سیمای عمومی نجف اشرف
مجله فرهنگ زیارت فروردین ماه سال 1390 شماره 9
نجف اشرف را بشناسیم
١. نام ها
مورخان و جغرافی دانان نام های بسیاری برای این سرزمین گفته اند؛ از جمله: نجف، غری، مشهد، وادی السلام، لسان، خدّ عذراء، براثا، بانقیا و ربوه.
نجف نامی است که بر نام های دیگر غلبه یافته و مشهور گردیده است. در علت نام گذاری این شهر به «نجف»، دکتر مصطفی جواد معتقد است:
این سرزمین به سبب بلند و در دسترس بودن، همچون پشته ای است که آب را از پیرامون خود دور می کند و هنگام جاری شدن سیل، آب گرداگرد آن را می گیرد اما از آن عبور نمی کند؛ همچون یک سد (نجف در لغت یعنی بلندی، پُشته، تل).[1]
٢. موقعیت جغرافیایی
شهر نجف در کناره دامنه غربی کشور عراق واقع شده و حد نهایی آن به مرزهای عربستان سعودی می رسد. نجف، ده کیلومتر از فرات فاصله دارد. این شهر، یکی از استان های میانی کشور عراق است و استان شدن آن، پس از فرمان جمهوری بود و پیش از آن، از توابع استان کربلا به شمار می آمد.
٣. مرزها
شهر نجف از سمت شمال و شمال شرقی به کربلا، از جنوب و غرب به گودی های بحر نجف، و از شرق به شهر کوفه محدود می شود.
۴. مساحت و جمعیت
نجف در حدود ١٣٣٨ کیلومتر مربع مساحت دارد و جمعیتش (در سال ١٩٧۵م) به ١٧۵١۴١ نفر بوده است.
۵. طبیعت
چون سرزمین نجف بخشی از دامنه های کشور عراق است، ویژگی های طبیعی آن را نیز دارد؛ با این تفاوت که پهناور و خالی از پستی و بلندی ها و ناهمواری هاست. لایة رویی این سرزمین عبارت است از سنگ های ماسه ای که اغلب آنها را پوشش نازکی از خاک و شن ریزه در بر گرفته است. در بعضی جاها، سنگ های آهکی نیز دیده می شود. در کناره های بحر نجف، مقداری مواد رُسی وجود دارد.
۶. آب و هوا
هوای تابستان شهر نجف، گرم و خشک، و در زمستان سرد و استخوان سوز است. با شدت گرفتن گرمای تابستان، مردم به سرداب ها و زیرزمین ها پناه می برند. [2]برف در شهر نجف، در ماه آذار می بارد و میانگین بارش آن در طی ده سال، نزدیک به یک میلی متر است و همان مقدار هم خیلی زود آب می شود.
بادهایی که در این شهر می وزد، جهت های مختلف دارد و سرعتشان نامتعادل است. به ندرت شهر نجف بادهای شدید و طوفانی به خود دیده و معمولاً در تابستان، در ماه تموز، بادهای سوزانی که حرارتشان به ۴۵ درجه می رسد، شهر را درمی نوردد.
٧. راه های ارتباطی و وسایل نقلیه
در قدیم، آمد و رفت در عراق، با حیوانات و وسایل نقلیه آبی صورت می گرفت:
آنچه نجف را به شهرهای دیگر عراق و حجاز و.. . مرتبط می ساخت، اسب و الاغ و قاطر و شتر بود و در روزگاری که هنوز دریاچة نجف خشک نشده بود، کشتی های بادبانی، از بصره به این دریاچه وارد می شدند و در کنارة شرقی آن پهلو می گرفتند.[3]
رودخانة فرات که از کوفه می گذشت، اگرچه حدود ١٠ کیلومتر از شهر نجف دور بود، اما نجفی ها با کمک قایق های بادبانی و بعدها موتوری، از آن برای جابه جا شدن و حمل بارهای خود سود می بردند. مسافرت به کربلا، معمولاً با درشکه های اسبی انجام می شد و مسافران در بین راه، در کاروان سراهای «مصلی»، «نصف» و «نخیله» استراحت می کردند.
نخستین ماشین، در سال ١٩١١م/١٣٢٩ق وارد نجف شد.[4] دومین ماشین متعلق به «خلیل پاشا» والی شهر بود. بعدها ماشین های نیروهای اشغالگر انگلیسی، در همه جای شهر به چشم می خوردند.[5] راه هایی که نجف را به شهرهای اطراف مرتبط می ساخت، صاف و هموار نبود و اخیراً سر و سامانی گرفته و پرداخته شده است.
راه زمینی حج، از قدیم وجود داشت و از دوران حکومت عباسیان و دوره های پس از آن، قافله های حج، که از راه زمینی به حج می رفتند، راه عبورشان تنها از نجف بود.[6] این راه از کنار گودی های بحر نجف آغاز می شد و به «رحبه» می رسید و از آن جا تا «آبار زبیده» و «برکة حمد» و «مغیثه» و «شبکه» و «شراف» و «واکصه» و «عیدها» و «جمیمه»، ادامه داشت و در انتها به سرزمین های حجاز می رسید.[7]
پیدایش شهر نجف
برخی مورخان تاریخ پیدایش شهر نجف را به قبل از اسلام می رسانند و گروهی وجود این شهر را تا پیش از قرن سوم هجری نفی می کنند. جعفر محبوبه گوید:
در زمان تنوخی ها و لَخمی ها و منذری ها که «حیره» پایتخت آنها بود و از جهت آبادانی و تمدن، جزو بهترین ها به شمار می آمد، شهر نجف منطقه ای آباد و دارای ساکنان، و فرهنگ آن، فرهنگ عربی بود.[8]
اما دکتر کاظم جنابی نظر دیگری دارد:
هنگامی که کوفه پدید آمد، نجف شهر مهمی نبود و از توابع «حیره» به شمار می آمد و بعداً به جهت خشکی زمینش، مقبرة مردم کوفه قرار گرفت.[9]
ابن طاووس گوید:
محمد بن علی بن رحیم شیبانی گفت: من و پدرم علی بن رحیم، و عمویم حسین بن رحیم با عده ای که قصد زیارت امیرمؤمنان علی (ع) را داشتند، وارد شهر نجف شدیم. سال دویست و شصت و اندی بود و من کودکی بیش نبودم. نزدیک قبر امام علی (ع) که رسیدیم، تنها سنگ نشانی آن جا بود و دیگر هیچ و مردمانی اندک در آن اطراف زندگی می کردند.[10]
برای رسیدن به نظر درست در این باره، باید به دو نکتة مهم توجه داشت:
١. سرزمین نجف، خاکی خوب و آب و هوایی معتدل داشته و منطقة خوش گذرانی ساسانی ها و منذری ها و عباسی ها بوده[11] و در نجف یا مشرف بر آن، دِیرها و قصرهایی وجود داشته است.[12] البته این بدان معنا نیست که در آن زمان ها نجف مسکونی و آباد بوده؛ چرا که در گزارش جغرافی دان ها به این مطلب اشاره نشده و آنان که از دِیرها و قصرها یاد کرده اند، نگفته اند که نجف در آن دوره، ساکنانی داشته و معمور بوده است.
٢. گمان دکتر جنابی به این که نجف منطقه ی کوچک و مسکونی بوده و از توابع حیره، و نیز وجود دِیرها و سازه های بزرگ و باشکوه، همة اینها نشان می دهد که این مکان جای زندگی مردمی بوده؛ هرچند به طور موقت و فصلی، و این وابسته به آن است که نجف از آب و هوایی مطلوب برخوردار بوده باشد.
اما سکونت دائمی و پیدایش شهر نجف چه زمانی بوده است؟
یک عامل مهم، آشکار شدن قبر امیرمؤمنان علی (ع) و برپا شدن بارگاه و حرم آن حضرت است. نخستین بار در زمان امام صادق (ع) و به فرمان ایشان، قبر امیرمؤمنان آشکار گردید. در روایت صفوان آمده که امام صادق (ع) پس از آن که ما را به قبر راهنمایی کرد، من به ایشان عرض کردم: فدای تان شوم! آیا اجازه می دهید شیعیان کوفه را از این امر آگاه گردانم؟ فرمود: آری، و درهم هایی در اختیار من گذارد تا قبر را تعمیر و بازسازی کنم. قبر حضرت امیر (ع) پس از آن بر اثر سیل خراب گردید و تا زمان داوود بن علی عباسی (متوفی ١٣٣) به همان حال باقی بود و داوود آن را اصلاح کرد و روی آن صندوقی قرار داد. آن گاه دوباره، قبر شریف تخریب شد و هارون الرشید آن را بازسازی کرد و در سال ١٧٠ هجری گنبدی بر آن نهاد.[13]
در سال ٣٣٨ هجری ابوعلی عمر بن یحیی، گنبدی سفیدرنگ بر مزار امیرمؤمنان (ع) قرار داد و از آن پس، اتاقک هایی پیرامون آن مزار ساخته شد که متعلق به بینوایان شیعه بود. در اواخر قرن چهارم، شیعیان در آن جا خانه ها برپا کردند و آبادانی در اطراف حرم علوی، رو به گسترش نهاد.[14] از همة این گفته ها و روایت ها به دست می آید که سکونت قابل توجه پیرامون قبر امیرمؤمنان (ع) در اواخر قرن سوم هجری آغاز شده است.
بارگاه علوی[15]
این بنای باشکوه در میانة قدیمی شهر واقع است و آشکارترین و زنده ترین اثر تاریخی آن به شمار می آید. مرقد امیرمؤمنان (ع) به وصیت خود ایشان در مکان فعلی واقع شد و تا زمان امام صادق (ع) جز اهل بیت (علیهم السلام) کسی از آن آگاهی نداشت. نخستین بار، امام صادق (ع) آن را برای شیعیان آشکار کرد و پس از آن، بارها بر اثر حوادث طبیعی تخریب شد و به دست بعضی حاکمان و والیان تعمیر و بازسازی گردید. بنای کنونی مرقد، که ششمین و آخرین تجدید بناست و البته بعضی تغییرات و اصلاحات در آن داده شده، به دست شاه صفی صفوی (متوفی ١٠۵٢ق) صورت گرفت.
١. نمای قبر شریف
روی قبر، صندوقی از جنس عالی ترین چوب که با عاج معرق کاری شده و بر آن آیاتی از قرآن و اسماء جلاله نقش بسته، قرار دارد.
٢. ضریح
صندوق مرقد را پنجره ای نقره ای که با طلای ناب اندود شده، در بر گرفته است.
٣. روضه مقدسه
ضریح مرقد امیرمؤمنان (ع) در وسط روضه است؛ اتاقکی چهارگوش، آیینه کاری شده و منقوش به آیاتی از قرآن. از روضه مقدس، چهار در به رواق ها گشوده می شود. دو در از طلا، مقابل رواق طلا و دو در دیگر از نقره در جهت شمال. در مقابل هر در، پنجره ای بزرگ مُشرف بر رواق دیده می شود.
۴. گنبد
بر فراز روضة مقدس علوی، گنبدی بزرگ از طلا قرار دارد که خود، نشانه ای است از ابداع هنری و ٧٧٧٧ خشت طلای خالص در آن به کار رفته است. سطح داخلی گنبد، با کاشی های زیبای معرّق، نام های معصومین (علیهم السلام)، آیات قرآن و اشعاری عربی در مدح امام علی بن ابی طالب (ع) آراسته شده است.
۵. رواق
روضة علوی، خود در میان غرفة بزرگی به نام «رواق» قرار گرفته که ١٧ متر ارتفاع، ٣١ متر طول و ٣٠ متر عرض دارد. این غرفه، آیینه کاری و دیوارهای آن منقوش به آیاتی از قرآن است. چهار درب نیز دارد که دو درب به ایوان طلا معروف به «طارمه» گشوده می شود. درب بزرگ، وسط و مقابل «باب الساعة» در صحن شریف واقع شده. روکش آن از طلاست و به شکلی جالب و بدیع، آن را میناکاری کرده اند. درب دوم زیر گلدستة شمالی قرار دارد و از نقره است. از رواق مذکور، درب سومی نیز مقابل «باب القبلة» در صحن شریف گشوده می شود و چهارمین درب، مقابل «باب الطوسی» صحن است. درب سوم و چهارم، هر دو از نقره است.
۶. گلدسته ها
در ایوان، دو گلدستة استوانه ای شکل به ارتفاع ٣۵ متر، که محیط قاعدة هر کدام نزدیک به ٨ متر و قُطر ۵/٢ متر است، واقع شده. این دو گلدسته از طلاست و در آنها ۴٠٠٠ خشت طلای خالص به کار رفته است.
٧. صحن
پیرامون روضه و رواق، محوطة بزرگی است که به آن «صحن» می گویند؛ به ارتفاع ١٧ متر و طول ٧٧ متر و عرض ٧٢ متر؛ آراسته با کاشی های معرّق و سوره هایی از قرآن. این صحن حدود ١٠٠ غرفه و اتاقک در دو طبقه دارد و به جز ایوان بزرگ طلا، چهار ایوان روبه روی هم نیز دارد. راهرویی بلند با شکافی وسیع و دایره شکل در وسط، رواق را به دیوار غربی صحن مرتبط می سازد.
٨. درهای صحن
١. باب الساعه که درب اصلی حرم و مقابل بازار بزرگ است؛ ٢. باب السلام، نزدیک باب الساعه؛ ٣. باب الطوسی؛ ۴. باب الفرج، مقابل بازار العماره؛ ۵. باب القبله.
بر فراز درب اصلی صحن شریف، ساعتی عظیم با زنگ ناقوسی قرار گرفته که از چهار طرف پیداست و گنبدی کوچک و طلایی دارد.
شهر نجف
به جز آنچه جهانگردان دربارة شهر نجف نوشته اند، تصویر دیگری پیش روی ما نیست. شاید نخستین کسی که از شهر نجف یاد کرده، جهانگرد عرب، ابن جبیره (متوفای ۵٠٨) باشد؛ آن جا که می گوید:
وارد شهر نجف شدیم؛ منطقه ای در پشت کوفه که گویا حدّ فاصل این شهر و صحراست. زمینی سخت، وسیع و چشم گستر دارد. در طرف غرب کوفه، به فاصلة یک فرسخ، بارگاهی مشهور و عظیم، منسوب به علی بن ابی طالب (رض) واقع شده که بنایی باشکوه دارد.[16]
ابن بطوطه (متوفای ٧٢۵) شهر نجف را در سفرنامة خود این گونه توصیف می کند:
به شهر بارگاه علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) در نجف فرود آمدیم. شهری نیک منظر، در زمینی وسیع و سخت که از بهترین و پرجمعیت ترین و مقاوم بناترین شهرهای عراق به شمار است و بازارهایی نظیف و نیکو دارد. از «باب الحضره» وارد شهر شدیم و به بازار بقالین و آشپزان و نانواها رسیدیم و پس از آن، به بازار میوه و بازار دوزندگان و رخت شویان و عطاران. آن گاه به حرمی که مردم می پندارند قبر علی (ع) است، در آمدیم. در برابر آن، مدرسه ها و تکیه ها و استراحت گاه های آباد و دل پذیر، به بهترین شکل خودنمایی می کرد. دیوارهای حرم را لعابی خوش رنگ و چشم نواز پوشانده است.[17]
١٠١٣«یعقوب سرکیس» از قول تکسیرا نقل می کند:
ظهر روز شنبه، ١٨ ماه آوریل، ١۶٠۴م (٢٣ ربیع الثانی ) وارد شهر نجف شدیم. شهری بزرگ که شمار خانه های آن، حدود پنجاه تا شصت سال پیش، شصت یا هفتادهزار بوده است. خرابه های بر جای مانده از آن خانه ها نشان می دهد که نجف، شهری وسیع و خوش ساخت بوده؛ اما امروزه خانه های مسکونی آن از ۵٠٠ خانه فراتر نمی رود و ساکنان آن، بیشتر بینوایان و بیچارگانند. به گفتة بعضی اهالی شهر، خرابی و انحطاط شهر از روزی آغاز شده که شاه طهماسب صفوی در سال ٩٨۴ق/١۵٧۶م از دنیا رفت و دیگر هیچ کس، همچون او به شهر نجف نپرداخت و اهمیت نداد. در این شهر، خرابه های چند بازار به چشم می خورد که گواه عظمت گذشته آن است.[18]
جهانگرد فرانسوی، «تاورنیه» هنگام عبور خود از شهر نجف در سال ١٩٣٨م آن را چنین توصیف می کند:
به شهری کوچک که در گذشته به آن کوفه می گفتند و هم اکنون به «مشهد علی» معروف است، رسیدیم. بارگاه علی، داماد پیامبر، فضایی وسیع دارد. در چهارگوشة مرقد، چهار شمعدان روشن دیده می شود و قندیل هایی که بالای ضریح، از سقف آویزانند. دو قاری قرآن، شبانه روز آن جا قرآن می خوانند. در این شهر، جز سه چهار چاه آب با آب های ناگوار و یک قنات خشک، منبع دیگری برای آب نیست. خوردنی موجود در نجف، تنها خرما و انگور و بادام است که به قیمت گران فروخته می شود. چون زائران وارد نجف شوند و گرسنه باشند، شیخ که بزرگ آن منطقه است، با برنجی که با آب و نمک و روغن، پخته شده، از آنها پذیرایی می کند. چراگاهی که برای چهارپایان در آن بچرند، وجود ندارد و همین کمبود غذا را باعث شده است.[19]
«نیپور» جهانگرد آلمانی مشاهدات خود در سال ١٧۶۵م/١١٧٩ق از نجف را این گونه بیان می کند:
مشهد علی در سرزمین خشک و خالی از گیاه قرار دارد؛ همچون جدّه. بی آبی، مشکل جدی این منطقه است. برای غذا پختن و شست وشو، آب قنات های زیرزمینی، به کار می رود و برای خوردن، آب را از مسافت سه ساعتی بر پشت الاغ ها به شهر منتقل می کنند. همة خانه ها از خشت های سفالی و بر پایه های آهکی ساخته شده و سقف های گنبدی دارند برای استحکام بیشتر. اهالی این شهر، بعضی سنی و بعضی شیعه اند. شکل و هیأت کلی این شهر، به شهر قدس می ماند؛ همچنین از جهت وسعت. پیرامون شهر دیواری کشیده اند که اکنون دو درب دارد: «باب المشهد» و «باب النهر». «باب الشام» را که سومین درب بوده، با دیوار مسدود کرده اند. دیوار شهر چندان تخریب شده که از بیست جای آن می توان وارد شهر شد. جز بارگاه باشکوه و عظیمی که بر قبر امام علی (ع) ساخته اند، سه محل اجتماع دیگر که از آن کوچک ترند، نیز وجود دارد.[20]
مستشرق انگلیسی، خانم «لیدی درور» در سفرنامة خود، پس از توصیف شهر و محلات و بازارهای آن که در سال ١٩٢٣م/١٣۴٢ق مشاهده کرده، دربارة خیابان ها و جاده های شهر نجف می گوید: «نجف شهر زیبایی است، اما خیابان های آن هیچ صاف و هموار نیست»[21]
نزدیک به ده سال بعد، در ١٩٣۵م، در «راهنمای سرزمین عراق» در این باره می خوانیم:
خیابان ها جز در مواردی محدود صاف، هموار و عریض است.. . ساختمان ها عظیم و چشم نواز، بازارها منظم و عریض، به خصوص بازار بزرگی که از دیوار شرقی شهر شروع می شود تا می رسد به صحن علوی. در این شهر سه مدرسة دولتی، سه مدرسة محلی و تعداد زیادی مدرسة علمیه وجود دارد. مساجد متعددی ساخته شده که در اتاقک های پیرامون هر یک، قبور عالمان و بزرگان قرار دارد. شهر نجف، با دیواری بزرگ و حجیم احاطه شده؛ دیواری که پس از انقلاب سال ١٩٢٠م/١٣٣٩ق بعضی قسمت های آن شکافته شد. دیواری که اکنون پیرامون شهر، آن را در بر گرفته، به دست «محمدحسین خان علاف» وزیر فتحعلی شاه قاجار، درسال ١٢٣٢ق/١٨١۶م ساخته شده و چهار دروازه به نام های مختلف دارد.[22]
در سال ١٩۴۵م/١٣۶٩ق شهرداری شهر نجف تصمیم گرفت تا تغییری اساسی در این شهر ایجاد کند. پس خیابان اطراف صحن علوی را احداث کرد و در پی آن، بازارچه ها و ساختمان های بسیاری تخریب شد و جای خود را به ساختمان ها و بازارچه های نوساز داد. از آن پس خیابان «الرسول» مقابل «باب القبله»، خیابان طوسی، در طرف عکس، خیابان «امام صادق» و «زین العابدین» که به طور موازی از میدان شروع می شوند و پس از رسیدن به خیابان پیرامون حرم، در غرب شهر نجف به پایان می رسند، پدید آمد. نوترین و محکم ترین بناهای شهر در حاشیة این خیابان ها برپا شده است. بزرگ ترین بازار نجف، بازاری است به طول ۵٠٠متر که از میدان اصلی یا خیابان اطراف حرم امتداد دارد و در آن، هفت دهنة فرعی منشعب می شود. هر محله نیز معمولاً برای خود بازاری دارد. بازارهای نجف، آباد، پررونق و برآورندة نیازهای مختلف شهروندان است. اما بازارهایی که مخصوص یک صنعت یا کالا باشد، وجود ندارد.
شهر نجف، به استثنای بعضی محلاتش، شهری است امروزی، زنده و پویا و آکنده از نشانه های فرهنگ و تمدن. تا سال ١٩٧۴م/١٣٩۴ق محلات و منطقه های مختلفی با امکانات تمام، در شهر نجف احداث شد. بیشتر این محلات، آباد و دارای خانه ها و خیابان های بزرگ و وسیع، باغ ها، پارک ها، مدارس و ساختمان های دولتی است.
جمعیت
سرشماری سال ١٩٧۴م/١٣٩۴ق نشان می دهد که ٨٧٣٩۴ نفر مرد و ٨٧٧۴٧ نفر زن در نجف زندگی می کردند که ٨٠٠٠٠ نفر از آنها مهاجر بودند. این آمار تا سال ١٩٧۴م است و بی شک پس از آن تاکنون تغییرات بسیاری روی داده است. گسترده تر شدن شهر و فزونی جمعیت و خدمات و فعالیت ها، از آن جمله است.
مدارس علمیه
سخن سید بن طاووس در «فرحة الغری» نشان می هد که در قرن چهارم هجری در این شهر جنبش علمی وجود داشته است: «عضدالدوله بویهی در دوم جمادی الاولی سال ٣١٧ قمری از شهر نجف دیدن کرد و سه هزار درهم را میان فقیران و فقها تقسیم نمود.»[23] البته حرکت رو به رشد علمی و برپایی مدارس عظیم علوم دینی از روزی آغاز شد که شیخ طوسی در ۴۴٨ق به این شهر هجرت نمود و اساس جنبش علمی را بنیان نهاد. از قرن پنجم تا قرن دوازدهم حرکت آغاز شده به دست او مراحل متفاوتی را از جهت ضعف و قوت پشت سر نهاد و زعامت حوزة علمیه در این مدت، بین نجف و حله و کربلا دست به دست می شد. در پایان قرن دوازدهم بار دیگر نجف مرکزیت علمی خود را بازیافت و به شکوه پیشین بازگشت.[24]
جنبة ادبی
شهر نجف افزون بر این که مرکزی علمی و فکری به شمار می آمد، نخستین مرکز شعر و نثر و در مجموع ادبیات نیز بود. عواملی چون ساختار جغرافیایی، ترکیب اجتماعی و گستردگی دانش های گوناگون و تعلیم و تربیت نوباوگان به شعرگفتن، به خصوص در عزای امام حسین (ع)، در این شکوفایی ادبی نقش داشت.
شعر در نجف، همة گروه های مردم، اعم از عالمان و عامة و صنعت گران و صاحبان مشاغل مختلف را در بر می گرفت.[25] ویژگی ادبیات شهر نجف عبارت بود از مشتمل بودن بر مضامین فرهنگی، تمدنی، سیاسی، اعتقادی، دینی و غیره. شاعران، چه سنتی ها و چه امروزی ها، در میان مردم بزرگ و مورد احترام بوده و هستند؛ اما شاعرانی که در سطح بالایی از فصاحت قرار دارند و شعرشان برآمده از شعور و احساس و دارای معانی بکر و ارزشمند و ریشه دوانیده در امثال و حکم و ادبیات گذشته است، از جایگاه والاتری برخوردارند.
نوگرایی در ادبیات نجف که به وسیلة شماری از ادبای جوان به وقوع پیوست، نقطه های مثبت و روشن فراوانی داشت. آنچه نگران کننده بود، گسست این حرکت از میراث تاریخی ادب عربی و بی ریشه شدن آن بود. استاد «فاضل ثامر» در این باره معتقد است:
اگر این گسست بزرگ میان میراث ادبی و جنبش شعری جدید بخواهد برطرف و اصلاح شود، چاره آن است که شعر امروز، ریشه های خود را در خاک تاریخ ادبیات و در اندیشة عربی و فرهنگ و تمدن سرزمینی محکم نماید تا بتواند هماره اصالت، پویایی و تازگی روزبه روز خود را در قالب ها و شکل های نو محافظت کند.[26]
حیات اقتصادی در نجف
حیات اقتصادی شهر نجف، جنبه های متعددی دارد که مهم ترین آنها عبارت است از:
١. موقعیت جغرافیایی
قرار گرفتن شهر نجف در دامنة غربی عراق، بر زمینی که کم ترین آب را دارد، سبب شده تا این شهر در نیازهای ساکنانش، به مناطق زراعی و کشت زارهای پیرامون خود متکی باشد. وقتی آب از کناره های «بحر نجف» عقب نشینی می کند، زمینی نرم و مناسب برای زراعت پیدا می شود که در آن انواع سبزی ها و میوه ها به عمل می آید؛ هرچند که کمبود آب معضلی همیشگی در این منطقه است.[27]
٢. طبیعت زمین
طبیعت خاک و زمین نجف، نقش مؤثری در مسائل اقتصادی آن دارد. زمین شن و ریگ این شهر، منبعی مهم برای صنایع مصالح ساختمانی و مانند آن پدید آورده است. با روشی بومی، گچ از این زمین استخراج می کنند. از خاک موجود در طرف غربی و جنوبی نجف برای ساختن آجر و سفال استفاده می شود. در بعضی مناطق، سنگ های آهکی وجود دارد که برای محکم سازی راه ها و مانند آن به کار می رود. عده ای از مردم نیز نمک خوراکی خود را از قسمت هایی از «بحر نجف» به دست می آورند.
٣. داد و ستد
این شهر با مناطق اطراف خود و نیز با شهرهای عربستان سعودی و خلیج فارس و ایران داد و ستد گسترده دارد. برای صحرانشینان همیشه بازار پررونقی در شهر نجف وجود دارد که در آن خرما و حبوبات عرضه می کنند. در بیرون شهر مکان مشخصی به نام «مناخه» برای قافله های بدوی مقرر شده که در آن خیمه برپا می کنند و از انواع خرماها و حبوبات، هرچه بخواهند برای خود خریداری می کنند. از شهر نجف، برای سرزمین های عربی عباهای ضخیم (بریم) و برای ایران، عباهای نازک (خاجیه) و پوست های دباغی نشده و لباس نیز به بصره و کوفه صادر می شود.[28]
۴. پیشه ها
حرفه های معمولی در شهر نجف، عبارت است از بعضی کارهای دستی همچون عبابافی و سفالگری و رنگرزی و نجاری و آهنگری و دباغی و دوختن نعلین و مشک و دلو. مشهورتر از همه، ساخت آبکش های آهنی (نواعیر) است که با آن، آب را از جوی ها و نهرها برمی دارند و به کشتزارها و مناطق نزدیک می رسانند.
۵. مرکزیت دینی
از جمله عوامل اساسی در حیات اقتصادی شهر نجف، به ویژه بهره هایی است که این شهر از وجود مرکزیت دینی در دامن خود می برد و آن را مدیون بارگاه شریف علوی است که سالیانه هزاران علاقه مند و زائر را به این سرزمین می کشاند و خیرات و برکات فراوانی را در پی دارد. شهر نجف، هماره میزبان زندگان و مردگان شیعه بوده، هست و خواهد بود. کسانی که به سوی نجف بار سفر می بندند، یا برای زیارت است یا برای دانش اندوزی و یا برای ساکن شدن در این شهر.
در آخرین سرشماری ها (در وقت نگارش)، سالانه بیش از نیم میلیون نفر برای زیارت وارد نجف می شوند. ١وجود این همه زائر، افزون بر طالبان علم که به این شهر رفت و آمد می کنند و کسانی که به مجاورت حرم علوی توفیق می یابند، تأثیری شگرف در رشد و شکوفایی اقتصاد شهر نجف دارد؛ «زیرا آنچه این شمار کثیر با خود به نجف می آورند، انبوهی از ثروت های مادی، ادبی و معنوی است»[29]
۶. خاک سپاری
عادت شیعه، از دیرین ترین دوره ها، بر این بوده که مردگان خود را در شهر نجف به خاک می سپرده است. چه پادشاهان و عالمان و بزرگان و سرشناسانی که در این سرزمین آرمیده اند و چه بسیار مردگانی که از سرزمین های دور به این شهر منتقل شده و به تبرک جویی از قبر امیرمؤمنان (ع) در جوار آن، مدفون گشته اند. گورستان شهر نجف، یکی از بزرگ ترین گورستان های دنیاست، اگر بزرگ ترین نباشد.
طبق گزارش جهانگرد انگلیسی «لوفتس» در سال ١٨۵٣م/١٢٧٠ق حدود پنج تا هشت هزار جنازه از مناطق مختلف به شهر نجف وارد شده است.[30] ورود این تعداد جنازه به نجف که هر سال بر شمار آن افزوده می شود، شغل های متعددی را به وجود می آورد. نقل جنازه ها و تجهیز و دفن آنها، نیز ساختن قبر و رسیدگی به همراهان میت، اعمالی است که درآمد بسیاری به دنبال می آورد و احتیاجات بسیاری را برطرف می سازد.
ابعاد سیاسی
کشور عراق در اوایل قرن بیستم کشوری عقب افتاده و توسعه نیافته به شمار می رفت و زیر سلطة عثمانی، بدون برخورداری از یک نظام سیاسی مشخص، حاکمان و والیان دست نشانده و ظالم بر آن حکم رانی می کردند. پس از مدتی، نقاب از چهرة فریب و نیرنگ حاکمان فروافتاد و خون غیرت و وطن دوستی در رگ های مردم به جوشش درآمد و به خصوص در دو شهر بغداد و نجف، امواج اعتراض انقلاب، روزبه روز گسترده تر و فراگیرتر شد.
در نجف دو گروه عمده نقش آفرین بودند: مردم عادی که قدرت مبارزه و حمل سلاح داشتند و دیگر، عالمان که نقش رهبری و هدایت بر عهدة آنها بود. ارتباط این شهر با قبایل اطراف را که برخاسته از پیوند روحی و اعتقادی بود، نمی توان نادیده گرفت. همچنین جوانان بافرهنگ و آگاه نجف، در بیدار کردن روح حماسه و عزت خواهی مردم، توانمندی بسیاری داشتند.
با نگاهی به سال های قبل و بعد از جنگ جهانی اول، آنچه بیش از همه در زنده نگه داشتن حرکت های ضداشغال و سلطه برجسته می نماید، رابطة عمیق مرجعیت دینی با توده های مردم است؛ چنان که در این دوره، نجف اشرف هیچ گاه آرام نبود و در همه سطوح و عرصه ها فعالیت و تحرک در آن به چشم می خورد. نجف از نخستین شهرهای عراق بود که در آن، روزنامه چاپ و منتشر می شد و در ارتباط با حرکت های آزادی خواهانه در ایران و ترکیه و مانند آن، عکس العمل نشان می داد. اعلان جهاد علیه روسیه که شمال ایران را اشغال کرده بود، موضع گیری بر ضد ایتالیا و دفاع از مردم و کشور لیبی و نمونه هایی از این دست، نشانه آشکاری بر بیداری فرزندان این شهر و حرکت های آزادی خواهانه ضد سلطه آنهاست.
این مطالب، مقدمه ای بود برای بررسی یکی از بزرگ ترین و تأثیرگذارترین حرکت های مردمی شهر نجف در دفاع از مقدسات وطنی و شعائر دینی، یعنی انقلاب ١٩١٨م / ١٣٣٧ق در مقابل اشغالگران انگلیس. پس از سقوط بغداد، انگلستان کوشید تا نیروهای خود را در تمام مناطق عراق سازمان دهی و مستقر نماید. موقعیت دینی، سیاسی و جغرافیایی شهر نجف اشغالگران را به صرافت انداخت تا آن را به مناطق تحت سلطة خود ملحق کنند و با راضی کردن بزرگان و رؤسای قبایل و دادن پول های هنگفت به مردم و نیز افراد صاحب نفوذ، راه را برای رسیدن به این هدف هموار سازند.[31] نخست، برای جلوگیری از اتحاد مردم و نیروهای مدافع شهر، نیروهای خود را در مناطقی دور از شهر ساکن کردند. اما درگیری بعضی از مدافعان با سربازان هندی که مزدور اشغالگران بودند، سبب شد که متجاوزان وارد شهر شوند. ظهر همان روز، یک هواپیمای انگلیسی در آسمان نجف ظاهر شد و مدافعان به سوی آن آتش گشودند و این بر انگلیسی ها سخت ناگوار آمد و تصمیم به اشغال شهر گرفتند.[32]
شهر نجف اشرف خود را آمادة رویارویی و ضربه زدن به انگلیسی ها می کرد و «جمعیت نهضت اسلامی» با پخش اعلامیه در بین مردم و قبایل شهرهای نجف و کوفه و فراخوان مدافعان مسلح به انقلاب بر ضد اشغالگران، فعالیت خود را تشدید کردند.
در شب سه شنبه ۶ جمادی الثانی سال ١٣٣۶ (١٩ آذار ١٩١٨) عده ای از سرانِ جمعیت نهضت اسلامی تصمیم گرفتند که «کاپیتان مارشال» را ترور کنند و چنین نیز شد و در پی آن، دو سرباز انگلیسی را کشتند، اما در قتل «بالفور» حاکم شامیه و نجف موفق نبودند. انقلابیون نجف، به دارالحکومة قدیم هجوم بردند و با خلع سلاح کردن نگهبانان، آن جا را به آتش کشیدند.[33]
انتظار می رفت که قبایل اطراف نجف، به ندای یاری خواهی انقلابیون پاسخ مثبت دهند و با ارسال سلاح و امکانات آنان را یاری نمایند، اما چنین نشد و بالفور دستور داد تا شهر را محاصره کردند و یک تیپ کامل را به فرماندهی «ژنرال ساندرز» بر شهر نجف مسلط نمود. دروازه های شهر مسدود گردید و از ورود آب آشامیدنی جلوگیری شد. انقلابیون پس از مشورت به این نتیجه رسیدند که باید تا آخرین نیرو مبارزه کنند و تسلیم نشوند؛ اگرچه عده ای در این میان، مصالحه و تسلیم را ترجیح می دادند.
چون محاصره طولانی شد و تشنگی و گرسنگی بر اهالی شهر نجف سخت گردید، از متجاوزان خواستند تا محاصره را پایان دهند و انقلابیون را عفو کنند. انگلیسی ها برای برداشتن محاصره، شروطی گذاشتند، از جمله: تسلیم شدن عوامل قتل کاپیتان مارشال و سربازان انگلیسی، بدون هیچ قید و شرطی؛ پرداخت غرامتی معادل ١٠٠٠(تفکه) (۵٠٠٠٠ روپیه)؛ تسلیم کردن صد نفر از انقلابیون محلات مختلف.
این شرایط در ٣٠ مارس ١٩١٨م/١٣٣٧ق محقق گردید و یازده نفر در کاروانسرای «حاج محسن شلاش» در کوفه اعدام شدند و ١٢٣ نفر را هم از نجف به هند تبعید کردند.[34]
ادامة انقلاب
شکست انقلاب نجف در سال ١٩١٨م/١٣٣٧ق به معنای محو تفکر آزادی خواهی و سلطه ستیزی از ذهن آزادگان و فرزانگان نبود؛ بلکه حرکت تازه آغاز شده بود و این تفکر، روزبه روز، یاوران و پیروان بیشتری پیدا می کرد. انقلاب همچون خاکستر زیر آتش، در فرصت های مناسب جلوه می کرد و پیوسته شوق شعله ور شدن داشت. به نمونه هایی از این موارد اشاره می شود:
نیروهای اشغالگر انگلیسی درصدد بودند تا برای تحکیم جایگاه خود در عراق، حاکمی دست نشانده را به مردم و اوضاع سیاسی عراق تحمیل کنند. در اعتراض به این امر، روزنامه های شهر بغداد گام اول را برداشتند و با اعلامیه ها و آگهی های سیاسی مردم را آگاه کرده و آماده می کردند. شهر نجف، با وجود چاپخانه های سنگی و جدید، بزرگ ترین تأثیر را در انقلاب بر عهده گرفت و با چاپ و پخش ده ها هزار اعلامیه، مردم را علیه انگلیسی ها به قیام و مبارزه فرامی خواند.[35]
فتوای آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی که در آن آمده بود: «بر هر عراقی واجب است که حقوق خود را مطالبه کند؛ البته با آرامش و رعایت خونسردی، ولی اگر انگلیسی ها از در مقابل حق خواهی آنان کوتاه نیامدند، می توانند نیروی دفاعی خود را در برابر آن به کار اندازند» در هزاران نسخه چاپ و به دست آزادی خواهان در سراسر عراق رسانده شد و باعث شد تا بسیاری از مردم با حق خواهی، انگلیسی ها را در فشار قرار دهند و سران عشایر از همکاری با قوای اشغالگر خودداری کنند.[36]
در سی ام حزیران سال ١٩٢٠م/١٣٣٩ق قوای انگلیسی، «شیخ شعلان ابوجون»، رئیس قبیلة «ظوالم» را دستگیر و زندانی کردند و این بهانه ای شد برای حرکتی عظیم و انقلابی که با همکاری مردم و عشایر و قبایل مختلف علیه انگلیسی ها صورت گرفت. چون خبر این شورش به نجف رسید، مردم نظامیان انگلیسی را از شهر بیرون کردند و نجف پایگاه اصلی انقلابی دوباره گردید و این مرکزیت تا پایان قیام ادامه داشت. این حرکت ها در شهر و جبهه های مختلف واقع می شد که گاه با شکست و عقب نشینی همراه بود و گاه با پیروزی. سرانجام شیوة مکر و فریب انگلیسی ها که از انواع خیانت ها و ستم ها بهره می گرفت، کار را به نفع سلطه گران پایان داد و انقلاب پیش از رسیدن به هدف نهایی خود، شکست خورد.[37]
نمونة دیگر، انتخابات مجلس مؤسسان بود که چون حکومت وقت، به پیشنهادات و شروط بزرگان و علما وقعی ننهاد، در اجرای انتخابات، مشکل اساسی و سختی پیش آمد. علمای نجف، متحد با سران گروه های انقلابی و جنبش های وطنی، انتخابات را تا تمکین دولت در مقابل خواسته ها و شرایط آنها، ممنوع کردند و جمعیت علمی نجف فتوایی بدین عبارت صادر کرد: «شرکت در انتخابات جایز نیست و هر که رأی بدهد، از دایرة اسلام خارج شده است». این فتوا با تأثیر فراگیر خود، انتخابات را در بیشتر شهرهای عراق متوقف ساخت.[38]
شهر نجف هم صدا با آزادی خواهان عراق، نقشی بزرگ در بی تأثیر شدن و الغای معاهدات و قراردادهای ظالمانه، ضدمردمی و ضددینی داشت. علما در تأیید حرکت های ضدنظام، با تلگراف های متعدد به حاکمان وقت، در ایجاد تغییرات و تحولات در سطح وزارتخانه ها و مجالس کوشش بسیار می نمودند که ثمربخش نیز بود. موضع گیری در معاهدة ١٩٣٠م/١٣۴٩ق، تأیید و تحکیم حرکت انقلابی و عمومی سال ١٩۴١م/١٣۶٠ق، مشارکت در جنبش سال ١٩۴٨م / ١٣۶٨ق، نقش بارز در انتفاضه سال ١٩۵٢م / ١٣٧٢ق، به راه انداختن تظاهرات اعتراضی علیه «پیمان استعماری بغداد» در سال ١٩۵۴م/١٣٧۴ق، پیش گام بودن در معرکة مقابله با دومین تجاوز به مصر در سال ١٩۵۶م/١٣٧۶ق، نمونه های دیگری است از نقش پویا، زنده و حیاتی نجف اشرف در تحولات تکاملی عرصه های سیاسی عراق.
ضداستعماری مردم عراق، به ویژه شهرهایی چون نجف و کربلا چندان ادامه یافت که سرانجام در سال ١٩۵٨م/١٣٨٧ق با تقدیم هزاران شهید و مجاهدت بی نظیر مردم، به پیش گامی رادمردان دینی و وطنی، به ثمر نشست و مردم عراق پس از سال ها زیستن زیر سلطة بیگانگان، طعم آزادی و رهایی را چشیدند.[39] از آن روزگار تاکنون، نجف در چشم ایشان، تکیه گاهی محکم برای حرکت های انقلابی در عراقی و پشتیبانی قابل اعتماد برای جنبش های ضدسلط در همة کشورهای عربی به شمار می رود.[40]
[1] موسوعة العتبات المقدسه، جعفر الخلیلی، مقاله دکتر مصطفی جواد، ص٩
[2] ماضی النجف وحاضرها، جعفرمحبوبه، ج١، ص٧.
[3] الحاج العطیة ابوکلل الطائی، سید مجید الموسوی، ص۶.
[4] ثورة النجف، حسن الاسدی، ص٨۶.
[5] فصول من تاریخ النجف الاشرف، عبدالرحیم محمدعلی، ص٣١.
[6] ماضی النجف و حاضرها، ج١، ص۴٠۵.
[7] الاستیطان القبلی فی منطقه منخفض النجف، عدنان رشید ابوالریحه، ص١٠٠).
[8] ماضی النجف و حاضرها، ص١۶.
[9] تخطیط مدینة الکوفه، ص٣٢.
[10] فرحةالغری، سید بن طاووس، ص١٢٢.
[11] ماضی النجف و حاضرها، ج١، ص۴ .
[12] الدیارات، ص٢٣٠.
[13] دلیل النجف الاشرف، ص٢٣.
[14] الاحلام، علی الشرقی، ص۵٣.
[15] درباره مرقد امیرمؤمنان (ع) و توصیف آن، به کتاب «دلیل النجف الاشرف» از عبدالهادی الفضلی نظر داشته ام.
[16] رحلة ابن جبیر، ص١۶٣ و ١۶۴.
[17] رحلة ابن بطوطه، ج١، ص١٠٩.
[18] مباحث عراقیة، القسم الثانی، ص٣٣۵.
[19] العراق فی القرآن السابع عشر، ص٢۴ و ٢۵.
[20] مشاهدات نیبور فی رحلته من البصرة الی الحلة سنة١٧۶۵م، ص٧٧-٧٩.
[21] فی بلاد الرافدین، صور و خواطر، لیدی درور، ص٧١-٧٣.
[22] دلیل الممکنة العراقیة ١٩٣۵/١٩٣۶م، ص٩۵٠ و ٩۵١.
[23] فرحة الغری، ص١١۴.
[24] موسوعة العتبات المقدسه، قسم النجف، محمد بحرالعلوم، ج١، ص٧٨ ).
[25] مدرسة النجف، محمدمهدی الاصفی، ص٧.
[26] معالم جدیدة فی ادبنا المعاصر، ص٧ )
[27] الاحلام، ص٧۴.
[28] ماضی النجف و حاضرها، ج١، ص۴٠۵.
[29] موسوعة العتبات المقدسة، قسم النجف، ج١، ص٢٣٢
[30] موسوعة العتبات المقدسة، قسم النجف، ج١، ص٢٣۶.
[31] فصول من تاریخ العراق القریب، جعفر خیاط، ص١٢٧.
[32] همان، ص١۶.
[33] ثورة النجف، عبدالرزاق الحسنی، ص٢۴-٣۴.
[34] همان، ص١۶.
[35] همان، ص٣٨١.
[36] همان، ص٣٨٣.
[37] همان.
[38] الحرکة الوطنیة فی العراق ١٩٢١-١٩٣٣،
[39] عبدالامیر هادی الحکام، ص٨٠-٨٢.
[40] احرار العراق، انتفاضة العراق الاخیرة، ص۵٢-۵۵.
نظر شما