تقدم حقوق دیگری بر آزادی فردی
جان استوارت میل (1806-1873) اگرچه از پیروان مکتب اصالت فایده بود، اما بر خلاف جرمی بنتام (1332-1748) معتقد بود هدف انسان، تنها شادی و لذت نیست؛ بلکه آزادی، شرافت و حیثیت آدمی، برتر از شادی و لذت است.
به عبارت دیگر آزادی تنها برای تامین شادی و سعادت لازم نیست؛ بلکه لازمه رشد حیثیت انسانی است. در اندیشه جان استوارت میل، آزادی به معنی رهایی فرد از هر گونه مداخله بیرونی نیست. آزادی، اختیار و برابری انسان به منزله جوهر دموکراسی بر نفع طلبی آدمی افزوده شد.
از مهمترین آثار جان استوارت میل رساله فلسفی سیاسی درباره آزادی است که در سال 1859 با همکاری همسرش هریت تیلور آن را به رشته تحریر درآورد. این اثر بزرگترین موفقیت میل به شمار می رود. او در این رساله به بزرگترین مساله سیاسی روزگارش که هنوز تازگی و اهمیت خود را از دست نداده، یعنی جدال فکری میان کسانی که طرفدار آزادی فردی بودند و کسانی که می کوشیدند فرد را محکوم به قدرت اجتماع کنند، پرداخته و کوشیده است با دلیلهای متقن، دفاعی از آزادی فردی بیان کند و حدود قدرت جامعه نسبت به فرد را مشخص کند.
میل در مقدمه رساله آزادی، نخست تصریح می کند که موضوع این رساله... آزادی مدنی یا آزادی اجتماعی (ماهیت و حدود قدرتی که جامعه می تواند به حق بر فرد اعمال کند) است. این رساله نه تنها از مفهوم آزادی در سنت جان لاک دفاع می کند؛ بلکه اثری است که در آن اندیشه آزادی بخوبی توسعه یافته است. نزد لاک و لیبرال های هم مشرب او، هدف از لیبرالیسم دفاع از استقلال فرد در برابر دخالت های حاکمان است.
از نظر آنها، آزادی سیاسی به واقع همان فردیت آزاد است، اما از نظر میل چنین نیست. اصالت رساله ای «درباره آزادی» در این واقعیت نهفته است که مفهوم آزادی اجتماعی را نیز به حوزه سیاسی می افزاید.میل نیز مانند پیشینیان خود سخت به آزادی از قید دولت اعتقاد دارد؛ اما هر جا که او از این اعتقاد سخن می گوید براین نکته تاکید می کند که آزادی همان اندازه اهمیت دارد که اجبارها و ضرورت های اجتماعی.
میل رساله درباره آزادی را در شرایطی به چاپ رساند که محدودیت های تحمیلی جامعه فراوان بودند.
آزادی عمل به اندازه آزادی اندیشه وسیع و دامنه دار نیست، زیرا شامل عمل دیگران نیز می شود
ازاین رو او در قوانین ثبت نشده و فشارهای افکارعمومی، عنصری از محدودیت های اجتماعی می بیند که به اندازه خود دولت نیرومند هستند. از نظر او یک جامعه مدنی اصیل همواره باید آزادی های مدنی را برای شهروندان خود تامین و این آزادی ها را در برابر دخالت های هر قدرتی تضمین کند. این موضوع حتی در شرایطی که حکومت خود بر پایه مشارکت دموکراتیک مردم بنیاد یافته باشد، باز مصداق دارد. از نظر او ستم و استبداد اکثریت بویژه برای آزادی های فردی خطرناک است.
او عنوان می کند که عام ترین شیوه درمان آن است که از اقلیت بخواهی تا اکثریت را متقاعد کند که دیدگاه های خود را تغییر دهند یا بیاموزند که با هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی سازگاری و هماهنگی یابند.
میل، تعادل میان آزادی فردی و قدرت حکومتی را به شیوه ای نو مطرح می کند. طبق نظر او، قدرت تنها برای یک هدف باید به گونه ای درست و عادلانه بر جامعه اعمال شود و آن هدف پیشگیری از آسیب رساندن به دیگران است. هر چند که قدرت مسوولیتی روشن و مشخص در حفاظت از شهروندان در مقابل تعرض به یکدیگر را به عهده دارد؛ اما کار به دیگر اعمالی که آنها انجام می دهند ندارد. میل تا جایی که به مسائل آزادی فردی مربوط می شود، جزء به جزئ همه مسائل مربوط به آزادی مرتبط با مفهوم سنتی زندگی و نیز آزادی مرتبط با مساله سعادت را برمی شمارد. به این ترتیب، آزادی اندیشه، عقیده و بیان چه عمومی و چه خصوصی و آزادی عمل فردی چنان مطرح است که آسیبی برای آزادی دیگری و زیانی برای آزادی شهروندان به بار نیاورند. حقیقت از راه آزادی بیان تداوم می یابد و در کشاکش عقاید مخالف، مستحکم و نیرومندتر خواهد شد. میل با پی ریزی نظریه بنیادی خود درصدد توصیف و تصدیق هرکدام از مفاهیم آزادی که نام می برد، برآمده است:
1- میل هشدار می دهد، حقیقت تا جای ممکن نیاز به پشتیبانی دارد.از نظر او، حقیقت هرگز مطلق نیست.
حقیقت ترکیب حاصل از کشاکش اضداد است.
2- آزادی عمل به اندازه آزادی اندیشه، وسیع و دامنه دار نیست. زیرا شامل عمل دیگران نیز می شود.
3- میل سرانجام 2 نمونه می آورد که به نظرش می توانند شالوده نظری کل رساله درباره آزادی باشند:
الف) فرد به سبب زنده بودن برای جامعه ارزشی ندارد.
ب) اما فرد می تواند اعمالی انجام دهد که برای منافع دیگران زیانبار یا ارزشمند باشند و به سبب این که می تواند مصدر این اعمال باشد، مورد توجه و اهمیت است.
باید به یاد داشت که میل تنها به آزادی فرد توجه ندارد؛ بلکه به محدودیت های اساسی و الزامی که باید برای حفظ منافع جامعه برای آزادی فردی قائل شد، نیز توجه می کند.
میل می گوید: آنهایی که در راه آزادی می جنگیدند، دل نگرانی شان این بود که حاکمان، قدرت بیش از اندازه ای بر شهروندان دارند، بنابراین هدفشان «حد زدن بر قدرتی بود که حاکم به ناچار باید داشته باشد و بر مردم اعمال کند.»
سه حوزه آزادی شهروندان
میل می گوید: «ما نباید فقط پیامدهایی را که سیاست هایمان برای انسان های موجود دارد در نظر بگیریم؛ بلکه باید نگاهی به آینده هم داشته باشیم. ما باید این را در نظر داشته باشیم که انسان ها قادرند انسان های بهتری شوند و باید هم بشوند، ما باید بکوشیم این هدف حاصل شود. ما نمی توانیم فقط این را در نظر بگیریم که بیشتر مردمی که فعلا زندگی می کنند چه می خواهند؛ بلکه باید در نظر داشته باشیم که به چه ترتیبی ممکن است آدمهای بیشتری در آینده از لذتهایی، به طور کمی و کیفی برتر از لذتهای موجود، بهره مند شوند. خواسته های آدمهایی که اکنون زندگی می کنند، ممکن است خواسته هایی تنگ نظرانه باشد که در آن فقط نفع شخصی لحاظ شده است، چون جامعه یعنی ما در مجموع نتوانسته است آدمها را چنان تربیت کند که قدر لذات عالی را در زندگی بدانند و بدانند نفع شخصی شان با خیر عمومی یکی است و برای همین است که باید در تعیین این که چه چیزی در درازمدت به نفع بشر است، نگاهی به آینده داشته باشیم.
به نظر میل در 3 حوزه خاص است که شهروندان باید آزاد باشند: 1- حوزه درونی آگاهی و آزادی بیان و نشر افکار و عقاید 2- آزادی سلیقه و انتخاب هدف، آزادی طرح نقشه ای برای زندگی که متناسب با شخصیت خود فرد است 3- آزادی گردهمایی برای هر هدفی که صدمه ای به دیگران نرساند؛ البته آزادی اشخاصی که به سن رشد رسیده باشند و با زور و فریب گرد هم نیامده باشند
با گذشت سالیان، مدافعان آزادی توانستند این حرف را به کرسی بنشانند که شهروندان صاحب حق هستند و «تدابیری قانونی اندیشیدند که بنابر آن رضایت مردم یا هیاتی که باید نماینده منافع مردم باشد، شرط ضروری برای برخی اقدامات مهمتر حکومتی قرار داده شد.» این موضوع در نهایت منجر به تاسیس و برقراری دموکراسی ها شد: این فکر به نظر آنها بسیار بهتر آمد که سران سیاسی کشور وکیل و خادم مردم باشند و مردم بتوانند به میل خود آنها را عوض کنند. وقتی این به دست آمد، آنها فکر کردند چون حالا حاکمان زیرنظر و در اختیار مردم هستند، پس مساله سوءاستفاده از قدرت حل شده است: ملت نیازی ندارد در برابر خودش محافظت شود؛ اما میل می گوید: «اراده مردم... عملا به معنای اراده بیشترین عده یا فعال ترین بخش مردم است: یعنی اکثریت یا آنهایی که موفق می شوند خودشان را به جای اکثریت جا بزنند، بنابراین مردم ممکن است دلشان بخواهد بر بخشی از مردم ستم روا دارند و در برابر چنین امکانی به همان اندازه سوئاستفاده از قدرت باید به هوش بود و تدبیری اندیشید... «استبداد اکثریت» امروزه عموما جزو آفاتی به حساب می آید که جامعه باید در برابرش به هوش باشد.
استبدادی که اکثریت اعمال می کند بسی هولناک تر از هر نوع ستم سیاسی دیگر است؛ اگرچه در این نوع استبداد مجازات های بسیار افراطی به کار گرفته نمی شود، اما در مقابل راههای گریز از آن بسیار کمترند و عمیقا در جزییات زندگی نفوذ می کند و خود روح را به بردگی می کشاند.»
میل در رساله آزادی می خواهد این حرف را به کرسی بنشاند که «مداخله مشروع افکار عمومی در استقلال فردی حدی دارد.» و می گوید: مساله و مشکل عملی این است که این حد را کجا قرار دهیم.
اصلی که او می خواهد در رساله آزادی از آن دفاع کند و اصلی که هدف رساله اوست، چنین است: «یگانه هدفی که به انسان ها اجازه می دهد، فردی یا جمعی در آزادی عمل هر عضوی از ابنای بشر دخالت کنند، صیانت ذات است، یگانه مقصودی که بنابر آن می توان به حق بر هر یک از اعضای اجتماعی متمدن برخلاف خواست او، اعمال قدرت کرد، جلوگیری از صدمه به دیگران است. خیر خود آن شخص، اعم از جسمی یا اخلاقی، دلیل و مجوز کافی نیست.
یگانه بخشی از رفتار هر کس، که مسوولیتی در قبال جامعه برای او ایجاد می کند، آن بخشی است که به دیگران مربوط می شود. در آن بخش از رفتار که فقط مربوط به خود شخص است، استقلال او بنا به حق، مطلق است. فرد فرمانفرمای خویش، تن و جان خویش است.»
منبع: / سایت خبری / جام جم آن لاین ۱۳۸۶/۰۲/۰۵
نویسنده : سید حسین امامی
نظر شما