موضوع : پژوهش | مقاله

کرخ در قلمرو تاریخ

مجله  فرهنگ زیارت  تیر ماه سال 1392 شماره 17 

کرخ در نزدیکی بغداد از کانون های مهم تشیع است و پیشینۀ آن به پیش از اسلام می رسد. پس از انتقال پایتخت عباسیان به بغداد، منصور دستور داد تا بازارهای شهر را به آبادی کرخ منتقل کنند. ساختمان شهر در ١۴۵ هجری آغاز شد و تکمیل آن تا ١۴٩ هجری ادامه یافت و به شهری آباد و پررونق تبدیل شد. بیشتر ساکنان کرخ از شیعیان بودند و وکلای امامان، ازجمله نواب چهارگانۀ امام زمان (عج) این شهر را مرکز فعالیت های خود قرار داده بودند. ازاین رو کرخ همواره در معرض حوادثی تلخ و خونین، ازجمله درگیری میان شیعیان و اهل سنًت بود. حوزۀ علمیۀ کرخ، کانون علمی و آموزشی زمان خود بود و بزرگانی چون شیخ مفید، سید مرتضی علم الهدی، سید رضی و شیخ طوسی را تربیت کرد. این مقاله پس از بیان تارخچه ای مختصر از کرخ و ساکنان آن، به معرفی حوزۀ علمیۀ این شهر و دانشمندان بزرگ آن پرداخته است.
نویسنده : عبدالله اصفهانی
چگونگی احداث کرخ
سرزمین کنونی عراق با وسعت ۴٣٨٣١٧ کیلومتر مربع که در غرب قاره آسیا قرار گرفته، محل تلاقی چندین فرهنگ و تمدن است. غرب و جنوب غربی آن از نظر جغرافیایی، بخشی از صحرای شبه جزیره عربستان را تشکیل می دهد. شمال شرقی آن از ارتفاعات و استپ هایی تشکیل شده که ریزش های جوّی مناسبی دارد و باعث حاصلخیزی اراضی بین کوهی آن گردیده است. جنوب شرقی عراق از باتلاق پوشیده شده و فعالیت های اقتصادی در آن کمتر امکان پذیر می باشد. بین استپ ها و نواحی صحرایی، دشت مرکزی قرار گرفته که چون بین دو رودخانه دجله و فرات واقع است، ویژگی جلگه ای دارد و به «بین النهرین» معروف است که از چهارهزار سال پیش از میلاد، مهد تمدن سومری ها بود. ٣۵٠٠ سال پیش از میلاد، سامی ها به این قلمرو مهاجرت کردند و تمدن های باشکوهی چون آکد، بابل، آشور و کلده را در آن مرز و بوم بنا نهادند. تا پیش از فتوحات مسلمانان، عراق بخشی از امپراتوری ایران بود و گاه میان قدرت های بزرگ آن زمان یعنی روم و ایران دست به دست می شد. ١

ولایت عراق که مدائن کسری مرکز آن بود، همراه با شهرهای اسبانبر، تیسفون، رومیه، بردسیر و ساباط، پایتخت سراسر ایرانشهر شمرده می شد. این ناحیه از جنوب تا نقاط مُردابی بطایح و از شمال تا دیاربکر کشیده می شد و والی نظامی مستقلی داشت که «خوربران» (اسپهبد مغرب) خوانده می شد. ٢

١). گیتاشناسی نوین کشورها، گردآوری و ترجمه: عباس جعفری..

٢). عبد الحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ج٢، ص١٩و٢٠..

شاهپور دوم که از ٣١٠ تا ٣٧٩ م فرمانروایی کرد، از فرمانروایان ساسانی است که به «شاپور ذوالاکتاف» مشهور است و در منطقه بین النهرین به مقابله با رومیان پرداخت. وی در نبرد با رومیان چندین قلعه استوار را در بین النهرین از آنان باز پس گرفت. ١شاپور ضمن این نبردها و دفع تهاجم متجاوزان رومی، آبادی های گوناگونی بنا کرد و در عمران و آبادانی آنها اهتمام ورزید. یکی از آبادی ها دهکده کرخ است که در حوالی تیسفون (مرکز ساسانیان) قرار داشت. اگرچه کرخ نخست برای استقرار نیروهای نظامی و پایگاه مقاومت در برابر رومی ها تأسیس شد، ولی رفته رفته به منطقه ای مسکونی تبدیل گردید و دهکده ای ایرانی نشین شناخته شد ٢که پس از گسترش بغداد، جزو یکی از محلات آن قرار گرفت و از کانون های مهم تشیع گشت. مردم کرخ تماما شیعه بودند و میان آنان پیروان دیگر فرق اسلامی دیده نمی شد. ٣بنابراین، بنیان گذار اصلی کرخ، آن گونه که در منابع تاریخی کهن و کتب جغرافیایی اسلامی آمده، شاپور ذوالاکتاف است و این که برخی تصور کرده اند منصور عباسی آن را ساخته، درست نیست. ۴

تفکیک کرخ بغداد از کرخ سامّراء
به گفته یاقوت حموی «کرْخ» لفظی عربی نیست؛ بلکه واژه ای نبطی است. ۵وی در کتاب «المشترک وضعاً و المفترق صقعا» گفته است:

کرخ نام چندین جایگاه است:

١. کرخ واقع در سوی غربی بغداد که گروهی از دانشمندان در فنون گوناگون بدان منسوبند.

٢. کرخ جُدّان یا جَدّان که به گمان برخی همان کرخ سامرّاست، اما ابن فقیه همدانی معتقد است کرخ جدّان جای دیگری است در آخر ثغور عراق، حوالی خانقین و مرز میان ولایت خانقین و شهر زور. گروهی «معروف کرخی» را بدان جا نسبت داده و عده ای دیگر او را برخاسته از کرخ واقع در باختر بغداد دانسته اند.

٣. کرخ خوزستان: شهری است که در این ناحیه و غالباً آن را کرخه خوانده اند.

۴. کرخ سامرّا که آن را «کرخ فیروز خوانند» و منظور فیروز فرزند بلاش فرزند قباد است و ابن ابی حاتم گوید عباد بن تمیم کرخی از کرخ سامّرا است و حافظ ابوبکر خطیب گوید: احمد فرزند هارون کرخی از این آبادی است.

١). همان، ج ١، ص۴۵١و۴۵٢؛ محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین، ص٨۵..

٢). مجمل التواریخ و القصص، تصحیح ملک الشعرای بهار، ص ۶٣؛ تجارب الامم، ترجمه علینقی فندوی، ج۵، ص٢٠٧..

٣). محمد کاظم خواجویان، تاریخ تشیع، ص ١١٣؛ دلیسی اولیدی، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، ترجمه احمد آرام، ص ٢٣٣؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص٢۵۵..

۴). لغتنامه دهخدا، ج١٢، ص١٨٢۴٧؛ دائرة المعارف تشیع، ج١۴، ص٢٧..

۵). . معجم البلدان، ج۴، ص٢۵۵..

۵. کرخ عبرتا از توابع نهروان.. . اگرچه نهروان به صورت ویرانه ای درآمده، ولی این آبادی همچنان دایر است.

۶. کرخ میسان که آن را «استرآباد» هم نامیده اند که غیر از استرآباد واقع در شمال ایران و جنوب شرقی خزر است و در حوالی بغداد قرار داشته و این که گفته اند از توابع بحرین است، محل تأمّل است. ١

این که در کتاب «حدود العالم» بنای کرخ را به معتصم، و اتمام آن را به مأمون نسبت داده اند، ٢چند اشکال اساسی دارد.

نخست این که معتصم پس از مأمون در سال های ٢١٨ تا ٢٢٧ هجری حکومت می کرده و او سامراء را ساخته و در توسعه کرخ سامراء کوشیده و متوکل (٢٣٢- ٢۴٧) نیز کار وی را دنبال کرده است و مأمون که در سال های ١٩٨ تا ٢١٨ هجری خلافت می کرده، نمی توانسته کار معتصم را دنبال کند. متأسفانه این خطای تاریخی به دائرة المعارف تشیع نیز راه یافته است؛ ٣چنان که دهخدا هم مرتکب لغزش مزبور گردیده است. ۴به علاوه، معتصم یا مأمون درباره کرخ بغداد کاری انجام ندادند؛ بلکه معتصم عباسی چهارهزار غلام ترک فراهم آورده بود که این ترکان در بغداد مردم را اذیت می کردند و در بازارها اسب می دواندند و مزاحم کودکان و ضعفا بودند. معتصم به این دلیل از بغداد رفت و به محل سامّراء رسید که نصاری در آن دیری داشتند؛ پس شهر سامّراء را در آن جا بنا نهاد. وی محل معروف به کرخ سامراء را به «اشناس» ترک و یاران او اختصاص داد و برای این که در آن جا با آسایش سکونت یابند، در عمران و توسعه این آبادی کوشید. ۵یعقوبی می نویسد:

معتصم ترکان را از دیگران جدا ساخت تا با قومی از نوعربان آمیزش نیابند و جز فرغانی ها با آنان همسایه نباشند. اشناس ترک و اصحابش را در محل معروف به کرخ قطعه زمینی بخشید و عدّه ای از فرماندهان ترک را در این ناحیه اسکان داد و او را فرمان داد تا در کرخ مساجد و بازارهایی احداث کند.. . خیابان بزرگ سامراء را از محل اقامت اشناس و یارانش در کرخ، به اندازه سه فرسخ تا قصر خود کشید.. . تأسیسات متوکل که بین سامرا و کرخ قرار داشت، شهر جعفریه را به وجود آورد که ساختمان های آن در طولی برابر هفت فرسخ قرار داشت. متوکل فقط نه ماه در این شهر تازه ساخته شده اقامت داشت؛ زیرا در شوال المکرّم ٢۴٧ هجری کشته شد. ۶

١). برگزیده مشترک یاقوت حموی، ترجمه محمد پروین گنابادی، ص١۵٩و١۶٠..

٢). حدود العالم من المشرق الی المغرب (تالیف ٣٧٢)، به کوشش منوچهر ستوده، ص ١۵۴..

٣). دائرة المعارف تشیع، ج١۴، ص٢٧..

۴). لغتنامه دهخدا، ج١٢، ص١٨٢۴٧..

۵). مسعودی، مروج الذهب، ج٢، ص۴۶٨..

۶). یعقوبی، البلدان، ص٣٢، ٣٩ و۴٠..

ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی نیز ذیل توابع سامرّاء از آبادی کرخ نام می برد و می نویسد:

کرخ شهری است به سامرّا و محلّتی به بغداد و مرکزی در رحاب و قریه ای به بغداد است. کرخه شهری است به خوزستان و کروخ در هرات قرار دارد.. . کرخ شهری است چسبیده به سامرّا، ولی آبادتر از آن که در سمت موصل است. روزی از قاضی ابوالحسن قزوینی شنیدم که می گفت: بغداد فقیهی جز ابوموسی ضریر ندارد. گفتم: پس ابوالحسن کرخی کیست؟ گفت: او از کرخ بغداد نبود، بلکه از کرخ سامرّاء بود. ١

ابن حوقل نیز بین این دو کرخ تفکیک کرده است. ٢

ماجرای توسعه و گسترش کرخ بغداد
هنگامی که فرمانروایی بر دنیای اسلام، از دست خاندان اُموی بیرون آمد و به بنی عباس انتقال یافت، در جغرافیای سیاسی نیز تحولاتی به وجود آمد؛ از جمله آنها تغییر در مرکز حکومت بود. عباسیان به دلایل گوناگون مایل نبودند دمشق را پایتخت خود قرار دهند. این دیار توسط امویان فتح گردیده و اهالی آن توسط سرداری اُمَوی به اسلام گرویده بودند. یک قرن فرمانروایی سفیانی ها و مروانیان و تبلیغات گسترده آنان در این قلمرو، هواداری از این سلسله را در آن نواحی گسترش داده و ماندگار ساخته بود. به علاوه سرزمین شام به مرزهای خطرآفرین روم بسیار نزدیک بود و به برخی نقاط شرقی جهان اسلام، چون خراسان که کانون پیروان عباسیان بود، فاصله بسیاری داشت. ٣

١). مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، ج ١، ص١۵٩، ١١٠، ٧٨، ٣۵و١٧٠..

٢). ابن حومل، صورة الارض، ج ١، ص٢١۶و٢١٧..

٣). . مروج الذهب، ج ٢، ص ٢۶-٢٧؛ یادنامه سید رضی، به اهتمام سید ابراهیم سید علوی، ص٢۶٨..

با این که کوفه در میان دیگر شهرهای مهم و بزرگ مسلمانان در روی کار آمدن عباسیان دخالت داشت و یکی از بزرگ ترین داعیان و بنیان گذاران دولت عباسی نیز کوفی بود و ابوالعباس سفّاح اولین خلیفه این سلسله، در این شهر حکومت خود را آغاز کرد، اما مردمان این شهر غالباً یمانی الاصل یا از موالی بودند و از اهل بیت و علویان حمایت می کردند. بنابراین عباسیان نمی توانستند به آن تکیه کنند و مرکز حکومت خود را در آن جا قرار دهند؛ چنان که بعدها هرگونه قیامی از جانب طالبیان و امام زادگان و سادات علیه بنی عباس صورت می گرفت، غالبا نقش کوفیان در آن دیده می شد. ١بصره اگرچه در علاقه مندی به علویان سابقه درستی نداشت و این ویژگی از نظر عباسیان امتیازی به شمار می آمد، اما این شهر هم از مرکز حکومت یعنی خراسان فاصله زیادی داشت و همچون دمشق در یکی از مرزهای سرزمین پهناور دنیای اسلام قرار گرفته بود. با توجه به این شرایط بود که سفّاح به زودی دستگاه حکومت خود را از کوفه برچید و به شهری به نام «هاشمیه» که خود در اطراف کوفه ساخته بود، منتقل ساخت؛ اما این شهر هم از انقلاب های کوفیان مصون نماند و از این رو سفاح در ناحیه انبار شهری بنا کرد و آن را هم هاشمیه نامید و در آن سکونت گزید و سرانجام در همان جا به سال ١٣۶ هجری مُرد و به خاک سپرده شد. ٢

هنگامی که منصور روی کار آمد، در اولین قدم، گرفتار تندروی راوندیان شد. این حادثه باعث نفرت او از هاشمیه دوم گردید ومهم تر این که خیزش های علویان که از کوفه سرچشمه می گرفت، برای پایتخت او دردسرهای بزرگی به وجود آورد و امنیت آن را تهدید کرد. به همین دلیل در صدد یافتن جایی مناسب برای مرکز حکومت خود برآمد. عاقبت به کمک اهل نظر و برخی مشاورین زبده و خبره، مکانی را در ساحل غربی رود دجله و نزدیک

مدائن برگزید و طرح اوّلیه شهری جدید را در ١۴١ هجری پی ریزی کرد. ٣

١). طبری، تاریخ المرسل و الملوک، ج۶، ص۴٣٨؛ هندوشاه نخجوانی، تجارب السلف، ص٩٧..

٢). تاریخ طبری، ج ٧، ص ۴٧٠و۴٧١؛ دینوری، اخبار الطول، ص٣٧٠..

٣). تجارب السلف ص ١٠۶؛ البلدان، ص۶و٧..

موقعیت این مکان مطلوب بود؛ زیرا بر سر راه کاروان های تاجران، مسافران و زائران بسیاری از نقاط جهان اسلام قرار داشت و این ویژگی می توانست در رونق اقتصادی اجتماعی آن مؤثر باشد. از سوی دیگر، اقلیم مناسب و خاک حاصلخیز بغداد برای توسعه زراعت و باغداری مفید بود. قرار گرفتن بغداد میان دو رودخانه دجله و فرات و نهرهایی که از این دو رود منشعب می شد، ضمن این که بر ضریب امنیتی بغداد، هنگام تهاجم دشمنان می افزود، باعث سرسبزی، طراوت و صفای آن می گردید. مجموعه این عوامل و به کار بردن سرمایه های فراوانی که به سوی بغداد سرازیر گردید و نیز اهتمام معماران و اهل فن و ذوق، بغداد را به صورتی باشکوه و برخوردار از عمارت های گوناگون، باغات مُصّفا، شبکه های ارتباطی منظم و جمعیتی قابل توجه درآورد.

سرزمینی که بغداد بر آن بنا گردید، در آن زمان کاملاً خالی از سکنه نبود؛ بلکه از زمان های گذشته روستاهای آبادی در آن ساخته شده بود. یکی از آنها بغداد نام داشت که کانون اصلی شهر جدید گردید. روستای دیگر به «کرخا» موسوم بود که محله بزرگ شیعه نشین کرخ در آن به وجود آمد. روستای دیگر به «براثا» مشهور بود که یکی از محلات حومه بغداد به جای آن پدید آمد. در کرخا از سال های گذشته بازاری بزرگ تشکیل می شد که در آبادانی روستاهای اطراف مؤثر بود. ١

١). آلبرت حورانی، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جواهر کلام، ص۶٣؛ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، ص٧١..

ساختمان شهر در ١۴۵ هجری آغاز و تکمیل آن تا ١۴٩ هجری ادامه یافت. بغداد به شکل دایره ای ساخته شده بود و دو معبر نسبتا وسیع اصلی داشت که چهار دروازه شهر را به یکدیگر متصل می ساخت. هریک از دروازه ها به وسیله هزاران سپاهی مُسلح محافظت می گردید. بدین ترتیب شهر یک دژ مستحکم دفاعی و نظامی به شمار می رفت و هدف اصلی از احداث آن، این بود که بتوانند بغداد را از هرگونه طغیان، آشوب و خطری مصون نگاه دارد. اما وقوع یک طغیان داخلی، این خطر را برای منصور دوانیقی مسلّم ساخت که همان محافظان

داخلی می توانند مخاطراتی به وجود آورند. پس فرزند خود مهدی را با بخش عظیمی از لشکر خود به آن سوی دجله روانه ساخت و کاخی برایش ساخت که در آغاز «عسکر مهدی» نام داشت و بعد به «رصّافه» و «بغداد شرقی» موسوم گردید. در داخل شهر، در اطراف دو خیابان اصلی، کوچه های وسیع و سقف داری ساخته شد که «طاق» نام داشتند. طاق ها به کوچه هایی با وسعت کمتر منتهی می شد که از طریق درب هایی که در آنها تعبیه کرده بودند، به خانه ها راه می یافتند. بازرگانان بیگانه با کاروان های تجارتی خود به داخل شهر آمده و در این مراکز یعنی در طاق ها به داد و ستد می پرداختند.

مدتی کوتاهی بیش سپری نشده که منصور دریافت این بازارهای ساخته شده در داخل حصار، به جهات امنیتی مشکلاتی را به وجود می آورد. زمانی فرستادگانی از جانب امپراتوری روم به نزد وی آمدند. منصور آنان را بالای قصر خود بُرد و نیز گوشه و کنار شهر را به آنها نشان داد تا در پایان، نظر رومیان را درباره شهر جویا شود. از ریاست هیأت نمایندگی که سرلشکری رومی بود پرسید: بغداد را چگونه دیدید؟ وی پاسخ داد: شهر ویژگی های برجسته ای دارد، امّا چون ورود به بازارها برای هرکس منعی ندارد، دشمن به هر شکلی که بخواهد وارد شهر می شود. به علاوه تاجران واقعی نیز بعد از فعالیت در بازار شما به نواحی مختلف می روند و اخبار داخل مرکز حکومت تو را به نقاط دیگر منتقل می سازند. ١منصور با شنیدن این گزارش به فکر فرو رفت و احساس کرد این بازارها امنیت مرکز حکومت او را تهدید می کنند؛ پس دستور داد تا بازارها را به بیرون حصار انتقال دهند و آبادی کرخ به عنوان کانون استقرار این مراکز تجاری تعیین گردید و برای این که بازرگانان هرچه سریع تر به محل جدید بروند، فرمان داد تا هرکس مرکز کسب و کار خود را به ناحیه کرخ ببرد، مشمول حمایت های مالی حکومت قرار می گیرد. علاوه بر این ها معابر اصلی را گسترش داد و در این توسعه، ناگزیر برخی مغازه ها و مراکز تجاری تخریب گردید. این عوامل باعث شد تا در اندک مدتی بیشتر مراکز بازرگانی به بیرون دروازه کوفه و به جنوب غربی بغداد منتقل گردد و این گونه، محله بزرگ کرخ با سیمای جدیدی پدید آمد.

١). خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ١، ص٧٧-٨٠؛ تاریخ طبری، ج٨، ص٣٧-٣٩؛ ابن جوزی، مناقب بغداد، ص١١-١٣؛ معجم البلدان، ج۴، ص۴۴٨..

بنای اوّلیه بازار کرخ که به دست عباسیان ساخته شد، در میان دو نهر عیسی و نهر صراة واقع شده بود که در جنوب شرقی بغداد آن روز قرار داشت. این بخش از طریق دو دروازه باب کوفه و باب بصره، با شهر بغداد ارتباط داشت. در فرمان منصور و طرحی که برای احداث این مجموعه بزرگ اقتصادی در کرخ به اجرا گذشته شد، هر دسته ای از پیشه وران و تاجران در رسته ای از بازار جای می گرفتند. مسجد جامعی نیز برای کرخ بنا گردید تا بازاریان در آن نماز اقامه کنند و نیازی نباشد که برای ادای این فریضه وارد بغداد شوند. «وضّاح بن شبا» که مهندس بازار کرخ بود، در شرق نهر صراة مسجد و قصری بنا کرد که به نام خودش مشهور شد. انتقال بازارهای بغداد به کرخ در زمان منصور به پایان نرسید و فرزند و جانشین او، مهدی عباسی کار او را پی گرفت و بخش هایی از بازارهای داخلی بغداد را به کرخ انتقال داد. این گونه نبود که کرخ از همان آغاز یک منطقه صرفاً تجاری و اقتصادی باشد؛ بلکه کسبه و صاحبان مشاغل، محل سکونت خود را به کرخ منتقل کردند و این گونه بود که منطقه ای مسکونی و تجاری با فرهنگ خاصّ خود پدید آمد. ١

١). تاریخ بغداد، ج ١، ص٨٠و٨١..

کرخ محله ای پررونق
یکصدوسی سال پس از پایان ساختمان بغداد، بنا بر توصیف یعقوبی، جغرافی دان و مورخ مشهور، محله کرخ بزرگ ترین بخش ها و باشکوه ترین محلات بغداد به شمار می آمده است. وی می نویسد:

آغاز باب الکرخ قطعه زمین سُوید مولای منصور است و سپس بازارها در دو سوی شاهراه کشیده شده است و از باب الکرخ به طرف راست تا قطعه زمین ربیع، مرک‍-ز بازرگان‍-‍ان خراس‍-‍ان و بزازان و انواع پارچه هایی که از خراسان حمل می شود، بی آن که چیزی به آنها آمیخته باشد بازمی گردد و رودخانه ای که از کرخایا جدا می شود و خانه های بازرگانان مشرف بر آن است، همان جاست و آن را نهر الدجاج گویند و در پشت قطعه زمین ربیع، خانه های تاجران و مردم متفرقه از هر سرزمینی است و هر گذری به نام اهل آن جا و هر کویی به نام سکنه آن معروف است و بازار بزرگ کرخ از قصر وضّاح تا سه شنبه بازار به طول دو فرسخ و از قطعه زمین ربیع تا دجله به پهنای یک فرسخ امتداد دارد و برای هر صنعتی از بازرگانان و هر نوعی از تجارت، بازارهایی معین و در آن بازارها رسته ها و دکان ها و میدان هاست؛ چنان که هیچ دسته ای به دسته دیگر و هیچ کسبی به کسب دیگر آمیخته نمی گردد و میان این محله ها و قطعه زمین ها، خانه های مردم است از عرب، سپاهیان، دهقانان، بازرگانان و جز این ها از مردم متفرقه که گذرها و کوی ها به آنان نسبت داده می شود. ١

با این وصف، کرخ دیگر صرفاً یک بازار و حتی یک محلّه به شمار نمی رود؛ بلکه شهری است به ابعاد دو فرسخ در یک فرسخ با تمام ویژگی ها و ضمائم و شبکه ارتباطی و روابط اجتماعی.

کرخ همچنان به رشد و آبادانی و رونق خود ادامه داد و مورد توجه مورّخان، سیاحان و جغرافی دان ها قرار داشت. ابوجعفر قداقة بن جعفر (م٣٣٧) که به «کاتب بغدادی» معروف است، در کتاب «الخراج و صنعة الکتابه» که مشتمل بر خراج و مالیات از منابع معتبر بوده است، ذیل منزلگاه های معتبر نوشته است: «اینک به بیان راهی که از مدینة السلام (بغداد) تا اکناف و گوشه های مغرب و نواحی آن می رود می پردازیم» و یکی از این راه های مهم را از قادسیه تا کرخ دانسته که پنج فرسخ بوده است. ٢مَقدسی ذیل معرفی بغداد خاطرنشان ساخته است:

شهر را در چهار بخش ساختند و با وجود آن که آبادترین و برترین شهرهای مسلمانان بود، دچار اختلال گردید و مردمش پراکنده شدند. اکنون شهر ویران و مسجد جامع آن در آدینه ها آباد و پس از آن مختل است؛ امّا آبادترین جای آن، بخش های ربیع و کرخ در کرانه باختری است. ٣

١). البلدان، ص١٧و١٨..

٢). قدامة بن جعفر، کتاب الخارج، ترجمه و تحقیق: حسین قره چانلو، ص۶٩..

٣). احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج ١، ص١۶۵و ١۶۶..

اعتبار کرخ در قرن چهارم هجری به اندازه ای رسید که بخش غربی بغداد با این عنوان شناخته می شد. در ۴۴١ ه‍- مردم کرخ با همیاری یکدیگر دیواری گرد محله خود ساختند تا از یورش دشمنان و مخالفان متعصب مصون باشد و امنیت منطقه تقویت گردد. این دیوار سالیان بسیاری باقی ماند؛ چنان که ابن جبیر وقتی در اواخر قرن ششم هجری از این نواحی بازدید می کند، مشاهدات خویش را چنین نوشته است:

این شهر (بغداد) به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می شود و محله از میان این دو قسمت می گذرد. اکنون ویرانی همه گیر شده و همه جا دست تطاول گشوده است. محله دیگر بغداد، کرخ است که خود شهری است با دیوار و بارو و آن گاه محله باب البصره است. ١

این دروازه در سمت قبله قرار داشت که اهالی آن سنّی مذهبی و حنبلی بودند. در جنوب کرخ، محله «نهر القلایین» استقرار یافته بود که آنها هم مذهب حنبلی داشتند. اهالی باب المحول در سمت چپ قبله کرخ نیز مذهب تسنن داشتند و بنابراین ساکنین شیعه مذهب کرخ، در همسایگی این طوایف می زیستند. در قرون میانه هجری در کرخ مسجد و اماکن متعدد مذهبی و عمومی قرار داشت و تاجران مهم و تأثیرگذاری در اقتصاد منطقه عراق در این بخش زندگی می کردند. ٢یاقوت حموی می گوید: «کرخ نخست در وسط بغداد بود و محله های دیگر در اطراف آن قرار گرفته بود؛ اما اکنون (قرن هفتم) محله ای است آباد و تنها در میان ویرانه ها». ٣

زکریا قزوینی که از مشاهیر میانه قرن هفتم هجری است، کرخ را چنین معرفی می کند: «آبادی ای است بالای بغداد و یک میل راه از بغداد دور است. اکثر اهلش شیعه امامیه می باشند. در آن جا کاغذ خوب می سازند و جامه های ابریشمین بافند». ۴

١). محمد بن احمد بن جبیر، سفرنامه ابن جبیر، ترجمه پرویز اتابکی، ص٢٧۵و٢٧۶..

٢). صورت الارض، ج ١ ص ٢١۶؛ اصطخری، مسالک و ممالک، ص٨٩..

٣). معجم البلدان، ج۴، ص٢۵٢..

۴). زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه با اضافات از جهانگیر میرزا قاجار، به تصحیح و تکمیل میرهاشم محدث، ص۵١٧..

ساکنان کرخ و گرایش های اعتقادی آن
از مجموع قرائن تاریخی و مشاهدات سیاحان و برخی اسناد و مدارک چنین برمی آید که ساکنان اولیه کرخ، برخی افراد خاندان بنی عباس، خادمان وفادار و فرماندهان نظامی و نیز ایرانیانی که در دستگاه عباسیان مناصب و مشاغل عالی داشتند بوده و عده ای از قبایل قریش، انصار، ربیعه و یمن در این قلمرو و اطرافش سکونت داشته اند. مهاجرانی ترک تبار که از بلخ، مرو، ختل و خوارزم به بغداد آمده اند نیز در کرخ اسکان یافته اند. از خاندان هایی که در دستگاه دولت عباسی مشغول خدمات اداری و دیوانی بوده اند، برمکیان هستند. این افراد کاخ ها و املاکی در منطقه کرخ و غرب بغداد بر کرانه دجله داشته اند. این ها نام آورانی از شهر بلخ بودند که در برآوردن عباسیان و افزایش اقتدار آنان موثر بودند؛ ولی بعدها بنی عباس زمینه های سقوط و براندازی آنان را فراهم ساختند. با این وصف اولین ساکنان کرخ ترکیبی از دو نژاد ایرانی و عرب بوده اند که البته در یک موضوع مشترک بوده اند و آن، حمایت از دولت بنی عباس بود. رفته رفته این همگونی دچار تحول گردید و افراد زیادی از شهرهای گوناگون به کرخ کوچ کردند که منشأ جغرافیایی و نژادی بسیار گوناگونی داشتند. این مهاجران به لحاظ مشاغل و فعالیت های اقتصادی به دو دسته تقسیم می شدند: گروهی که تاجر، بازرگان عمده، کشاورز و تولید کننده محصولات زراعی بودند، و عده ای دیگر در کارهایی چون باربری، حمل ونقل، تدارکات، کارگری و مانند آن مشغول بودند.

از نظر گرایش های اعتقادی و موضع گیری های سیاسی، سکنه کرخ به تدریج به نفع شیعیان متحول می شدند. مورخان از وقوع قیامی در کرخ توسط موالیان در قرن سوم هجری گزارش داده اند. حضور موالی در کرخ، از اوضاع اجتماعی و فرهنگی این منطقه، با تأثیرپذیری از تعالیم تشیع و معارف اهل بیت (علیهم السلام) پرده برمی دارد. این موالیان از نسل ایرانیانی هستند که از امویان نفرت داشتند و در قیام مختار علیه حکام ستمگر این سلسله نقش مؤثری ایفا کردند و وقتی دیدند در دستگاه خلافت اموی انحرافات و ناروایی ها و خلاف های بسیاری وجود دارد، در جست وجوی رضای آل محمد، این دولت را ساقط کردند و قدرت را از آنان به عباسیان منتقل کردند که ادعای پیوستگی به خاندان پیامبر را داشتند و در آغاز کار، پرچم مظلومیت برافراشته بودند؛ اما وقتی دیدند این خاندان نیز همان روش باطل و آمیخته به انواع آفت ها و جنایات اموی را در پیش گرفته اند، از آنان ناراضی گردیده و در اشکال گوناگون مخالفت خویش را با این خاندان بروز دادند و روح معنویت اسلام، عدالت و مساوات اسلامی را در خاندان رسالت و ائمه هدی یافتند. به همین دلیل ایرانیان از تشکیلات عباسی کنار گذاشته شدند و اقوامی از ترکستان (آسیای میانه) روی کار آمدند. ١

١). مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص١٣۶و١٣٧؛ جلال الدین همایی، شعوبیه، ص۶-٨؛ لوسین بودا، برمکیان، ترجمه عبدالحسین میکده، ص١٠٩؛ البلدان، ص١۴؛ کامل ابن اثیر، ج١٩، ص١٧۴؛ تستری، قاموس الرجال، ح٩، ص١٢٧؛ مجلسی، بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٢و٢٧١..

هشام بن حکم دانشمند و متکلم بزرگ شیعی و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) است. وی در آن عصر که شیعیان از هر طرف زیر فشار سیاسی و تبلیغاتی بودند، به دفاع از امامت و رهبری ائمه هدی پرداخت و با بیان رسا و قدرت فوق العاده ای که در مناظره داشت، حقایقی را در پاسداری از حریم اهل بیت (علیهم السلام) تشریح می کرد. هشام حکم در پی گیری اهداف بلند خویش، از کوفه به بغداد نقل مکان کرد و در ناحیه کرخ سکونت گزید. هجرت وی به کرخ در آن اختناق شدید علیه حامیان ولایت ائمه، نشان می دهد که افرادی هم فکر و هم عقیده اش در این دیار زندگی می کردند که موفق شده است در آن جا با آرامش اقامت گزیند. این هجرت در تقویت گرایش های شیعی اهالی کرخ نیز تأثیرگذار بود. هشام که تربیت شده مکتب امام صادق (علیه السلام) است، وقتی مراحل عالی علمی را طی کرد، در کرخ فعالیت های فکری و فرهنگی گسترده ای را آغاز کرد.

از جمله تلاش های ارزشمند او بحث ها و جدال های احسنی است که با پیروان فرق گوناگون داشته است. «جاثلیق» که از شخصیت های معروف مسیحی بود، وقتی آوازه علمی هشام را شنید، همراه گروهی از کشیش ها به مغازه تجارتی هشام که در کرخ بود رفت و بحث های اعتقادی جالبی را با وی مطرح کرد و جواب های مستدل و قانع کننده ای شنید. به همین دلیل متقاعد گردید که همراه هشام بن حکم برای ملاقات با امام صادق (علیه السلام) از کرخ به مدینه بروند. جاثلیق وقتی حقایقی را درباره معارف و کمالات امام ششم دید، ایمان آورد و نزد آن حضرت به کسب علم و فضیلت مشغول شد و در زمره یاران امام کاظم (علیه السلام) بود تا مرگش فرا رسید.

یحیی بن خالد برمکی کاخی در کرخ داشت و افرادی از اهل علم و حکمت در حضور او با یکدیگر به مباحثه می پرداختند. هشام در این محافل، معارفی از فرهنگ تشیع و علوم اهل بیت (علیهم السلام) را با زبان گویای خود چنان عالمانه و ژرف مطرح کرد که حاضران چاره ای جز تسلیم نداشتند؛ اما این کارگزاران که سینه چاک بنی عباس بودند، اجازه ندادند این برنامه ادامه یابد و حتی هشام را تهدید به قتل کردند. سرانجام بحث های مستدل و شیوای هشام چنان ضربات شکننده ای بر پیکر نحله های باطل و فرقه های منحرف و عقاید بیهوده وارد ساخت که نوعی بیداری و آگاهی در جامعه آن زمان کرخ، بغداد و توابع به وجود آورد؛ به گونه ای که هارون عباسی احساس خطر کرد، ولی پیش از آن که نقشه او درباره از میان بردن هشام عملی شود، از محله کرخ بغداد متواری گردید و به سوی کوفه رفت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد. ١

١). آیت الله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٣و٢٧١..

موضوع دیگری که حیات فکری و سیاسی تشیع را در کرخ به اثبات می رساند، ماجرای اسفبار شهادت حضرت امام کاظم (علیه السلام) است. هارون الرشید پس از این که آن حضرت را در زندان های مخوف خود زیر نظر گرفت، دستور داد تا امام هفتم را به گونه ای به شهادت برسانند که اهالی شیعه ساکن در کرخ او را متهم به قتل نکنند. بنابراین در سال ١٨٣ هجری خود در رقّه اقامت گزید و عواملش حضرت را با خوراندن سمّ شهید کردند. این دستور توسط رئیس پلیس بغداد یعنی «سندی بن شاهک» اجرا شد. گرچه امام (علیه السلام) هشت سال بود که در زندان به سر می برد و خلیفه پنجم عباسی بر اوضاع کشور مسلط شده بود و هرگونه فریاد اعتراضی را در حلقوم خفه می کرد و اگر نهضتی به پا می خاست، در هم می کوبید، ولی باز هم می هراسید که به دنبال شهادت امام، شیعیان کرخ به پا خیزند و قیامی پدید آورند. پس هشتاد نفر از رجال و افراد سرشناس را فراخواند و در محله کرخ بر پیکر پاک امام گرد آورد تا گواهی دهند امام به مرگ طبیعی درگذشته است؛ اما بر مردم ثابت گردید که حضرت را با سمّی مهلک شهید کرده اند.

هارون اجازه نداد که شیعیان جنازه حضرت را تشیع کنند؛ بلکه تابوت حامل پیکر امام را بر روی پل بغداد قرار داد و فرمان داد تا بانگ برآورند که این بدن امام و پیشوای رافضیان است و با چنین رفتاری خواست تا قلب مشتاقان امام را جریحه دارتر کند؛ اما نه تنها نتوانست از شأن و منزلت امام بکاهد، بلکه نهایت قساوت خویش را برملا ساخت. سلیمان بن جعفر وقتی این رفتار اهانت آمیز را نسبت به جنازه امام دید، آن را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داد و فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر فروغ هفتم امامت مهیا گردند. شیعیان کرخ با ازدحامی شگفت هجوم آوردند و جنازه حضرت را بر دوش خویش با احترام ویژه ای حمل کردند و اشک ریزان، سوگوار و غمناک آن را تا مقابر قریش تشییع کردند و در محلی که اکنون به کاظمین موسوم است، به خاک سپردند. اگر سلیمان چنین نمی کرد، امکان داشت شعله های خشم اهالی کرخ آتشفشانی به وجود آورد و در خرمن عباسیان حریق افکند؛ اما هوشیاری سلیمان در این باره و این که خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه آن حضرت حرکت کرد، از جوشش و انقلاب شیعیان کرخ را جلوگیری کرد. ١

١). ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۵٠۴؛ نوبختی، فرق الشیعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص١٠۴و١٠۵..

این که افرادی از مردمان کرخ به زندان سندی بن شاهک آورده شدند تا پیکر امام را مشاهده کنند و بر مرگ طبیعی آن حضرت شهادت دهند، نشان می دهد که اهالی کرخ با آن حضرت در ارتباط بوده اند؛ وگرنه در عصر هارون عباسی مرکز قدرت و دولت و بیشترین آبادانی به شرق دجله انتقال یافته بود و ارکان حکومتی، علما و قضات غالباً در بغداد شرقی منزل داشتند؛ در حالی که کرخ در سمت غرب دجله واقع شده بود. انتخاب عده ای مشهور از میان شیعیان کرخ برای گواهی دادن، مبین این واقعیت است که در این منطقه، پیوندی استوار با ائمه هدی و اهل بیت (علیهم السلام) وجود داشته است.

احمد فرزند عیسی فرزند زید بن علی (علیه السلام) که نامش در سلسله راویان حدیث دیده می شود، در زمان هارون الرشید قیام کرد. هارون وی را دستگیر کرد و در رافقه محبوس ساخت. وی پس از مدتی کوتاه از زندان گریخت و به بصره رفت و از آن جا شیعیان منطقه عراق از جمله اهالی کرخ را با نامه به سوی خویش فراخواند. مأمورین هارون به جست وجوی محل اختفایش پرداختند، ولی موفق نشدند؛ پس «حاضر» دبیر و ملازم احمد را دستگیر کردند و به بغداد بردند. هنگامی که آنان به بغداد رسیدند، از جانب کرخ وارد این شهر شدند. حاضر تا به این محل رسید، خطاب به اهل کرخ فریاد برآورد: «ای مردم! من حاضر، دوست و یاور احمد، نواده زید علوی هستم که اکنون مأموران هارون دستگیرم کرده اند.» او می خواست پیام احمد بن عیسی را به آگاهی مردم کرخ برساند، ولی مأموران سخنانش را ناتمام گذاشتند و وی را نزد هارون بردند. خلیفه از او درباره احمد سؤال کرد؛ گفت: «من در این سنین سالخوردگی به خود اجازه نمی دهم محل استقرار احمد را فاش کنم تا او کشته شود». پس هارون دستور داد او را چنان زدند که زیر ضربات مأموران به شهادت رسید و در بغداد به دار آویخته شد. ١

این ها نشانه ها و نمونه هایی است که گرایش های اعتقادی اهل کرخ را در قلمرو تشیع نشان می دهد؛ به علاوه کرخ در بیرون دروازه کوفۀ بغداد ساخته شده و بر سر کاروان هایی بود که از بغداد به کوفه و از آن جا به سوی حجاز رهسپار می شدند و فاصله کوفه تا کرخ اندک بود و کوفه مرکز نشر و شکوفایی و رشد تشیع در جهان اسلام آن عصر به شمار می رفت و تشیع از آن جا به نقاط دیگر سرایت می یافت و طبیعی است که مبلغّان فرهنگ اهل بیت هنگام هجرت از کوفه به بغداد، در کرخ ساکن می شده اند و از این موضع به نشر مذهب تشیع اقدام می کرده اند. برخی از قیام کنندگان در کوفه، هنگامی که دچار تنگناهایی می شدند، به کرخ پناه می آوردند یا در این منطقه دعوت خود را آشکار می کردند تا افرادی را همراه خود کنند. ٢ابن جوزی ذیل حوادث سال ٣٣١ هجری از کثرت شیعیان در کرخ بغداد یاد می کند؛ سالی که مقارن با حکمرانی المقتدر بالله عباسی بوده و وزرای شیعی «آل فرات» در دستگاه عباسی نفوذ یافته بودند. ٣ضعف حکومت بنی عباس، اقتدار آل فرات و نفوذ دانشمندان نوبختی در دستگاه دولت عباسی و نیز حضور نواب اربعه امام عصر (عج) در بخش غربی بغداد که کرخ را در بر می گیرد، عواملی بود که هر روزه بر تعداد، صلابت و قدرت شیعیان کرخ می افزود. با قدرت گرفتن آل بویه در ایران که حاکمانی شیعی بودند و سپس ورود آنان به بغداد، اهل کرخ عرصه های علمی، فرهنگی و سیاسی حضوری پررنگ و مؤثر دارند. ۴

١). تاریخ یعقوبی، ج ٢، ص۴٣٣؛ حسین کریمان، سیره و قیام زید بن علی٧، ص١٢٩..

٢). البلدان، ص١۴و٧٢؛ کامل ابن اثیر، ج۵، ص٣۵٢؛ تاریخ طبری، ح٩، ص۴۶٢و۴۶٣..

٣). سبط بن جوزی، المنتظم، ذیل حوادث سال٣٣١ هجری..

۴). یادنامه علامه شریف رضی، ص٢٨٣..

کرخ مرکز فعالیت های نواب اربعه امام زمان (عج)
علی رغم اختناقی که عباسیان به وجود آورده بودند، از چند سال آخر امامت حضرت جواد (علیه السلام) تشکیلات و فعالیت های وکلای ائمه در سطحی بسیار عالی توسعه یافته بود. امام هادی (علیه السلام) نیز روابط خود را با پیروانش در نهان ادامه می داد و خمس و سایر وجوه شرعی از وکلای خود در شهرهای گوناگون دریافت می کرد. فعالیت های نظامی گروه های مختلف شیعه، عباسیان را پریشان کرده بود و آنها را به گمان متوجه ساخت که امامان شیعه پشت سر خیزش های علویان و سادات قرار دارند، یا دست کم بر اثر تلاش های فکری و عقیدتی ائمه، این عملیات نظامی و سیاسی شکل می گیرد. بنابراین مقامات حکومت عباسی از سال های آغازین قرن سوم هجری به بعد، ائمه را به اقامت اجباری در پایتخت و زیر نظر گرفتن ایشان وادار کردند. این سیاست بر امام رضا (علیه السلام)، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری: تحمیل گردید و آن بزرگواران را به گسترش سازمان مخفی وکالت وادار ساخت تا در چنین شرایط دشواری نیز کارآیی داشته باشد. ١

در همین حال، وجود چنین اوضاع بحرانی امام یازدهم را وادار کرد تا شیوه ای اتخاذ کند که بتواند از مراقبت شدید عباسیان بر فرزندش که بعداً امام دوازدهم و خاتم اوصیا می گردید، جلوگیری کند؛ به گونه ای که او را قادر سازد تا برنامه های خود را دور از دید حکام عباسی و بازرسی دقیق آنان انجام دهد. فقدان تماس مستقیم بین امام (علیه السلام) و پیروانش نقش مذهبی و سیاسی وکالت را افزایش داد. به تدریج وکلای امام تجارب ارزنده ای را در سازمان دهی پیروانشان در واحدهای جداگانه ای به دست آوردند. آنان شیعیان را بر مبنای گوناگون به چهار گروه تقسیم کردند: ناحیه اول شامل: کرخ، بغداد، مدائن، سواد و کوفه؛ ناحیه دوم شامل: بصره و اهواز؛ ناحیه سوم: قم و همدان و ناحیه چهارم شامل: حجاز، یمن و مصر. ٢

١). جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمد تقی آیت اللّهی، ص٨٩..

٢). همان، ص١٣٧..

دوره غیبت صغری برای سازمان وکالت و تکامل تدریجی درونی شیعیان اهمیت تعیین کننده ای داشت. در این دوران امام عصر (عج) فعالیت های خود را از پشت پرده غیبت انجام می دادند و پیروان خود را از طریق چهار نماینده برگزیده خود رهبری می کردند که آنان را سفرا یا نواب امام زمان می نامیدند. نخستین آنان «ابوعمرو عثمان بن سعید عمری» از قبیله بنی اسد بود. با شهادت امام یازدهم، عثمان بن سعید دلیلی برای اقامت در سامراء نداشت و چون می خواست فعالیت های سازمان وکالت را به دور از دید مقامات دولتی رهبری کند، از سامراء به بغداد مهاجرت کرد و در منطقه کرخ که محل اقامت شیعیان بود اقامت گزید و این محله را مرکز رهبری سازمان امامیه قرار داد. عثمان می کوشید خود را از بازرسی های رژیم عباسی دور نگه دارد؛ به همین دلیل در بحث های کلامی، مجادله های اعتقادی و محافل سیاسی کرخ حاضر نمی شد و خود را به صورت یکی از روغن فروشان بازار کرخ درمی آورد و وجوه شرعی را در کیسه های روغن قرار می داد و برای امام عصر (عج) می برد.

وی تقسیمات سنتی جغرافیای استان های اسلامی را در سازمان دهی واحدهای سیاسی دنبال کرد. بسیاری از وکلا در مراتبی از سازمان، در کرخ و بغداد و سایر شهرهای عراق زیر نظر سفیر فعالیت می کردند. عثمان در کرخ با یاری سه معاون سازمان، امامیه را اداره می کرد. پس از رحلت عثمان بن سعید پیکرش در بخش غربی بغداد در مسجد درب جبله که خیابانی منشعب از خیابان میدان است دفن گردید. این مکان جزو قلمرو کرخ می باشد. ١

پس از وی فرزندش «ابوجعفر محمد بن عثمان» در مسئولیت سفیر امام زمان، به مدت نیم قرن در کرخ مشغول انجام وظایفه بود. چون وظیفه وی بیشتر از سفیر اول بود، وقتی در سمت خویش استقرار یافت، تعداد معاونان خود را از سه نفر (احمد بن اسحاق، محمد بن احمد قطان و حاجز وشّاء) به ده نفر افزایش داد که در میان آنان «حسین بن روح نوبختی» نیز که بعدهاً سفیر سوّم امام گردید نیز بود. فعّال ترین وکیل کرخ قطان بود؛ زیرا وی واسطه مستقیم بین امام زمان و شیعیان از طریق سفیر دوم بود.

سفیر دوم فعالیت های سرّی گسترده ای با وکلای خود داشت و غالباً در محله کرخ بغداد و برخی توابع با آنان دیدار می کرد. به گزارش شیخ صدوق، ابوجعفر با ابن متیل قمی در خرابه ای که به عباسیه معروف بود و در بخش غربی دجله و کرخ قرار داشت، دیدار می کرد. در آن جا وی نامه ای را که حضرت ولی عصر (عج) خطاب به او نوشته بود را می خواند و سپس آن را پاره می کرد. ابوجعفر در ٣٠۵ هجری درگذشت و پیکرش در خانه خودش در جاده ای که از کرخ به کوفه ختم می شد، دفن گردید. ٢

١). شیخ طوسی، الغیبة، ص٢۵٨ و ٢٢٩ و ٢٣٢..

٢). همان، ص١٩٣، ١٩۵، ١٩٨ و ٢٣٨؛ رجال نجاشی، ص١٩٨؛ آقابزرگ تهرانی، نوابع الرواة، ص١٨۶..

«ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی» پس از رحلت سفیر دوم به عنوان سومین سفیر به مقرّ سازمان امامیه یا دارالنیابه در کرخ رفت و در آن جا افرادی چون ذکاء، خادم سفیر دوم را دیدار کرد. ذکاء اماناتی را که مولایش به او سپرده بود یعنی عصا و صندوق خزانه که مهرهای امام هم در آن قرار داشت را چنان که به وی سفارش شده بود، به ابن روح تقدیم کرد. حسین بن روح همراه دیگر وکلا به منزل محمد بن علی شلمعانی (دستیار نزدیک خود که بعدها مخالفش شد) در کرخ رفت. شلمغانی از فقهای امامیه بود که آثاری درباره فقه و کلام شیعه تألیف کرد و پیش از انحرفش مورد احترام فراوان علما و مشاهر شیعه بود. وی از سوی حسین بن روح سال ها هدایت شیعیان را در بغداد و توابع و کوفه عهده دار بود؛ اما جاه طلبی سیاسی، وی را در مسیر انحراف قرار داد و از عنوان قائم مقامی سفیر سوم سوء استفاده کرد. وقتی ابن روح متوجه عقاید الحادی شلمغانی گردید، او را از سمتش برکنار نمود و نادرستی عقایدش را در همه جا منتشر ساخت. ابن روح در ١٨ شعبان ٣٢۶ هجری درگذشت و در قریه نوبختیه، در سمت غربی بغداد (در قلمرو کرخ) دفن گردید. ١

پس از وی «ابوالحسن علی بن محمد سمری» جانشین او شد. دوران سفارت سه ساله او چنان کوتاه بود که نتوانست تحول چشم گیری در روابط بین سازمان سفارت و وکلا به وجود آورد و سرانجام در ١۵ شعبان ٣٢٩ رحلت کرد و پیکرش در خیابان خلجانی در ربع المحول دفن شد. به گفته یاقوت حموی این مکان در شمال روستای براثا و در سمت غربی بغداد (کرخ) قرار دارد. از این زمان، دوران غیبت کبری آغاز شد. ٢

١). الغیبة، ص٢۵٠، و ٢۵۶؛ ذهبی، العبر، ج٢، ص١٩١؛ همو، تاریخ الاسلام، ص١٣٢؛ آقابزرگ تهرانی، نوابغ الرواة، ص٢٨٩؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص۵١٧..

٢). الغیبة، ص٢۵٧و٢۵٨؛ بحارالانوار، ج۵١، ص٣۶٢؛ معجم البلدان، ج ١، ص۵٣٢؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص٢١١و٢٢١..

کرخ در منابع روایی نیز مورد توجه بوده است. در روایتی از امام علی (علیه السلام) درباره فتنه های زمان، به پلی در بغداد اشاره شده که عده ای پلی در کرخ را مصداق آن دانسته اند و نیز در پاره ای منابع روایی یکی از شانه های آخرالزمان را بستن پُلی نزدیک محله کرخ بغداد نوشته اند. احمد بن زکریا می گوید: حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) خطاب به من فرمود: خانه ات در کدام محلّه بغداد قرار دارد؛ عرض کردم: در کرخ. حضرت فرمود: «کرخ سالم ترین محل (بغداد) است». ١

مسجد بُراثا در کرخ
بُراثا نام قریه ای است در غرب بغداد و روبه روی کرخ. شهرت آن به پیش از اسلام بازمی گردد. منابع معتبر شیعی و برخی روایت های مندرج در مصادر اهل تسنن اتفاق دارند که امام علی (علیه السلام) هنگام بازگشت از نبرد نهروان در سال ٣٧ هجری، در حوالی این مکان غسل فرموده و آن گاه نماز اقامه نمودند و از همان موقع شیعیان این محل را مقدس شمرده و به زیارت این قریه می رفته اند. در سال های مقارن با روی کار آمدن عباسیان، در این مکان مسجدی بنا کرده اند که تاکنون باقی است. ٢

برخی مخالفان شیعه در هر فرصتی که می خواستند شیعیان را در فشار قرار دهند، شایع می کردند که رافضی ها در این مسجد برای سبّ صحابه اجتماع می کنند و قصد خروج از طاعت خلیفه را دارند. وقتی این خبر دروغ به خلیفه المقتدر بالله (٢٩۵-٣٢٠ ه‍-) رسید، دستور داد تا تمام نمازگزاران شیعه را که در این مسجد اجتماع کرده بودند را دستگیر کرده و روانه زندان کنند و مسجد را نیز تخریب و زمین آن را صاف کردند. این وضع تا سال ٣٢٨ هجری باقی بود. در عصر خلافت الراضی بالله مسجد دوباره بنا شد و در ٣٢٩ هجری افتتاح گردید و مردم در آن نماز می خواندند. ٣شیعیان کرخ که مخفیانه به این مسجد رفت و آمد داشتند، پس از این که نزاع های فرقه ای تا حدودی کاهش یافت، به مسجد براثا روی آوردند. در روایات متعددی از فضایل این مسجد یاد شده و در کتب فقهی و روایی نیز نام آن بارها آمده است.

با فتح بغداد توسط آل بویه و اقتدار شیعیان، اهالی کرخ مسجد براثا را به طور کامل در اختیار گرفتند و آن را کانونی برای اعمال عبادی، تلاش های آموزشی و فرهنگی قرار دادند. ۴

١). دائرة المعارف تشیع، ج١۴، ص٢۶و٢٧؛ سید محمد صدر، تاریخ غیبت کبری، ترجمه سید حسن افتخارزاده، ص۵٩٠..

٢). علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج ١، ص١١٧و١١٨..

٣). تاریخ بغداد، ص١٠٩و١١٠..

۴). المنتظم، ج٨، ص۴۴..

ابن اثیر ذیل حوادث سال ۴٢٠ هجری نوشته است: به خلیفه عباسی گزارش دادند که خطیب مسجد براثا هنگامی که نام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را بر زبان می آورد می گوید: «بعد الصلاة علی النبی و علی أخیه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب.» خلیفه عباسی او را عزل کرد و خطیب و امام جماعت دیگری را برای مسجد براثا تعیین کرد. اهالی کرخ با وساطت مرحوم سید مرتضی بار دیگر خطیب و امام جماعت سابق را به مسجد بازگرداندند. ١

١). سید حسن امین، دائرةالمعارف الاسلامیه الشیعیه، ج٢، ص۴۴٨؛ جعفر خلیلی، موسوعة العتبات المقدسه، قسم الکاظمین، ج ١، ص١٨، ٢١، ٣١، ٣٣؛ دائرةالمعارف تشیع، ج٢، ص١۵٨و١۵٩؛ علی اصغر فقیهی، آل بویه، ص۴۴۵؛ تاریخ تشیع در عراق در قرون نخستین، ص٢۴٠؛ یادنامه شریف رضی، ص٣٢٧..

کرخ، گذرگاه حوادث تلخ و خونین
در اواخر عهد مستعصم عباسی (۶۵٠) میان شیعیان کرخ و عده ای از طرفداران خلیفه عباسی جنگی درگرفت. ابوبکر، پسر مستعصم مأمور شد تا این نزاع را خاموش سازد؛ اما به جای حاکم نمودن آرامش در منطقه، به محله کرخ بغداد هجوم بُرد و این ناحیه و مشهد امام کاظم (علیه السلام) را به غارت برد و مرتکب فجایع بسیاری شد. قتل و غارت و تجاوز را از حدّ گذراند و برخی از سادات و علویان را اسیر نمود. دختران و پسران را از خانه ها بیرون کشیدند و به قولی هزار دختر از علویان و غیره را دستگیر و با خود بُردند. در این ماجرا عده ای از شیعیان به قتل رسیدند. ابن علقمی قمی، وزیر مستعصم بالله، آخرین خلیفه عباسی از این ماجرا سخت اندوهگین شد و این جنایات، روح و روان این دانشور، ادیب و کارگزار شیعی را آزرد. او که در تشیع و ارادت به خاندان طهارت، اعتقادی راسخ و استوار داشت، شرح این فجایع را نگاشت و برای برخی علمای وقت فرستاد. او مانند دیگر شخصیت های شیعه، خلافت عباسیان را غاصبانه می دانست و نفرتش از بنی عباس در فاجعه محلّه شیعه نشین کرخ شدت یافت و در انتظار به وجود آوردن شرایط جدیدی بود که به این وضع رنج آور خاتمه دهد. وی در ماجرای هجوم مغولان به بغداد و کرخ باعث شد که شیعیان کرخ بر اثر تسامح مغولان، از اختناق های قبلی و فشارهای اکثریت سنّی مذهب افراطی رهایی یابند و آزادانه به فعالیت های تبلیغی و ترویجی روی آورند. البته ابتدا مغولان چنان مقتدر بودند که تحت تاثیر بزرگان شیعه قرار نگرفتند و وساطت آنان هم از توحش این قوم بیابان گرد چیزی نکاست؛ چنان که وقتی وارد بغداد شدند، علی رغم هشدار خواجه نصیرالدین طوسی و رفتار خردمندانه و ملایم ابن علقمی، هم سنّی های بغداد را قتل عام کردند و هم در کرخ کشتار نمودند و چون اوضاع مقداری به روال عادی بازگشت، ابن علقمی در مقام وزیر مغولان در بغداد اقامه نماز جمعه را متوقف ساخت و در مدرسه ای که برای شیعیان کرخ بنا کرد، این مراسم را برپا می کرد و موفق شد که بسیاری را از کشته شدن توسط مغولان نجات دهد. ابن علقمی کوشید تا از طریق ملایمت و مدارا، مغولان را از خوی وحشی گری و شرارت بازدارد و همین نرمش وی در برابر این قوم خشن و سنگدل باعث شده تا مورخان سنی مذهب، موضع گیری های او را ناشی از اعتقادات شیعی اش بدانند و برخی از آنان ادعا کنند که ابن علقمی می خواسته با فراهم آوردن زمینه های زوال عباسیان، شاخه ای از علویان را که در کرخ ساکن بوده اند به حکومت برساند. ١

مورخان منصف، با بررسی های واقع بینانه و به دور از تعصب های افراطی، سقوط بنی عباس و تهاجم مغولان به کرخ و بغداد را در عواملی جست وجو کرده اند که به عملکرد خلّفای عباسی مربوط است. آنان تأکید کرده اند که تکیه عباسیان بر عناصری غیر عرب در به کارگیری افراد برای مشاغل حساس، باعث دشمنی اعراب گردید. همچنین رفتار و کردار بنی عباس علی رغم ادعای مسلمانی، کاملا استبدادی، زورمدارانه و جفاکارانه بود. سوء تدبیر، عیاشی و خوش گذرانی، مالیات های کمرشکن، تفرقه انداختن میان طوایف مسلمان، بر مخالفان عباسیان افزوده و این معترضان در امور کشوری و لشکری کارشکنی می کردند ٢

١). ابن تعزی بردی، النجوم الزاهره، ج٧، ص۴٧؛ ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص٢٧١و٢٧٢؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص٣٢٧..

٢). عزیز الله بیات، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه، ص١۶١و١۶٢..

این وضع آشفته باعث گردید که بزرگ ترین کانون علم و فرهنگ مسلمانان یعنی بغداد از هم فرو بپاشد و دانشگاه بزرگ شیعه را در کرخ به نابودی بکشاند؛ به گونه ای که علمای بزرگ، اساتید و فضلای حوزه کرخ ناگزیر به حلّه، کربلاّ و نجف کوچ کردند و ابن علقمی هیچ گاه راضی نبود چنین ضرباتی متوجه کانون های علمی و فرهنگی منطقه کرخ گردد. ١

فتنه های مذهبی علیه اهل کرخ
در میان مذاهب اهل سنت، پیروان مذهب حنبلی قدرت، نفوذ و جمعیت افزون تری نسبت به دیگر مذاهب داشتند. این ها غالباً در میان قسمت شرقی و سمت قبله کرخ، در محله باب البصره استقرار یافته بودند. اختلاف ها و درگیری های شیعیان کرخ غالباً با حنبلی ها بود و پیروان سه مذهب دیگر، نه تنها مشکلی با شیعیان نداشتند، بلکه برخی چون شافعی ها به ایشان نزدیک بودند. این نزاع ها همه ساله و به بهانه های گوناگون در موقعیت های خاص شعله ور می گردید و در آن افراد بسیاری از طرفین کشته می شدند و اموال و امکانات فراوانی تلف می گردید. در پسِ این وقایع تلخ، چیزی جز تعصب های کور، جهالت، احساسات بیهوده فرقه ای و برخی حسادت ها و رقابت های بی اساس دیده نمی شد. درست است که در بین تعالیم مذاهب گوناگون اسلامی، تفاوت ها و حتی اختلاف هایی دیده می شود، اما آن قدر مشترکات دینی اساسی و محوری وجود داشت که می توانست ملاک و معیار یک اتحاد استوار و هم زیستی مسالمت آمیز قرار گیرد. ٢

بخشی از این رویارویی خونین هنگامی صورت می گرفت که مسلمانان در مقابل خطر رومیان مسیحی نیاز به انسجام و هم بستگی داشتند و باید در برابر دشمن مشترکی که مرزهای جهان اسلام را تهدید می کرد، تفرقه و انتقام گیری های وحشیانه را کنار می گذاشتند. گاهی برخی افراد جاهل در اختلافات شخصی، به رهبران مذاهب اسلامی ناسزا می گفتند و همین درگیری های گسترده و شدیدی را به وجود می آورد و طی آن محله کرخ مورد غارت قرار می گرفت. تأکید شیعیان به برپایی مجالس سوگواری برای خامس آل عبا و برپایی جشن های غدیر نیز نزاع های خونینی را رقم می زد. برخی شعائر شیعه نیز وقتی علنی می گردید، افراد متعصب شعله درگیری را برمی افروختند. از جمله آنها ذکر «حی علی خیر العمل» در اذان، گواهی دادن به ولایت امیرمؤمنان (ع) در اذان و اقامه، استفاده از رنگ سفید در مقابل رنگ سیاه بنی عباس، توجه جدی شیعیان به زیارت مشاهد مشرفه در عتبات عراق، مشهد مقدس و بقیع بود. ٣

١). سید مجدالدین محمد حسین، زینة المجالس، ص٢٠٣؛ مجله حوزه، ش٨٣، ص١٨٨ و ش٨٧، ص١۵۵ و ١۵۶..

٢). آل بویه، ص٧٠٨؛ تاریخ تشیع در عراق، ص٢٧۵؛ یادنامه شریف رضی، ص٣٢۶..

٣). تاریخ تشیع در عراق، ص٢٣٢و٢٣٣، آل بویه، ص۴٧١..

علاوه بر علما و واعظان فاضل، عده ای از قصه گویان در مساجد یا در کوچه ها روی کرسی می نشستند و برای مردم سخن می گفتند. این ها ضمن این که معلومات کافی نداشتند، از دروغ گویی و جعل حدیث هم ابایی نداشتند و برای جلب توجه شنوندگان، علاوه بر بیان رسا و فصیح و بر زبان آوردن عبارات مُسّجع و آواز دل نشین، تدابیر دیگری به کار می بُردند. این قصه گویان در کوچه و بازار می نشستند و با گفته های به ظاهر جذاب خود مردم را به سوی فتنه، آشوب و خصومت با یکدیگر سوق می دادند، این وضع گاه چنان شدت می یافت که از سوی حاکمان وقت، قصه خوانی منع می گردید. در سال ٣۶٧ هجری که نزاع مداوم میان پیروان مذاهب اسلامی از جمله شیعیان و حنابله، شدت یافت و بغداد و کرخ را به تباهی کشاند، عضدالدوله دیلمی، فرمانروای شیعی آل بویه آن اوضاع اسف بار را در اثر فتنه انگیزی قصه خوانان دانست و به همین دلیل فرمان داد هیچ کس در کنار معابر و در مسجدها و محافل مذهبی به قصه خوانی نپردازد و هرکس چنین کند، خونش هدر است. ١

از عوامل دیگری که به نزاع میان حنبلی ها و شیعیان کرخ دامن می زد، کتاب ها و رساله هایی بود که توسط افراد سطحی نگر، دارای افکار منجمد و تعصّب های افراطی به نگارش درمی آمد و گاه برخی مغرضان در قالب قوّالان مطالبی تحریک آمیز از این کتاب ها را با بیاناتی بلیغ و موثر می خواندند و شعله های خشونت و خصومت را با این کار مذموم خود برمی افروختند. ٢

١). المنتظم، ج۵، ص١٢٢ و ج٧، ص٨٨؛ تیمة الدهر، ثعالبی، ج ١ ص٢٠۶..

٢). یادنامه شریف رضی، ص٣٢١..

اختلاف شدید بین عناصر شیعی و سنی حنبلی که در عهد خلیفه المقتدر عباسی و قبل از ظهور آل بویه، منجر به تخریب مسجد براثا متعلق به شیعیان در محل تلاقی نهر عیسی و نهر کرخیه در سال ٣١٣ هجری گردید. در عهد معزالدوله دیلمی برخوردهایی که میان کرخی های شیعه و مخالفان آنان روی داد، تشدید گردید. هرچند این امیر آل بویه در آغاز ورود به بغداد، با علنی ساختن و رسمی نمودن شعائر شیعه، تا اندازه ای حساسیت آفرید، اما روح تسامح این سلسله و ضرورت پرهیز از هرگونه اغتشاش در بغداد، آنان را از مقابله با تعصب های طایفه حنبلی مذهب برکنار نگاه می داشت و حتی در ایجاد محیطی آرام تر می کوشیدند؛ اما آیین سوگواری و مراسم مربوط به جشن در روز غدیرخم که اهل سنت هم به جهت اظهار مخالفت، به مقابله با آن مراسم دست زدند، توسط معزالدوله از سال ٣۵٣ هجری ترویج گردید و البته تا زمان عضدالدوله هم با وجود مخالفت حنابله نسخ و لغو نگردید و صرفاً در دوره بروز اختلافات بین فرزندان عضدالدوله و مقارن با ظهور آثار انحطاط در قدرت آل بویه بود که نشر آن چه «اعتقادات قادری» خوانده شد، به طور رسمی عقاید شیعه را نفی و سبّ برخی افراد چون معاویه را منع کرد.

سال ها بعد در تعقیب این سیاست نایب بهاءالدوله در عراق از جمله کرخ و بغداد، اقامه مراسم را برای هر دو فرقه سنی و شیعه ممنوع کرد. وی با آن که خود شیعی و دیلمی بود، ١با کم شدن عواملی که موجب اختلاف می گردید، در نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم هجری، اغلب روابط خوبی در کرخ و بغداد بین شیعه و سنی برقرار شد و اگر هم زد و خوردی به وجود می آمد، معمولاً تعصبات قومی، محله ای و طایفه ای بود و در صورتی که شیعیان می خواستند شعائر یا آداب و مراسمی را برگزار کنند، اهل سنت نیز مراسمی شبیه آن برگزار می کردند و از این طریق به معارضه می پرداختند.

١). تاریخ مردم ایران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١..

بزرگان شیعه چون شیخ مفید تلاش های گسترده ای انجام می دادند که آتش فتنه و اختلاف مشتعل نگردد و برنامه هایی داشتند که از دامن زدن به درگیری ها جلوگیری می کرد و به افراد جاهل و متعصب زمینه نمی داد که آتش افروزی کنند. با وجود همۀ این فعالیت های بازدارنده، فتنه هایی فرساینده و نابود کننده رخ می داد؛ چنان که در سال ۴١۶ هجری عده ای با عنوان «عیاران» به تحریکاتی دامن زدند و به غارت اموال مردم در کرخ پرداختند و منزل سید مرتضی و محله ای که او در آن می زیست نیز آتش زده شد. به همین دلیل گرانی و کمبود ارزاق سراسر کرخ را فرا گرفت. در ۴٢٣ هجری نیز مخالفان متعصب، با شیعیان کرخ درگیر شدند و بر ایشان غالب گردیده و عده ای را کشتند. در ۴٢۵ هجری عیاران سنی مذهب با امکانات و تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر مصعب بن زبیر بن عوام، از محل اقامت خود بیرون آمدند، اما با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند که طی آن بسیاری کشته شدند و عیاران اجازه ندادند آب دجله به کرخ برسد. تا سال ۴۴٢ هجری این وضع رنج آور و تفرقه افکن و مسلمان کش ادامه یافت تا این که در این زمان روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، اما افرادی جاهل و متعصب از هر دو طرف اجازه ندادند این اتحاد و همزیستی مسلمانان با یکدیگر تداوم یابد و درگیری ها از سر گرفته شد. ١به گفته علامه مظفر حوادث فجیع و دردناکی رخ داد و مصائب بسیاری بر شیعیان وارد شد. بسیاری را کشتند؛ اموالشان را غارت کردند؛ مساجد آنان را در کرخ ویران کردند؛ به علمای آنان اهانت روا داشتند و شیعیان کرخ اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در مراسم های شان نشان دهند. ٢

حوزه علمیه کرخ
علی رغم این که کرخ در ادوار تاریخی، عرصه آشفتگی ها و فتنه ها و جنگ های خونینی بود، اما به لحاظ تشکیل کانون های علمی، آموزشی، مدرّسان و دانشوران و شکوفایی شخصیت های علمی، نسبت به برخی مناطق شیعه نشین دیگر در اوج بوده است. زمینه های جاری گردیدن چشمه های معرفت و حکمت در کرخ، ریشه در پرتوافشانی ائمه هدی و شاگردان و صحابی آن ستارگان فروزان داشته است. اگرچه امام کاظم (علیه السلام) در بغداد زیر شدیدترین فشارها قرار داشت، اما به نشر معارف اسلامی و علوم الهی پرداخت و دانشمندان بزرگی از فقها، محدثان، متکلمان و حکما در مکتب موسوی، درس دیانت و حکمت آموختند. با شهادت امام هفتم (علیه السلام) برخی از راویان حدیث در کرخ و بغداد به تربیت اهل علم و معرفت اهتمام ورزیدند. نوّاب چهارگانه حضرت مهدی (عج) نیز با رعایت تقیه، در این منطقه به رشد و تعالی شیعه و تقویت بنیه علمی و فکری آنان اهتمام ورزیدند. با ضعف سیاسی بنی عباس و ظهور علمای برجسته، حوزه علمیه کرخ از نظر کمی و کیفی ارتقا یافت. ٣

١). آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵..

٢). تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١..

٣). سید علیرضا سید کباری، حوزه های علمیه شیعه در گستره جهان، ص٢٠۶و٢١١..

خورشیدی درخشان در آسمان کرخ
مشهورترین عالم برخاسته از کرخ که چون خورشیدی بر تارک آسمان علوم الهی درخشید و ستارگان بی شماری در منظومه او نورافشانی کردند، محمد بن نعمان مشهور به «شیخ مفید» است؛ فرزانه ای عالی قدر، فقیهی ژرف نگر و متکلّمی توانا که آراء، اندیشه ها و استنباطهای او در عرصه های کلامی، فقهی، سیاسی و اجتماعی مورد توجه محققان و مؤلّفان بلندپایه جهان اسلام است و آثار بسیاری که در علوم گوناگون تألیف کرده، مؤید جامعیت علمی وی می باشد. او مدت چهل سال حوزه علمیه کرخ را اداره می کرد و در همین ایام مرجعیت شیعیان جهان عصر خود را نیز عهده دار بود. او نه تنها در بُعد علمی و تلاش های فکری و فرهنگی، شخصیت برجسته و کم مانندی بود، بلکه در سیره عملی و خلق و خوی نیکو نیز الگویی ناب به شمار می رفت و مورّخان و شرح حال نگاران، وی را عالمی پارسا، زاهدی پرهیزکار و مجتهدی شب زنده دار معرفی کرده اند. بزرگانی چون سید رضی، سید مرتضی، شیخ طوسی، نجاشی، سلاّر دیلمی، کراجکی و دیگر استوانه های علم و معرفت، در مکتب پرفیض شیخ مفید تربیت گردیده و از شاخسار دانش او خوشه ها چیده و وارستگی، فروتنی و خضوع و خشوع در برابر حق تعالی را از این مرد خدا آموختند. ١ذهبی می نویسد:

مفید، شیخ بزرگ شیعیان بود که با قدرت فراوان در مقابل تمام طرفداران عقاید گوناگون به مجادله و مناظره برمی خاست. اصولاً یکی از ویژگی های این دانشمند بزرگ که مخالف و موافق درباره اش اقرار دارند، قدرت مناظره و حاضرجوابی های منطقی ایشان است. ٢

١). میرزا عبدالله افندی، ریاض العلما، ج۵، ص١٧٨؛ تایخ تشیع در عراق، ص٢۴٣و٢۴۴..

٢). تاریخ بغداد، ج٣، ص٢٣١..

شیخ مفید مجالس درس خود را در مسجدش، در گذرگاه درب الریاح، واقع در محلّه کرخ یا در خانه اش در همین محلّه برپا می کرد. این مجالس پذیرای همه اهل دانش و طالبان علم بود و اصولاً اولّین حوزه علّمیه منظّم در محله کرخ به دست شیخ مفید بنیان نهاده شد. اعتبارش از لحاظ اجتماعی به اندازه ای بود که عضدالدوله دیلمی به دیدارش می رفت و در مجالس بحث او شرکت می کرد. ١قاضی عبدالجبار معتزلی پیشوای معتزلیان، قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشعریان و علی بن عیسی رمانی دانشور مشهور در علم نحو و کلام، جزو کسانی بودند که شیخ مفید با آنها در مباحث اعتقادی و مبانی مذاهب و فرق مناظره می کرد و بر تمامی آنان غلبه یافت. حتی لقب «مفید» را همین علی بن عیسی رمّانی به ملاحظه احاطه علمی و قدرت بیان شیخ کرخ به وی داد. ٢ابن ندیم در اثر خود «الفهرست» که در سال ٣٧٧ هجری نوشته و در این موقع شیخ مفید چهل ساله بوده، می نویسد: «ریاست متکلمان شیعه در عصر ما به او رسیده و ایشان در علم کلام بر مبنای مذهب امامیه بر همگان برتری دارد». ٣

١). علی دوانی، مفاخر اسلام، ج٣، ص٢۴٠؛ مارتین مک درموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص١٨..

٢). هزاره شیخ طوسی، ص۶و٧..

٣). فهرست ابن ندیم ص٢۶۶ به بعد..

دو گوهر گران بهای کرخ
وقتی فرزندان شریف ابواحمد حسن بن موسی موسوی آماده تحصیل علوم گردیدند، به وسیله مادر بزرگوارشان به محل تدریس شیخ در مسجد کرخ آورده و آن دو طفل به دست مبارک ایشان سپرده شدند. با ارتحال شیخ مفید در ۴١٣ هجری سید مرتضی علم الهدی زعامت حوزه علمیه و مرجعیت شیعی جهان تشیع را عهده دار گردید.

وی در ابعاد دیگری نیز دارای مقاماتی بود؛ از جمله در تمام علوم اسلامی صاحب آرا و دیدگاه های بدیع بود. در سرودن اشعار نغز و پرمحتوا و نثرنویسی، ادیبی توانا و خوش ذوق بود. مناصبی اجتماعی چون نقابت علویان، امیری حج، ریاست دیوان مظالم و قضاوت را عهده دار بود و این ویژگی ها اعتبار و نفوذ سیاسی اجتماعی سید مرتضی را بسیار بالا برده بود. سید مرتضی در کرخ، دارالعلمی برای تحقیق، مطالعه و تدریس و تدرّس طالبان علم بنا کرد و مجالس درس ایشان با وجود علما، فقها و ادبایی از تمامی طوایف اسلامی آراسته می گردید. سید مرتضی نخست در باب المحولِ کرخ، در خانه پدری سکونت داشت، اما او با دارایی خود سه خانه دیگر به ترتیب در کنار نهر صراة، گذر درب جمیل کرخ و در کنار دجله بنا نمود. اوّلین خانه در حوادث و فتنه های حنبلی های متعصب به سال ۴٢٢ هجری تخریب و سوزانده شد و سید به خانه دیگر خود در کرخ نقل مکان کرد؛ خانه ای که جلال الدوله، فرزند بهاءالدوله پادشاه دیلمی، دو بار بدان پناهنده گردید. تمام این منازل، محل ضیافت تازه واردان و پناهگاهی برای افراد بی پناه و محل درس و بحث و دارای کتابخانه های نفیسی بوده است. دارالعلم سید مرتضی که شبیه پژوهشگاه های امروزی بود، در یکی از این منازل شکل گرفت. اضافه بر این، شریف مرتضی برای شاگردان مدرسه کرخ حقوق ماهیانه ای قرار داده بود تا آنان بتوانند با آسودگی خاطر و به دور از دغدغه تأمین معاش به مطالعه، تحقیق و آموزش مشغول باشند. وقف یک مزرعه از املاک خود برای تهیه کاغذ اهل علم و تأسیس کتابخانه ای با منابع متعدد و اصیل، از دیگر تلاش های سید مرتضی می باشد. ١یکی از شاگردانش به نام ابوالقاسم تنوخی که قاضی مدائن بوده می گوید:

کتابخانه سید مرتضی هشتادهزار جلد کتاب داشت که آنها را خوانده یا تألیف کرده یا مطالب آنها را به خاطره سپرده بود. رافعی تعداد کتاب های او را یکصدوچهارده هزار جلد ذکر کرده است. ٢

ارتحال این عالم بزرگ در ۴٣۶ هجری اتفاق افتاد. پیکرش را پس از تشریفات شرعی، در خانه اش در کرخ دفن کردند؛ اما بعدها آن را به کربلا انتقال دادند و در کنار پدر و برادر گرامی اش دفن کردند. ٣

١). ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج٣، ص٣١٣و٣١۴؛ فوائد الرضویه، ص٢٨۴؛ مفاخر اسلام، ج٣، ص٢٩٠؛ محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص٢٩۶و٢٩٧..

٢). محمود شریفی، سید مرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص٣٨..

٣). سید محمد صادق موسوی گرمارودی، آیینه داران آفتاب، ص۴۵٢و۴۵٣..

سید رضی نیز با برادر دانشمندش، همگام و همراه بود. او نیز مرکزی علمی در کرخ بنا نهاد که در آن تمامی نیازهای طالبان علم و معرفت فراهم گردیده بود. بدین ترتیب حوزه علمیه کرخ به دست شیخ مفید بنیاد نهاده شده و با اهتمام این دو سید بزرگوار، راه رشد و کمال را در پیش گرفت؛ چنان که در عصر شیخ طوسی، شیخ کرخ صاحب بزرگ ترین کرسی علمی بغداد و حتی جهان اسلام بود.

اعلم علما در کرخ
ابوجعفر محمد بن حسن معروف به «شیخ طوسی» در ۴٠٨ هجری در بیست وسه سالگی در حوزه کرخ به محضر شیخ مفید شرفیاب گردید و پس از ارتحال استادش، مدت ٢٣ سال نزد سید مرتضی کسب علم نمود. ابوعلی حسن بن محمد بن اسماعیل بن محمد بن اشناس معروف به «ابن حمامی» بزاز کرخی که به گفته صاحب ریاض راوی نسخه کاملی از صحیفه سجادیه است، از مشایخ شیخ طوسی است که در خانه اش، واقع در کرخ مجلس علمی ترتیب می داد. شیخ طوسی پس از سید مرتضی، اعلم شخصیت های جهان اسلام گردید و حدود سیصد نفر از فقها، دانشمندان شیعه و تنی چند از علمای اهل سنت از محضرش بهره بردند.

در نیمه قرن پنجم هجری، کرسی علم کلام که به اعلم علما اختصاص داشت، به شیخ طوسی رسید. این مقام بزرگ ترین موقعیت و منصب علمی رسمی ای بود که در مرکز خلافت عباسیان و جامعه اهل سنّت نصیب عالمی شیعی ساکن در کرخ می شد. همین امر حسادت برخی را برانگیخت و به سعایت از او پرداختند و شایع کردند که شیخ طوسی از صحابه بدگویی می کند؛ اما شیخ پاسخی مستدل به رشک ورزان داد و جایگاهش رفیع تر گردید. شیخ طوسی تا دوازده سال پس از سید مرتضی، ریاست شیعیان را عهده دار بود. نوآوری های علمی و توان فوق العاده او در ارائه مطالب و تسلط او به آرای دیگر مذاهب، به اندازه ای بود که تا دو سده هیچ کس جرئت نداشت در برابر آرای او عرض اندام کند. کتاب «التبیان فی تفسیر القرآن» به قلم شیخ طوسی، نخستین تفسیر استدلالی شیعه به شمار می رود. دو کتاب از کتب اربعه شیعه نیز توسط این عالم عامل نوشته شده است که عبارتند از: «الاستبصار فیما اختلف من الاخبار» و «تهذیب الاحکام». او آثار ارزشمندی نیز در رجال فقه و مسائل کلامی دارد. ١

١). مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ١، ص١۴۵؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، زندگی نامه شیخ طوسی، ترجمه علیرضا میرزا محمد و سید حمید طبیبیان، ص۵٢ و ۵٣..

شیخ طوسی تا سال ۴۴٨ هجری با کمال عزت و عظمت در منطقه کرخ به درس، بحث، تألیف و پاسخ به مسائل و رفع شبهات و دفع توطئه ها و فتنه ها از شیعیان مشغول بود؛ اما سرانجام بر اثر شدت گرفتن آشوب و دشمنی بین گروه ها و دسته های مختلف و ورود طغرل سلجوقی به بغداد آتش فتنه جدیدی مشتعل گردید و شیخ طوسی ناچار به نجف اشرف هجرت کرد و در جوار بارگاه مطهر مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) مأوی گزید و آن جا را به صورت پایگاه معارف اهل بیت و مذهب جعفری درآورد و دانشگاه بزرگ شیعه را در این دیار مقدس بنیان نهاد. به گفته ابن جوزی در سال ۴۴٨ هجری، کتابخانه شیخ طوسی در کرخ به غارت رفت و ضمن حوادث سال ۴۴٩ هجری می گوید:

در صفر این سال خانه شیخ طوسی متکلم شیعی در کرخ مورد هجوم قرار گرفت و کتاب ها و کرسی وی که بر روی آن تدریس می کرد، به علاوه سه درفش سفیدی که مردمان کرخ از دیرباز به هنگام عزیمت به نجف اشرف و زیارت امیرمومنان (علیه السلام) با خود حمل می کردند، از خانه اش بیرون آورده شد و طعمه حریق گردید. ١

١). المنتظم، ج٨، ص١٧٣ و ١٧٩..

معاریف کرخی
به جز شخصیت هایی که بدان ها اشاره کردیم، بزرگان دیگری نیز منسوب به کرخ هستند یا در این منطقه منشأ خدماتی بوده اند؛ از جمله آنان معروف بن فیروز کرخی، مکنی به ابومحفوظ (م ٢٠٠) از زاهدان، عرفا و بزرگان اهل سلوک می باشد و در منابع تاریخی و رجالی به «معروف کرخی» مشهور است. می گویند معروف از موالی حضرت امام کاظم (علیه السلام) بوده ١و پدر و مادرش نصرانی بوده اند، اما خود به دست امام رضا (علیه السلام) مسلمان گردید و از محضر آن حضرت بهره برده است. گروهی از عرفا که در سلسله مشایخ خود، به معروف کرخی و توسط او به امام رضا (علیه السلام) می رسند، به «سلسلةالذهب» (رشته طلایی) مشهورند. شهید مطهری او را از بزرگان و مشاهیر اهل عرفان دانسته است. ٢

«سَرَقُسطی» شاگرد و مرید معروف کرخی است که سخنان بسیاری در توحید و معرفت الهی دارد. می گویند تاجر بود و در محله کرخ بغداد به تجارت مشغول بود؛ اما ناگهان تحولی در زندگی او رخ داد و در خانه به عبادت نشست و بر اثر ذکر و تزکیه، به مقاماتی معنوی و احوالات ملکوتی دست یافت. سر سقطی مدت سی سال به دلیل بر زبان آوردن ذکر الحمد لله استغفار می کرد؛ وقتی از سببش پرسیدند، گفت: شبی حریقی در بازار کرخ رخ داد؛ بیرون آمدم تا ببینم به مغازه من رسیده است یا نه، ولی متوجه شدم به دکان من آسیبی وارد نشده است؛ پس گفتم: الحمدلله. ناگهان به خود آمدم و گفتم آیا نباید از آتش سوزی در مغازه های دیگر مسلمانان در اندیشه باشم؟! . ٣

از کارگزاران حکومتی اهل کرخ می توان از ابوجعفر محمد بن قاسم کرخی نام برد که در سال ٣٢۴ هجری وزیر خلیفه عباسی الراضی بالله گردید. راضی ادیب و شاعر و سخی و جوان بود و با مردم به احسان رفتار می کرد. وزارت ابوجعفر کوتاه بود و فقط تا ذی حجه ٣٢۵ هجری این سمت را عهده دار بود. ۴

در کتابخانه صاحب بن عباد، کتابی جغرافیایی با نقشه های گوناگون نگاه داری می شده که مؤلف آن، ابن مرزبان کرخی بوده است. ۵

به گفته مسعودی، قاضی منسوب المقتدر بالله در منطقه کرخ و سمت شرقی، ابن یوسف بن یعقوب بود. او قاضی القضاة بود و پس از وی پسرش عهده دار این سمت گردید. ۶

ابراهیم بن ابی زیاد کرخی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است. وحید بهبهانی می گوید:

چون ابن ابی عمیر و صفوان بن یحیی از او حدیث نقل کرده اند، معلوم می شود که از ثقات بوده است.. . و این که ابن محبوب از او روایت می کند، اشاره به اهمیت اوست و از این جهت که شیخ صدوق به او طریقی دارد و دائی من علامه مجلسی به نیکی او حکم کرده و او از امام کاظم (علیه السلام) روایت نموده است. ٧

١). لغتنامه دهخدا، ج١۴، ص٢١١۵٢..

٢). خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۴۶..

٣). همان، ص۶۴٧؛ آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی، ج٢، ص٣١٢؛ زکریا بن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، ص۵١٧..

۴). مسکویه، تجارب الامم، ج۵ ص۴۴٣-۴۴۵، شیخ عباس قمی، تتمة المنتهی، ص٢۶١..

۵). احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج ١ ص۶..

۶). مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ٣۶٨..

٧). دائرة المعارف تشیع، ج ١، ص٢۶٩و٢٧٠، تنقیح المقال، ج ١ ص١٢..

شریف محمد بن علی بن محمد بن محسن بن یحیی بن جعفر بن علی الهادی (علیه السلام) عالم نسب شناس و نقیب مقابر قریش نیز ساکن کرخ بود. ١شریف ابوالفضل علی (۴۴٣ - ۵١۵) از نوادگان حضرت علی (علیه السلام) نقیب حرم باب التبن ساکن منطقه کرخ و عالم به انساب بود. وی از ابامحمد حسن بن علی جوهری حدیث نقل کرده است. ابومعمر انصاری و ابوطالب بن خضیر از وی روایت کرده اند. پیکرش در مقابر قریش مدفون است. فرزندش احمد، نقیب علویان کرخ بود. ٢

علی بن حسن باخرزی سبخی (م ۴۶٧) صاحب کتاب «دمیة القصر فی شعراء العصر»، در ادبیات، نحو و شعر بدیع و معانی بلند، یگانه روزگار بود. در بغداد به فنون ادبی و توانایی های ذوقی او اقبالی نشان ندادند؛ پس در کرخ سکونت گزید و با فرهنگ و ادبیات کرخیان مأنوس گردید و آنها را در اشعار خود منعکس کرد. ٣

١). شیخ محمد آل یاسین، تاریخ حرم کاظمین، ترجمه غلامرضا اکبری، ص٢؛ عمیدی، المشجّر الکشاف، ص٢..

٢). تاریخ حرم کاظمین، ص ٢١٨و ٢١٩..

٣). یاقوت حموی، گزیده معجم الادبا، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج ٢، ص٧٣۵-٧٣٧..

نظر شما