مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان؛ ضرورتها و راهبردها
مجله پیام زن اسفند 1375، شماره 60
نویسنده : عنایت اله یزدانی - اصفهان
36
«مقاله وارده»
مقدمه
یکی از مهمترین مسائل هر جامعه، رشد و توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن می باشد، که به لحاظ اهمیت و اعتبار خاصی که دارد، معمولاً در رأس دستور کار دولتها قرار می گیرد. جامعه انقلابی ایران نیز بخصوص با پایان یافتن جنگ تحمیلی، دوران سازندگی و رشد و شکوفایی و توسعه را آغاز نموده است. بدین لحاظ، تجهیز جامعه و افراد آن برای نیل به چنین وضعیتی یک ضرورت انکارناپذیر است.
همچنین از نظر اندیشمندان اجتماعی، توسعه هر جامعه ای متضمن یک سری مبانی، معیارها و عوال می باشد و در این میان، حضور فعالانه افراد در صحنه های مختلف جامعه و به اصطلاح مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان، از عوامل بسیار مهم و حیاتی در امر توسعه اجتماع به حساب می آید. در جامعه ما با توجه به باورهای اسلامی و ضرورتهای انقلابی و مطلوبیتهای اجتماعی، حضور مردم در تمامی صحنه ها و مشارکت آنان در ابعاد سیاسی و اجتماعی به عنوان یک عامل مهم در توسعه و سازندگی، مورد توجه بسیار است و در واقع یک وظیفه سیاسی و دینی همگانی است که کلیه اقشار جامعه اعم از مردان و زنان را شامل می شود. و در این راستا بخصوص مسأله مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان باید مورد بازنگری و بررسی دقیق قرار بگیرد تا زمینه های اساسی مشارکت فعّال نیمی از جمعیت جامعه در صحنه های مختلف اجتماع فراهم آید.
این مقاله سعی دارد با بهره گیری از منابع دینی و با استفاده از دیگر منابع و نظرات و دیدگاههای اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی به مطالعه و بررسی عوامل مؤثر در افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه بپردازد.
کلیات
اجتماع مجموعه ای از افراد انسانی است که با نظامات، سنن، آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده اند. افراد انسانی که جامعه را تشکیل می دهند دو جنس مرد و زن هستند، همانگونه که خداوند آدمی را به دو صورت مذکر و مؤنث خلق نمود و با قرار دادن نیازهای طرفین در آن دو، زمینه تشکیل خانواده و تشکّل اجتماعات را فراهم آورده است، از طرفی، دیگر اندیشمندان اجتماعی، انسان
را موجودی مدنی الطبع و به قول ارسطو حیوان سیاسی می دانند.(1) استاد مطهری در خصوص نظر اسلام در این باره می فرماید: از آیات کریمه قرآن استفاده می شود که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پی ریزی شده است. در سوره مبارکه حجرات می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم» در این آیه کریمه، ضمن یک دستور اخلاقی، به فلسفه اجتماعی آفرینش خاص انسان اشاره می کند. به این بیان که انسان به گونه ای آفریده شده که به صورت گروههای مختلف ملی و قبیله ای (اجتماعی) درآمده است.(2)
با چنین تصوری از انسان، جامعه شناسان قائلند که او باید در اجتماع خویش نقش یا نقشهایی را ایفا نماید. این نقش آفرینی در جامعه مورد توجه خاص مکتب انسان ساز اسلام بوده است و این مکتب انسان را موجودی دارای مسؤولیت نسبت به دیگران و جامعه معرفی می کند و از وظایف مسلمانان می داند. چنان که در حدیث آمده است: کلکم راع و کلکم
مسؤول عن رعیته.
آنچه که قابل توجه است، این است که نقش آفرینی و مسؤولیت پذیری انسان در جامعه تنها اختصاص به مردان ندارد بلکه، زنان هم در این راستا سهم قابل توجهی در اجتماع دارند. همانگونه که سیاق حدیثی که در بالا ذکر شد نیز مبین همین مسأله است، زیرا خطاب به همه مسلمانان است. حضرت امام خمینی(ره) در این خصوص می فرمایند: زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند.(3)
بنابراین، زنان به عنوان بخش مهمی از پیکر اجتماع، حامل بار سنگین مسؤولیتهای خانوادگی و اجتماعی هستند و دوشادوش مردان می توانند در صحنه های گوناگون حضور یابند. در هر جامعه ای یکی از فراگردهای مهم، مشارکت سیاسی و اجتماعی می باشد که آحاد مردم اعم از مرد و زن به عنوان عضو جامعه و نظام اجتماعی در آن سهیم هستند؛ زیرا یکی از عواملی که می تواند نقش مؤثری در فرایند توسعه و رشد یک کشور ایفا نماید، مشارکت عمومی است. به همین خاطر از نظر نظریه پردازان توسعه، مشارکت یکی از ارکان و عوامل مؤثر در رشد و توسعه در هر جامعه ای به حساب می آید.
مشارکت سیاسی و
اجتماعی (تبیین تئوریک)
ابتدا باید دید منظور از مشارکت سیاسی و اجتماعی چیست؟ مشارکت سیاسی و اجتماعی فرایندی است مبتنی بر حضور آگاهانه و فعال فرد به عنوان عضو جامعه و نظام، در صحنه های سیاسی و اجتماعی آن و ایفای نقش یا نقشهای اجتماعی محوله. همچنین در تبیین وضعیت مشارکت سیاسی و اجتماعی گفته اند: در یک فرهنگ سیاسی مشارکتی، اعضای اجتماع، درصدد می باشند که صریحا به سوی نظام، به عنوان کل و به سوی ساختهای سیاسی و اداری و روندها گرایش پیدا کنند.(4)
در فرایند مشارکت سیاسی و اجتماعی اش عواملی چند مؤثر هستند که از جمله می توان به میزان سواد و آگاهی مردم، سن، جمعیت، تنوع ساختاری تحرک و تجهیز اجتماعی، رشد اقتصادی، مطلوبیتهای ملی، وحدت ملی، اطلاعات آموزش و ارتباطات اشاره نمود.(5)
آنچه مسلم است، از آنجا که تقریبا نیمی از جمعیت اجتماعات را زنان تشکیل می دهند، نیمی از مسؤولیت مشارکت سیاسی و اجتماعی هر جامعه ای بر دوش زنان است. که ضرورت می یابد ضمن ایفای نقشهای خانوادگی یعنی همسرداری، تربیت فرزندان و خانه داری در جامعه خویش نیز
حضوری فعال و مؤثر داشته باشند. و در نتیجه از این رهگذر می توانند نقش مهمی در رهیافت توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایفا نمایند.
سابقه تاریخی
مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، سابقه طولانی دارد، چنانکه کرارا در تاریخ اسلام به مواردی برمی خوریم که زنان بزرگی چون خدیجه کبری(س)، فاطمه(س) دختر گرامی پیامبر(ص) و زینب دختر گرامی حضرت علی(ع) و دیگر بانوان مسلمان با مشارکت فعال در صحنه هایی که ضرورت می یافت، از طریق خطابه، مبارزه و حمایت از مقام رسالت و امامت و ولایت، نقشهای مؤثری ایفاء می کردند.
اما در دوره های اخیر، بسیاری از صاحب نظران، سابقه جنبش و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را از دوران انقلاب فرانسه به بعد می دانند و ضرورت مشارکت زنان از این دوران به بعد است که شدیدا مورد توجه نویسندگان و صاحب نظران قرار می گیرد. چنانچه المپ دوگوژ، نویسنده فرانسوی در 1168 (1789) در اعلامیه حقوق زن و شهروند اعلام داشت: همچنان که زنان حق دارند که بالای چوبه دار بروند به همین سان حق دارند که بالای سکوی خطابه بروند.(6)
در ایران سابقه تغییر نگرش به وضعیت سنتی زنان به اواخر قرن نوزدهم و بخصوص انقلاب مشروطیت برمی گردد. متأسفانه تا آن دوران فرهنگ مردسالاری حاکم بر جامعه سنتی ایران دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به زنان داشت و مجال فعالیت سیاسی و اجتماعی را به آنان نمی داد. نویسنده کتاب جامعه شناسی سیاسی، رویکردهایی چون تقیّد به سنتها و آداب و رسوم جامعه مردسالار، محدودیت فعالیت زنان به خانه داری و شوهرداری را از عوامل کارآمد در وضعیت سنتی و غیر سیاسی زنان در جامعه سنتی ایران معرفی می کند.(7)
ضرورتها
در فرایند مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان توجه معقول به چند عامل مهم ضروری می باشد:
الف ـ زنان نسبت به مقام، موقعیت و شؤون اجتماعی خود آگاهی پیدا می کنند زیرا مسأله شناخت خود و موقعیت خویش در مکتب اسلام مورد عنایت خاصی است، به گونه ای که خودشناسی زیربنای تمامی شناختها می باشد. استاد مطهری در این خصوص می نویسد: خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند. بداند که او آزاد، مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است. همان طور که قرآن می فرماید: «هو الذی انشأکم من الارض و استعمرکم فیها» (هود، 61)، او است آنکه شما را از زمین بیافرید و عمران و آبادی آن را از شما خواست.(8)
ب ـ برای خود در نظام سیاسی و اجتماعی، جامعه نقش قائل بوده و خود را عضو فعال جامعه تلقی نمایند. ماکس وبر در این خصوص می نویسد: روابط اجتماعی زمانی خصلت جماعتی پیدا می کند که جهتگیری رفتار اجتماعی بر احساس همبستگی شرکت کنندگان استوار باشد.(9)
ج ـ جنبش و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان وقتی به معنای واقعی کلمه ظاهر می شود که خودجوش، رقابت آمیز، گروهی، سازمان یافته و مبتنی بر مطلوبیتهای مناسب و خاص زنان باشد.(10)
د ـ زنان نسبت به اجتماع بر حسب وظیفه، احساس مسؤولیت نمایند. چنانچه حدیثی که ذکر آن رفت، به این مسأله اشاره داشت (کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته).
ه··· ـ شرایط لازم برای حضور آگاهانه و فعال در صحنه های مختلف اجتماعی را کسب نمایند.
با توجه به مقدمات فوق، برای افزایش میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان باید به مجموعه ای از عوامل و مسائل توجه داشت تا
زنان بتوانند از آن رهگذر، حضوری مستمر و مؤثر در جامعه داشته و در فرایند رشد و توسعه کشور نقش آفرین باشند. به همین منظور به بحث پیرامون این عوامل و عناصر می پردازیم.
عوامل مؤثر در
افزایش مشارکت زنان
1ـ مسأله مهم و قابل توجه در فراگرد مشارکت سیاسی و اجتماعی، جامعه پذیری سیاسی است. جامعه پذیری سیاسی فرایند مستمر یادگیری است که به موجب آن، افراد ضمن آشنا شدن با نظام سیاسی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات به وظایف حقوق و نقشهای خویش در جامعه پی می برند.(11)
این فرایند، زنان را با شیوه های پذیرفته شده و تأیید شده زندگی سازمان یافته اجتماعی، سازگار می کند و همچنین استعدادها، مطلوبیتهای اجتماعی ضروری و خصوصا نقشهای اجتماعی را که زنان باید در جامعه ایفا کنند به آنان می آموزد و در نتیجه آنان را مهیای حضور در میدانهای مختلف اجتماعی می کند.
2ـ آموزش، مهمترین رکن مشارکت سیاسی و اجتماعی و نهایتا توسعه یک جامعه می باشد. کلیدی ترین عنصر در توسعه یک جامعه، مردم آن جامعه یعنی مردان و زنان آن هستند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارتهای گوناگون برخوردار باشند.
همچنان که «امیل دورکیم» اظهار می دارد: آموزش، فرایندی است که زن از طریق آن شیوه هایی را می آموزد که در اجتماع یا گروه، در زمینه های سیاسی، اجتماعی و فکری دارای کارکردهایی هستند.(12) آموزش چگونگی مشارکت و آگاهیهای لازم برای زنان به وسیله رسانه های مطبوعاتی، صوتی، تصویری و سازمانها، نهادهای گوناگون و در عین حال متناسب با شرایط، استعدادها و انگیزه های خاص آنان باید انجام پذیرد. به خصوص آموزشهای لازم اجتماعی باید از طریق آموزش و پرورش و آموزش عالی در قالب متون درسی و واحدهای درسی انجام پذیرد تا زنان جامعه از همان دوران تحصیل، پیش درآمدهای مورد نیاز برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را کسب نمایند.
3ـ شخصیت زنان از طرف جامعه، دولت و دیگر سازمانهای اجتماعی مورد توجه منطقی و معقول قرار گیرد و به آنها اهمیت داده شود تا صاحب شخصیت، فکر و خلاقیت شوند. اگر زنان به تناسب امکاناتی که فضای فکری جامعه، نظام آموزشی فرهنگ سیاسی، فرهنگ خانواده و برنامه ریزی عمومی که در اختیار آنها می گذارد به کشف استعدادها، ارتقاء اعتماد به نفس، تفکر و عادت به فکر کردن و اعتلای شخصیت خود بپردازند، طبیعی است که زمینه های مناسبتری برای مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان فراهم خواهد آمد.
یکی از صاحب نظران در بحث از اصول توسعه سیاسی در همین راستا، فردگرایی مثبت را مطرح نموده و اظهار می دارد: اگر افراد دارای خلاقیت، اعتماد به نفس و تفکر شوند، جامعه ای که از این نوع انسانها تشکیل می شود، جامعه ای آگاه تر، فکورتر و متکی تر به خود خواهد بود و توسعه سیاسی زمانی میسر است که افراد (مرد و زن) یک جامعه به عنوان مهمترین واحد آن از درجه فکری، آگاهی، تشخّص و اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشند.(13)
البته باید توجه داشت که برای اینکه زنان در جامعه از شخصیت مثبت اجتماعی برخوردار شوند، لازم است که نهادها و محیطهایی مثل خانواده، گروه هم بازیها، گروه هم کلاسیها و همکاران شرایط و زمینه های لازم برای رشد شخصیت اجتماعی زنان را داشته باشند.
4ـ زمینه های استحکام بخشیدن به هویت عمومی زنان فراهم آید. اصولاً در هر جامعه ای اگر هویت عمومی آن جامعه بسیار مستحکم و قوی باشد، زن و مرد آن با علاقه به کار و فعالیت در اجتماع می پردازند. به خصوص در میان زنان پایداری هویت عمومی به آنان فرصت لازم برای حضور در اجتماع و مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی فراهم می آید و در نتیجه علاقه و گرایش زنان به فعالیتهای اجتماعی افزایش می یابد.
5ـ زمینه های ایجاد علاقه به جامعه و به دنبال آن قانون پذیری در میان زنان ایجاد شود. لازمه چنین وضعیتی، داشتن چند شرط است که اهم آن عبارتند از:
الف ـ نگرش آینده نگری بر علاقه به سرنوشت آینده جامعه در زنان به وجود آید.
ب ـ هدف از زندگی هم از نظر ذهنیتها و هم از نظر عینی برای زنان روشن شود.
ج ـ تبلیغات و اقدامات ضروری برای تقویت علاقمندی زنان به جامعه از طریق رسانه های نوشتاری و صوتی و تصویری به عمل آید.
د ـ تعالیم دینی در این زمینه آموزش داده شود.
ه··· ـ از مکانیسمهای تشویقی در راستای افزایش علاقه زنان به جامعه نیز استفاده شود.
بنابراین اگر در جامعه مطلوبیتهای فوق الاشعار، به مرحله اجرا درآیند اندیشه های اجتماعی زنان قوت می گیرد و در نتیجه حضور خود در اجتماع را به عنوان یک وظیفه اجتماعی تلقی می نمایند.
6ـ مسأله مهم دیگر، این است که امکانات، شرایط و زمینه های لازم برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان در قالب تشکیلات سالم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مثل احزاب سیاسی و سازمانهای فرهنگی، رقابتهای انتخاباتی و وسایل و امکانات گسترش، فعالیتهای ورزشی بانوان در ابعاد داخلی و خارجی و مسابقات فراهم آید تا روحیه جمعی زنان تقویت گردد.
همچنین ایجاد فرصتهای مناسب برای حضور بانوان در صحنه های مختلف علمی و عملی مثل دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی، کارخانه ها و سایر کارها و فعالیتهای اجتماعی متناسب با وضعیت روحی و جسمی آنها، می تواند انگیزه های لازم برای افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را تجهیز نماید.
7ـ با توجه به اینکه جامعه ما یک جامعه دینی است و سیاستگذاریها، تدابیر و خط مشیها مبتنی بر مکتب انسان ساز اسلام است، استفاده از تعالیم، مبانی و اعتقادات ارزشها و اصول دینی به منظور ارائه باورهای صحیح در راستای فعالیت زنان در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، می تواند در افزایش مشارکت زنان در جامعه مؤثر واقع شود. برای این منظور استفاده از پایگاه مسجد، موعظه علما و روحانیون، گنجاندن مطالبی در کتابهای درسی آموزش عمومی، اختصاص واحدهای درسی در دانشگاه، بهره گیری از تلویزیون و رادیو و افزایش آگاهیهای دینی نهاد خانواده ضرورت فراوان دارد.
8ـ تلاش در جهت زدودن باورهای منفی و غلط که از زن موجودی یک بعدی، غیر اجتماعی و محصور در چهاردیواری خانه می سازد. متأسفانه یک سری نگرشهای سنتی و بی پایه و اساس در قالب شعر و ادبیات، باورهای دینی و فرهنگی و ذهنیتهای مردم وجود دارد که زن را ضمن اینکه پایین تر از مرد معرفی می کند، او را موجودی می داند که توانمندی لازم برای انجام فعالیتهای اجتماعی و قبول مسؤولیتها را ندارد.
بنابراین با چنین وضعیتی، مسأله مقابله با این باورهای غیر
منطقی و غلط بی پایه و اساس و رفع آنها از برخی باورهای دینی، ادبیات و فرهنگ جامعه به منظور ایجاد فضای مناسب و مساعد برای مشارکت زنان در جامعه، یک امر بسیار مهم و حیاتی به شمار می آید.
9ـ بسیج اجتماعی زنان. یکی از مهمترین اقدامات برای افزایش میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه، بسیج اجتماعی آنان است. از نظر کارل دویچ، بسیج اجتماعی، روندی است که در آن مجموعه های عمده تعهدات اجتماعی، اقتصادی و روانی کهنه ریشه کن شده تا زنان آمادگی پذیرفتن الگوهای جدید رفتاری و اجتماع گرایی را پیدا نمایند.(14)
نتیجه گیری
آنچه گذشت مبین این است که در صورتی که اولاً زنان جامعه از خودآگاهی اجتماعی، شناخت نقش و مسؤولیت خویش، ایجاد زمینه های مشارکت خودجوش و دیگر شرایط لازم برخوردار گردند، و ثانیا با فرایند جامعه پذیری سیاسی زنان، آموزش آگاهیهای ضروری و مبنائی سیاسی و اجتماعی، توجه به شخصیت آنها، استحکام و تقویت هویت عمومی زنان، افزایش علاقمندی آنان به جامعه و قانون پذیری، ایجاد امکانات و شرایط لازم، استفاده از تعالیم و باورهای دینی، زدودن باورهای منفی و غلط نسبت به زنان و بسیج اجتماعی آنان، می توان انتظار داشت که میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه افزایش یابد.
البته باید توجه داشت آنچه که در مؤثر واقع شدن این اوامر برای افزایش و گسترش مشارکت زنان در جامعه اهمیت دارد این است که ضرورت حضور فعالانه و مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان در فرهنگ عمومی جامعه وارد شود و در قالب یک باور فرهنگی درآید و از طرف دیگر زمینه های انحرافات، باورهای غلط و منفی، برداشتهای شخصی و سلیقه ای نسبت به فرایند مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در اجتماع از بین برود و این مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه نهادینه شود.
بنابراین اگر در سایه این عوامل، میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه افزایش یافت، با توجه به اینکه بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی از جمله ساموئل هانتیگتن یکی از لوازم توسعه جامعه را مشارکت سیاسی و اجتماعی افراد جامعه می دانند،(15) پس می توان نتیجه گرفت که افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان به مفهوم افزایش سهم آنها در فراگرد توسعه جامعه است.
منابع
1ـ فاستر، مایکل ب، خداوندان اندیشه سیاسی، ج1، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1373)، ص358.
2ـ مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، (قم، انتشارات صدرا، 1364)، ص6.
3ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، (تهران، امیرکبیر، 1363)، ص27.
4ـ پالمر مونتی و لاری اشترن، نگرشی جدید به علم سیاست، ترجمه منوچهر شجاعی، (تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1371)، ص103 و 102.
5ـ رجوع شود به کتاب نوسازی و دگرگونی سیاسی، حسین سیف زاده و توسعه سیاسی و تحول اداری، عبدالعلی قوام.
6ـ بشیریه، حسین، جامعه شناسی سیاسی، (تهران، نشر نی، 1374)، ص290.
7ـ منبع پیشین، ص291.
8ـ مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، (قم، صدرا، 1364)، ص264.
9ـ وبر، ماکس، مفاهیم امامی جامعه شناسی، ترجمه احمد صدارتی، (تهران، نشر مرکز، 1368)، ص109.
10ـ بشیریه، حسین، همان کتاب، ص289.
11ـ قوام، عبدالعلی، توسعه سیاسی و تحول اداری، (تهران: فومس، 1371)، ص74.
12ـ ریتزر، جورج، نظریه های جامعه شناسی، ترجمه احمدرضا غروی زاد، (تهران، ماجد، 1373)، ص96.
13ـ سریع القلم، محمود، مقاله اصول ثابت توسعه سیاسی، مجله سیاسی و اقتصادی.
14ـ سیف زاده، حسین، نوسازی و دگرگونی سیاسی، (تهران: انتشارات سفیر، 1369)، ص110.
15ـ هانتیگتن، ساموئل، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، (تهران، نشر علم، 1370)، ص57.
نظر شما