکته لازم و ضرورى است:
نکته اول: دامنه تعالیم اخلاقى در اسلام چنان وسیع و پهناور است که حتى ارائه فهرست کاملى از آن همه تعالیم عمیق و همه جانبه کارى بس دشوار است. نگاهى گذرا به روایات ماندگار از نبى مکرّم (صلى الله علیه وآله) و تعلیمات اخلاقى ایشان، نشان از گستردگى این آموزه ها دارد، به گونه اى که به جرئت مى توان گفت: هیچ نکته اى حتى در جزئى ترین مسائل را پیامبر نگفته نگذارده است. عمیق ترین، باریک ترین و ظریف ترین نکات در تربیت روحى و اخلاقى در قالب جملات ساده و کوتاه بیان شده و فرمول هاى عملى براى سازندگى معنوى ارائه گردیده است. نکته دوم: تعلیمات اخلاقى پیامبر (صلى الله علیه وآله)، که برگرفته از قرآن کریم است، چنان است که هر کس در هر مرتبه از مراتب کمال فکرى و معنوى که باشد، به تناسب ظرفیت درک خود، مى تواند از آن بهره مند شود. تعلیمات اخلاقى پیامبر چنان است که همه افراد در تمامى سطوح مى توانند از آن سود جویند، اگرچه بهره خواص و صاحبان علم و معرفت از آن دریاى بیکران معارف و حقایق بسى بیشتر و عالى تر است.
اصولا باید به این نکته توجه داشت که تعلیم و تربیت در هر جامعه اى نباید به قشرى خاص اختصاص داشته و دیگران از آن بى بهره باشند، بلکه نظام تعلیم و تربیت باید چنان باشد که هر کس به اندازه استعداد و توانایى خود، بتواند از آن بهره مند شود. 40
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) با نهادینه کردن اصول و موازین اخلاقى در بین مردم و ارائه الگوها و اسوه هاى عملى در زمینه هاى اخلاق پژوهش، اخلاق نقد و شیوه مواجهه با اندیشه ها، اخلاق معیشت، اخلاق معاشرت، اخلاق جنسى، اخلاق سیاست و زمام دارى و اخلاق گفتوگو زمینه هاى لازم را براى پیدایش تمدّنى عظیم فراهم مى آورد.
هـ. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و تقویت روحیه صبر، تحمّل و بردبارى
ویژگى دیگرى که براى رشد و شکوفایى تمدّن ها ذکر شده، وجود روحیه تحمّل و بردبارى است. عنصر «صبر» یکى از مفاهیم و واژه هاى مورد تأکید در قرآن کریم است. این واژه با مشتقاتش بیش از 100 بار در قرآن کریم تکرار شده است. در آیات متعددى، به پیامبر امر شده است که در برابر امور گوناگون صبر و بردبارى داشته باشد؛ از جمله مى فرماید: (فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ) (احقاف: 35)؛ (وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ) (مدّثّر: 7)؛ (اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ) (ص: 17)؛ (فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ) (قلم: 48)؛ (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَاللَّهِ حَقٌّ.) (غافر: 77)
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در اداره امور و هدایت مردم بیشترین بردبارى و شکیبایى را داشت. ابن شهرآشوب از قول اهل علم و تاریخ آورده است: پیامبر (صلى الله علیه وآله) بردبارترین مردم بود. 41 و آن حضرت، خود مى فرمود: «برانگیخته شده ام که مرکز بردبارى و معدن دانش و مسکن شکیبایى باشم. 42
نمونه هایى از صبر و بردبارى پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله):
1. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) در آغاز حکومت خود در مدینه، اقلّیت هاى غیرمسلمان ساکن آن شهر، مانند یهودیان را گرامى مى داشت، بلکه حتى با ایشان پیمان بست و تا وقتى که ایشان را در عهد و پیمان خود استوار مى دید، با آنان به گونه اى مسالمت آمیز رفتار مى نمود.
2. پس از جنگ «احد»، عده اى از اصحاب رسول خدا از وى خواستند تا قریش و مشرکان را نفرین کند، فرمود: من براى لعن و نفرین برانگیخته نشده ام، بلکه براى دعوت به حق و رحمت برانگیخته شده ام. خدایا! قوم مرا هدایت کن که آنان نمى دانند. 43
3. صبر و بردبارى حضرت در برابر آزار و اذیت یهودیان (تا زمانى که علیه مسلمانان توطئه و اقدام نظامى نکرده بودند.)
دکتر طه حسین در این زمینه چنین مى گوید: «پس چون پیغمبر به مدینه هجرت نمود و با یاران مهاجر و انصار خود در آنجا مستقر گردید، با یهود دشمنى نکرد و روى بدى به ایشان نشان نداد، بلکه با ایشان بسى مدارا کرد و مى خواست روابط میان او و ایشان بر اساس همسایگى مسالمت آمیز و کمک دادن و یارى کردن هنگام سختى برقرار باشد.»44
4. تحمّل و مدارا با منافقان با وجود کارشکنى هاى منافقان، بخصوص سرکرده آنها عبداللّه بن ابى، در راه اسلام تا سال مرگ او (نهم هجرت) همچنان ادامه داشت و حتى نقل شده است که پیامبر بر سرکرده آنها نماز گزارد. 45
5. آزادى پیروان ادیان و مذاهب در مدینه و مراجعات مکرّر آنها براى بحث و مناظره با پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله). 46
و. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و ایجاد وحدت
ویژگى دیگرى که مى تواند در مسیر پیدایش تمدّن ها مؤثر واقع شود، وحدت و یکپارچگى است که از زمان آغاز دعوت پیامبر، مورد توجه اسلام بود.
قرآن کریم در آیات متعددى، مسلمانان را به اتحاد دعوت مى کند. قرآن با محور قرار دادن «توحید»، همه را به ارتباط با خدا یا اعتصام به حبل اللّه فرامى خواند: (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ.) (آل عمران: 103)
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) توانست در مدت زمانى کوتاه، به وسیله اسلام صلح و صفا را در میان قبایلى که بیش از یکصد سال جنگ و خون ریزى و اختلاف در میان آنها جریان داشت، ایجاد کند و با اتحاد آنها جبهه نیرومندى در مدینه به وجود آورد.
جان دیون پورت، دانشمند معروف انگلیسى، مى نویسد: «محمّد[ (صلى الله علیه وآله) ] یک نفر عرب ساده، قبایل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدّل به یک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در میان ملل روى زمین، آنها را با صفات و اخلاق تازه اى معرفى کرد، و در کمتر از سى سال، این طرز و این روش، امپراتور قسطنطنیه را مغلوب کرد، و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بین النهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریاى خزر و و تا رود سیحون بسط داد.»47
ز. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و دین و تمدّن سازى
دین جایگاه و نقش ویژه و برترى در فرایندسازى، به خود اختصاص داده است. این موضوع پذیرفته شده است که هیچ فرهنگ و تمدّنى نزد هیچ قومى یافت نمى شود، مگر آنکه در آن فرهنگ و تمدّن، شکلى از مذهب وجود داشته باشد. رادا کریشنان دین را باطن تمدّن مى داند48 و معتقد است: دین همانند روح در کالبد سازمان اجتماعى است.
نقش دین را در شکل گیرى تمدّن، از دو جنبه مى توان مورد توجه قرار داد:
نخست اینکه هدایت الهى به وسیله استعدادهاى فطرى انسان ها را شکوفا مى کند و با ایجاد دگرگونى در اندیشه و روح انسان، سنّت ها و نظام هاى کهنه و دست و پاگیر را از بین مى برد و نظامى پویا و زنده تشکیل مى دهد. در پرتو چنین تحوّلى، زندگى اقتصادى انسان بهبود یافته، استعدادهاى علمى، فنى، هنرى و ادبى او شکوفا مى شود.
از سوى دیگر، دین، زمینه همبستگى یا به تعبیر ابن خلدون، «عصبیّت» را فراهم مى کند. به زعم ابن خلدون، بین عصبیّت و دین رابطه اى مستقیم وجود دارد. 49
ح. پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) و ایجاد رفاه نسبى
مسلمانان تا هنگامى که در مکّه به سر مى بردند، به دلیل شرایط اقلیمى این شهر، در امر تأمین نیازمندى هاى اولیه با مشکل زیادى روبه رو بودند. فضاى تجارى و کاسب کارانه شهر مکّه مانع رشد طبقات فرودست جامعه براى نیل به موقعیت هاى شغلى بهتر مى شد؛ اما در پى مهاجرت به مدینه، مسلمانان با فضایى جدید و امکاناتى تازه رو به رو شدند. در مدینه، تعصّبات نژادى و قبیلگى، که مایه تفاخر و تبختر بود، کم رنگ تر بود. یک برده سفیدپوست ایرانى همچون سلمان، همتاى برده سیه چهره حبشى همچون بلال بود. این میزان برابرى تا بدان جا پیش رفت که یک عرب اصیل قریشى، عار نمى دانست که با عرب صحراگردى همچون ابوذر عقد اخوّت ببندد.
از سوى دیگر، کثرت آب و نخلستان ها و باغ هاى مدینه در قیاس با مکّه، براى مهاجران شرایطى پدید آورد که به کشت و زرع مشغول شوند و از این راه، به ضروریات اولیه زندگى دست یابند. تداوم تلاش ایشان و تحوّلات بعدى همچون فریضه جهاد و غنایم حاصل از آن هم بر وضعیت رفاهى مسلمانان در مدینه اثر شگرفى نهاد. ایجاد رفاه نسبى در جامعه موجب تأمین بعضى از نیازهاى اولیه ایشان مى شد و تأمین نیازهاى اساسى زیستى زمینه هاى شکوفایى را فراهم مى آورد.
از نظر آبراهام مزلو (یکى از روان شناسان انسانگرا)، آفرینش هاى علمى، هنرى و اخلاقى در اجتماعات فقیر، شکوفایى کمترى دارد. او سلسله مراتبى از نیازها ارائه کرد که از نیازهاى اساسى زیستى آغاز مى شود و در سطوح بالاتر، به انگیزه هاى روانى پیچیده تر مى رسد. از نگاه مزلو، این نظریه ـ که انسان ها بدون توجه به نیازهاى پایین تر یا ارضاى نسبى آنها به سوى فضایل انسانى گام برنمى دارند ـ در مورد غالب افراد جامعه صدق مى کند. 50
ارزش قایل شدن به کار و فعالیت اقتصادى و ارج نهادن به کار کارگر در سیره عملى و نظرى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) 51 از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار در رشد اقتصادى و ایجاد رفاه نسبى در سال هاى اولیه حضور مسلمانان در مدینه است.
جمع بندى و نتیجه گیرى
در جمع بندى کلى، مى توان چنین گفت: جامعه تشکّل یافته اسلامى در مدینة النبى، واجد همه صفات لازم براى آغاز حرکت تمدّنى خود بود. بنابراین، حضور پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در مدینه و تشکیل حکومت را باید اقدام عملى بعدى ایشان پس از بعثت و دعوت، در جهت تمدّن سازى اسلام برشمرد. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) با اقبال مناسب مردم یثرب، نخستین اصول و پایه هاى تمدّن و مدنیّت جامعه اش را بر سعه صدر، حسن تفاهم، نفى استبداد، مهربانى و همزیستى انسان بنیان نهاد. نقش بى بدیل پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله) در پایه گذارى و اعتلاى تمدّن اسلامى، امرى قابل توجه و نیازمند تحقیق و بررسى مبسوط و عمیق ترى است. بدین روى، به نظر مى رسد این کار سترگ باید توسط اهل فن پى گیرى شود تا ابعاد گوناگون نقش آن بزرگوار به خوبى تبیین گردد.
پى نوشت ها
1ـ سیدحسین نصر، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، چ ششم، تهران، علمى و فرهنگى، 1384، ص 1.
2ـ آدام متز، تمدّن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ترجمه علیرضا ذکاوتى قراگزلو، چ دوم، تهران، امیرکبیر، 1364، ص 9.
3ـ زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1361، ج 2، ص 36.
4ـ لوئیس معلوف، المنجد، ترجمه محمّد بندر ریگى، تهران، ایران، 1374، ج 2، ص 1766.
5ـ محمّدرضا باطنى و دستیاران، فرهنگ معاصر، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر، 1376، ص 136.
6ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمه احمد آرام، چ هشتم، تهران، علمى و فرهنگى، 1381، ج 1، ص 5.
7ـ همو، درآمدى بر تاریخ تمدّن، ترجمه احمد بطحایى و خشایار دیهمى، چ دوم، تهران، آموزش انقلاب اسلامى، 1268، ص 256.
8ـ محمّد معین، فرهنگ فارسى، چ هشتم، تهران، امیرکبیر، 1371، ج 1، ص 1139.
9ـ جان برنال، علم در تاریخ، ترجمه اسدپور پیرانفر، تهران، امیرکبیر، 1345، ص 86.
10. City.
11. Civitas.
12 و 13ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج 1، ص 5.
14ـ همان، ج 1، ص 3 / همو، درآمدى بر تاریخ تمدّن، ص 256.
15ـ ساموئل هانتینگتون، نظریه برخورد تمدّن ها، ترجمه مجتبى امیرى، تهران، دفتر مطالعات سیاسىوبین المللى، 1374، ص 47.
16ـ هنرى لوکاس، تاریخ تمدّن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، آذرنگ، 1366، ج 1، ص 7 و 16.
17ـ على اکبر ولایتى، پویایى فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، چ دوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشى، 1382، ج 1، ص 30 به نقل از: موسوعة المورد، ج 3، ص 28.
18ـ ابن خلدون، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمّدپروین گنابادى، چ هشتم، تهران، علمى و فرهنگى، 1375، ج 1، ص 75ـ76.
19ـ محمّدتقى جعفرى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1359، ج 5، ص 161.
20ـ على اکبر ولایتى، پیشین، ج 1، ص 32.
21 و 22ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج 1، ص 3.
23ـ عزت اللّه رادمنش، کلیات عقاید ابن خلدون درباره فلسفه، تاریخ و تمدّن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1357، ص 17.
24ـ همان، ص 9ـ35.
25ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج 1، ص 66.
26ـ على اکبر ولایتى، پیشین، ج 1، ص 33ـ34.
27ـ سیدجعفر شهیدى، تاریخ تحلیلى اسلام، چ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1364، ص 43.
28ـ همان، ص 45.
29ـ جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، ج 1، ص 377.
30ـ محمّدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، چ چهارم، تهران، دانشگاه تهران، 1366، ص 234 به نقل از: ابن هشام، سیرة النبى، بیروت، دارالفکر، ج 2، ص 119ـ123.
31ـ سیدجعفر شهیدى، پیشین، ص 55.
32ـ محمّدابراهیم آیتى، پیشین، ص 235.
33ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، 1354، ج 4، ص 253.
34ـ جعفر سبحانى، پیشین، ج 1، ص 369.
35ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 3، ص 142ـ146 / مرتضى مطهّرى، سیره نبوى، قم، انتشارات اسلامى، ص 141.
36ـ مصطفى دلشاد تهرانى، سیره نبوى، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1373، دفتر سوم، ص 358، به نقل از: محمّدبن خالد البرقى، المحاسن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370 ق، ص 601 / شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، 1403، ج8، ص428.
37ـ همان، ص 386.
38ـ ر. ک. مرتضى فرید، راهنماى انسانیت (سیرى دیگر در نهج الفصاحه)، چ یازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1385، ص 601ـ604.
39ـ «بعثتُ لاتممّ مکارم الاخلاق»؛ «علیکم بمکارم الاخلاق فانّ ربّى بعثنى بها» (ملامهدى نراقى، علم اخلاق اسلامى (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوى، چ سوم، تهران، حکمت، 1366، ج 1، ص یک.)
40ـ محمّدعلى سادات، اخلاق اسلامى، چ ششم، تهران، سمت، 1368، ص 193ـ194.
41ـ مصطفى دلشاد تهرانى، پیشین، دفتر سوم، ص 173، به نقل از: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 1، ص 145 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1403، ج 16، ص 226.
42ـ همان، به نقل از: مصباح الشریعه، ترجمه حسن مصطفوى، تهران، قلم، 1363، ص 155 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 71، ص 423.
43ـ همان، ص 174، به نقل از: قاضى عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفى، بیروت، دارالکتب العربى، ج 1، ص 137.
44ـ طه حسین، آئینه اسلام، ترجمه محمّدابراهیم آیتى، چ سوم، تهران، شرکت سهامى انتشار، ص 65.
45ـ همان، ص 91.
46ـ جعفر سبحانى، پیشین، ج 2، ص 812.
47ـ جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، قم، دارالتبلیغ اسلامى، 1348، ص 77.
48ـ عزت اللّه رادمنش، پیشین، ص 179.
49ـ ر. ک. همان، ص 71ـ82.
50ـ احمد دیلمى و مسعود آذربایجانى، اخلاق اسلامى، چ شانزدهم، قم، معارف، 1382، ص 169ـ170، به نقل از: ر. ک. آبراهام مزلو، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1367.
51ـ مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، الزهراء، 1362، ص 272.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 110، ویژه نامه پیامبر اعظم
نویسنده : اکبر عروتى موفق
نظر شما