مدارس نجف اشرف
مجله فرهنگ زیارت مهر ماه سال 1390 شماره 12 و 13
نویسنده : محمد خلیلى
پیشدرآمد
دور از واقع نیست که بگوییم وجود اولین مدرسه، مقارن با شروع تعلیم و تعلّم بوده؛ هرچند این مدرسه، محل یا ساختمان مخصوصى به این نام نداشته است. همین که چند نفر دور هم جمع مىشدند و هدفشان یادگیرى و مباحثه علمى و شنیدن پند استاد بود، همانجا مبدل به مدرسهاى مىشد. این اجتماع ساده مىتوانست در هر جایى باشد؛ از بازار گرفته تا صحن مطهر علوى یا مساجد شهر و مساجدى که فاصله چندانى با شهر نداشت؛ مثل مسجد کوفه؛ مسجدى که در شهرت و فضیلت، کمتر از مسجد پیامبر (ص) در مدینه نیست. مسجدى که این ظرفیت را داشت که زادگاه اندیشههاى جدید و نوآورى در عرصه علم باشد و سرآمدانى در علوم و فنون مختلف از آن برخیزند و مبدأ تغییر و تحول باشد.
از همین کلاسها و مدرسههاى ساده و بىآلایش بود که نهضتهاى فکرى شکل مىگرفت و آیندگان و وارثان علم و تقوا مىتوانستند میوۀ شیرین این شجره طیّبه را بچینند.
پیشینه علم؛ مدارس در ابتداى راه
در گذشتههاى دور، در بیرون شهر کوفه، مدرسهاى سُریانىالاصل به نام «عاقولا» وجود داشت که تا دوره رومانىها به حیات خویش ادامه داد. در این مدرسه درسهایى با مبانى و اصول یونانى نیز تدریس مىشد، تا اینکه این مدرسه در گذر روزگار به افول گرایید و ستارهاى به نام «حیره» در یک فرسخىاش با پرتوافشانى بیشترى طلوع کرد و چهره درخشانى را در دستیابى به مدارج عالى علوم به همگان نشان داد.
حیره نیز چند صباحى مرکزیّت علمى خود را حفظ کرد و سپس این مرکزیت به کوفه منتقل شد و پس از مدتى نجف اشرف تبدیل به قطب دانش و دانشوران گشت. اینکه کوفه چگونه توانست به این مقام علمى نایل شود پاسخى روشن دارد: حضور امیرمؤمنان على (ع) در این شهر و بهخصوصً استقرار حضرت در مسجد کوفه تداعى کنندۀ «أنا مدینةالعلم و على بابها» شد؛ متفاوت از آنچه حاکمان و سلاطین انجام مىدهند که چون وارد هر شهرى مىشوند، ابتدا به سراغ قصرها و کاخهاى آن مىروند.
امیرمؤمنان (ع) مسجد کوفه را مصلّاى خویش و در عین حال به مثابه مدرسهاى قرار داد که مىتوانست در آن به تعلیم و تربیت یارانش بپردازد و در ضمن در اختلافات میان مردم در همین مسجد قضاوت نماید. شخصیتهاى بزرگى چون ابوالأسود دُؤَلى و عبدالله بن عباس در این مدرسه رشد یافتند.
پس از امیرمؤمنان (ع) ، فرزندان و نوادگان مکرّم آن حضرت تا زمان امام صادق (ع) در این مدرسه حضور فعال داشتند. امام صادق (ع) در مدت کوتاهى که در کوفه حضور داشتند، ادامه دهنده این مسیر بودند. «ابوعباس بن عقده همدانى کوفى» کتابى در شرح حال شاگردان امام صادق (ع) نگاشت و تعداد ایشان را تا چهارهزار تن تخمین زد.[1]
اگر گستره و تنوّع اسلامى در کوفه و شهرتى که این خطّه از سرزمین عراق در پیدایش فنون ادبى یافت را بشناسیم، جایگاه و ارزش چنین مدرسهاى که به نجف اشرف منتقل شد تا اندازه زیادى روشن مىشود؛ هرچند مدرسهاى که در کوفه به بلوغ فکرى خود رسیده بود، قابل مقایسه با مدارس عصر جدید و فناورى امروز نیست، ولى در روزگار خود، از طراز بالایى برخوردار بود.
مدارس در فراز و نشیب
پس از مدتى فضاهاى مخصوص درس و تعلیم و تعلّم شکل گرفت. بناهایى شامل چند اتاق و حجره که برخى از آنها محلّى براى سکونت جویندگان علم نیز تدارک دیده بودند. این مدارس با وقف و اموال وقفى اداره مىشد و از آنجا که تکیهشان بر همین موقوفات بود، با از بین رفتن موقوفات، منبع درآمد دیگرى براى این مدارس نبود و از طرفى کمتر کسى یافت مىشد که تبرّعى براى این مدارس هزینه کند. در نتیجه، اینگونه مدارس کمکم متروکه و فراموش شده و سرانجام به تلّى از خاک مبدّل مىشد و زمینش به تصرّف اشخاص حقیقى و حقوقى درمىآمد و چون مساحت دقیق آنها ثبت و ضبط نشده بود، کسى هم از آن اطلاع نداشت.
شواهد نشان مىدهد که بسیارى از مدارس در نجف اشرف به همین شکل از بین رفتهاند. یکى از این شواهد، سفرنامههایى است که به دست ما رسیده؛ از جمله سفرنامه «ابن بطوطه» که از بهترین نمونههاست. ابنبطوطه گردشگر مسلمان معروف مراکشى در سال ٧٣٧ هجرى سفرى به نجف اشرف داشته است. او مشاهداتش از یک مدرسه دینى را اینگونه بازگو مىکند:
از یکى از دربهاى حرم على بن ابىطالب (ع) که معروف به «باب قبله» است، به مدرسه بزرگى وارد مىشویم. معمولاً مهمانانى که به این مدرسه مىآیند، تا سه روز مىتوانند در آن اقامت کنند. در این مدرسه طلّاب شیعه سکونت دارند. آنان از میهمانان در طول این سه روز با نان و گوشت و خرما پذیرایى مىکنند.[2]
البته از این مدرسهاى که ابنبطوطه در سفرنامه خویش از آن یاد مىکند، اکنون اثرى باقى نمانده است. این سفرنامه و امثال آن به ما مىگویند که در آن روزگار چهها بوده که اکنون نیست؛ مانند اینکه مدرسهاى در باب قبله حرم علوى بوده که درى مشترک با حرم داشته و امروز اثرى از آن نیست. البته برخى مدارس به همین اندازه هم نامى یا توصیفى از آنها وجود ندارد. زمین بسیارى از این مدارس گمنام، دانسته یا ندانسته، به خانهها، مساجد، حسینیهها و یا مدارس دیگر یا محلى براى عبور و مرور تبدیل شد. مدرسهاى که ابنبطوطه توصیفش مىکند، به گفته زینالعابدین شیروانى به دستور «سلطانمحمد خدابنده» که توسط «علّامه حلّى» شیعه شده بود، ساخته و با مدیریّت فرزندش «ابوسعید» اداره مىشد.
در گذر تاریخ، نام مدارس بیشترى را مىتوان در کتابها دید؛ گویا مؤلفین آنها به اهمیّت تاریخنگارى و دیباچهنویسى از اماکن مهمّ و مدارس پى برده بودند. تاریخچه برخى از این مدارس نیز فقط در صندوقچه اسرار سینهها بوده و به ما رسیده است. مدارس جدیدى هم ساخته شده و مىشوند که تاریخ فرهنگ نجف اشرف هنوز مجال پرداختن به آنها را نیافته است.
مدیریت اقتصاد مدارس
گفتیم که تمام مدارس دینى نجف، چه مدارس قدیم و چه جدید، توسط موقوفات اداره مىشود. سازمانهایى مخصوص به این کار وجود دارند که اوقاف مردم را در جاى درست و مورد نیاز هزینه مىکنند. از آنجا که هزینه مدارس از اموال وقفى تأمین مىشود، ممکن است واقفین براى مدرسه یا زمینى که قرار است در آن مدرسهاى احداث شود یا براى استفاده کنندگان، شروطى وضع کنند و مطابق با این شرایط، طلّاب در مدرسه مورد نظر پذیرفته و اسکان داده مىشوند.
غالب ساکنین و حجرهداران این مدارس، از طلّاب غیربومىاند که براى تحصیل و رسیدن به مدارج عالى علم و تقوا به این شهر آمدهاند. طلّابى از هند، تبّت، افغانستان، پاکستان، ایران، قفقاز، از قاره آفریقا تا آمریکا و طبعاّ از شهرهاى دیگر عراق. آنان دهها سال از جوانى و عمر خویش را صرف درس و بحث مىکنند تا وقتى به شهرهاى خویش بازمىگردند، دست خالى نباشند و دستکم اجازه اجتهادى از مراجع معظّم دریافت کنند.
پس از پذیرش طلبه در مدرسه، حجرهاى در اختیارش گذاشته مىشود. این حجرهها در برخى مدارس کمترین امکانات را دارند؛ مثل برخوردارى از برق و زیرانداز. مدرسه نیز این توان را دارد که هر ماه یا در مناسبتهاى عید، هدایایى نقدى به طلبههاى خود بدهد. البته برخى مدارس حتى این حدّاقلها را نیز ندارند. این تفاوت، بسته به منبع مالى مدرسه است. گاهى براى یک مدرسه موقوفات متعدّدى وجود دارد و طبعاً بهتر مىتوانند به طلبههاى خود رسیدگى کنند. مدارسى هم هستند که حتّى یک موقوفه مستقل ندارند و با یک یا چند مدرسه دیگر، تنها در یک موقوفه مشترکند و در وضعیت سختترى به سر مىبرند. سماوى در اینباره مىگوید:
فَبَعضُها تکونُ ذاتَ راتب
یعنى: برخى مدارس وضع مالى خوبى دارند و در هر ماه شهریهاى به همه طلبههایش مىدهند و در برخى دیگر فقط جمعهها غذایى پیدا مىشود و در بقیه روزها سفرهها خالىاست!
در برخى مدارس، طلّاب سهمیّه روزانه نان دارند که هر روز آن را از نانوایى مىگیرند. مقدار شهریهاى که طلبه مىگیرد، به چند عامل وابسته است: میزان تحصیلات، متأهل و مجرّد بودن و مهمتر از همه میزان منابع مالى مدرسه و دفاتر مراجع تقلید. [3]
برخى از طلّابى که به نجف مىآیند، وضع اقتصادى خوبى دارند و همه آنچه که نیاز دارند را به همراه مىآورند. از حجرههاى مدارس استفاده نمىکنند؛ بلکه خانه مستقل اجاره مىکنند و اگر متأهل باشند، با خانواده به نجف مىآیند و با دست باز خرج مىکنند و شائبهاى از احتیاج در ایشان دیده نمىشود. این طلّاب پدرانى دارند که با کمال سخاوت مخارج ایشان و بلکه اضافه بر آن را تقبّل مىکنند. امّا این گروه از طلاب مشکلى نیز دارند، و آن مهمانىهاى وقت و بىوقت و غیرضرورى که مانع بزرگى در راه درس خواندن و تحقیق است. از این رو اوقات روز را غالباً بیرون از منزل و در کلاسهاى درس و مباحثه به سر مىکنند و شبهنگام، دیروقت به منزل بازمىگردند. برخى طلّاب ایرانى و آذربایجانى که وضع مالى خوبى دارند، چنین زندگى مىکنند.
حجره
حجره نیز عرفاً براى استراحت و صرف غذاست و براى درس و بحث از حجرات بیرون مىآیند. غالب طلّابى که در مدرسه حجره دارند، مجرّدند. برخى از طلّاب بومى نیز ممکن است در مدرسه داراى حُجره باشند؛ مانند آنهایى که نمىتوانند در منزل، فضاى مناسب و آرامى براى تحقیق و مطالعه فراهم کنند. در میان این طلّاب بومى، هم مجرّدها حضور دارند و هم متأهلین.
بیشتر مدارس نجف متشکل از طلّاب بومى و غیر بومى است، ولى تعدادى از مدرسه نیز وجود دارد که مخصوص طلّاب شهرستانى است؛ مثل مدرسه ایروانى که براى طلّاب ترکزبان و مدرسه عاملیین که براى طلّاب لبنانى و مدرسه هندى که براى طلّاب هندوستانى است.
استاد در انتخاب مَدرس آزاد است؛ فقط باید جایى باشد که در شأن درس و تدریس و مباحثه باشد. طلّاب از همان «ابتدا» در انتخاب استاد نیز آزادند و این آزادى تا سطوح عالى و دروس خارج ادامه دارد.
طلّاب یک مدرسه لزوماً در یک سطح علمى نیستند. برخى در مراحل ابتدایى و برخى در درجه اجتهادند، اما برادرانه در کنار یکدیگر زندگى مىکنند. حتى ممکن است مدرسهاى که مثلاً شصت حجره دارد، شصت طلبه با سطوح علمى متفاوت داشته باشد.
به تمام طلّاب یک مدرسه، یک کلید درب اصلى مدرسه داده مىشود تا در رفت و آمد در هر ساعتى از شبانهروز آزاد باشند. معمولاً طلاب پس از بسته شدن درهاى حرم علوى به مدرسه بازمىگردند، ولى با این حال چراغ بیشتر حجرهها تا پاسى از شب روشن است.
غالب طلبههاى غیربومى غذاىشان را در حجره آماده مىکنند؛ غذایى شامل نان و خرما و شیر. گاهى نیز چند روز بر برخى از ایشان مىگذرد، بدون اینکه یک وعده غذاى کامل مصرف کرده باشند.
دکتر زکى مبارک که در جمعیّت « رابطۀ عالمیّه » نجف اشرف سخنرانى مىکرد، به این موضوع اشاره نمود و گفت که خودش سابقه زندگى طلبگى در نجف اشرف را داشته و چه بسیار پیش مىآمد که حتّى براى یک قرص نان تازه پولى نداشت و به دنبال نان خشکى مىگشت که بلکه پیدا کند یا نکند! دکتر زکى قسم یاد کرد که بارها بر اثر شکستن نانهاى خشک، انگشتان دستش به سختى جراحت برداشته! ولى با این حال درس و بحث و مطالعهاش را رها نکرد.
تعطیلات و اوقات فراغت
مدارس دو روز در هفته یعنى پنجشنبه و جمعه تعطیل است. تعطیلات مناسبتى هم به این دو روز اضافه مىشود. طلّاب سعى مىکنند این فرصت را در تفریحات سالم و مفرّح سپرى کنند. سفر به باغها و بوستانهاى اطراف و نشستن دور یکدیگر و به مشاعره پرداختن، صرف چاى و گفتوگو درباره معضلات و طرح معمّاهاى ادبى و اشعار را به بحث گذاشتن، از جمله این سرگرمىهاست. گاهى نیز به دور از چشم مردم کوچه و بازار، تنى به آب مىزنند و شنا مىکردند. برخى طلاب به سبب مداومت بر شنا کردن، به مهارتهاى بالایى در این رشته ورزشى مىرسیدند. برخى نیز به مسابقه دو و تیراندازى مىپرداختند، امّا توجه داشتند که مردم آنها را در حال بالا و پایین پریدن نبینند؛ چون این را مخالف شأن طلبگى مىدانستند.
برخى از طلّاب نیز که از تقدّس و معنویت بیشترى برخوردار بودند، بهصورت پیاده به مشاهد مشرّفه مىرفتند که علاوه بر فعالیّت جسمى، فعالیت روحى هم بود. فاصله هشتاد کیلومترى نجف - کربلا را پیاده مىپیمودند و در این سفر دو روزه، تنها مقدارى نان و خرما به همراه داشتند. چون به کربلا مىرسیدند، دوستانشان در حوزه کربلا به گرمى از ایشان استقبال و پذیرایى مىکردند و آنهنگام که طلاب کربلایى به نجف مىرفتند، به حجرات دوستان خود در نجف اشرف وارد مىشدند.
سهشنبه شب هر هفته تعداد انبوهى از طلّاب، مثل باقى مردم به مساجد کوفه و سهله مىروند. فاصله این دو مسجد از نجف تقریباً هشت کیلومتر است. طلّاب در این مسجد از فضاى درس و بحث دور شده و به خود مىپردازند و غرق در نماز و دعا مىشوند و بدین وسیله از زنجیر عُجب و حجاب علم که ممکن است به سراغشان آمده باشد، رها مىشوند.
سعى طلاب بر این است که خود را به درس و معاشرت با دوستان محدود نکرده و منزوى نشوند. به همین دلیل در مراسم جشن ازدواج دوستان یا مجالس ختم شخصیتهاى بزرگ شرکت مىکنند؛ بهویژه از شرکت در مجلس عزاى اهلبیت (علیهم السلام) مخصوصاً امام حسین (ع) نیز غافل نیستند. آنان در این مجالس و محافل معنوى، روحیۀ قُدسى خود را تقویت مىکنند و این انوار معرفت و رحمت را در جاى دیگرى نمىیابند.
هندسه مدارس قدیمى
در ساخت مدارس دینى و به طور کلى هر بنایى، جوانب زیستمحیطى شهرها مراعات مىشود. در نجف اشرف براى فرار از گرماى طاقتفرساى تابستان، سردابهایى مىسازند تا به آنجا پناه ببرند. این سردابها ممکن است به شکل افقى و در کنار هم ساخته شود و در یک یا چند جهت از ساختمان و گاهى به شکل عمودى و چندطبقه هستند. در اصطلاح نجفىها به سردابى که به سطح زمین نزدیکتر است، سرداب بالا و به پایینترى سرداب نیمسن و به دورترى سرداب سن مىگویند. [4]
براى تهویه هواى سرداب سن و نیمسن در وسط مدرسه حفرهاى به شکل متوازىالاضلاع به ابعاد دو متر مربع حفر مىشود. از این حفره براى رسیدن نور به سرداب یا کشیدن آب از چاه نیز استفاده مىشود. در خود سرداب نیز پنجرههایى تعبیه شده تا تهویه بهترى صورت بگیرد. همچنین منافذ و کانالهاى هوایى که به سطح زمین راه دارد، بیشتر به این هدف کمک مىکنند. این سردابها غالباً با آجر و گچ در دیوارها و با کاشى در کف پوشیده شده است. بهترین نمونه این مهندسى را مىتوان در مدرسه سیدکاظم یزدى دید. در بسیارى از سردابها چاه آب وجود دارد که به چاه سردابهاى مجاور راه دارد. آب این چاهها از نهر فرات و به وسیله قنات تأمین مىشود.
برخى معتقدند که این شکل و مهندسى ساختمانها و مدارس و سردابها تقلید از مهندسى بناها در شهر «شوشتر» است؛ چون این شهر شباهت آب و هوایى و اقلیمى فراوانى به نجف اشرف دارد. براى صحّت یا میزان دقّت این ادّعا باید بررسى تاریخى صورت بگیرد.
طلّاب در فصل تابستان در این سردابها وقت مىگذرانند. این اماکن پناهگاه خوبى براى دورى از طوفان شن و ریزگردهاى فصلى به حساب مىآید. گاهى مجبور مىشوند بیستوچهار ساعت در سرداب بمانند و بیرون آمدن ممکن نیست.
غالب مدارس به شکل مربع یا مستطیل ساخته شدهاند. زمین وسط مدرسه را نیز خالى مىگذارند تا حیاط بزرگى در آن ساخته شود و در وسط حیاط نیز حوض آبى ساخته مىشود.
حجرهها یکى پس از دیگرى در چهار ضلع مدرسه ساخته مىشوند و مساحت هریک به طور متوسّط شش متر مربّع است. در طبقه همکف مقابل هر حجره یک ایوان مسقّف قرار گرفته که با گچکارى مزیّن شده است. ایوان هر حجره منحصراً براى همان حجره است.
در طبقه اول، حجرهها مثل طبقه همکف ساخته مىشوند؛ با این تفاوت که حجرهها ایوان مستقل ندارند و در حقیقت ایوانها به یکدیگر متّصل و مبدّل به مسیر عبورى مىشود.
هندسه مدارس جدید
تفاوت مدارس جدید را مىتوان از مواد اوّلیه در ساختوساز گرفته تا طرح و نقشه مشاهده کرد. به جاى آجر و گچ و چوب، سیمان و آهن و آرماتور استفاده مىشود. طبقات به سه تا چهار افزایش یافته است. حجرهها همچون گذشته در چهار ضلع مدرسه ساخته مىشود؛ البته وسیعتر و دلبازتر و با پنجرههاى بیشتر.
در مدارس جدید دینى، سالنى بزرگ براى همایشها و مجالس در نظر گرفته شده است. ساختمانى مجهّز براى کتابخانه و نمازخانه و حمّامها و سرویسهاى بهداشتى به تعداد زیاد.
مدارس دولتى تفاوت بیشترى دارند. در این مدارس التزامى نسبت به ساخت بنا در چهار ضلع حیاط مدرسه وجود ندارد؛ بلکه فقط در یک ضلع، اتاقها و حجرههایى در دو ردیف ساخته مىشود و میان این دو ردیف راهرویى عریض براى عبور و مرور لحاظ شده است. در ضلع دیگرى سالن همایش و در ضلع دیگر، سرویسهاى بهداشتى، به دور از کلاسها واقع شده است.
البته از تشابه کلى که میان مدارس دینى وجود دارد، در مدارس دولتى خبرى نیست؛ تا جایى که مىتوان ادعا کرد که هر کدام از مدارس دولتى، هندسه و ساختارى مستقل و منحصر به فرد دارد که نیاز و شرایط آن را تعیین مىکند.
نمونهاى از متن وقفنامه یک مدرسه
آنچه مىخوانید وقفنامهاى است که در طى آن، زمینى براى ساخت یک مدرسه دینى و تأسیسات دیگر واگذار شده است. نکته قابل توجه این است که واقف در گذشته وقفى را انجام مىداد و نیازى به ثبت در دفاتر رسمى و امثال آن نبود، امّا امروزه مقتضیات روزگار ایجاب مىکند
که وقف توسط دادگاههاى شرعى تأیید و ثبت شود تا از سوءاستفاده از آن جلوگیرى شود، متن زیر توسط دادگاه تأیید شده است:
*بسمالله الرحمن الرحیم*
شماره ١٧-ت ١٩۶۴
واقف: حاج عبدالعزیز بغدادى، فرزند حاج طاهر، وقفنامهاى را به این دادگاه در مورّخه ۵/٣/١٩۶۴ تسلیم نموده که حاوى این مطالب است:
عبدالعزیز بغدادى استناد به سند صادره از دادگاه شرعى جعفرى بغداد به شماره ۶١ ردیف ۵۵/٩۶٢ قطعه زمینى به شماره ۴٠۴-١۵٠۵ واقع در شهرک سعد نجف اشرف به مساحت ١٩٠٠ متر مربع را وقف نموده است تا در آن تأسیسات زیر ساخته شود:
مدرسهاى در دوطبقه با بیش از صد حجره؛ دو آشپزخانه؛ یک کتابخانه؛ ده باب حمام و سرویس بهداشتى؛ دو باغچه بزرگ در دو طرف مدرسه، یکى در مسیر کربلا و یکى در مسیر کوفه؛ مقبره اختصاصى خاندان بغدادى؛ محلّى مخصوص وضو گرفتن در کنار نمازخانه؛ یک خانه در ضلع شمال زمین که شامل چند باب اتاق و یک حمام و سرویس بهداشتى و یک باغچه است؛ همه این تأسیسات باید مطابق شروطى که واقف محترم مىگذارد، مورد استفاده قرار گیرد. این شروط عبارتند از:
١. این مجموعه به اسم «مدرسه خیریه حاج عبدالعزیز بغدادى» نامگذارى شود؛
١-١. مدرسهاى براى فراگیرى علوم دینى و اسلامى باشد و علومى که تعارضى با احکام و مبانى اسلام ندارد؛
٢-١. محلّى براى برپایى جشن موالید ائمه اطهار و اقامه عزاى ایشان و مخصوصاً فاطمه زهرا (علیها السلام) و امام حسین (ع) و به طور کلّى هر مجلسى که براى اهداف دینى برگزار شود؛ مثل جشن ازدواج و برگزارى مجالس ختم و هر مجلسى که مخالف مبانى شریعت مقدّس اسلام نباشد؛
٣-١. این مدرسه براى سکونت طلّاب علوم دینى و علوم غیردینى مشروع فراهم شده و تفاوتى ندارد که طلبه علاوه بر سکونت، در همین مدرسه به درس مىپردازد یا در جاى دیگرى مشغول است؛ البته طلبهاى که داراى این چند شرط است:
الف) داراى اهلیّت شرعى باشد؛
ب) داراى حسن سلوک و رفتار باشد؛
ج) بیمارى مُسرى و واگیر نداشته باشد؛
د) حضورش در مدرسه مضرّ به آن یا طلاب دیگر نباشد؛
) از بحث و جدل در امور غیرمشروع بپرهیزد؛ مخصوصاً از بحث سیاسى که با مبانى اسلام سازگارى ندارد؛
و) ورود خانمها و سکونت ایشان در مدرسه ممنوع است؛
ز) متولّى مدرسه یا وکیل او به طلبه اجازه سکونت در مدرسه داده باشند؛
ح) طلبه در درس و تدریس و تحقیق کوشا و جدّى باشد و آن را رها نکند.
تبصره١: متولّى یا وکیل او مىتوانند طلبهاى را که به یکى از این شروط خللى وارد کرده، از مدرسه اخراج کنند. همچنین اگر تشخیص دهند حضور طلبهاى به مصلحت مدرسه نیست.
تبصره٢: متولّى مدرسه مىتواند علاوه بر این شروط، شروط دیگرى که به مصلحت مدرسه مىبیند، وضع و عملى کند.
٢. نمازخانه وقف عام براى طلّاب و غیرطلّاب است؛ به شرطى که در آن نماز بگذارند و قرآن تلاوت کنند.
٣. مقبرهاى که نزدیک نمازخانه است، مخصوص آل بغدادى است؛ البته با این توضیح:
١-٣. براى دفن خود واقف ( حاج عبدالعزیز) و همسران و فرزندان و همسرانشان. همچنین نوههاى پسرى حاج عبدالعزیز و همچنین برادران حاج عبدالعزیز و فرزندان ایشان و همچنین فرزندان عموى حاج عبدالعزیز، یعنى حاج صالح و اولاد حاج حسن و فرزندان عمویش محمدعلى و نوههاىشان.
٢-٣. واقف مىتواند در زمان حیاتش هرکسى را که خواست، در مقبره دفن کند؛ ولى متولّى بعد از فوت واقف چنین اجازهاى ندارد.
۴. آن خانهاى که در ضلع شمالى زمین واقع شده، براى سکونت متولّى و زائرین مرقد امیرمؤمنان (ع) از آل بغدادى وقف شده؛ البته تا زمانى که توقّفشان در نجف اشرف براى زیارت باشد.
تبصره: از شرط «توقّف براى زیارت» ، متولّى و وکیل او مستثنا هستند و این دو نفر تا هر وقت که این سِمَت را دارند، مىتوانند در این خانه سکونت داشته باشند.
١-۴. متولّى مىتواند این خانه را اجاره دهد؛ البته به شرطى که از آن نفعى به دست آید. مالالاجاره خانه نیز در درجه اول براى مخارج نگهدارى خانه هزینه شود و سپس براى مخارج مدرسه.
٢-۴. متولّى مىتواند به هر کسى که بخواهد، براى سکونت در این خانه اجازه دهد.
۵. کتابخانه وقف عام براى طلّاب و غیرطلّاب است و توسط متولى یا وکیل او اداره مىشود. متولّى مىتواند قانون و نظامنامه را براى اداره کتابخانه تهیّه و کسى را تعیین کند که به انجام امور خدماتى در کتابخانه بپردازد.
۶. تولیت به دست متولّى است، تا زمانى که زنده باشد و بعد از فوتش فرزندش «کامل» متولى خواهد بود و رئوف و عبدالجبّار نیز ناظر بر متولىاند و بر اجراى مفاد وقفنامه توسط متولى اشراف دارند.
تبصره١: واقف مىتواند فرد یا افرادى علاوه بر آنهایى که نامشان برده شده را به عنوان متولّى و ناظر نصب نماید. همچنین واقف حقّ عزل متولّى و ناظر را دارد.
تبصره٢: متولّى و هر یک از دو ناظر مىتوانند کسانى را انتخاب کنند تا پس از ایشان این سِمَتها را بر عهده بگیرند؛ البته با رعایت شروط ذیل:
١. جانشین متولى و دو ناظر باید اهلیت شرعى داشته و به صلاح و تقوا و مدیریت صحیح شهره باشد.
٢. جانشین متولى در درجه اول باید از فرزندان پسر واقف و نوادههاى او باشند.
٣. اگر نوه پسر در میان نوادگان واقف نبود و یا بود اما صلاحیّت نداشت، نظارت باید در نوادگان پسر حاج کاظم بغدادى باشد.
۴. اگر از افراد فوقالذکر کسى که صلاحیّت تولیت و نظارت داشته باشد پیدا نشد، تولیت و نظارت به فرزندان پسر از دختران حاج عبدالعزیز برسد.
۵. اگر از افراد بند (۴) کسى صلاحیت تولیت و نظارت را نداشت، تولیت و نظارت براى نوادگان دخترى حاج کاظم باشد.
۶. هرگاه باز هم کسى براى این مناصب یافت نشد، متولى و ناظر فعلى باید پس از ناامیدى از یافتن فردى صالح از ذریه حاج عبدالعزیز یا حاج کاظم، با مشورت، سه نفر از میان مؤمنان شیعه که توانا بر اداره وقف هستند را انتخاب نمایند؛ به طورى که یک نفر متولى و دو نفر دیگر ناظر باشند و شروط تعیین جانشین به ایشان سرایت مىکند.
٧. اگر متولّى یا یکى از دو ناظر ناپدید شدند و کسى را به جانشینى انتخاب نکردهاند، آن دیگرى که موجود است براى فاقد عنوان، کسى را بر مىگزیند.
٨. اگر متولى و دو ناظر ناپدید شدند یا فوت کردند و کسى را به جانشینى خود انتخاب نکردهاند، این امر توسط مرجع تقلید اثناعشرى انجام شود.
٩. متولّى و دو ناظر براى حلّ اختلافشان در امور وقف به عالم امامیّه اثناعشرى مراجعه کنند و هرچه او حکم کرد فصلالخطاب خواهد بود. این اختلاف چه در تعیین جانشین باشد و چه در اجراى مواد و قفنامه.
١٠. اگر تولیت در غیر ذریّه حاج عبدالعزیز افتاد و سپس از خاندان او شخص صالحى پیدا شد، امر تولیّت باید به او بازگردد.
١١. متولى و ناظرها حق ندارند تولیت و نظارت را منحصر در ذریّه خودشان قرار دهند.
این سند در حضور دادگاه به همراه اسناد تحویل داده شده و مشخصات ملک ثبت و بر روى نقشهاى چاپ گردید و توسط مهندس ناظر و واقف و دو شاهد امضا شد.
۵/٣/١٩۶۴ قاضى حسن شمساوى
[1] محمدرضا شمسالدین، حدیث الجامعة النجفیه، ص ٧.
[2] رحلة ابنبطوطه، ج ١، ص ١٠٩.
[3] عنوان اشرف، ج ١، ص۵٩.
[4] «سن» گونهاى از شن سفت شده را گویند.
نظر شما