شاخصههای تمدن مهدوی
سید عباس نبوی، استاد حوزه و دانشگاه، متولد 1339 در شهر قم است. ایشان تا سطح سوم حوزه را در رشته فقه و اصول و سطح چهارم را در رشته کلام و فلسفه گذراندهاند. تخصص وی، فلسفه و موضوعات اندیشه سیاسی و اجتماعی در اسلام میباشد. از سوابق شغلی دکتر نبوی میتوان به معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، معاون فرهنگی و پژوهشی نهاد نمایندگی رهبری و مسئولیت نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه تربیت مدرس اشاره کرد. بعد از ظهر یک روز تابستانی در محل کار استاد حاضر شدیم تا در موضوع «شاخصههای تمدن مهدوی» با او به گفتوگو بنشینیم. در ادامه گزیدهای از این جلسه سه ساعته آمده است.
● با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتهاید. به عنوان سؤال اول شالکه و چهارچوب جامعه و حاکمیت مهدوی چگونه خواهد بود. در واقع برخورد حضرت حجت با دستاورد چند هزار سال زندگی بشر چگونه خواهد بود؟ اگر قرار است جامعه مهدوی شکل بگیرد فروعات آن چگونه است؟
ـ جواب به این سؤال نیاز به یک بررسی همه جانبهنگر نسبت به آیات و روایات و بررسی عقلانی دارد. به طور کلی سه دیدگاه در این راستا وجود دارد که این سه نوع نگرش بیشتر مربوط به جامعهنگری متفکران اسلامی است. یک تصویر این است که امام ظهور خواهند کرد و بشریت به یک نوع طبیعت گرایی و ساده گرایی روی خواهد آورد و از مظاهر درهم پیچیده و تمدن مدرن، کاملاً جدا شده و فاصله میگیرد. این نگرش نگاه متدینانی است که با مظاهر پیشرفت مادی و تجربی، توانایی سازگاری ندارند، لذا بیشتر ضمیر و باطن رجوع به آن سادگی را دائماً در درون خود بازسازی میکنند. تصویر دیگر کاملاً برعکس است. نگاهی است که بر اساس آن، حضرت میآیند و با تمام مظاهر مدرن به میدان خواهند آمد. به تعبیری یک رهبری ایدهآل که مثلاً سازمان ملل را در بهترین وضعش بتواند اداره کند. بعضی از روایات هم این تعبیر را دارد که در عصر امام زمان (ع) مقدار بسیار زیادی درک موازین و مسائل اخلاقی و شرعی برای انسانها حل میشود و به قول فقها، رسالههای عملیه در آن زمان خیلی کوچک میشود. در واقع ما به یک مدرنیته میرسیم، البته مدرنیته اسلامی و نه مسیحی. اما نگاه دیگری هم هست که معتعقد است ما باید میان مضمون، ماهیت و باطن جامعه و میان ابزارهایی که این حاکمیت به کار میگیرد، دقتهایی را داشته باشیم. بله ما نسبت به نگاه اول این انتقاد را وارد میدانیم که نگاه اول دربارهی ابزارها درست فکر نمیکند. اصلاً رشد ابزارها در طول زمان یک چیز عادی است. هم چنانکه از زمان حضرت امیر(ع) تا عصر امام حسن عسکری (ع) ابزارها رشد فراوانی کرد. در زمان امام علی (ع) شهرها بسیار محدود بودند اما در زمان امام حسن عسکری (ع) لشگرهایی که تشکیل میشد چنان معظم و با ادوات مجهز بود که منجنیق به کار میبردند. رجوع به ارزشها و هویت و خارج شدن از اعوجاجهایی که بشر خودش تمرین کرده، دنبال غریزه رفته و جواب نگرفته است دنبال منفعت و سود رفته و خودش را تلف کرده است. حالا برمیگردد به همان ضمیری که در زمان ظهور پیامبر اسلام (ص) از آن استفاده کرده است.البته در زمان پیامبر و ائمه، حرکت عمومی آنقدر گسترده نبود تا بتواند ارزشهای اسلامی تا عمق جان نفوذ کند. عدهای هسته باطن و معنویت اسلام بودند و عدهای دیگر یک مسلمانی را دنبال میکردند و در طول تاریخ اینگونه بوده است اما در زمان حضرت ولی عصر اینها فراگیر میشود و همه به سمت فطرت حرکت دارند. دیدگاه دوم را نقد میکنیم که از لحاظ منطقی و عقلانی و از روایات نیز قابل استفاده است که حضرت حجت (ع)، ابزارها را نفی نمیکند ولی هویت به همان اصل فطرت آدمی بازگشت میکند. بدین ترتیب در دیدگاه سوم، جامعهی مهدوی به لحاظ بهرهوری از امکانات و ابزار مادی بسیار پیشرفته است و به لحاظ ارزشها به همان فطرت انسانی باز میگردد. چنانکه در آیه شریفه میفرماید: نجعلهم الوارثین این دقیقاً ما را به آن معنا که میراث آنچه در قدرت و ثروت ایجاد شده، این میراث به دست مدیریت حق و عدل و فطرت میافتد.
● این ابزارهایی که هست، روح دارد و بدینگونه نیست که یک سری ابزار باشد و بسیاری از اینها به قصد سرگرم کردن و گذراندن زندگی یک انسان مادی ساخته شده است. به هر حال انگیزه رفاه مادی برای بشر خود محور بسیاری از مؤلفههای تمدن امروزی بشر را تشکیل میدهد. در حالیکه شعار ادیان الهی و بالتبع حکومت امام زمان(عج)، خدا محوری است. آیا اینها با هم تضاد ندارند؟
ـ این موضوع بحث بسیار دقیقی را باز میکند که در اول انقلاب، برای خود ما هم این مشکلات بوده است. سؤال در واقع این است که «آیا ابزارهای غربی، یک سری معانی و مفاهیم را همزاد دارند یا خیر و آیا این همزاد قابل جدا شدن است؟» ابزارها مادامی که در کالبد زندگی قرار نگرفتهاند، صرفاً ابزارند. بحث اصلی این است که وقتی ابزارها در چهارچوب شبکهی امکانات به کار گرفته شوند، این امکانات فرهنگ مربوط خودشان را تولید میکنند. بنابراین اخذ ابزارهای مدرن به امید تغییر اهداف و مسیر ابزارها، نگاه نادرستی است. از طرف دیگر اینکه ابزارها وقتی میآیند تمام هویتی که ابداع کننده مد نظرش است را منتقل میکنند، این هم اشتباه است. من معتقد هستم که ما ابزارها را به صورت واقعیتهای مادی جداجدا نگاه کنیم بدون اینکه مسائل زندگی را بر اساس آنها منطبق کنیم و بعد مقدار بسیار زیادی از آنها را در یک شبکه فرهنگی و مفهومی خودمان تعریف کنیم. بدینگونه میتوانیم ربط و تناسب و تعامل بسیاری از ابزارها را تغییر داده و حتی هویت جدیدی را نیز برای این ابزارها ایجاد کنیم. البته کار بسیار دشواری است و چون بسیاری از ابزارها را ما ایجاد نمیکنیم. همینکه ما فرهنگ اسلامی را تقویت کنیم، خود این، مقدار زیادی در جابجایی کاربرد یک ابزار مؤثر است. مثلاً ابزارهای رسانهای نظیر ماهواره و اینترنت وقتی در اختیار دنیای لجام گسیخته غرب است آن را به بسیاری از امور ناشایست بسط میدهد ولی وقتی در اختیار دنیای اسلام است سریع در حوزههای اخلاقی و زندگی بسط پیدا میکند. به هر حال ما این آرمان را داریم که در جامعهی مهدوی ابزارها را به گونهای به کار ببریم که موجب انسجام و تقویت معنویت و ارزشهای انسانی باشد.
● تمدن کنونی بشر پس از چند هزار سال خیلی با آنچه در روایات در وصف تمدن مهدوی آمده است فاصله دارد. روش حضرت در بسط و گسترش اهدافش چگونه است و نقش امور خارق العاده چیست؟
ـ روش به عنوان الگویی که بتواند از ترکیب ابزارها برخیزد اصولاً امری نیست که ما بتوانیم از درون مفاهیم و آموزههای دینی آن را به دست آوریم. مثلاً نمیتوان تصور کرد که امام زمان (عج) به قدرت امامت در یک لحظه هر روز مثلاً در هزار مکان مشغول تمشیت امور است. معجزه، تحقق محدود در ظرف خودش دارد، امورات مردم را اداره نمیکند. پس حضرت مهدی (ع) هم بر اساس همین ترکیب ابزارها، روش را ایجاد میکند. روشها شناخته شدهاند، اما نکته این است که عزم و اراده و توانایی و ظرفیت و جدیت و داشتن آن پشتوانه لازم برای انسانهای غیر معصوم حاصل نیست تا ترکیب ابزارها را به درستی به کار برند و نتیجهی مناسب حاصل شود.
مثلاً در بحث عدالت ما چون ضریب توجیهمان بالاست ابزارها را به سمتی میچرخانیم که این عدالت قربانی میشود. همین امروزه روشهایی وجود دارد که میتوان عدالت را در بخشی اجراکرد که البته مجاهدتها و جدیتهای خاصی را میطلبد. مثلاً بیاییم ثروت سالیانهی درآمدی غیر از کار یعنی درآمد طبیعی ـ انفال ـ را تخمین بزنیم. فرض کنیم ثروت سالیانه چیزی در حدود 70 میلیارد دلار است که مقدار اعظم آن نفت و بقیه چیزهای دیگر است. به مردم بگوییم در این زمینی که ما هستیم، سالیانه 70 میلیارد دلار میروید بدون انجام کار. این 70 میلیارد دلار با 70 میلیون جمعیت به هر نفر 1000 دلار میرسد. از این نقطه بگوییم همهی کسانی که بهره برداری انجام میدهند باید سهم این 70 میلیون نفر را ادا کنند. مجبور میشویم محاسبات ریاضی، دهها معادله، دهها مجهول را با یک دترمینانهای خیلی سنگین حل کنیم. خلاصه راه مشخص است، جدیت میخواهد که ما عزمش را نداریم. از روشهای به جریان انداختن عدالت، این است که عوامل معنوی رشد را از عوامل مادی آن جدا کنیم. ببینید ما در فقه اسلامی تمام آنچه که از مشاغل پایه و غیرقابل اجتناب داریم انجام تمام آن مشاغل توسط کسانی که اگر کار را انجام ندهند کار بر زمین میماند، واجب است. آنهایی که نبض موارد دینی در اختیارشان است، بابت بسط معارف دینی حق دریافت پول ندارند، آنهایی که در رشته خاصی که جامعه به آن نیازمند است متخصص هستند، حق دریافت پول ندارند. دقت کنید منظور این نیست که هیچ حقوقی نگیرند بلکه کارهای ذاتی خودشان را جدا از اینکه چه مقدار در اختیارشان، قرار میگیرد انجام دهند. در کنار آن، نظام توزیع امکانات و مدیریت کشور باید بتواند زندگی آنها را در حد متعارف و نه در حد اعلی تامین کند.
حالا جالب است شما توجه کنید مشاغل اولیهای که در میان مسلمانان وجود دارد مثلاً با مروتترین افراد در جامعه ما بخشی از نانواییها هستند که معتقد به برکت نان هستند اما اگر ما آمدیم حاصل معنوی را وابسته به حاصل مادی کردیم همه چیز را در فضای جامعهی اسلامی به هم میریزیم. وقتی در جامعه همه چیز را به سمت عوامل مادی سوق میدهیم، نمیتوان انتظاری بیش از این داشت اما اگر عوامل معنوی در سر جای خود تعریف شود و ما به وظایف خود عمل کردیم آن گاه در کنار این، درآمد هم خواهیم داشت. البته قبل از همه باید عدالت را در فرصتهای اجتماعی فراهم کنیم که این جزء سیرهی امام علی (ع) است. خود آن فرصتها اجازه نمیدهد که منابع مادی ما بیجهت هرز برود.
● در مورد یاران امام زمان در روایات آمده است تعداد 313 نفر که در شرایط سخت دوران قبل از ظهور خود را به مرتبههای بالایی از تقوا رساندهاند از یاران حضرتند. توصیف ویژگیهای این افراد و شرایط تربیتی آنها در روایات چگونه است؟
ـ شما اول عدد را به عنوان مفهوم کلی، قطعی گرفتید و بعد میخواهید روی آن تحلیلی را آغاز کنید. اول اینکه این 313 نفر که در برخی روایات اشاره شده، اشارهای است به عدد اصحاب بدر. در حقیقت همانطوری که بالاترین درجهی خلوص مجاهدان آغاز کنندهی اسلام در یک کمیت 313 نفری آغاز شد، در پایان تاریخ دوباره این خلوص، در یک ظرف کمی خود را بازسازی خواهد کرد. بنابراین این 313 نفر به عنوان یک بیان ماهوی میتواند باشد نه عددی. اینگونه هم می توان تفسیر کرد که اگر چه انسانهای بسیار زیادی در مسیر عدالت مهدوی به دنبال حضرت حرکت خواهند کرد ولی کسانی که بتوانند به افقهای عالی و نزدیک به عصمت برسند، 313 نفر خواهند بود. اینکه در روایات تعبیری است که آنقدر جدال سنگین است که گویا خون کسانی که مقابله کردند و کشته شدند، تا زانوی اسبان بالا میآید که البته این بیان به عنوان یک تصویر مادی نباید تصور شود. به هر حال شما اگر همهی افراد روی زمین را هم بکشید، این طور خونی انباشت نمیشود. در مورد این 313 نفر، احتمال زیبایی که داده میشود این که مثلاً تعدادی در حدود 250 نفر مربوط به طول تاریخند که دوباره زنده خواهند شد. در دعای عهد امام زمان نیز چنین مفاهیمی وجود دارد. در روایات داریم که کسانی که در راه حضرت با تمام وجود تلاش کردند، اینها را حضرت دوباره زنده میکند تا دوران عدل را ببینند. ما در کلام اسلامی دو قاعده لطف و عوض را داریم. این دو قاعده این مطلب را بیان میکنند که اگر کسی برای حق و عدالت تمام تلاش خود را انجام داد ولی ظرفیت و شرایط به او اجازه نداد بر خداوند واجب است تا شرایط جایگزینی را برای او پدید آورد. چه در این دنیا و چه در سرای آخرت. با این نگاه در حقیقت، مظلومترین، شکیباترین، و مجاهدترین افراد در طول تاریخ جوامع اسلامی تا زمان ظهور جزء 313 نفر خواهند بود. خیلی از اوقات این قضیه در ذهنم است که شهید اول و شهید ثانی از این زمرهاند چرا که مظلومترین افراد بودهاند. شهید ثانی که آن همه در منطقه جبل عامل زحمت کشید و در آخر به عنوان دیدار با حاکمیت عثمانی او را دعوت کردند و در بین راه شهیدش کردند. میگویند شهید ثانی در لحظات آخر عمر درخواست کرد تا نمازی بخواند و در حال نماز این دعا را مطرح کرد که رب انی مغلوب فانتصر خدایا من همه کاری که میتوانستم انجام دادم اما الان از تمامی جهات مغلوبم مرا یاری کن. بعد هم که آمدند و ایشان را به شهادت رساندند. می¬گویند در همان شب در آن منطقه به قلم نور در آسمان نوشته شد ان کنت عبدی فاصتبر.
اما در مورد شرایط در فقه و عرفان تشیع نگاه زیبایی وجود دارد که در بقیه مذاهب نیست و آن اینکه میان رشد اکتسابی و دفعی یک نوع نزدیکی و دوریهایی است. عرفان تشیع همیشه نگاهش این است که تمام امور اکتسابی بالاخره به یک آزمون دفی می رسند. در مسیر اکتسابی انسان باید دائما به خودش بپردازد و مراقبت و خویشتنداری و محاسبه ی نفس ودر این مسیر انسان جلو میرود.اگرکسی تلاش کند و مسیر دفعی اکتسابی را پیش برود امید است که بتواند به یک سری درجات و مراحلی برسد، اما مسیر دفعی مسیر مفضل و امام صادق (ع)است. انسان ممکن است در طول زمان و عمرش، حال مراقبتهایی کرده یا نکرده موفق بوده یا نبوده و با طی این مراحل به توفیقهایی در ابعاد معنوی دست یابد و به عکس ممکن است انسان تلاش کرده و رشد چندانی نکرده باشد، وقتی مقایسه اش می کنند با انسان رشدیافته می بیند آدمی است با رتبه بسیار پائین و نازل اما هر دو به یک نقطه آزمونی می رسند؛ کسی که مراقبات و اکتسابهای زیادی داشته در این نقطه آزمون می کوشد از آنچه که دستاورد عمرش که تا این نقطه است حفاظت کند به تعبیری می خواهد آزمون را محافظه کارانه طی کند، اما شخصی که فکر می کند عمرش دستاوردی نداشته حاضر است همه چیزش را بدهد، مثلا معرکهای به پا شده که اسلام به آبیاری خون این شخص نیاز دارد این شخص دارد کتابها و اندیشه هایش را پاسداری می کند. در اینجا میبینیم که این شخص از آزمون سربلند بیرون نمی آید؛ ولی آن شخصی که آمده و تمام وجود خود را در طبق اخلاص میگذارد آن شخص موفق می شود. البته اگر آن کسی که توفیقاتی به دست آورده بتواند ضمن پاسداری از آنهادر آزمون هم سر بلند بیرون بیاید آن شخص خیلی بلند مرتبه است لذا مثل شهید مطهری در تاریخ اسلام کم اتفاق می افتد. لذا آزمون دفعی وجود دارد. و در گزینش یاران برگزیده حضرت(ع)، هر دوی این آزمونها لحاظ میشود.
● به عنوان حسن ختام مصاحبه اگر مطلبی مد نظر دارید بفرماید؟
ـ بشر در این موج کور مادیت سرش به سنگ می خورد. یک دانشمند فرانسوی به خود من گفت «ما مغز ماده را شکافتیم، درون آن چیزی نیست» . ابزارها میتواند توسعه پیدا کند اما هویت مادی نه. یعنی لذت بردن از خوراک و... بیشتر از این امکان توسعه ندارد. آن طرف فرورفتن امواج ماده حرکت به سمت الوهیت فزاینده خواهد بود. به نظر جامعه شناسان غربی، قرن 21قرن مذهب خواهد بود، به عکس سه قرن قبل از آن، که قرون اوج گیری فزاینده مادی بوده است. اما اینکه عموم انسانها به سمت مذهب آیند و سپس آمادگی برای آزمون و ابتلا پیدا کنند و بعد از آن به افقهای بلند برای سلوک دست یابند، اینها مربوط به آینده تاریخ است و نه حرکتهایی در باره زمانی یک و دو دهه. یعنی یک حرکت تدریجی فزایندهای به سمت مذهب در حال شکلگیری و حرکت است. امیدواریم که خداوند ما را از منتظرین واقعی آن حضرت قرار دهد.
منبع: / سایت خبری / شریف نیوز ۱۳۸۴/۰۷/۲۴
گفت و گو شونده : سید عباس نبوى
نظر شما