آستان حسینی در گذر تاریخ
مجله فرهنگ زیارت فروردین ماه سال 1390 شماره 9
سه روز از هنگام شهادت امام حسین (ع) و یارانش گذشته بود و لشکر اموی از آن جا به کوفه رفته بود. با این وجود از بیم جاسوس های عبیدالله زیاد کسی جرأت نمی کرد پیکرهای این پاکان را که بر خاک کربلا افتاده بود، دفن کند و برای آنان مقبره ای بسازد. طوایفی از قبیله بنی اسد که عده ای از مردان آنان همچون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه جزو این شهیدان بودند، در منطقه «غاضریه» نزدیک کربلا زندگی می کردند. اینها اگرچه دوستدار اهل بیت رسول اکرم (ص) به شمار می آمدند، ولی چون از کارگزاران اموی هراس داشتند، جرأت دفن بدن های پاک را نداشتند، تا این که گروهی از بانوان قبیله، عزم خود را جزم نمودند و برای دفن شهدا بسیج شدند. آنان به ملامت مردان خویش نیز پرداختند که چرا اجازه می دهید پیکر این عزیزان زیر آفتاب پرحرارت نینوا بماند؟! وقتی مردان قوم، این شهامت و عزم راسخ زنان خویش را دیدند، خون غیرت در رگهایشان به جوشش درآمد و تصمیم به دفن شهیدان گرفتند؛ اما چون شناسایی پیکرها برایشان دشوار بود، در حاله ای از حزن، حیرت و تردید، لحظه شماری می کردند که ناگهان دیدند امام سجاد به صورت شگفت انگیزی از کوفه تا کربلا را طی الارض کرده و برای راهنمایی و کمک به آنان، در آن سرزمین پاک حضور یافته است. حضرت علی بن الحسین (ع) خطاب به بدن پدر چنین فرمود:
«طوبی لِاَرض تَضَمَّنَت جَسَدک الظاهِر»؛ خوشا به حال زمینی که پیکر پاک تو را در خود جای داده است.
و بر روی مرقد پدرش نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشاناً غریباً»[1]
در روایت دیگری آمده است: امام حسین (ع) را پس از آن که بر پیکرش نماز خواندند، در جایی که اکنون مرقد اوست، به خاک سپردند و فرزندش حضرت علی اکبر (ع) را جایی نزدیک پای حضرت دفن کردند. برای شهدای دیگر از اهل بیت و یاران امام، جایی نزدیک مرقد حضرت قبری حفر کرده و همه را در آن جا به خاک سپردند. حضرت عباس (ع) در همان جایی که به شهادت رسیده بود، یعنی بر سر راه غاضریه به خاک سپرده شد. در منابع تاریخی آمده است که وقتی امام سجاد (ع) مقداری از خاک کربلا را کنار زد، قبری ظاهر شد و امام بدون کمک بنی اسد، پدر را در آن نهاد.[2]
اگرچه بنی اسد در برجسته نمودن مرقد امام حسین (ع) و صیانت از آن در برابر امویان پیش قدم شدند، ولی آن قبر مطهر فاقد هرگونه سایبانی بود. عبیدالله بن حرّ جعفی، یکی از کوفیانی که به ندای کمک خواهی امام حسین (ع) جواب منفی داد، با حالتی از ندامت و تأسف بر این که چرا به ندای امام عصر خود لبیک نگفته، در مقابل مرقد امام حسین (ع) ایستاد و قصیده معروف خود را سرود.[3]
چون اهل بیت امام حسین (ع) از سرزمین شام به عراق بازگشتند، به زیارت مزار حسین بن علی (ع) و شهدای کربلا مشرف شدند. همچنین جابربن عبدالله انصاری به همراه عطیه کوفی برای زیارت آن بارگاه پاک توانستند در اولین اربعین حسینی سال ۶١ بر مزار آن امام حاضر شوند. عطیه می گوید همراه جابر به کربلا رفتیم. چون به آن حوالی رسیدیم، جابر به ساحل فرات رفت و غسل کرد و دو جامه بر تن کرد. کیسه ای گشود و عطری از آن بیرون آورد و خود را با آن معطر ساخت. با هرگامی که برمی داشت، ذکر می گفت. آن گاه دست خویش را بر روی قبر امام گذاشت و از شدت ماتم و حزن بیهوش بر زمین افتاد. اهل بیت امام نیز سوگواری مفصلی نمودند.[4]
گروهی از توابین به رهبری سلیمان بن صُرد خزاعی در آغار ربیع الاول سال ۶۵ هجری برای زیارت مرقد حسینی به کربلا آمدند و بعد از ناله و زاری و عزاداری، سوگند یاد کردند که انتقام خون آن حضرت را از امویان خواهند گرفت. این اجتماع چهارهزار نفری، اولین حرکت عظیم مذهبی - سیاسی در کنار مرقد سیدالشهدا بود و قبور شهدا در آن زمان، هنوز سایه بان نداشت.
در سال ۶۶ هجری، مختار بن ابوعبید ثقفی که به کمک موالیان برای خون خواهی شهیدان کربلا علیه امویان قیام کرد، پس از سرکوبی آنان و مجازات قاتلان حادثه خونین عاشورا دستور داد بنایی بر مرقد حسین بن علی (ع) بسازند که گنبدی از گچ و آجر بود و در کنارش مسجدی ساخت. با گذشت زمان، در اطرافش بازار و خانه های محکمی شکل گرفت. این آستانه دارای دو درب در جهت شرقی و غربی بود. [5] [6]
از توصیه های امام باقر و امام صادق (ع) چنین برمی آید که با وجود اختناق بنی امیه و بنی عباس، شیعیان با تحمل سختی ها بارگاه حسینی را زیارت می کردند. در این روایات، برای زیارت مرقد امام حسین (ع) آثار و برکات بسیاری شمرده شده؛ چرا که بار گناهان را کم می کند و راه را برای رفتن به بهشت همواره می سازد. این زیارت معادل عمره و زیارت مرقد رسول اکرم (ص) و آزادی برده است. غم ها را می زداید؛ عمر را افزایش می دهد؛ روزی را افزون می سازد؛ حاجات را برآورده می نماید و زائر حسینی مورد شفاعت قرار می گیرد و رسول اکرم (ص)، ائمه و فرشتگان برایش دعا می کنند. [7]
امام صادق (ع) فرموده اند: هرگاه به سوی حائر آمدی، از پل عبور کن و در فرات غسل نما و در غاضریه قدم بگذار. نیز تأکید کرده اند: هرگاه خواستی در کربلا به زیارت قبر حسین (ع) بروی، بیرون قبله بایست و به سوی مرقد بنگر؛ آن گاه وارد روضه شو و در برابر آن، مقابل سر حضرت بایست و هنگام خروج از دری که پایین پای علی بن الحسین (علی اکبر) قرار دارد، خارج شو؛ سپس به مرقد شهیدان روی آورده، آن گاه به سوی مرقد ابوالفضل (ع) برو و روبه روی باب السقیفه (بنای سقف دار) توقف کن و سلام کن. [8]
از این روایت برمی آید که مرقد امام در اواخر دوران بنی امیه، دارای سقف و بنایی بوده و درخت سدری بر آن سایه می افکنده و در جوار آن تربت پاک، مسجدی وجود داشته است. در زمان ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسی، فرصت برای زیارت مرقد امام حسین (ع) بهتر فراهم گردید و آبادی و عمران آن حرم شریف نیز آغاز شد.[9]
وقتی منصور عباسی به خلافت رسید و مرکز حکومت را به عراق انتقال داد، جلوه بارگاه کربلا برایش قابل تحمل نبود؛ زیرا انبوه جمعیت مشتاق برای زیارت به سوی آن می شتافتند و به برکت این بارگاه، علیه حکام جور و ستم قیام می کردند. منصور می دید که شکل گیری حرکت های سادات حسنی و حسینی و انقلاب های شیعیان که آسایش را از او گرفته، بی تأثیر از بوستان حسینی نیست؛ پس ضمن سرکوبی این نهضت ها و اعتراض ها، در سال ١۴۵ هجری به حرم مطهر حسینی یورش برد،[10] اما به دلیل مقاومت مردم، موفق به تخریب بنا نشد. ولی وقتی هارون الرشید به سال 170 هجری روی کار آمد، به دستور او آستانه حسینی که توسط مختار ساخته شده بود، خراب گردید و قبر مطهر را شخم زدند و درخت سدره را که بنی اسد برای علامت قبر و سایبان و هدایت زائرین کاشته بودند، قطع کرد. در سال ١٩٨ هجری که مأمون زمام امور را به دست گرفت، برخلاف روش پدر در جهت جلب رضایت و محبت شیعیان و برخی سیاست های مصلحت جویانه، تصمیم گرفت که امام رضا (ع) را به ولایت عهدی خود تعیین کند. در شرایط جدید، شیعیان فرصت به دست آمده را غنیمت شمردند و آستانه مجلل و باشکوهی بر مزار ابی عبدالله بنا کردند. آنان تمام خرابی ها را بازسازی کردند و راه کربلا برای زائران مشتاق گشوده شد و سیل مهاجرت ها به سوی این سرزمین سرازیر گردید.
از سال ٢٣٠ هجری و در زمان امامت امام هادی (ع)، شوق مسلمانان شیعه برای زیارت مرقد حسینی روزافزون و باشکوه بوده و این امر رعب و هراس را در دل فرمانروایان عباسی همچون معتصم (برادر مأمون)، واثق و متوکل عباسی افکنده بود.
ابوهاشم جعفری می گوید: من و محمد بن حمزه به خدمت امام هادی (ع) رسیدیم تا از آن بزرگوار که بیمار بودند، عیادت کنیم؛ حضرت به ما فرمود:
«وَجَهُوا قوماً الی الحائر مِن مالی»؛ یعنی گروهی را روانه حائر حسینی کنید و هزینه سفرشان را از دارایی من بپردازید. وقتی از منزل حضرت بیرون آمدیم، ابن حمزه به من گفت: حضرت هادی ما را به سوی حائر می فرستد و حال آن که خود به منزله کسی است که در کربلا دفن گردیده است! ابوهاشم می گوید: من به نزد حضرت هادی (ع) بازگشتم و این گفته محمد بن حمزه را برای امام نقل کردم؛ امام فرمود:
«لَیس هُوَ هکذا، انّ لله مواضع یحبّ اَن یعبد فیها و حائر الحسین من تلک المواضع»؛ نه این گونه نمی باشد، به درستی برای خداوند مواضعی است که دوست دارد در این مکان ها عبادت شود و حائر حسین از آن جاهاست.[11]
پس از مرگ واثق عباسی، برادرش متوکل روی کار آمد که چهارده سال حکومت کرد. او در عیاشی، شرب خمر و فساد شهرت یافت. در عصر او آثار انحلال امپراتوری عباسی آشکار گردید. چراغ معرفت، دانش و اندیشه رو به خاموشی رفت و علویان زیر شدیدترین فشارها قرار گرفتند. او در دومین سال فرمانروایی خود و به سال ٢٣٣ هجری دستور داد تا بارگاه امام حسین (ع) و تمام منازل و خانه های کربلا را ویران و در زمین های آن جا زراعت کنند. مأمورانش زمین کربلا را شخم زدند و بر آن، آب جاری ساختند؛ ولی آب در اطراف مرقد به گردش درآمد و مرقد را فرا نگرفت. او گروهی از کارگزاران خویش را گرداگرد مزار حسینی گماشت تا زائران را از زیارت آن بارگاه نورانی بازدارند. به دستور او عده ای نیروی مسلح در تعقیب زائران بودند؛ با این حال شیعیان در نینوا اجتماع کردند و به سوی کربلا روان شدند. نگهبانان درصدد سرکوبی ایشان برآمدند، اما آنان مقاومت کردند و گفتند اگر همه ما را بکشید، هر کدام که باقی باشیم، به زیارت بارگاه حسینی می رویم. سرانجام با دلایل منطقی او را قانع کردند که از این رفتار مذموم دست بردارد. وقتی فرمانده سپاه او که در کربلا مستقر بود، این نکات را در نامه ای به متوکل گزارش داد، او تسلیم شد و دست از آزار زائرین و تخریب بناهای کربلا برداشت، اما بار دیگر در سال ٢٣٧ هجری دستور ویرانی و جلوگیری از زیارت علاقه مندان را داد؛ به همین سبب دل ها جریحه دار گردید و مردم در اماکن عمومی، مساجد و محافل دینی، معابر و بازارها متوکل را لعن و نفرین می کردند و شعرا در هجو و توبیخ او شعرها سرودند، اما متوکل همچنان به جسارت و اهانت های خود ادامه داد و در سال ٢۴٧ فرمان تخریب آستان حسینی و ممانعت شدید از زیارت مردم را داد.
متوکل از این می هراسید که مرقد امام حسین (ع) به پایگاهی علیه فساد و خلاف کاری ها و جنایات او تبدیل گردد و حماسه عظیم کربلا الهام بخش قیام های فراگیر علیه بساط عباسیان شود؛ اما دوستداران سرور و سالار شهیدان در هیچ شرایطی از زیارت آن حضرت و اهتمام به عمران و آبادانی آستان حسینی بازنایستادند؛ حتی نقل شده است که متوکل هفده بار قبر حضرت را ویران و زائران را به قتل و حبس و شکنجه تهدید کرد، ولی با همه این جنایات نتوانست از سیل زائران جلوگیری کند. مردم انواع شکنجه ها را تحمل می کردند، ولی دست از زیارت برنمی داشتند. در یکی از سروده هایی که آن را بر سر منابر و در محافل مذهبی می خواندند، آمده بود:
اگر بنی امیه به ناحق و از روی ستم فرزند دختر پیامبرشان را کشتند، اینک افرادی از دودمان بنی هاشم جنایتی دیگر مرتکب شده اند و مرقد آن حضرت را به ویرانه ای تبدیل کرده اند. گویی عباسیان متأسفند که چرا در ماجرای کربلا برای همکاری با جنایات بنی امیه حضور نداشته اند و اینک با تهاجم به تربت حسینی، از آن جفاکاران پیروی می کنند.[12]
دیری نگذشت که متوکل به هلاکت رسید و پسرش «منتصر» که پدر را کشته بود و به خاندان عترت علاقه داشت، روی کار آمد. منتصر با علویان رفتاری نیکو پیش گرفت و به حمایت از آنان برخاست و با کمک های مالی، ایشان را تقویت می کرد. در سال های نخستین حکومت خود، بارگاه امام حسین (ع) را بازسازی کرد و به حال اول بازگرداند و زمینه های زیارت آن تربت پاک را فراهم ساخت در این زمان آستانه حسینی شکوه و جلال ویژه ای یافت و مناره بلندی در کنارش ساخته شد که با نورافشانی آن، زائرین در شب، از دور راه را بازمی یافتند و به سوی حرم حسینی هدایت می شدند. شیعیان و بنی طالب فرصت را غنیمت شمرده و به سوی کربلا سرازیر شدند. سید ابراهیم مجاب، فرزند سید محمد عابد، فرزند امام کاظم (ع) که مرقدش در زاویه شمال غربی رواقی قرار دارد و در حرم مطهر حسینی به نام خود اوست، در زمان منتصر به کربلا هجرت کرد و این شهر را وطن خویش قرار داد.
با مرگ منتصر، پسر دیگر موکل یعنی محمد به خلافت رسید. او نیز هرگز شیوه ننگین پدر را دنبال نکرد. با مردم به درستی رفتار کرد و به علویان احترام می گذاشت و در حقشان نیکی می نمود و درصدد بود تا کدورت های پیشین را برطرف کند. مرقد امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا را تعمیر کرد و دستور داد تا مردم مانند گذشته به کربلا بروند. بنایی منتصر بر مرقد امام احداث کرده بود، در سال ٢٧٣ هجری رو به ویرانی نهاد. از این روی در حدود سال ٢٨٠ «داعی الصغیر» فرمانروای طبرستان و از نوادگان زید بن علی (ع) اقدام به تجدید آن بنا نمود و بر رونق و شکوه آن افزود. در همین روزگار یکی دیگر از زمامداران علوی، گنبدی بر روی قبر بنا کرد که دو درب داشت و اطراف آن دو سقف احداث کرد و دیواری به گرد آن کشید.[13]
بارگاه حسینی از قرن چهارم تا سقوط بنی عباس
از سال ٣٢٠ هجری آل بویه اقتداری به دست آوردند و بر خلفای عباسی شوریدند و سلسله ای آل بویه را پایه گذاری کردند که در نشر و گسترش تشیع و احیای فرهنگ اهل بیت و برگزاری آداب و رسوم دین براساس اعتقادات شیعیان، اهتمام چشم گیری از خود نشان دادند. یکی از فرمانروایان این تشکیلات «فناخسرو عضدالدوله» نام دارد که از سال ٣٣٨ هجری زمام امور را به دست گرفت. او تلاش کرد تا عتبات عالیات عراق و سایر اماکن زیارتی که در قلمرو این حاکمان قرار داشت، مورد توجه قرار گیرد. اگرچه سفرهای زیارتی شیعیان به اماکن متبرکه، متداول و معمول بود، اما از اواخر قرن چهارم هجری، یکی از علمای بغداد که «ابومحمد حسن بن علی بربهاری» نام داشت و ریاست حنبلیان این شهر را عهده دار بود، آرا و عقاید ویژه ای را مطرح ساخت و پیروان خود را وادار کرد که هر کس با این افکار مخالفت ورزید، به شدت با او برخورد کنند. از کارهای بربهاری این بود که نوحه گری و مرثیه خوانی بر امام حسین (ع) و زیارت مرقد آن امام مظلوم را منع کرد.
اگرچه فتنه بربهاری رفته رفته تا حدودی فروکش کرد و خودش در ٣٢٩ هجری مرد، اما بعدها کسان دیگری از عقاید او پیروی کردند و با زیارت قبور ائمه به ویژه بارگاه امام حسین (ع) به مخالفت برخاستند و برای زائرین مشکلاتی فراهم کردند. با چیره گردیدن آل بویه و اقتدار عضدالدوله، این دشواری ها از میان رفت و چون حاکمان این سلسله، خود به زیارت می رفتند، سنت مزبور آسان تر و رایج تر گردید. عضدالدوله خود به کربلا می رفت و در این سفرها به زائرین احسان می نمود. در سال ٣٧١ هجری که او توقفی در جوار آستان حسینی داشت، عطاهای فراوانی میان مجاورین آن حرم توزیع کرد و مبالغ قابل توجهی در صندوق مطهر آن حضرت قرار داد تا میان علویان و سادات تقسیم شود.[14]
عضدالدوله در سال ٣٧١ بنایی را که دارای رواق های متعدد بود، بر مرقد امام بنا کرد. این ساختمان عبارت بود از چهار رواق هماهنگ در چهار طرف حرم مطهر و صحن شش گوشه. بر روی مرقد نیز گنبدی باشکوه استوار گردید. داخل حرم با قندیل های طلا برای روشنایی تزئین گردید و دیوارهای حرم و رواق ها را با چوب ساج و آیینه های بزرگ پوشاندند. صندوقی از چوب ساج منبت کاری بر قبر مطهر قرار داشت و نهر آب تا برابر آستان حسینی و اطراف صحن می آمد که آثارش تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری در کربلا باقی بود. عضدالدوله سفر شیعیان را به کربلا تشویق کرد و اطراف آستان، خانه های بسیاری ساخت و بین مهاجرین و ساکنین حائر حسینی تقسیم کرد؛ ماهانه و موقوفات قابل توجهی برای مجاورین و خدمه آستان امام حسین (ع) مقرر کرد؛ بازار بزرگ سرپوشیده ای بین آستان حسینی و بارگاه حضرت ابوالفضل (ع) بنا کرد که تا عصر حاضر این بازار به صورت وقف در تصرف ذریه وی باقی است. عضدالدوله در ضلع شرقی صحن شریف برای خود خانه ای بنا کرد که یک دربش مستقیماً به صحن حسینی و درب دومش به بازاری که خود ساخته بود، باز می شد و همه ساله که به زیارت کربلا می رفت، در آن منزل سکونت می گزید. این منزل توسط ذریه اش «ملا محمدکاظم طالقانی» وقف گشت. سپس شیخ محمدجعفر، فرزند این عالم، آن را به مرکز فراگیری علوم دینی تبدیل کرد. برای مصون گردیدن کربلا از تعرض دشمنان، عضدالدوله دیوار بلندی دور شهر کشید که به استحکامات دفاعی و نظامی مجهز شده بود.
در عصر آل بویه، به ویژه در دوران عضدالدوله کربلا راه ترقی و توسعه را پیمود و امکانات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن شکوفا گردید؛ بازرگانی آن گسترش یافت؛ کشاورزی و فعالیت های باغداری در آن رونق گرفت؛ از نظر علمی و ادبی به مرحله ای والا رسید؛ روح حیات فکری و تلاش علمی در پیکرش دمیده شد و علما و مشاهیر گران قدری در علوم عقلی، نقلی، ادبی و ذوقی از این سرزمین به پا خاستند.[15]
«عمران بن شاهین» که یکی از امیران «بطایح» بود، کار عضدالدوله را پی گرفت و مسجد و رواق پشت را که به نامش معروف است، به روضه حسینی افزود. به گفته سید محمدصادق بحرالعلوم این رواق به نام سید ابراهیم مجاب معروف است. مسجد یادشده، تا زمان صفویان باقی بود و آنان مسجد را ضمیمه صحن کردند که آثارش هنوز باقی است. ساختمان این رواق و مسجد در ٣۶٧ هجری پایان یافته است.[16]
در ١۴ ربیع الاول ۴٠٧ هجری دو شمع بزرگی که هر شب در دو سوی مرقد مطهر روشن بود، بر زمین افتاد و موجب آتش سوزی بزرگی گردید و تمامی دیوارهای حرم و رواق که با آیینه و چوب ساج مزین بود و فرش های حرم و پرده های گران بها طعمه آتش شد؛ ولی چون در ساختمان اصلی آستان، چوب به کار نرفته و تمام عمارت از طاق های ضربی، گچ و آجر بود، به کانون بنا آسیبی وارد نشد. «حسن بن مفضل بن سهلان رامهرمزی» وزیر سلطان الدوله بویه، خسارت های وارد شده بر اثر آتش سوزی را جبران کرد و اطراف شهر کربلا را با حصار استواری محصور ساخت. این بارو همان است که ابن ادریس در ۵۵٨ هجری در کتاب «المواریث» و «السرائر» ثبت کرده است،[17]
دوران فرمانروایی «آلْب ارسلان» و «ملکشاه سلجوقی» اوج قدرت امپراتوری سلجوقی به شمار می آید. اگرچه این سلسله گرایش های سنی گری داشتند، اما شیعیان دوازده امامی در این دوره، مقتدر بودند و عده ای در محافل و معابر، از فضیلت های ائمه سخن می گفتند که به مناقب خوانان معروف بودند. فرهنگ تشیع نیز راه شکوفایی را سپری کرد و علمای بزرگ، آثار گرانسنگی تألیف کردند. طبرسی صاحب «مجمع البیان»، شیخ طوسی مؤلف «التبیان» و آثار دیگر، و ابن ادریس حلی صاحب «السرائر» از آن جمله اند. پادشاهان سلجوقی این درخشندگی را مورد توجه قرار می دادند. ملکشاه سلجوقی در سال ۴٧٩ هجری به زیارت بارگاه امام حسین (ع) رفت و دستور داد تا اماکن و دیوارهایی را که دچار ضایعات و فرسودگی شده بود، بازسازی و تعمیرکنند و معماران نهایت ذوق و هنر خویش را در این مکان به کار گیرند. در سال ۵٢٩ هجری مردم بسیاری رهسپار عراق شدند و حرم امام حسین (ع) را در کربلا زیارت کردند و هیچ کدام از کارگزاران سنی مذهب سلجوقی، متعرض زائرین نگردید. در ربیع الثانی ۵۵٣ هجری «المقتفی بالله» اگرچه به قصد شهر انبار حرکت کرد، ولی از فرات گذشت و مرقد امام حسین (ع) را زیارت کرد.[18]
از عصر مغولان تا روی کار آمدن صفویان
در زمان هلاکوخان مغول و به فرمان وی از ٢٢ محرم ۶۵۶ هجری، بغداد مرکز حکم رانی و خلافت عباسیان، محاصره شد و سرانجام پس از هجومی سنگین که با قتل و خرابی بسیار همراه بود، دولت ۵٢۵ ساله عباسی برافتاد و دستگاه خلافت به کلی از میان رفت. به دنبال آن، شهرهای عراق یکی پس از دیگری به دست مغولان افتاد و چون هلاکو بر این نواحی تسلط یافت، گروهی از بزرگان شیعه با وی گفت وگو و مکاتبه کردند و از او امان خواستند. هلاکو نیز فرمانی صادر کرد که موجب شادمانی شیعیان علاقه مند به عتبات عراق را فراهم ساخت و نجف و کربلا از قتل و غارت مغولان مصون ماند. در این وضع تازه که دیگر خبری از فشارهای عباسیان نبود، شیعیان در کربلا و نجف نفوذ بسیاری به دست آوردند و بازسازی و توسعه این مراکز زیارتی رو به فزونی گرفت و فرمان سرپرستی عتبات عالیات برای کارگزاران شیعی صادر گردید.[19]
در ۶٩٣ هجری و هنگام روی کار آمدن «غازان خان»، بر اثر بی توجهی، نهر معروف علقمه که به سوی کربلا جاری بود، تقریباً از جریان افتاد و نیاز به لایروبی اساسی داشت. بزرگان علوی که جوار حرم حسینی را برای سکونت برگزیده بودند، توانایی اجرای طرح های عمرانی را نداشتند. غازان خان پس از تسلط بر اوضاع در سال ۶٩٨ هجری قمری به حفر مجدد آبراهی از فرات و از مکانی در شمال حلّه به کربلا فرمان داد که از آن پس همواره زمین های این مکان مقدس را سیراب ساخت و به نهر غازانی معروف گردید. دیری نپایید که به برکت این نهر، باغ ها و مزارعی در مسیر کناره های این آبراه تا کربلا به وجود آمد. محصولات کشاورزی کربلا به حدی رو به فزونی یافت که منبع تأمین آذوقه بغداد و نواحی اطراف شد. این آبراه بدان حد وسعت داشت که رفت و آمد قایق ها از بغداد و دیگر شهرها و از طریق دجله و فرات به آن امکان پذیر بود. اثر اصلاحات غازان خان در عتبات عراق در دوران سلطنت اُلجایتو (جانشین وی) به چشم می خورد.[20]
به نوشته برخی منابع، غازان خان در جمادی الاول ٧٠٢ هجری بارگاه امام حسین (ع) را زیارت کرد و دستور داد تا در مرمت این بنای مقدس بکوشند و پرده های گران بها برایش بدوزند و مبالغ قابل توجهی به مجاوران و حاضران حرم حسینی داد. [21]غازان اگرچه سنی مذهب بود، اما سلوکی دوستانه با شیعیان داشت و علاقه مندان به خاندان پیامبر به سبب توجه او به مرقد حسینی و کربلا، سپاسگزارش شدند. [22]ابن بطوطه (متوفای ٧٧٧) که به سال ٧٢٧ هجری کربلا را دیده است، می نویسد:
از حلّه به سوی کربلا، مشهد حسین بن علی (ع) حرکت کردیم. کربلا شهر کوچکی است که نخلستان ها اطرافش را گرفته اند و از فرات آبیاری می شود. روضه مقدس امام حسین (ع) در داخل شهر واقع شده و مدرسه بزرگ و زاویه ای دارد که در آن به مسافرین طعام می دهند. خدام و حاجیان بر درب روضه امام ایستاده اند و ورود به حرم، بی اجازه آنان میسر نیست. هنگام ورود، عتبه شریفه را که از نقره است، باید بوسید. روی ضریح مقدس امام قندیل هایی زرین و سیمین گذاشته شده و از درهای آن پرده های حریر آویخته اند. مردم کربلا (غالباً) دو طایفه اند که هر دو پیرو مذهب امامیه و از یک نسلند.[23]
یکی از بزرگ ترین و معروف ترین سلسله هایی که در دوران فترت بین ایلخانان مغول و تیموریان در ایران حکومت کرده اند، سلسله «آل جلایر» یا ایلخانی است که از ٧٣۶ تا ٨٣۶ هجری قدرت را در دست داشتند. فرمانروایان این سلسله، با وجود گرایش های سنی، غالباً نسبت به مشاهد مقدس شیعیان ارادت قلبی و عملی داشتند و برخی از آنان پس از مرگ، در عتبات عراق به خاک سپرده شدند و اغلب سلاطین و خوانین ایشان اشیای بسیار گران بها و زیبایی وقف اماکن مقدس نجف و کربلا کردند.[24]
سلطان اویس، فرزند شیخ حسن ایلخانی جلایری به سال ٧۶٧ هجری تعمیرات آستان حسینی را آغاز کرد، اما مرگش فرا رسید و فرزندش سلطان احمد در ٧٨۶ کار پدر را پی گرفت. او ایوان طلا را بنا کرد. تاریخ این تعمیرات بالای محراب، کنار رأس شریف، معروف به نام «نخله مریم» که از آثار هنری ایرانی و حجّاری اسلامی بود، دیده می شد که بی جهت و بر اثر دشمنی با تشیع در ١٣۶٣ هجری به دستور استاندار وقت کربلا محو گردید. امیرجان، مشهور به «مرجان» غلام سلطان اویس جلایری که والی بغداد بود و بعدها سر به عصیان برداشت، در ضلع شرقی صحن حسینی مسجدی زیبا بنا کرد و مناره ای عظیم بر آن برافراشت که در شکوه هنری، کم نظیر بود؛ اما حکومت بغداد آن را هم بر اثر دشمنی با تشیع در سال ١٣۵۴ هجری ویران کرد.[25]
یکی از فرقه های غالی، پیروان «سید محمد مشعشع» بودند که دعوی مهدویت می کرد. در سال ٨۵٨ هجری «علی بن محمد فلاح مشعشعی» حرم حسینی را هدف تهاجم و غارت قرار داد.[26]
در ٢۵ جمادی الثانی ٩١۴ شاه اسماعیل بنیان گذار سلسله صفوی وارد بغداد شد و مورد استقبال شیعیان این شهر قرار گرفت و روز بعد به سوی کربلا رهسپار گردید و به زیارت مرقد امام حسین (ع) شرفیاب شد. یک شبانه روز در حرم حسینی معتکف بود و دستور تعمیرات لازم را صادر کرد. او دوازده قندیل طلای خالص برای روشنایی حرم اختصاص داد و نیز تمام حرم و رواق های شریف را با گران بهاترین فرش های ابریشم ایرانی مفروش ساخت و هدایای ارزشمندی بین علویان و ساکنان کربلا تقسیم کرد.
به دستور شاه اسماعیل، هنرمندان برگزیده ای موظف شدند که شش صندوق منقش به نقوش خطائی و اسلیمی را در نهایت دقت و ابداع بسازند؛ سپس آنها را به عتبات عراق فرستاد که یکی از آنها را به آستان حسینی و دومی را به آستان حضرت عباس (ع) اهدا کرد. تهیه و نصب این صندوق ها در سال ٩٣٢ هجری به پایان رسید.
«بیدرو تکسیرا» جهانگرد پرتغالی در ١٠١٣ هجری وارد نجف شد و سپس به کربلا رفت. او کربلا را این گونه وصف کرده است:
کربلا شهری است با حدود چهارهزار خانواده و بیشترش از خانه های محقر تشکیل یافته و ساکنین آنها عرب و ایرانی و کمی از ترک ها هستند و بازارهای شهر یک طبقه، با بنای استوار بود. کالاهای تجارتی، گوشت، سبزیجات و میوه فراوان بود و این کثرت، معلول رفت و آمد زائرین به روضه مقدسه که در مرکز شهر قرار دارد، می باشد.[27]
در دوره حکومت شاه اسماعیل، «علی پاشا الوند» حاکم بغداد شد. او به دستور شاه ضریح امام حسین (ع)، مسجد مجاور بارگاه، رواق و گنبد آن حضرت را بازسازی و قبور دیگر شهدای کربلا را تعمیر نمود. در سال ١٠٣٢ هجری شاه عباس عازم کربلا شد و ضریحی از فولاد بر روی صندوق شاه اسماعیل نهاد و دستور تعمیر گنبد و کاشی کاری آن را صادر کرد. شاه صفی در ١٠۴٢ هجری اموال فراوانی را برای تعمیر مرقد امام حسین (ع) اختصاص داد و مسجد بزرگی را که به حائر حسینی متصل بود، گسترش داد. به سال ١٠۴٨ هجری سلطان مراد عثمانی گنبد آستانه حسینی را تعمیر کرد و در ١١۵٣ هجری دختر شاه سلطان حسین صفوی مسجد مطهر را بازسای نمود و برای این امر اموال فراوانی هزینه کرد. همسر نادرشاه افشار هم تعمیرات وسیعی را در این آستان انجام داد و صندوق بسیار زیبا و نفیسی برای مرقد شریف ساخت. حرم و رواق ها را با قالی های گران بها فرش کرد و با پرده های زیبا تزئین نمود.
از تهاجم وهابیان تا سقوط بعثی ها
در سال ١٢٠٧ قمری آغامحمدخان قاجار، بنیان گذار سلسله قاجاریه، گنبد امام حسین (ع) را طلاکاری کرد و چون این پوشش طلایی بعد از چند سال فرسوده گردیده و گنبد سیاه شده بود، در زمان فتحعلی شاه قاجار، گنبد دوباره طلاکاری شد. در ١٢١۴ قمری نیز وی ضریحی از نقره به حرم اهدا کرد که تا چندی پیش روی مرقد مطهر باقی مانده بود. در همین روزگار یکی از همسران شاه قاجار مخارج طلاکاری دو گلدسته حرم حسینی را عهده دار گردید و این کار را به انجام رساند.
در هجدهم ذی حجه سال ١٢١۶ قمری که مصادف با روز عید غدیر خم بود و علاقه مندان به اهل بیت با شور و اشتیاق فراوان برای زیارت به نجف رفته بودند، پیروان فرقه وهابی به فرماندهی امیر سعود وهابی که شامل سپاهی مرکب از بیست هزار جنگجو بود، به کربلا حمله ور گردید. آنان پس از محاصره شهر، سرانجام وارد کربلا شدند و مدافعین را قتل عام کردند. وهابیان چنان جنایاتی در این دیار مقدس مرتکب شدند که در وصف نمی گنجد. در یک شب، بیست هزار نفر را کشتند. آنان به این وضع بسنده نکردند و آستان حسینی را ویران و اموال آن را غارت کردند و تمام قندیل های طلا و نقره دوره صفوی و فرش های گران قیمت را به تاراج بردند. از آن جا که برخی جنایات فجیع و مهیب وهابیان، واقعه عاشورا را برای مردم تداعی می کرد، آن را «حادثه طف ثانی» نامیدند.[28]
این حادثه به قدری اسف بار بود که وقتی میرزا ابوطالب اصفهانی، چندین ماه پس از این فاجعه به کربلا وارد شد، تلخ کامی ها و آشفتگی های ناشی از آن را چنین گزارش کرد:
در صحن مقدس، خون مذبوحان روان، گنبد و حجره های صحن از لاش مقتولین پُر بود.، شدت آن حادثه به جایی رسید که من بعدِ یازده ماه از آن وارد کربلا شدم، هنوز آن قدر تازگی داشت که به جز نقل آن، حدیثی دیگر در شهر نبود و راویان در اثنای حکایت می گریستند و از شنیدن آن، موها بر اندام راست می شد.[29]
وهابیان حملات خود را به کربلا در سال های بعد ادامه دادند؛ چنان که در جمادی الاول ١٢٢٣ قمری «امیر سعود بن عبدالعزیز» با قوای بسیاری که از نقاط گوناگون شبه جزیره عربستان گرد آورده بود، به سوی عراق رفت و می خواست به کربلا حمله کند، اما به دلیل باروی استوار و برج ها محکم نتوانست به داخل آن نفوذ کند. اگرچه آنان شهر را به گلوله بستند، اما دفاع اهالی و مجاورین حرم حسینی موجب شد که وهابیان بدون هیچ نتیجه ای از محاصره کربلا منصرف شوند و آن جا را ترک کنند.[30]
در ١٢٧٣ قمری ناصرالدین شاه قاجار تعمیراتی در آستان حسینی انجام داد و طلاکاری گنبد آستان را بازسازی کرد. در همین سال ها شیخ عبدالحسین تهرانی مشهور به «شیخ العراقین» که وصی میرزا تقی خان امیرکبیر بود، از یک سوم ارث وی، هشتاد خانه مجاور صحن شریف حسینی را در قسمت غرب و جنوب غربی خرید و صحن شریف را توسعه داد.
پس از حادثه کربلا در ماجرای تهاجم وهابیان، مهم ترین رویداد، وقایع «مناخور» است. این واژه به معنای امیرآخور است. سلیمان نامی اهل روسیه مدت ها مهتر و مناخور سعید پاشا بود که با کشته شدن وی در ١٢٣۴ قمری، او به داوود پاشا، والی بغداد پیوست. حاکم بغداد، مناخور را مأمور حمله به کربلا کرد. مردم کربلا تا سال ١٢۴٧ پیوسته از ستم مناخور در فشار بودند، تا این که در همان سال، حکومت داوودپاشا رو به زوال رفت و آتش افروزی مناخور فروکش کرد؛ اما با مشاهده ضعف در دولت عثمانی، پاشای مذکور به سرزمین عراق طمع کرد و مناخور مأمور حمله به شهرهای این سرزمین شد. قوای او به سوی کربلا روان شد و مدت هجده روز آن را در محاصره گرفت. در این مدت، سه بار به شهر هجوم بردند، ولی موفق نشدند. در مجموع کربلا در نیمه قرن سیزدهم هجری از سوی سپاه مناخور بارها تهدید شد تا این که سرانجام داوودپاشا برای اهالی کربلا امان صادر کرد. در این رویدادها کسانی که به خانه رؤسای فرقه شیخیه، از جمله شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی پناه می آوردند، از یورش و تهاجم مصون بودند.[31]
از حدود سال ١٣٣٣ قمری، هم زمان با جنگ جهانی اول، قشون استعمار بریتانیا به سرزمین عراق هجوم برد و کم کم در طول چندین سال، بخش هایی از این سرزمین را به اشغال درآورد. در دوران قیمومت انگلستان بر عراق، کربلا و نجف از لحاظ سیاسی و اجتماعی و راه ها ثبات لازم را نداشت، اما زمزمه مخالفت رهبران مذهبی شیعیان با سلطه گری انگلستان، در این دو شهر شکل گرفت. آنان موفق شدند احساسات ضدانگلیسی مردم عراق را تقویت کنند و آنان را برای رهایی از سلطه بریتانیا متحد سازند. در نتیجه، جنبشی بر اساس همکاری و تعاون گروه های سنی و شیعه شکل گرفت که انقلاب ١٩٢٠ میلادی عراق به رهبری آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی را به وجود آورد. قیامی که اقتدار انگلستان را درهم شکست و سیاست های این دولت را بی اعتبار ساخت و مقدمات استقلال عراق فراهم آورد. [32]حرم امام حسین (ع) گلدسته ای باشکوه داشت که به آن مناره عبد می گفتند و بیش از شش قرن با هیبت خاصی، چشم هر بیننده ای را به سوی خود جلب می کرد؛ اما در سال ١٣۵۴ قمری به بهانه های واهی، این گلدسته از اساس ویران گردید. این کار توسط «یاسین هاشمی» نخست وزیر وقت عراق صورت گرفت.[33]
در سال ١٣۵۵ قمری «سلطان طاهر سیف الدین اسماعیلی» کربلا را زیارت کرد و دستور داد تا ضریح مقدس را با نقره خالص بازسازی کند. این کار در سال ١٣۵٨ انجام پذیرفت. برخی دیگر از بزرگان با پی گیری «عبدالحسین آل طعمه»، متولی مرقد حسینی مبالغ چشم گیری را برای نوسازی ضریح مطهر امام حسین (ع) اختصاص دادند که این کار در سال ١٣۶٠ پایان گرفت.[34]
در دوران رژیم بعثی عراق، کربلا فشارهای سختی را تحمل کرد و شاهد کشتار، ویرانی و غارت و تهاجم شدیدی بود. یکی از این فجایع در سال ١٣٩٧ قمری واقع شد. در اربعین این سال، شیفتگان اهل بیت تصمیم گرفتند مسیر نجف تا کربلا را که حدود هشتاد کیلومتر است، با پای پیاده طی کنند. اگرچه این زائران تهدیدهایی را از سوی استاندار نجف «جاسم الرکابی» دریافت کرده بودند، اما شوق زیارت، چنان در قلوبشان شعله می کشید که از این تهدیدها هراسی به دل راه نمی دادند. چهار روز پس از حرکت کاروان ها به سوی کربلا و پیش از آن که به آستان حسینی برسند، لشکری بزرگ مجهز به تانک و زره پوش با حمایت بالگردهای جنگی به کاروان زائران حمله کرد که بر اثر این یورش ددمنشانه، بسیاری از آنان کشته و عده ای زخمی و صدها نفر دستگیر شدند. رژیم بعثی این انتفاضه را به شدیدترین وضعی سرکوب کرد و جوّ ترسناکی بر کربلا حاکم ساخت.[35]
نیروهای بعثی که شیعیان و معنویت عتبات عراق، از جمله کربلا را برنمی تابیدند، بارها به وسیله بمب افکن های خود، کربلا را بمباران کردند و خانه های شیعیان از هر سو مورد هجوم آنان بود. در شب نیمه شعبان ١۴١١ قمری، هنگام غروب آفتاب، رژیم تمام درب های حرم سید شهیدان را بست و علاقه مندان را که این مکان را پناهگاهی امن و آرام می دانستند، پشت درهای حرم نگاه داشتند. در این میان، جمعیت چشم گیری که در پیشاپیش آنها جوانانی شجاع بودند، راه پیمایی کردند و علیه رژیم بعثی شعار دادند. این حرکت در روز بعد شدت گرفت و به تظاهرات گسترده ای تبدیل شد و با به شهادت رسیدن یکی از جوانان، شعله های قیام به اطراف و اکناف سرایت کرد. بعثی ها با تانک و زره پوش در همه جای شهر موضع گرفته بودند، اما با این همه امکانات نظامی، نیروهای خودجوش شهر به مقاومت خود ادامه دادند و موفق شدند درب حرم حسینی و بارگاه ابوالفضل (ع) را بگشایند و مراکز مهم شهر را به تصرف درآورند. در ٢۶ شعبان همچنان شهر در دست رشیدمردان کربلا بود تا این که مزدوران رژیم با رگبار مسلسل امواج مقاومت را درهم شکستند و مردم مظلوم را دسته دسته اسیر و اعدام می کردند. حرمین شریفین را به توپ بستند. حتی مجروحان و بیماران در مراکز درمانی از گزند هجوم وحشیانه آنان مصون نبودند. مزدوران رژیم به این جنایات اکتفا نکردند و با گستاخی تمام، داخل حرم حسینی و آستانه حضرت ابوالفضل (ع) شدند و از روی اجساد شهدا گذشته و به تاراج جواهرات و اشیای گران بهای آن دو حرم پرداختند. [36]طرفداران رژیم صدام حسین پس از انتفاضه شعبان 1411 بسیاری از مدارس علوم دینی، حسینیه ها و مقام های مقدس و زیارتی را مورد حمله قرار دادند و ویران کردند. عده ای از علما و مدرسان حوزه ها و شخصیت های ادبی و فرهنگی را نیز به شهادت رساندند.[37]
این وقایع چنان خون بار و فجیع بود که مقام معظم رهبری در اطلاعیه ای از وقوع آن به شدت اظهار تأسف کرد:
اخبار متواتر از عملکرد ارتش عراق در نجف و کربلا و اهانت به ساحت مقدس عتبات عالیه و ورود بی ادبانه به صحن و سرای حرم های حضرت امیرالمؤمنین و حضرت سیدالشهداء و حضرت ابوالفضل (علیهم السلام) و هتک حرمت و تخریب آستان مقدس آنان که قبله قلوب شیعیان و محبان و آزادگان عالم است، هر روز بیش از پیش پرده از این هتاکی های کینه آلود برداشته، ابعاد جنایت را آشکارتر می سازد. لعنت و غضب خداوند بر حکام بعث عراق باد که چون اسلاف خویش مصیبت عاشورا را بار دیگر تکرار کردند و با یورش وحشیانه به نجف و کربلا آن کردند که قلم از شرح آن عاجز است.[38]
هنگام سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا، از اواخر ١٣٨١ شمسی حضور بیگانگان در این سرزمین برای شهرهای زیارتی چون کربلا و نجف دردسرهای ویرانگر و خونینی به بار آورد و امنیت این مناطق مقدس مورد تهدید جدی قرار گرفت. با روی کار آمدن دولتی شیعه در عراق، مرم این سامان تصور می کردند که به آرامش رسیده اند، اما با توطئه استکبار و بقایای رژیم بعثی، نیرنگ صهیونیست ها و دولت های مرتجع منطقه، باز هم عتبات عراق از حوادث خون بار و تروریستی آسوده نشد و این جنایات و فجایع آشفته همچنان جان زائران و مجاوران عتبات عراق را در معرض تهدید قرار داده است.[39]
با این وجود سیل زائرین مشتاق از کشورهای گوناگون، به ویژه ایران به سوی این شهرهای مقدس روان است و برای بازسازی و مرمت، توسعه و افزایش جاذبه اماکن زیارتی، اقدامات گسترده و ارزشمندی صورت گرفته است. در این میان اهتمام دولت و ملت ایران ستودنی است.
کربلای کنونی
عراق از ١٨ استان تشکیل شده که یکی از آنها استان کربلاست. این استان بین استان نجف در شرق و جنوب شرقی، بابِل در شمال شرقی و شرق، انبار در شمال و شمال غربی و غرب محصور است و از جنوب و جنوب غربی با عربستان سعودی هم مرز می باشد. [40]مساحت این استان بیش از شش هزار کیلومتر مربع است.
بین النهرین، از جمله کربلا مدت چهار قرن صحنه درگیری و رقابت میان دو امپراتوری صفوی و عثمانی بود که این وضع بر ترکیب جمعیتی، فرهنگی و ساختار اجتماعی کربلا بی تأثیر نبوده، ولی این شهر مقدس حوزه استقرار شیعیان فارسی زبان بوده است و ایرانیانی که در قرون و اعصار گوناگون به این دیار مهاجرت کرده اند، در جهت عمران و آبادانی کربلا و اماکن مقدس آن بسیار کوشیده اند. وجود باغ های گوناگون میوه، نخل های خرمای مرغوب و مزارع سرسبز در کربلا که از رود فرات سیراب می شوند، محصول تلاش آنان است. در کربلا محلات قدیمی و بازارهای متعددی دیده می شود که در آنها می توان جلوه هایی از معماری و هنر ایرانی را دید. [41]ساکنان مناطق حوالی کربلا و افرادی که در روستاها و مناطق دورافتاده زندگی می کنند، تعلق خاطر ویژه ای به کربلا دارند و تحت تأثیر جامعه شیعی این شهر قرار گرفته اند. آنان در مناسبت های خاصی چون ایام محرم، اربعین، نیمه شعبان، ماه رجب و.. . با آداب و رسوم بومی برای زیارت به کربلا می آیند.[42]
کربلا در ساختار دیگر شهرها و مراکز فرهنگی عراق اثر گذاشته و در تکوین فرهنگ خاص تشیع و استواری باورهای دینی و شکل گیری خیزش های سیاسی عراق، نقش به سزایی دارد. این شهر در استقبال باشکوه از امام خمینی (ره) در سال ١٣۴۴ نسبت به دیگر شهرها پیش قدم بود و اولین اعتراض گسترده علیه بعثی ها در کربلا شکل گرفت. آداب و رسوم و شعائر شیعیان که امکان چندین گردهمایی مردمی را در طول سال پدید می آورد، کربلا را مرکز رفت وآمدهای طوایف و گروه های مختلفی کرده است که از دیگر نقاط عراق (شهرها، روستاها و مناطق عشایری) به این دیار می آیند. این پدیده باعث تحکیم مناسبات انسانی، بهبود روبط اجتماعی و گسترش تجارت میان کربلا و شهرهای منطقه فرات مرکزی و بغداد گردیده است. حوزه علمیه کربلا و علما و مجتهدان این شهر ضمن این که در تربیت مشاهیر بسیاری از دنیای تشیع دخالت داشته اند، در غنای باورهای مردمی و گسترش و عمق بخشی به فرهنگ تشیع نیز بسیار تأثیرگذار بوده اند. این علما و در رأس آنان آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در برابر تجاوز استعمار انگلیس موضع گیری کردند و نقش دینی و سیاسی خود را در این باره به خوبی ایفا نمودند.[43]
به برکت بارگاه مقدس حضرت امام حسین (ع) و برادرش ابوالفضل العباس (ع) شیعیان زیادی از مناطق گوناگون جهان به عراق مهاجرت کرده و در جوار این اماکن مقدس اقامت گزیده اند. در این شهر در سال های اخیر خیابان های متعددی احداث شده که تردد زائرین و ساکنین آن و نیز فعالیت های اجتماعی و اقتصادی کربلا را سرعت می بخشد. مهم ترین آنها خیابان های العباس، الحسین (ع)، علی الاکبر (ع)، الامام علی (ع)، رسول اعظم، بغداد، وحدة العربیه و العلقمی می باشد. کربلا بازارهایی به سبک قدیم و جدید دارد که در آنها انواع کالاها، اجناس مورد نیاز زائران، هنرهای دستی و سنتی عرضه می شود که عبارتند از: سوق الحسین (ع)، سوق العرب، سوق صفافیر سوق زینبیه، سوق علاوی، سوق باب الخان. [44]
کانون این شهر بارگاه حضرت امام حسین (ع) و دیگر شهدای نینواست. صحن مطهر این حرم به شکل مربع مستطیل و به طول ٧٠ و عرض ۵۵ متر در زمینی پایین تر از اراضی اطراف واقع است که اساس آن از شاه کارهای معماری عصر آل بویه است؛ ولی در اعصار بعد در آن تحولاتی به وجود آمده است. آستان مقدس دارای ده درب ورودی به داخل صحن شریف می باشد: درب قبله و درب رحمت در جنوب، درب های زینبیه، رأس الحسین و باب سلطانیه در غرب، درب سدره و باب السلام در قسمت شمالی، سه درب به نام های باب الکرامه، باب الشهداء و باب قاضی الحاجات در بخش شرقی. این صحن ۶۵ حجره دارد که در مقابل هر کدامشان ایوانی دیده می شود. بین درب قاضی الحاجات و درب شهدا مسجد بزرگی ساخته شده است. بین درب شهدا و درب کرامت، حسینه ای وجود دارد و در جنوب صحن، تکیه بکتاشیه ساخته شده است. در داخل صحن شریف و نیز اطراف آن، مقبره جمعی از علما و کارگزاران شیعه واقع است. خود صحن از دو طبقه تشکیل شده که تمامی دیوارهایش با کاشی کاری مزین است و هیئت باشکوهی دارد. آستان مقدس در وسط صحن شریف قرار دارد که از چهار سویش درب های متعدد برای ورود به رواق های مطهر تعبیه شده، ولی درب اصلی و بزرگش در جنوب حرم است. در مقابل درب آستان، ایوانی دیده می شود که به ایوان طلا مشهور است. در دو سوی این ایوان، دو مناره بلند از طلا توجه هر بیننده ای را به سوی خود جلب می کند. ایوان دارای سه درب ورودی است که به رواق جنوبی حرم شریف منتهی می گردد. رواق جنوبی به این دلیل که محل دفن حبیب بن مظاهر اسدی است، به نام او معروف می باشد. در داخل حرم، صندوق گران بهایی بر روی قبر مطهر قرار دارد که بر رویش ضریح نقره مزین به جواهرات عالی و نفیس نصب شده است. کف و دیواره های حرم و رواق تا حدود دو متر، از بهترین سنگ مرمر ایران است. حرم و رواق ها را با کاشی کاری آیات قرآنی زینت داده اند. تمام سقف های حرم و رواق ها به دست هنرمندان ایرانی آیینه کاری شده است. در قسمت شرق مرقد سیدالشهدا قبر دسته جمعی شهدای کربلا واقع است، اما قبر حضرت علی اکبر (ع) داخل ضریح و زیر پای پدر می باشد. طول حرم مبارک در محدوده ضریح مطهر و زیر گنبد ۴٠/١٠ متر و عرضش ١٠/٩ متر می باشد. به فرموده امام صادق (ع) نماز در چهار مکان کامل خوانده می شود: مسجدالحرام، مسجدالرسول، مسجد کوفه و حرم امام حسین (ع). [45]اگرچه برآورد حدود و مساحت حائر حسینی به طور کامل دشوار است - زیرا بارها از سوی دشمنان ویران شده و به وسیله علاقه مندان بازسازی شده - اما با تکیه بر منابع روایی و فقهی می توان آن را تخمین زد؛ به ویژه با استناد به این فرموده امام صادق (ع):
«قبر الحسین بن علی (ع) عشرون ذراعاً مکسراً روضة مِن ریاضِ الجَنة»
و در روایت دیگری از قول آن حضرت ٢۵ ذرع (ذراع یعنی ساق دست، یا مسافت از سر آرنج تا نوک انگشتان میانه انسان) تحدید شده است. البته در احادیث دیگری آمده است:
«حرمة قبر الحسین فرسخ فی فرسخ من اربعة جوانبه»
و بنا به نوشته علامه مجلسی در بحارالانوار این حریم یک فرسخ از جانب از هر ضلع حرم است؛ چنان که در روایت دیگری از امام ششم نقل شده است:
«حریم قبر الحسین فرسخٌ فی فرسخٌ من اربع جوانب القبر»[46]
بنا بر این روایات، جمعی از فقها مساحتی که زیر گنبد و حدود آن واقع است را حائر شمرده اند. عده ای نیز حرم مطهر و تمام عمارت های ضمیمه آن را شامل این عنوان دانسته اند و برخی هم در این باره تفکیک کرده اند و افزوده اند که برای برداشتن تربت از حرم، این محدوده وسیع تر می گردد، ولی برای تمام بودن نماز و استجابت دعا، محدوده صحن مطهر را در نظر گرفته اند.[47]
مسجد راس الحسین (ع)
مسجد «رأس الحسین» از قدیمی ترین مساجد باستانی کربلاست که از سمت درب «سدر» چسبیده به صحن حرم امام حسین (ع) بود). در کتاب «تاریخ کربلا و حائر حسینی» آمده است:
مسجد رأس الحسین مسجدی بزرگ و تاریخی است که در وسط آن از قدیم الایام مقام شریفی وجود داشت). سر مطهر امام حسین (ع) قبل از این که به کوفه منتقل شود، در این محل گذاشته شد). همه شیعیان به اجماع به عظمت این مسجد اعتراف دارند و این مکان از مقدس ترین اماکن در نزد ایشان به حساب می آید.[48]
در کتاب «تاریخ حرکت علمی در کربلا» نوشته شده:
این مسجد از قدیمی ترین مساجد کربلا به شمار می رود). در میان آن، مقام رأس الحسین وجود دارد و به همین دلیل به این نام معروف شده است؛ ولی به دلیل ساخت خیابان دایره شکلی در اطراف حرم امام حسین (ع) تخریب شد.[49]
مسجد رأس الحسین حیاطی نسبتاً بزرگ و نمازخانه ای وسیع و چاه آب و حوض بزرگی داشته است). کهن سالانی که این مسجد را دیده اند، در توصیف آن می گویند: مساحت این مسجد تقریباً ٣٠٠ متر مربع بود و در وسط بنا ستون بزرگی تعبیه شده بود). وارد که می شدید، دیوار سمت راست تان پنجره ای رو به بیرون داشت). سر مقدس امام حسین (ع) شب یازدهم محرم قبل از این که کاروان حسینی به سمت کوفه حرکت کند، در این محل پنهان شده بود). در دیوار سمت صحن نیز محرابی ساخته بودند).
این مسجد را هیئتی مذهبی به نام «هیئت امام حسین (ع)» مدیریت می کرد و در ده شب اول محرم هر سال، مجالس عزا برگزار می کردند و در عاشورا دسته ای بزرگ و باعظمت از مسجد بیرون آمده و به طرف حرم امام حسین (ع) حرکت می کرد. در این مسجد، نشست های دینی و معرفت شناسی نیز برگزار می شد و در مناسبت های دینی مختلف، از سخنرانی بزرگان نیز استفاده می کردند.
وقتی خیابان مدوّر در اطراف حرم مطهّر در تاریخ ١٩۴٨ میلادی (مصادف با ١٣۶٨ قمری) ساخته شد، این مسجد تخریب جزو خیابانی به نام حائر حسینی گشت.
اعجاز تربت حسینی
از شقیق بن سلمه نقل شده است که ام سلمه گفت: پیامبر اکرم (ص) به همراه حسنین (ع) در خانه من بودند که جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: یا محمد! امت تو فرزندت را بعد از تو خواهند کشت و با دست به حضرت حسین (ع) اشاره کرد). رسول خدا (ص) بسیار گریست و حسین را به سینه خود چسباند؛ پس مقداری خاک را که جبرئیل برایش آورده بود بویید و فرمود: وای از کرب و بلا! و پس به من فرمود:
ای ام سلمه! زمانی که این خاک به رنگ خون درآمد، بدان که فرزندم حسین کشته شده است). ام سلمه می گوید: آن تربت را در ظرفی شیشه ای ریختم و هر روز به آن می نگریستم تا این که در روزی آن خاک به رنگ خون درآمد.[50]
این روایت را احمد حنبل در مسندش و حاکم نیشابوری در مستدرکش نقل می کنند و حاکم نیشابوری می گوید: این روایت مطابق شرط بخاری و مسلم و صحیح است.
در زیارتنامه امام صادق (ع) برای جدّش سیدالشهدا (ع) چنین آمده:
«سلام بر تو ای دردانه خدا در آسمان ها و زمین؛ من شهادت می دهم که خون تو در خُلد بَرین جاویدان و عرش خدا در سوگ خدا به لرزه درآمد؛ همه مخلوقات خدا در هفت آسمان و زمین بر تو گریستند»[51]
در آستانه ظهر عاشورای ١۴٣۴ قمری در موزه حرم مطهر امام حسین (ع) مقداری از تربت امام که در موزه به نمایش گذارده شده بود، به رنگ خون در آمد و این سرخی تا روز سیزدهم ادامه داشت). بی شک این اتفاق شکوهمند، در نوع خود اعجاب برانگیز و شکوهمند بود.
حجت الاسلام «سید حسین حکیم» از اساتید حوزه آنچه در موزه حرم مطهر افتاد را تعبیری غیبی از مظلومیت امام حسین (ع) تفسیر نمود و به خبرنگاران و شخصیت هایی که در موزه حرم شاهد این واقعه بودند گفت:
ما همه شاهد پیدایش امری خارق العاده هستیم و بسیاری از منابع خبری و شبکه های ماهواره ای مشغول تصویربرداری از آن هستند و شخصیت های علمی و مذهبی سراسر دنیا این اتفاق بزرگ را رصد می کنند). مقداری از تربت قبر امام حسین (ع) در موزه حرم مطهر و در معرض دید گذاشته شده و می بینیم که در عاشورای امسال به رنگ خون تازه درآمده است و این همان خونی است که در وجود مؤمنان و عاشقان امام حسین (ع) در جریان است.
حجت الاسلام حکیم افزود:
اعتقاد ما به امام حسین (ع) و حقانیتش هیچ گاه متوقف بر این معجزه و امثال آن نبوده و نخواهد بود؛ بلکه این عقیده ای ریشه دار در ایمان ما به شخصیت امام حسین (ع) می باشد که از کلام نبی اکرم (ص) در فضایل امام گرفته شده است.
«علاء ضیاءالدین» مدیر موزه حرم امام حسین (ع) نیز به خبرنگاران گفت:
این خاک مطهر از نزدیک ترین مکان به قبر شریف امام حسین (ع) برداشته شده و در ورودی موزه حرم درون ظرف شیشه ای قرارداده شد. این تربت شریف از جمع آوری و مخلوط کردن چند مورد خاک که متعلق به قبر شریف امام حسین (ع) بودند و نزد افرادی موثق از شهر کربلا به صورت موروثی محافظت می شدند، به دست آمده بود و پس از انکه مخلوط شد در این ظرف شیشه ای قرار گرفت. این تربت پاک در اثناء مقتل خوانی در حرم به رنگ خون تازه درآمد.
شبکه عربی «کربلا» که با مدیریت تولیت حرم مطهر اداره می شود، این حادثه بزرگ را در پوششی از مراسم عاشورای حسینی سال ١۴٣۴ قمری به طور زنده و مستقیم پخش کرد. این یک اتفاق عادی نیست؛ بلکه معجزه ای است که در محل به خاک سپاری سیدالشهدا (ع) متبلور شده و این خاک پاک است که خداوند این شرافت و قداست را به آن داده و این توفیق را شامل حال آن کرده تا ودیعه گاه جسم مطهر و مقدس سبط نبی اکرم و خامس آل کساء باشد.
[1] مقتل مقرم، ص ٢٩٠.
[2] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج ٢، ص ١١۴.
[3] تراث کربلا، سلمان هادی آل طعمه، ٣٣ - ٣٢.
[4] روضة الواعظین، محمد بن الفتال النیشابوری، ج ١، ص ١٩٢؛ بحار الانوار، ج ۶٨، ص ١٣٠؛ بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، محمد طبری، ص ٧۵ - ٧۴؛ مقتل مقرم، ص ۴٣۶؛ تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهداء، سید محمدعلی قاضی طباطبایی، ص ٢٧۴.
[5] تاریخ طبری، ج ۴، ص ٧٠؛ تشیع در مسیر تاریخ، سید حسین جعفری، ص ٢٧١.
[6] مروج الذهب، مسعودی، ج ٢، ص ٧٩ - ٧٧؛ الحسین و الحسینیون، نورالدین شاهرودی، ص ٣٨؛ دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص ٧۴.
[7] وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ١۴، ص ۴١٩، ص ۴٢۵، ۴٢۶، ۴۴۵؛ کامل الزیارات، جعفر بن قولویه قمی، ص ٢٢٧، ٢٣١، ٢٣۵، ٢۶٠، ٢٨٣، ٢٨۶، ٣٠٧، ٣٠٩، ٣١٢، ٣١۵.
[8] بحار الانوار، کتاب مزار، ص ١٧٩.
[9] تراث کربلا، ص ٣۴؛ نزهة اهل الحرمین فی عمارة المشهدین، سید حسن صدر، طبع هند، ص ٢٨.
[10] شهر حسین، محمد باقر مدرس بستان آبادی، ص ١٩١ - ١٩٠.
[11] کامل الزیارات، ص ٢٨٧؛ بحار الانوار، ج ۵٠، ص ٢٣۴، ج ١٠١، ص ١١٢؛ الامام الهادی من المهد الی اللحد، سید محمدکاظم قزوینی، ص ۴٧۴؛ موسوعة کلمات الامام الهادی، ص ۴٧۴.
[12] تتمه المنتهی، محدث قمی، ص ٢١٧، شیعه و زمامداران خودسر، محمدجواد مغنیه، ص ١٩۴ - ١٩٣؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۵٩٩ - ۵٩٧؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص ٣۴٧.
[13] تراث کربلا، ص ٣۶ - ٣۵؛ دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص ٧۵.
[14] آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه، علی اصغر فقیهی، ص ۴۴٨، ۴۶١ و ۴۶٢.
[15] تاریخ کربلا و حائر الحسین، عبدالجواد کلیددار، ص ١٧١؛ دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص ٧.
[16] فرحة الغری، سید بن طاوس، ص ۶٧؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ص ١٧۶؛ تراث کربلا ص ٣٩.
[17] النجوم الزاهرة، ابن تغری بردی، ج ۴، ص ٢۴١؛ المنتظم، سبط ابن جوزی، ج ٧، ص ٢٨.
[18] تراث کربلا، ص ۴٠؛ تاریخ ایران، پژوهش کمبریج، ج ۵، ص ٢٧٩ تا ٢٨٣؛ سلجوقیان، ملیحه ستارزاده، ص ٩.
[19] تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، عباس اقبالی، ص ١٨۵ - ١٨۴؛ تراث کربلا، ص ۴٠.
[20] سقوط بغداد، پی نن رشیدوو، ترجمه اسدالله آزاد، ص ٢۴۶.
[21] تاریخ ایران اسلامی، دفتر سوم، رسول جعفریان، ص ٩٧؛ تاریخ ایران، پژوهش کمبریج، ج ۵، ص ٣۶٨.
[22] تاریخ فتوحات مغول، ج ساندرز، ترجمه ابوالقاسم حالت، ص ٢۴۶.
[23] سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، ج ١، ص ٢٧٣ - ٢٧٢.
[24] تاریخ آل جلایر، شیرین بیانی، ص ١٣۵.
[25] دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص ٧۶.
[26] فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، ص ۴١٣؛ شهر حسین، ص ٣۵۴ - ٣۵٣).
[27] شهر حسین، ٣١٢.
[28] تاریخ کربلا و حائر حسین، ص ١٧٢، میراث ماندگار، ج ١، ص ٣٩٨.
[29]مسیر طالبی، به کوشش حسین خدیوجم، ص ۴٠٩.
[30] وهابیان، علی اصغر فقیهی، ص ٢۶٣.
[31] میراث ماندگار، ج ١، ص ٣٩٩ - ٣٩٨؛ تراث کربلا، ص ٣۶٧؛ تاریخ کربلا، سید عبدالحسین کلیددار آل طعمه، ص ٢٠.
[32] تاریخ نوین عراق، فب مار، ترجمه محمد عباسی پور، ص ۶٩ - ۶٨؛ عراق، ساختارها و فرایند گرایش های سیاسی، سید حسن سیف زاده، ص ۴۶.
[33] سیمای کربلا، محمد صحتی سردرودی، ص ١٣٢ - ١٣١؛ تراث کربلا، ص ۴٩.
[34] تراث کربلا، ص ۴٧
[35] العراق الواقع و آفاق المستقبل، ولید حلی، ص ١۴٩.
[36] همان، ص ١٧٢ - ١٧٠.
[37] همان، ص ٨۵ - ٢٧۵؛ سنوات الجمر، علی المؤمن، ص ۴۵۵.
[38] گزیده هایی از اطلاعیه مقام معظم رهبری در ۵ ذی قعده ١۴١١ هجری.
[39] امت مسلمان دیروز امروز، از همین قلم، ص ١٣٩.
[40] عراق ساختارها و فرآیند گرایش های سیاسی، ص ١٨۶؛ اطلس جامع گیتاشناسی، ص ٣٩.
[41] کربلا مدینة الشهادة و التاریخ، زهیر سلیمان، الثقافة الاسلامی، ش ٢۶، محرم و صفر ١۴١٠ هجری.
[42] نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، عبدالله فهد نفیسی، ترجمه کاظم چایچیان، ص ١۴؛ عراق، ساختارها و فرآیند گرایش های سیاسی، ص ۴١.
[43] تاریخ حرکت اسلامی در عراق، عبد الحلیم الرهیمی، ترجمه محمدنبی ابراهیمی، ص ٩۶ - ٩۴.
[44] مجله الثقافة الاسلامیه، ش ٢۶، محرم و صفر ١۴١٠ هجری، ص ٢٣٧ - ٢٣۶).
[45] دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص ٧٧ - ٧۶.
[46] وسایل الشیعه، ج ١٠، ص ۴٠١، باب ۶٧ فی حد حرم الحسی؛ بحار، ج ١٠١، ص ١١۴؛ کامل الزیارات، ص ٢٧؛ الاستثفاء بالتربة الشریفة الحسین، ص ۵۴ - ۵٣.
[47] دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص ۴٠.
[48] عبد الجواد کلید دار. تاریخ کربلا و حائری حسینی ص ٢٧٠
[49] نورالدین شاهرودی تاریخ حرکت علمی در کربلا ص ٢٩٣
[50] معجم کبیر طبرانی، ج٣، ص١٠٨.
[51] کلینی، الکافی، ج۴، ص۵٧۶.
نظر شما